نفس در کلام اسلامی
نفس انسان
هریک از موجودات، بنابر مرتبهای که از هستی برخوردارند، دارای حدّ معیّنی از حیات و علم و قدرت و سایر صفات وجودی هستند؛ مثلاً نفوس نباتی و یا حیوانی، تنها در محدوده خود دارای ادراک هستند و فرشتگان نیز، بنا بر مرتبهای که در عوالم مجرّده دارند، دارای مقامی متناسب با مرتبه تجرّدی خود هستند. در این میان، تنها نفس انسان است که استعداد حضور در همه مراتب عالم را دارد؛ چنانکه خداوند درباره خلقت انسان میفرماید: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ﴾[۱].
یعنی انسان را واجد بهترین استعدادها آفریدیم. بر همین اساس است که در فرهنگ قرآن، مراتب فعلیّت کمال نفس انسانی از مقام خلافت الهی آغاز میشود و با نفخه ربّانی شکل میگیرد و به دلیل علوّ مقام و مرتبهای که دارد، لایق حمل امانتی میگردد که همه آسمانیان و زمینیان از حمل آن ابراز عجز نمودند و نفس انسان مستقیماً از سوی پروردگار متعلّم به اسماء الهی میشود. بدین ترتیب، این مقام را، به دلیل قرابت تنگاتنگی که با خداوند دارد، "مقام ولایت" و "مظهر اسم اعظم الهی" مینامند.
در مراتب نازلتر، نفس انسان، به تناسب آن عوالم، صورتی متناسب با آن عالم میگیرد. او در مرتبه عالم دنیا، در صورتی مادّی به نام "بشر" ظاهر میشود[۲] و در این مقام دارای گرایشهای حیوانی، مانند سایر حیوانات میگردد. نامگذاری نفس انسانی در قرآن به امّاره و لوّامه و مطمئنّه به همین اصل باز میگردد.
نتیجه آنکه: نفس همه انسانها استعداد کمال بینهایت تا نیل به مقام خلافت الهی را دارد. فعلیّت این مراتب، منوط به تربیت و تعلیم نفس در تحت هدایت نفوس انبیاء و اولیاء الهی (ع) میباشد[۳].
منابع
پانویس
- ↑ «که ما انسان را در نیکوترین ساختار آفریدهایم،» سوره تین، آیه ۴.
- ↑ مرحوم علامه طباطبایی در رساله الانسان قبل الدنیا، ص۲۱، پیرامون این مطلب به این ترتیب است: ولا تزال تتنزل عن مرتبه إلی مرتبه، حتی تشرف علی عالم الأجسام، و هی فی جمیع مراحلها مشتمله علی جمل الکمالات مبرّأة عن النواقص. غیر أنّها فی کلّ مرتبه، بحسب ما یقتضیه حال المرتبه من قوه الموجود و ضعفه، و لا حجاب و لا غیبوبه، بل أشعه الکل واقعه من الکل علی الکل، و منعکسه من الکل إلی الکل، فهی أنوار طاهره، ولذلک وصف سبحانه الروح الذی هو من عالم الأمر بالطهاره و القدس، فقال: ﴿وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ﴾.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص۳۵۸-۳۵۹.