مقام مقربین: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '﴿' به ' ')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۹ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{مقام معصوم}}
| موضوع مرتبط = مقام معصوم
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  =  
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[مقام معصوم]]''' و مرتبط با مدخل '''[[قرب الهی]]''' است. مدخل‌های وابسته به این بحث:</div>
| مداخل مرتبط =  
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[قرب الهی در قرآن]] | [[قرب الهی در حدیث]] | [[قرب الهی در عرفان اسلامی]] | [[مقرب بودن معصوم]] | [[درجات قرب الهی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[قرب الهی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


از جمله [[مقامات]] [[امامان معصوم]]{{عم}} [[مقام]] [[مقربین]] که در [[زیارت جامعه کبیره]] با عبارت {{عربی|"الْمُقَرَّبُونَ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} آمده است؛ یعنی: «[[امامان معصوم]]{{عم}} به ذات مقدّس ربوبی، نزدیک هستند».
از جمله [[مقامات]] [[امامان معصوم]] {{عم}} '''مقام مقربین''' است که در [[زیارت جامعه کبیره]] با عبارت {{متن حدیث|الْمُقَرَّبُونَ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏}} آمده است؛ یعنی: [[امامان معصوم]] {{عم}} به ذات خداوند، نزدیک هستند.


==واژه‌شناسی لغوی==
== معناشناسی ==
*تقرّب مصدر باب تفعّل و از ریشه «ق ـ رـ ب» است. قُرب در لغت خلاف بُعد<ref>لسان العرب، ج ۱۱، ص ۸۲؛ مقاییس اللغه، ج ۵، ص ۸۰؛ مفردات، ص ۶۶۳، «قرب».</ref>. و به معنای نزدیکی است<ref>ترتیب العین، ج ۳، ص ۱۴۵۴؛ الصحاح، ج ۱، ص ۱۹۸؛ القاموس المحیط، ج ۱، ص ۲۱۱، «قرب».</ref>؛ خواه مادی یا معنوی<ref>التحقیق، ج ۹، ص ۲۲۶،«قرب».</ref>، بنابراین در موارد گوناگونی مانند نزدیکی از حیث زمان، مکان، نسبت، منزلت و... به کار می‌رود<ref>مفردات، ص ۶۶۳؛ بصائر ذوی التمییز، ج ۴، ص ۲۵۳؛ نثر طوبی، ص ۲۹۳ - ۲۹۴، «قرب».</ref>. گفته شده است: قرب در مکان و قربت در منزلت و قربی و قرابت در خویشاوندی استعمال می شوند<ref>المصباح، فیومی، ص ۴۹۵، «قرب».</ref>. به اعتقاد برخی واژه قرب ابتدا درباره پدیده‌های جسمانی به اعتبار نسبت مکانی آن‌ها  به کار می‌رفت؛ ولی پس از آن توسعه یافت و در غیر مکان مانند نزدیکی از جهت زمان نیز استعمال شد و سپس مجدداً گسترش یافت و در حقایق غیر جسمانی نیز به کار رفت<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۱۲۰.</ref>. تقرّب در لغت به معنای طلب نزدیکی است<ref>القاموس المحیط، ج ۱، ص ۲۱۱.</ref>.
[[تقرّب]] مصدر باب تفعّل و از ریشه «ق ـ رـ ب» است. قُرب در لغت خلاف بُعد<ref>لسان العرب، ج ۱۱، ص۸۲؛ مقاییس اللغه، ج ۵، ص۸۰؛ مفردات، ص۶۶۳، «قرب».</ref> و به معنای نزدیکی است<ref>ترتیب العین، ج ۳، ص۱۴۵۴؛ الصحاح، ج ۱، ص۱۹۸؛ القاموس المحیط، ج ۱، ص۲۱۱، «قرب».</ref>؛ خواه مادی یا معنوی<ref>التحقیق، ج ۹، ص۲۲۶،«قرب».</ref>، بنابراین در موارد گوناگونی مانند نزدیکی از حیث [[زمان]]، مکان، نسبت، [[منزلت]] و... به کار می‌رود<ref>مفردات، ص۶۶۳؛ بصائر ذوی التمییز، ج ۴، ص۲۵۳؛ نثر طوبی، ص۲۹۳ - ۲۹۴، «قرب».</ref>. گفته شده است: [[قرب]] در مکان و قربت در منزلت و [[قربی]] و [[قرابت]] در [[خویشاوندی]] استعمال می‌‌شوند<ref>المصباح، فیومی، ص۴۹۵، «قرب».</ref>. به [[اعتقاد]] برخی واژه قرب ابتدا درباره پدیده‌های جسمانی به اعتبار نسبت مکانی آنها به کار می‌رفت؛ ولی پس از آن [[توسعه]] یافت و در غیر مکان مانند نزدیکی از جهت زمان نیز استعمال شد و سپس مجدداً گسترش یافت و در [[حقایق]] غیر جسمانی نیز به کار رفت<ref>المیزان، ج ۱۹، ص۱۲۰.</ref>. تقرّب در لغت به معنای طلب نزدیکی است<ref>القاموس المحیط، ج ۱، ص۲۱۱.</ref>.
*در فرهنگ اسلامی، تقرّب به معنای طلب نزدیک شدن به خداوند با انجام دادن عملی است<ref>الصحاح، ج ۱، ص ۱۹۹؛ لسان العرب، ج ۱، ص ۶۶۴؛ تاج العروس، ج ۲، ص ۳۰۸، «قرب».</ref> و کسانی که به قرب الهی رسیده‌اند "مُقَرَّب" نامیده می‌شوند و از آنجا که در حقیقت  خدا بنده خویش را به خود نزدیک می‌سازد، یکی از اسماء الهی "مُقَرِّب"<ref>المقام الاسنی، ص ۹۵؛ المصباح، کفعمی، ص ۳۵۸.</ref> است.
*تقرّب و قرب در علوم گوناگون اسلامی خصوصاً عرفان کاربرد فراوان دارند؛ عارفان قرب را به صورت‌های گوناگونی تعریف کرده‌اند؛ مانند استغراق وجود سالک در عین جمع "مقام جمع"، با غیبت از جمیع صفات خود، تا جایی که از صفت قرب، استغراق و غیبت خود هم غایب شود، از میان برداشتن هرچه پیش آید، اطاعت خدا<ref>مصباح الهدایه، ص ۴۱۷ - ۴۱۸؛ خلاصة شرح تعرّف، ص ۳۳۵ - ۳۳۶؛ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص ۶۳۷.</ref>، نزدیکی به خدا با مکاشفه و مشاهده<ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۲، ص ۱۳۱۳.</ref> و انقطاع از غیر خدا<ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۲، ص ۱۳۱۳.</ref>.
*در فلسفه اخلاق، برخی قرب به خدا را مطلوب نهایی انسان و ملاک ارزشمند بودن فعل اخلاقی را تأثیر آن در نزدیک کردن صاحبش به خدا دانسته‌اند<ref>فلسفه اخلاق، ص ۱۸۲.</ref>.
*در علم فقه، قصد قربت، شرط صحت عبادات دانسته شده<ref>الروضة البهیه، ج ۱، ص ۳۲۱؛ روض الجنان، ص ۲۷.</ref>. و وجوب آن در عبادات با آیات، روایات و اجماع ثابت شده است<ref>مدارک الاحکام، ج ۱، ص ۱۸۶؛ ج ۳، ص ۳۱۰؛ ریاض المسائل، ج ۱، ص ۱۸؛ مستند الشیعه، ج ۲، ص ۴۵.</ref>؛ ولی فقیهان در تفسیر قصد قربت مفاهیم دیگری به جز قرب روحانی را ارائه کرده اند<ref>ذخیرة المعاد، ص ۲۴؛ مفتاح الکرامه، ج ۲، ص ۳۱۲ - ۳۱۳؛ مستند الشیعه، ج ۲، ص ۴۸.</ref>. یکی  از بزرگ ترین فقیهان امامیه، قصد قرب روحانی را از غایات و انگیزه‌های قصد امتثال دانسته و گفته است: قصد قرب روحانی قطعاً واجب نیست و اثبات وجوب آن با آیات و روایات ناممکن است<ref>جواهر الکلام، ج ۲، ص ۸۶ - ۸۸؛ ج ۹، ص ۱۵۷.</ref>.
*برای قرب تقسیماتی ذکر شده است که مهم‌ترین آن‌ها تقسیم به قرب فرایض و نوافل است. عارفان با اقتباس از حدیث مشهور نبوی<ref>الکافی، ج ۲، ص ۳۵۲؛ کنزالعمال، ج ۷، ص ۷۷۰.</ref> این تقسیم را ارائه کرده و در توضیح آن گفته‌اند: قرب فرایض هنگام فنای ذات بنده در ذات خداوند حاصل می‌شود و نتیجه آن این است که بنده، گوش و چشم و دست خدا می‌گردد و قرب نوافل، هنگام فنای صفات وی در صفات الهی حاصل می‌شود و نتیجه آن این است که  خدا، گوش و چشم بنده می‌گردد، بنابراین رتبه قرب فرایض از قرب نوافل برتر است<ref>شرح فصوص الحکم، ص ۳۵۰ - ۳۵۱؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۲، ص ۱۳۱۳؛ فرهنگ نوربخش، ج ۶، ص ۲۴۲ - ۲۴۳.</ref>؛ ولی برخی مرتبه قرب نوافل را برتر دانسته‌اند<ref>شرح توحید صدوق، ج ۱، ص ۲۹؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۲، ص ۱۳۱۳.</ref>.
*برپایه تقسیم دیگری، قرب یا با علم نظری به دست می آید یا با علم کشفی یا با عمل و قسم سوم، خود یا با ادای واجبات حاصل می‌شود یا با انجام دادن مستحبات و برترین قرب، علم کشفی توحید است<ref>رساله‌های شاه نعمت الله ولی، ج ۲، ص ۱۷۹.</ref>.
==قرب و تقرّب==
*در مورد "قرب" چند اصطلاح وجود دارد. یک "قرب" به معنی نزدیکی است. خدا با ما قریب، یعنی نزدیک است. قرب در مورد دو موجود جسمانی، چنان است که اگر یکی به دیگری نزدیک باشد، آن یکی هم نزدیک است و موضوع دوطرفه است.
*آن چیزی که ما به دنبالش هستیم "تقرب" است. در مقام تقرب، این رابطه نزدیکیِ دوطرفه نیست. خدا به ما قریب است، ولی ممکن است ما از خدا دور باشیم. ما با تقرب جستن می‌خواهیم به او نزدیک شویم، ولی جای خدا فرقی نمی‌کند، چرا که خدا اصلاً مکان ندارد. شدت قرب ما به او می‌شود اقتراب؛ لذا اگر دقت کرده باشید، در آن آیه عظیمه سوره علق که تلاوتش سجده واجب دارد، می‌فرماید تو سجده کن و نزدیک شو. سجده عالی‌ترین وسیله‌ای است که ما را به قرب خدا و اقتراب می‌رساند. در روایات، فراوان آمده است که هیچ عملی به اندازه سجده، ما را به خدا نزدیک نمی‌کند<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۰.</ref>.
*پس تقرب، در واقع پذیرش اثر این قرب و اقتراب شدت پذیرش این اثر است، اما تقریب این است که کسی ما را به خودش یا به دیگری نزدیک کند. قربی که در مقربین وجود دارد از جنس تقریب است و قربی نیست که فرد با پای خود این مسیر را رفته باشد. متقرب، قصد قربت دارد و کاری می‌کند که نزدیک شود و نزدیکی هم بر او حاصل خواهد شد، اما مقرب کسی است که این قرب را به او داده‌اند<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۰.</ref>.
*تفاوت میان مقرب و متقرب، مانند قضیه مخلِص و مخلَص است؛ مخلِص، خودش را خالص می‌کند، ولی مخلَص، خالص شده است. از منظری بالاتر، مانند وصل و اتصال است؛ اگر شما بخواهید دست در دست من بگذارید، شما به من وصل شده‌اید، اما اگر شما دستتان را دراز کردید و من هم دستتان را گرفتم و فشردم، این اتصال است؛ یعنی اتصال وقتی است که وصل در شما تحقق پیدا کرد و شما پذیرنده و منفعل اثر شدید. تقرب هم پذیرندگی و اقتراب شدت پذیرندگی و تقرب است.
مقرّبین، اما کسانی هستند که به خدا نزدیکشان کرده‌اند. آنان نزدیکان به خدا نیستند، بلکه نزدیک شدگان به خدایند<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۰.</ref>.
*یکی از مسائل قرب، القا و درک بیشتر و تأثیر گرفتن از کانون و حوزه‌ای است که در پی قرب به آن هستیم. قرب می‌تواند آن‌قدر شدت بگیرد که اصطلاح خداگونگی تحقق یابد. هرقدر که قرب بیشتر باشد، خداگونگی بیشتر و قوی‌تر خواهد بود. هرقدر انسان به خدا نزدیک‌تر شود، از علم، عدالت و بقیه صفات خدا بیشتر به او می‌رسد و این می‌شود قرب<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۰.</ref>.
*[[ائمه]]{{عم}} مقربند؛ یعنی قدرت، علم، ولایت خدا و... به آنان تفویض شده است {{عربی| {{متن قرآن|كِتَابٌ مَّرْقُومٌ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ }}﴾}}<ref> کارنامه‌ای است نگاشته،که مقرّبان (درگاه خداوند) در آن می‌نگرند؛ سوره مطففین، آیه: ۲۰ - ۲۱.</ref><ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۰.</ref>.
*[[امام]]، مقرب است؛ یعنی علم ایشان از علم الهی و صفت ایشان از صفت الهی است. در دعای رجبیه که منسوب به ناحیه مقدسه [[امام مهدی|حضرت حجت]]{{ع}} است، آمده:{{عربی|"اللَّهُمَ‏ إِنِّي‏ أَسْأَلُكَ‏ بِمَعَانِي‏ جَمِيعِ‏ مَا يَدْعُوكَ‏ بِهِ‏ وُلَاةُ أَمْرِكَ‏ ... َ لَا فَرْقَ‏ بَيْنَكَ‏ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ‏ عِبَادُكَ‏ وَ خَلْقُكَ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>من از تو چیزی را می‌خواهم که والیان امرت به آن، تو را می‌خوانند و درخواست می‌کنند... هیچ تفاوتی بین تو و آنان نیست، مگر آنکه آنان عباد تو و خلق تو هستند.</ref><ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۰.</ref>.
*پس قرب به مرحله‌ای می‌رسد که هیچ تفاوتی میان خدا و ایشان نیست، جز آنکه آنها عباد خدا هستند. در حدیث مشهور به قرب نوافل هم آمده که اگر من کسی را از محبت خود پر کنم، گوشش می‌شوم که با آن می‌شنود، چشمش می‌شوم که با آن می‌بیند و دستش می‌شوم که با آن کار می‌کند؛ یعنی در مقام قرب می‌شود به جایی رسید که خدا به جای انسان بیند، به جای انسان بشنود، به جای انسان با دست او کار کند و به جای انسان با پای او حرکت کند. از این رو فرمودند:"از فراست مؤمن بپرهیزید، چرا که او با نور خدا می‌بیند"<ref>{{عربی|"اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ‏ فَإِنَّهُ‏ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۲۱۸.</ref><ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۰.</ref>.
*مؤمن به نور خدا می‌بیند و خیلی از مسائل را می‌فهمد، ولی بروز نمی‌دهد. شاید هم اگر بخواهد بروز دهد، نتواند، چون قرار است خدا به جای او کار کند<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۰.</ref>.
*این مقام مقربین است. مقام تقریب مقربین، مقامی است که باید خدا، انسان را به آن سمت ببرد؛ فقط انسان باید مقدماتش را که بیشتر قلبی است، نیت کند. اعمال، حافظ قلب ما هستند. این‌گونه نیست که تنها آرزویِ قلبِ پاک کافی باشد؛ اگر عملی به قلب سرایت نکند، چیز زیادی به دست نیاورده‌ایم<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۰.</ref>.
*پس خاصیت اول اعمالی که انجام می‌دهیم، این است که بتواند قلب را حفظ و تطهیر کند و آن را کانون محبت و معرفت الهی قرار دهد تا جزء مقربین می‌شویم<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۰.</ref>.
*ما اگر کسی را ببینیم که دم و دستگاهی دارد و ظاهرش با دیگران کمی متفاوت است، یقین می‌کنیم که خبری است؛ مقربین مثل دیگران، ظاهری معمولی دارند<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۰.</ref>.
*وقتی غریبه‌ای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[پیامبر]]{{صل}} را می‌دید، ایشان را نمی‌شناخت. آن‌قدر عادی بودند که از ظاهرشان قابل تشخیص نبودند، اما دریایی در درون داشتند!<ref>[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱، ص۳۰۰.</ref>.


==نزدیکان به خداوند==
در فرهنگ اسلامی، تقرّب به معنای طلب نزدیک شدن به [[خداوند]] با انجام دادن عملی است<ref>الصحاح، ج ۱، ص۱۹۹؛ لسان العرب، ج ۱، ص۶۶۴؛ تاج العروس، ج ۲، ص۳۰۸، «قرب».</ref> و کسانی که به [[قرب الهی]] رسیده‌اند "مُقَرَّب" نامیده می‌شوند و از آنجا که در [[حقیقت]]، [[خدا]] [[بنده]] خویش را به خود نزدیک می‌سازد، یکی از [[اسماء الهی]] "مُقَرِّب"<ref>المقام الاسنی، ص۹۵؛ المصباح، کفعمی، ص۳۵۸.</ref> است<ref>[[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء ج۱]]، ص۳۰۰.</ref>.
*"قرب" گاهی "مکانی" است: {{عربی| {{متن قرآن|فَلاَ يَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ}}﴾}}<ref> نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند؛ سوره توبه، آیه: ۲۸.</ref><ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۵۰.</ref>.
*گاهی "زمانی" است: {{عربی| {{متن قرآن|أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ}}﴾}}<ref> آیا صبح نزدیک نیست؟؛ سوره هود، آیه: ۸۱.</ref><ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۵۰.</ref>.
*گاه "نَسبی" است: {{عربی| {{متن قرآن|وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ}}﴾}}<ref> هشدار ده اقوام نزدیکت را؛ سوره شعراء، آیه: ۲۱۴.</ref><ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۵۰.</ref>.
*گاه در "صفات" است: {{عربی| {{متن قرآن|هُمْ لِلْكُفْرِ يَوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلإِيمَانِ}}﴾}}<ref> آن روز، آنان به کفر نزدیکتر بودند تا ایمان؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۶۷.</ref><ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۵۰.</ref>.
*"قربی" که در مورد ذات مقدّس ربوبی معنا دارد فقط "قرب معنوی و روحانی" است؛ این قرب از رهگذر ابراز عشق ویژه به ذات مقدّس ربوبی به دست می‌آید<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۵۰.</ref>.
*[[امام رضا]]{{ع}} فرمود:"نزدیکترین حال بنده به خداوند سجده است و معنای آیه: {{عربی| {{متن قرآن|وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِب‏}}﴾}} همین است"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" أَقْرَبُ‏ مَا يَكُونُ‏ الْعَبْدُ مِنَ‏ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ سَاجِدٌ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|وَ اسْجُدْ وَ اقْتَرِب‏}}﴾ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ فروع کافی، ج۳، ص:۲۶۵، ح۳.</ref><ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۵۰.</ref>.
*در روایتی از [[امام علی|مولا علی]]{{ع}} آمده است:"نماز، مایه تقرّب بنده به خداوند است"<ref>{{عربی|"الصلوة قربان كل تقى‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۳۶.</ref><ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۵۱.</ref>.
*به ویژه نماز مستحب که زمینه‌ساز کمال تقرّب است<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۵۱.</ref>.
*در روایتی نقل شده است:"شبی که [[پیامبر]]{{صل}} را به معراج بردند، حضرت از خداوند پرسید: حال مؤمن نزد حضرتت چگونه است؟ حضرت فرمود: بنده من با چیزی به اندازه انجام کارهای واجب، به من نزدیک نمی‌شود لکن با انجام مستحبّات چنان به من نزدیک می‌شود که محبوب من می‌شود، وقتی چنین شد، من گوش او می‌شوم که با آن می‌شنود و چشم او می‌شوم که با آن می‌بیند، زبان او می‌شوم که با آن سخن می‌گوید و دست او می‌شوم که با آن اشیاء را می‌گیرد، اگر مرا بخواند، جوابش را می‌دهم و اگر از من سؤال کند، عطایش می‌دهم"<ref>{{عربی|اندازه=120%|"لَمَّا أُسْرِيَ‏ بِالنَّبِيِ‏{{صل}}، قَالَ: يَا رَبِّ، مَا حَالُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَكَ؟ قَالَ: يَا مُحَمَّدُ، مَنْ أَهَانَ لِي وَلِيّاً فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَةِ، وَ أَنَا أَسْرَعُ شَيْ‏ءٍ إِلى‏ نُصْرَةِ أَوْلِيَائِي، وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَنْ‏ شَيْ‏ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي عَنْ‏ وَفَاةِ الْمُؤْمِنِ، يَكْرَهُ الْمَوْتَ، وَ أَكْرَهُ مَسَاءَتَهُ؛ وَ إِنَ‏ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ‏ مَنْ لَايُصْلِحُهُ إِلَّا الْغِنى‏، وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلى‏ غَيْرِ ذلِكَ لَهَلَكَ‏، وَ إِنَّ مِنْ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ لَايُصْلِحُهُ إِلَّا الْفَقْرُ، وَ لَوْ صَرَفْتُهُ إِلى‏ غَيْرِ ذلِكَ لَهَلَكَ، وَ مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ عَبْدٌ مِنْ عِبَادِي‏ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ، وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتّى‏ أُحِبَّهُ، فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ إِذاً سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ، وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ، وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ، وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا؛ إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ، وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ اصول کافی، ج۲، ص:۳۵۲، ح ۸.</ref><ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۵۱.</ref>.
*[[امامان معصوم]]{{عم}} از مقرّبان بودند، آنان در این خصال و فضایل رفتار، در نهایت برجستگی بودند<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۵۱.</ref>.


==منابع==
== تقرب در علوم مختلف ==
{{ستون-شروع|2}}
تقرّب و قرب در [[علوم]] گوناگون [[اسلامی]] خصوصاً [[عرفان]] کاربرد فراوان دارند؛ [[عارفان]] قرب را به صورت‌های گوناگونی تعریف کرده‌اند؛ مانند استغراق وجود سالک در عین جمع "مقام جمع"، با [[غیبت]] از جمیع صفات خود، تا جایی که از صفت قرب، استغراق و غیبت خود هم غایب شود، از میان برداشتن هرچه پیش آید، [[اطاعت خدا]]<ref>مصباح الهدایه، ص۴۱۷ - ۴۱۸؛ خلاصة شرح تعرّف، ص۳۳۵ - ۳۳۶؛ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص۶۳۷.</ref>، [[نزدیکی به خدا]] با [[مکاشفه]] و مشاهده<ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۲، ص۱۳۱۳.</ref> و انقطاع از غیر [[خدا]]<ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۲، ص۱۳۱۳.</ref>.
* [[پرونده:10115976.jpg|22px]] [[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|'''در آستان امامان معصوم ج۲''']]؛
*[[پرونده:11460.jpg|22px]] [[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|'''مقامات اولیاء ج۱''']].
{{پایان}}


==پانویس==
در [[فلسفه]] [[اخلاق]]، برخی [[قرب به خدا]] را مطلوب نهایی [[انسان]] و ملاک ارزشمند بودن فعل [[اخلاقی]] را تأثیر آن در نزدیک کردن صاحبش به خدا دانسته‌اند<ref>فلسفه اخلاق، ص۱۸۲.</ref>.
{{پانویس2}}
 
در [[علم فقه]]، قصد قربت، شرط صحت [[عبادات]] دانسته شده<ref>الروضة البهیه، ج ۱، ص۳۲۱؛ روض الجنان، ص۲۷.</ref>. و [[وجوب]] آن در عبادات با [[آیات]]، [[روایات]] و [[اجماع]] [[ثابت]] شده است<ref>مدارک الاحکام، ج ۱، ص۱۸۶؛ ج ۳، ص۳۱۰؛ ریاض المسائل، ج ۱، ص۱۸؛ مستند الشیعه، ج ۲، ص۴۵.</ref>؛ ولی [[فقیهان]] در [[تفسیر]] قصد قربت مفاهیم دیگری به جز [[قرب]] [[روحانی]] را ارائه کرده اند<ref>ذخیرة المعاد، ص۲۴؛ مفتاح الکرامه، ج ۲، ص۳۱۲ - ۳۱۳؛ مستند الشیعه، ج ۲، ص۴۸.</ref>. یکی از بزرگ‌ترین فقیهان امامیه، قصد قرب روحانی را از غایات و انگیزه‌های قصد [[امتثال]] دانسته و گفته است: قصد قرب روحانی قطعاً [[واجب]] نیست و [[اثبات]] وجوب آن با آیات و روایات ناممکن است<ref>جواهر الکلام، ج ۲، ص۸۶ - ۸۸؛ ج ۹، ص۱۵۷.</ref>.<ref>[[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء ج۱]]، ص۳۰۰.</ref>
 
== تقسیمات قرب ==
برای قرب تقسیماتی ذکر شده است که مهم‌ترین آنها تقسیم به قرب فرایض و نوافل است. [[عارفان]] با اقتباس از حدیث مشهور [[نبوی]]<ref>الکافی، ج ۲، ص۳۵۲؛ کنزالعمال، ج ۷، ص۷۷۰.</ref> این تقسیم را ارائه کرده و در توضیح آن گفته‌اند: قرب فرایض هنگام فنای ذات [[بنده]] در ذات خداوند حاصل می‌شود و نتیجه آن این است که بنده، گوش و چشم و دست خدا می‌گردد و [[قرب نوافل]]، هنگام فنای صفات وی در [[صفات الهی]] حاصل می‌شود و نتیجه آن این است که خدا، گوش و چشم بنده می‌گردد، بنابراین رتبه قرب فرایض از قرب نوافل [[برتر]] است<ref>شرح فصوص الحکم، ص۳۵۰ - ۳۵۱؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۲، ص۱۳۱۳؛ فرهنگ نوربخش، ج ۶، ص۲۴۲ - ۲۴۳.</ref>؛ ولی برخی مرتبه قرب نوافل را برتر دانسته‌اند<ref>شرح توحید صدوق، ج ۱، ص۲۹؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۲، ص۱۳۱۳.</ref>.
 
برپایه تقسیم دیگری، [[قرب]] یا با [[علم]] نظری به دست می‌‌آید یا با علم کشفی یا با عمل و قسم سوم، خود یا با ادای [[واجبات]] حاصل می‌شود یا با انجام دادن [[مستحبات]] و [[برترین]] قرب، علم کشفی [[توحید]] است<ref>رساله‌های شاه نعمت الله ولی، ج ۲، ص۱۷۹.</ref>.<ref>[[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء ج۱]]، ص۳۰۰؛ [[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم ج۲]]، ص ۱۵۰ ـ ۱۵۱.</ref>
 
== قرب و [[تقرّب]] ==
در مورد "قرب" چند اصطلاح وجود دارد. یک "قرب" به معنی نزدیکی است. [[خدا]] با ما قریب، یعنی نزدیک است. قرب در مورد دو موجود جسمانی، چنان است که اگر یکی به دیگری نزدیک باشد، آن یکی هم نزدیک است و موضوع دوطرفه است.
 
در مقام تقرب، این رابطه، نزدیکیِ دوطرفه نیست. خدا به ما قریب است، ولی ممکن است ما از خدا دور باشیم. ما با تقرب جستن می‌خواهیم به او نزدیک شویم، ولی جای خدا فرقی نمی‌کند،؛ چراکه خدا اصلاً مکان ندارد. شدت قرب ما به او می‌شود اقتراب؛ لذا اگر دقت کرده باشید، در آن [[آیه]] عظیمه [[سوره علق]] که تلاوتش [[سجده]] [[واجب]] دارد، می‌فرماید تو سجده کن و نزدیک شو. [[سجده]] عالی‌ترین وسیله‌ای است که ما را به قرب خدا و اقتراب می‌رساند. در [[روایات]]، فراوان آمده است که هیچ عملی به اندازه سجده، ما را به خدا نزدیک نمی‌کند.
 
پس تقرب، در واقع پذیرش اثر این قرب و اقتراب شدت پذیرش این اثر است، اما تقریب این است که کسی ما را به خودش یا به دیگری نزدیک کند. [[قربی]] که در مقربین وجود دارد از جنس تقریب است و قربی نیست که فرد با پای خود این مسیر را رفته باشد. متقرب، قصد قربت دارد و کاری می‌کند که نزدیک شود و نزدیکی هم بر او حاصل خواهد شد، اما [[مقرب]] کسی است که این قرب را به او داده‌اند.
 
تفاوت میان [[مقرب]] و متقرب، مانند قضیه مخلِص و مخلَص است؛ مخلِص، خودش را [[خالص]] می‌کند، ولی مخلَص، خالص شده است. از منظری بالاتر، مانند وصل و اتصال است؛ اگر شما بخواهید دست در دست من بگذارید، شما به من وصل شده‌اید، اما اگر شما دستتان را دراز کردید و من هم دستتان را گرفتم و فشردم، این اتصال است؛ یعنی اتصال وقتی است که وصل در شما تحقق پیدا کرد و شما پذیرنده و منفعل اثر شدید. [[تقرب]] هم پذیرندگی و اقتراب شدت پذیرندگی و [[تقرب]] است. مقرّبین، اما کسانی هستند که به [[خدا]] نزدیکشان کرده‌اند. آنان [[نزدیکان]] به خدا نیستند، بلکه نزدیک شدگان به خدایند.
 
یکی از مسائل [[قرب]]، القا و [[درک]] بیشتر و تأثیر گرفتن از کانون و حوزه‌ای است که در پی قرب به آن هستیم. قرب می‌تواند آن‌قدر شدت بگیرد که اصطلاح خداگونگی تحقق یابد. هرقدر که قرب بیشتر باشد، خداگونگی بیشتر و قوی‌تر خواهد بود. هرقدر [[انسان]] به خدا نزدیک‌تر شود، از [[علم]]، [[عدالت]] و بقیه [[صفات خدا]] بیشتر به او می‌رسد و این می‌شود قرب.
 
[[ائمه]]{{عم}} مقربند؛ یعنی [[قدرت]]، علم، [[ولایت خدا]] و... به آنان [[تفویض]] شده است {{متن قرآن|كِتَابٌ مَّرْقُومٌ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ}}<ref> کارنامه‌ای است نگاشته، که مقرّبان (درگاه خداوند) در آن می‌نگرند؛ سوره مطففین، آیه ۲۰ - ۲۱.</ref>.
 
[[امام]]، مقرب است؛ یعنی علم ایشان از [[علم الهی]] و صفت ایشان از صفت [[الهی]] است. در دعای رجبیه که منسوب به [[ناحیه مقدسه]] [[امام مهدی|حضرت حجت]]{{ع}} است، آمده: {{متن حدیث|اللَّهُمَ‏ إِنِّي‏ أَسْأَلُكَ‏ بِمَعَانِي‏ جَمِيعِ‏ مَا يَدْعُوكَ‏ بِهِ‏ وُلَاةُ أَمْرِكَ‏... َ لَا فَرْقَ‏ بَيْنَكَ‏ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ‏ عِبَادُكَ‏ وَ خَلْقُكَ‏}}<ref>من از تو چیزی را می‌خواهم که والیان امرت به آن، تو را می‌خوانند و درخواست می‌کنند... هیچ تفاوتی بین تو و آنان نیست، مگر آنکه آنان عباد تو و خلق تو هستند.</ref>.
 
پس [[قرب]] به مرحله‌ای می‌رسد که هیچ تفاوتی میان [[خدا]] و ایشان نیست، جز آنکه آنها عباد خدا هستند. در حدیث مشهور به [[قرب نوافل]] هم آمده که اگر من کسی را از [[محبت]] خود پر کنم، گوشش می‌شوم که با آن می‌شنود، چشمش می‌شوم که با آن می‌بیند و دستش می‌شوم که با آن کار می‌کند؛ یعنی در [[مقام قرب]] می‌شود به جایی رسید که خدا به جای [[انسان]] بیند، به جای انسان بشنود، به جای انسان با دست او کار کند و به جای انسان با پای او حرکت کند. از این رو فرمودند: "از فراست [[مؤمن]] بپرهیزید،؛ چراکه او با نور خدا می‌بیند"<ref>{{متن حدیث|اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ‏ فَإِنَّهُ‏ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏}}؛ اصول کافی، ج ۱، ص۲۱۸.</ref>. مؤمن به نور خدا می‌بیند و خیلی از مسائل را می‌فهمد، ولی بروز نمی‌دهد. شاید هم اگر بخواهد بروز دهد، نتواند، چون قرار است خدا به جای او کار کند.
 
این مقام مقربین است. مقام تقریب مقربین، مقامی است که باید خدا، [[انسان]] را به آن سمت ببرد؛ فقط انسان باید مقدماتش را که بیشتر [[قلبی]] است، [[نیت]] کند. [[اعمال]]، حافظ [[قلب]] ما هستند. این‌گونه نیست که تنها آرزویِ قلبِ [[پاک]] کافی باشد؛ اگر عملی به قلب سرایت نکند، چیز زیادی به دست نیاورده‌ایم.
 
پس خاصیت اول اعمالی که انجام می‌دهیم، این است که بتواند قلب را [[حفظ]] و تطهیر کند و آن را کانون محبت و [[معرفت الهی]] قرار دهد تا جزء مقربین می‌شویم. ما اگر کسی را ببینیم که دم و دستگاهی دارد و ظاهرش با دیگران کمی متفاوت است، [[یقین]] می‌کنیم که خبری است؛ مقربین مثل دیگران، ظاهری معمولی دارند.
 
وقتی غریبه‌ای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[پیامبر]]{{صل}} را می‌دید، ایشان را نمی‌شناخت. آن‌قدر عادی بودند که از ظاهرشان قابل تشخیص نبودند، اما دریایی در درون داشتند!<ref>[[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء ج۱]]، ص۳۰۰؛ [[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم ج۲]]، ص ۱۵۰ ـ ۱۵۱.</ref>
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:10115976.jpg|22px]] [[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|'''در آستان امامان معصوم ج۲''']]
# [[پرونده:11460.jpg|22px]] [[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|'''مقامات اولیاء ج۱''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}


[[رده:مدخل‌های اصلی دانشنامه]]
[[رده:مقام معصوم]]
[[رده:مقام معصوم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۵۰

از جمله مقامات امامان معصوم (ع) مقام مقربین است که در زیارت جامعه کبیره با عبارت «الْمُقَرَّبُونَ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏» آمده است؛ یعنی: امامان معصوم (ع) به ذات خداوند، نزدیک هستند.

معناشناسی

تقرّب مصدر باب تفعّل و از ریشه «ق ـ رـ ب» است. قُرب در لغت خلاف بُعد[۱] و به معنای نزدیکی است[۲]؛ خواه مادی یا معنوی[۳]، بنابراین در موارد گوناگونی مانند نزدیکی از حیث زمان، مکان، نسبت، منزلت و... به کار می‌رود[۴]. گفته شده است: قرب در مکان و قربت در منزلت و قربی و قرابت در خویشاوندی استعمال می‌‌شوند[۵]. به اعتقاد برخی واژه قرب ابتدا درباره پدیده‌های جسمانی به اعتبار نسبت مکانی آنها به کار می‌رفت؛ ولی پس از آن توسعه یافت و در غیر مکان مانند نزدیکی از جهت زمان نیز استعمال شد و سپس مجدداً گسترش یافت و در حقایق غیر جسمانی نیز به کار رفت[۶]. تقرّب در لغت به معنای طلب نزدیکی است[۷].

در فرهنگ اسلامی، تقرّب به معنای طلب نزدیک شدن به خداوند با انجام دادن عملی است[۸] و کسانی که به قرب الهی رسیده‌اند "مُقَرَّب" نامیده می‌شوند و از آنجا که در حقیقت، خدا بنده خویش را به خود نزدیک می‌سازد، یکی از اسماء الهی "مُقَرِّب"[۹] است[۱۰].

تقرب در علوم مختلف

تقرّب و قرب در علوم گوناگون اسلامی خصوصاً عرفان کاربرد فراوان دارند؛ عارفان قرب را به صورت‌های گوناگونی تعریف کرده‌اند؛ مانند استغراق وجود سالک در عین جمع "مقام جمع"، با غیبت از جمیع صفات خود، تا جایی که از صفت قرب، استغراق و غیبت خود هم غایب شود، از میان برداشتن هرچه پیش آید، اطاعت خدا[۱۱]، نزدیکی به خدا با مکاشفه و مشاهده[۱۲] و انقطاع از غیر خدا[۱۳].

در فلسفه اخلاق، برخی قرب به خدا را مطلوب نهایی انسان و ملاک ارزشمند بودن فعل اخلاقی را تأثیر آن در نزدیک کردن صاحبش به خدا دانسته‌اند[۱۴].

در علم فقه، قصد قربت، شرط صحت عبادات دانسته شده[۱۵]. و وجوب آن در عبادات با آیات، روایات و اجماع ثابت شده است[۱۶]؛ ولی فقیهان در تفسیر قصد قربت مفاهیم دیگری به جز قرب روحانی را ارائه کرده اند[۱۷]. یکی از بزرگ‌ترین فقیهان امامیه، قصد قرب روحانی را از غایات و انگیزه‌های قصد امتثال دانسته و گفته است: قصد قرب روحانی قطعاً واجب نیست و اثبات وجوب آن با آیات و روایات ناممکن است[۱۸].[۱۹]

تقسیمات قرب

برای قرب تقسیماتی ذکر شده است که مهم‌ترین آنها تقسیم به قرب فرایض و نوافل است. عارفان با اقتباس از حدیث مشهور نبوی[۲۰] این تقسیم را ارائه کرده و در توضیح آن گفته‌اند: قرب فرایض هنگام فنای ذات بنده در ذات خداوند حاصل می‌شود و نتیجه آن این است که بنده، گوش و چشم و دست خدا می‌گردد و قرب نوافل، هنگام فنای صفات وی در صفات الهی حاصل می‌شود و نتیجه آن این است که خدا، گوش و چشم بنده می‌گردد، بنابراین رتبه قرب فرایض از قرب نوافل برتر است[۲۱]؛ ولی برخی مرتبه قرب نوافل را برتر دانسته‌اند[۲۲].

برپایه تقسیم دیگری، قرب یا با علم نظری به دست می‌‌آید یا با علم کشفی یا با عمل و قسم سوم، خود یا با ادای واجبات حاصل می‌شود یا با انجام دادن مستحبات و برترین قرب، علم کشفی توحید است[۲۳].[۲۴]

قرب و تقرّب

در مورد "قرب" چند اصطلاح وجود دارد. یک "قرب" به معنی نزدیکی است. خدا با ما قریب، یعنی نزدیک است. قرب در مورد دو موجود جسمانی، چنان است که اگر یکی به دیگری نزدیک باشد، آن یکی هم نزدیک است و موضوع دوطرفه است.

در مقام تقرب، این رابطه، نزدیکیِ دوطرفه نیست. خدا به ما قریب است، ولی ممکن است ما از خدا دور باشیم. ما با تقرب جستن می‌خواهیم به او نزدیک شویم، ولی جای خدا فرقی نمی‌کند،؛ چراکه خدا اصلاً مکان ندارد. شدت قرب ما به او می‌شود اقتراب؛ لذا اگر دقت کرده باشید، در آن آیه عظیمه سوره علق که تلاوتش سجده واجب دارد، می‌فرماید تو سجده کن و نزدیک شو. سجده عالی‌ترین وسیله‌ای است که ما را به قرب خدا و اقتراب می‌رساند. در روایات، فراوان آمده است که هیچ عملی به اندازه سجده، ما را به خدا نزدیک نمی‌کند.

پس تقرب، در واقع پذیرش اثر این قرب و اقتراب شدت پذیرش این اثر است، اما تقریب این است که کسی ما را به خودش یا به دیگری نزدیک کند. قربی که در مقربین وجود دارد از جنس تقریب است و قربی نیست که فرد با پای خود این مسیر را رفته باشد. متقرب، قصد قربت دارد و کاری می‌کند که نزدیک شود و نزدیکی هم بر او حاصل خواهد شد، اما مقرب کسی است که این قرب را به او داده‌اند.

تفاوت میان مقرب و متقرب، مانند قضیه مخلِص و مخلَص است؛ مخلِص، خودش را خالص می‌کند، ولی مخلَص، خالص شده است. از منظری بالاتر، مانند وصل و اتصال است؛ اگر شما بخواهید دست در دست من بگذارید، شما به من وصل شده‌اید، اما اگر شما دستتان را دراز کردید و من هم دستتان را گرفتم و فشردم، این اتصال است؛ یعنی اتصال وقتی است که وصل در شما تحقق پیدا کرد و شما پذیرنده و منفعل اثر شدید. تقرب هم پذیرندگی و اقتراب شدت پذیرندگی و تقرب است. مقرّبین، اما کسانی هستند که به خدا نزدیکشان کرده‌اند. آنان نزدیکان به خدا نیستند، بلکه نزدیک شدگان به خدایند.

یکی از مسائل قرب، القا و درک بیشتر و تأثیر گرفتن از کانون و حوزه‌ای است که در پی قرب به آن هستیم. قرب می‌تواند آن‌قدر شدت بگیرد که اصطلاح خداگونگی تحقق یابد. هرقدر که قرب بیشتر باشد، خداگونگی بیشتر و قوی‌تر خواهد بود. هرقدر انسان به خدا نزدیک‌تر شود، از علم، عدالت و بقیه صفات خدا بیشتر به او می‌رسد و این می‌شود قرب.

ائمه(ع) مقربند؛ یعنی قدرت، علم، ولایت خدا و... به آنان تفویض شده است ﴿كِتَابٌ مَّرْقُومٌ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ[۲۵].

امام، مقرب است؛ یعنی علم ایشان از علم الهی و صفت ایشان از صفت الهی است. در دعای رجبیه که منسوب به ناحیه مقدسه حضرت حجت(ع) است، آمده: «اللَّهُمَ‏ إِنِّي‏ أَسْأَلُكَ‏ بِمَعَانِي‏ جَمِيعِ‏ مَا يَدْعُوكَ‏ بِهِ‏ وُلَاةُ أَمْرِكَ‏... َ لَا فَرْقَ‏ بَيْنَكَ‏ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ‏ عِبَادُكَ‏ وَ خَلْقُكَ‏»[۲۶].

پس قرب به مرحله‌ای می‌رسد که هیچ تفاوتی میان خدا و ایشان نیست، جز آنکه آنها عباد خدا هستند. در حدیث مشهور به قرب نوافل هم آمده که اگر من کسی را از محبت خود پر کنم، گوشش می‌شوم که با آن می‌شنود، چشمش می‌شوم که با آن می‌بیند و دستش می‌شوم که با آن کار می‌کند؛ یعنی در مقام قرب می‌شود به جایی رسید که خدا به جای انسان بیند، به جای انسان بشنود، به جای انسان با دست او کار کند و به جای انسان با پای او حرکت کند. از این رو فرمودند: "از فراست مؤمن بپرهیزید،؛ چراکه او با نور خدا می‌بیند"[۲۷]. مؤمن به نور خدا می‌بیند و خیلی از مسائل را می‌فهمد، ولی بروز نمی‌دهد. شاید هم اگر بخواهد بروز دهد، نتواند، چون قرار است خدا به جای او کار کند.

این مقام مقربین است. مقام تقریب مقربین، مقامی است که باید خدا، انسان را به آن سمت ببرد؛ فقط انسان باید مقدماتش را که بیشتر قلبی است، نیت کند. اعمال، حافظ قلب ما هستند. این‌گونه نیست که تنها آرزویِ قلبِ پاک کافی باشد؛ اگر عملی به قلب سرایت نکند، چیز زیادی به دست نیاورده‌ایم.

پس خاصیت اول اعمالی که انجام می‌دهیم، این است که بتواند قلب را حفظ و تطهیر کند و آن را کانون محبت و معرفت الهی قرار دهد تا جزء مقربین می‌شویم. ما اگر کسی را ببینیم که دم و دستگاهی دارد و ظاهرش با دیگران کمی متفاوت است، یقین می‌کنیم که خبری است؛ مقربین مثل دیگران، ظاهری معمولی دارند.

وقتی غریبه‌ای امیرالمؤمنین(ع) و پیامبر(ص) را می‌دید، ایشان را نمی‌شناخت. آن‌قدر عادی بودند که از ظاهرشان قابل تشخیص نبودند، اما دریایی در درون داشتند![۲۸]

منابع

پانویس

  1. لسان العرب، ج ۱۱، ص۸۲؛ مقاییس اللغه، ج ۵، ص۸۰؛ مفردات، ص۶۶۳، «قرب».
  2. ترتیب العین، ج ۳، ص۱۴۵۴؛ الصحاح، ج ۱، ص۱۹۸؛ القاموس المحیط، ج ۱، ص۲۱۱، «قرب».
  3. التحقیق، ج ۹، ص۲۲۶،«قرب».
  4. مفردات، ص۶۶۳؛ بصائر ذوی التمییز، ج ۴، ص۲۵۳؛ نثر طوبی، ص۲۹۳ - ۲۹۴، «قرب».
  5. المصباح، فیومی، ص۴۹۵، «قرب».
  6. المیزان، ج ۱۹، ص۱۲۰.
  7. القاموس المحیط، ج ۱، ص۲۱۱.
  8. الصحاح، ج ۱، ص۱۹۹؛ لسان العرب، ج ۱، ص۶۶۴؛ تاج العروس، ج ۲، ص۳۰۸، «قرب».
  9. المقام الاسنی، ص۹۵؛ المصباح، کفعمی، ص۳۵۸.
  10. حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء ج۱، ص۳۰۰.
  11. مصباح الهدایه، ص۴۱۷ - ۴۱۸؛ خلاصة شرح تعرّف، ص۳۳۵ - ۳۳۶؛ فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص۶۳۷.
  12. کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۲، ص۱۳۱۳.
  13. کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۲، ص۱۳۱۳.
  14. فلسفه اخلاق، ص۱۸۲.
  15. الروضة البهیه، ج ۱، ص۳۲۱؛ روض الجنان، ص۲۷.
  16. مدارک الاحکام، ج ۱، ص۱۸۶؛ ج ۳، ص۳۱۰؛ ریاض المسائل، ج ۱، ص۱۸؛ مستند الشیعه، ج ۲، ص۴۵.
  17. ذخیرة المعاد، ص۲۴؛ مفتاح الکرامه، ج ۲، ص۳۱۲ - ۳۱۳؛ مستند الشیعه، ج ۲، ص۴۸.
  18. جواهر الکلام، ج ۲، ص۸۶ - ۸۸؛ ج ۹، ص۱۵۷.
  19. حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء ج۱، ص۳۰۰.
  20. الکافی، ج ۲، ص۳۵۲؛ کنزالعمال، ج ۷، ص۷۷۰.
  21. شرح فصوص الحکم، ص۳۵۰ - ۳۵۱؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۲، ص۱۳۱۳؛ فرهنگ نوربخش، ج ۶، ص۲۴۲ - ۲۴۳.
  22. شرح توحید صدوق، ج ۱، ص۲۹؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۲، ص۱۳۱۳.
  23. رساله‌های شاه نعمت الله ولی، ج ۲، ص۱۷۹.
  24. حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء ج۱، ص۳۰۰؛ خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم ج۲، ص ۱۵۰ ـ ۱۵۱.
  25. کارنامه‌ای است نگاشته، که مقرّبان (درگاه خداوند) در آن می‌نگرند؛ سوره مطففین، آیه ۲۰ - ۲۱.
  26. من از تو چیزی را می‌خواهم که والیان امرت به آن، تو را می‌خوانند و درخواست می‌کنند... هیچ تفاوتی بین تو و آنان نیست، مگر آنکه آنان عباد تو و خلق تو هستند.
  27. «اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ‏ فَإِنَّهُ‏ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏»؛ اصول کافی، ج ۱، ص۲۱۸.
  28. حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء ج۱، ص۳۰۰؛ خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم ج۲، ص ۱۵۰ ـ ۱۵۱.