عبدالله بن ابی‌طلحه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '</div> <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">' به '</div>')
جز (جایگزینی متن - 'توضیح تصویر = تصویر قدیمی مدینه' به 'توضیح تصویر = تصویری کهن از مدینه')
 
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام علی | عنوان مدخل  = عبدالله بن ابی‌طلحه | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط  = }}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
{{جعبه اطلاعات اصحاب
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[عبدالله بن ابی‌طلحه در تاریخ اسلامی]] - [[عبدالله بن ابی‌طلحه در تراجم و رجال]]</div>
| نام = عبدالله بن ابی‌طلحه
| مشهور به =
| نام تصویر = تصویر قدیمی مدینه.jpg
| عرض تصویر =  
| توضیح تصویر = تصویری کهن از [[مدینه]]
| نام کامل = عبدالله بن ابی‌طلحه
| نام‌های دیگر =
| جنسیت = مرد
| کنیه = ابویحیی   
| لقب = 
| اهل = 
| از قبیله = [[خزرج]] 
| از تیره =   
| پدر = [[ابوطلحه انصاری]]       
| مادر = [[ام سلیم بنت ملحان]] 
| همسر =
| پسر = 
| دختر = 
| خواهر =
| برادر = 
| خویشاوندان = 
| وابستگان =
| تاریخ تولد = 
| محل تولد = 
| محل زندگی =     
| تاریخ درگذشت = [[۸۴ هجری]]   
| محل درگذشت = [[مدینه]]
| تاریخ شهادت = 
| محل شهادت =   
| طول عمر =
| محل دفن =
| دین =
| مذهب =
| از اصحاب = [[امام علی]]
| از طبقه =
| در جنگ = [[جنگ صفین]]    
| نقش‌ها = 
| فعالیت‌ها =   
| علت شهرت = 
| علت درگذشت = 
| علت شهادت =   
| راوی از =
| روایات مشهور = 
| مشایخ او = 
| راویان از او =   
| آخرین راوی از او =
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
*[[عبدالله]] [[فرزند]] [[ابوطلحه]]<ref>ابو طلحه همان کسی است که به وصیت عمر بن خطاب با پنجاه نفر نیروی مسلح پس از مرگ عمر، جلسه شورای شش نفری را کنترل کرد و عثمان به خلافت رسید و حضرت علی{{ع}} از خلافت محروم شد.</ref> و نام مادرش [[ام سلیم]] و [[برادر]] [[مادری]] [[انس بن مالک]] بود، وی از بزرگان [[تابعین]] و [[راویان]] [[اخبار]] و از [[اصحاب]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بود.
[[عبدالله]] [[فرزند]] [[ابوطلحه]]<ref>ابو طلحه همان کسی است که به وصیت عمر بن خطاب با پنجاه نفر نیروی مسلح پس از مرگ عمر، جلسه شورای شش نفری را کنترل کرد و عثمان به خلافت رسید و حضرت علی {{ع}} از خلافت محروم شد.</ref> و نام مادرش [[ام سلیم]] و [[برادر]] [[مادری]] [[انس بن مالک]] بود، وی از بزرگان [[تابعین]] و [[راویان]] [[اخبار]] و از [[اصحاب امیرالمؤمنین]] {{ع}} بود.
*موقعی که [[عبدالله]] به [[دنیا]] آمد [[رسول خدا]]{{صل}} کام او را برداشت و در [[حق]] او [[دعا]] کرد، لذا او از [[برترین]] [[فرزندان]] [[انصار]] گردید و [[خداوند]] ده [[فرزند]] پسر به او عطا نمود که همۀ آنان [[فاضل]] و [[قاری]] [[قرآن]] شدند.
*[[ابن اثیر]] می‌نویسد: [[عبدالله بن ابی طلحه]]، از [[قبیله خزرج]] و جزو [[انصار]] بود که به [[ابویحیی]] [[کنیه]] داشت. وی [[برادر]] [[مادری]] [[انس بن مالک]] است و مادرشان [[ام سلیم]] بنت ملحان است <ref>اسدالغابه، ج۳، ص۱۸۸.</ref>.
*[[شیخ طوسی]] [[عبدالله بن ابی طلحه]] را از [[اصحاب]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به شمار آورده و می‌نویسد. هنگامی که مادرش وی را حامله بود، [[رسول خدا]]{{صل}} در حقش [[دعا]] کرد<ref>رجال طوسی، ص۵۰، ش۶۵.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۸۴۷-۸۴۸.</ref>


==[[صبر]] [[ام سلیم]] در [[مرگ]] [[فرزند]] و دعای [[رسول خدا]]{{صل}}==
موقعی که [[عبدالله]] به [[دنیا]] آمد [[رسول خدا]] {{صل}} کام او را برداشت و در [[حق]] او [[دعا]] کرد، لذا او از [[برترین]] [[فرزندان]] [[انصار]] گردید و [[خداوند]] ده [[فرزند]] پسر به او عطا نمود که همۀ آنان [[فاضل]] و [[قاری]] [[قرآن]] شدند.
*[[ام سلیم]] [[مادر]] [[عبدالله]] نام او، رُمیصاء (غُمیصاء) دختر [[ملحان بن خالد بن حرام]] [[انصاری]] از [[بنی‌نجار]] شوهرش [[مالک بن نصر]] بود، و مالک [[پس از ظهور]] [[اسلام]] به [[قتل]] رسید، و [[ام سلیم]] [[مسلمان]] شد، [[ابوطلحه]] ([[زید بن سهل انصاری]]) که هنوز [[مشرک]] بود و بتی چوبین داشت از او خواستگاری کرد، رمیصاء به [[ازدواج]] او درآمد و مِهر خود را [[اسلام]] او قرار داد و گفت: اگر [[مسلمان]] شوی من از تو مِهری نمی‌خواهم و صداق من [[اسلام]] تو باشد. او اولین زنی بود که با این صداق به شوهر رفت.
*همراه همسرش در [[جنگ حنین]] حضور یافت و [[اسلام]] را [[یاری]] کردند. و در [[تاریخ]] آمده که [[ام سلیم]] در [[جنگ احد]] نیز دیده شده بود که خنجری بر کمر بسته و تشنگان را [[سیراب]] و زخمیان را درمان می‌کرد<ref>ر.ک: اسدالغابه، ج۲، ص۴۶؛ ج۷، ص۱۱۹؛ الاصابه، ج۲، ص۱۲۱؛ ج۴، ص۳۰۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۲۲۱؛ الطبقات الکبری، ج۸ ص۴۲۵.</ref>.
*ثمره این [[ازدواج]] [[مبارک]] [[فرزندی]] بود که نامش را [[سلیم]]<ref>رُمیصاء پس از به دنیا آمدن این فرزند ملقب به ام‌سلیم شد و از آن پس به ام‌سلیم معروف گردید. </ref> گذاشتند. [[ابوطلحه]] ([[زیدین سهل]]) بسیار به این [[فرزند]] اظهار علاقه می‌کرد، تا آن‌که این [[فرزند]] مریض شد و [[پدر]]، روزها به مزرعه می‌رفت و شب‌ها که برمی‌گشت بر بالین [[سلیم]] می‌آمد و از حال او پرس و جو می‌کرد، تا آن‌که یک روز این [[فرزند]] از [[دنیا]] رفت. مادرش [[ام سلیم]] او را در پارچه‌ای پیچید و در کنار اتاق گذاشت و خود را آراست تا [[ابوطلحه]] آمد، چون [[ابوطلحه]] می‌خواست طبق برنامه همه [[شب]] به سراغ فرزندش برود، [[ام سلیم]] گفت: داخل اتاق نرو که فرزندم حالش بهتر است و به [[خواب]] رفته و مزاحم او مباش. [[ابو طلحه]] خوشحال شد و [[شام]] خورد و به بستر [[خواب]] رفت.
*صبح فردا [[ام سلیم]] به شوهرش گفت: اگر کسی به همسایگانش امانتی داده باشد که مدتی از آن استفاده کند و صاحبش [[امانت]] را پس بگیرد، آیا همسایه‌ای که [[امانت]] را پس می‌دهد ناراحت می‌شود و [[گریه]] می‌کند و یا [[امانت]] را پس نمی‌دهد؟
*[[ابو طلحه]] گفت: هرگز، [[گریه]] و [[ناراحتی]] معنا ندارد و [[امانت]] را باید پس بدهد. [[ام سلیم]] گفت: پس مراقب باش و [[گریه]] و [[بی‌تابی]] نکن؛ زیرا فرزندت از [[دنیا]] رفته است و [[خداوند]] این امانتی را که به ما داده بود، پس گرفت.
*[[ابو طلحه]] وقتی دید [[مادر]] در داغ فرزندش چنین [[صبوری]] پیشه کرده و حتی تا صبح به او خبر نداده، [[خویشتن‌داری]] کرد و [[صبر]] پیشه نمود، برای [[نماز صبح]] آماده شد و [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} شرفیاب شد، و پس از [[اقامه نماز]] صبح، داستان [[مرگ]] پسر و [[صبر]] همسرش را به عرض رساند. [[پیامبر خدا]]{{صل}} از [[صبر]] این [[زن]] تعجب کرد و با یک سؤال در [[حق]] او [[دعا]] کرد و فرمود: "آیا دیشب [[عروسی]] کردید، [[خداوند]] در [[شب]] شما [[برکت]] قرار دهد". و به [[نقلی]] چنین [[دعا]] کردند: "بارالها، [[شب]] این [[زن]] و مرد را [[مبارک]] گردان".
*[[ام سلیم]]، همان [[شب]] حامله شد و [[خداوند]] [[عبدالله]] را به ایشان عطا کرد و چون [[عبدالله]] به [[دنیا]] آمد، مادرش او را در پارچه‌ای پیچید و نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آورد تاکام او را برگیرد و در [[حق]] فرزندش [[دعا]] کند. [[پیامبر]]{{صل}} پسر او را گرفت و نام او را [[عبدالله]] گذاشت و مقداری خرما‌ طلبید و در دهان گذاشت بعد کام [[فرزند]] [[ابوطلحه]] را با شیرینی آن خرما برداشت و در [[حق]] او [[دعا]] کرد و او از [[بهترین]] [[فرزندان]] [[انصار]] گردید.
*از [[برکت]] [[دعای پیامبر]]{{صل}}، همان طوری که اشاره شد، [[عبدالله]] دارای ده پسر شد که اکثرشان [[اهل]] [[علم]] و [[قاری]] [[قرآن]] و از یاران [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} گردیدند<ref>ر.ک: اسدالغابه، ج۳، ص۱۸۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۹؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۶۴؛ تهذیب التهذیب، ج۴، ص۳۵۰؛ سفینة البحار، ج۲، عنوان عبد، ص۱۲۳.</ref>.
*[[عبدالله]] این [[شیعه]] [[راستین]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}<ref>رجال شیخ طوسی، ص۵۰، ش۶۵.</ref> در [[جنگ صفین]] آن [[حضرت]] را [[یاری]] کرد<ref>اسدالغابه، ج۳، ص۱۸۹.</ref>. و سرانجام در زمان [[خلافت]] [[ولید]] به سال ۸۴ [[هجری]] با [[قلبی]] سرشار از [[ایمان]] به [[اسلام]] و [[عشق به اهل بیت]] [[پیامبر]]{{صل}} در [[شهر مدینه]] از [[دنیا]] رفت<ref>اسدالغابه، ج۳، ص۱۸۹.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۸۴۸-۸۵۰.</ref>


== جستارهای وابسته ==
[[ابن اثیر]] می‌نویسد: [[عبدالله بن ابی طلحه]]، از [[قبیله خزرج]] و جزو [[انصار]] بود که به [[ابویحیی]] [[کنیه]] داشت. وی [[برادر]] [[مادری]] [[انس بن مالک]] است و مادرشان [[ام سلیم]] بنت ملحان است <ref>اسدالغابه، ج۳، ص۱۸۸.</ref>.
 
[[شیخ طوسی]] [[عبدالله بن ابی طلحه]] را از [[اصحاب امیرالمؤمنین]] {{ع}} به شمار آورده و می‌نویسد. هنگامی که مادرش وی را حامله بود، [[رسول خدا]] {{صل}} در حقش [[دعا]] کرد<ref>رجال طوسی، ص۵۰، ش۶۵.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۸۴۷-۸۴۸.</ref>
 
== [[صبر]] [[ام سلیم]] در [[مرگ]] [[فرزند]] و دعای [[رسول خدا]] {{صل}} ==
[[ام سلیم]] [[مادر]] [[عبدالله]] نام او، رُمیصاء (غُمیصاء) دختر [[ملحان بن خالد بن حرام]] [[انصاری]] از [[بنی‌نجار]] شوهرش [[مالک بن نصر]] بود، و مالک [[پس از ظهور]] [[اسلام]] به [[قتل]] رسید، و [[ام سلیم]] [[مسلمان]] شد، [[ابوطلحه]] ([[زید بن سهل انصاری]]) که هنوز [[مشرک]] بود و بتی چوبین داشت از او خواستگاری کرد، رمیصاء به [[ازدواج]] او درآمد و مِهر خود را [[اسلام]] او قرار داد و گفت: اگر [[مسلمان]] شوی من از تو مِهری نمی‌خواهم و صداق من [[اسلام]] تو باشد. او اولین زنی بود که با این صداق به شوهر رفت.
 
همراه همسرش در [[جنگ حنین]] حضور یافت و [[اسلام]] را [[یاری]] کردند. و در [[تاریخ]] آمده که [[ام سلیم]] در [[جنگ احد]] نیز دیده شده بود که خنجری بر کمر بسته و تشنگان را [[سیراب]] و زخمیان را درمان می‌کرد<ref>ر. ک: اسدالغابه، ج۲، ص۴۶؛ ج۷، ص۱۱۹؛ الاصابه، ج۲، ص۱۲۱؛ ج۴، ص۳۰۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۲۲۱؛ الطبقات الکبری، ج۸ ص۴۲۵.</ref>.
 
ثمره این [[ازدواج]] [[مبارک]] [[فرزندی]] بود که نامش را [[سلیم]]<ref>رُمیصاء پس از به دنیا آمدن این فرزند ملقب به ام‌سلیم شد و از آن پس به ام‌سلیم معروف گردید. </ref> گذاشتند. [[ابوطلحه]] ([[زیدین سهل]]) بسیار به این [[فرزند]] اظهار علاقه می‌کرد، تا آن‌که این [[فرزند]] مریض شد و [[پدر]]، روزها به مزرعه می‌رفت و شب‌ها که برمی‌گشت بر بالین [[سلیم]] می‌آمد و از حال او پرس و جو می‌کرد، تا آن‌که یک روز این [[فرزند]] از [[دنیا]] رفت. مادرش [[ام سلیم]] او را در پارچه‌ای پیچید و در کنار اتاق گذاشت و خود را آراست تا [[ابوطلحه]] آمد، چون [[ابوطلحه]] می‌خواست طبق برنامه همه [[شب]] به سراغ فرزندش برود، [[ام سلیم]] گفت: داخل اتاق نرو که فرزندم حالش بهتر است و به [[خواب]] رفته و مزاحم او مباش. [[ابو طلحه]] خوشحال شد و [[شام]] خورد و به بستر [[خواب]] رفت.
 
صبح فردا [[ام سلیم]] به شوهرش گفت: اگر کسی به همسایگانش امانتی داده باشد که مدتی از آن استفاده کند و صاحبش [[امانت]] را پس بگیرد، آیا همسایه‌ای که [[امانت]] را پس می‌دهد ناراحت می‌شود و [[گریه]] می‌کند و یا [[امانت]] را پس نمی‌دهد؟
 
[[ابو طلحه]] گفت: هرگز، [[گریه]] و [[ناراحتی]] معنا ندارد و [[امانت]] را باید پس بدهد. [[ام سلیم]] گفت: پس مراقب باش و [[گریه]] و [[بی‌تابی]] نکن؛ زیرا فرزندت از [[دنیا]] رفته است و [[خداوند]] این امانتی را که به ما داده بود، پس گرفت.
 
[[ابو طلحه]] وقتی دید [[مادر]] در داغ فرزندش چنین [[صبوری]] پیشه کرده و حتی تا صبح به او خبر نداده، [[خویشتن‌داری]] کرد و [[صبر]] پیشه نمود، برای [[نماز صبح]] آماده شد و [[خدمت]] [[رسول خدا]] {{صل}} شرفیاب شد، و پس از [[اقامه نماز]] صبح، داستان [[مرگ]] پسر و [[صبر]] همسرش را به عرض رساند. [[پیامبر خدا]] {{صل}} از [[صبر]] این [[زن]] تعجب کرد و با یک سؤال در [[حق]] او [[دعا]] کرد و فرمود: «آیا دیشب [[عروسی]] کردید، [[خداوند]] در [[شب]] شما [[برکت]] قرار دهد». و به [[نقلی]] چنین [[دعا]] کردند: «بارالها، [[شب]] این [[زن]] و مرد را [[مبارک]] گردان».
 
[[ام سلیم]]، همان [[شب]] حامله شد و [[خداوند]] [[عبدالله]] را به ایشان عطا کرد و چون [[عبدالله]] به [[دنیا]] آمد، مادرش او را در پارچه‌ای پیچید و نزد [[رسول خدا]] {{صل}} آورد تاکام او را برگیرد و در [[حق]] فرزندش [[دعا]] کند. [[پیامبر]] {{صل}} پسر او را گرفت و نام او را [[عبدالله]] گذاشت و مقداری خرما‌ طلبید و در دهان گذاشت بعد کام [[فرزند]] [[ابوطلحه]] را با شیرینی آن خرما برداشت و در [[حق]] او [[دعا]] کرد و او از [[بهترین]] [[فرزندان]] [[انصار]] گردید.
 
از [[برکت]] [[دعای پیامبر]] {{صل}}، همان طوری که اشاره شد، [[عبدالله]] دارای ده پسر شد که اکثرشان [[اهل]] [[علم]] و [[قاری]] [[قرآن]] و از [[یاران امیرالمؤمنین]] {{ع}} گردیدند<ref>ر. ک: اسدالغابه، ج۳، ص۱۸۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۹؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۶۴؛ تهذیب التهذیب، ج۴، ص۳۵۰؛ سفینة البحار، ج۲، عنوان عبد، ص۱۲۳.</ref>.
 
[[عبدالله]] این [[شیعه راستین]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}<ref>رجال شیخ طوسی، ص۵۰، ش۶۵.</ref> در [[جنگ صفین]] آن [[حضرت]] را [[یاری]] کرد<ref>اسدالغابه، ج۳، ص۱۸۹.</ref>. و سرانجام در زمان [[خلافت]] [[ولید]] به سال ۸۴ [[هجری]] با [[قلبی]] سرشار از [[ایمان]] به [[اسلام]] و [[عشق به اهل بیت]] [[پیامبر]] {{صل}} در [[شهر مدینه]] از [[دنیا]] رفت<ref>اسدالغابه، ج۳، ص۱۸۹.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۸۴۸-۸۵۰.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|'''اصحاب امام علی، ج۲''']]
#[[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|'''اصحاب امام علی، ج۲''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۳۰: خط ۸۵:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:اصحاب امام علی]]
[[رده:امام علی]]
[[رده:عبدالله بن ابی‌طلحه]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:خزرج]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۰

عبدالله بن ابی‌طلحه
تصویری کهن از مدینه
نام کاملعبدالله بن ابی‌طلحه
جنسیتمرد
کنیهابویحیی
از قبیلهخزرج
پدرابوطلحه انصاری
مادرام سلیم بنت ملحان
درگذشت۸۴ هجری، مدینه
از اصحابامام علی
حضور در جنگجنگ صفین

مقدمه

عبدالله فرزند ابوطلحه[۱] و نام مادرش ام سلیم و برادر مادری انس بن مالک بود، وی از بزرگان تابعین و راویان اخبار و از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) بود.

موقعی که عبدالله به دنیا آمد رسول خدا (ص) کام او را برداشت و در حق او دعا کرد، لذا او از برترین فرزندان انصار گردید و خداوند ده فرزند پسر به او عطا نمود که همۀ آنان فاضل و قاری قرآن شدند.

ابن اثیر می‌نویسد: عبدالله بن ابی طلحه، از قبیله خزرج و جزو انصار بود که به ابویحیی کنیه داشت. وی برادر مادری انس بن مالک است و مادرشان ام سلیم بنت ملحان است [۲].

شیخ طوسی عبدالله بن ابی طلحه را از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) به شمار آورده و می‌نویسد. هنگامی که مادرش وی را حامله بود، رسول خدا (ص) در حقش دعا کرد[۳].[۴]

صبر ام سلیم در مرگ فرزند و دعای رسول خدا (ص)

ام سلیم مادر عبدالله نام او، رُمیصاء (غُمیصاء) دختر ملحان بن خالد بن حرام انصاری از بنی‌نجار شوهرش مالک بن نصر بود، و مالک پس از ظهور اسلام به قتل رسید، و ام سلیم مسلمان شد، ابوطلحه (زید بن سهل انصاری) که هنوز مشرک بود و بتی چوبین داشت از او خواستگاری کرد، رمیصاء به ازدواج او درآمد و مِهر خود را اسلام او قرار داد و گفت: اگر مسلمان شوی من از تو مِهری نمی‌خواهم و صداق من اسلام تو باشد. او اولین زنی بود که با این صداق به شوهر رفت.

همراه همسرش در جنگ حنین حضور یافت و اسلام را یاری کردند. و در تاریخ آمده که ام سلیم در جنگ احد نیز دیده شده بود که خنجری بر کمر بسته و تشنگان را سیراب و زخمیان را درمان می‌کرد[۵].

ثمره این ازدواج مبارک فرزندی بود که نامش را سلیم[۶] گذاشتند. ابوطلحه (زیدین سهل) بسیار به این فرزند اظهار علاقه می‌کرد، تا آن‌که این فرزند مریض شد و پدر، روزها به مزرعه می‌رفت و شب‌ها که برمی‌گشت بر بالین سلیم می‌آمد و از حال او پرس و جو می‌کرد، تا آن‌که یک روز این فرزند از دنیا رفت. مادرش ام سلیم او را در پارچه‌ای پیچید و در کنار اتاق گذاشت و خود را آراست تا ابوطلحه آمد، چون ابوطلحه می‌خواست طبق برنامه همه شب به سراغ فرزندش برود، ام سلیم گفت: داخل اتاق نرو که فرزندم حالش بهتر است و به خواب رفته و مزاحم او مباش. ابو طلحه خوشحال شد و شام خورد و به بستر خواب رفت.

صبح فردا ام سلیم به شوهرش گفت: اگر کسی به همسایگانش امانتی داده باشد که مدتی از آن استفاده کند و صاحبش امانت را پس بگیرد، آیا همسایه‌ای که امانت را پس می‌دهد ناراحت می‌شود و گریه می‌کند و یا امانت را پس نمی‌دهد؟

ابو طلحه گفت: هرگز، گریه و ناراحتی معنا ندارد و امانت را باید پس بدهد. ام سلیم گفت: پس مراقب باش و گریه و بی‌تابی نکن؛ زیرا فرزندت از دنیا رفته است و خداوند این امانتی را که به ما داده بود، پس گرفت.

ابو طلحه وقتی دید مادر در داغ فرزندش چنین صبوری پیشه کرده و حتی تا صبح به او خبر نداده، خویشتن‌داری کرد و صبر پیشه نمود، برای نماز صبح آماده شد و خدمت رسول خدا (ص) شرفیاب شد، و پس از اقامه نماز صبح، داستان مرگ پسر و صبر همسرش را به عرض رساند. پیامبر خدا (ص) از صبر این زن تعجب کرد و با یک سؤال در حق او دعا کرد و فرمود: «آیا دیشب عروسی کردید، خداوند در شب شما برکت قرار دهد». و به نقلی چنین دعا کردند: «بارالها، شب این زن و مرد را مبارک گردان».

ام سلیم، همان شب حامله شد و خداوند عبدالله را به ایشان عطا کرد و چون عبدالله به دنیا آمد، مادرش او را در پارچه‌ای پیچید و نزد رسول خدا (ص) آورد تاکام او را برگیرد و در حق فرزندش دعا کند. پیامبر (ص) پسر او را گرفت و نام او را عبدالله گذاشت و مقداری خرما‌ طلبید و در دهان گذاشت بعد کام فرزند ابوطلحه را با شیرینی آن خرما برداشت و در حق او دعا کرد و او از بهترین فرزندان انصار گردید.

از برکت دعای پیامبر (ص)، همان طوری که اشاره شد، عبدالله دارای ده پسر شد که اکثرشان اهل علم و قاری قرآن و از یاران امیرالمؤمنین (ع) گردیدند[۷].

عبدالله این شیعه راستین امیرالمؤمنین (ع)[۸] در جنگ صفین آن حضرت را یاری کرد[۹]. و سرانجام در زمان خلافت ولید به سال ۸۴ هجری با قلبی سرشار از ایمان به اسلام و عشق به اهل بیت پیامبر (ص) در شهر مدینه از دنیا رفت[۱۰].[۱۱]

منابع

پانویس

  1. ابو طلحه همان کسی است که به وصیت عمر بن خطاب با پنجاه نفر نیروی مسلح پس از مرگ عمر، جلسه شورای شش نفری را کنترل کرد و عثمان به خلافت رسید و حضرت علی (ع) از خلافت محروم شد.
  2. اسدالغابه، ج۳، ص۱۸۸.
  3. رجال طوسی، ص۵۰، ش۶۵.
  4. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۸۴۷-۸۴۸.
  5. ر. ک: اسدالغابه، ج۲، ص۴۶؛ ج۷، ص۱۱۹؛ الاصابه، ج۲، ص۱۲۱؛ ج۴، ص۳۰۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۲۲۱؛ الطبقات الکبری، ج۸ ص۴۲۵.
  6. رُمیصاء پس از به دنیا آمدن این فرزند ملقب به ام‌سلیم شد و از آن پس به ام‌سلیم معروف گردید.
  7. ر. ک: اسدالغابه، ج۳، ص۱۸۸؛ سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۹؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۱۶۴؛ تهذیب التهذیب، ج۴، ص۳۵۰؛ سفینة البحار، ج۲، عنوان عبد، ص۱۲۳.
  8. رجال شیخ طوسی، ص۵۰، ش۶۵.
  9. اسدالغابه، ج۳، ص۱۸۹.
  10. اسدالغابه، ج۳، ص۱۸۹.
  11. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۸۴۸-۸۵۰.