علم به زبان حیوانات: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


== آشنایی با زبان حیوانات در حدیث ==
== آشنایی با زبان حیوانات در [[حدیث]] ==
[[امام علی]] {{ع}}: ما همچون سلیمان بن داوود، با زبان پرندگان و هر جانورِ خشکی یا دریایی آشنایی یافته ایم.<ref>{{عربی|اندازه=۱۲۰%|"الإمام علیّ {{ع}}: عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ کَما عُلِّمَهُ سُلَیمانُ بنُ داوودَ، وکُلِّ دابَّةٍ فی بَرٍّ أو بَحرٍ"}}. المناقب لابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۵۴، بصائر الدرجات: ص ۳۴۴ ح ۱۲ کلاهما عن زرارة عن الإمام الصادق {{ع}}، بحار الأنوار: ج ۲۷ ص ۲۶۴ ح ۱۰.</ref>
[[امام علی]]{{ع}}: ما همچون [[سلیمان بن داوود]]، با زبان پرندگان و هر جانورِ خشکی یا دریایی آشنایی یافته ایم<ref>{{متن حدیث|الإمام علیّ{{ع}}: عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ کَما عُلِّمَهُ سُلَیمانُ بنُ داوودَ، وکُلِّ دابَّةٍ فی بَرٍّ أو بَحرٍ}}. المناقب لابن شهرآشوب: ج ۲ ص۵۴، بصائر الدرجات: ص۳۴۴ ح ۱۲ کلاهما عن زرارة عن الإمام الصادق{{ع}}، بحار الأنوار: ج ۲۷ ص۲۶۴ ح ۱۰.</ref>.
* امام علی {{ع}}: ما با زبان پرندگان آشنایی یافته‌ایم و از هر چیزی بهره برده‌ایم که این خود، فضلی بزرگ است.<ref>{{عربی|اندازه=۱۲۰%|"عنه {{ع}}: عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ، واُوتینا مِن کُلِّ شَیءٍ، إنَّ هذا لَهُوَ الفَضلُ العَظیمُ"}}. إثبات الوصیّة: ص ۱۶۰، الاختصاص: ص ۲۹۳، بصائر الدرجات: ص ۳۴۵ ح ۱۸ کلاهما عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر {{ع}}، الخرائج والجرائح: ج ۲ ص ۸۳۵ ح ۵۰ عن الإمام الباقر {{ع}}، بحار الأنوار: ج ۲۷ ص ۲۶۴ ح ۱۲.</ref>
 
* بصائر الدرجات ـ به نقل از علی بن ابی حمزه ـ: مردی از وابستگان امام ابوالحسن [کاظم]{{ع}} خدمت ایشان رسید و گفت: فدایت گردم! دوست دارم با من غذا بخوری. امام ابوالحسن {{ع}} با او به راه افتاد تا به خانه رسیدند. در خانه، تختی بود. امام {{ع}} بر تخت نشست. زیر تخت، یک جفت کبوتر بود. کبوتر نر با ماده بغبغو می‌کرد. آن مرد برای آوردن طعام، بیرون رفت و وقتی بازگشت، امام {{ع}} را دید که می‌خندد. گفت: خداوند بر لب و دندانت خنده بنشاند! برای چه می‌خندی؟ امام {{ع}} فرمود: «این کبوتر نر برای ماده خود، آواز می‌خوانْد و به او می‌گفت: آرام دلم! عروسم! به خدا سوگند، نزد من هیچ کس در زمین، محبوب تر از تو نیست، مگر آن که بر این تخت نشسته است». گفتم: قربانت گردم! مگر تو سخن پرندگان را می‌فهمی؟ فرمود: «آری. زبان پرندگان را به ما آموخته‌اند و از هر چیزی بهره‌ای داریم».<ref>{{عربی|اندازه=۱۲۰%|"بصائر الدرجات عن علیّ بن أبی حمزة: دَخَلَ رَجُلٌ مِن مَوالی أبِی الحَسَنِ {{ع}} فَقالَ: جُعِلتُ فِداکَ، اُحِبُّ أن تَتَغَدّی عِندی، فَقامَ أبُو الحَسَنِ {{ع}} حَتّی مَضی مَعَهُ فَدَخَلَ البَیتَ، فَإِذا فِی البَیتِ سَریرٌ، فَقَعَدَ عَلَی السَّریرِ، وتَحتَ السَّریرِ زَوجُ حَمامٍ، فَهَدَرَ الذَّکَرُ عَلَی الاُنثی. وذَهَبَ الرَّجُلُ لِیَحمِلَ الطَّعامَ فَرَجَعَ وأبُو الحَسَنِ {{ع}} یَضحَکُ، فَقالَ: أضحَکَ اللّهُ سِنَّکَ، مِمَّ ضَحِکتَ؟ فَقالَ: إنَّ هذَا الحَمامَ هَدَرَ عَلی هذِهِ الحَمامَةِ فَقالَ لَها: یا سَکَنی وعِرسی، وَاللّهِ ما عَلی وَجهِ الأَرضِ أحَدٌ أحَبُّ إلَیَّ مِنکِ، ما خَلا هذَا القاعِدَ عَلَی السَّریرِ، قالَ: قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ وتَفهَمُ کَلامَ الطَّیرِ؟ فَقالَ: نَعَم، عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ، واُوتینا مِن کُلِّ شَیءٍ"}}. بصائر الدرجات: ص ۳۴۶ ح ۲۵، مختصر بصائر الدرجات: ص ۱۱۴، الخرائج والجرائح: ج ۲ ص ۸۳۳ ح ۴۹، بحار الأنوار: ج ۴۸ ص ۵۶ ح ۶۵.</ref>
امام علی{{ع}}: ما با زبان پرندگان آشنایی یافته‌ایم و از هر چیزی بهره برده‌ایم که این خود، فضلی بزرگ است<ref>{{متن حدیث|عنه{{ع}}: عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ، واُوتینا مِن کُلِّ شَیءٍ، إنَّ هذا لَهُوَ الفَضلُ العَظیمُ}}. إثبات الوصیّة: ص۱۶۰، الاختصاص: ص۲۹۳، بصائر الدرجات: ص۳۴۵ ح ۱۸ کلاهما عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر{{ع}}، الخرائج والجرائح: ج ۲ ص۸۳۵ ح ۵۰ عن الإمام الباقر{{ع}}، بحار الأنوار: ج ۲۷ ص۲۶۴ ح ۱۲.</ref>.
* الثاقب فی المناقب ـ به نقل از علی بن اسباط ـ: با امام جواد {{ع}} ـ در حالی که بر الاغی سوار بود ـ از کوفه خارج شدیم. امام {{ع}} به گلّه گوسفندی رسید. گوسفندی گلّه را ترک کرد و در حالی که ضجّه می‌زد، به سوی امام {{ع}} دوید. امام {{ع}} او را نگاه داشت و به من دستور داد چوپان را به سوی او بخوانم. من نیز چنین کردم. امام {{ع}} به او فرمود: «ای چوپان! این گوسفند از تو می‌نالد و ادّعا می‌کند که دو مرد را مأمور [دوشیدن شیر] او کرده‌ای و در دوشیدن شیر بر او ستم می‌کنی و وقتی شامگاه به سوی صاحبش می‌رود، دیگر در او شیر نمی‌یابد. اگر از ستمِ بر او دست شستی، چه بهتر، و گرنه، از خدا می‌خواهم عمر تو را کوتاه کند». چوپان گفت: گواهی می‌دهم خدایی جز خدای یکتا نیست و محمّد، پیامبر خداست و تو جانشین اویی. از تو می‌خواهم به من بگویی از کجا این مقام را یافته‌ای؟ امام جواد {{ع}} فرمود: «ما گنجوران علم و غیب و حکمت خدا و جانشینان پیامبران او و بندگانی ارجمندیم».<ref>{{عربی|اندازه=۱۲۰%|"الثاقب فی المناقب عن علیّ بن أسباط: خَرَجتُ مَعَ أبی جَعفَرٍ [الجَوادَ]{{ع}} مِنَ الکوفَةِ وهُوَ راکِبٌ عَلی حِمارٍ، فَمَرَّ بِقَطیعِ غَنَمٍ، فَتَرَکَت شاةٌ الغَنَمَ وعَدَت إلَیهِ وهِیَ تَرغو، فَاحتَبَسَ {{ع}} وأمَرَنی أن أدعُوَ الرّاعِیَ إلَیهِ، فَفَعَلتُ. فَقالَ أبو جَعفَرٍ {{ع}}: أیُّهَا الرّاعی، إنَّ هذِهِ الشّاةَ تَشکوکَ وتَزعُمُ أنَّ لَها رَجَلَینِ[الرَّجَلُ: أن یُترک الفصیلُ والمُهر والبَهمَة مع اُمّه یرضعها متی شاء. [یقال :] بَهمَةٌ رَجَلٌ ورَجِلٌ (لسان العرب: ج ۱۱ ص ۲۷۲ «رجل»)] وأنَّکَ تَحیفُ عَلَیها بِالحَلبِ، فَإِذا رَجَعَت إلی صاحِبِها بِالعَشِیِّ لَم یَجِد مَعَها لَبَنا، فَإِن کَفَفتَ مِن ظُلمِها، وإلّا دَعَوتُ اللّهَ تَعالی أن یَبتُرَ عُمُرَکَ. فَقالَ الرّاعی: إنّی أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ، وأنَّکَ وَصِیُّهُ، أسأَلُکَ لَمّا أخبَرتَنی مِن أینَ عَلِمتَ هذَا الشَّأنَ؟ فَقالَ أبو جَعفَرٍ {{ع}}: نَحنُ خُزّانُ اللّهِ عَلی عِلمِهِ وغَیبِهِ وحِکمَتِهِ، وأوصِیاءُ أنبِیائِهِ، وعِبادٌ مُکرَمونَ"}}. الثاقب فی المناقب: ص ۵۲۲ ح ۴۵۵.</ref>
 
* دلائل الإمامة ـ به نقل از [[عبداللّه بن سعید]] ـ: [[محمد بن علی بن عمر تَنوخی]] به من گفت: امام جواد {{ع}} را دیدم که با گاوی سخن می‌گفت و آن گاو، سرش را تکان می‌داد. به ایشان گفتم: نه؛ بلکه [اگر راست می‌گویی ،] دستور بده گاو با تو سخن بگوید. فرمود: «زبان پرندگان را به ما آموخته‌اند و ما از هر چیزی بهره داریم». امام {{ع}} سپس به گاو گفت: «بگو: لا إله إلّا اللّه وحده لا شریک له». گاو، آن را گفت و سپس امام {{ع}} با دست خود، سر او را نوازش داد.<ref>{{عربی|اندازه=۱۲۰%|"دلائل الإمامة عن عبد اللّه بن سعید: قالَ لی مُحَمَّدُ بنُ عَلِیِّ بنِ عُمَرَ التَّنوخِیُّ: رَأَیتُ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ [الجواد]{{ع}} وهُوَ یُکَلِّمُ ثَورا فَحَرَّکَ الثَّورُ رأسَهُ، فَقُلتُ: لا، ولکِن تَأمُرُ الثَّورَ أن یُکَلِّمَکَ. فَقالَ: وعُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ، واُوتینا مِن کُلِّ شَیءٍ. ثُمَّ قالَ لِلثَّورِ: قُل: «لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ»، فَقالَ. ثُمَّ مَسَحَ بِکَفِّهِ عَلی رَأسِهِ"}}. دلائل الإمامة: ص ۴۰۰ ح ۳۵۶، وراجع: الاختصاص: ص ۲۹۳ وبصائر الدرجات: ص ۳۴۱ باب أنّهم یعرفون منطق الطیر.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰]]، ص۵۸-۶۱.</ref>
[[بصائر الدرجات]] ـ به نقل از [[علی بن ابی حمزه]] ـ: مردی از وابستگان [[امام ابوالحسن]] [کاظم]{{ع}} [[خدمت]] ایشان رسید و گفت: فدایت گردم! دوست دارم با من غذا بخوری. امام ابوالحسن{{ع}} با او به راه افتاد تا به [[خانه]] رسیدند. در خانه، تختی بود. [[امام]]{{ع}} بر تخت نشست. زیر تخت، یک جفت کبوتر بود. کبوتر نر با ماده بغبغو می‌کرد. آن مرد برای آوردن طعام، بیرون رفت و وقتی بازگشت، امام{{ع}} را دید که می‌خندد. گفت: [[خداوند]] بر لب و دندانت [[خنده]] بنشاند! برای چه می‌خندی؟ امام{{ع}} فرمود: «این کبوتر نر برای ماده خود، [[آواز]] می‌خوانْد و به او می‌گفت: آرام دلم! عروسم! به [[خدا]] [[سوگند]]، نزد من هیچ کس در [[زمین]]، محبوب‌تر از تو نیست، مگر آنکه بر این تخت نشسته است». گفتم: قربانت گردم! مگر تو سخن پرندگان را می‌فهمی؟ فرمود: «آری. [[زبان]] پرندگان را به ما آموخته‌اند و از هر چیزی بهره‌ای داریم»<ref>{{متن حدیث|عن علیّ بن أبی حمزة: دَخَلَ رَجُلٌ مِن مَوالی أبِی الحَسَنِ{{ع}} فَقالَ: جُعِلتُ فِداکَ، اُحِبُّ أن تَتَغَدّی عِندی، فَقامَ أبُو الحَسَنِ{{ع}} حَتّی مَضی مَعَهُ فَدَخَلَ البَیتَ، فَإِذا فِی البَیتِ سَریرٌ، فَقَعَدَ عَلَی السَّریرِ، وتَحتَ السَّریرِ زَوجُ حَمامٍ، فَهَدَرَ الذَّکَرُ عَلَی الاُنثی. وذَهَبَ الرَّجُلُ لِیَحمِلَ الطَّعامَ فَرَجَعَ وأبُو الحَسَنِ{{ع}} یَضحَکُ، فَقالَ: أضحَکَ اللّهُ سِنَّکَ، مِمَّ ضَحِکتَ؟ فَقالَ: إنَّ هذَا الحَمامَ هَدَرَ عَلی هذِهِ الحَمامَةِ فَقالَ لَها: یا سَکَنی وعِرسی، وَاللّهِ ما عَلی وَجهِ الأَرضِ أحَدٌ أحَبُّ إلَیَّ مِنکِ، ما خَلا هذَا القاعِدَ عَلَی السَّریرِ، قالَ: قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ وتَفهَمُ کَلامَ الطَّیرِ؟ فَقالَ: نَعَم، عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ، واُوتینا مِن کُلِّ شَیءٍ}}. بصائر الدرجات: ص۳۴۶ ح ۲۵، مختصر بصائر الدرجات: ص۱۱۴، الخرائج والجرائح: ج ۲ ص۸۳۳ ح ۴۹، بحار الأنوار: ج ۴۸ ص۵۶ ح ۶۵.</ref>.
 
[[الثاقب فی المناقب]] ـ به نقل از [[علی بن اسباط]] ـ: با [[امام جواد]]{{ع}} ـ در حالی که بر الاغی سوار بود ـ از [[کوفه]] خارج شدیم. [[امام]]{{ع}} به گلّه گوسفندی رسید. گوسفندی گلّه را ترک کرد و در حالی که [[ضجّه]] می‌زد، به سوی امام{{ع}} دوید. امام{{ع}} او را نگاه داشت و به من دستور داد [[چوپان]] را به سوی او بخوانم. من نیز چنین کردم. امام{{ع}} به او فرمود: «ای چوپان! این گوسفند از تو می‌نالد و ادّعا می‌کند که دو مرد را [[مأمور]] [دوشیدن شیر] او کرده‌ای و در دوشیدن شیر بر او [[ستم]] می‌کنی و وقتی شامگاه به سوی صاحبش می‌رود، دیگر در او شیر نمی‌یابد. اگر از ستمِ بر او دست شستی، چه بهتر، و گرنه، از [[خدا]] می‌خواهم [[عمر]] تو را کوتاه کند». چوپان گفت: [[گواهی]] می‌دهم خدایی جز [[خدای یکتا]] نیست و [[محمّد]]، [[پیامبر]] خداست و تو [[جانشین]] اویی. از تو می‌خواهم به من بگویی از کجا این [[مقام]] را یافته‌ای؟ امام جواد{{ع}} فرمود: «ما گنجوران [[علم]] و [[غیب]] و [[حکمت خدا]] و [[جانشینان پیامبران]] او و بندگانی ارجمندیم»<ref>{{متن حدیث|عن علیّ بن أسباط: خَرَجتُ مَعَ أبی جَعفَرٍ [الجَوادَ]{{ع}} مِنَ الکوفَةِ وهُوَ راکِبٌ عَلی حِمارٍ، فَمَرَّ بِقَطیعِ غَنَمٍ، فَتَرَکَت شاةٌ الغَنَمَ وعَدَت إلَیهِ وهِیَ تَرغو، فَاحتَبَسَ{{ع}} وأمَرَنی أن أدعُوَ الرّاعِیَ إلَیهِ، فَفَعَلتُ. فَقالَ أبو جَعفَرٍ{{ع}}: أیُّهَا الرّاعی، إنَّ هذِهِ الشّاةَ تَشکوکَ وتَزعُمُ أنَّ لَها رَجَلَینِ[الرَّجَلُ: أن یُترک الفصیلُ والمُهر والبَهمَة مع اُمّه یرضعها متی شاء. [یقال:] بَهمَةٌ رَجَلٌ ورَجِلٌ (لسان العرب: ج ۱۱ ص۲۷۲ «رجل»)] وأنَّکَ تَحیفُ عَلَیها بِالحَلبِ، فَإِذا رَجَعَت إلی صاحِبِها بِالعَشِیِّ لَم یَجِد مَعَها لَبَنا، فَإِن کَفَفتَ مِن ظُلمِها، وإلّا دَعَوتُ اللّهَ تَعالی أن یَبتُرَ عُمُرَکَ. فَقالَ الرّاعی: إنّی أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ، وأنَّکَ وَصِیُّهُ، أسأَلُکَ لَمّا أخبَرتَنی مِن أینَ عَلِمتَ هذَا الشَّأنَ؟ فَقالَ أبو جَعفَرٍ{{ع}}: نَحنُ خُزّانُ اللّهِ عَلی عِلمِهِ وغَیبِهِ وحِکمَتِهِ، وأوصِیاءُ أنبِیائِهِ، وعِبادٌ مُکرَمونَ}}. الثاقب فی المناقب: ص۵۲۲ ح ۴۵۵.</ref>.
 
[[دلائل الإمامة]] ـ به نقل از عبداللّه بن سعید ـ: [[محمد بن علی]] بن [[عمر]] تَنوخی به من گفت: [[امام جواد]]{{ع}} را دیدم که با گاوی سخن می‌گفت و آن گاو، سرش را تکان می‌داد. به ایشان گفتم: نه؛ بلکه [اگر راست می‌گویی،] دستور بده گاو با تو سخن بگوید. فرمود: «زبان پرندگان را به ما آموخته‌اند و ما از هر چیزی بهره داریم». [[امام]]{{ع}} سپس به گاو گفت: «بگو: لا [[إله]] إلّا [[اللّه]] وحده لا [[شریک]] له». گاو، آن را گفت و سپس امام{{ع}} با دست خود، سر او را نوازش داد<ref>{{متن حدیث|دلائل الإمامة عن عبد اللّه بن سعید: قالَ لی مُحَمَّدُ بنُ عَلِیِّ بنِ عُمَرَ التَّنوخِیُّ: رَأَیتُ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ [الجواد]{{ع}} وهُوَ یُکَلِّمُ ثَورا فَحَرَّکَ الثَّورُ رأسَهُ، فَقُلتُ: لا، ولکِن تَأمُرُ الثَّورَ أن یُکَلِّمَکَ. فَقالَ: وعُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ، واُوتینا مِن کُلِّ شَیءٍ. ثُمَّ قالَ لِلثَّورِ: قُل: «لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ»، فَقالَ. ثُمَّ مَسَحَ بِکَفِّهِ عَلی رَأسِهِ}}. دلائل الإمامة: ص۴۰۰ ح ۳۵۶، وراجع: الاختصاص: ص۲۹۳ وبصائر الدرجات: ص۳۴۱ باب أنّهم یعرفون منطق الطیر.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰ (کتاب)|دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰]]، ص۵۸-۶۱.</ref>


== پرسش مستقیم ==
== پرسش مستقیم ==
{{پرسش‌های مستقیم}}
{{پرسش‌های وابسته}}
* [[آیا علم به منطق الطیر یا زبان حیوانات علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)]]
* [[آیا علم به منطق الطیر یا زبان حیوانات علم غیب است و معصوم از آن آگاهی دارد؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های مستقیم}}
{{پایان پرسش‌های وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۵۱

آشنایی با زبان حیوانات در حدیث

امام علی(ع): ما همچون سلیمان بن داوود، با زبان پرندگان و هر جانورِ خشکی یا دریایی آشنایی یافته ایم[۱].

امام علی(ع): ما با زبان پرندگان آشنایی یافته‌ایم و از هر چیزی بهره برده‌ایم که این خود، فضلی بزرگ است[۲].

بصائر الدرجات ـ به نقل از علی بن ابی حمزه ـ: مردی از وابستگان امام ابوالحسن [کاظم](ع) خدمت ایشان رسید و گفت: فدایت گردم! دوست دارم با من غذا بخوری. امام ابوالحسن(ع) با او به راه افتاد تا به خانه رسیدند. در خانه، تختی بود. امام(ع) بر تخت نشست. زیر تخت، یک جفت کبوتر بود. کبوتر نر با ماده بغبغو می‌کرد. آن مرد برای آوردن طعام، بیرون رفت و وقتی بازگشت، امام(ع) را دید که می‌خندد. گفت: خداوند بر لب و دندانت خنده بنشاند! برای چه می‌خندی؟ امام(ع) فرمود: «این کبوتر نر برای ماده خود، آواز می‌خوانْد و به او می‌گفت: آرام دلم! عروسم! به خدا سوگند، نزد من هیچ کس در زمین، محبوب‌تر از تو نیست، مگر آنکه بر این تخت نشسته است». گفتم: قربانت گردم! مگر تو سخن پرندگان را می‌فهمی؟ فرمود: «آری. زبان پرندگان را به ما آموخته‌اند و از هر چیزی بهره‌ای داریم»[۳].

الثاقب فی المناقب ـ به نقل از علی بن اسباط ـ: با امام جواد(ع) ـ در حالی که بر الاغی سوار بود ـ از کوفه خارج شدیم. امام(ع) به گلّه گوسفندی رسید. گوسفندی گلّه را ترک کرد و در حالی که ضجّه می‌زد، به سوی امام(ع) دوید. امام(ع) او را نگاه داشت و به من دستور داد چوپان را به سوی او بخوانم. من نیز چنین کردم. امام(ع) به او فرمود: «ای چوپان! این گوسفند از تو می‌نالد و ادّعا می‌کند که دو مرد را مأمور [دوشیدن شیر] او کرده‌ای و در دوشیدن شیر بر او ستم می‌کنی و وقتی شامگاه به سوی صاحبش می‌رود، دیگر در او شیر نمی‌یابد. اگر از ستمِ بر او دست شستی، چه بهتر، و گرنه، از خدا می‌خواهم عمر تو را کوتاه کند». چوپان گفت: گواهی می‌دهم خدایی جز خدای یکتا نیست و محمّد، پیامبر خداست و تو جانشین اویی. از تو می‌خواهم به من بگویی از کجا این مقام را یافته‌ای؟ امام جواد(ع) فرمود: «ما گنجوران علم و غیب و حکمت خدا و جانشینان پیامبران او و بندگانی ارجمندیم»[۴].

دلائل الإمامة ـ به نقل از عبداللّه بن سعید ـ: محمد بن علی بن عمر تَنوخی به من گفت: امام جواد(ع) را دیدم که با گاوی سخن می‌گفت و آن گاو، سرش را تکان می‌داد. به ایشان گفتم: نه؛ بلکه [اگر راست می‌گویی،] دستور بده گاو با تو سخن بگوید. فرمود: «زبان پرندگان را به ما آموخته‌اند و ما از هر چیزی بهره داریم». امام(ع) سپس به گاو گفت: «بگو: لا إله إلّا اللّه وحده لا شریک له». گاو، آن را گفت و سپس امام(ع) با دست خود، سر او را نوازش داد[۵].[۶]

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. «الإمام علیّ(ع): عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ کَما عُلِّمَهُ سُلَیمانُ بنُ داوودَ، وکُلِّ دابَّةٍ فی بَرٍّ أو بَحرٍ». المناقب لابن شهرآشوب: ج ۲ ص۵۴، بصائر الدرجات: ص۳۴۴ ح ۱۲ کلاهما عن زرارة عن الإمام الصادق(ع)، بحار الأنوار: ج ۲۷ ص۲۶۴ ح ۱۰.
  2. «عنه(ع): عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ، واُوتینا مِن کُلِّ شَیءٍ، إنَّ هذا لَهُوَ الفَضلُ العَظیمُ». إثبات الوصیّة: ص۱۶۰، الاختصاص: ص۲۹۳، بصائر الدرجات: ص۳۴۵ ح ۱۸ کلاهما عن محمّد بن مسلم عن الإمام الباقر(ع)، الخرائج والجرائح: ج ۲ ص۸۳۵ ح ۵۰ عن الإمام الباقر(ع)، بحار الأنوار: ج ۲۷ ص۲۶۴ ح ۱۲.
  3. «عن علیّ بن أبی حمزة: دَخَلَ رَجُلٌ مِن مَوالی أبِی الحَسَنِ(ع) فَقالَ: جُعِلتُ فِداکَ، اُحِبُّ أن تَتَغَدّی عِندی، فَقامَ أبُو الحَسَنِ(ع) حَتّی مَضی مَعَهُ فَدَخَلَ البَیتَ، فَإِذا فِی البَیتِ سَریرٌ، فَقَعَدَ عَلَی السَّریرِ، وتَحتَ السَّریرِ زَوجُ حَمامٍ، فَهَدَرَ الذَّکَرُ عَلَی الاُنثی. وذَهَبَ الرَّجُلُ لِیَحمِلَ الطَّعامَ فَرَجَعَ وأبُو الحَسَنِ(ع) یَضحَکُ، فَقالَ: أضحَکَ اللّهُ سِنَّکَ، مِمَّ ضَحِکتَ؟ فَقالَ: إنَّ هذَا الحَمامَ هَدَرَ عَلی هذِهِ الحَمامَةِ فَقالَ لَها: یا سَکَنی وعِرسی، وَاللّهِ ما عَلی وَجهِ الأَرضِ أحَدٌ أحَبُّ إلَیَّ مِنکِ، ما خَلا هذَا القاعِدَ عَلَی السَّریرِ، قالَ: قُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ وتَفهَمُ کَلامَ الطَّیرِ؟ فَقالَ: نَعَم، عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ، واُوتینا مِن کُلِّ شَیءٍ». بصائر الدرجات: ص۳۴۶ ح ۲۵، مختصر بصائر الدرجات: ص۱۱۴، الخرائج والجرائح: ج ۲ ص۸۳۳ ح ۴۹، بحار الأنوار: ج ۴۸ ص۵۶ ح ۶۵.
  4. «عن علیّ بن أسباط: خَرَجتُ مَعَ أبی جَعفَرٍ [الجَوادَ](ع) مِنَ الکوفَةِ وهُوَ راکِبٌ عَلی حِمارٍ، فَمَرَّ بِقَطیعِ غَنَمٍ، فَتَرَکَت شاةٌ الغَنَمَ وعَدَت إلَیهِ وهِیَ تَرغو، فَاحتَبَسَ(ع) وأمَرَنی أن أدعُوَ الرّاعِیَ إلَیهِ، فَفَعَلتُ. فَقالَ أبو جَعفَرٍ(ع): أیُّهَا الرّاعی، إنَّ هذِهِ الشّاةَ تَشکوکَ وتَزعُمُ أنَّ لَها رَجَلَینِ[الرَّجَلُ: أن یُترک الفصیلُ والمُهر والبَهمَة مع اُمّه یرضعها متی شاء. [یقال:] بَهمَةٌ رَجَلٌ ورَجِلٌ (لسان العرب: ج ۱۱ ص۲۷۲ «رجل»)] وأنَّکَ تَحیفُ عَلَیها بِالحَلبِ، فَإِذا رَجَعَت إلی صاحِبِها بِالعَشِیِّ لَم یَجِد مَعَها لَبَنا، فَإِن کَفَفتَ مِن ظُلمِها، وإلّا دَعَوتُ اللّهَ تَعالی أن یَبتُرَ عُمُرَکَ. فَقالَ الرّاعی: إنّی أشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ، وأشهَدُ أنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ، وأنَّکَ وَصِیُّهُ، أسأَلُکَ لَمّا أخبَرتَنی مِن أینَ عَلِمتَ هذَا الشَّأنَ؟ فَقالَ أبو جَعفَرٍ(ع): نَحنُ خُزّانُ اللّهِ عَلی عِلمِهِ وغَیبِهِ وحِکمَتِهِ، وأوصِیاءُ أنبِیائِهِ، وعِبادٌ مُکرَمونَ». الثاقب فی المناقب: ص۵۲۲ ح ۴۵۵.
  5. «دلائل الإمامة عن عبد اللّه بن سعید: قالَ لی مُحَمَّدُ بنُ عَلِیِّ بنِ عُمَرَ التَّنوخِیُّ: رَأَیتُ مُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍّ [الجواد](ع) وهُوَ یُکَلِّمُ ثَورا فَحَرَّکَ الثَّورُ رأسَهُ، فَقُلتُ: لا، ولکِن تَأمُرُ الثَّورَ أن یُکَلِّمَکَ. فَقالَ: وعُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ، واُوتینا مِن کُلِّ شَیءٍ. ثُمَّ قالَ لِلثَّورِ: قُل: «لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ»، فَقالَ. ثُمَّ مَسَحَ بِکَفِّهِ عَلی رَأسِهِ». دلائل الإمامة: ص۴۰۰ ح ۳۵۶، وراجع: الاختصاص: ص۲۹۳ وبصائر الدرجات: ص۳۴۱ باب أنّهم یعرفون منطق الطیر.
  6. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۰، ص۵۸-۶۱.