میثم تمار در معارف و سیره حسینی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==جستارهای وابسته== +== جستارهای وابسته ==))
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[میثم تمار]]''' است. "'''[[میثم تمار]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = میثم تمار
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[میثم تمار در رجال و تراجم]] - [[میثم تمار در تاریخ اسلامی]] - [[میثم تمار در معارف و سیره حسینی]]</div>
| عنوان مدخل = میثم تمار
| مداخل مرتبط = [[میثم تمار در تراجم و رجال]] - [[میثم تمار در تاریخ اسلامی]] - [[میثم تمار در معارف و سیره علوی]] - [[میثم تمار در معارف و سیره حسینی]] - [[میثم تمار در علوم قرآنی]]
| پرسش مرتبط  =
}}
== مقدمه ==
[[میثم تمار]] از [[یاران خاص]] و با وفای [[امام علی]] {{ع}} بود. او به سبب نزدیکی به [[امام]] و [[استعداد]] فراوان خود توانست به برخی از [[اسرار]] [[نهان]] و [[حوادث آینده]] [[آگاهی]] یابد<ref>الرجال، طوسی، ص۵۸؛ خوئی، معجم رجال الحدیث، ج۲۹، ص۹۴.</ref>. وی در [[عشق]] و [[اخلاص]] خود به امام سر از پا نمی‌شناخت. وقتی امام خبر شهادتش را داد خوش حال شد و [[شهادت]] در راه آن [[حضرت]] را افتخاری برای خود به شمار آورد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۹۳؛ بحار الانوار، ج۴۱، ص۳۴۴.</ref>.


==مقدمه==
در آخرین سال عمرش [[حج]] (و به قول کشّی [[عمره]]) گزارد و در [[مدینه]] نزد [[ام سلمه]] [[همسر]] [[پیامبر اسلام]] رفت. ام سلمه از او پرسید: تو کیستی؟ گفت: مردی عراقی هستم. او گفت: [[نسب]] تو چیست؟ گفت: من [[غلام]] آزاد شده علی هستم. آیا تو میثمی؟ گفت: من میثم هستم. ام سلمه گفت: سبحان [[الله]]، به [[خدا]] [[سوگند]]! بسیار می‌شنیدم که [[رسول خدا]] {{صل}}<ref>در رجال کشی حسین بن علی {{ع}} آمده است.</ref> نام تو را بسیار می‌برد، در نیمه‌های شب از تو یاد می‌نمود و تو را به علی {{ع}} سفارش می‌کرد.
[[میثم تمار]] از [[یاران خاص]] و با وفای [[امام علی]]{{ع}} بود. او به سبب نزدیکی به [[امام]] و [[استعداد]] فراوان خود توانست به برخی از [[اسرار]] [[نهان]] و [[حوادث آینده]] [[آگاهی]] یابد<ref>الرجال، طوسی، ص۵۸؛ خوئی، معجم رجال الحدیث، ج۲۹، ص۹۴.</ref>. وی در [[عشق]] و [[اخلاص]] خود به امام سر از پا نمی‌شناخت. وقتی امام خبر شهادتش را داد خوش حال شد و [[شهادت]] در راه آن [[حضرت]] را افتخاری برای خود به شمار آورد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۹۳؛ بحار الانوار، ج۴۱، ص۳۴۴.</ref>.


در آخرین سال عمرش [[حج]] (و به قول کشّی [[عمره]]) گزارد و در [[مدینه]] نزد [[ام سلمه]] [[همسر]] [[پیامبر اسلام]] رفت. ام سلمه از او پرسید: تو کیستی؟ گفت: مردی عراقی هستم. او گفت: [[نسب]] تو چیست؟ گفت: من [[غلام]] آزاد شده علی هستم. آیا تو میثمی؟ گفت: من میثم هستم. ام سلمه گفت: سبحان [[الله]]، به [[خدا]] [[سوگند]]! بسیار می‌شنیدم که [[رسول خدا]]{{صل}}<ref>در رجال کشی حسین بن علی{{ع}} آمده است.</ref> نام تو را بسیار می‌برد، در نیمه‌های شب از تو یاد می‌نمود و تو را به علی{{ع}} سفارش می‌کرد.
میثم سراغ [[حسین بن علی]] را گرفت، ام سلمه گفت: در نخلستان است. میثم گفت: به او بگو که من [[دوست]] داشتم تو را ببینم و بر تو [[سلام]] دهم و ما به زودی در پیشگاه [[خداوند تعالی]] همدیگر را [[ملاقات]] خواهیم کرد. امروز [[فرصت]] [[دیدار]] او را ندارم و می‌خواهم باز گردم. آنگاه ام سلمه بوی خوشی‌ طلبید و [[محاسن]] او را [[معطر]] کرد. میثم گفت: به زودی این محاسن در راه [[دوستی]] [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} به [[خون]] [[خضاب]] خواهد شد. ام سلمه پرسید: چه کسی این خبر را به تو داده است؟ گفت: [[سرور]] و آقایم علی {{ع}} به من خبر داده است. ام سلمه گریست و گفت: او فقط [[سرور]] تو نیست که سرور من و همه [[مسلمانان]] است. سپس میثم خداحافظی کرد و رفت<ref>کشی، الرجال، ص۸۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۹۲؛ بحار الانوار، ج۴۱، ص۳۴۴.</ref>.


میثم سراغ [[حسین بن علی]] را گرفت، ام سلمه گفت: در نخلستان است. میثم گفت: به او بگو که من [[دوست]] داشتم تو را ببینم و بر تو [[سلام]] دهم و ما به زودی در پیشگاه [[خداوند تعالی]] همدیگر را [[ملاقات]] خواهیم کرد. امروز [[فرصت]] [[دیدار]] او را ندارم و می‌خواهم باز گردم. آنگاه ام سلمه بوی خوشی‌ طلبید و [[محاسن]] او را [[معطر]] کرد. میثم گفت: به زودی این محاسن در راه [[دوستی]] [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} به [[خون]] [[خضاب]] خواهد شد. ام سلمه پرسید: چه کسی این خبر را به تو داده است؟ گفت: [[سرور]] و آقایم علی{{ع}} به من خبر داده است. ام سلمه گریست و گفت: او فقط [[سرور]] تو نیست که سرور من و همه [[مسلمانان]] است. سپس میثم خداحافظی کرد و رفت<ref>کشی، الرجال، ص۸۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۹۲؛ بحار الانوار، ج۴۱، ص۳۴۴.</ref>.
[[میثم]] به [[کوفه]] بازگشت، اما [[ابن زیاد]] که از رابطه خاص او با [[امام]] و [[عشق]] او به [[اهل بیت]] {{عم}} [[آگاه]] بود، او را [[زندانی]] کرد. آن بزرگ‌مرد ده [[روز]] پیش از ورود [[امام حسین]] {{ع}} به [[کربلا]] به دار آویخته شد. وی در بالای دار [[فضایل]] و [[مناقب اهل بیت]] و پستی‌های [[بنی‌امیه]] و [[زمان]] [[انقراض]] آنان را برای [[مردم]] شرح داد<ref> ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۹۱ - ۲۹۴؛ بحار الانوار، ج۴۱، ص۳۴۳ - ۳۴۵.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۳۷-۳۹.</ref>
 
[[میثم]] به [[کوفه]] بازگشت، اما [[ابن زیاد]] که از رابطه خاص او با [[امام]] و [[عشق]] او به [[اهل بیت]]{{عم}} [[آگاه]] بود، او را [[زندانی]] کرد. آن بزرگ‌مرد ده [[روز]] پیش از ورود [[امام حسین]]{{ع}} به [[کربلا]] به دار آویخته شد. وی در بالای دار [[فضایل]] و [[مناقب اهل بیت]] و پستی‌های [[بنی‌امیه]] و [[زمان]] [[انقراض]] آنان را برای [[مردم]] شرح داد<ref> ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۹۱ - ۲۹۴؛ بحار الانوار، ج۴۱، ص۳۴۳ - ۳۴۵.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۳۷-۳۹.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[ام سلمه]]
* [[ام سلمه]]
{{پایان مدخل‌های وابسته}}
{{پایان مدخل‌ وابسته}}


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1100854.jpg|22px]] [[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|'''نقش زنان در حماسه عاشورا''']]
# [[پرونده:1100854.jpg|22px]] [[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|'''نقش زنان در حماسه عاشورا''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:میثم تمار]]
[[رده:میثم تمار]]
[[رده:اعلام]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۱ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۱

مقدمه

میثم تمار از یاران خاص و با وفای امام علی (ع) بود. او به سبب نزدیکی به امام و استعداد فراوان خود توانست به برخی از اسرار نهان و حوادث آینده آگاهی یابد[۱]. وی در عشق و اخلاص خود به امام سر از پا نمی‌شناخت. وقتی امام خبر شهادتش را داد خوش حال شد و شهادت در راه آن حضرت را افتخاری برای خود به شمار آورد[۲].

در آخرین سال عمرش حج (و به قول کشّی عمره) گزارد و در مدینه نزد ام سلمه همسر پیامبر اسلام رفت. ام سلمه از او پرسید: تو کیستی؟ گفت: مردی عراقی هستم. او گفت: نسب تو چیست؟ گفت: من غلام آزاد شده علی هستم. آیا تو میثمی؟ گفت: من میثم هستم. ام سلمه گفت: سبحان الله، به خدا سوگند! بسیار می‌شنیدم که رسول خدا (ص)[۳] نام تو را بسیار می‌برد، در نیمه‌های شب از تو یاد می‌نمود و تو را به علی (ع) سفارش می‌کرد.

میثم سراغ حسین بن علی را گرفت، ام سلمه گفت: در نخلستان است. میثم گفت: به او بگو که من دوست داشتم تو را ببینم و بر تو سلام دهم و ما به زودی در پیشگاه خداوند تعالی همدیگر را ملاقات خواهیم کرد. امروز فرصت دیدار او را ندارم و می‌خواهم باز گردم. آنگاه ام سلمه بوی خوشی‌ طلبید و محاسن او را معطر کرد. میثم گفت: به زودی این محاسن در راه دوستی اهل بیت پیامبر (ص) به خون خضاب خواهد شد. ام سلمه پرسید: چه کسی این خبر را به تو داده است؟ گفت: سرور و آقایم علی (ع) به من خبر داده است. ام سلمه گریست و گفت: او فقط سرور تو نیست که سرور من و همه مسلمانان است. سپس میثم خداحافظی کرد و رفت[۴].

میثم به کوفه بازگشت، اما ابن زیاد که از رابطه خاص او با امام و عشق او به اهل بیت (ع) آگاه بود، او را زندانی کرد. آن بزرگ‌مرد ده روز پیش از ورود امام حسین (ع) به کربلا به دار آویخته شد. وی در بالای دار فضایل و مناقب اهل بیت و پستی‌های بنی‌امیه و زمان انقراض آنان را برای مردم شرح داد[۵].[۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. الرجال، طوسی، ص۵۸؛ خوئی، معجم رجال الحدیث، ج۲۹، ص۹۴.
  2. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۹۳؛ بحار الانوار، ج۴۱، ص۳۴۴.
  3. در رجال کشی حسین بن علی (ع) آمده است.
  4. کشی، الرجال، ص۸۱؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۹۲؛ بحار الانوار، ج۴۱، ص۳۴۴.
  5. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۹۱ - ۲۹۴؛ بحار الانوار، ج۴۱، ص۳۴۳ - ۳۴۵.
  6. مزینانی، محمد صادق، نقش زنان در حماسه عاشورا، ص۳۷-۳۹.