سمیه دختر خباط در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]] | + - [[))
 
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = سمیه دختر خباط
| عنوان مدخل  = سمیه دختر خباط
| مداخل مرتبط = [[سمیه دختر خباط در قرآن]] - [[سمیه دختر خباط در معارف مهدویت]]
| پرسش مرتبط  =
}}


{{امامت}}
== مقدمه ==
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
سُمیّه دختر خَبّاط (فروشنده برگ سِدْر)<ref>الانساب، ج۵، ص۳۴.</ref> یا خیّاط<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۷۸.</ref>، کنیز ابوحُذَیفَة بن مُغَیرَه یکی از اعضای [[بنی‌مخزوم]]، از طوایف [[قریش]] به شمار می‌آمد و در [[مکّه]] می‌زیست<ref> انساب الاشراف، ج۱، ص۱۷۸؛ الاستيعاب، ج۳، ص۱۱۳۶.</ref>.
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[سمیه]]''' است. "'''[[سمیه]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[سمیه در قرآن]] - [[سمیه در حدیث]] - [[سمیه در تاریخ اسلامی]] - [[سمیه در معارف مهدویت]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
درباره تبار و زیستگاه وی اطلاعی در دست نیست. نخستین گزارش‌ها از [[زندگی]] [[سمیه]]، درباره ازدواجش با [[یاسر]]: به [[روایت]] [[ابن اسحاق]]، یاسر برده [[بنی‌بکر]] از بنی‌الاشجع بود و پس از آنکه یکی از اعضای بنی‌مخزوم وی را خرید و به [[مکه]] آورد، با سمیه [[ازدواج]] کرد و پس از تولد [[عمار]]، هر دو [[آزاد]] شدند<ref> سيره ابن اسحاق، ص۱۷۲.</ref>؛ اما بنا به روایت مشهور، هنگامی که یاسر از [[قبیله]] [[یمنی]] [[مَذْحِج]] بود و همراه برادرانش برای یافتن [[برادر]] دیگرش به مکه آمده بود، بر خلاف برادرانش به [[یمن]] بازنگشت و در [[هم‌پیمانی]] با [[ابوحذیفة]] بن [[مغیره]]، به [[طایفه]] بنی‌مخزوم پیوست و آن‌گاه [[ابوحذیفه]] سمیه را به ازدواج یاسر درآورد<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۷۸؛ الاستيعاب، ج۳، ص۱۳۶-۱۳۷.</ref>. برخی سمیه مادر [[عمار یاسر]] را با سمیه [[همسر]] اَزرَق، [[غلام]] [[رومی]] حارث بن کلدَه [[اشتباه]] گرفته‌اند<ref>المعارف، ص۲۵۶؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۷۸؛ تاريخ طبرى، ج۱۱، ص۵۰۸.</ref>.
[[سمیه|سُمیّه]] دختر خَبّاط (فروشنده برگ سِدْر)<ref>الانساب، ج۵ ، ص۳۴.</ref> یا خیّاط<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۷۸.</ref>، [[کنیز]] [[ابوحُذَیفَة بن مُغَیرَه]] یکی از اعضای [[بنی‌مخزوم]]، از طوایف [[قریش]] به شمار می‌آمد و در [[مکّه]] می‌زیست<ref> انساب الاشراف، ج۱، ص۱۷۸؛ الاستيعاب، ج۳، ص۱۱۳۶.</ref>.


درباره تبار و زیستگاه وی اطلاعی در دست نیست. نخستین گزارش‌ها از [[زندگی]] [[سمیه]]، درباره ازدواجش با [[یاسر]]: به [[روایت]] [[ابن اسحاق]]، [[یاسر]] برده [[بنی‌بکر]] از بنی‌الاشجع بود و پس از آنکه یکی از اعضای [[بنی‌مخزوم]] وی را خرید و به [[مکه]] آورد، با [[سمیه]] [[ازدواج]] کرد و پس از [[تولد]] [[عمار]]، هر دو [[آزاد]] شدند<ref> سيره ابن اسحاق، ص۱۷۲.</ref>؛ اما بنا به [[روایت]] مشهور، هنگامی که [[یاسر]] از [[قبیله]] [[یمنی]] مَذْحِج بود و همراه برادرانش برای یافتن [[برادر]] دیگرش به [[مکه]] آمده بود، بر خلاف برادرانش به [[یمن]] بازنگشت و در هم‌پیمانی با [[ابوحذیفة بن مغیره]]، به [[طایفه]] [[بنی‌مخزوم]] پیوست و آن‌گاه [[ابوحذیفه]] [[سمیه]] را به [[ازدواج]] [[یاسر]] درآورد<ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۷۸؛ الاستيعاب، ج۳، ص۱۳۶-۱۳۷.</ref>. برخی [[سمیه]] [[مادر]] [[عمار]] [[یاسر]] را با [[سمیه]] [[همسر]] اَزرَق، [[غلام]] رومی [[حارث بن کلدَه]] [[اشتباه]] گرفته‌اند<ref>المعارف، ص۲۵۶؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۷۸؛ تاريخ طبرى، ج۱۱، ص۵۰۸ .</ref>.
سمیه و همسرش یاسر تا هنگام [[شهادت]]، در مکه و در میان طایفه بنی‌مخزوم بودند و به وسیله بزرگ این طایفه ([[ابوجهل]]) به شهادت رسید؛ ولی سمیه همسر ازرق مادر [[زیاد بن ابیه]]، [[حاکم کوفه]] در دوره [[معاویه]]، در [[طائف]] و میان طایفه ثَقیف زندگی می‌کرد<ref>الاستيعاب، ج۴، ص۱۸۶۳-۱۸۶۴.</ref>.


[[سمیه]] و همسرش [[یاسر]] تا هنگام [[شهادت]]، در [[مکه]] و در میان [[طایفه]] [[بنی‌مخزوم]] بودند و به وسیله بزرگ این [[طایفه]] ([[ابوجهل]]) به [[شهادت]] رسید؛ ولی [[سمیه]] [[همسر]] ازرق [[مادر]] [[زیاد بن ابیه]]، [[حاکم کوفه]] در دوره [[معاویه]]، در [[طائف]] و میان [[طایفه]] ثَقیف [[زندگی]] می‌کرد<ref>الاستيعاب، ج۴، ص۱۸۶۳-۱۸۶۴.</ref>.
سمیه همراه خانواده‌اش از نخستین [[اسلام]] ‌آورندگان بودند<ref>المصنف، ج۷، ص۵۳۷؛ الاستيعاب، ج۴، ص۱۸۶۴؛ الاصابه، ج۸، ص۱۹۰.</ref>. آنان در ابتدای [[دعوت پیامبر]]{{صل}} در مکه، در [[سال سوم بعثت]] که فعالیت‌های [[تبلیغی]] [[پیامبر]]{{صل}} در [[خانه]] [[ارقم بن ابی‌ارقم]] انجام می‌شد، به اسلام گرویدند<ref>الكامل، ج۲، ص۶۷.</ref>. این [[خانواده]] به سبب مجاهدت‌هایشان در راه اسلام، "[[اهل‌بیت]] اسلام" نام گرفتند <ref>السيرة النبويه، ج۱، ص۳۲۰.</ref>. [[دشمنی]] شدید ابوجهل [[رهبر]] بنی‌مخزوم با دعوت پیامبر، موجب فشار بیش از حد سران [[بنی‌مخزوم]] بر [[مسلمانان]] به ویژه [[بردگان]] و [[موالی]] این [[طایفه]] گردید و از آنجا که در برابر [[آزار]] و [[شکنجه]] [[مشرکان]]، هیچ پناهگاهی نداشتند، ایشان را "[[مستضعفان]]" گفته‌اند <ref>الطبقات، ج۳، ص۱۸۷.</ref>.


[[سمیه]] همراه خانواده‌اش از نخستین [[اسلام]] ‌آورندگان بودند<ref>المصنف، ج۷، ص۵۳۷ ؛ الاستيعاب، ج۴، ص۱۸۶۴؛ الاصابه، ج۸ ، ص۱۹۰.</ref>. آنان در ابتدای [[دعوت پیامبر]]{{صل}} در [[مکه]]، در [[سال سوم بعثت]] که فعالیت‌های [[تبلیغی]] [[پیامبر]]{{صل}} در [[خانه]] [[ارقم بن ابی‌ارقم]] انجام می‌شد، به [[اسلام]] گرویدند<ref>الكامل، ج۲، ص۶۷.</ref>. این [[خانواده]] به سبب مجاهدت‌هایشان در راه [[اسلام]]، "[[اهل‌بیت]] [[اسلام]]" نام گرفتند <ref>السيرة النبويه، ج۱، ص۳۲۰.</ref>. [[دشمنی]] شدید [[ابوجهل]] [[رهبر]] [[بنی‌مخزوم]] با [[دعوت پیامبر]]، موجب فشار بیش از حد سران [[بنی‌مخزوم]] بر [[مسلمانان]] به ویژه بردگان و [[موالی]] این [[طایفه]] گردید و از آنجا که در برابر [[آزار]] و [[شکنجه]] [[مشرکان]]، هیچ پناهگاهی نداشتند، ایشان را "[[مستضعفان]]" گفته‌اند <ref>الطبقات، ج۳، ص۱۸۷.</ref>.
بنی‌مخزوم و در رأس آنان [[ابوجهل]] از هیچ آزاری در [[حق]] [[سمیه]] که در این [[زمان]] زنی سالخورده بود و [[همسر]] و فرزندش فرو نگذاشتند<ref>السيرة النبويه، ج۱، ص۳۲۰.</ref>. شکنجه با [[آتش]]<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۸۸.</ref>، بستن ایشان به شتر<ref>البدء و التاريخ، ج۵، ص۱۰۰؛ اعلام القرآن، ص۴۶۶.</ref>، قرار دادن آنها بر روی شن‌های داغ<ref> السيرة النبويه، ج۱، ص۳۲۰؛ الاصابه، ج۸، ص۱۹۰.</ref>، فرو بردن در آب<ref>سيره ابن اسحاق، ص۱۷۲.</ref> و پوشاندن زره‌های آهنی بر تن آنها و قرار دادن آنان در حرارت [[آفتاب]]<ref>الاستيعاب، ج۴، ص۱۸۶۴؛ تفسير قرطبى، ج۱۰، ص۱۸۱.</ref> از شکنجه‌هایی بود که درباره ایشان [[اعمال]] می‌شد. افزون بر شکنجه‌های جسمی، گاه آنان را شکنجه روانی نیز می‌دادند؛ مانند اینکه ابوجهل به [[طعنه]] می‌گفت سمیه به محمد{{صل}} [[ایمان]] ندارد، بلکه وی را به سبب زیبایی‌اش [[دوست]] دارد<ref>تفسير قرطبى، ج۱۰، ص۱۴۹.</ref>. روزی [[پیامبر]]{{صل}} در [[بطحاء]] [[مکه]]، در دیدار از سمیه و خانواده‌اش و مشاهده شدت [[عذاب]] و ناراحتی‌ای که به آنها وارد شده بود، آنان را به [[صبر]] فرا خواند، درباره ایشان [[دعا]] کرد و به آنان [[بشارت]] داد که منزلگاهشان [[بهشت]] خواهد بود<ref>الاستيعاب، ج۴، ص۱۵۸۹؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۸۲.</ref>.


[[بنی‌مخزوم]] و در رأس آنان [[ابوجهل]] از هیچ آزاری در [[حق]] [[سمیه]] که در این زمان زنی سالخورده بود و [[همسر]] و فرزندش فرو نگذاشتند<ref>السيرة النبويه، ج۱، ص۳۲۰.</ref>. [[شکنجه]] با [[آتش]]<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۸۸.</ref>، بستن ایشان به شتر<ref>البدء و التاريخ، ج۵ ، ص۱۰۰؛ اعلام القرآن، ص۴۶۶.</ref>، قرار دادن آنها بر روی شن‌های داغ<ref> السيرة النبويه، ج۱، ص۳۲۰؛ الاصابه، ج۸ ، ص۱۹۰.</ref>، فرو بردن در آب<ref>سيره ابن اسحاق، ص۱۷۲.</ref> و پوشاندن زره‌های آهنی بر تن آنها و قرار دادن آنان در حرارت [[آفتاب]]<ref>الاستيعاب، ج۴، ص۱۸۶۴؛ تفسير قرطبى، ج۱۰، ص۱۸۱.</ref> از شکنجه‌هایی بود که درباره ایشان [[اعمال]] می‌شد. افزون بر شکنجه‌های جسمی، گاه آنان را [[شکنجه]] [[روانی]] نیز می‌دادند؛ مانند اینکه [[ابوجهل]] به طعنه می‌گفت [[سمیه]] به [[محمد]]{{صل}} [[ایمان]] ندارد، بلکه وی را به سبب زیبایی‌اش [[دوست]] دارد<ref>تفسير قرطبى، ج۱۰، ص۱۴۹.</ref>. روزی [[پیامبر]]{{صل}} در بطحاء [[مکه]]، در [[دیدار]] از [[سمیه]] و خانواده‌اش و [[مشاهده]] شدت [[عذاب]] و ناراحتی‌ای که به آنها وارد شده بود، آنان را به [[صبر]] فرا خواند، درباره ایشان [[دعا]] کرد و به آنان [[بشارت]] داد که منزلگاهشان [[بهشت]] خواهد بود<ref>الاستيعاب، ج۴، ص۱۵۸۹؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۸۲.</ref>.
منابع متقدم [[مقاومت]] سمیه را در برابر شکنجه‌های [[کافران]] بیان کرده و بر اینکه او هیچ‌گاه حاضر نشد از [[دین اسلام]] [[دست]] بردارد تأکید کرده‌اند<ref>السيرة النبويه، ج۱، ص۳۲۰؛ الطبقات، ج۸، ص۲۰۷.</ref>. سرانجام، سمیه بر اثر شکنجه‌های فراوان در [[سال پنجم بعثت]] به [[شهادت]] رسید<ref>المنتظم، ج۲، ص۳۸۴.</ref>. درباره جزئیات این رخداد چندین گزارش متفاوت وجود دارد: گفته شده سمیه را به دو شتر بستند و آنها را در جهت مخالف یکدیگر [[حرکت]] دادند. طبق گزارشی دیگر با طنابی از لیف بر سرش زدند تا [[کور]] شد؛ اما همچنان می‌گفت "[[خدا]] یکی است" تا او را کشتند<ref>روض الجنان، ج۱۲، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref>؛ همچنین گفته شده: روزی [[سمیه]] را تا شامگاه در زرهی آهنین در حرارت [[آفتاب]] قرار داده بودند؛ ولی حاضر نشد به درخواست [[ابوجهل]] از [[دین]] خود بازگشته و سخنان [[کفرآمیز]] بگوید؛ آن‌گاه ابوجهل با نیزه وی را به [[شهادت]] رساند<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۷۶.</ref>؛ همچنین گفته شده: در پی شهادت [[یاسر]]، سمیه به ابوجهل [[درشتی]] کرد و او نیز با نیزه‌ای وی را به شهادت رساند.


منابع متقدم [[مقاومت]] [[سمیه]] را در برابر شکنجه‌های [[کافران]] بیان کرده و بر اینکه او هیچ‌گاه حاضر نشد از [[دین اسلام]] [[دست]] بردارد تأکید کرده‌اند<ref>السيرة النبويه، ج۱، ص۳۲۰؛ الطبقات، ج۸ ، ص۲۰۷.</ref>. سرانجام، [[سمیه]] بر اثر شکنجه‌های فراوان در [[سال پنجم بعثت]] به [[شهادت]] رسید<ref>المنتظم، ج۲، ص۳۸۴.</ref>. درباره جزئیات این رخداد چندین گزارش متفاوت وجود دارد: گفته شده [[سمیه]] را به دو شتر بستند و آنها را در جهت [[مخالف]] یکدیگر حرکت دادند. طبق گزارشی دیگر با طنابی از لیف بر سرش زدند تا کور شد؛ اما همچنان می‌گفت "[[خدا]] یکی است" تا او را کشتند<ref>روض الجنان، ج۱۲، ص۱۰۱-۱۰۲.</ref>؛ همچنین گفته شده: روزی [[سمیه]] را تا شامگاه در زرهی آهنین در حرارت [[آفتاب]] قرار داده بودند؛ ولی حاضر نشد به درخواست [[ابوجهل]] از [[دین]] خود بازگشته و سخنان [[کفرآمیز]] بگوید؛ آن‌گاه [[ابوجهل]] با نیزه وی را به [[شهادت]] رساند<ref>الطبقات، ج۳، ص۱۷۶.</ref>؛ همچنین گفته شده: در پی [[شهادت]] [[یاسر]]، [[سمیه]] به [[ابوجهل]] [[درشتی]] کرد و او نیز با نیزه‌ای وی را به [[شهادت]] رساند.
به [[روایت]] ابن‌جُرَیج [[آیه]] ۲ [[سوره عنکبوت]] در این هنگام نازل شد تا بیانگر [[آزمون]] گرفتن [[خدا]] از سمیه باشد. [[خداوند]] در این آیه و آیه پس از آن تأکید کرده که برای تشخیص [[راستگویان]] از دیگران، همه [[انسان‌ها]] آزموده خواهند شد: {{متن قرآن|أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ}}<ref>«آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟» سوره عنکبوت، آیه ۲.</ref><ref>روض الجنان، ج۱۵، ص۱۸۷؛ الدر المنثور، ج۵، ص۱۴۱؛ نيز نك: الكامل، ج۲، ص۶۷.</ref> بسیاری از [[تفاسیر]]، [[نزول آیه]] ۲ سوره عنکبوت را درباره گروهی از [[مسلمانان]] از جمله سمیه، [[عمار]]، یاسر، [[بلال]] و خَبّاب می‌دانند که زیر فشار [[مشرکان]] بودند تا از دین خود بازگردند. سمیه و یاسر در برابر فشار مشرکان [[مقاومت]] کردند و به شهادت رسیدند؛ اما عمار به رغم [[اعتقاد قلبی]] خود، سخنانی را که [[کافران]] مایل بودند به زبان آورد و [[نجات]] یافت و پس از آن گریان نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و از اینکه بر خلاف مادر و پدرش مقاومت نکرده است، ابراز [[ندامت]] کرد که دلداری‌های پیامبر و نزول آیه {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref> مایه [[اطمینان]] خاطر او گردید<ref>اسباب النزول، ص۲۸۸-۲۸۹؛ تفسير بغوى، ج۳، ص۹۸؛ مجمع البيان، ج۶، ص۵۹۷.</ref>. در این [[آیه]] اشاره شده کسانی که پس از [[ایمان کافر]] شوند، مایه [[خشم خدا]] شده‌اند و [[عذاب]] بزرگی در انتظارشان است، مگر آنکه بر اثر فشار چنین کرده باشند و قلبشان آرام و با [[ایمان]] باشد.


به [[روایت]] [[ابن‌جُرَیج]] [[آیه]] ۲ [[سوره عنکبوت]] در این هنگام نازل شد تا بیانگر [[آزمون]] گرفتن [[خدا]] از [[سمیه]] باشد. [[خداوند]] در این [[آیه]] و [[آیه]] پس از آن تأکید کرده که برای تشخیص [[راستگویان]] از دیگران، همه [[انسان‌ها]] آزموده خواهند شد: {{متن قرآن|أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ}}<ref>«آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟» سوره عنکبوت، آیه ۲.</ref><ref>روض الجنان، ج۱۵، ص۱۸۷؛ الدر المنثور، ج۵ ، ص۱۴۱؛ نيز نك: الكامل، ج۲، ص۶۷.</ref> بسیاری از [[تفاسیر]]، [[نزول]] [[آیه]] ۲ [[سوره عنکبوت]] را درباره گروهی از [[مسلمانان]] از جمله [[سمیه]]، [[عمار]]، [[یاسر]]، [[بلال]] و [[خَبّاب]] می‌دانند که زیر فشار [[مشرکان]] بودند تا از [[دین]] خود بازگردند. [[سمیه]] و [[یاسر]] در برابر فشار [[مشرکان]] [[مقاومت]] کردند و به [[شهادت]] رسیدند؛ اما [[عمار]] به رغم [[اعتقاد قلبی]] خود، سخنانی را که [[کافران]] مایل بودند به زبان آورد و [[نجات]] یافت و پس از آن گریان نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمد و از اینکه بر خلاف [[مادر]] و پدرش [[مقاومت]] نکرده است، ابراز [[ندامت]] کرد که دلداری‌های [[پیامبر]] و [[نزول]] [[آیه]] {{متن قرآن|مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.</ref> مایه [[اطمینان]] خاطر او گردید<ref>اسباب النزول، ص۲۸۸-۲۸۹؛ تفسير بغوى، ج۳، ص۹۸؛ مجمع البيان، ج۶، ص۵۹۷ .</ref>. در این [[آیه]] اشاره شده کسانی که پس از [[ایمان]] [[کافر]] شوند، مایه [[خشم خدا]] شده‌اند و [[عذاب]] بزرگی در انتظارشان است، مگر آنکه بر اثر فشار چنین کرده باشند و قلبشان آرام و با [[ایمان]] باشد.
برخی [[مفسران]] متأخر، [[شهادت]] [[سمیه]] را به گونه‌ای دیگر نقل کرده‌اند که با دیگر گزارش‌های [[تاریخی]] که شهادت وی را در [[سال پنجم بعثت]] دانسته‌اند، ناسازگار است. بنابر گزارش این منابع، هنگامی که شماری از [[مسلمانان]] قصد [[هجرت به مدینه]] را داشتند، [[مشرکان]] خود را به آنان رسانده و ایشان را آزردند تا به [[اجبار]] از [[دین]] خود دست بردارند. برخی از آنها خواسته مشرکان را به زبان آوردند و [[آزاد]] شدند؛ اما [[مقاومت]] سمیه و [[یاسر]] به شهادتشان انجامید<ref>وقعة صفين، ص۳۲۵.</ref>. در این صورت شهادت آن دو در سال ۱۲ یا ۱۳ [[بعثت]] و هنگامی بوده که مسلمانان قصد ترک [[مکه]] را داشتند. بنابر روایتی منسوب به [[ابن‌عباس]]، آیه {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref> درباره این افراد نازل شد<ref>التفسير الكبير، ج۵، ص۲۲۳؛ الدرالمنثور، ج۱، ص۲۴۰.</ref>. در این آیه بیان شده که برخی [[جان]] خود را می‌فروشند تا [[رضایت خدا]] را جلب کنند و [[خداوند]] به [[بندگان]] [[مهربان]] است، در حالی ‌که آیه مورد نظر درباره [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نازل شده است؛ زمانی که ایشان در بستر [[پیامبر]]{{صل}} خوابید تا آن حضرت [[فرصت]] [[مهاجرت]] از مکه را پیدا کند<ref>العثمانيه، ص۳۲۵.</ref> و احتمالاً بر [[مهاجران]] مورد اشاره در گزارش تطبیق شده است.


برخی [[مفسران]] متأخر، [[شهادت]] [[سمیه]] را به گونه‌ای دیگر [[نقل]] کرده‌اند که با دیگر گزارش‌های [[تاریخی]] که [[شهادت]] وی را در [[سال پنجم بعثت]] دانسته‌اند، ناسازگار است. بنابر گزارش این منابع، هنگامی که شماری از [[مسلمانان]] قصد [[هجرت به مدینه]] را داشتند، [[مشرکان]] خود را به آنان رسانده و ایشان را آزردند تا به [[اجبار]] از [[دین]] خود دست بردارند. برخی از آنها خواسته [[مشرکان]] را به زبان آوردند و [[آزاد]] شدند؛ اما [[مقاومت]] [[سمیه]] و [[یاسر]] به شهادتشان انجامید<ref>وقعة صفين، ص۳۲۵.</ref>. در این صورت [[شهادت]] آن دو در سال ۱۲ یا ۱۳ [[بعثت]] و هنگامی بوده که [[مسلمانان]] قصد ترک [[مکه]] را داشتند. بنابر روایتی منسوب به [[ابن‌عباس]]، آیه {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد  و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref> درباره این افراد نازل شد<ref>التفسير الكبير، ج۵ ، ص۲۲۳؛ الدرالمنثور، ج۱، ص۲۴۰.</ref>. در این [[آیه]] بیان شده که برخی [[جان]] خود را می‌فروشند تا [[رضایت]] [[خدا]] را جلب کنند و [[خداوند]] به [[بندگان]] [[مهربان]] است، در حالی ‌که [[آیه]] مورد نظر درباره [[امیرمؤمنان]]{{ع}} نازل شده است؛ زمانی که ایشان در بستر [[پیامبر]]{{صل}} خوابید تا آن [[حضرت]] [[فرصت]] [[مهاجرت]] از [[مکه]] را پیدا کند<ref>العثمانيه، ص۳۲۵.</ref> و احتمالاً بر [[مهاجران]] مورد اشاره در گزارش [[تطبیق]] شده است.
[[عمار]] پس از شهادت مادر، شدت [[اندوه]] خود را به پیامبر{{صل}} نشان داد. آن حضرت وی را به [[صبر]] فراخواند و در باره خانواده‌اش [[دعا]] کرد که [[خداوند]] هیچ یک از آنان را به [[آتش جهنم]] وارد نکند <ref>الاستيعاب، ج۴، ص۱۸۶۴.</ref>. در [[نبرد بدر]] در [[سال دوم هجری]]، [[پیامبر]]{{صل}} به [[عمار]] [[اجازه]] داد [[ابوجهل]] را بکشد؛ اما هنگامی که عمار به او رسید کشته شده بود<ref>الاشتقاق، ص۴۱۶.</ref>.پیامبر در سخنانی [[قتل]] ابوجهل، [[قاتل]] [[سمیه]] را به خداوند نسبت داد<ref>الطبقات، ج۸، ص۲۰۷؛ الاصابه، ج۸، ص۱۹۰.</ref>.<ref>[[معصومه اخلاقی|اخلاقی، معصومه]]، [[سمیه (مقاله)|مقاله «سمیه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵]].</ref>


[[عمار]] پس از [[شهادت]] [[مادر]]، شدت [[اندوه]] خود را به [[پیامبر]]{{صل}} نشان داد. آن [[حضرت]] وی را به [[صبر]] فراخواند و در باره خانواده‌اش [[دعا]] کرد که [[خداوند]] هیچ یک از آنان را به [[آتش جهنم]] وارد نکند <ref>الاستيعاب، ج۴، ص۱۸۶۴.</ref>. در [[نبرد]] [[بدر]] در [[سال دوم هجری]]، [[پیامبر]]{{صل}} به [[عمار]] اجازه داد [[ابوجهل]] را بکشد؛ اما هنگامی که [[عمار]] به او رسید کشته شده بود<ref>الاشتقاق، ص۴۱۶.</ref>.[[پیامبر]] در سخنانی [[قتل]] [[ابوجهل]]، [[قاتل]] [[سمیه]] را به [[خداوند]] نسبت داد<ref>الطبقات، ج۸ ، ص۲۰۷؛ الاصابه، ج۸ ، ص۱۹۰.</ref><ref>[[معصومه اخلاقی|اخلاقی، معصومه]]، [[سمیه (مقاله)|مقاله «سمیه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>.
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1100409.jpg|22px]] [[معصومه اخلاقی|اخلاقی، معصومه]]، [[سمیه (مقاله)|مقاله «سمیه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵''']]
{{پایان منابع}}


==منابع==
== پانویس ==
* [[پرونده:1100409.jpg|22px]] [[معصومه اخلاقی|اخلاقی، معصومه]]، [[سمیه (مقاله)|مقاله «سمیه»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵''']]
{{پانویس}}


==پانویس==
[[رده:اصحاب پیامبر]]
{{پانویس2}}
 
 
[[رده:مدخل]]
[[رده:سمیه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۵۶

مقدمه

سُمیّه دختر خَبّاط (فروشنده برگ سِدْر)[۱] یا خیّاط[۲]، کنیز ابوحُذَیفَة بن مُغَیرَه یکی از اعضای بنی‌مخزوم، از طوایف قریش به شمار می‌آمد و در مکّه می‌زیست[۳].

درباره تبار و زیستگاه وی اطلاعی در دست نیست. نخستین گزارش‌ها از زندگی سمیه، درباره ازدواجش با یاسر: به روایت ابن اسحاق، یاسر برده بنی‌بکر از بنی‌الاشجع بود و پس از آنکه یکی از اعضای بنی‌مخزوم وی را خرید و به مکه آورد، با سمیه ازدواج کرد و پس از تولد عمار، هر دو آزاد شدند[۴]؛ اما بنا به روایت مشهور، هنگامی که یاسر از قبیله یمنی مَذْحِج بود و همراه برادرانش برای یافتن برادر دیگرش به مکه آمده بود، بر خلاف برادرانش به یمن بازنگشت و در هم‌پیمانی با ابوحذیفة بن مغیره، به طایفه بنی‌مخزوم پیوست و آن‌گاه ابوحذیفه سمیه را به ازدواج یاسر درآورد[۵]. برخی سمیه مادر عمار یاسر را با سمیه همسر اَزرَق، غلام رومی حارث بن کلدَه اشتباه گرفته‌اند[۶].

سمیه و همسرش یاسر تا هنگام شهادت، در مکه و در میان طایفه بنی‌مخزوم بودند و به وسیله بزرگ این طایفه (ابوجهل) به شهادت رسید؛ ولی سمیه همسر ازرق مادر زیاد بن ابیه، حاکم کوفه در دوره معاویه، در طائف و میان طایفه ثَقیف زندگی می‌کرد[۷].

سمیه همراه خانواده‌اش از نخستین اسلام ‌آورندگان بودند[۸]. آنان در ابتدای دعوت پیامبر(ص) در مکه، در سال سوم بعثت که فعالیت‌های تبلیغی پیامبر(ص) در خانه ارقم بن ابی‌ارقم انجام می‌شد، به اسلام گرویدند[۹]. این خانواده به سبب مجاهدت‌هایشان در راه اسلام، "اهل‌بیت اسلام" نام گرفتند [۱۰]. دشمنی شدید ابوجهل رهبر بنی‌مخزوم با دعوت پیامبر، موجب فشار بیش از حد سران بنی‌مخزوم بر مسلمانان به ویژه بردگان و موالی این طایفه گردید و از آنجا که در برابر آزار و شکنجه مشرکان، هیچ پناهگاهی نداشتند، ایشان را "مستضعفان" گفته‌اند [۱۱].

بنی‌مخزوم و در رأس آنان ابوجهل از هیچ آزاری در حق سمیه که در این زمان زنی سالخورده بود و همسر و فرزندش فرو نگذاشتند[۱۲]. شکنجه با آتش[۱۳]، بستن ایشان به شتر[۱۴]، قرار دادن آنها بر روی شن‌های داغ[۱۵]، فرو بردن در آب[۱۶] و پوشاندن زره‌های آهنی بر تن آنها و قرار دادن آنان در حرارت آفتاب[۱۷] از شکنجه‌هایی بود که درباره ایشان اعمال می‌شد. افزون بر شکنجه‌های جسمی، گاه آنان را شکنجه روانی نیز می‌دادند؛ مانند اینکه ابوجهل به طعنه می‌گفت سمیه به محمد(ص) ایمان ندارد، بلکه وی را به سبب زیبایی‌اش دوست دارد[۱۸]. روزی پیامبر(ص) در بطحاء مکه، در دیدار از سمیه و خانواده‌اش و مشاهده شدت عذاب و ناراحتی‌ای که به آنها وارد شده بود، آنان را به صبر فرا خواند، درباره ایشان دعا کرد و به آنان بشارت داد که منزلگاهشان بهشت خواهد بود[۱۹].

منابع متقدم مقاومت سمیه را در برابر شکنجه‌های کافران بیان کرده و بر اینکه او هیچ‌گاه حاضر نشد از دین اسلام دست بردارد تأکید کرده‌اند[۲۰]. سرانجام، سمیه بر اثر شکنجه‌های فراوان در سال پنجم بعثت به شهادت رسید[۲۱]. درباره جزئیات این رخداد چندین گزارش متفاوت وجود دارد: گفته شده سمیه را به دو شتر بستند و آنها را در جهت مخالف یکدیگر حرکت دادند. طبق گزارشی دیگر با طنابی از لیف بر سرش زدند تا کور شد؛ اما همچنان می‌گفت "خدا یکی است" تا او را کشتند[۲۲]؛ همچنین گفته شده: روزی سمیه را تا شامگاه در زرهی آهنین در حرارت آفتاب قرار داده بودند؛ ولی حاضر نشد به درخواست ابوجهل از دین خود بازگشته و سخنان کفرآمیز بگوید؛ آن‌گاه ابوجهل با نیزه وی را به شهادت رساند[۲۳]؛ همچنین گفته شده: در پی شهادت یاسر، سمیه به ابوجهل درشتی کرد و او نیز با نیزه‌ای وی را به شهادت رساند.

به روایت ابن‌جُرَیج آیه ۲ سوره عنکبوت در این هنگام نازل شد تا بیانگر آزمون گرفتن خدا از سمیه باشد. خداوند در این آیه و آیه پس از آن تأکید کرده که برای تشخیص راستگویان از دیگران، همه انسان‌ها آزموده خواهند شد: ﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ[۲۴][۲۵] بسیاری از تفاسیر، نزول آیه ۲ سوره عنکبوت را درباره گروهی از مسلمانان از جمله سمیه، عمار، یاسر، بلال و خَبّاب می‌دانند که زیر فشار مشرکان بودند تا از دین خود بازگردند. سمیه و یاسر در برابر فشار مشرکان مقاومت کردند و به شهادت رسیدند؛ اما عمار به رغم اعتقاد قلبی خود، سخنانی را که کافران مایل بودند به زبان آورد و نجات یافت و پس از آن گریان نزد پیامبر(ص) آمد و از اینکه بر خلاف مادر و پدرش مقاومت نکرده است، ابراز ندامت کرد که دلداری‌های پیامبر و نزول آیه ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۲۶] مایه اطمینان خاطر او گردید[۲۷]. در این آیه اشاره شده کسانی که پس از ایمان کافر شوند، مایه خشم خدا شده‌اند و عذاب بزرگی در انتظارشان است، مگر آنکه بر اثر فشار چنین کرده باشند و قلبشان آرام و با ایمان باشد.

برخی مفسران متأخر، شهادت سمیه را به گونه‌ای دیگر نقل کرده‌اند که با دیگر گزارش‌های تاریخی که شهادت وی را در سال پنجم بعثت دانسته‌اند، ناسازگار است. بنابر گزارش این منابع، هنگامی که شماری از مسلمانان قصد هجرت به مدینه را داشتند، مشرکان خود را به آنان رسانده و ایشان را آزردند تا به اجبار از دین خود دست بردارند. برخی از آنها خواسته مشرکان را به زبان آوردند و آزاد شدند؛ اما مقاومت سمیه و یاسر به شهادتشان انجامید[۲۸]. در این صورت شهادت آن دو در سال ۱۲ یا ۱۳ بعثت و هنگامی بوده که مسلمانان قصد ترک مکه را داشتند. بنابر روایتی منسوب به ابن‌عباس، آیه ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ[۲۹] درباره این افراد نازل شد[۳۰]. در این آیه بیان شده که برخی جان خود را می‌فروشند تا رضایت خدا را جلب کنند و خداوند به بندگان مهربان است، در حالی ‌که آیه مورد نظر درباره امیرمؤمنان(ع) نازل شده است؛ زمانی که ایشان در بستر پیامبر(ص) خوابید تا آن حضرت فرصت مهاجرت از مکه را پیدا کند[۳۱] و احتمالاً بر مهاجران مورد اشاره در گزارش تطبیق شده است.

عمار پس از شهادت مادر، شدت اندوه خود را به پیامبر(ص) نشان داد. آن حضرت وی را به صبر فراخواند و در باره خانواده‌اش دعا کرد که خداوند هیچ یک از آنان را به آتش جهنم وارد نکند [۳۲]. در نبرد بدر در سال دوم هجری، پیامبر(ص) به عمار اجازه داد ابوجهل را بکشد؛ اما هنگامی که عمار به او رسید کشته شده بود[۳۳].پیامبر در سخنانی قتل ابوجهل، قاتل سمیه را به خداوند نسبت داد[۳۴].[۳۵]

منابع

پانویس

  1. الانساب، ج۵، ص۳۴.
  2. انساب الاشراف، ج۱، ص۱۷۸.
  3. انساب الاشراف، ج۱، ص۱۷۸؛ الاستيعاب، ج۳، ص۱۱۳۶.
  4. سيره ابن اسحاق، ص۱۷۲.
  5. انساب الاشراف، ج۱، ص۱۷۸؛ الاستيعاب، ج۳، ص۱۳۶-۱۳۷.
  6. المعارف، ص۲۵۶؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۷۸؛ تاريخ طبرى، ج۱۱، ص۵۰۸.
  7. الاستيعاب، ج۴، ص۱۸۶۳-۱۸۶۴.
  8. المصنف، ج۷، ص۵۳۷؛ الاستيعاب، ج۴، ص۱۸۶۴؛ الاصابه، ج۸، ص۱۹۰.
  9. الكامل، ج۲، ص۶۷.
  10. السيرة النبويه، ج۱، ص۳۲۰.
  11. الطبقات، ج۳، ص۱۸۷.
  12. السيرة النبويه، ج۱، ص۳۲۰.
  13. الطبقات، ج۳، ص۱۸۸.
  14. البدء و التاريخ، ج۵، ص۱۰۰؛ اعلام القرآن، ص۴۶۶.
  15. السيرة النبويه، ج۱، ص۳۲۰؛ الاصابه، ج۸، ص۱۹۰.
  16. سيره ابن اسحاق، ص۱۷۲.
  17. الاستيعاب، ج۴، ص۱۸۶۴؛ تفسير قرطبى، ج۱۰، ص۱۸۱.
  18. تفسير قرطبى، ج۱۰، ص۱۴۹.
  19. الاستيعاب، ج۴، ص۱۵۸۹؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۸۲.
  20. السيرة النبويه، ج۱، ص۳۲۰؛ الطبقات، ج۸، ص۲۰۷.
  21. المنتظم، ج۲، ص۳۸۴.
  22. روض الجنان، ج۱۲، ص۱۰۱-۱۰۲.
  23. الطبقات، ج۳، ص۱۷۶.
  24. «آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟» سوره عنکبوت، آیه ۲.
  25. روض الجنان، ج۱۵، ص۱۸۷؛ الدر المنثور، ج۵، ص۱۴۱؛ نيز نك: الكامل، ج۲، ص۶۷.
  26. «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شده‌اند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
  27. اسباب النزول، ص۲۸۸-۲۸۹؛ تفسير بغوى، ج۳، ص۹۸؛ مجمع البيان، ج۶، ص۵۹۷.
  28. وقعة صفين، ص۳۲۵.
  29. «و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.
  30. التفسير الكبير، ج۵، ص۲۲۳؛ الدرالمنثور، ج۱، ص۲۴۰.
  31. العثمانيه، ص۳۲۵.
  32. الاستيعاب، ج۴، ص۱۸۶۴.
  33. الاشتقاق، ص۴۱۶.
  34. الطبقات، ج۸، ص۲۰۷؛ الاصابه، ج۸، ص۱۹۰.
  35. اخلاقی، معصومه، مقاله «سمیه»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵.