اسطوره: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]] | + - [[))
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[اسطوره در قرآن]] - [[اسطوره در فقه سیاسی]] | پرسش مرتبط  = }}


{{امامت}}
== مقدمه ==
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
[[روایت]] [[مقدس]] و [[فوق طبیعی]] ساحات و وجوه مختلف [[حیات انسانی]]
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[اسطوره در قرآن]] - [[اسطوره در حدیث]] - [[اسطوره در فقه سیاسی]] </div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[اسطوره (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
«اسطوره» (ج:[[اساطیر]]) (Myth) واژه‌ای معرِّب است که از واژه یونانی «هیستوریا»» (Historia) به معنای جست‌وجو، [[آگاهی]] و داستان گرفته شده است. اسطوره در [[فهم]] [[عامه]] و در برخی از [[فرهنگ‌ها]]، «آنچه خیالی و غیرواقعی است و جنبه افسانه‌ای محض دارد» معنا می‌شود و در اصطلاح، روایتی مقدس و پذیرفته شده درباره [[انسان]] و ساحات مختلف حیات انسانی است که شناختش از افسانه‌های [[تاریخی]] آسان نیست. انسان‌شناسان، ادبا، [[مورخان]]، [[روان‌شناسان]] و دین‌پژوهان هرکدام از منظر خود اسطوره را تعریف کرده‌اند. به همین سبب این واژه دچار نوعی ابهام معنایی شده و معانی متعدد و گاه متناقضی از آن برداشت می‌شود. از منظردانش اسطوره‌شناسی، اسطوره روایتی درباره موجودات فراطبیعی است و معمولاً [[باور]] بر این است که اسطوره‌ها شامل اطلاعاتی [[کیهان]] شناختی‌اند؛ نظیر اینکه [[جهان]] و [[مخلوقات]] آن و همچنین [[قواعد]] طبقه‌بندی آنها چگونه و از کجا نشأت گرفته‌اند. اهمیت اسطوره در چگونگی دربرگیری و نمایاندن [[باورها]] و ارزش‌هایی است که یک گروه مشخص [[فرهنگی]] در آنها اشتراک دارند و با آنها شناخته می‌شوند. از این رو اسطوره می‌تواند خاستگاه یک [[اجتماع]] و جایگاه آن در جهان و نسبتش با دیگر گروه‌ها را روشن کند و [[گواه]] یا تصویرگر [[ارزش‌های اخلاقی]] مورد [[احترام]] آن گروه باشد. اساطیر با نوع [[زندگی]] و [[معیشت]] (مانند [[دامداری]]، شکار و [[کشاورزی]]) و ساختارهای [[اجتماعی]] پیوندی تنگاتنگ می‌یابند. مهم‌ترین ویژگی اسطوره، بیان [[سرمشق]] و الگوی نخستین پدیده‌های طبیعی و [[انسانی]] است.
*اسطوره: [[احادیث]] بی‌سروته<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۲، ص۸۱۹.</ref>، [[اباطیل]] مکتوب <ref>ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۷۳. ابن‌منظور، لسان العرب، ج۴، ص۳۶۳.</ref>، سطور ساخته‌ شده و جعلی <ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۵، ص۱۲۶.</ref> و افسانه‌های پیشینیان<ref>بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه، ص۷۰۶.</ref>.
*{{متن قرآن|إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ}}<ref>«چون آیات ما را بر او بخوانند می‌گوید: افسانه‌های پیشینیان است» سوره قلم، آیه ۱۵.</ref>‌.
*بعضی محققان اسطوره را هم‌ریشه با ایستوریای یونانی می‌دانند که دو کلمه "history" ([[تاریخ]]) و "story" (داستان) [[انگلیسی]] از آن مشتق شده‌اند<ref>بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه، ص‌۲۶۹.</ref>.
*یکی از سیاست‌های [[مشرکان]] برای [[تکذیب]] [[قرآن کریم]] و [[آیات الهی]]، اسطوره‌خواندن آن بود. ازآنجا‌که هیچ [[تمدن]] و ملتی از افسانه‌های باستانی و اسطوره‌های خیالی یا [[خرافی]] -که جزئی از [[فرهنگ]] آنها را تشکیل می‌دهد- خالی نیست، این [[اتهام]] به [[قرآن کریم]] آن را از حد [[کلام]] [[وحی]] و [[معجزه الهی]] که حاوی [[احکام]] و [[قوانین]] فردی و [[اجتماعی]] متعالی است، به سطح افسانه‌های باستانی و تخیّلی [[اقوام]] و [[ملل]] دیگر تنزّل می‌دهد.
*در [[فرهنگ]] [[سیاسی]]، اسطوره متضمن توصیف [[افعال]] [[خدایان]] یا وقایع خلاف عادت است و در میان [[ملل]] مختلف، متنوع و گوناگون است و [[ملت‌ها]] از آن در آموزش‌دادن یا رفع [[نگرانی‌ها]] استفاده می‌کنند. عده‌ای اسطوره را محصول [[خرافات]] و اندیشه‌های غیر واقعی و عده‌ای آن را باعث بیان [[احساسات]] درباره [[جهان]] و حراست از [[ارزش‌های اخلاقی]] و [[شعائر]] آن دانسته‌اند<ref>علی‌اکبر آقابخشی و مینو افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، ص۲۷۱-۲۷۲.</ref><ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص:۹۰.</ref>.


==منابع==
رویکردهای مختلفی برای تحلیل [[علمی]] اسطوره وجود دارد. در رویکردهای روانکاوانه، اساطیر ته مانده‌های [[تغییر]] شکل یافته تخیلات و [[امیال]] [[اقوام]] و ملل‌اند که موقعیتی مشابه [[رؤیا]] در [[زندگی فردی]] دارند. اساطیر هرگز هوشیارانه [[آفریده]] نشده‌اند و نخواهند شد. از سوی دیگر برخی از محققان، اساطیر را ناشی از [[بیماری]]زبان دانسته‌اند. برخی نیز تلاش کرده‌اند اسطوره‌ها را به مثابه زبانی نمادین و تمثیلی مورد بررسی و تحلیل قرار دهند. در مقابل این رویکردهای تقلیل دهنده اسطوره به امری بیرون از خود، برخی معتقدند که اسطوره بیانگر شیوه‌ای خاص از [[فهم]] و بیان [[حقیقت]] است که قابل بیان در سایر اشکال ارتباطی نیست. اما مهم‌ترین رویکرد در تحلیل اسطوره درنظرگرفتن آن در رابطه با [[حیات اجتماعی]] و تحلیل اسطوره به مثابه منشور [[جامعه]] است. در رویکردهای [[انسان‌شناسی]] [[فرهنگی]]، اسطوره‌ها را بر حسب نیازهایی که در بازتولید و [[پایداری]] جامعه برآورده می‌سازند، تبیین می‌کنند. بدین‌سان [[نظام]] اساطیری یک [[فرهنگ]]، با رمزگذاری هنجارهای گروهی، در تقویت [[همبستگی]] و [[یکپارچگی]] جامعه ایفای نقش می‌کند. در مدل امیل دورکیم - جامعه شناس مشهور فرانسوی - نظام اسطوره‌ای نمایانگر [[وجدان]] گروهی است؛ یعنی [[هنجارها]] و باورهایی که افراد با آنها جامعه پذیر می‌شوند و به مثابه سیمان [[اجتماعی]]، [[جوامع]] پیشاصنعتی و صنعتی را [[انسجام]] می‌بخشد.
* [[پرونده:1379779.jpg|22px]] [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم''']]
 
==جستارهای وابسته==
عموماً اسطوره‌ها به روایتی [[کلامی]] و امری گفتاری تقلیل داده می‌شوند؛ در حالی که آنها گاه در قالب کلمات بیان می‌شوند و گاه در قالب حرکت و تصویر. اسطوره‌ها صرفاً [[باورها]] نیستند، بلکه در نهایت بیانگر یک [[منطق]] کنش‌اند و به سطح کنش، هم در وجه مثالین آن در [[آیین‌ها]] و هم در وجه روزمره آن در [[حیات]] جاری جامعه ختم می‌شوند. اسطوره بیش از آنکه اندیشیده و بیان شود، [[احساس]] و تجربه شده و زیسته می‌شود. اسطوره همچنین راهی برای تجربه و احساس واقعیتی است که در زبان عادی قابل بیان نیست. اسطوره، الگویی ثابت و منجمد ندارد و نوعی سیالیت و تاریخمندی در فرم و محتوای [[اساطیر]] وجود دارد؛ زیرا در نظام‌های فرهنگی و اجتماعی، رویدادهایی هستند که [[قدرت]] دارند چارچوب‌های معنایی ازجمله اساطیر را واژگون کنند و به همین سبب [[مردم]] هم تلاش می‌کنند این الگوهای اساطیری را با رویدادهای خاص فرهنگی در تعاملی خلاق نگه دارند.
 
یکی از موضوعات چالش برانگیز در بررسی اسطوره، رابطه آن با [[مذهب]] است. از یک سو اساطیر بیانگر باورها و [[اعتقادات]] یک [[قوم]] هستند و از سوی دیگر اسطوره در کنه خودش کاملاً منطبق با نهاد [[مذهب]] به معنای جامعه‌شناختی آن نیست. اسطوره‌ها را می‌توان به دو نوع کلی «[[اساطیر]] قدسی» و «اساطیر عرفی» طبقه‌بندی کرد که در نوع اول، جوهر اسطوره بیانگر امر قدسی است و این‌گونه پنداشته می‌شود که اساطیر همیشه بیانگر داستان‌های مینوی بوده‌اند.
 
میرچا الیاده – دین‌پژوه و اسطوره‌شناس مشهور - [[معتقد]] است اسطوره در [[دنیایی]] که [[عقلانیت]] چندان جایگاهی ندارد، به کمک [[انسان]] [[دینی]] می‌آید تا او بتواند به [[درک]] فحوای [[عینی]] [[جهان]] برسد و با آن [[ارتباط عاطفی]] برقرار کند. الیاده معتقد است [[تجربه دینی]] از طریق نمادگرایی ساخت می‌یابد و این نمادگرایی در محیط الگوهای نمونه آرمانی ([[سرمشق]]) خاص متجلی می‌شود. به این معنا که انسان سعی می‌کند تا از طریق رمزآلودکردن پدیده‌ها، حتی به عادی‌ترین و بی‌معناترین کنش‌های خود هم اعطای وجود کند. از طریق همین تکرار است که یک کنش، با نمونه آرمانی‌اش انطباق یافته و بساط [[زمان]] برچیده می‌شود و اسطوره‌ها این [[وظیفه]] را عهده‌دار می‌شوند. اسطوره‌ها، سرمشق‌ها را برای همه فعالیت‌های معتبری که انسان با آن درگیر است، [[حفظ]] کرده و به نسل‌های بعد انتقال می‌دهند.
 
نسبت میان اسطوره و [[آیین]] هم از مباحث پر مناقشه بوده است و دقیقاً مشخص نیست که اساطیر زیربنای شکل‌گیری [[آیین‌ها]] هستند یا برعکس. برخی از محققان، اساطیر را بیان [[کلامی]] آیین‌ها و توجیه آیین‌ها دانسته‌اند و برخی هم آیین‌ها را تجلی [[رفتاری]] اساطیر دانسته‌اند. در نظریات متأخر، اساطیر در پیوندی عمیق با آیین‌ها[[فهم]] می‌شوند و نمی‌توان هیچ‌کدام را به دیگری تقلیل داد. [[عزاداری]] [[شیعیان]] را می‌توان یکی از مصادیق پیوند آیین و اسطوره قدسی دانست.<ref>[[جبار رحمانی|رحمانی، جبار]]، [[فرهنگ سوگ شیعی (کتاب)|مقاله «اسطوره»، فرهنگ سوگ شیعی]]، ص ۴۶.</ref>
 
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[خرافه]]
* [[خرافه]]
{{مدینه}}
{{پایان مدخل وابسته}}
 
==پانویس==


{{پانویس2}}
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1100827.jpg|22px]] [[جبار رحمانی|رحمانی، جبار]]، [[فرهنگ سوگ شیعی (کتاب)|'''مقاله «اسطوره»، فرهنگ سوگ شیعی''']]
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:اسطوره]]
[[رده:اسطوره]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۱۶

مقدمه

روایت مقدس و فوق طبیعی ساحات و وجوه مختلف حیات انسانی

«اسطوره» (ج:اساطیر) (Myth) واژه‌ای معرِّب است که از واژه یونانی «هیستوریا»» (Historia) به معنای جست‌وجو، آگاهی و داستان گرفته شده است. اسطوره در فهم عامه و در برخی از فرهنگ‌ها، «آنچه خیالی و غیرواقعی است و جنبه افسانه‌ای محض دارد» معنا می‌شود و در اصطلاح، روایتی مقدس و پذیرفته شده درباره انسان و ساحات مختلف حیات انسانی است که شناختش از افسانه‌های تاریخی آسان نیست. انسان‌شناسان، ادبا، مورخان، روان‌شناسان و دین‌پژوهان هرکدام از منظر خود اسطوره را تعریف کرده‌اند. به همین سبب این واژه دچار نوعی ابهام معنایی شده و معانی متعدد و گاه متناقضی از آن برداشت می‌شود. از منظردانش اسطوره‌شناسی، اسطوره روایتی درباره موجودات فراطبیعی است و معمولاً باور بر این است که اسطوره‌ها شامل اطلاعاتی کیهان شناختی‌اند؛ نظیر اینکه جهان و مخلوقات آن و همچنین قواعد طبقه‌بندی آنها چگونه و از کجا نشأت گرفته‌اند. اهمیت اسطوره در چگونگی دربرگیری و نمایاندن باورها و ارزش‌هایی است که یک گروه مشخص فرهنگی در آنها اشتراک دارند و با آنها شناخته می‌شوند. از این رو اسطوره می‌تواند خاستگاه یک اجتماع و جایگاه آن در جهان و نسبتش با دیگر گروه‌ها را روشن کند و گواه یا تصویرگر ارزش‌های اخلاقی مورد احترام آن گروه باشد. اساطیر با نوع زندگی و معیشت (مانند دامداری، شکار و کشاورزی) و ساختارهای اجتماعی پیوندی تنگاتنگ می‌یابند. مهم‌ترین ویژگی اسطوره، بیان سرمشق و الگوی نخستین پدیده‌های طبیعی و انسانی است.

رویکردهای مختلفی برای تحلیل علمی اسطوره وجود دارد. در رویکردهای روانکاوانه، اساطیر ته مانده‌های تغییر شکل یافته تخیلات و امیال اقوام و ملل‌اند که موقعیتی مشابه رؤیا در زندگی فردی دارند. اساطیر هرگز هوشیارانه آفریده نشده‌اند و نخواهند شد. از سوی دیگر برخی از محققان، اساطیر را ناشی از بیماریزبان دانسته‌اند. برخی نیز تلاش کرده‌اند اسطوره‌ها را به مثابه زبانی نمادین و تمثیلی مورد بررسی و تحلیل قرار دهند. در مقابل این رویکردهای تقلیل دهنده اسطوره به امری بیرون از خود، برخی معتقدند که اسطوره بیانگر شیوه‌ای خاص از فهم و بیان حقیقت است که قابل بیان در سایر اشکال ارتباطی نیست. اما مهم‌ترین رویکرد در تحلیل اسطوره درنظرگرفتن آن در رابطه با حیات اجتماعی و تحلیل اسطوره به مثابه منشور جامعه است. در رویکردهای انسان‌شناسی فرهنگی، اسطوره‌ها را بر حسب نیازهایی که در بازتولید و پایداری جامعه برآورده می‌سازند، تبیین می‌کنند. بدین‌سان نظام اساطیری یک فرهنگ، با رمزگذاری هنجارهای گروهی، در تقویت همبستگی و یکپارچگی جامعه ایفای نقش می‌کند. در مدل امیل دورکیم - جامعه شناس مشهور فرانسوی - نظام اسطوره‌ای نمایانگر وجدان گروهی است؛ یعنی هنجارها و باورهایی که افراد با آنها جامعه پذیر می‌شوند و به مثابه سیمان اجتماعی، جوامع پیشاصنعتی و صنعتی را انسجام می‌بخشد.

عموماً اسطوره‌ها به روایتی کلامی و امری گفتاری تقلیل داده می‌شوند؛ در حالی که آنها گاه در قالب کلمات بیان می‌شوند و گاه در قالب حرکت و تصویر. اسطوره‌ها صرفاً باورها نیستند، بلکه در نهایت بیانگر یک منطق کنش‌اند و به سطح کنش، هم در وجه مثالین آن در آیین‌ها و هم در وجه روزمره آن در حیات جاری جامعه ختم می‌شوند. اسطوره بیش از آنکه اندیشیده و بیان شود، احساس و تجربه شده و زیسته می‌شود. اسطوره همچنین راهی برای تجربه و احساس واقعیتی است که در زبان عادی قابل بیان نیست. اسطوره، الگویی ثابت و منجمد ندارد و نوعی سیالیت و تاریخمندی در فرم و محتوای اساطیر وجود دارد؛ زیرا در نظام‌های فرهنگی و اجتماعی، رویدادهایی هستند که قدرت دارند چارچوب‌های معنایی ازجمله اساطیر را واژگون کنند و به همین سبب مردم هم تلاش می‌کنند این الگوهای اساطیری را با رویدادهای خاص فرهنگی در تعاملی خلاق نگه دارند.

یکی از موضوعات چالش برانگیز در بررسی اسطوره، رابطه آن با مذهب است. از یک سو اساطیر بیانگر باورها و اعتقادات یک قوم هستند و از سوی دیگر اسطوره در کنه خودش کاملاً منطبق با نهاد مذهب به معنای جامعه‌شناختی آن نیست. اسطوره‌ها را می‌توان به دو نوع کلی «اساطیر قدسی» و «اساطیر عرفی» طبقه‌بندی کرد که در نوع اول، جوهر اسطوره بیانگر امر قدسی است و این‌گونه پنداشته می‌شود که اساطیر همیشه بیانگر داستان‌های مینوی بوده‌اند.

میرچا الیاده – دین‌پژوه و اسطوره‌شناس مشهور - معتقد است اسطوره در دنیایی که عقلانیت چندان جایگاهی ندارد، به کمک انسان دینی می‌آید تا او بتواند به درک فحوای عینی جهان برسد و با آن ارتباط عاطفی برقرار کند. الیاده معتقد است تجربه دینی از طریق نمادگرایی ساخت می‌یابد و این نمادگرایی در محیط الگوهای نمونه آرمانی (سرمشق) خاص متجلی می‌شود. به این معنا که انسان سعی می‌کند تا از طریق رمزآلودکردن پدیده‌ها، حتی به عادی‌ترین و بی‌معناترین کنش‌های خود هم اعطای وجود کند. از طریق همین تکرار است که یک کنش، با نمونه آرمانی‌اش انطباق یافته و بساط زمان برچیده می‌شود و اسطوره‌ها این وظیفه را عهده‌دار می‌شوند. اسطوره‌ها، سرمشق‌ها را برای همه فعالیت‌های معتبری که انسان با آن درگیر است، حفظ کرده و به نسل‌های بعد انتقال می‌دهند.

نسبت میان اسطوره و آیین هم از مباحث پر مناقشه بوده است و دقیقاً مشخص نیست که اساطیر زیربنای شکل‌گیری آیین‌ها هستند یا برعکس. برخی از محققان، اساطیر را بیان کلامی آیین‌ها و توجیه آیین‌ها دانسته‌اند و برخی هم آیین‌ها را تجلی رفتاری اساطیر دانسته‌اند. در نظریات متأخر، اساطیر در پیوندی عمیق با آیین‌هافهم می‌شوند و نمی‌توان هیچ‌کدام را به دیگری تقلیل داد. عزاداری شیعیان را می‌توان یکی از مصادیق پیوند آیین و اسطوره قدسی دانست.[۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس