اسطوره در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

کلمه اساطیر الاولین در قرآن در نُه مورد بکار رفته است.

این واژه به صورت جمع از کلمه اسطوره بکار رفته و در نخستین سوره‌های مکی سخن از نسبت اسطوره به پیامبر می‌کند. إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ[۱] چون آیات ما بر او خوانده شود، گوید: «افسانه‌های پیشینیان است».

این واژه "اساطیر" به معنای داستان‌هایی است که هیچ ریشه و اساسی ندارند، یا آمیخته به غلو و خرافه‌اند، و گویی ورد زبان مخالفان بوده که هرگاه پاسخی به استدلال نداشته و از تاریخ و گذشته انسان‌ها سخن می‌رفته، آن را اسطوره می‌دانسته‌اند.

  1. حَتَّى إِذَا جَاءُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ[۲]
  2. وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ[۳]
  3. وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ مَاذَا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ[۴]
  4. لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا هَذَا مِنْ قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ[۵]
  5. وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا[۶]
  6. لَقَدْ وُعِدْنَا هَذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ[۷]
  7. وَالَّذِي قَالَ لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُمَا أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِي وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ مَا هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ[۸]
  8. إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ[۹]
  9. إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ[۱۰][۱۱].

نکات: دلیل این شیوه از برخورد مخالفان چه بوده است‌؟ انتساب معارف قرآن و پیام به اسطوره چه انگی می‌توانسته ایجاد کند که این همه اصرار به آن داشته‌اند. در میان عرب این واژه کلمه مناسبی برای بیان اموری بوده که واقعی و حقیقی و جدی نبوده است، لذا از این آیات نکات زیر استفاده می‌شود:

  1. از مجموع این آیات استفاده می‌شود که شیوه بیان و عبارتها و اسلوب قرآن، مورد اعجاب آنان واقع شده که گاهی گفته‌اند قرآن سحر است، و گاهی اساطیر و نوشته‌های گذشتگان. پس هرگاه عجز آنها مستند به تعجیز خدا بود نبایستی بگویند قرآن اسطوره است. تهمت اسطوره پردازی و جعل داستان‌های خیالی به پیامبر از سوی کافران زده شده است.
  2. کافران خواستند بگویند آن‌چه را پیامبر تلاوت می‌کند از روی کتاب‌های رایج پیشین اقتباس، و نگارش یافته است، و به همین جهت وحی نیست. این عمل آنان از روحیه استکباری و روش کفار است که برای اینکه حرف حق را کم بها جلوه دهند و تخطئه کنند، فورا بر چسب «اساطیر الاولین» می‌زنند.
  3. پیامبر مأمور به دفاع از خویش، در برابر این تهمت قرار گرفته و تأکید شده که آنچه او می‌گوید وحی، و از سوی خداوند است.
  4. از روی استهزاء گفتار پیامبر خدا را افسانه‌های گذشتگان می‌خواندند، اگر هم کتبی بدین نام‌ها وجود داشت، آن را نمی‌توانستند به عنوان وحی تلقی کنند[۱۲].

زمینه‌های اساطیر نامیدن قرآن

نسبت‌های ناروای مشرکان به قرآن و پیامبر(ص) براساس برخی ویژگی‌های زبانی و محتوایی قرآن صورت می‌گرفت، برای همین، در آغاز درست به نظر می‌رسید و عامّه مردم به‌سبب عدم تشخیص، آن را باور می‌کردند.[۱۳]. از‌جمله فصاحت و بلاغت قرآن، مسجّع بودن پاره‌ای آیات و تأثیر شگرف آن، زمینه‌ساز نسبت شاعری[۱۴] و ساحری[۱۵] به پیامبر(ص) بود.[۱۶]. اساطیر الاولین نیز با توجه به‌ویژگی‌های زیر به قرآن نسبت داده می‌شد:

۱. پاره‌ای از باورها و آموزه‌های دینی به‌ویژه اعتقاد به معاد و نیز گزارش‌های مربوط به سرگذشت زندگی پیامبران گذشته چون آدم، نوح، ابراهیم، اسحاق، یعقوب، موسی و عیسی(ع) و‌... و خاندان و اقوام آنها، در تورات و انجیل[۱۷]. آمده است. رواج فراگیر عناصر یاد‌شده در میان پیروان ادیان ابراهیمی و نیز بازتاب آن در فرهنگ‌های پیش از اسلام جزیرة‌العرب از یک سو و تکرار هر چند متفاوت آن در قرآن از سوی دیگر، از زمینه‌های عمده اساطیر الاولین خواندن آن است. توجه به سه مورد[۱۸]؛ [۱۹]؛ [۲۰] که آن کافران با انگشت نهادن بر سابقه دیرین وعده حیات پس از مرگ، اساطیر الاولین را به‌طور مستقل بر آن اطلاق کرده‌اند زمینه بودن تشابه میان قرآن و آثار پیشینیان برای اساطیر نامیدن آن را بیشتر روشن می‌سازد. قرآن پس از تخطئه منکران معاد[۲۱])، با این بیان که خداوند همان کسی است که انسان و چشم و گوش و دل او را آفرید و هم اوست که منشأ حیات و ممات است، برای اثبات آن استدلال و پس ازسرزنش تلویحی منکران به‌سبب عدم اندیشه و تعقل در این امور (مؤمنون، ۷۸‌ـ‌۸۰) منطق آنان را در برخورد با ایمان به معاد گزارش می‌کند: بَلْ قَالُوا۟ مِثْلَ مَا قَالَ ٱلْأَوَّلُونَ * قَالُوٓا۟ أَءِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًۭا وَعِظَـٰمًا أَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ * لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَءَابَآؤُنَا هَـٰذَا مِن قَبْلُ إِنْ هَـٰذَآ إِلَّآ أَسَـٰطِيرُ ٱلْأَوَّلِينَ[۲۲] این سخنان با اندکی تفاوت در سوره نمل ۶۷‌ـ‌۶۸ نیز از زبان کافران تکرار شده است. در آیات یاد‌شده، منکران در انکار زنده شدن دوباره انسان و بدون تعقل در منشأ آفرینش و حیات و ممات او، آن را تنها به‌سبب تبدیل شدن انسان به خاک و استخوان که به نظرشان قابلیت حیات ندارند[۲۳] ناممکن شمرده و به علت اینکه از دیرباز مطرح بوده است، اساطیر پیشینیان می‌نامند. در سوره احقاف نیز به گذشت هزاره‌ها و درنتیجه مرگ نسل‌های متعدد بشری و زنده نشدن آنان، در انکار حیات دوباره انسان استناد و این وعده الهی، اساطیر پیشینیان خوانده شده است: وَٱلَّذِى قَالَ لِوَٰلِدَيْهِ أُفٍّۢ لَّكُمَآ أَتَعِدَانِنِىٓ أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ ٱلْقُرُونُ مِن قَبْلِى وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ ٱللَّهَ وَيْلَكَ ءَامِنْ إِنَّ وَعْدَ ٱللَّهِ حَقٌّۭ فَيَقُولُ مَا هَـٰذَآ إِلَّآ أَسَـٰطِيرُ ٱلْأَوَّلِينَ[۲۴] با توجه به زمینه یاد‌شده، مشرکان، قرآن را دروغی ساخته و پرداخته پیامبر(ص) می‌دانستند که با کمک گروهی از افراد آن را از روی کتب دینی گذشتگان رونویسی کرده است.[۲۵]. آنان می‌گفتند: قرآن جز همان نوشته‌های پیشینیان نیست که به‌سبب امّی بودن، آیاتی را که شب برایش می‌خوانند، بامدادان و آیاتی را که صبح‌گاهان برای او خوانده می‌شود، شام‌گاهان برای مردم باز‌می‌خواند: وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓا۟ إِنْ هَـٰذَآ إِلَّآ إِفْكٌ ٱفْتَرَىٰهُ وَأَعَانَهُۥ عَلَيْهِ قَوْمٌ ءَاخَرُونَ فَقَدْ جَآءُو ظُلْمًۭا وَزُورًۭا * وَقَالُوٓا۟ أَسَـٰطِيرُ ٱلْأَوَّلِينَ ٱكْتَتَبَهَا فَهِىَ تُمْلَىٰ عَلَيْهِ بُكْرَةًۭ وَأَصِيلًۭا[۲۶] در شأن نزول این آیه گفته‌اند: مشرکان به پیروی از نضربن حارث می‌گفتند: محمد(ص) به کمک عِداس، یَسار و جبر، سه غلام اهل کتاب، قرآن را از متون دینی آنان رونوشت کرده است و بدون کمک آنان یک روز هم نمی‌تواند به‌کار خود ادامه دهد.[۲۷]. آن سه که با خواندن تورات از آموزه‌های آن برای مردم می‌گفتند، پس از مسلمان شدن، پیامبر به دیدن آنان رفت.[۲۸]. قرآن در پاسخ، افزون بر ستم‌گری و بهتان خواندن این سخن: فَقَدْ جَآءُو ظُلْمًۭا وَزُورًۭا[۲۹] قرآن را فرستاده خدای آگاه به سرّ و نهان آسمان‌ها و زمین می‌خواند: قُلْ أَنزَلَهُ ٱلَّذِى يَعْلَمُ ٱلسِّرَّ فِى ٱلسَّمَـٰوَٰتِ وَٱلْأَرْضِ إِنَّهُۥ كَانَ غَفُورًۭا رَّحِيمًۭا[۳۰] و در سوره نحل نیز در نفی تعلیم پیامبر به‌وسیله بشر با تأکید بر تفاوت زبان آنها با زبان قرآن، دروغ‌گویی را برخاسته از عدم ایمان به آیات خدا و در شأن خود مشرکان معرفی می‌کند: وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُۥ بَشَرٌۭ لِّسَانُ ٱلَّذِى يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِىٌّۭ وَهَـٰذَا لِسَانٌ عَرَبِىٌّۭ مُّبِينٌ * إِنَّمَا يَفْتَرِى ٱلْكَذِبَ ٱلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِـَٔايَـٰتِ ٱللَّهِ وَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمُ ٱلْكَـٰذِبُونَ[۳۱]

۲. گزارش قرآن درباره سرگذشت اقوامی از نیاکان عرب، مانند قوم عاد[۳۲]، ثمود[۳۳]، سبأ[۳۴]، اصحاب‌اخدود[۳۵] و اصحاب فیل[۳۶]، ریشه داشتن آن در فرهنگ جزیرة العرب و آشنایی عرب‌ها با آن،[۳۷]. از دیگر زمینه‌های اساطیر نامیدن قرآن است.

۳. مسجّع بودن شماری از آیات، روایت قرآن از ماجرای گفت‌گوی مورچه و هدهد با حضرت سلیمان(ع)(نمل ۱۸ و ۲۰‌ـ‌۳۷) و مقایسه احتمالی آن به‌وسیله نضر بن حارث با سخنان مسجّع کاهنان و راهبان در هنگام عبادت و داستان‌هایی چون کلیله و دمنه[۳۸]. نیز می‌تواند زمینه دیگری برای آن باشد.[۳۹]. اتهام تأثیرپذیری قرآن از آثار پیشینیان به واسطه برخی اهل کتاب هم چون سلمان فارسی و نیز در طول سفرهای تجاری پیامبر(ص) از سوی پاره‌ای خاورشناسان نیز مطرح شده که واکنش دانشمندان معاصر مسلمان را در پی داشته است. برخی استدلال‌های آنان عبارت است از: اسلام‌آوردن سلمان در مدینه، عدم مراوده پیامبر(ص) با‌دیگر افراد مورد نظر، تفاوت جدی قرآن با دیگر کتاب‌ها و آثار مربوط به فرهنگ‌های پیرامون اسلام در اسلوب و محتوا و نتیجه‌گیری از گزارش‌ها، ناتوانی عرب‌ها و نیز علمای اهل کتاب از آوردن همانندی برای قرآن و نگاه انتقادی، اصلاحی و تکمیلی قرآن به آنها.[۴۰].[۴۱].

اهداف اساطیر نامیدن قرآن

مشرکان قریش با هدف مقابله با پیامبر(ص) و در کنار راه‌کارهای گوناگون[۴۲]. روانی، اجتماعی، برخورد فیزیکی همانند آزار و اذیت[۴۳]، تخریب شخصیت و نقشه حبس و قتل رسول خدا(ص)[۴۴] با اساطیر نامیدن قرآن، ممانعت از گرایش مردم به اسلام،[۴۵]. انزوای پیامبر(ص) و خاموشی دعوت او را دنبال می‌کردند[۴۶]: وَهُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَيَنْـَٔوْنَ عَنْهُ وَإِن يُهْلِكُونَ إِلَّآ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ[۴۷] نسبت اساطیر می‌توانست با تردید افکنی در دل مردم، آنان را از گوش فرا دادن به قرآن و تأثیرپذیری از آیات آن باز‌دارد،[۴۸]. وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَآ أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوٓا۟ أَسَـٰطِيرُ ٱلْأَوَّلِينَ[۴۹] به روایت ابن‌عباس این آیه درباره گروه موسوم به «مقتسمین» نازل شده است. مشرکان با تشکیل انجمنی در پی یافتن ترفندی برآمدند تا مردمی را که در موسم حج به مکّه می‌آمدند از ملاقات با پیامبر(ص) و تأثیرپذیری از سخنان شیرین و شیوای او بازدارند.[۵۰]. ۱۶ نفر از سرشناسان قریش در ۴ دسته و هر گروه در یکی ازگذرگاه‌های منتهی به مکّه بر سر راه حاجیان ایستاده، در پاسخ آنها درباره آن‌چه بر محمد(ص) نازل شده است، آن را همان نوشته‌های پیشینیان خواندند.[۵۱]. مشرکان با این نسبت افزون بر اهانت به آیات قرآن[۵۲]. و خفیف شمردن مقام شامخ رسالت،[۵۳]. خاست‌گاه وحیانی قرآن،[۵۴]. و معجزه بودن بزرگ‌ترین آیت نبوت نبی(ص)[۵۵]. را انکار می‌کردند. (فرقان ۴‌ـ‌۵) آنها بامعرفی قرآن در شمار آثار و نوشته‌هایی چون تورات، انجیل و داستان‌های رستم و اسفندیار و نه پدیده‌ای خارق‌العاده،[۵۶]. مدعی بودند که همانند آن را شنیده‌اند و اگر بخواهند می‌توانند نظیر آن را بیاورند: وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ ءَايَـٰتُنَا قَالُوا۟ قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَآءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَـٰذَآ إِنْ هَـٰذَآ إِلَّآ أَسَـٰطِيرُ ٱلْأَوَّلِينَ[۵۷] این سخن را نیز در اصل به نضربن حارث نسبت داده‌اند.[۵۸].[۵۹].

ریشه‌های روانی اساطیر نامیدن قرآن

پاره‌ای گزارش‌های تاریخی ونیز ظاهر برخی آیات نشان می‌دهد که سران شرک یقین داشتند که قرآن از سنخ اساطیر نیست[۶۰]. و برخی چون عتبة بن ربیعه، ولیدبن مغیره و نضربن حارث در کنار اعتراف به حلاوت ویژه، استواری و پربار و برگ بودن قرآن، همانندی آن با شعر، سخنان کاهنان و سحر را نفی می‌کردند.[۶۱]. قرآن این برخورد را بازتاب برخی ویژگی‌های شخصیتی و در عین حال مرتبط با یک‌دیگر آنان معرفی می‌کند. این ویژگی‌ها عبارت است از:

اباحی‌گری

باورها و ارزش‌های پذیرفته آدمی، شخصیت فکری، روانی و رفتاری او را شکل‌داده، توحیدی بودن آنها انسان را به رغم گرایش به اباحی گری (قیامت ۵) از پیروی هوا‌و‌هوس باز‌می‌دارد، ازاین‌رو مشرکان با هدف حفظ باورها و ارزش‌های خود و استمرار کردارهای ناپسند با اطلاق اساطیر به تکذیب قیامت و قرآن پرداختند، ازاین‌رو کسی که قرآن را اساطیر نامید، با ویژگی‌هایی چون بسیار سوگند خورنده، پست، بسیار عیب‌جو، سخن‌چین، مانع کار خیر، خشن، متجاوز، گناه‌کار و بدنام وصف شده است: وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍۢ مَّهِينٍ * هَمَّازٍۢ مَّشَّآءٍۭ بِنَمِيمٍۢ * مَّنَّاعٍۢ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ * عُتُلٍّۭ بَعْدَ ذَٰلِكَ زَنِيمٍ * أَن كَانَ ذَا مَالٍۢ وَبَنِينَ * إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِ ءَايَـٰتُنَا قَالَ أَسَـٰطِيرُ ٱلْأَوَّلِينَ[۶۲]؛ ٱلَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ ٱلدِّينِ * وَمَا يُكَذِّبُ بِهِۦٓ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ * إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِ ءَايَـٰتُنَا قَالَ أَسَـٰطِيرُ ٱلْأَوَّلِينَ[۶۳][۶۴].

کوری دل

قرآن که فهم حقایق و معارف الهی را در گرو طهارت روح و پرهیز از باورها، عواطف و رفتارهای غیر توحیدی می‌داند[۶۵]، ریشه اطلاق «اساطیر الاولین» بر قرآن را آلودگی مشرکان به گناه دانسته،[۶۶]. آن را زنگار كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِم مَّا كَانُوا۟ يَكْسِبُونَ[۶۷] و نیز حجاب دل آنان می‌خواند که به رغم گوش دادن به تلاوت پیامبر(ص)، مانع از فهم و ادراکشان می‌شود: وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِىٓ ءَاذَانِهِمْ وَقْرًۭا وَإِن يَرَوْا۟ كُلَّ ءَايَةٍۢ لَّا يُؤْمِنُوا۟ بِهَا حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُوكَ يُجَـٰدِلُونَكَ يَقُولُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓا۟ إِنْ هَـٰذَآ إِلَّآ أَسَـٰطِيرُ ٱلْأَوَّلِينَ[۶۸] مشرکان خود نیز به این ناتوانی در ادراک آیات حق معترف بودند.[۶۹].[۷۰].

خود برتربینی[۷۱]

سران شرک که به‌سبب داشتن موقعیت فرادست اجتماعی فصاحت، بلاغت و فخر فروشی به آن، نمی‌خواستند با پذیرش نزول کتابی در اوج فصاحت و بلاغت بر فردی مکتب نرفته و خط ننوشته، به برتری و فرمان او گردن نهاده، موقعیتی فرودست یابند، از سر کبر و غرور و سرکشی با اساطیر نامیدن قرآن به انکار و تکذیب آن پرداختند: إِلَـٰهُكُمْ إِلَـٰهٌۭ وَٰحِدٌۭ فَٱلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِٱلْـَٔاخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنكِرَةٌۭ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ * وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَآ أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوٓا۟ أَسَـٰطِيرُ ٱلْأَوَّلِينَ[۷۲] نخوت و خودبرتر بینی آنان به‌اندازه‌ای بود که ضمن بالیدن به کفر و گناه خویش، هلاکت را بر پذیرش حقِ آشکار ترجیح می‌دادند: وَإِذْ قَالُوا۟ ٱللَّهُمَّ إِن كَانَ هَـٰذَا هُوَ ٱلْحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةًۭ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ أَوِ ٱئْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍۢ[۷۳][۷۴].

لجاجت

مشرکان به‌سبب دنیاگرایی از پذیرش حق روی گردان بوده[۷۵]، در سرکشی و فرار از حق سرسختی و لجاجت می‌کردند[۷۶]، ازاین‌رو قرآن با اشاره به انواع درخواست‌های نامعقولی که داشتند[۷۷] آنان را به قدری لجوج می‌خواند که اگر همه نشانه‌های حق را نیز می‌دیدند، باز‌ایمان نمی‌آوردند، برای همین و در مقام مجادله قرآن را اساطیر می‌نامیدند: وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِىٓ ءَاذَانِهِمْ وَقْرًۭا وَإِن يَرَوْا۟ كُلَّ ءَايَةٍۢ لَّا يُؤْمِنُوا۟ بِهَا حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءُوكَ يُجَـٰدِلُونَكَ يَقُولُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓا۟ إِنْ هَـٰذَآ إِلَّآ أَسَـٰطِيرُ ٱلْأَوَّلِينَ[۷۸].[۷۹].

حسادت

برخی مفسران، حسادت نضر بن حارث را ریشه اساطیر شمردن قرآن دانسته‌اند.[۸۰]. او که داستان سرای قریش و حکایت‌هایش درباره سرگذشت پیشینیان خوشایند آنان بود، با آمدن قرآن و جاذبه شگفت آن، موقعیت خود را از دست داد.[۸۱]. خداوند در ادامه آیات به پی‌آمدهای گوناگون اطلاق اساطیر بر قرآن که در دنیا و آخرت گریبان مشرکان را خواهد گرفت، اشاره می‌کند، اموری مانند: به هلاکت انداختن ناآگاهانه خویش[۸۲]، خواری و ننگ در دنیا، زیان کار شدن و دچار آمدن به سرنوشت اقوام کافر گذشته[۸۳]، از دست دادن نعمت‌های الهی همانند صاحبان باغ بلازده[۸۴]، تحمل وزر و وبال همه کسانی‌که با این کار جاهلانه مشرکان گمراه شدند[۸۵]، پشیمانی هنگام دیدن آتش دوزخ و آرزوی بازگشت دوباره به دنیا تا در جرگه مؤمنان درآیند[۸۶]، محرومیت از دیدار جلوه حق و سوختن در آتش جهنم.[۸۷][۸۸].

قصه‌های قرآن و اساطیر

در دوره معاصر بعضی از خاورشناسان و هم‌چنین برخی روشن‌فکران مسلمان بر اساس تحلیل نمادین و تخیّلی از اساطیر، شماری از روایت‌های داستانی قرآن را اسطوره می‌نامند. این قبیل روشن‌فکران در مقام اسطوره‌زدایی (تفسیر نمادها به‌معنای حقیقی) و ارائه تفسیر علمی از قرآن، با نفی واقعیت‌های خارجی و تاریخی داستان‌های یاد‌شده، آنها را بر برخی نظریّه‌های خاص تطبیق می‌کنند. از‌جمله، اقبال لاهوری با نگاه نمادین به داستان آدم و حوّا، در کنار ارائه تفسیری خاص از خوردن میوه ممنوعه[۸۹]، احساس شرم‌ساری آن دو از عریان شدن (اعراف ۲۷، طه ۱۲۱) و هبوط (بقره ۳۲، اعراف ۲۴، طه ۱۲۳) ارتباط آن را با پیدایش نخستین انسان بروی زمین نفی می‌کند.[۹۰]. برخی به رغم تحلیل روان کاوانه اساطیر و معرفی آن به عنوان تجلّی آرزوها، ایده‌ها و هم‌چنین جامعه، جهان و تاریخ ایده‌آل و محقق نشده انسان، متأثر از نگاه مارکسیسم به تاریخ تمدن، قصه هابیل و قابیل را داستان نوع بشر و آن دو را بنیان گذار دو دوره اشتراک اوّلیه و مالکیت خصوصی در تاریخ و سمبل طبقه کارگر و سرمایه‌دار دانسته، معتقدند پذیرش هدیه هابیل به‌معنای طرف‌داری خدا از طبقه کارگر و دشمنی با سرمایه‌دار است.[۹۱]. احمد خلف اللّه باروی‌کرد داستانی، در مقام دفاع از قرآن، وجود داستان‌های اساطیری را از جنبه‌های اعجاز و امتیازات آن، و قرآن را پیش‌تاز در این سبک داستانی می‌پندارد. وی که داستان هنری را آمیخته‌ای از تخیّل و واقعیت، تأثیرگذارترین و شایع‌ترین نوع هنر می‌داند، با تأکید بر ویژگی‌های هنری در قصه‌های قرآن، آنها را به سه دسته تاریخی (دارای واقعیت خارجی)، تمثیلی (به رغم امکان، تحقق خارجی آن روشن نیست) و اساطیری (بدون هرگونه واقعیت خارجی، تخیّلی محض و مبتنی بر یکی از اساطیر) تقسیم می‌کند.[۹۲]. وی قضایایی چون آمدن مائده برای حواریون (مائده ۱۱۲‌ـ‌۱۱۵)، مردن و سپس زنده شدن گروهی از بنی‌اسرائیل، عزیر و ۴ پرنده به‌دست ابراهیم(ع)(بقره ۲۴۳ و ۲۵۹‌ـ‌۲۶۰)، آفرینش آدم (اعراف ۱۸۹‌ـ‌۱۹۰)، قصه هابیل و قابیل (مائده ۳۱)، هاروت و ماروت[۹۳]، هدهد و مورچه و اصحاب کهف را به‌سبب اینکه عقل، امکان وقوعی آن را بر‌نمی‌تابد، از قصه‌های اساطیری و تلویحاً غیر‌واقعی و تخیّلی می‌داند.[۹۴]. اساس دیدگاه وی که اساطیر را تنها متوجه پاره‌ای از قصه‌های قرآن و نه همه آیات آن می‌داند مخدوش است؛ زیرا اولا علت اساسی مخالفت مشرکان، اصول اعتقادی، ارزش‌های توحیدی و مبارزه قرآن با باورها و ارزش‌های شرک آلود و کفرآمیز بود نه قصه‌های آنکه صریحاً به این امور نمی‌پردازند.[۹۵]. ثانیاً در سه آیه (مؤمنون ۸۲‌ـ‌۸۳، نمل ۶۷‌ـ‌۶۸، احقاف۴۶، ۱۷) به‌طور صریح، اساطیر به وعده زنده شدن مردگان (معاد) اطلاق شده است. مهم‌تر از آن دو اینکه مراد از واژه‌های «هذا» (انعام ۲۵، انفال ۳۱، فرقان ۴)، «آیتنا» (انفال ۳۱، قلم ۱۵، مطففین ۱۳) کل قرآن و نیز وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَآ أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوٓا۟ أَسَـٰطِيرُ ٱلْأَوَّلِينَ[۹۶] پرسش از همه آن است. خلف اللّه در اثبات دیدگاه خویش که به اعتراف خود او با انکار شدید همه مفسران روبه رواست، با استناد به خود آیات معتقد است:

۱. مکّی بودن آیات نشان می‌دهد که نسبت اساطیر، فقط از سوی مشرکان مکّه و به‌سبب عدم آشنایی با کاربرد آن به‌صورت سبکی بیانی در کتاب‌های آسمانی پیشین مطرح و بر قرآن خرده گرفته می‌شد، اما مردم مدینه به علت آشنایی با این مسأله در نتیجه معاشرت با اهل کتاب، وجود اساطیر در قرآن را خرده نمی‌گرفتند. این استدلال با توجه به اموری چون علت و اهدافی که برای اساطیر نامیدن قرآن گفته شد، هم‌چنین توجه به پناه دادن مردم مدینه به پیامبر(ص) و مسلمانان و پرهیز از اطلاق اساطیر بر قرآن به‌سبب ایمان به وحیانی بودن آن، خدشه‌دار می‌شود.

۲. براساس آیات ۸۲‌ـ‌۸۳ مؤمنون و ۶۷‌ـ‌۶۸ نمل و ۱۷ احقاف نسبت دهندگان اساطیر، اغلب منکران معاد بوده‌اند که چون از یک سو روایت‌های یاد شده قرآن درباره زنده شدن مردگان در باورشان نمی‌گنجید و از سوی دیگر با بیان معارف در قالب داستان‌های تخیّلی ـ که فقط برای تجسّم چگونگی زنده کردن مردگان و تسهیل فهم معاد و نه گزارش از واقعیتی خارجی و تاریخی صورت گرفته است ـ آشنا نبودند، کاربرد آن را به قرآن خرده می‌گرفتند.[۹۷]. این استدلال نیز با وجود قراین متعدد لفظی و معنایی روشن از آیات، مبنی بر گزارش قرآن از داستان‌های یاد‌شده به عنوان حوادثی واقعی مخدوش می‌گردد. قراینی چون معرفی زنده شدن عزیر و تازه ماندن خوراک و نوشیدنی وی پس از ۱۰۰ سال به عنوان آیت حقانیت معاد، اعتراف او به اینکه قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍۢ قَدِيرٌۭ[۹۸]، در خواست دیدن چگونگی زنده کردن مردگان از سوی ابراهیم(ع) برای آرامش خاطر و به رغم ایمان به معاد[۹۹]، هم‌چنین تصریح به آگاه ساختن مردم از حیات دوباره اصحاب کهف به عنوان دلیل حقانیت رستاخیز و زمینه زدودن تردید درباره آن[۱۰۰]، در کنار تأکید صریح خداوند بر حقانیت روایت خویش: نَّحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِٱلْحَقِّ[۱۰۱] از این قبیل است.

۳. صداقت و دقت قرآن در بیان احساسات واقعی افراد در کنار این سخن مشرکان: وَإِذْ قَالُوا۟ ٱللَّهُمَّ إِن كَانَ هَـٰذَا هُوَ ٱلْحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةًۭ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ أَوِ ٱئْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍۢ[۱۰۲] نشان می‌دهد که مشرکان به راستی وجود اساطیر در قرآن را باور‌داشتند وگرنه چگونه امکان دارد بدون اعتقاد راسخ، تا پای جان بر آن اصرار ورزند.[۱۰۳]. این ادعا نیز خدشه دار است؛ زیرا موارد فراوانی از اعتراف برخی سران شرک مانند نضربن حارث و عتبة بن ربیعه به فرا بشری بودن قرآن از مسلمات تاریخی است[۱۰۴]. و مخالفت آنان ریشه در کبر، عناد، جهالت و برتری جویی داشت: [۱۰۵]، هم‌چنین اگر اساطیر در قرآن بود، نباید پیامبر(ص) از این نسبت‌ها اندوهگین و در نتیجه مورد دل‌داری خدا قرار می‌گرفت[۱۰۶] و مهم اینکه اگر اعتقاد آنان به وجود اساطیر در قرآن دلیل بر وجود آن باشد، باید درستی نسبت‌های ناروای شاعری، ساحری، جنون، کهانت، اضغاث احلام و‌... را نیز پذیرفت.[۱۰۷].

۴. خود قرآن بدون رد وجود اساطیر، فقط در مقام نفی نسبت ساخت و پرداخت آن به پیامبر(ص) و اثبات وحیانی بودن آن است، ازاین‌رو در آیات انفال ۸، ۸۳ مؤمنون، ۶۸ نمل، ۱۷ احقاف، بدون هیچ پاسخی فقط به بیان نسبت یاد‌شده از سوی مشرکان می‌پردازد. در آیات ۲۵ انعام و ۱۳ مطففین مشرکان را به‌سبب انکار قیامت و ممانعت مردم از پیروی پیامبر(ص) و نه به‌سبب اعتقاد به وجود اساطیر در قرآن تهدید‌می‌کند. فقط در آیه‌۵ فرقان در پاسخ به‌نسبت مذکور، آن را فرستاده خداوند و نه ساخته پیامبر(ص) می‌خواند و این هرگز وجود اساطیر در قرآن را نفی نمی‌کند.[۱۰۸]. این استدلال بر این فرض مبتنی است که خدا از اساطیر ساخته انسان در بیان معارف قرآنی استفاده کرده است که لازمه آن ناتوانی خداوند از دست رسی به حقایق است و با آیاتی چون عَـٰلِمُ ٱلْغَيْبِ وَٱلشَّهَـٰدَةِ وَهُوَ ٱلْحَكِيمُ ٱلْخَبِيرُ[۱۰۹]، وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍۢ قَدِيرٌ[۱۱۰]، فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِم بِعِلْمٍۢ وَمَا كُنَّا غَآئِبِينَ[۱۱۱] نمی‌سازد، دیگر ایرادهای این استدلال عبارت است از: سفارش قرآن به پیروی از علم و یقین (نجم ۲۸، اسراء ۳۶، عنکبوت ۸)، تأکید صریح و فراوان بر حقانیت همه آیات (نساء ۱۰۵، اسراء ۱۰۵، جاثیه ۲۹) و حقانیت قصّه‌هایش به‌طور جداگانه (آل عمران ۶۲، مائده ۲۷، قصص ۳)، تصریح بر عاری بودن قرآن از هرگونه باطل، انحراف، تناقض درونی و تعارض با آنچه بر انبیای پیشین نازل شده است (کهف ۱)، در کنار توجه به وجود خرافه، دروغ، اختلاف، تناقض درونی در اساطیر و تعارض آنها با یک‌دیگر.[۱۱۲]. مهم‌تر از همه آنکه قرآن همواره با نقل نسبت اساطیر از زبان مشرکان (نحل ۲۴، فرقان ۲۵، ۵، قلم ۱۵)، نفی آن از زبان مؤمنان (نحل ۱۶، ۳۰) و نهی از پیروی کسی که قرآن را اساطیر نامید (قلم۱۰‌ـ‌۱۵) وجود آن را نفی کرده است.

افزون بر آن‌چه گفته شد، علاوه بر تفاوت مفهوم مورد نظر مشرکان از اساطیر، با معنای مورد نظر خلف اللّه،[۱۱۳]. احتمال تلقّی اسطوره‌ای از روایت‌های کتب پیشین آسمانی به مفهوم یاد‌شده از سوی مردمان عصر نزول نزدیک به صفر است، هم‌چنین قرآن به رغم داشتن ویژگی‌های هنری خاص خود، کتاب ادبی به‌معنای مصطلح آن نبوده، [۱۱۴]. تلقی اسطوره‌ای و نمادین از قصه‌های آن در کنار چالش‌هایی که در «زبان دین» با آن روبروست، با کتاب هدایت و تبیان بودن قرآن سازگار نیست.[۱۱۵].

منابع

پانویس

  1. «چون آیات ما را بر او بخوانند می‌گوید: افسانه‌های پیشینیان است» سوره قلم، آیه ۱۵.
  2. «و برخی از آنان کسانی هستند که به تو گوش می‌دهند در حالی که بر دل‌هایشان پوشش‌هایی افکنده‌ایم تا درنیابند و در گوش‌هایشان سنگینی‌یی (نهاده‌ایم) و اگر هر نشانه‌ای ببینند به آن ایمان نمی‌آورند تا آنجا که چون نزد تو آیند با تو چالش می‌ورزند؛ کافران می‌گوی» سوره انعام، آیه ۲۵.
  3. «و چون آیات ما بر آنان خوانده می‌شد می‌گفتند: شنیدیم و اگر می‌خواستیم مانند آن می‌گفتیم؛ این (آیات) جز افسانه‌های پیشینیان نیست» سوره انفال، آیه ۳۱.
  4. «و چون به آنان گفته شود که پروردگارتان چه فرو فرستاده است؟ می‌گویند: (آنها) افسانه‌های پیشینیان است» سوره نحل، آیه ۲۴.
  5. «به ما و پدرانمان پیش از این نیز این وعده را داده‌اند؛ این (سخنان) جز افسانه‌های پیشینیان نیست» سوره مؤمنون، آیه ۸۳.
  6. «و گفتند: افسانه‌های پیشینیان است که رونویس کرده است آنگاه پگاه و دیرگاه عصر بر او خوانده می‌شود» سوره فرقان، آیه ۵.
  7. «به ما و پدرانمان پیش از این نیز این وعده را داده‌اند، این (سخنان) جز افسانه‌های پیشینیان نیست» سوره نمل، آیه ۶۸.
  8. «و آن (دیگری) که به پدر و مادرش می‌گوید: اف بر شما! آیا به من وعده می‌دهید که (از گور) بیرون آورده می‌شوم در حالی که نسل‌ها (ی بسیار) پیش از من گذشته‌اند ؟» سوره احقاف، آیه ۱۷.
  9. «چون آیات ما را بر او بخوانند می‌گوید: افسانه‌های پیشینیان است» سوره قلم، آیه ۱۵.
  10. «چون آیات ما را بر او بخوانند می‌گوید: افسانه‌های پیشینیان است» سوره مطففین، آیه ۱۳.
  11. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۸۹.
  12. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۸۹.
  13. فی ظلال القرآن، ج‌۶، ص‌۱۵۰۳.
  14. بَلْ قَالُوٓا۟ أَضْغَـٰثُ أَحْلَـٰمٍۭ بَلِ ٱفْتَرَىٰهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌۭ فَلْيَأْتِنَا بِـَٔايَةٍۢ كَمَآ أُرْسِلَ ٱلْأَوَّلُونَ «(آنان نه تنها ایمان نیاوردند) بلکه گفتند: خواب‌هایی پریشان است یا آن را بربافته یا شاعر است پس باید برای ما نشانه‌ای بیاورد همچنان که پیشینیان (با نشانه) فرستاده شدند» سوره انبیاء، آیه 5.
  15. فَقَالَ إِنْ هَـٰذَآ إِلَّا سِحْرٌۭ يُؤْثَرُ «و گفت: این جز جادویی که آموخته می‌شود نیست» سوره مدثر، آیه 24.
  16. قرآن‌شناسی، ج‌۱، ص‌۱۸۲.
  17. کتاب مقدس، تکوین، ۲ و ۵۰.
  18. قَالُوٓا۟ أَءِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًۭا وَعِظَـٰمًا أَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ * لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَءَابَآؤُنَا هَـٰذَا مِن قَبْلُ إِنْ هَـٰذَآ إِلَّآ أَسَـٰطِيرُ ٱلْأَوَّلِينَ «گفتند: آیا چون ما بمیریم و خاک و استخوان شویم برانگیخته خواهیم شد؟ * به ما و پدرانمان پیش از این نیز این وعده را داده‌اند؛ این (سخنان) جز افسانه‌های پیشینیان نیست» سوره مؤمنون، آیه 82-83.
  19. وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓا۟ أَءِذَا كُنَّا تُرَٰبًۭا وَءَابَآؤُنَآ أَئِنَّا لَمُخْرَجُونَ * لَقَدْ وُعِدْنَا هَـٰذَا نَحْنُ وَءَابَآؤُنَا مِن قَبْلُ إِنْ هَـٰذَآ إِلَّآ أَسَـٰطِيرُ ٱلْأَوَّلِينَ «و کافران گفتند: آیا ما و پدرانمان هنگامی که (مردیم و) خاک شدیم دوباره (از گور) بیرون آورده خواهیم شد؟ * به ما و پدرانمان پیش از این نیز این وعده را داده‌اند، این (سخنان) جز افسانه‌های پیشینیان نیست» سوره نمل، آیه 67-68.
  20. وَٱلَّذِى قَالَ لِوَٰلِدَيْهِ أُفٍّۢ لَّكُمَآ أَتَعِدَانِنِىٓ أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ ٱلْقُرُونُ مِن قَبْلِى وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ ٱللَّهَ وَيْلَكَ ءَامِنْ إِنَّ وَعْدَ ٱللَّهِ حَقٌّۭ فَيَقُولُ مَا هَـٰذَآ إِلَّآ أَسَـٰطِيرُ ٱلْأَوَّلِينَ «و آن (دیگری) که به پدر و مادرش می‌گوید: اف بر شما! آیا به من وعده می‌دهید که (از گور) بیرون آورده می‌شوم در حالی که نسل‌ها (ی بسیار) پیش از من گذشته‌اند؟» سوره احقاف، آیه 17.
  21. وَإِنَّ ٱلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِٱلْـَٔاخِرَةِ عَنِ ٱلصِّرَٰطِ لَنَـٰكِبُونَ «و بی‌گمان آنان که به جهان واپسین ایمان ندارند، از راه گشته‌اند» سوره مؤمنون، آیه 74.
  22. «بلکه مانند آنچه پیشینیان می‌گفتند، گفتند * گفتند: آیا چون ما بمیریم و خاک و استخوان شویم برانگیخته خواهیم شد؟ * به ما و پدرانمان پیش از این نیز این وعده را داده‌اند؛ این (سخنان) جز افسانه‌های پیشینیان نیست» سوره مؤمنون، آیه 81-83.
  23. وَقَالُوٓا۟ أَءِذَا كُنَّا عِظَـٰمًۭا وَرُفَـٰتًا أَءِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًۭا جَدِيدًۭا * أَوْ خَلْقًۭا مِّمَّا يَكْبُرُ فِى صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَن يُعِيدُنَا قُلِ ٱلَّذِى فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍۢ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُءُوسَهُمْ وَيَقُولُونَ مَتَىٰ هُوَ قُلْ عَسَىٰٓ أَن يَكُونَ قَرِيبًۭا «و گفتند: آیا هنگامی که استخوان‌هایی شویم و خاکستری با آفرینشی تازه برانگیخته می‌شویم؟ * یا آفریده‌ای از آن دست که در دل‌هایتان بزرگ می‌نماید (باز هم پس از مرگ برانگیخته می‌شوید)؛ خواهند گفت: چه کس ما را (پس از مردن) باز می‌گرداند؟ بگو: همان که نخست بار شما را آفرید؛ آنگاه به سوی تو (به انکار) سر خواهند جنباند و می‌گویند که: در چه هنگام خواهد بود؟ بگو بسا که نزدیک باشد!» سوره اسراء، آیه 49-51.
  24. «و آن (دیگری) که به پدر و مادرش می‌گوید: اف بر شما! آیا به من وعده می‌دهید که (از گور) بیرون آورده می‌شوم در حالی که نسل‌ها (ی بسیار) پیش از من گذشته‌اند؟» سوره احقاف، آیه 17.
  25. جامع‌البیان، مج‌۶، ج‌۹، ص‌۳۰۵ و مج‌۱۰، ج‌۱۸، ص‌۲۴۲، مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۴۴۴، التفسیرالکبیر، ج‌۲۴، ص‌۵۱.
  26. «و کافران گفتند: این (قرآن) جز دروغی نیست که (پیامبر) خود بر ساخته است و گروهی دیگر او را در آن یاری رسانده‌اند پس به راستی ستم و دروغی (بزرگ) را (پیش) آوردند * و گفتند: افسانه‌های پیشینیان است که رونویس کرده است آنگاه پگاه و دیرگاه عصر بر او خوانده می‌شود» سوره فرقان‌، آیه 4-5.
  27. جامع البیان، مج‌۱۰، ج‌۱۸، ص‌۲۴۲، مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۲۵۳، زاد المسیر، ج‌۶، ص‌۷۲‌ـ‌۷۳.
  28. التفسیر الکبیر، ج‌۲۴، ص‌۵۱.
  29. «پس به راستی ستم و دروغی (بزرگ) را (پیش) آوردند» سوره فرقان، آیه 4.
  30. «بگو آن را کسی فرو فرستاده است که رازهای (نهفته) آسمان‌ها و زمین را می‌داند؛ بی‌گمان او آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره فرقان، آیه 6.
  31. «و خوب می‌دانیم که آنان می‌گویند: جز این نیست که بشری به او آموزش می‌دهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او می‌بندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است * تنها کسانی که به آیات خداوند ایمان ندارند دروغ می‌بافند و همانانند که دروغگویند» سوره نحل، آیه 103-105.
  32. فَأَمَّا عَادٌۭ فَٱسْتَكْبَرُوا۟ فِى ٱلْأَرْضِ بِغَيْرِ ٱلْحَقِّ وَقَالُوا۟ مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَوَلَمْ يَرَوْا۟ أَنَّ ٱللَّهَ ٱلَّذِى خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةًۭ وَكَانُوا۟ بِـَٔايَـٰتِنَا يَجْحَدُونَ «و اما (قوم) عاد در زمین به نادرستی گردنکشی کردند و گفتند: چه کسی از ما توانمندتر است؟ و آیا ندیدند که خداوندی که آنان را آفریده از آنان توانمندتر است؟ و آنان آیات ما را انکار می‌کردند» سوره فصلت، آیه 15.
  33. أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُا۟ ٱلَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍۢ وَعَادٍۢ وَثَمُودَ وَٱلَّذِينَ مِنۢ بَعْدِهِمْ لَا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا ٱللَّهُ جَآءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِٱلْبَيِّنَـٰتِ فَرَدُّوٓا۟ أَيْدِيَهُمْ فِىٓ أَفْوَٰهِهِمْ وَقَالُوٓا۟ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَآ أُرْسِلْتُم بِهِۦ وَإِنَّا لَفِى شَكٍّۢ مِّمَّا تَدْعُونَنَآ إِلَيْهِ مُرِيبٍۢ «آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمی‌شناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهان‌ها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شده‌اید انکار می‌کنیم و بی‌گمان به آنچه ما را بدان فرا می‌خوانید در دودلی گمان‌انگیزی هستیم» سوره ابراهیم، آیه 9.
  34. فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍۢ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِۦ وَجِئْتُكَ مِن سَبَإٍۭ بِنَبَإٍۢ يَقِينٍ «آنگاه (هدهد) درنگی کوتاه کرد و گفت: من به چیزی دست یافتم که تو نیافته‌ای و برای تو از (سرزمین) سبا خبر بی‌گمانی آورده‌ام» سوره نمل، آیه 22؛ لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍۢ فِى مَسْكَنِهِمْ ءَايَةٌۭ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍۢ وَشِمَالٍۢ كُلُوا۟ مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَٱشْكُرُوا۟ لَهُۥ بَلْدَةٌۭ طَيِّبَةٌۭ وَرَبٌّ غَفُورٌۭ «برای (قوم) سبا در مسکن‌هایشان نشانه‌ای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده» سوره سبأ، آیه 15.
  35. بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَـٰنِ ٱلرَّحِيمِ وَٱلسَّمَآءِ ذَاتِ ٱلْبُرُوجِ * وَٱلْيَوْمِ ٱلْمَوْعُودِ * وَشَاهِدٍۢ وَمَشْهُودٍۢ * قُتِلَ أَصْحَـٰبُ ٱلْأُخْدُودِ «سوگند به آسمان که باروها دارد، * و به روزی که آن را وعده کرده‌اند، * و به گواهی‌دهنده و آنچه گواهی دهد (که از ستمکاران انتقام می‌کشیم) * مرگ بر گروه (آتش افروز در) آن خندق،» سوره بروج، آیه 1-4.
  36. بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَـٰنِ ٱلرَّحِيمِ أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَـٰبِ ٱلْفِيلِ * أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِى تَضْلِيلٍۢ * وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ * تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍۢ مِّن سِجِّيلٍۢ * فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍۢ مَّأْكُولٍۭ «آیا ندیدی پروردگارت با پیلسواران چه کرد؟ * آیا نیرنگ آنان را بیرنگ نکرد؟ * و بر (سر) ایشان پرندگانی دسته‌دسته فرستاد * که بر آنان سنگریزه‌هایی از گلسنگ فرو می‌افکندند * پس (خداوند) آنها را چون کاهبرگی نیم جویده کرد» سوره فیل، آیه 1-5.
  37. المعارف، ص‌۱۵‌ـ‌۳۵، مروج الذهب، ج‌۲، ص‌۴۳‌ـ‌۵۸.
  38. جامع البیان، مج‌۶، ج‌۹، ص‌۳۰۵، التفسیر الکبیر، ج‌۱۵، ص‌۱۵۶.
  39. سیکولوجیة القصة، ص‌۳۱۸، المیثولوجیا عندالعرب، ص‌۱۶۵‌ـ‌۱۸۶.
  40. سیکو لوجیة القصه، ص‌۶۱‌ـ‌۶۳، قرآن‌شناسی، ج‌۱، ص‌۱۸۴.
  41. اسدی، علی، مقاله «اساطیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص ۶۱۶.
  42. فی ظلال القرآن، ج‌۲، ص‌۱۰۶۷.
  43. وَمِنْهُمُ ٱلَّذِينَ يُؤْذُونَ ٱلنَّبِىَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌۭ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍۢ لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِٱللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌۭ لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مِنكُمْ وَٱلَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ ٱللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌۭ «و برخی از ایشان کسانی هستند که پیغمبر را آزار می‌کنند و می‌گویند او خوش‌باور است؛ بگو سخن نیوش خوبی برای شماست که به خداوند ایمان و مؤمنان را باور دارد و برای آن دسته از شما که ایمان آورده‌اند رحمت است و برای آن کسان که به فرستاده خداوند آزار می‌رسانند» سوره توبه، آیه ۶۱؛ وَٱلَّذِينَ يُؤْذُونَ ٱلْمُؤْمِنِينَ وَٱلْمُؤْمِنَـٰتِ بِغَيْرِ مَا ٱكْتَسَبُوا۟ فَقَدِ ٱحْتَمَلُوا۟ بُهْتَـٰنًۭا وَإِثْمًۭا مُّبِينًۭا «و آنان که مردان و زنان مؤمن را بی‌آنکه کاری (ناپسند) کرده باشند آزار می‌کنند بی‌گمان بار بهتان و گناهی آشکار را بر دوش دارند» سوره احزاب، آیه ۵۸.
  44. وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ ٱللَّهُ وَٱللَّهُ خَيْرُ ٱلْمَـٰكِرِينَ «و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ می‌باختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ می‌باختند و خداوند تدبیر می‌کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.
  45. التفسیر الکبیر، ج‌۱۲، ص‌۱۹۰.
  46. مجمع البیان، ج‌۴، ص‌۴۴۴، المیزان، ج‌۷، ص‌۵۲.
  47. «و آنان (دیگران را) از آن (قرآن) باز می‌دارند و (خود) از آن دور می‌شوند و جز خویشتن را نابود نمی‌کنند و در نمی‌یابند» سوره انعام، آیه ۲۶.
  48. المنیر، ج‌۱۲، ص‌۱۸۹‌ـ‌۱۹۰، فی ظلال القرآن، ج‌۲، ص‌۱۰۶۷، المیزان، ج‌۷، ص‌۵۲.
  49. «و چون به آنان گفته شود که پروردگارتان چه فرو فرستاده است؟ می‌گویند: (آنها) افسانه‌های پیشینیان است» سوره نحل، آیه ۲۴.
  50. الکشاف، ج‌۲، ص‌۶۰۱.
  51. جامع البیان، مج‌۸، ج‌۱۴، ص‌۱۲۷، مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۵۴۹، المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۵۰.
  52. جامع البیان، ج‌۲، ص‌۳۹، المیزان، ج‌۹، ص‌۶۷، فی ظلال القرآن، ج‌۶، ص‌۳۸۵۷.
  53. المیزان، ج ۹، ص‌۶۷.
  54. جامع البیان، ج‌۱۴، ص‌۳۹، التفسیر الکبیر، ج‌۳۱، ص‌۹۳، المیزان، ج‌۱۲، ص‌۲۲۸.
  55. جامع البیان، مج‌۶، ج‌۹، ص‌۳۰۵، الکشاف، ج‌۲، ص‌۲۱۶، التفسیر الکبیر، ج‌۱۵، ص‌۱۵۶‌ـ‌۱۵۷.
  56. جامع البیان، مج‌۶، ج‌۹، ص‌۳۰۵، التفسیر الکبیر، ج‌۱۲، ص‌۱۸۸، روح المعانی، مج‌۱۰، ج‌۱۸، ص‌۳۴۵.
  57. «و چون آیات ما بر آنان خوانده می‌شد می‌گفتند: شنیدیم و اگر می‌خواستیم مانند آن می‌گفتیم؛ این (آیات) جز افسانه‌های پیشینیان نیست» سوره انفال، آیه ۳۱.
  58. جامع البیان، مج‌۶، ج‌۹، ص‌۳۰۵، الکشاف، ج‌۲، ص‌۲۱۶، الدرالمنثور، ج‌۴، ص‌۵۴.
  59. اسدی، علی، مقاله «اساطیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص ۶۲۳.
  60. فی ظلال القرآن، ج‌۲، ص‌۱۰۶۷.
  61. السیرة النبویه، ج‌۱، ۲۷۰ و ۲۹۹‌ـ‌۳۰۰.
  62. «و از هر سوگندخواره فرومایه‌ای فرمان مبر! * خرده‌گیری، پیشگامی در سخن‌چینی، * بازدارنده خیری، تجاوزکاری، بزهکاری، * درشتخویی، فراسوی آن: بی‌تباری، * (که گناه می‌ورزد) برای آنکه مال و پسرانی دارد، * چون آیات ما را بر او بخوانند می‌گوید: افسانه‌های پیشینیان است» سوره قلم، آیه ۱۰-۱۵
  63. «آنان که روز پاداش و کیفر را دروغ می‌شمرند، * و جز تجاوزگر بزهکار، آن را دروغ نمی‌شمرد، * همان که چون بر او آیات ما را بخوانند گوید: (اینها) افسانه‌های پیشینیان است» سوره مطففین، آیه ۱۱-۱۳.
  64. اسدی، علی، مقاله «اساطیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص ۶۲۴.
  65. وَمَثَلُ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ كَمَثَلِ ٱلَّذِى يَنْعِقُ بِمَا لَا يَسْمَعُ إِلَّا دُعَآءًۭ وَنِدَآءًۭ صُمٌّۢ بُكْمٌ عُمْىٌۭ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ «و داستان کافران، چون داستان کسی است که حیوانی را بانگ می‌کند که جز فراخواندن و آوایی نمی‌شنود؛ (اینان) کرند، لالند، نابینایند، از این رو خرد نمی‌ورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.
  66. التفسیر الکبیر، ج‌۳۱، ص‌۹۳، فی ظلال القرآن، ج‌۶، ص‌۳۸۵۷، المیزان، ج‌۲۰، ص‌۲۳۴.
  67. «نه چنین است؛ بلکه آنچه می‌کرده‌اند بر دل‌هاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.
  68. «و برخی از آنان کسانی هستند که به تو گوش می‌دهند در حالی که بر دل‌هایشان پوشش‌هایی افکنده‌ایم تا درنیابند و در گوش‌هایشان سنگینی‌یی (نهاده‌ایم) و اگر هر نشانه‌ای ببینند به آن ایمان نمی‌آورند تا آنجا که چون نزد تو آیند با تو چالش می‌ورزند؛ کافران می‌گوی» سوره انعام، آیه ۲۵.
  69. بَشِيرًۭا وَنَذِيرًۭا فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ * وَقَالُوا۟ قُلُوبُنَا فِىٓ أَكِنَّةٍۢ مِّمَّا تَدْعُونَآ إِلَيْهِ وَفِىٓ ءَاذَانِنَا وَقْرٌۭ وَمِنۢ بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌۭ فَٱعْمَلْ إِنَّنَا عَـٰمِلُونَ «که نویدبخش است و بیم‌دهنده اما بیشتر آنان روی گرداندند از این رو نمی‌شنوند * و گفتند: دل‌هامان برای آنچه ما را بدان فرا می‌خوانی در پوشش‌هاست و در گوش‌هامان سنگینی است و میان ما و تو پرده‌ای (افتاده) است پس هر چه می‌خواهی بکن که ما نیز می‌کنیم» سوره فصلت، آیه ۴-۵.
  70. اسدی، علی، مقاله «اساطیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص ۶۲۵.
  71. التفسیر الکبیر، ج‌۲۰، ص‌۱۷، القصص القرآنی، ص‌۳۲۰.
  72. «خدای شما خدایی یگانه است بنابراین آنان که به جهان واپسین بی‌ایمانند دل‌هایی ناباور دارند و سرکشند * و چون به آنان گفته شود که پروردگارتان چه فرو فرستاده است؟ می‌گویند: (آنها) افسانه‌های پیشینیان است» سوره نحل، آیه ۲۲-۲۴.
  73. «و (یاد کن) آنگاه را که گفتند: بار خداوندا! اگر این (آیات) که از سوی توست راستین است بر ما از آسمان سنگ ببار یا بر (سر) ما عذابی دردناک بیاور» سوره انفال، آیه ۳۲.
  74. اسدی، علی، مقاله «اساطیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص ۶۲۵.
  75. ذَٰلِكُم بِأَنَّكُمُ ٱتَّخَذْتُمْ ءَايَـٰتِ ٱللَّهِ هُزُوًۭا وَغَرَّتْكُمُ ٱلْحَيَوٰةُ ٱلدُّنْيَا فَٱلْيَوْمَ لَا يُخْرَجُونَ مِنْهَا وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ «این از آن روست که شما آیات خداوند را به ریشخند گرفتید و زندگانی این جهان، شما را فریفت پس امروز، نه از آن (دوزخ) بیرون آورده می‌شوند و نه آشتی‌جویی آنان را می‌پذیرند» سوره جاثیه، آیه ۳۵.
  76. فَإِنَّمَا يَسَّرْنَـٰهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ ٱلْمُتَّقِينَ وَتُنذِرَ بِهِۦ قَوْمًۭا لُّدًّۭا «باری، جز این نیست که ما آن (قرآن) را به زبان تو آسان (بیان) کردیم تا بدان پرهیزگاران را نوید رسانی و گروهی ستیزه‌جو را بیم دهی» سوره مریم، آیه ۹۷؛ أَمَّنْ هَـٰذَا ٱلَّذِى يَرْزُقُكُمْ إِنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُۥ بَل لَّجُّوا۟ فِى عُتُوٍّۢ وَنُفُورٍ «یا کیست آنکه اگر (خداوند) روزی دادن خویش را باز دارد، روزیتان دهد؟ (هیچ کس) بلکه آنان در تجاوز و رمیدگی پای فشردند» سوره ملک، آیه ۲۱.
  77. وَأَقْسَمُوا۟ بِٱللَّهِ جَهْدَ أَيْمَـٰنِهِمْ لَئِن جَآءَتْهُمْ ءَايَةٌۭ لَّيُؤْمِنُنَّ بِهَا قُلْ إِنَّمَا ٱلْـَٔايَـٰتُ عِندَ ٱللَّهِ وَمَا يُشْعِرُكُمْ أَنَّهَآ إِذَا جَآءَتْ لَا يُؤْمِنُونَ «و سخت‌ترین سوگندهایشان را به خداوند خوردند که اگر نشانه ای برای آنان بیاید به آن ایمان می‌آورند؛ بگو: نشانه‌ها تنها نزد خداوند است و شما چه می‌دانید هنگامی که آن (نشانه هم) بیاید ایمان نمی‌آورند» سوره انعام، آیه ۱۰۹.
  78. «و برخی از آنان کسانی هستند که به تو گوش می‌دهند در حالی که بر دل‌هایشان پوشش‌هایی افکنده‌ایم تا درنیابند و در گوش‌هایشان سنگینی‌یی (نهاده‌ایم) و اگر هر نشانه‌ای ببینند به آن ایمان نمی‌آورند تا آنجا که چون نزد تو آیند با تو چالش می‌ورزند؛ کافران می‌گوی» سوره انعام، آیه ۲۵.
  79. اسدی، علی، مقاله «اساطیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص ۶۲۶.
  80. التحریر والتنویر، ج‌۶، ص‌۱۷۹.
  81. جامع البیان، مج‌۱۰، ج‌۱۸، ص‌۲۴۱‌ـ‌۲۴۲، التحریر والتنویر، ج‌۶، ص‌۱۷۹، مربی نمونه، ص‌۴۴‌ـ‌۴۶.
  82. وَهُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَيَنْـَٔوْنَ عَنْهُ وَإِن يُهْلِكُونَ إِلَّآ أَنفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ «و آنان (دیگران را) از آن (قرآن) باز می‌دارند و (خود) از آن دور می‌شوند و جز خویشتن را نابود نمی‌کنند و در نمی‌یابند» سوره انعام، آیه ۲۶.
  83. أُو۟لَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ ٱلْقَوْلُ فِىٓ أُمَمٍۢ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِم مِّنَ ٱلْجِنِّ وَٱلْإِنسِ إِنَّهُمْ كَانُوا۟ خَـٰسِرِينَ «آنان کسانی هستند که در میان امّت‌هایی که پیش از آنان از پریان و آدمیان گذشته‌اند، فرمان (عذاب) خداوند بر آنها به حقیقت پیوست، بی‌گمان آنان از زیانکاران بودند» سوره احقاف، آیه ۱۸.
  84. سَنَسِمُهُۥ عَلَى ٱلْخُرْطُومِ «به زودی بینی او را به خاک می‌مالیم» سوره قلم، آیه ۱۶.
  85. لِيَحْمِلُوٓا۟ أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةًۭ يَوْمَ ٱلْقِيَـٰمَةِ وَمِنْ أَوْزَارِ ٱلَّذِينَ يُضِلُّونَهُم بِغَيْرِ عِلْمٍ أَلَا سَآءَ مَا يَزِرُونَ «تا در روز رستخیز بارهای (گناه) خود را یکسر و بخشی از بارهای آن کسان را که نادانسته گمراهشان می‌کنند، بردارند؛ آگاه باشید! بد باری برمی‌دارند» سوره نحل، آیه ۲۵.
  86. وَلَوْ تَرَىٰٓ إِذْ وُقِفُوا۟ عَلَى ٱلنَّارِ فَقَالُوا۟ يَـٰلَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِـَٔايَـٰتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ ٱلْمُؤْمِنِينَ «و کاش آنگاه که آنان را بر آتش نگاه داشته‌اند می‌دیدی که می‌گویند: ای کاش بازمان می‌گرداندند و آیات پروردگارمان را دروغ نمی‌شمردیم و از مؤمنان می‌شدیم» سوره انعام، آیه ۲۷.
  87. كَلَّآ إِنَّهُمْ عَن رَّبِّهِمْ يَوْمَئِذٍۢ لَّمَحْجُوبُونَ * ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصَالُوا۟ ٱلْجَحِيمِ «آری، بی‌گمان آنان در آن روز از پروردگارشان باز داشته خواهند بود * سپس به یقین به دوزخ درخواهند آمد» سوره مطففین، آیه ۱۵-۱۶.
  88. اسدی، علی، مقاله «اساطیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص ۶۲۶.
  89. فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ ٱلشَّيْطَـٰنُ قَالَ يَـٰٓـَٔادَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَىٰ شَجَرَةِ ٱلْخُلْدِ وَمُلْكٍۢ لَّا يَبْلَىٰ «اما شیطان او را وسوسه کرد، گفت: ای آدم! می‌خواهی تو را به درخت جاودانگی و (آن) فرمانروایی که فرسوده نمی‌شود راهبر شوم» سوره طه، آیه ۱۲۰.
  90. احیای فکر دینی، ص‌۹۹.
  91. تاریخ تمدن، ج‌۱، ص‌۹۳‌ـ‌۹۷ و ۱۱۳‌ـ‌۱۱۸.
  92. الفن القصصی، ص‌۱۱۹‌ـ‌۱۲۰.
  93. وَٱتَّبَعُوا۟ مَا تَتْلُوا۟ ٱلشَّيَـٰطِينُ عَلَىٰ مُلْكِ سُلَيْمَـٰنَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَـٰنُ وَلَـٰكِنَّ ٱلشَّيَـٰطِينَ كَفَرُوا۟ يُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحْرَ وَمَآ أُنزِلَ عَلَى ٱلْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَـٰرُوتَ وَمَـٰرُوتَ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَآ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌۭ فَلَا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَيْنَ ٱلْمَرْءِ وَزَوْجِهِۦ وَمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِۦ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ ٱللَّهِ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَلِمُوا۟ لَمَنِ ٱشْتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِى ٱلْـَٔاخِرَةِ مِنْ خَلَـٰقٍۢ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا۟ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُوا۟ يَعْلَمُونَ «و (یهودیان) از آنچه شیطان‌ها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) می‌خواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطان‌ها کافر شدند که به مردم جادو می‌آموختند و نیز آنچه را بر دو فرشته هاروت و ماروت در (سرزمین) بابل فرو فرستاده شده بود در حالی که این دو به هیچ‌کس آموزشی نمی‌دادند مگر که می‌گفتند: ما تنها (ابزار) آزمونیم پس (با بکارگیری جادو) کافر مشو! اما (مردم) از آن دو چیزی را می‌آموختند که با آن میان مرد و همسرش جدایی می‌افکنند- در حالی که جز به اذن خداوند به کسی زیان نمی‌رساندند- چیزی را می‌آموختند که به آنان زیان می‌رسانید و برای آنها سودی نداشت و خوب می‌دانستند که هر کس خریدار آن باشد در جهان واپسین بهره‌ای ندارد و خود را به بد چیزی فروختند، اگر می‌دانستند» سوره بقره، آیه ۱۰۲.
  94. سیکولوجیة القصه، ص‌۱۶۷.
  95. القصص القرآنی، ص‌۳۰۹.
  96. «و چون به آنان گفته شود که پروردگارتان چه فرو فرستاده است؟ می‌گویند: (آنها) افسانه‌های پیشینیان است» سوره نحل، آیه ۲۴.
  97. الفن القصصی، ص‌۱۸۱.
  98. سوره بقره، آیه ۲۵۹.
  99. وَإِذْ قَالَ إِبْرَٰهِـۧمُ رَبِّ أَرِنِى كَيْفَ تُحْىِ ٱلْمَوْتَىٰ قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَىٰ وَلَـٰكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِى قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةًۭ مِّنَ ٱلطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ ٱجْعَلْ عَلَىٰ كُلِّ جَبَلٍۢ مِّنْهُنَّ جُزْءًۭا ثُمَّ ٱدْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْيًۭا وَٱعْلَمْ أَنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌۭ «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده می‌سازی؟ فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد؛ فرمود: چهار پرنده برگزین و نزد خود پاره پاره گردان سپس هر پاره‌ای از آنها را بر کوهی نه! آنگاه آنان را فرا خوان تا شتابان نزد تو آیند و بدان که خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره بقره، آیه ۲۶۰.
  100. وَكَذَٰلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوٓا۟ أَنَّ وَعْدَ ٱللَّهِ حَقٌّۭ وَأَنَّ ٱلسَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَآ إِذْ يَتَنَـٰزَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا۟ ٱبْنُوا۟ عَلَيْهِم بُنْيَـٰنًۭا رَّبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ ٱلَّذِينَ غَلَبُوا۟ عَلَىٰٓ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًۭا «و بدین‌گونه (مردم را) از حال آنان آگاهانیدیم تا بدانند که وعده خداوند راستین است و در رستخیز تردیدی نیست؛ آنگاه (مردم) در کار خویش، میان هم کشمکش کردند؛ گفتند بنایی بر (غار) آنان بسازید (تا داستانشان آشکار نگردد)- پروردگارشان بر (احوال) آنان آگاه‌تر است» سوره کهف، آیه ۲۱.
  101. «ما داستان آنان را برای تو راستین باز می‌گوییم: آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان (پنهانی) ایمان آوردند و ما بر رهنمود آنان افزودیم» سوره کهف، آیه ۱۳.
  102. «و (یاد کن) آنگاه را که گفتند: بار خداوندا! اگر این (آیات) که از سوی توست راستین است بر ما از آسمان سنگ ببار یا بر (سر) ما عذابی دردناک بیاور» سوره انفال، آیه ۳۲.
  103. الفن القصصی، ص‌۱۷۶‌ـ‌۱۷۷.
  104. السیرة النبویه، ج‌۱، ص‌۲۹۵‌ـ‌۳۰۰.
  105. وَقَالُوٓا۟ إِن نَّتَّبِعِ ٱلْهُدَىٰ مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَآ أَوَلَمْ نُمَكِّن لَّهُمْ حَرَمًا ءَامِنًۭا يُجْبَىٰٓ إِلَيْهِ ثَمَرَٰتُ كُلِّ شَىْءٍۢ رِّزْقًۭا مِّن لَّدُنَّا وَلَـٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ «و گفتند: اگر این رهنمود را با تو پی بگیریم ما را از سرزمینمان می‌ربایند؛ آیا ما به آنان در حرمی امن جایگاه ندادیم که فرآورده‌های هر چیز را که رزقی از نزد ماست به سوی آن می‌آورند؟ اما بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره قصص، آیه ۵۷.
  106. قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُۥ لَيَحْزُنُكَ ٱلَّذِى يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَـٰكِنَّ ٱلظَّـٰلِمِينَ بِـَٔايَـٰتِ ٱللَّهِ يَجْحَدُونَ «ما خوب می‌دانیم که آنچه می‌گویند تو را اندوهناک می‌گرداند؛ (امّا) به راستی آنان تو را دروغزن نمی‌شمارند بلکه این ستمگران آیات خداوند را انکار می‌کنند» سوره انعام، آیه ۳۳.
  107. القصص القرآنی، ص‌۳۱۹‌ـ‌۳۲۰.
  108. الفن القصصی، ص‌۱۷۹‌ـ‌۱۸۲.
  109. سوره انعام، آیه ۷۳.
  110. «و او بر هر کاری تواناست» سوره حدید، آیه ۲.
  111. «و با دانش برای آنان حکایت خواهیم کرد و غائب نبوده‌ایم» سوره اعراف، آیه ۷.
  112. القصص القرآنی، ص‌۳۰۶‌ـ‌۳۰۷، نماد و اسطوره، ص‌۷۰‌ـ‌۷۱.
  113. القصص القرآنی، ص‌۳۲۰، سیکولوجیة القصه، ص‌۱۶۳.
  114. سیکولوجیه القصه، ص‌۱۷۰.
  115. اسدی، علی، مقاله «اساطیر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص ۶۲۶.