بحریه دختر مسعود خزرجی: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
(←مقدمه) |
||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = زنان در نهضت عاشورا | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} | |||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | |||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
مادر [[عمرو بن جناده]] به ظاهر پیرزنی [[ضعیف]] و فرتوت بود، اما [[ایمان]] و [[روح]] بسیار بزرگی داشت. وی شیفته و دلباخته [[اهل بیت]]، به ویژه [[امام حسین]] {{ع}} بود. او زنی [[آگاه]] و با [[بصیرت]] بود که بر بسیاری از [[مردم]] [[زمان]] خود پیشی گرفت، به طوری که [[تکلیف]] خود را در برابر [[نهضت حسینی]] فهمید و به خوبی بدان عمل کرد. وی بانویی بود که در دو راهی [[دین]] و [[دنیا]] و [[عقیده]] و [[عاطفه]]، با بهکارگیری نیروی ایمان خود، [[دین]] و عقیده را بر عاطفه و [[احساسات]] پیشی داشت و با [[تشویق]] [[همسر]] و فرزند خود به یاری امام برخاست. او به گونهای مستقیم در [[حماسه کربلا]] شرکت کرد و با [[دشمنان]] جنگید و اگر دستور امام به بازگشت نبود، او نیز همانند همسر و فرزندش شربت [[شهادت]] مینوشید. | |||
این [[زن]] [[فداکار]] همراه همسر و فرزندش عمرو، از [[مکه]] به کاروان [[امام]] پیوستند. [[جنادة بن کعب]] در [[روز عاشورا]] پس از آنکه شانزده نفر از دشمنان را به | این [[زن]] [[فداکار]] همراه همسر و فرزندش عمرو، از [[مکه]] به کاروان [[امام]] پیوستند. [[جنادة بن کعب]] در [[روز عاشورا]] پس از آنکه شانزده نفر از دشمنان را به هلاکت رساند به شهادت رسید<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۰۴.</ref>. پس از او پسر نوجوانش به نام عمرو بن جناده، که یازده سال بیش نداشت<ref>منابع متقدم از میزان سنّ او سخنی به میان نیاوردهاند، اما یکی از نویسندگان متأخر سن او را نه یا یازده دانستهاند (مقرم، مقتل الحسین، ص۲۵۳؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۳۲۷).</ref>. به دستور مادر [[لباس]] رزم پوشید و از امام اجازه میدان خواست، امام فرمود: «پدر این نوجوان، کشته شده است. شاید وی بدون اطلاع مادرش تصمیم به [[جنگ]] گرفته است و مادرش به کشته شدن او راضی نباشد». | ||
نوجوان گفت: مادرم این لباس را بر تنم پوشیده و مرا به [[یاری]] شما فرستاده است. او نیز به میدان رفت و اشعار حماسی زیر را فریاد کرد: | نوجوان گفت: مادرم این لباس را بر تنم پوشیده و مرا به [[یاری]] شما فرستاده است. او نیز به میدان رفت و اشعار حماسی زیر را فریاد کرد: | ||
خط ۱۳: | خط ۱۲: | ||
{{ب|''لَهُ طَلْعَةٌ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحی''|2=''لَهُ غُرَّةٌ مِثْلُ بَدْرِ الْمُنیرِ''<ref>ذخیرة الدارین، ص۲۴۴.</ref>}} | {{ب|''لَهُ طَلْعَةٌ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحی''|2=''لَهُ غُرَّةٌ مِثْلُ بَدْرِ الْمُنیرِ''<ref>ذخیرة الدارین، ص۲۴۴.</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
:[[رهبر]] من حسین است. چه رهبر خوبی است! او مایه [[خوشحالی]] [[پیامبر]]{{صل}}، بشارت دهنده و هشدار دهنده است. علی{{ع}} و فاطمه{{س}} | :[[رهبر]] من حسین است. چه رهبر خوبی است! او مایه [[خوشحالی]] [[پیامبر]] {{صل}}، بشارت دهنده و هشدار دهنده است. علی {{ع}} و فاطمه {{س}} پدر و مادرش میباشند. آیا همانند او خواهید یافت. رخش همانند [[خورشید و ماه]] [[شب]] چهارده میدرخشد. | ||
[[بصیرت]] و [[معرفت]] بالای این [[نوجوان]] یازده ساله از این [[شعارها]] پیداست. او در این رجزها از [[امامت]] و [[رهبری امام]] حسین{{ع}}، انتساب او به پیامبر و فاطمه [[زهرا]] و از چگونگی صفات آن بزرگواران با [[دشمنان]] [[سخن]] گفته است و در [[حقیقت]] با این کار [[حقانیت]] [[جبهه]] [[امام حسین]]{{ع}} و بطلان جبهه [[دشمن]] را [[اثبات]] میکند. | [[بصیرت]] و [[معرفت]] بالای این [[نوجوان]] یازده ساله از این [[شعارها]] پیداست. او در این رجزها از [[امامت]] و [[رهبری امام]] حسین {{ع}}، انتساب او به پیامبر و فاطمه [[زهرا]] و از چگونگی صفات آن بزرگواران با [[دشمنان]] [[سخن]] گفته است و در [[حقیقت]] با این کار [[حقانیت]] [[جبهه]] [[امام حسین]] {{ع}} و بطلان جبهه [[دشمن]] را [[اثبات]] میکند. | ||
بنابراین [[اطاعت]] این نوجوان از مادرش را نباید صرفاً از دیدگاه [[عاطفی]] و [[روابط]] نسبی توجیه و تحلیل کرد. او بحث [[امام]] و [[مأموم]] را طرح و خود را فردی پیرو امام معرفی میکند. وی برای [[حفظ جان]] [[حضرت]] خطر را به [[جان]] میخرد. [[علامه مجلسی]] به نقل [[مناقب]] [[رجز]] دیگری برای او آورده است<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۸.</ref>. | بنابراین [[اطاعت]] این نوجوان از مادرش را نباید صرفاً از دیدگاه [[عاطفی]] و [[روابط]] نسبی توجیه و تحلیل کرد. او بحث [[امام]] و [[مأموم]] را طرح و خود را فردی پیرو امام معرفی میکند. وی برای [[حفظ جان]] [[حضرت]] خطر را به [[جان]] میخرد. [[علامه مجلسی]] به نقل [[مناقب]] [[رجز]] دیگری برای او آورده است<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۸.</ref>. | ||
او با دشمنان جنگید تا کشته شد. سرش را بریدند و به سوی خیمهها انداختند. مادرش پس از [[پاک]] کردن [[خاک]] و [[خون]] از چهرهاش، آن را به صورت مردی از دشمن زد که در آن نزدیکی بود و او را به [[هلاکت]] رساند<ref>مقرم در پاورقی مقتل آورده است: این کار بعید نیست؛ چراکه امثال آن در تاریخ فراوان رخ داده است. از باب نمونه حکیم بن جبله عبدی پس از آنکه پایش قطع شد، با آن مردی از دشمنان را زد و کشت. کتاب الجمل شیخ مفید، ص۱۳۷ و همچنین ابن اثیر در کامل نوشته است: مردی از اصحاب مسیلمه پای ثابت بن قیس را قطع کرد. او پای قطعشده خود را برداشت و بر سر قاتل خود زد و او را کشت. (ر.ک: الکامل، ج۲، ص۱۴۰؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۴۸۹).</ref> و گفت: «آفرین ای فرزندم، [[نور]] چشمم و [[سرور]] قلبم!». | او با دشمنان جنگید تا کشته شد. سرش را بریدند و به سوی خیمهها انداختند. مادرش پس از [[پاک]] کردن [[خاک]] و [[خون]] از چهرهاش، آن را به صورت مردی از دشمن زد که در آن نزدیکی بود و او را به [[هلاکت]] رساند<ref>مقرم در پاورقی مقتل آورده است: این کار بعید نیست؛ چراکه امثال آن در تاریخ فراوان رخ داده است. از باب نمونه حکیم بن جبله عبدی پس از آنکه پایش قطع شد، با آن مردی از دشمنان را زد و کشت. کتاب الجمل شیخ مفید، ص۱۳۷ و همچنین ابن اثیر در کامل نوشته است: مردی از اصحاب مسیلمه پای ثابت بن قیس را قطع کرد. او پای قطعشده خود را برداشت و بر سر قاتل خود زد و او را کشت. (ر. ک: الکامل، ج۲، ص۱۴۰؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۴۸۹).</ref> و گفت: «آفرین ای فرزندم، [[نور]] چشمم و [[سرور]] قلبم!». | ||
سپس به سوی [[خیمه]] بازگشته و [[عمود]] خیمه را برگرفت و فریادزنان به سوی [[دشمن]] [[حمله]] کرد: | سپس به سوی [[خیمه]] بازگشته و [[عمود]] خیمه را برگرفت و فریادزنان به سوی [[دشمن]] [[حمله]] کرد: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''اَنَا عَجُوزٌ فِی النِّساء ضَعیفَةٌ''|2=''بالِیَةٌ خاویَةٌ نَحیفَةٌ''}} | {{ب|''اَنَا عَجُوزٌ فِی النِّساء ضَعیفَةٌ''|2=''بالِیَةٌ خاویَةٌ نَحیفَةٌ''}} | ||
{{ب|''اَضْرِبُکُمْ بِضَرْبَةٍ عَنیفَةٍ''|2=''دُونَ بَنی فاطِمَةِ الشَّریفَةِ''<ref>مقتل الحسین{{ع}}، خوارزمی، ج۲، ص۲۶، انوارالهدی.</ref>}} | {{ب|''اَضْرِبُکُمْ بِضَرْبَةٍ عَنیفَةٍ''|2=''دُونَ بَنی فاطِمَةِ الشَّریفَةِ''<ref>مقتل الحسین {{ع}}، خوارزمی، ج۲، ص۲۶، انوارالهدی.</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
:من در میان [[زنان]]، [[پیری]] [[ضعیف]] و ناتوانم، نحیف و [[سالخورده]]. شما را با ضربتی شدید میزنم تا از [[فرزندان فاطمه]] [[دفاع]] کنم. | :من در میان [[زنان]]، [[پیری]] [[ضعیف]] و ناتوانم، نحیف و [[سالخورده]]. شما را با ضربتی شدید میزنم تا از [[فرزندان فاطمه]] [[دفاع]] کنم. | ||
خط ۳۲: | خط ۳۱: | ||
'''نکتههای برجسته:''' | '''نکتههای برجسته:''' | ||
از سخنان و عملکرد این بانوی [[صبور]] و [[فدا]] کار چند نکته در [[حمایت]] از [[دین]] و امام خود نمایی میکند. [[شجاعت]] این [[زن]] در کشتن دو نفر از [[دشمنان]] با عمود خیمه [[ظهور]] و بروز پیدا کرد. قوت [[روحی]] و [[ایمانی]] او در [[همراهی]] و [[همدلی]] با همسر و فرزند و تحریک فرزندش بر [[شهادت]] و جانبازی در راه [[امام حسین]] و [[معرفت]] او به [[تکلیف]] و [[بصیرت]] و [[روشنبینی]] او، در دستور فرزند به [[جهاد]] پیش روی [[امام زمان]] خود ظهور و بروز یافت. [[دوستی]] و عشق او به [[اهل بیت]] در [[مواسات]] و شرکت او در [[مصائب]] و [[مشکلات]] آنان بروز کرد. آنچه در این صحنه مهمتر از همه به چشم میآید [[پیروی مطلق]] او از [[امام]]{{ع}} بود؛ چراکه او از روی [[هوا و هوس]] عمل نمیکرد و همه اعمالش در راستای [[رضایت]] و [[اطاعت از امام]] بود. وی به [[دشمن]] [[حمله]] میبرد، اما وقتی امام به او [[فرمان]] بازگشت میدهد بدون فوت وقت [[اطاعت]] میکند. افزون بر این، [[حفظ جان]] و [[سلامتی]] امام برای وی بسیار مهم بود؛ لذا شوهر و فرزند خود را [[تشویق]] کرد که برای [[حفظ جان امام]] و [[آرمان]] او، [[جان]] خود را نثار کنند. همچنین وی نیز بر آن بود که پس از [[شهادت]] عزیزان خود به گونهای عمل کند که [[روحیه]] آن بزرگوار آزرده نشود. به همین جهت در [[حضور امام]] بر شهادت [[همسر]] و فرزندش [[گریه]] نکرد؛ چراکه بر این [[باور]] بود با سلامتی امام همه پیشامدها هر چند بزرگ باشد، ناچیز است. عملکرد این | از سخنان و عملکرد این بانوی [[صبور]] و [[فدا]] کار چند نکته در [[حمایت]] از [[دین]] و امام خود نمایی میکند. [[شجاعت]] این [[زن]] در کشتن دو نفر از [[دشمنان]] با عمود خیمه [[ظهور]] و بروز پیدا کرد. قوت [[روحی]] و [[ایمانی]] او در [[همراهی]] و [[همدلی]] با همسر و فرزند و تحریک فرزندش بر [[شهادت]] و جانبازی در راه [[امام حسین]] و [[معرفت]] او به [[تکلیف]] و [[بصیرت]] و [[روشنبینی]] او، در دستور فرزند به [[جهاد]] پیش روی [[امام زمان]] خود ظهور و بروز یافت. [[دوستی]] و عشق او به [[اهل بیت]] در [[مواسات]] و شرکت او در [[مصائب]] و [[مشکلات]] آنان بروز کرد. آنچه در این صحنه مهمتر از همه به چشم میآید [[پیروی مطلق]] او از [[امام]] {{ع}} بود؛ چراکه او از روی [[هوا و هوس]] عمل نمیکرد و همه اعمالش در راستای [[رضایت]] و [[اطاعت از امام]] بود. وی به [[دشمن]] [[حمله]] میبرد، اما وقتی امام به او [[فرمان]] بازگشت میدهد بدون فوت وقت [[اطاعت]] میکند. افزون بر این، [[حفظ جان]] و [[سلامتی]] امام برای وی بسیار مهم بود؛ لذا شوهر و فرزند خود را [[تشویق]] کرد که برای [[حفظ جان امام]] و [[آرمان]] او، [[جان]] خود را نثار کنند. همچنین وی نیز بر آن بود که پس از [[شهادت]] عزیزان خود به گونهای عمل کند که [[روحیه]] آن بزرگوار آزرده نشود. به همین جهت در [[حضور امام]] بر شهادت [[همسر]] و فرزندش [[گریه]] نکرد؛ چراکه بر این [[باور]] بود با سلامتی امام همه پیشامدها هر چند بزرگ باشد، ناچیز است. عملکرد این مادر از همه جهات یاد شده برای [[زنان]] امروز و فردای ما درخور [[الگوگیری]] است<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۶۲-۶۶.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
خط ۴۸: | خط ۴۷: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:بانوان عاشورایی]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۹
مقدمه
مادر عمرو بن جناده به ظاهر پیرزنی ضعیف و فرتوت بود، اما ایمان و روح بسیار بزرگی داشت. وی شیفته و دلباخته اهل بیت، به ویژه امام حسین (ع) بود. او زنی آگاه و با بصیرت بود که بر بسیاری از مردم زمان خود پیشی گرفت، به طوری که تکلیف خود را در برابر نهضت حسینی فهمید و به خوبی بدان عمل کرد. وی بانویی بود که در دو راهی دین و دنیا و عقیده و عاطفه، با بهکارگیری نیروی ایمان خود، دین و عقیده را بر عاطفه و احساسات پیشی داشت و با تشویق همسر و فرزند خود به یاری امام برخاست. او به گونهای مستقیم در حماسه کربلا شرکت کرد و با دشمنان جنگید و اگر دستور امام به بازگشت نبود، او نیز همانند همسر و فرزندش شربت شهادت مینوشید.
این زن فداکار همراه همسر و فرزندش عمرو، از مکه به کاروان امام پیوستند. جنادة بن کعب در روز عاشورا پس از آنکه شانزده نفر از دشمنان را به هلاکت رساند به شهادت رسید[۱]. پس از او پسر نوجوانش به نام عمرو بن جناده، که یازده سال بیش نداشت[۲]. به دستور مادر لباس رزم پوشید و از امام اجازه میدان خواست، امام فرمود: «پدر این نوجوان، کشته شده است. شاید وی بدون اطلاع مادرش تصمیم به جنگ گرفته است و مادرش به کشته شدن او راضی نباشد».
نوجوان گفت: مادرم این لباس را بر تنم پوشیده و مرا به یاری شما فرستاده است. او نیز به میدان رفت و اشعار حماسی زیر را فریاد کرد:
اَمیری حُسَیْنٌ وَنِعْمَ الاَمیرُ | سُرُور فُؤادِ البَشیر النّذیرِ | |
عَلِیٌّ وَفاطِمَةٌ والِداهُ | فَهَلْ تَعْلَمُونَ لَهُ مِنْ نَظیرٍ | |
لَهُ طَلْعَةٌ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحی | لَهُ غُرَّةٌ مِثْلُ بَدْرِ الْمُنیرِ[۳] |
- رهبر من حسین است. چه رهبر خوبی است! او مایه خوشحالی پیامبر (ص)، بشارت دهنده و هشدار دهنده است. علی (ع) و فاطمه (س) پدر و مادرش میباشند. آیا همانند او خواهید یافت. رخش همانند خورشید و ماه شب چهارده میدرخشد.
بصیرت و معرفت بالای این نوجوان یازده ساله از این شعارها پیداست. او در این رجزها از امامت و رهبری امام حسین (ع)، انتساب او به پیامبر و فاطمه زهرا و از چگونگی صفات آن بزرگواران با دشمنان سخن گفته است و در حقیقت با این کار حقانیت جبهه امام حسین (ع) و بطلان جبهه دشمن را اثبات میکند.
بنابراین اطاعت این نوجوان از مادرش را نباید صرفاً از دیدگاه عاطفی و روابط نسبی توجیه و تحلیل کرد. او بحث امام و مأموم را طرح و خود را فردی پیرو امام معرفی میکند. وی برای حفظ جان حضرت خطر را به جان میخرد. علامه مجلسی به نقل مناقب رجز دیگری برای او آورده است[۴].
او با دشمنان جنگید تا کشته شد. سرش را بریدند و به سوی خیمهها انداختند. مادرش پس از پاک کردن خاک و خون از چهرهاش، آن را به صورت مردی از دشمن زد که در آن نزدیکی بود و او را به هلاکت رساند[۵] و گفت: «آفرین ای فرزندم، نور چشمم و سرور قلبم!».
سپس به سوی خیمه بازگشته و عمود خیمه را برگرفت و فریادزنان به سوی دشمن حمله کرد:
اَنَا عَجُوزٌ فِی النِّساء ضَعیفَةٌ | بالِیَةٌ خاویَةٌ نَحیفَةٌ | |
اَضْرِبُکُمْ بِضَرْبَةٍ عَنیفَةٍ | دُونَ بَنی فاطِمَةِ الشَّریفَةِ[۶] |
- من در میان زنان، پیری ضعیف و ناتوانم، نحیف و سالخورده. شما را با ضربتی شدید میزنم تا از فرزندان فاطمه دفاع کنم.
این زنی که مردانگی را باید از او آموخت با این که همسر و فرزندش در جلو چشمانش کشته شدهاند، در رجزهای خود سخنی از فدائیان خود نمیگوید بلکه با اخلاصی که میتواند نتیجه عشق و شیفتگی او به ولایت باشد تهاجم خود را به دشمن تنها برای دفاع از فرزندان فاطمه میداند و از انتقام خون عزیزانش سخنی به میان نمیآورد. او به سپاه عمر سعد حمله کرد و دو نفر از آنان را کشت[۷]. سپس امام او را به خیمهها باز گرداند و برایش دعا کرد[۸].
نکتههای برجسته:
از سخنان و عملکرد این بانوی صبور و فدا کار چند نکته در حمایت از دین و امام خود نمایی میکند. شجاعت این زن در کشتن دو نفر از دشمنان با عمود خیمه ظهور و بروز پیدا کرد. قوت روحی و ایمانی او در همراهی و همدلی با همسر و فرزند و تحریک فرزندش بر شهادت و جانبازی در راه امام حسین و معرفت او به تکلیف و بصیرت و روشنبینی او، در دستور فرزند به جهاد پیش روی امام زمان خود ظهور و بروز یافت. دوستی و عشق او به اهل بیت در مواسات و شرکت او در مصائب و مشکلات آنان بروز کرد. آنچه در این صحنه مهمتر از همه به چشم میآید پیروی مطلق او از امام (ع) بود؛ چراکه او از روی هوا و هوس عمل نمیکرد و همه اعمالش در راستای رضایت و اطاعت از امام بود. وی به دشمن حمله میبرد، اما وقتی امام به او فرمان بازگشت میدهد بدون فوت وقت اطاعت میکند. افزون بر این، حفظ جان و سلامتی امام برای وی بسیار مهم بود؛ لذا شوهر و فرزند خود را تشویق کرد که برای حفظ جان امام و آرمان او، جان خود را نثار کنند. همچنین وی نیز بر آن بود که پس از شهادت عزیزان خود به گونهای عمل کند که روحیه آن بزرگوار آزرده نشود. به همین جهت در حضور امام بر شهادت همسر و فرزندش گریه نکرد؛ چراکه بر این باور بود با سلامتی امام همه پیشامدها هر چند بزرگ باشد، ناچیز است. عملکرد این مادر از همه جهات یاد شده برای زنان امروز و فردای ما درخور الگوگیری است[۹].
جستارهای وابسته
- جنادة بن کعب انصاری (همسر)
- عمرو بن جناده انصاری (فرزند)
منابع
پانویس
- ↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۰۴.
- ↑ منابع متقدم از میزان سنّ او سخنی به میان نیاوردهاند، اما یکی از نویسندگان متأخر سن او را نه یا یازده دانستهاند (مقرم، مقتل الحسین، ص۲۵۳؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۳۲۷).
- ↑ ذخیرة الدارین، ص۲۴۴.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۸.
- ↑ مقرم در پاورقی مقتل آورده است: این کار بعید نیست؛ چراکه امثال آن در تاریخ فراوان رخ داده است. از باب نمونه حکیم بن جبله عبدی پس از آنکه پایش قطع شد، با آن مردی از دشمنان را زد و کشت. کتاب الجمل شیخ مفید، ص۱۳۷ و همچنین ابن اثیر در کامل نوشته است: مردی از اصحاب مسیلمه پای ثابت بن قیس را قطع کرد. او پای قطعشده خود را برداشت و بر سر قاتل خود زد و او را کشت. (ر. ک: الکامل، ج۲، ص۱۴۰؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۴۸۹).
- ↑ مقتل الحسین (ع)، خوارزمی، ج۲، ص۲۶، انوارالهدی.
- ↑ پیش از این نیز اسما ء بنت یزید بن سگن در جنگ یرموک با عمود خیمه نه نفر از رومیان را کشته است (ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج۸، ص۲۲).
- ↑ بحارالانوار، ج۴۵، ص۲۷؛ ابصار العین، ص۱۵۹؛ مقرم، مقتل الحسین، ص۲۵۳؛ تسلیة المجالس، ج۲، ص۲۹۶ - ۲۹۸.
- ↑ مزینانی، محمد صادق، نقش زنان در حماسه عاشورا، ص۶۲-۶۶.