انکار وحی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|' به '{{عربی|')
 
(۴۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{نبوت}}
| موضوع مرتبط = وحی
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل =  
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[وحی]]''' است. "'''انکار وحی'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط =  
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  = وحی (پرسش)
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[انکار وحی در قرآن]] | [[انکار وحی در حدیث]] | [[انکار وحی در کلام اسلامی]] | [[انکار وحی در فلسفه اسلامی]] | [[انکار وحی در عرفان اسلامی]] | [[انکار وحی از دیدگاه برون‌دینی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[انکار وحی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


'''وحی''' در لغت به معنای آگاهانیدن یا سخن پنهانی و در اصطلاح علوم اسلامی به معنای ارسال [[پیام]] از سوی خداوند به [[پیامبران]] است.


'''[[وحی]]''' در لغت به معنای [[آگاهانیدن]] یا [[سخن پنهانی]] و در اصطلاح علوم اسلامی به معنای ارسال [[پیام]] از سوی خداوند به [[پیامبران]] است.
== مقدمه ==
از آنجا که ارتباط با [[عالم غیب]] از مجاری عادی به دست نمی‌آید، گروهی اصل آن را ناممکن دانسته‌اند، ابتدا دلایل و منشأهای انکار وحی بیان می‌شود، سپس به برخی از این گروه ها و دلایل و نقد آنها اشاره خواهد شد:


== منشأ انکار وحی ==
# '''[[کفر]] و [[شرک]]:''' یکی از مهم‌ترین علت‌های انکار وحی، کفر و شرک نسبت به خداوند و [[پیامبران]] است<ref>[[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۷۹.</ref>.
# '''شناخت نادرست خداوند:''' اگر منکران وحی، شناختی کامل، نسبت به هستی داشتند، درمی‌یافتند آفریدگار عالم اداره‌ کننده و تأمین‌ کننده تمام نیازهای مخلوقات است و از لوازم تدبیر و مقصد رسان انسان، [[وحی]] و [[شریعت]] است: {{متن قرآن|وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‏ بَشَرٍ مِنْ شَيْ‏ءٍ}}: "در حقیقت منکران وحی، خدا را از مقام ربوبیت که به جمیع شئون بندگان عنایت دارد، خارج کرده‌اند"<ref> علامه طباطبایی </ref>.<ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۶۴ و ۶۵.</ref>.
# '''روحیه استکباری و اخلاق مادی:''' پایبندی و دل‌بستگی به طبیعت و مادیات، چنان در جان عده‌ای ریشه دوانده، که حقایق را در پرتو این معیار ارزیابی می‌کنند: {{متن قرآن|وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‏ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظيمٍ}}. در تفسیر المیزان چنین آمده است: "مقصود منکران از عظمت – به‌ طوری‌ که از سیاق برمی‌آید- عظمت از حیث مال و جاه است و به نظرشان [[رسالت]]، چنین شرافتی دارد و [[پیامبر اکرم|رسول خدا]] مردی فقیر است که مناسب چنین مقام شریفی نیست. و همین اخلاق مادی و روحیه استکباری سبب می‌شد تا همه‌ چیز، حتی وحی را، در اختیار زورمندان و سرمایه‌داران بدانند"<ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۶۵ و ۶۶.</ref>.
# '''ندانستن [[حقیقت انسان]]:''' منکران، منابع شناخت انسان را منحصر در حس و عقل می‌دانستند و آنچه را خارج از تجربه عقل بوده انکار می‌کردند؛ مانند وحی که فراتر از حس و عقل بشر است. تا جایی که درخواست رؤیت خدا را نمودند یعنی می‌خواستند خداوند نیز در محدوده حس و عقل آنها بیاید<ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۶۷.</ref>.


==مقدمه==
== گروه های منکر [[وحی]] ==
از آنجا که ارتباط با [[عالم غیب]] از مجاری عادی به دست نمی‌آید، گروهی اصل آن را ناممکن دانسته‌اند، ابتدا دلایل و منشأهای انکار وحی بیان می شود، سپس به برخی از این گروه ها و دلایل و نقد آنها اشاره خواهد شد:
=== نخست: عقل‌گرایان ===
* این گروه پیروی هر انسان از مانند خود را گناه بزرگی می‌دانستند و معتقد بودند، اگر وحی ممکن باشد باید همه انسان‌ها از این دارایی ویژه برخوردار شوند. پس عدم ارتباط ما، دلیل بر عدم امکان وحی است. ذیل آیه ۳ سوره انبیاء {{متن قرآن|لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّواْ النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ هَلْ هَذَا إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ‏‏‏‏‏‏}} گفته شده است: <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۶۴ و ۶۵.</ref>: "منکران نسبت به [[پیامبر]] گفتند: او در هیچ‌ چیز از لوازم بشریت، از شما جدا نیست... پس اگر آنچه ادعا می‌کند که به [[غیب]] اتصال دارد حق باشد، باید شما هم همان را داشته باشید چون شما هم مانند او بشر هستید و چون شما خبری از غیب ندارید پس او هم مثل شماست و خبری ندارد. این استدلال مبتنی است بر این قاعده علمی: {{عربی|"حکم الامثال فیما یجوز و ما لا یجوز واحد"}}. از همین‌ رو منکران وحی همواره همانندی [[پیامبران]] با سایر بشر را مطرح می‌کردند تا از آن بر علیه [[رسولان|رسولان الهی]] استفاده کنند. این استدلال بیشتر از طرف معاصران پیامبران مطرح می شد": {{متن قرآن|فَقالَ الْمَلَأُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُريدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ‏‏‏‏‏‏}}. <ref> علامه طباطبایی </ref>


==منشأ انکار وحی==
==== نقد و بررسی شبهه همانندی [[پیامبران]] با سایر بشر ====
# '''[[کفر]] و [[شرک]]:''' یکی از مهم‌ترین علت‌های انکار وحی، کفر و شرک نسبت به خداوند و [[پیامبران]] است <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۷۹.</ref>.
* در مرحله اول، پیامبران این مقدمۀ استدلال مخالفان خود را پذیرفته‌اند که آنها فقط بشر هستند: {{متن قرآن|إِنْ نَحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُم‏}}. پیامبران با همه جنبه‌های خارق‌العاده‌ای که دارند، همه لوازم بشریت را هم ندارند. خوردن و خوابیدن و... مانند دیگران مکلف و موظف‌اند و احیاناً برخی تکالیف شدیدتر، متوجه آنها می‌شود. چرا سایر بشر از توانایی ارتباط با [[غیب]] برخوردار نیستند؟ به‌عبارت‌ دیگر فلسفۀ اختصاص وحی به پیامبران چیست؟ <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۴۳-۴۹.</ref>.
# '''[[شناخت نادرست خداوند]]:''' اگر منکران وحی، شناختی کامل، نسبت به هستی داشتند، درمی‌یافتند آفریدگار عالم اداره‌ کننده و تأمین‌ کننده تمام نیازهای مخلوقات است و از لوازم تدبیر و مقصد رسان انسان، [[وحی]] و [[شریعت]] است: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‏ بَشَرٍ مِنْ شَيْ‏ءٍ}}﴾}}: "در حقیقت منکران وحی، خدا را از مقام ربوبیت که به جمیع شئون بندگان عنایت دارد، خارج کرده‌اند" <ref> علامه طباطبایی </ref>.  <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۶۴ و ۶۵.</ref>.
# '''[[روحیه استکباری]] و [[اخلاق مادی]]:''' پایبندی و دل‌بستگی به طبیعت و مادیات، چنان در جان عده‌ای ریشه دوانده، که حقایق را در پرتو این معیار ارزیابی می‌کنند: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‏ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظيمٍ}}﴾}}. در تفسیر المیزان چنین آمده است: "مقصود منکران از عظمت – به‌ طوری‌ که از سیاق برمی‌آید- عظمت از حیث مال و جاه است و به نظرشان [[رسالت]]، چنین شرافتی دارد و [[پیامبر اکرم|رسول خدا]] مردی فقیر است که مناسب چنین مقام شریفی نیست. و همین اخلاق مادی و روحیه استکباری سبب می‌شد تا همه‌ چیز، حتی وحی را، در اختیار زورمندان و سرمایه‌داران بدانند" <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۶۵ و ۶۶.</ref>.
# '''ندانستن [[حقیقت انسان]]:''' منکران، منابع شناخت انسان را منحصر در حس و عقل می‌دانستند و آنچه را خارج از تجربه عقل بوده انکار می‌کردند؛ مانند وحی که فراتر از حس و عقل بشر است. تا جایی که درخواست رؤیت خدا را نمودند یعنی می‌خواستند خداوند نیز در محدوده حس و عقل آنها بیاید <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۶۷.</ref>.
 
==گروه های منکر [[وحی]]==
===نخست: عقل‌گرایان===
* این گروه پیروی هر انسان از مانند خود را گناه بزرگی می‌دانستند و معتقد بودند، اگر وحی ممکن باشد باید همه انسان‌ها از این دارایی ویژه برخوردار شوند. پس عدم ارتباط ما، دلیل بر عدم امکان وحی است. ذیل آیه ۳ سوره انبیاء {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّواْ النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ هَلْ هَذَا إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ‏‏‏‏‏‏}}﴾}} گفته شده است: <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۶۴ و ۶۵.</ref>: "منکران نسبت به [[پیامبر]] گفتند: او در هیچ‌ چیز از لوازم بشریت، از شما جدا نیست... پس اگر آنچه ادعا می‌کند که به [[غیب]] اتصال دارد حق باشد، باید شما هم همان را داشته باشید چون شما هم مانند او بشر هستید و چون شما خبری از غیب ندارید پس او هم مثل شماست و خبری ندارد. این استدلال مبتنی است بر این قاعده علمی: {{عربی|"حکم الامثال فیما یجوز و ما لا یجوز واحد"}}. از همین‌ رو منکران وحی همواره همانندی [[پیامبران]] با سایر بشر را مطرح می‌کردند تا از آن بر علیه [[رسولان|رسولان الهی]] استفاده کنند. این استدلال بیشتر از طرف معاصران پیامبران مطرح می شد": {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|فَقالَ الْمَلَأُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُريدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ‏‏‏‏‏‏}}﴾}}. <ref> علامه طباطبایی </ref>
 
====نقد و بررسی شبهه همانندی [[پیامبران]] با سایر بشر====
* در مرحله اول، پیامبران این مقدمۀ استدلال مخالفان خود را پذیرفته‌اند که آنها فقط بشر هستند: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|إِنْ نَحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُم‏}}﴾}}. پیامبران با همه جنبه‌های خارق‌العاده‌ای که دارند، همه لوازم بشریت را هم ندارند. خوردن و خوابیدن و... مانند دیگران مکلف و موظف‌اند و احیاناً برخی تکالیف شدیدتر، متوجه آنها می‌شود. چرا سایر بشر از توانایی ارتباط با [[غیب]] برخوردار نیستند؟ به‌عبارت‌ دیگر فلسفۀ اختصاص وحی به پیامبران چیست؟ <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۴۳-۴۹.</ref>.
در پاسخ باید گفت:
در پاسخ باید گفت:
:'''اولاً''': وحی تصرفی از ناحیه خداوند است: این ارتباط از ناحیه [[پیامبران]] نیست تا بحث از توانایی یا عدم توانایی بشر برای این ارتباط صورت گیرد: "پیامبران هیچ‌گاه ادعای ارتباط با [[عالم غیب]] نکرده‌اند... ". <ref> علامه طباطبایی، المیزان </ref>. و برای خداوند نیز هیچ منعی وجود ندارد در بعضی از افراد بشر تصرف نموده و پیام‌هایی را در وجود آنها القاء کند. {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| ...اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه‏... ‏}}﴾}}.
:'''اولاً''': وحی تصرفی از ناحیه خداوند است: این ارتباط از ناحیه [[پیامبران]] نیست تا بحث از توانایی یا عدم توانایی بشر برای این ارتباط صورت گیرد: "پیامبران هیچ‌گاه ادعای ارتباط با [[عالم غیب]] نکرده‌اند... ". <ref> علامه طباطبایی، المیزان </ref>. و برای خداوند نیز هیچ منعی وجود ندارد در بعضی از افراد بشر تصرف نموده و پیام‌هایی را در وجود آنها القاء کند. {{متن قرآن|...اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه‏... ‏}}.
:'''ثانیاً''': وحی، موهبت الهی برای انبیاست: سنت الهی و تفضل اوست که وحی را اختصاص به بعضی از افراد بشر داده: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ...‏}}﴾}}: "... افراد عادی مردم در "چهره و هوس"... مثل هم نیستند... ". <ref> علامه طباطبایی، المیزان </ref>. بنابراین چه استبعادی دارد خداوند بعضی از افراد بشر را به وحی مخصوص گرداند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۴۹ و ۵۰.</ref>.
:'''ثانیاً''': وحی، موهبت الهی برای انبیاست: سنت الهی و تفضل اوست که وحی را اختصاص به بعضی از افراد بشر داده: {{متن قرآن|قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ... ‏}}: "... افراد عادی مردم در "چهره و هوس"... مثل هم نیستند... ". <ref> علامه طباطبایی، المیزان </ref>. بنابراین چه استبعادی دارد خداوند بعضی از افراد بشر را به وحی مخصوص گرداند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۴۹ و ۵۰.</ref>.
:'''ثالثاً''': [[پیامبران]] بر سایر بشر امتیازاتی دارند:
:'''ثالثاً''': [[پیامبران]] بر سایر بشر امتیازاتی دارند:
:* تفاوت انسان‌ها در استعداد، دانش‌اندوزی و حتی مراتب خاص، چیز پوشیده‌ای نیست. برخی ظالم‌اند و برخی مظلوم – برخی پاکند و برخی گنهکار – برخی مشکل تراشند و برخی دیگر مشکل‌گشا؛ لذا انسان‌ها در مراتب وجود نسبت به یکدیگر متفاوت‌اند <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۷۷.</ref>.
:* تفاوت انسان‌ها در استعداد، دانش‌اندوزی و حتی مراتب خاص، چیز پوشیده‌ای نیست. برخی ظالم‌اند و برخی مظلوم – برخی پاکند و برخی گنهکار – برخی مشکل تراشند و برخی دیگر مشکل‌گشا؛ لذا انسان‌ها در مراتب وجود نسبت به یکدیگر متفاوت‌اند <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۷۷.</ref>.
:* همانندی [[پیامبران]] از حیث جسم و طبیعت، باعث همانندی پیامبران در جمیع کمالات نمی‌شود بلکه از نظر روحی و معنوی، درجاتی از تعالی و رشد را دارند که سایر بشر آن را دارا نیستند: "حاصل جواب [[رسولان]] {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|...أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَي‏...‏}}﴾}} این است: مانند شما، بشر بودن، مستلزم نداشتن امتیاز و خصایصی فوق‌العاده، از قبیل وحی و... نیست". <ref> علامه طباطبایی، المیزان </ref>. درواقع گیرنده وحی، بُعد معنوی وجود انسان است، و در این بُعد، [[پیامبران]] متمایز از سایر بشرند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱.</ref>.
:* همانندی [[پیامبران]] از حیث جسم و طبیعت، باعث همانندی پیامبران در جمیع کمالات نمی‌شود بلکه از نظر روحی و معنوی، درجاتی از تعالی و رشد را دارند که سایر بشر آن را دارا نیستند: "حاصل جواب [[رسولان]] {{متن قرآن|...أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَي‏... ‏}} این است: مانند شما، بشر بودن، مستلزم نداشتن امتیاز و خصایصی فوق‌العاده، از قبیل وحی و... نیست". <ref> علامه طباطبایی، المیزان </ref>. درواقع گیرنده وحی، بُعد معنوی وجود انسان است، و در این بُعد، [[پیامبران]] متمایز از سایر بشرند <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۱.</ref>.
پس هرکسی شایستگی [[رسالت]] و [[نبوت]] را ندارد و ازجمله ویژگی‌های [[پیامبران]]، [[عصمت]] است همچنین پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: {{عربی|"وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْلَ وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِيعِ عُقُولِ أُمَّتِه"}}‏. <ref> کافی، ج 1، ص 12 </ref>. خلاصه اینکه، دیدگاه تساوی کامل انسان‌ها در فضیلت‌ها، پذیرفتنی نیست. برای ارتباط با عالم ملکوت نیاز به تهذیب نفس است و درجات کمال بالای انسانی به‌ تنهایی، سبب و منشأ پیدایش وحی نمی‌شود. چون وحی فقط از سوی خداوند است و [[نبوت]]، به انتخاب الهی نیاز دارد و کمالات انسانی، فقط قابلیت وحی را ایجاد می‌کنند. <ref> آیت الله جوادی آملی،، تفسیر موضوعی، وحی و نبوت، ص 53 </ref>.
پس هرکسی شایستگی [[رسالت]] و [[نبوت]] را ندارد و از جمله ویژگی‌های [[پیامبران]]، [[عصمت]] است همچنین پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: {{عربی|"وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْلَ وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِيعِ عُقُولِ أُمَّتِه"}}‏. <ref> کافی، ج 1، ص 12 </ref>. خلاصه اینکه، دیدگاه تساوی کامل انسان‌ها در فضیلت‌ها، پذیرفتنی نیست. برای ارتباط با عالم ملکوت نیاز به تهذیب نفس است و درجات کمال بالای انسانی به‌ تنهایی، سبب و منشأ پیدایش وحی نمی‌شود. چون وحی فقط از سوی خداوند است و [[نبوت]]، به انتخاب الهی نیاز دارد و کمالات انسانی، فقط قابلیت وحی را ایجاد می‌کنند. <ref> آیت الله جوادی آملی،، تفسیر موضوعی، وحی و نبوت، ص 53 </ref>.


===دوم: [[مشرکان]] و [[مخالفان پیامبران]]===
=== دوم: [[مشرکان]] و [[مخالفان پیامبران]] ===
* آنها تصور می‌کردند ارتباط وحیانی با پروردگار، با بشر بودن، سازش ندارد و انسان خاکی با مبدأ اعلی سنخیت ندارد. پس [[پیامبر]] باید از جنس [[فرشته]] باشد نه بشر: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُرِيدُ أَن يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَأَنزَلَ مَلائِكَةً مَّا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الأَوَّلِينَ}}﴾}} <ref> سوره مؤمنون؛ آیه: ۲۴. </ref>، {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّواْ النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ هَلْ هَذَا إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ}}﴾}} <ref> سوره انبیاء؛ آیه: ۳. </ref>، {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|لَوْ شاءَ رَبُّنا لَأَنْزَلَ مَلائِكَةً فَإِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ}}﴾}} <ref> سوره فصلت؛ آیه: ۱۴. </ref> <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۶۴ و ۶۵.</ref>.
* آنها تصور می‌کردند ارتباط وحیانی با پروردگار، با بشر بودن، سازش ندارد و انسان خاکی با مبدأ اعلی سنخیت ندارد. پس [[پیامبر]] باید از جنس [[فرشته]] باشد نه بشر: {{متن قرآن|فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُرِيدُ أَن يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَأَنزَلَ مَلائِكَةً مَّا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الأَوَّلِينَ}} <ref> سوره مؤمنون؛ آیه: ۲۴. </ref>، {{متن قرآن|لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّواْ النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ هَلْ هَذَا إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ}} <ref> سوره انبیاء؛ آیه: ۳. </ref>، {{متن قرآن|لَوْ شاءَ رَبُّنا لَأَنْزَلَ مَلائِكَةً فَإِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ}} <ref> سوره فصلت؛ آیه: ۱۴. </ref> <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۶۴ و ۶۵.</ref>.
* معاندان و منکران وحی، انسان را یک موجود مادی می‌دیدند که نمی‌تواند با مبدأ اعلی و فوق ماده، ارتباط پیدا کند. {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشي‏ فِي الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذيراً}}﴾}} ذیل این آیه گفته شده است: "علت توسل و عبادت [[ملائکه]] همین عدم سنخیت انسان با عالم بالا است". <ref> علامه طباطبایی </ref>، یعنی منکران وحی معتقدند اگر رسالتی وجود داشته باشد ملائکه هستند که می‌توانند [[رسول]] باشند. منکرین وحی می‌گویند: چرا [[پیغمبر]] یک باغ یا گنجی ندارد یعنی ادعای [[رسالت]] ایجاب می‌کند شخص رسول مثل ما مردم نباشد؛ بلکه باید پیامبر یا [[فرشته|فرشته الهی]] باشد یا دست‌ کم فرشته‌ای همراه او باشد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۵۳-۵۵.</ref>.
* معاندان و منکران وحی، انسان را یک موجود مادی می‌دیدند که نمی‌تواند با مبدأ اعلی و فوق ماده، ارتباط پیدا کند. {{متن قرآن|وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشي‏ فِي الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذيراً}} ذیل این آیه گفته شده است: "علت توسل و عبادت [[ملائکه]] همین عدم سنخیت انسان با عالم بالا است". <ref> علامه طباطبایی </ref>، یعنی منکران وحی معتقدند اگر رسالتی وجود داشته باشد ملائکه هستند که می‌توانند [[رسول]] باشند. منکرین وحی می‌گویند: چرا [[پیغمبر]] یک باغ یا گنجی ندارد یعنی ادعای [[رسالت]] ایجاب می‌کند شخص رسول مثل ما مردم نباشد؛ بلکه باید پیامبر یا [[فرشته|فرشته الهی]] باشد یا دست‌ کم فرشته‌ای همراه او باشد <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۵۳-۵۵.</ref>.


====نقد و بررسی====
==== نقد و بررسی ====
* [[قرآن کریم]] به شبهه منکران در اینکه [[پیامبران]] نباید از جنس بشر باشند، پاسخ گفته. این دیدگاه مبتنی بر ناتوانایی بشر بر ارتباط وحیانی است:
* [[قرآن کریم]] به شبهه منکران در اینکه [[پیامبران]] نباید از جنس بشر باشند، پاسخ گفته. این دیدگاه مبتنی بر ناتوانایی بشر بر ارتباط وحیانی است:
# '''[[لزوم بشر بودن پیامبران الهی]]:''' در نگاه قرآن باید میان [[پیامبر]] و امت او تناسب و سنخیت باشد: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحي‏ إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ}}﴾}}. آیه شریفه صراحتاً بیان می‌کند پیامبران قبل از تو نیز مردانی از جنس بشر بودند. اما چرا باید پیامبران از جنس بشر باشند؟ زیرا اگر به فرض، [[فرشته]]‌ای را نیز به [[رسالت]] اعزام کنیم، باید به‌صورت [[بشر]] باشد تا شما او را ببینید و صدا و سخنش را بشنوید و اسوه شما باشد؛ {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ}}﴾}} <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۵۵ و ۵۶.</ref>. و همچنین درد و رنج شما را درک کند زیرا فرشته به وضع غرایز و خواسته‌های انسان آشنا نیست. همچنین در پاسخی دیگر گفته شده است: "دنیا دار اختیار است و نزول [[ملائکه|ملائک]] برای همه، از آیات الهی است و همه را مجبور به قبول دعوت الهی می‌نماید. زیرا این آیتی است آسمانی که دو پیامد دارد: اول سلب [[اختیار]] از [[انسان]]، دوم از بین رفتن موضوع امتحان الهی". <ref> علامه طباطبایی </ref>، حال چرا فرشته به‌ صورت بشر باشد و چرا به‌ صورت واقعی دیده نشود؟ به نظر اغلب مفسرین فرورفتن مردم در مادیات و عدم توانایی آنها بر دیدن ملائک به شکل حقیقی‌شان، پاسخ این سؤال است. البته برخی این موضوع را رد می‌کنند و می فرمایند: "خداوند می‌تواند به سایر مردم همچنین قدرتی بدهد تا آنان هم مانند [[انبیا]] [[ملائکه]] را ببینند، محذور خلاف حکمت هم لازم نمی‌آید، مگر همان مسئله سلب اختیاری. چنان‌که خود پروردگار در داستان مریم خبر داده که وی [[روح القدس]] را دید و شناخت. پس تنها دلیلی که برای نزول [[ملائکه|ملائک]] به‌ صورت بشری وجود دارد، بقاء اختیار انسان است". <ref> علامه طباطبایی </ref>،   <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۵۷-۶۰.</ref>.
# '''[[لزوم بشر بودن پیامبران الهی]]:''' در نگاه قرآن باید میان [[پیامبر]] و امت او تناسب و سنخیت باشد: {{متن قرآن|وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحي‏ إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ}}. آیه شریفه صراحتاً بیان می‌کند پیامبران قبل از تو نیز مردانی از جنس بشر بودند. اما چرا باید پیامبران از جنس بشر باشند؟ زیرا اگر به فرض، [[فرشته]]‌ای را نیز به [[رسالت]] اعزام کنیم، باید به‌صورت [[بشر]] باشد تا شما او را ببینید و صدا و سخنش را بشنوید و اسوه شما باشد؛ {{متن قرآن|وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ}} <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۵۵ و ۵۶.</ref>. و همچنین درد و رنج شما را درک کند زیرا فرشته به وضع غرایز و خواسته‌های انسان آشنا نیست. همچنین در پاسخی دیگر گفته شده است: "دنیا دار اختیار است و نزول [[ملائکه|ملائک]] برای همه، از آیات الهی است و همه را مجبور به قبول دعوت الهی می‌نماید. زیرا این آیتی است آسمانی که دو پیامد دارد: اول سلب [[اختیار]] از [[انسان]]، دوم از بین رفتن موضوع امتحان الهی". <ref> علامه طباطبایی </ref>، حال چرا فرشته به‌ صورت بشر باشد و چرا به‌ صورت واقعی دیده نشود؟ به نظر اغلب مفسرین فرورفتن مردم در مادیات و عدم توانایی آنها بر دیدن ملائک به شکل حقیقی‌شان، پاسخ این سؤال است. البته برخی این موضوع را رد می‌کنند و می فرمایند: "خداوند می‌تواند به سایر مردم همچنین قدرتی بدهد تا آنان هم مانند [[انبیا]] [[ملائکه]] را ببینند، محذور خلاف حکمت هم لازم نمی‌آید، مگر همان مسئله سلب اختیاری. چنان‌که خود پروردگار در داستان مریم خبر داده که وی [[روح القدس]] را دید و شناخت. پس تنها دلیلی که برای نزول [[ملائکه|ملائک]] به‌ صورت بشری وجود دارد، بقاء اختیار انسان است". <ref> علامه طباطبایی </ref>، <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۵۷-۶۰.</ref>.
# '''فلسفه عدم [[ملائک]] برای آحاد [[بشر]]:''' باید به این نکته توجه کنیم، اصل این موضوع که وحی از ناحیه خداوند برای بشر توسط ملائکه صورت می‌گیرد، یک امر پذیرفته‌شده بلکه ضروری است: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|قُلْ لَوْ كانَ فِي الْأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولاً}}﴾}}: "اگر اهل زمین، [[ملائکه]] باشند و آنها در روی زمین زندگی کنند باز هم ملائک آسمانی برای آنها [[وحی]] را خواهند آورد و این خصوصیت و ویژگی زندگی زمینی و مادی است که وحی آسمانی توسط ملائکه آسمانی، حتی اگر ملائک باشند، نازل شود". <ref> علامه طباطبایی </ref>.  
# '''فلسفه عدم [[ملائک]] برای آحاد [[بشر]]:''' باید به این نکته توجه کنیم، اصل این موضوع که وحی از ناحیه خداوند برای بشر توسط ملائکه صورت می‌گیرد، یک امر پذیرفته‌شده بلکه ضروری است: {{متن قرآن|قُلْ لَوْ كانَ فِي الْأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولاً}}: "اگر اهل زمین، [[ملائکه]] باشند و آنها در روی زمین زندگی کنند باز هم ملائک آسمانی برای آنها [[وحی]] را خواهند آورد و این خصوصیت و ویژگی زندگی زمینی و مادی است که وحی آسمانی توسط ملائکه آسمانی، حتی اگر ملائک باشند، نازل شود". <ref> علامه طباطبایی </ref>.  
* چرا نزول [[ملائک]] برای همه افراد [[بشر]] صورت نمی‌گیرد؟ چون وحی الهی اختصاص به [[پیامبران|پیامبران الهی]] دارد، نزول ملائک آسمانی نیز اختصاص به آنها دارد و سنت الهی چنین است که انسان‌ها فقط در زمان مرگ [[فرشته]] را مشاهده کنند. بعضی از علما نزول ملائک برای عامه مردم را زمانی میسر می‌دانند که از این دنیا به سرای دیگر منتقل شوند. اما تعداد دیگری از علما، نزول ملائک را [[معجزه]] بزرگی می‌دانند که سبب هلاکت کافران خواهد شد و چون خداوند می‌داند آنها ایمان نمی‌آورند لذا این را بیان می‌کند: اگر خداوند، [[ملائکه]] را برای همه نازل کند، این معجزه الهی خواهد بود و از آثار و خواصش، هلاکت و انقراض [[کافران]] است <ref> علامه طباطبایی </ref>. <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۶۰-۶۴.</ref>.
* چرا نزول [[ملائک]] برای همه افراد [[بشر]] صورت نمی‌گیرد؟ چون وحی الهی اختصاص به [[پیامبران|پیامبران الهی]] دارد، نزول ملائک آسمانی نیز اختصاص به آنها دارد و سنت الهی چنین است که انسان‌ها فقط در زمان مرگ [[فرشته]] را مشاهده کنند. بعضی از علما نزول ملائک برای عامه مردم را زمانی میسر می‌دانند که از این دنیا به سرای دیگر منتقل شوند. اما تعداد دیگری از علما، نزول ملائک را [[معجزه]] بزرگی می‌دانند که سبب هلاکت کافران خواهد شد و چون خداوند می‌داند آنها ایمان نمی‌آورند لذا این را بیان می‌کند: اگر خداوند، [[ملائکه]] را برای همه نازل کند، این معجزه الهی خواهد بود و از آثار و خواصش، هلاکت و انقراض [[کافران]] است <ref> علامه طباطبایی </ref>. <ref> [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]] ص ۶۰-۶۴.</ref>.


===سوم: تجربه‌گرایان===
=== سوم: تجربه‌گرایان ===
* طرفداران علوم تجربی ادعا می‌کنند هر آنچه در قالب تجربه نگنجد پذیرفتنی نیست فرید وجدی: "دانش تجربه‌گرایی، با اندیشه شک‌گرایی و مادی‌گرایی وحی را نوعی خرافه قدیمی می‌داند". این اندیشه مطرح شد که وحی، بافته و ساخته [[پیامبران]] است تا بر مردم مسلط شوند. تجربه‌گرایان، منابع شناخت را منحصر در حس و عقل می‌دانند و آنچه را که خارج از این محدوده باشد، انکار می‌کنند؛ چون پدیده وحی، ماورای حس و عقل بشری است. این انحصار به جایی رسید که درخواست رؤیت خدا را نمودند؛ یعنی می‌خواستند که خداوند نیز در محدوده حس و عقل آنها بیاید <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۶۶؛ [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۶۷.</ref>.  
* طرفداران علوم تجربی ادعا می‌کنند هر آنچه در قالب تجربه نگنجد پذیرفتنی نیست فرید وجدی: "دانش تجربه‌گرایی، با اندیشه شک‌گرایی و مادی‌گرایی وحی را نوعی خرافه قدیمی می‌داند". این اندیشه مطرح شد که وحی، بافته و ساخته [[پیامبران]] است تا بر مردم مسلط شوند. تجربه‌گرایان، منابع شناخت را منحصر در حس و عقل می‌دانند و آنچه را که خارج از این محدوده باشد، انکار می‌کنند؛ چون پدیده وحی، ماورای حس و عقل بشری است. این انحصار به جایی رسید که درخواست رؤیت خدا را نمودند؛ یعنی می‌خواستند که خداوند نیز در محدوده حس و عقل آنها بیاید <ref> [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]، ص ۶۶؛ [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]]، ص ۶۷.</ref>.  
==== نقد و بررسی====
==== نقد و بررسی ====
این دیدگاه مبتنی بر ناتوانایی بشر بر ارتباط وحیانی است، اما شواهد فراوانی ثابت می‌کند انسان دو ساحت دارد: یکی مربوط به عالم تجرد و انسان به‌ وسیله آن با عالم ملکوت مرتبط می‌گردد و دیگری عالم حس و تجربه.
این دیدگاه مبتنی بر ناتوانایی بشر بر ارتباط وحیانی است، اما شواهد فراوانی ثابت می‌کند انسان دو ساحت دارد: یکی مربوط به عالم تجرد و انسان به‌ وسیله آن با عالم ملکوت مرتبط می‌گردد و دیگری عالم حس و تجربه.
==منابع==
*[[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن]]؛
*[[ پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی]].


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
{{ستون-شروع|7}}  
* [[وحی در قرآن]]
* [[وحی در قرآن]]
* [[وحی در حدیث]]
* [[وحی در حدیث]]
خط ۶۹: خط ۵۹:
* [[انکشاف]]
* [[انکشاف]]
* [[پدیدارگری]]
* [[پدیدارگری]]
* [[تجلی]]
* تجلی
* [[تجلیگری]]
* [[تجلیگری]]
* [[تنزیل]]
* [[تنزیل]]
خط ۱۲۱: خط ۱۱۱:
* [[نزول قرآن]]
* [[نزول قرآن]]
* [[تجربه دینی]]
* [[تجربه دینی]]
{{پایان}}
{{پایان مدخل وابسته}}
{{پایان}}
 
=='''[[:رده:آثار وحی و الهام|منبع‌شناسی جامع وحی و الهام]]'''==
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های وحی و الهام|کتاب‌شناسی وحی و الهام]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های وحی و الهام|مقاله‌شناسی وحی و الهام]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های وحی و الهام|پایان‌نامه‌شناسی وحی و الهام]].
 


{{نبوت شناسی}}
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:11450.JPG|22px]] [[حسین علوی مهر|علوی مهر، حسین]]، [[مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن (کتاب)|'''مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن''']]
# [[پرونده:11446.jpg|22px]] [[رحمت‌الله احمدی|احمدی، رحمت‌الله]]، [[پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|'''پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبایی''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:مدخل‌های اصلی دانشنامه]]
[[رده:مجاری علم لدنی امام]]
[[رده:وحی و الهام]]
[[رده:وحی]]
[[رده:وحی]]
[[رده:انکار وحی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۰۳

وحی در لغت به معنای آگاهانیدن یا سخن پنهانی و در اصطلاح علوم اسلامی به معنای ارسال پیام از سوی خداوند به پیامبران است.

مقدمه

از آنجا که ارتباط با عالم غیب از مجاری عادی به دست نمی‌آید، گروهی اصل آن را ناممکن دانسته‌اند، ابتدا دلایل و منشأهای انکار وحی بیان می‌شود، سپس به برخی از این گروه ها و دلایل و نقد آنها اشاره خواهد شد:

منشأ انکار وحی

  1. کفر و شرک: یکی از مهم‌ترین علت‌های انکار وحی، کفر و شرک نسبت به خداوند و پیامبران است[۱].
  2. شناخت نادرست خداوند: اگر منکران وحی، شناختی کامل، نسبت به هستی داشتند، درمی‌یافتند آفریدگار عالم اداره‌ کننده و تأمین‌ کننده تمام نیازهای مخلوقات است و از لوازم تدبیر و مقصد رسان انسان، وحی و شریعت است: ﴿وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‏ بَشَرٍ مِنْ شَيْ‏ءٍ: "در حقیقت منکران وحی، خدا را از مقام ربوبیت که به جمیع شئون بندگان عنایت دارد، خارج کرده‌اند"[۲].[۳].
  3. روحیه استکباری و اخلاق مادی: پایبندی و دل‌بستگی به طبیعت و مادیات، چنان در جان عده‌ای ریشه دوانده، که حقایق را در پرتو این معیار ارزیابی می‌کنند: ﴿وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‏ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظيمٍ. در تفسیر المیزان چنین آمده است: "مقصود منکران از عظمت – به‌ طوری‌ که از سیاق برمی‌آید- عظمت از حیث مال و جاه است و به نظرشان رسالت، چنین شرافتی دارد و رسول خدا مردی فقیر است که مناسب چنین مقام شریفی نیست. و همین اخلاق مادی و روحیه استکباری سبب می‌شد تا همه‌ چیز، حتی وحی را، در اختیار زورمندان و سرمایه‌داران بدانند"[۴].
  4. ندانستن حقیقت انسان: منکران، منابع شناخت انسان را منحصر در حس و عقل می‌دانستند و آنچه را خارج از تجربه عقل بوده انکار می‌کردند؛ مانند وحی که فراتر از حس و عقل بشر است. تا جایی که درخواست رؤیت خدا را نمودند یعنی می‌خواستند خداوند نیز در محدوده حس و عقل آنها بیاید[۵].

گروه های منکر وحی

نخست: عقل‌گرایان

  • این گروه پیروی هر انسان از مانند خود را گناه بزرگی می‌دانستند و معتقد بودند، اگر وحی ممکن باشد باید همه انسان‌ها از این دارایی ویژه برخوردار شوند. پس عدم ارتباط ما، دلیل بر عدم امکان وحی است. ذیل آیه ۳ سوره انبیاء ﴿لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّواْ النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ هَلْ هَذَا إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ‏‏‏‏‏‏ گفته شده است: [۶]: "منکران نسبت به پیامبر گفتند: او در هیچ‌ چیز از لوازم بشریت، از شما جدا نیست... پس اگر آنچه ادعا می‌کند که به غیب اتصال دارد حق باشد، باید شما هم همان را داشته باشید چون شما هم مانند او بشر هستید و چون شما خبری از غیب ندارید پس او هم مثل شماست و خبری ندارد. این استدلال مبتنی است بر این قاعده علمی: "حکم الامثال فیما یجوز و ما لا یجوز واحد". از همین‌ رو منکران وحی همواره همانندی پیامبران با سایر بشر را مطرح می‌کردند تا از آن بر علیه رسولان الهی استفاده کنند. این استدلال بیشتر از طرف معاصران پیامبران مطرح می شد": ﴿فَقالَ الْمَلَأُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُريدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ‏‏‏‏‏‏. [۷]

نقد و بررسی شبهه همانندی پیامبران با سایر بشر

  • در مرحله اول، پیامبران این مقدمۀ استدلال مخالفان خود را پذیرفته‌اند که آنها فقط بشر هستند: ﴿إِنْ نَحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُم‏. پیامبران با همه جنبه‌های خارق‌العاده‌ای که دارند، همه لوازم بشریت را هم ندارند. خوردن و خوابیدن و... مانند دیگران مکلف و موظف‌اند و احیاناً برخی تکالیف شدیدتر، متوجه آنها می‌شود. چرا سایر بشر از توانایی ارتباط با غیب برخوردار نیستند؟ به‌عبارت‌ دیگر فلسفۀ اختصاص وحی به پیامبران چیست؟ [۸].

در پاسخ باید گفت:

اولاً: وحی تصرفی از ناحیه خداوند است: این ارتباط از ناحیه پیامبران نیست تا بحث از توانایی یا عدم توانایی بشر برای این ارتباط صورت گیرد: "پیامبران هیچ‌گاه ادعای ارتباط با عالم غیب نکرده‌اند... ". [۹]. و برای خداوند نیز هیچ منعی وجود ندارد در بعضی از افراد بشر تصرف نموده و پیام‌هایی را در وجود آنها القاء کند. ﴿...اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه‏... ‏.
ثانیاً: وحی، موهبت الهی برای انبیاست: سنت الهی و تفضل اوست که وحی را اختصاص به بعضی از افراد بشر داده: ﴿قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلى‏ مَنْ يَشاءُ... ‏: "... افراد عادی مردم در "چهره و هوس"... مثل هم نیستند... ". [۱۰]. بنابراین چه استبعادی دارد خداوند بعضی از افراد بشر را به وحی مخصوص گرداند [۱۱].
ثالثاً: پیامبران بر سایر بشر امتیازاتی دارند:
  • تفاوت انسان‌ها در استعداد، دانش‌اندوزی و حتی مراتب خاص، چیز پوشیده‌ای نیست. برخی ظالم‌اند و برخی مظلوم – برخی پاکند و برخی گنهکار – برخی مشکل تراشند و برخی دیگر مشکل‌گشا؛ لذا انسان‌ها در مراتب وجود نسبت به یکدیگر متفاوت‌اند [۱۲].
  • همانندی پیامبران از حیث جسم و طبیعت، باعث همانندی پیامبران در جمیع کمالات نمی‌شود بلکه از نظر روحی و معنوی، درجاتی از تعالی و رشد را دارند که سایر بشر آن را دارا نیستند: "حاصل جواب رسولان ﴿...أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَي‏... ‏ این است: مانند شما، بشر بودن، مستلزم نداشتن امتیاز و خصایصی فوق‌العاده، از قبیل وحی و... نیست". [۱۳]. درواقع گیرنده وحی، بُعد معنوی وجود انسان است، و در این بُعد، پیامبران متمایز از سایر بشرند [۱۴].

پس هرکسی شایستگی رسالت و نبوت را ندارد و از جمله ویژگی‌های پیامبران، عصمت است همچنین پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: "وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْلَ وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِيعِ عُقُولِ أُمَّتِه"‏. [۱۵]. خلاصه اینکه، دیدگاه تساوی کامل انسان‌ها در فضیلت‌ها، پذیرفتنی نیست. برای ارتباط با عالم ملکوت نیاز به تهذیب نفس است و درجات کمال بالای انسانی به‌ تنهایی، سبب و منشأ پیدایش وحی نمی‌شود. چون وحی فقط از سوی خداوند است و نبوت، به انتخاب الهی نیاز دارد و کمالات انسانی، فقط قابلیت وحی را ایجاد می‌کنند. [۱۶].

دوم: مشرکان و مخالفان پیامبران

  • آنها تصور می‌کردند ارتباط وحیانی با پروردگار، با بشر بودن، سازش ندارد و انسان خاکی با مبدأ اعلی سنخیت ندارد. پس پیامبر باید از جنس فرشته باشد نه بشر: ﴿فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُرِيدُ أَن يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَأَنزَلَ مَلائِكَةً مَّا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الأَوَّلِينَ [۱۷]، ﴿لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّواْ النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ هَلْ هَذَا إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَ [۱۸]، ﴿لَوْ شاءَ رَبُّنا لَأَنْزَلَ مَلائِكَةً فَإِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ [۱۹] [۲۰].
  • معاندان و منکران وحی، انسان را یک موجود مادی می‌دیدند که نمی‌تواند با مبدأ اعلی و فوق ماده، ارتباط پیدا کند. ﴿وَ قالُوا ما لِهذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعامَ وَ يَمْشي‏ فِي الْأَسْواقِ لَوْ لا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذيراً ذیل این آیه گفته شده است: "علت توسل و عبادت ملائکه همین عدم سنخیت انسان با عالم بالا است". [۲۱]، یعنی منکران وحی معتقدند اگر رسالتی وجود داشته باشد ملائکه هستند که می‌توانند رسول باشند. منکرین وحی می‌گویند: چرا پیغمبر یک باغ یا گنجی ندارد یعنی ادعای رسالت ایجاب می‌کند شخص رسول مثل ما مردم نباشد؛ بلکه باید پیامبر یا فرشته الهی باشد یا دست‌ کم فرشته‌ای همراه او باشد [۲۲].

نقد و بررسی

  • قرآن کریم به شبهه منکران در اینکه پیامبران نباید از جنس بشر باشند، پاسخ گفته. این دیدگاه مبتنی بر ناتوانایی بشر بر ارتباط وحیانی است:
  1. لزوم بشر بودن پیامبران الهی: در نگاه قرآن باید میان پیامبر و امت او تناسب و سنخیت باشد: ﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ إِلاَّ رِجالاً نُوحي‏ إِلَيْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ. آیه شریفه صراحتاً بیان می‌کند پیامبران قبل از تو نیز مردانی از جنس بشر بودند. اما چرا باید پیامبران از جنس بشر باشند؟ زیرا اگر به فرض، فرشته‌ای را نیز به رسالت اعزام کنیم، باید به‌صورت بشر باشد تا شما او را ببینید و صدا و سخنش را بشنوید و اسوه شما باشد؛ ﴿وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ [۲۳]. و همچنین درد و رنج شما را درک کند زیرا فرشته به وضع غرایز و خواسته‌های انسان آشنا نیست. همچنین در پاسخی دیگر گفته شده است: "دنیا دار اختیار است و نزول ملائک برای همه، از آیات الهی است و همه را مجبور به قبول دعوت الهی می‌نماید. زیرا این آیتی است آسمانی که دو پیامد دارد: اول سلب اختیار از انسان، دوم از بین رفتن موضوع امتحان الهی". [۲۴]، حال چرا فرشته به‌ صورت بشر باشد و چرا به‌ صورت واقعی دیده نشود؟ به نظر اغلب مفسرین فرورفتن مردم در مادیات و عدم توانایی آنها بر دیدن ملائک به شکل حقیقی‌شان، پاسخ این سؤال است. البته برخی این موضوع را رد می‌کنند و می فرمایند: "خداوند می‌تواند به سایر مردم همچنین قدرتی بدهد تا آنان هم مانند انبیا ملائکه را ببینند، محذور خلاف حکمت هم لازم نمی‌آید، مگر همان مسئله سلب اختیاری. چنان‌که خود پروردگار در داستان مریم خبر داده که وی روح القدس را دید و شناخت. پس تنها دلیلی که برای نزول ملائک به‌ صورت بشری وجود دارد، بقاء اختیار انسان است". [۲۵]، [۲۶].
  2. فلسفه عدم ملائک برای آحاد بشر: باید به این نکته توجه کنیم، اصل این موضوع که وحی از ناحیه خداوند برای بشر توسط ملائکه صورت می‌گیرد، یک امر پذیرفته‌شده بلکه ضروری است: ﴿قُلْ لَوْ كانَ فِي الْأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنا عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ مَلَكاً رَسُولاً: "اگر اهل زمین، ملائکه باشند و آنها در روی زمین زندگی کنند باز هم ملائک آسمانی برای آنها وحی را خواهند آورد و این خصوصیت و ویژگی زندگی زمینی و مادی است که وحی آسمانی توسط ملائکه آسمانی، حتی اگر ملائک باشند، نازل شود". [۲۷].
  • چرا نزول ملائک برای همه افراد بشر صورت نمی‌گیرد؟ چون وحی الهی اختصاص به پیامبران الهی دارد، نزول ملائک آسمانی نیز اختصاص به آنها دارد و سنت الهی چنین است که انسان‌ها فقط در زمان مرگ فرشته را مشاهده کنند. بعضی از علما نزول ملائک برای عامه مردم را زمانی میسر می‌دانند که از این دنیا به سرای دیگر منتقل شوند. اما تعداد دیگری از علما، نزول ملائک را معجزه بزرگی می‌دانند که سبب هلاکت کافران خواهد شد و چون خداوند می‌داند آنها ایمان نمی‌آورند لذا این را بیان می‌کند: اگر خداوند، ملائکه را برای همه نازل کند، این معجزه الهی خواهد بود و از آثار و خواصش، هلاکت و انقراض کافران است [۲۸]. [۲۹].

سوم: تجربه‌گرایان

  • طرفداران علوم تجربی ادعا می‌کنند هر آنچه در قالب تجربه نگنجد پذیرفتنی نیست فرید وجدی: "دانش تجربه‌گرایی، با اندیشه شک‌گرایی و مادی‌گرایی وحی را نوعی خرافه قدیمی می‌داند". این اندیشه مطرح شد که وحی، بافته و ساخته پیامبران است تا بر مردم مسلط شوند. تجربه‌گرایان، منابع شناخت را منحصر در حس و عقل می‌دانند و آنچه را که خارج از این محدوده باشد، انکار می‌کنند؛ چون پدیده وحی، ماورای حس و عقل بشری است. این انحصار به جایی رسید که درخواست رؤیت خدا را نمودند؛ یعنی می‌خواستند که خداوند نیز در محدوده حس و عقل آنها بیاید [۳۰].

نقد و بررسی

این دیدگاه مبتنی بر ناتوانایی بشر بر ارتباط وحیانی است، اما شواهد فراوانی ثابت می‌کند انسان دو ساحت دارد: یکی مربوط به عالم تجرد و انسان به‌ وسیله آن با عالم ملکوت مرتبط می‌گردد و دیگری عالم حس و تجربه.

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۷۹.
  2. علامه طباطبایی
  3. پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی ص ۶۴ و ۶۵.
  4. پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی ص ۶۵ و ۶۶.
  5. پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی ص ۶۷.
  6. مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۶۴ و ۶۵.
  7. علامه طباطبایی
  8. پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی ص ۴۳-۴۹.
  9. علامه طباطبایی، المیزان
  10. علامه طباطبایی، المیزان
  11. پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی ص ۴۹ و ۵۰.
  12. مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۷۷.
  13. علامه طباطبایی، المیزان
  14. پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی ص ۱.
  15. کافی، ج 1، ص 12
  16. آیت الله جوادی آملی،، تفسیر موضوعی، وحی و نبوت، ص 53
  17. سوره مؤمنون؛ آیه: ۲۴.
  18. سوره انبیاء؛ آیه: ۳.
  19. سوره فصلت؛ آیه: ۱۴.
  20. مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۶۴ و ۶۵.
  21. علامه طباطبایی
  22. پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی ص ۵۳-۵۵.
  23. مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۵۵ و ۵۶.
  24. علامه طباطبایی
  25. علامه طباطبایی
  26. پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی ص ۵۷-۶۰.
  27. علامه طباطبایی
  28. علامه طباطبایی
  29. پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی ص ۶۰-۶۴.
  30. مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۶۶؛ پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی، ص ۶۷.