وحی در عرفان اسلامی
تحلیل عرفانی وحی
بیشتر دینداران حالات خاص دینی را در خود یافتهاند ولی عارفان به ثبت آنها پرداخته اند. عارفان اعتقاد دارند در برخی حالات نفسانی حقایقی برایشان کشف میشود که گذر زمان صدق آنها را تأیید مینماید. اما یافتههای عارفان، روش یکسان و تنسیق یافته ندارد.
برخی از عارفان، مکاشفه عرفانی و وحی را در یک مرتبه قرار داده و هیچ دوگانگیای را نمیپذیرند و قائلند: "میشود یکی را بر دیگری اطلاق کرد، زیرا اتحاد در معنا دارند. وحی شرعاً اختصاص به انبیا ندارد، ولی در عرف چنین است"[۱]. و یا گفته شده: "حقیقت وحی چیزی است که اشاره به آن واقع و در آن، اشاره، جایگزین عبارت میگردد. وحی کلامی از حقتعالی است که بهسرعت در نفس شنونده آن تأثیر میگذارد"[۲].
لذا وحی نه تنها به پیامبران اختصاص ندارد. بلکه همه موجودات را در برمیگیرد[۳].
برخی از محققان تأکید دارند بالاترین مراتب وحی، سماع حقایقاند. "کلام حق بدون واسطه ملکی"[۴].
دو رهیافت از اندیشه عارفان در باب وحی
- صورت خیالی: جبرئیل و آوای او آفریده و جزء قوه تخیل نفس نبوی اند.
- صورت عقلی: جبرئیل و وحی او، یک امر مجرد و عقلیاند و شنیدن صدای او با شهود عقلانی پیامبر انجام میگیرد.
برخی بر انکار نزول لفظی قرآن اصرار دارند و تأکید میکنند که قوه خیال نبوی است که به قرآن صورت حرفی و صوتی میبخشد[۵].
بنابراین نخستین نزول قرآنی برای پیامبر، به حقیقت بازمیگردد. پشتوانه استدلال آنها روایات و آیاتی است که بر وجود مجرد و پیشین قرآن دلالت دارد<[۶].
همین باور است که مکاشفه عرفانی را از تجربه دینی متمایز میسازد. عارفان تلاش ورزیدند تا بسته بودن ابواب وحی و نبوت را بهگونهای توجیه کند که با مقاصد عرفانی همخوان باشد. و ولایت را برتر از نبوت دانستند. بر این اساس باب نبوت ختم شد، ولی باب ولایت باز شد.
اما تجربه دینی به پیشینه عقلی و مثالی قرآن باور ندارد؛ بلکه الفاظ وحی را به پیامبران نسبت میدهند.
رهیافت عرفانی میگوید: حقیقت غیبیه قرآن را جبرئیل به صورت وجود عقلی و مثالی به نفس دنیایی پیامبر انتقال میدهد و در پایان، پیامبر آن را به وجود مادی و لفظی تنزل میدهد[۷].
تفاوتهای وحی با مکاشفات عرفانی
- گیرنده وحی به دلیل توجه حضوری به خداوند، احساس خوشی دارد. از سوی دیگر در مکاشفات عرفانی، احتمال خطا وجود دارد: "تلقینهای مکرر، انحرافات فکر و ذهن و القائات شیطان، صحنههای خلاف واقع را در نظر انسان مجسم میکند"[۸]. وحی محتوای همهجانبه و هماهنگ دارد، اما یافتههای کشفی عارفان، ناقص و یکجانبه است.
- وحی نبوی ناظر به سعادت همگانی است، در حالی که کشف عرفانی فقط در حل مشکل صاحب کشف برمیآید. خداشناسی قلبی نوعی تجربه باطنی است و قابل تعلیم و تعلم نیست.
- اشراق عرفانی به کمک ریاضت کسب میشود اما وحی هیچگونه وابستگی به تلاش انسان ندارد و تجربه عرفانی برخلاف وحی تابع محیط و فرهنگ پیرامونش میباشد.
- عارفان باور دارند نباید غیر از اهل دل بر حالات آنها آگاه شوند زیرا برایشان قابل درک نیست. برخلاف وحی که به روشنی و صراحت بر پیامش اصرار دارد. نتیجه میگیریم وحی تشریعی مختص به پیامبران است و کلمات عرفا را باید به تأویل برد[۹].
منابع
پانویس
- ↑ خواجه عبدالله انصاری، شرح منازل السائرین، شارح کمال الدین عبدالرزاق کاشانی، القسم التاسع، باب المکاشفه، ص۲۲۲.
- ↑ ابو عبدالله محمد بن علی بن عربی، فتوحات مکیة، ج۲، ص۷۸.
- ↑ احمدی، رحمتالله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی، ص۱۶۸ و ۱۶۹.
- ↑ احمدی، رحمتالله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی، ص۱۶۸ و ۱۶۹.
- ↑ ابو عبدالله محمد بن علی بن عربی، فتوحات مکیة، ج۷، ص۲۵.
- ↑ ﴿أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْيَ وَمَن كَانَ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ﴾ سوره زخرف؛ آیه: ۴۰ و ﴿الر كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبيرٍ﴾ سوره هود؛ آیه: ۱.
- ↑ احمدی، رحمتالله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی ص ۱۷۰-۱۷۳.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج۱، ص۲۹۲ - ۲۹۳.
- ↑ احمدی، رحمتالله، پدیده وحی از دیدگاه علامه طباطبائی، ص ۱۷۶ و ۱۷۷.