وحی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مقدمه
«وحی» و چگونگی ارتباط خداوند با انسان، از مسائل مهم در کتابهای آسمانی است. متکلمان درباره اصل موضوع و مسائل وحی بحث کردهاند و کمتر به چیستی و ماهیت آن پرداختهاند. حکما بحث وحی را با رویکرد عقلانی تفسیر و تحلیل کردهاند. عرفا نیز با رویکرد شهودی و معرفتی به مسئله وحی و مراتب آن پرداختهاند.
امام خمینی با روشی که مبتنی بر قرآن، عرفان و برهان است به تبیین وحی پرداخته است. ایشان ماهیت وحی را در یک ادراک مرموز و یک حقیقت غیبی میداند که تنها خداوند و رسولش از تمام ابعاد آن آگاهاند. امام به مراتب وحی، چگونگی دریافت وحی و ویژگیهای وحی و نزول قرآن پرداخته، بر این باور است رسول خدا نخستین ظهور مبادی وحی را در مرحله جدا شدن نفس از طبیعت و رجوع آن به عالم غیب میداند بر این اساس رسول خدا پس از رسیدن به مراتب عوالم بالاتر، فرشتگان وحی را نازل میکند و آنها تابع ولی اعظم و انسان کامل میشوند. امام خمینی از جمله ویژگیهای وحی را این میداند که دریافت وحی نه تنها نوعی شعور به وحی بیرونی است؛ بلکه رسول خدا خود اراده میکند که فرشته نازل شود.[۱]
معناشناسی
«وحی» به معنای اشاره،[۲] سخن گفتن در پنهان[۳] و پیام اشارتگونه و به سرعت[۴] است و در اصطلاح کلامی به معنای القای مطلبی از سوی خداوند با واسطه یا بدون واسطه به پیامبران است.[۵] این واژه در اصطلاح فلسفی اتصال به عقل فعال برای آن نفوسی است که به مرتبه عقل مستفاد رسیدهاند[۶] و به معنای القای نهانی از امر عقلی به اذن خداوند در نفوس مستعده است[۷]؛ همچنین نوری است که خداوند به قلب، عقل و خیال آدمی میبخشد.[۸] در اصطلاح عرفانی، وحی اشارهای پنهان است[۹] که جانشین عبارت میشود؛ زیرا عبارت چیزی است که از آن به معنا عبور میکنند؛ ولی در وحی اشاره همان مشارالیه است؛ یعنی خود آن اشاره عین فهم، افهام و مفهوم است.[۱۰] امام خمینی وحی را مشاهده انبیا(ع) از حقایق عینی میداند که از طریق تمثل حقایق در عالم مثال یا عالم ملک صورت میگیرد.[۱۱]
وحی با واژگان الهام و کشف مرتبط است. الهام القای معنایی است در قلب از طریق فیض، بدون سعی و اکتساب[۱۲]؛ البته هر گونه القای باطنی، الهام نامیده نمیشود و تنها در جایی که این القا از ناحیه خداوند یا عالم بالا صورت پذیرد، الهام نام دارد.[۱۳] با این وصف، الهام خود از مصادیق وحیِ لغوی خواهد بود. عرفا و فلاسفه نیز با تأثیرپذیری از متون دینی کوشیدهاند این مرزبندی را رعایت کنند. عرفا با تمایزنهادن میان مقام نبوت و ولایت، وحی را ویژه نبوت و الهام را برای اولیا دانستهاند.[۱۴] فیلسوفان با مطرح کردن قوهای به نام حدس که زمینهساز دریافت معارف بدون اکتساب است، آن را به دو قسم تقسیم کردهاند؛ بدینگونه که گاه انسان از علت و سبب آن نیز آگاه میشود و گاه چنین نیست. صورت نخست را وحی و صورت دوم را الهام نامیدهاند.[۱۵] کشف به معنای پردهبرداشتن از چیزی،[۱۶] به همراه آگاهی وجودی یا شهودی به آن چیزی است که در آن سوی طبیعت از معانی غیبی و امور حقیقی است.[۱۷].[۱۸]
پیشینه
وحی و چگونگی ارتباط خداوند با انسان، از مسائل مهم در کتابهای آسمانی است.[۱۹] در کتاب مقدس از نزول الهام و وحی الهی به «نزول روح خدا» تعبیر شده است.[۲۰] در آیین مسیحیت، کاملترین نوع وحی در حضرت عیسی(ع) منعکس شده است[۲۱]؛ از اینرو مسیحیان معتقدند انجیل، کلمات خداوند نیست، بلکه مسیح(ع) تجسم وحی الهی است.[۲۲] وحی در قرآن کریم به معانی متعددی ازجمله به معنای الهام،[۲۳] فرمان، ﴿بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا﴾[۲۴] تسخیر و الهام امور غریزی ﴿وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ﴾[۲۵] آمده است.[۲۶] متکلمان دربارهٔ اصل موضوع و مسائل وحی بحث کردهاند و کمتر به چیستی و ماهیت آن پرداختهاند.[۲۷] نگاه متکلمان به وحی، رویکردی گزارهای و زبانی بوده است، به گونهای که تحلیلهای کلامی که در تبیین صفت «کلام الهی» و حدوث و قدم آن، انجام شده، کانونی برای نزاع متکلمان در این مسئله قرار گرفته است.[۲۸] نخستین اثری که دربارهٔ وحی به صورت مستقل نوشته شده، میتوان «رسالة فی الوحی و الإلهام» ابنمیثم بحرانی دانست. حکما نیز به بحث وحی پرداخته و آن را با رویکرد عقلانی تفسیر و تحلیل کردهاند. نخستین فیلسوفی که در حوزه علوم اسلامی از آموزه وحی، تبیین معرفتشناختی ارائه کرده، فارابی است.[۲۹] بعدها ابن سینا به پیروی از فارابی به بیان ماهیت و مراتب وحی پرداخت.[۳۰] ملاصدرا با ارائه تحلیلی از ماهیت و مراتب وحی تا حدود زیادی این مسئله را روشن کرده است[۳۱] و عرفا نیز با رویکرد شهودی و معرفتی به مسئله وحی و مراتب آن پرداختهاند.[۳۲]
امام خمینی با روشی که مبتنی بر قرآن، عرفان و برهان است، به تبیین وحی پرداخته[۳۳] و از مباحثی چون حقیقت وحی،[۳۴] مراتب وحی و چگونگی دریافت وحی[۳۵] و ویژگیهای نزول قرآن[۳۶] بحث کرده است.[۳۷]
حقیقت وحی
برخی بر این اعتقادند که انسان از درک حقیقت وحی عاجز است و تنها از ویژگیهای آن باخبر است.[۳۸] برخی نیز حقیقت وحی را قابل ادراک دانستهاند؛ اما در حقیقتِ آن اختلاف کردهاند. در این زمینه دیدگاههای مختلفی وجود دارد، ازجمله:
- وحی نوعی انتقال معانی و حقایق است؛ یعنی خداوند حقایقی را به پیامبر انتقال میدهد و این گاهی به واسطه فرشته صورت میگیرد که مجموعه این حقایق، اساس دین وحیانی را تشکیل میدهند.[۳۹]
- وحی به واسطه اتصال انسان به عقل فعّال ممکن میشود که در شریعت از آن به جبرئیل تعبیر شده و افاضه حقایق از طریق قوه متخیله نبی صورت میگیرد و در حقیقت نبی به جهت قوت روحیِ خود که همان روح قدسی است، معارف را بدون واسطه از عقل فعال دریافت میکند.[۴۰] بر اساس این نظریه برخی از حکما ازجمله ابن سینا در تبیین حقیقت وحی قائلاند که وحی و نبوت تشریعی از سنخ قوه ادراکی است[۴۱]؛ اما این قوه در نبی همان عقل بسیط است که در برابر عقل کسبی و نظری قرار دارد.[۴۲] این قوه نبی که قوه رسالت نیز نامیده میشود،[۴۳] به واسطه اشراق عقل فعال بر نفس نبی، معقولات نبی را هنگام وحی به محسوس مسموع و مبصر تبدیل میکند.[۴۴] از دیدگاه ابنسینا، نبی بر اثر برخورداری از عقل قدسی به عقل فعال متصل و معارف غیبی در نفس او منعکس میشود؛ پس این معارف دریافتی را قوه متخیله نبی تصویرگری میکند و این معارف به صورت جزئی و در قالب الفاظ به حس مشترک نبی میرسد.[۴۵]
به اعتقاد ابنسینا نبی دارای سه قوه ادراکی است:
- قوه وحی که کلام الهی را در عالم عقل و مرتبه عقلی دریافت میکند.
- قوه خیال که وحی را که امری معقول است، به محسوسات تبدیل میکند.
- قوه رسالت که وحی را به قول و بیان تبدیل میکند.[۴۶] تفاوت میان قوه وحی نبوی و قوه رسالت این است که قوه وحی، قوهای عقلی است که علم الهی را در مرتبه عالم عقل درک میکند؛ اما قوه رسالت قوهای انفعالی است که فرشته وحی در آن تصرف میکند و آن وحی معقول را به شکل دیداری، شنیداری و گفتاری متناسب با عالم حس تبدیل میکند.[۴۷]
ملاصدرا نیز همسو با ابنسینا در تبیین وحی، به قوه وحی نبوت میپردازد و قوه ادراکی وحی را غیر از قوای ادراکی متعارف میداند.[۴۸] وی معتقد است نفس نبی یک نوع جدا از عقل بشری و عقول ملائکه است، بلکه نبوت، عالمی فوق عالم خلق و عالم امر است.[۴۹] وی از این قوه ادراکی وحی، به قوه باطنی، قوه قدسیه و قوه نبویه یاد میکند[۵۰] و ادراکات حسی در هنگام نزول وحی را با حفظ حسی بودن آنها و بدون تأویل به عالم خیال، تابع قوه وحی نبوت و ناشی از آن میداند.[۵۱] بنابر نظر وی نبی باید به لحاظ قوه باطنی آنچنان باشد که حقایق به صورت اشباح مثالی برای او در عالم مثال متمثل شوند. این قوه باید به حدی برسد که به حواس ظاهری نیز سرایت کند و در عالم حس نیز آن حقایق مثالی برای او از طریق حواس قابل درک باشند؛ از اینرو نبی باید فرشته وحی را ببیند و کلام خدا را بدون حجاب با عبارات و الفاظ فصیح بشنود و از اخبار غیبی جزئی آگاه شود.[۵۲]
عرفا نیز در تبیین وحی نبوی با روش مبتنی بر قرآن، عرفان و برهان به تحلیل ماهیت و حقیقت آن پرداختهاند و قائلاند وحی نبوی به وسیله قوه ادراکی غیر متعارف انجام میشود که اختیار آن به دست حقتعالی است.[۵۳] بنابر نظر آنان وحی مقامی دست نیافتنی است که از حریم الهی نازل میشود و با تلاش و اکتساب نمیتوان آن را به دست آورد[۵۴] و قوه نبی فراتر از قوه ملائکه است که همان قوه وحی است[۵۵] و با آن کلام الهی را دریافت و آیات الهی را مشاهده میکند.[۵۶] ابنعربی ادراکات حسی در وحی را به عالم خیال ارجاع میدهد.[۵۷]
امام خمینی ماهیت وحی را یک ادراک مرموز و یک حقیقت غیبی میداند که تنها خداوند و رسولش از تمام ابعاد آن آگاهاند[۵۸] و فهم حقیقی وحی و قرآن تنها برای کسی ممکن است که مخاطب آن باشد و دیگران به واسطه او، از حقایق باطنی آن اطلاع مییابند.[۵۹] همانگونه که پیامبر اکرم(ص) صورت اسم اعظم است، وحی و قرآن نیز صورت اسم اعظماند.[۶۰] به اعتقاد ایشان وحی به انبیا(ع) و فرستادن کتابهای آسمانی، جزئی از نظام عالم و تابع نظام ربانی است و همانگونه که تعلق اراده الهی به نظام هستی بهطور تبعی است، تعلقش به وحی انبیا(ع) نیز به شکل تبعیت است، وگرنه اراده اصلی که مرجعش حب است و مربوط به نظام ربانی و حضرت اسما و صفات است، کنز مخفی است که ذاتاً محبوب حقتعالی است و در این مقام محب و محبوب و حب، همگی یک چیزند.[۶۱]
امام خمینی با فرق گذاشتن میان شناخت علمی و شناخت شهودی، بر این باور است که دو گونه شناخت از وحی امکانپذیر است. در معرفت عقلی و فلسفی، تنها میتوان به شمهای از این پدیده پی برد؛ ولی در شناخت شهودی، میتوان با خود واقعیت ارتباط داشت؛ به این معنا که انسان باید از عوالم امکانی و تاریک طبیعت و دنیا خارج شود و به مقام فنا برسد و از حالت جذبه و فنا به مقام بقا ترقی کند.[۶۲] از این جهت نزول فرشتگان وحی پس از حصول فنا و قرب حقیقی پیامبر حاصل میشود.[۶۳] بنابر نظر ایشان وحی یک امر عقلی نظری و اکتسابی نیست تا از طریق برهان دستیافتنی باشد.[۶۴] ایشان معرفت عقلی حاصل از وحی و کلام الهی را معرفتی تام میداند که هر کسی به آن دسترسی ندارد، بلکه تنها کسی که به نیروی برهان و نور ایمان متصف باشد، به آن دست مییابد.[۶۵] به اعتقاد امام خمینی وحی و مکاشفه رابطه تشکیکی دارند و هر دو از سنخ علم حضوریاند؛ اما درجه و شدت وجودی وحی بیشتر از مکاشفه است. وحی نوعی کشف تام است که منحصر به نبی است[۶۶]؛ از اینرو ادراک و دریافت حقیقت وحی، تنها از طریق مکاشفه تامه الهی برای نبی مکرم اسلام(ص) در مرتبه «قاب قوسین أو أَدنی» حاصل شده است که دست بشر از آن کوتاه است.[۶۷] البته پیامبر اکرم(ص) خود ظل الله است و از خود استقلالی ندارد، از اینرو تابع وحی و امر الهی است.[۶۸] ایشان ادراکات حسی در وحی را به عالم خیال و عالم مثال ارجاع میدهد.[۶۹].[۷۰]
اقسام وحی
وحی در معنای عام اقسامی دارد چنانکه برخی از اهل معرفت با استناد به آیات قرآن کریم ﴿وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ﴾[۷۱]، ﴿فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ﴾[۷۲]، وحی را به دو قسم عام و خاص تقسیم کردهاند. وحی عام، میان حیوانات، انسانها و شیاطین مشترک است؛ اما وحی خاص، به دو قسم وحی باواسطه یا وحی جلیّ که مختص اولوالعزم(ع) است و وحی بدون واسطه یا وحی خفیّ که دیگر انبیا(ع) را شامل میشود، تقسیم میشود.[۷۳]
وحی به اعتبار چگونگی دریافت آن نیز دارای اقسامی است:
- وحی رسالی (وحی نبوت و تشریع): وحی به این معنا، شاخصه نبوت است ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا وَتُنْذِرَ يَوْمَ الْجَمْعِ لَا رَيْبَ فِيهِ فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ﴾[۷۴]، ﴿نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِينَ﴾[۷۵] بنابر برخی روایات، پیامبران(ع) انسانهایی شایستهاند که آمادگی دریافت وحی را دارند.[۷۶] وحی رسالی بنابر بعضی آیات ﴿وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ﴾[۷۷] به سه قسم است:
- وحی مستقیم که القای بدون واسطه بر قلب پیامبر است؛
- خلق صوت، یعنی رسیدن وحی به گوشپیامبر به گونهای که کسی جز او نشنود؛
- وحی به واسطه فرشته.[۷۸]
- وحی تسدیدی: در وحی تسدیدی تأیید بندگان خاص به روحالقدس در انجام اعمال خیر و پرهیز از گناهان است[۷۹] که از آن به «وحی تأییدی» و «وحی تعریفی» نیز یاد میشود. در بعضی آیات مانند ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ﴾[۸۰] به این نوع از وحی اشاره شده است.
- وحی الهامی: در برخی آیات قرآن کریم ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ﴾[۸۱] وحی به معنای الهام الهی آمده است.[۸۲]
- وحی غریزی: در قرآن ﴿وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ﴾[۸۳] واژه وحی گاهی به معنای غریزه در حیوانات بهکار رفته است.[۸۴]
امام خمینی دربارهٔ وحی رسالی قائل است وحی هم به صورت دریافت مستقیم از حقتعالی و هم به واسطه جبرئیل انجام میگیرد و وحی غیر مستقیم را به دو صورت ممکن میداند:
- وحی نزولی که برگرفته از ظاهر آیات و روایات است و جبرئیل صرفاً مأموری از جانب خداوند است؛
- وحی انزالی که پیامبر افزون بر نقش قابلیت و پذیرش وحی، در نزول آن نیز ایفای نقش میکند[۸۵]؛ یعنی پیامبر(ص) در نزول وحی نقش دارد و نازلکننده جبرئیل است و هرگاه بخواهد آن ملائکه را به عالم ماده نازل میکند.[۸۶] اگرچه نخست جبرئیل به پیامبر اکرم(ص) تعلیم میداد، اما در نهایت کمال ذاتی و استعداد ذاتی پیامبر(ص) که بالاتر از استعداد تمام موجودات است، سبب میشود بدون واسطه وحی را از حقتعالی دریافت کند.[۸۷].[۸۸]
مراتب وحی
بنابر نظر ملاصدرا وحی هم امری عقلی و حضوری است و هم قوه خیال و حس در آن نقش ایفا میکند. این تبیین بر اساس بساطت وجود، تشکیک وجود، اتحاد عاقل و معقول و حرکت جوهری است. وی بر اساس این مبانی در مورد وحی الهی، وجود انسان و ادراکات انسان را دارای مراتبی میداند و همه را رقیقههای یک حقیقت برمیشمرد.[۸۹] در این نظریه وحی همان کلام الهی است که در تمام مراتب وجود انسان سریان دارد.[۹۰] در مرتبه عقل بسیط، قرآن همان قلم الهی است و در مرتبه عقل تفصیلی، لوح محفوظ و در مرتبه نفس، لوح محو و اثبات و در مرتبه طبیعت، لسان جبرئیل است که بر نبی القا میشود.[۹۱] بنابراین پیامبر(ص) آن امر ملکوتی را که در آغاز از عالم امر نازل میشود و قوای حسی و خیالی در آن نقشی ندارد، مشاهده میکند؛ سپس آن امر ملکوتی به قوه خیال ایشان افاضه میشود. در این مرحله صورت ملائکه همراه با کلام الهی در خیال نبی تمثل مییابد؛ سپس از مرحله صورت مثالی به حس ظاهر میرسد و با چشم جسمانی دیده میشود و با گوشجسمانی شنیده میشود.[۹۲] به اعتقاد امام خمینی نیز حقیقت وحی دارای مراتبی است. در یک مرتبه کشف وحی الهی در مرحله حضرت علمیه و اعیان ثابته است که نبی الهی با سیر فی الله و اتصال به حضرت علمیه به آن میرسد. در مرحله بعد کشف حقایق در لوح و قلم قدسی است که به مقدار احاطه علمی و نشئه کمالی خود، به حقایق و شرایع و اختلاف آنها اطلاع پیدا میکند و گاهی ممکن است این حقایق از طریق غیب نفس و سرّ روح شریف پیامبر به واسطه فرشته وحی، در قلب پیامبر تنزل کند و گاهی جبرئیل تمثّل مثالی در حضرت مثال و گاهی تمثل ملکی پیدا میکند و آن حقیقت الهی را تنزل میدهد و گاهی در حس مشترک به گونهای است و گاهی در شهادت مطلق به گونهای دیگر و ممکن است این مراحل هفتگانه اشاره به روایتی[۹۳] باشد که مراحل هفتگانه نزول قرآن را بر هفت حرف شمرده است.[۹۴].[۹۵]
واسطهبودن فرشتگان
علم دریافتی پیامبران(ع) از فرشته وحی تقلیدی نیست، بلکه علم به امور یقینی است که درک و دریافت آن تنها از طریق ارتباط با مبادی عالیه ممکن است و فرشته در این میان تنها نقش واسطه دارد[۹۶]؛ از اینرو حامل و فاعلِ (نازل کننده) وحی، پیامبران(ع) هستند که حلقه وصل عالم معقول به عالم محسوس میباشند[۹۷]؛ زیرا نبی در همه قوای عقلی، روحی، خیالی و حسی خود به کمال رسیده و ظرف وجودیاش کامل است؛ از اینرو تنها اوست که صلاحیت ریاست و خلافت الهی را در همه عوالم داراست.[۹۸]
امام خمینی نیز با این بیان که کمال ذاتی و استعداد جبلی پیامبر اکرم(ص) بالاتر از تمام موجودات است و دیگر پیامبران(ع) نیز به تبع او هستند، قائل است که تعلیم پیامبر(ص) بدون واسطه از جانب حقتعالی است[۹۹] و سرچشمه علم پیامبر(ص)، وحی الهی و علم ربانی است. ایشان با استناد به آیه قرآنی ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى﴾[۱۰۰]، ﴿إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى﴾[۱۰۱] وحی را از قیاسات و اختراعات ساختگی و تصرف شیطانی به دور میداند.[۱۰۲] ایشان در برخی موارد قائل است پیامبر قابل و فاعل وحی است و در نزول آن نیز نقش دارد[۱۰۳]؛ یعنی قلب نبوی مبدأ وحی و نازلکننده جبرئیل است[۱۰۴] که هرگاه بخواهد حقایق را از عالم بالا به عالم طبیعت نازل میکند[۱۰۵] و فرشتگان نقش واسطه دارند.[۱۰۶] ایشان در مواردی نزول وحی را به خداوند نسبت داده و پیامبر را تنها قابل وحی دانسته[۱۰۷] و بر این باور است که چه به فاعل و قابلبودن وحی توسط پیامبر اعتقاد باشد که نظر حکماست و چه قائل به قابل و حاملبودن صرف اعتقاد باشد که نظر اهل ظاهر است، در هر صورت، ضرورت وجودِ تناسب میان جبرئیل و روح نبی لازم است.[۱۰۸]
امام خمینی کلام علمای ظاهر را که میگویند تنزیل وحی حقیقتاً از آنِ حقتعالی است و مجازاً به روحالامین نسبت داده میشود، نقد کرده و قائل است علمای ظاهر نسبت فعل حق با خلق را همان نسبت فعل خلق با خلق دانستهاند؛ در حالیکه این قیاس معالفارق و باطل است[۱۰۹]؛ از اینرو در وجه جمع انتساب نزول وحی به خداوند و جبرئیل و بیان چگونگی انتساب آثار و افعال به حق و خلق، قائل است تمام دار هستی و مراتب وجود، صورت فیض مقدس و تجلی اشراقی حق است و همانطور که اضافه اشراقیه، محض ربط و صرف فقر است، تعینات و صورتهای آن نیز محض ربطاند[۱۱۰]؛ بنابراین به همان اندازه که آثار و افعال به خلق نسبت داده میشوند، به حق نیز نسبت داده میشوند، بدون آنکه مجازی در کار باشد و این مطلب محقق نمیشود، مگر به درک وحدت و کثرت و جمع بینالامرین؛ پس نسبت تنزیل وحی به حقتعالی و جبرئیل از این قبیل است.[۱۱۱].[۱۱۲]
چگونگی نزول و دریافت وحی
قرآن کریم نزول وحی را تفهیم معانی بر قلب پیامبر(ص) شمرده است ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۱۱۳]؛ [۱۱۴] در برخی روایات نیز دریافت وحی برای برخی از انبیا(ع) به شنیدن صدایی همانند زنگ تشبیه شده[۱۱۵] که در آن برای پیامبر نوعی انسلاخ وجودی دست میدهد.[۱۱۶] اهل معرفت با توجه به مبنای وحدت وجود و مراتب و مظاهر هستی و اینکه حقیقت محمدی(ص) مظهر همه اسما و صفات حق است، قائلاند که همه انبیا(ع) نور وحی را از آن مقام دریافت میکنند[۱۱۷] و با همین مبنا به چگونگی نزول وحی پرداختهاند.[۱۱۸] به اعتقاد ابنعربی وحی و فرشتهای که بر انبیا(ع) نازل میشود، حقیقتی خارج از خیال نبی است؛ از اینرو هنگامی که فرشته وحی بر پیامبر نازل میشود تا حکم یا خبری را به او برساند، بر اثر برخورد روح انسانی و صورت ملکی، بدن آن حضرت تحت تأثیر واقع میشود که از آن به «حال» تعبیر میشود.[۱۱۹]
اهل معرفت دربارهٔ چگونگی دریافت وحی قائلاند که انبیا نخستین ظهور مبادی وحی را در حضرت خیال و پس از آن در عالم بالاتر درک میکنند؛ از این جهت نزول وحی بر نبی اسلام نیز با رؤیا آغاز میشود؛ زیرا وحی در آغاز باید به گونهای باشد که با حس متناسب باشد؛ سپس به امور مجرد و خارج از حس ارتقا یابد[۱۲۰]؛ بنابراین پیامبر باید دارای خیال منور باشد تا بتواند فرشته وحی را در خیال و سپس در مثال مطلق دریافت کند.[۱۲۱]
امام خمینی نیز قائل است که چگونگی نزول وحی از امور مجهولی است که تنها پیامبر بر آن اطلاع دارد.[۱۲۲] به اعتقاد ایشان عین ثابت پیامبر، جامع تمام اعیان موجودات است و اعیان آن موجودات، مظاهر عین آن حضرت در عالم الهیاند و همه شرایع نیز مظهر شریعت اویند.[۱۲۳] از اینرو انسان کامل مانند رسول اکرم(ص) حقایق عقلی را به عالم مثال و از آنجا به عالم ملک تنزل میدهد و در واقع این قوت روحی ایشان است که جبرئیل را به این عالم نازل میکند و این با حالت اضطراب یا اغمای پیامبر(ص) در حین دریافت وحی منافاتی ندارد؛ زیرا این جسم نبی است که از تحمل وحی بیتاب است نه قوه روحی ایشان.[۱۲۴]
امام خمینی در بیان چگونگی دریافت وحی بر این باور است که نبی نخستین ظهور مبادی وحی را در مرحله جدا شدن نفس از طبیعت و رجوع آن به عالم غیب میداند؛ از اینرو نخست در مثال مقید صورت غیبیه را مشاهده میکند و سپس در مثال مطلق تا اینکه برسد به حضرت اعیان علمیه؛ بر این اساس رسول خدا(ص) پس از رسیدن به مراتب عوالم بالاتر، فرشتگان و وحی را نازل میکند و آنها تابع ولی اعظم و انسان کامل میشوند[۱۲۵]؛ البته نزول و صعود فرشته به معنایی که در اجسام اتفاق میافتد، برای فرشتگان محال است و تنزل آنها چه در مرتبه قلب یا صدر یا حس مشترک ولیّ به طریق تمثل ملکوتی یا ملکی است[۱۲۶] و در این مقام است که فرشته وحی، به صورت محسوس ظاهر میشود یا به صورتی مناسب با شهود حسّی متمثل میگردد و بر حضرت، حقایق غیبی را القا میکند و پیامبر کلام فرشته را به مشیت حقتعالی میشنود و آن را به صورت لوح قدر مشاهده میکند[۱۲۷]؛ بنابراین فرشتگان قدرت دخول در ملک و ملکوت را بهطور تمثّل دارند و افراد کامل و پیامبران قدرت دخول در ملکوت و جبروت را بهطور «تروّح» و رجوع از ظاهر به باطن دارند.[۱۲۸].[۱۲۹]
جایگاه الفاظ در وحی
کتابهای آسمانی یهودیان و مسیحیان وحی الهی بوده و به قلم کاتبان وحی نگاشته شده است، به گونهای که یهودیان و مسیحیان معتقدند تورات نوشته خود حضرت موسی(ع) است.[۱۳۰] دربارهٔ اینکه نزول وحی بر پیامبر اکرم(ص) به واسطه فرشته، الفاظ قرآن بوده یا حقیقت مجردی است که آن حضرت آن را تنزل داده و در قالب کلمات و الفاظ آن را ارائه کرده، اختلاف است.[۱۳۱] برداشت برخی متکلمان از وحی آن است که جبرئیل در آسمان کلام خداوند را میشنود و سپس آن را بر نبی فرو میآورد.[۱۳۲] برخی دیگر کلام را از جنس اصوات و حروفی میدانند که خداوند خلق کرده است[۱۳۳]؛ یعنی برای تفهیم مقصود خود حروفی را در محلی ایجاد میکند و پیامبران(ع) با گوش ظاهری آن را میشنوند[۱۳۴] و برخی قائلاند که خداوند در لوح محفوظ مکتوبی را میآفریند و جبرئیل آن را قرائت میکند[۱۳۵]؛ اما اکثر حکما و عرفا قائلاند که وحیْ حقیقت مجردهای است که نبی(ع) آن را تنزل داده است؛ اما بنابر نظر برخی حکما که وحی را امر عقلی محض میدانند،[۱۳۶] این محذور را به دنبال دارد که آنچه پیامبر(ص) دریافت کرده، امری مجرد و عقلیِ محض و حضوری است؛ ولی آنچه بر زبان آورده شده، امری محسوس است و محسوس غیر از امر معقول است؛ در نتیجه وحی حقیقی به مردم ابلاغ نشده است.[۱۳۷]
امام خمینی نیز بر اساس بساطت وجود، تشکیک وجود و مراتب آن[۱۳۸] قائل است وحی هم امری عقلی و حضوری است و هم قوه خیال و حس در آن نقش ایفا میکند [۱۳۹] و وحی الهی در سیر نزولی خود عوالم گوناگونی را میپیماید و در هر مرتبه ظهور و تجلی مناسب آن مرتبه را دارد.[۱۴۰] ایشان اذعان میکند معارف و فیوضات علمی از طریق سرّ احمدی(ص) و مرتبه عماء علوی(ع) منتقل میشود.[۱۴۱] از آنجاکه وحی به مشاهده و تنزل آن معانی مجرده در قلب نبی(ع) صورت میگیرد، چون آن تنزل غیبی را نمیتوان مستقیماً در عالم حس و محسوس به مردم اعلام و ابلاغ کرد، باید با رعایت مراتب تنزل در عالم مثال و مرحله قلب پیامبر(ص) و تنزل آن تا مرحله سمع و بصر و تبدیل به کلام گزارهای و الفاظ، آن را قابل فهم برای عموم مردم کرد.[۱۴۲] در حقیقت، وحی قرآنی و کلام الهی پس از عبور از حجابهای نوری بر قلب پیامبر(ص) نازل و از آنجا نیز متنزل میشود تا به آن مرحلهای که با زبان گفته میشود، میرسد.[۱۴۳]
در نگاه امام خمینی کلام الهی لازم نیست از جنس صداها یا حروف یا الفاظ باشد، بلکه صفت تکلم دربارهٔ خداوند همان تجلی به فیض مقدس و اظهار حقایق مکنونه است که در هر عالمی صورت ویژه خود را دارد[۱۴۴]. ایشان در رد قول معتزله، قائل است کلامْ تجددپذیر و در ظرف زمان است؛ حال اگر بخواهد بدون واسطه ایجاد شود، مفسدههای فراوانی ازجمله تجدد در صفات و ذات حق لازم میآید؛ از اینرو مسئله وحی از علوم عالی ربانی است که آگاهی از آن برای هر کسی ممکن نیست.[۱۴۵] هرچند امام خمینی به غیر لفظی بودن وحی اعتقاد دارد، اما الفاظ قرآنی نزد ایشان از حجیت و اهتمام خاصی برخوردارند و همه قرآن را به اذن الهی میداند.[۱۴۶].[۱۴۷]
ویژگیهای وحی
اندیشمندان اسلامی برای وحی ویژگیهایی برشمردهاند، ازجمله:
- درونی بودن: نزول وحی از طریق حواس ظاهری نیست، بلکه از طریق حواس باطنی است، بدینگونه که حقایق را روحالامین بر قلب پیامبر نازل میکند.[۱۴۸]
- معلم الهی داشتن: قرآن کریم به معلم الهی داشتنِ پیامبر(ص) در وحی اشاره کرده است ﴿تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ﴾[۱۴۹]، ﴿إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾[۱۵۰]، ﴿عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى﴾[۱۵۱]؛ به این معنا که وحی نبوی آموزشی است؛ اما از ناحیه بشر نیست[۱۵۲] و نزول وحی به واسطه جبرئیل، به معنای معلمبودن او برای پیامبر(ص) نیست، بلکه جبرئیل واسطه انتقال حقایق است.[۱۵۳]
- استشعار و آگاهی از منشأ بیرونی: پیامبر وقتی که وحی را دریافت میکند، متوجه است که از بیرون نفسِ خود آن را دریافت میکند و این ویژگی، یکی از مواردی است که وحی را از الهام جدا میکند[۱۵۴]؛ افزون بر اینکه وحی برای نبی، امری یقینی است و احتمال خطا در نفس پیامبر نیست؛ زیرا پیامبر حقایق را به صورت عینی مشاهده میکند.[۱۵۵] امام خمینی نیز معتقد است این دریافت وحی نه تنها نوعی شعور به وحی بیرونی است، بلکه رسول خدا(ص) خود اراده میکند که فرشتگان را نازل کند.[۱۵۶]
- ادراک واسطه و حضور فرشته وحی: غالباً وحی از ناحیه فرشته وحی که جبرئیل است، بر پیامبران القا میشده است.[۱۵۷].[۱۵۸]
منابع
پانویس
- ↑ شفیعی و صاحبی، مقاله «وحی»، دانشنامه امام خمینی ج۱۰، ص۲۸۷–۲۹۷.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۶/۹۳
- ↑ زمخشری، اساس البلاغه، ۶۶۸؛ ابناثیر، النهایة، ۵/۱۶۳
- ↑ راغب، مفردات، ۸۵۸
- ↑ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۲۲؛ طوسی، التبیان، ۴/۵۰۳
- ↑ فارابی، السیاسة المدنیه، ۷۹–۸۰ و ۸۸–۸۹
- ↑ ابنسینا، رسائل، ۲۲۳
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۷/۲۸۲–۲۸۳
- ↑ کاشانی، شرح منازل السائرین، ۷۰۱
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۷۸
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۶
- ↑ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۴۸–۳۴۹؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۵۱–۱۵۹؛ تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۲۵۷
- ↑ راغب، مفردات، ۷۴۸
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۱۱؛ آملی، جامع الاسرار، ۴۵۰–۴۵۳؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۴۵–۱۴۶
- ↑ ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، ۱۵۶؛ ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۶–۱۱۷؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۹۳؛ فیض کاشانی، علم الیقین فی اصولالدین، ۱/۴۷۹
- ↑ فراهیدی، کتاب العین، ۵/۲۹۷
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۰۷؛ آملی، جامع الاسرار، ۴۴۸–۴۵۰
- ↑ شفیعی و صاحبی، مقاله «وحی»، دانشنامه امام خمینی ج۱۰، ص۲۸۷–۲۹۷.
- ↑ طباطبایی، شیعه در اسلام، ۱۴۰–۱۴۶؛ میشل، کلام مسیحی، ۲۷–۶۰
- ↑ کتاب مقدس، کتاب اعداد، ب۲۴، ۲
- ↑ میشل، کلام مسیحی، ۲۸
- ↑ میشل، کلام مسیحی، ۳۰؛ ماسون، قرآن و کتاب مقدس، ۱/۲۹۷
- ↑ مائده، ۱۱۱
- ↑ «زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است» سوره زلزال، آیه ۵.
- ↑ «و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوهها و بر درخت و بر داربستهایی که (مردم) میسازند لانه گزین!» سوره نحل، آیه ۶۸.
- ↑ کمالی، قرآن ثقل اکبر، ۳۸۵–۴۰۰
- ↑ بدوی، تاریخ اندیشههای کلامی، ۱/۷۸۰–۷۸۴
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۹۲–۹۶؛ شهرستانی، نهایة الاقدام، نهایة الاقدام، ۱۵۹–۱۶۰؛ سبحانی، الالهیات، ۱/۱۸۹–۱۹۰؛ ولفسن، فلسفه علم کلام، ۲۵۴–۲۶۴
- ↑ فارابی، السیاسة المدنیه، ۸۸–۸۹؛ فارابی، آراء اهل المدینة الفاضله، ۱۰۹–۱۱۲
- ↑ ابنسینا، الشفاء، ۴۳۵–۴۳۶؛ ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۵–۱۲۰؛ ابنسینا، النجاة، ۶۹۸–۷۰۰؛ خواجه نصیر، شرح الاشارات، ۳/۴۰۸–۴۱۲
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۲–۳۶؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۴۷–۳۵۲؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۲۲–۳۰
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۵۸ و ۷۸؛ آملی، جامع الاسرار، ۴۴۸–۴۵۵
- ↑ امام خمینی، الطلب و الاراده، ۱۵
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱–۳۲۳
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۲–۳۴۴؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۶
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۵ و ۲۰/۲۴۸
- ↑ شفیعی و صاحبی، مقاله «وحی»، دانشنامه امام خمینی ج۱۰، ص۲۸۷–۲۹۷.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۳۴۳
- ↑ طوسی، التبیان، ۴/۵۰۳؛ ابوحیان اندلسی، البحر المحیط، ۳/۱۴۴
- ↑ فارابی، آراء اهل المدینة الفاضله، ۱۰۹–۱۱۲؛ فارابی، فصوص الحکم، ۸۷–۸۸
- ↑ ابنسینا، الشفاء، ۴۳۵–۴۳۶؛ ابن سینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۵–۱۱۷؛ ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ۱۵۵–۱۵۶
- ↑ ابنسینا، التعلیقات، ۱۲۰–۱۲۱
- ↑ ابنسینا، معراجنامه، ۱۱–۱۲
- ↑ ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۹؛ ابنسینا، الشفاء، ۴۳۶–۴۳۷
- ↑ خواجهنصیر، شرح الاشارات، ۳/۴۰۸–۴۱۰
- ↑ ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۵–۱۲۰
- ↑ ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۵–۱۱۹؛ ابنسینا، معراجنامه، ۱۱–۱۲؛ ابنسینا، الشفاء، ۴۳۵
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۲۲–۳۰ و ۳۷–۳۸؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۱۰
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۳۰ و ۳۷–۳۸
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۴۸ و ۷/۲۴؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۹۷–۳۰۲؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۱۰
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۲۷–۲۸
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۷/۱۵۲
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۱۴۴–۱۴۵ و ۳/۵۳–۵۴
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۱۶۶
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۵۳–۵۴
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۶۱
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۷۵–۳۷۶ و ۶۳۲؛ ابنترکه، شرح فصوص الحکم، ۱/۴۲۴؛ سروش، طوطی و زنبور، ۱۷۳–۱۷۴
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۳؛ ۱۸/۴۹۸؛ ۱۹/۲۲۵ و ۱۹/۳۵۵–۳۵۶، ۴۳۸؛ امام خمینی، تفسیر حمد، ۱۳۸–۱۴۱
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱
- ↑ امام خمینی، الطلب و الاراده، ۲۵–۲۶
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱–۳۲۲
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۶
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱
- ↑ امام خمینی، الطلب و الاراده، ۱۴–۱۵
- ↑ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۹ و ۱۷ و ۱۱۱؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۸ و ۱۸۱؛ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۵
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۱؛ امام خمینی، الطلب و الاراده، ۱۴–۱۵
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۵۶ و ۸/۲۸۲
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۳۴۳؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۱۵؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۶–۳۷
- ↑ شفیعی و صاحبی، مقاله «وحی»، دانشنامه امام خمینی ج۱۰، ص۲۸۷–۲۹۷.
- ↑ «و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوهها و بر درخت و بر داربستهایی که (مردم) میسازند لانه گزین!» سوره نحل، آیه ۶۸.
- ↑ «آنگاه آنها را در دو روز (به گونه) هفت آسمان برنهاد و در هر آسمانی کار آن را وحی کرد و آسمان نزدیکتر را به چراغهایی (از ستارگان) آراستیم و نیک آن را نگاه داشتیم؛ این سنجش (خداوند) پیروز داناست» سوره فصلت، آیه ۱۲.
- ↑ آملی، جامع الاسرار، ۴۵۳–۴۵۴
- ↑ «و بدینگونه ما به تو قرآنی عربی وحی کردیم تا (مردم) امّ القری و پیرامون آن را بیم دهی و (نیز) از روز گرد آمدن (همگان در رستخیز) که تردیدی در آن نیست بیم دهی» سوره شوری، آیه ۷.
- ↑ «ما با این قرآن که به تو وحی کردهایم، به بهترین (شیوه) داستانسرایی برای تو داستان میگوییم و بیگمان تو پیش از آن از ناآگاهان بودی» سوره یوسف، آیه ۳.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۱/۵۲–۶۱
- ↑ «و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پردهای یا فرستادهای فرستد که به اذن او آنچه میخواهد وحی کند؛ بیگمان او فرازمندی فرزانه است» سوره شوری، آیه ۵۱.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۷/۶۱۴؛ طباطبایی، المیزان، ۱۸/۷۲–۷۵
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۶/۲۶۱
- ↑ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
- ↑ «و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز میگردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد» سوره قصص، آیه ۷.
- ↑ معرفت، التمهید، ۱/۲۷–۲۸
- ↑ «و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوهها و بر درخت و بر داربستهایی که (مردم) میسازند لانه گزین!» سوره نحل، آیه ۶۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۲/۲۹۲
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۵ و ۲۰/۲۴۸–۲۴۹؛ آشتیانی، مقدمه کتاب مصباح الهدایة، ۷۶–۷۷
- ↑ امام خمینی، امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۶–۳۷؛ امام خمینی، تفسیر حمد، ۱۶۷–۱۶۸
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۳–۳۵۴
- ↑ شفیعی و صاحبی، مقاله «وحی»، دانشنامه امام خمینی ج۱۰، ص۲۸۷–۲۹۷.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۳۱–۳۳، ۳۹–۴۰ و ۸/۱۲۸
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۳۹–۴۰
- ↑ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۵۲–۵۳
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۷/۱۵۲
- ↑ عیاشی، التفسیر، ۱/۱۲
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲–۳۲۳
- ↑ شفیعی و صاحبی، مقاله «وحی»، دانشنامه امام خمینی ج۱۰، ص۲۸۷–۲۹۷.
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۲۷۶؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۹
- ↑ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۴۱–۳۴۴، ۳۴۹ و ۳۵۵–۳۵۶؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۲۷۶–۲۷۷ و ۷/۱۵۳–۱۵۴
- ↑ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۳۴۱–۳۴۴؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۲۷۶–۲۷۷ و ۷/۱۵۳–۱۵۴
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۵۳–۳۵۴؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۹۵ و ۵۴۵
- ↑ «و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید» سوره نجم، آیه ۳.
- ↑ «آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۴.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۵
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۵ و ۲۰/۲۴۸–۲۴۹
- ↑ امام خمینی، تفسیر حمد، ۱۶۷–۱۶۸
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۶–۳۷
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۷؛ سروش، طوطی و زنبور، ۱۷۱–۱۷۷
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۰–۳۲۱
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۵
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۹
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۱۹
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۰
- ↑ شفیعی و صاحبی، مقاله «وحی»، دانشنامه امام خمینی ج۱۰، ص۲۸۷–۲۹۷.
- ↑ «و بدینگونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمیدانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی میکنیم و بیگمان تو، به راهی راست راهنمایی میکنی» سوره شوری، آیه ۵۲.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۲/۲۰۶
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۱/۵۳ و ۱۸/۲۶۰
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۱۶۷
- ↑ ابنعربی، فصوص الحکم، ۶۲–۶۴
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۳/۴۶–۴۹
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۷۶
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۷۵–۳۷۶؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۸۴–۶۸۵
- ↑ حسنزاده آملی، ممدّ الهمم، ۲۳۰–۲۳۳
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۳؛ ۱۸/۴۰۸ و ۱۹/۲۲۴
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۸۰
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۶–۳۷
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۶–۳۷؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۱ و ۱۹/۲۸۵؛ امام خمینی، تفسیر حمد، ۱۳۹–۱۴۰
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۲
- ↑ آشتیانی، مقدمه کتاب مصباح الهدایة، ۷۷
- ↑ امام خمینی، امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۲–۳۴۳
- ↑ شفیعی و صاحبی، مقاله «وحی»، دانشنامه امام خمینی ج۱۰، ص۲۸۷–۲۹۷.
- ↑ میشل، کلام مسیحی، ۲۶؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۱۳۲
- ↑ زرکشی، البرهان، ۱/۲۹۰؛ فرغانی، مشارق الدراری، ۵۳۷؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۲۶–۳۰؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۳۳–۳۶
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۹۵–۲۹۶
- ↑ تفتازانی، شرح المقاصد، ۴/۱۴۳–۱۴۷؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۹۲–۹۳
- ↑ قاضیعبدالجبار، المغنی، ۷/۲۱–۲۳
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۹۵–۲۹۶
- ↑ ابنسینا، رسائل، ۲۲۳–۲۲۴؛ ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۱۱۵–۱۱۶
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۲۹۷–۳۰۲؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۲۶–۲۸
- ↑ امام خمینی، تفسیر حمد، ۱۶۱–۱۶۴؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲–۳۲۳
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۴۸
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۲–۳۲۳
- ↑ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۷۶
- ↑ امام خمینی، تفسیر حمد، ۱۳۵–۱۴۰ و ۱۶۲–۱۶۸
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۹۸
- ↑ امام خمینی، دعاء السحر، ۵۷؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۳۴۷
- ↑ امام خمینی، الطلب و الاراده، ۱۴–۱۵
- ↑ امام خمینی، تنقیح الاصول، ۳/۱۲۷
- ↑ شفیعی و صاحبی، مقاله «وحی»، دانشنامه امام خمینی ج۱۰، ص۲۸۷–۲۹۷.
- ↑ امام خمینی، الطلب و الاراده، ۳۲۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۳۴۶ و ۴۱۱
- ↑ «این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمیدانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره هود، آیه ۴۹.
- ↑ «یاد کن که خداوند فرمود: ای عیسی پسر مریم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به یاد آور هنگامی که تو را با روح القدس پشتیبانی کردم که در گهواره و در میانسالی با مردم سخن میگفتی و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم و هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی و در آن میدمیدی و به اذن من پرنده میشد و نابینای مادرزاد و پیس را با اذن من شفا میدادی و هنگامی که با اذن من مرده را (از گور) برمیخیزاندی و هنگامی که بنی اسرائیل را از (آزار) تو باز داشتم آنگاه که برای آنان برهانها (ی روشن) آوردی و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.
- ↑ «آن (فرشته) بسیار توانمند به او آموخته است» سوره نجم، آیه ۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۳۴۰–۳۴۱
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۲؛ جوادی آملی، ادب فنای مقربان، ۱/۱۴۸
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۳۴۱
- ↑ معرفت، التمهید، ۱/۸۲–۸۳
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۸۵ و ۲۰/۲۴۸
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۲ و ۱۹/۴۸؛ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۳۴۲
- ↑ شفیعی و صاحبی، مقاله «وحی»، دانشنامه امام خمینی ج۱۰، ص۲۸۷–۲۹۷.