شاهد تاریخی بر علم غیب امامان وجود دارد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
Smsherafat (بحث | مشارکتها) |
|||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
'''٢. معاویه بر سرزمین عراق مسلط می گردد''' | '''٢. معاویه بر سرزمین عراق مسلط می گردد''' | ||
امیرمؤمنان {{ع}} خبر می دهد که او پیش از معاویه از دنیا می رود و معاویه پس از او بر عراق مسلط می گردد و سپس می افزاید: «انّه سیأمرکم بسبی والبراءة منّی...». «از شما می خواهد که به من ناسزا گویید و از من بیزاری جویید...»<ref>نهج البلاغه، خطبه ٥٧.</ref>. | امیرمؤمنان {{ع}} خبر می دهد که او پیش از معاویه از دنیا می رود و معاویه پس از او بر عراق مسلط می گردد و سپس می افزاید: «انّه سیأمرکم بسبی والبراءة منّی...». «از شما می خواهد که به من ناسزا گویید و از من بیزاری جویید...»<ref>نهج البلاغه، خطبه ٥٧.</ref>. | ||
نسخهٔ ۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۸:۳۲
شاهد تاریخی بر علم غیب امامان وجود دارد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
- چه شواهد تاریخی بر غیب دانی امامان وجود دارد؟
- آیا تاریخ به غیب دانی امامان گواهی میدهد؟
- آیا با اسناد تاریخی میتوان اطلاع امامان بر علم غیب را ثابت کرد؟
پاسخ به این پرسش
آیت الله جعفر سبحانی در کتاب «آگاهی سوم یا علم غیب» در این باره گفته است:
خبرهای غیبی علی (ع)
١. شهر بصره غرق می شود
پس از این که جنگ جمل به پایان رسید و بصره فتح شد؛ علی (ع) (...) فرمود: «وایم اللّه لتغرقن بلدتکم کانّی بمسجدکم کجؤجؤ سفینة...». «به خدا سوگند شهر شما غرق می شود و مسجد شما بسان سینه کشتی(که بدنه آن در آب فرو می رود و تنها سینه اش روی آب ظاهر است) دیده می شود. خداوند از بالا و پایین به این شهر عذاب خواهد فرستاد»[۱].
ابی ابی الحدید در شرح این کلام می نویسد: بصره تاکنون دوبار در آب غرق شده است (...) طغیان آبهای خلیج فارس این شهر را در آب فرو برد و از آن همه ساختمان تنها قسمتی از مسجد جامع (...) در میان آب دیده میشد[۲].
٢. معاویه بر سرزمین عراق مسلط می گردد
امیرمؤمنان (ع) خبر می دهد که او پیش از معاویه از دنیا می رود و معاویه پس از او بر عراق مسلط می گردد و سپس می افزاید: «انّه سیأمرکم بسبی والبراءة منّی...». «از شما می خواهد که به من ناسزا گویید و از من بیزاری جویید...»[۳].
3. از آنها ده نفر جان به سلامت نمی برند و از شما هم ده نفر کشته نمی شوند
در نبردی که میان امام (ع) و خوارج در کنار نهروان رخ داد؛ (...) آن حضرت رو به یاران خود کرد و فرمود: «مصارعهم دون النطفة واللّه لا یفلت منهم عشرة ولا یهلک منکم عشرة»[۴]. «قتلگاه آنان کنار آب نهروان است به خدا سوگند، از گروه آنان ده نفر جان به سلامت نمی برند و از شما هم ده تن کشته نمی شود».
(...) در نبردی که میان امام و خوارج نهروان رخ داد همه شاهد بودند که نه نفر از خوارج جان به سلامت بردند و از میان یاران علی (ع) فقط هشت تن به شهادت رسیدند[۵].
٤. مروان بن حکم حکومت بسیار کوتاهی خواهد داشت
مروان بن حکم در جنگ جمل اسیر شد. (...) حضرت او را آزاد کرد، و سپس فرمود: «أَما إِنَّ لَهُ اِمْرَةً کلعقة الکلبِ أنَفَه وهو أبو الاکبُشِ الأربعةِ وستَلقی الأُمة منه ومن وُلدِهِ یوماً أحمرَ»[۶]. «آگاه باشید برای این مروان فرمانروایی کوتاهی است بسان لیسیدن سگ بینی خود را(این تعبیر کنایه از کوتاهی مدت فرمانروایی است). او پدر چهار رئیس است و امت اسلامی از فرمانروایی او و فرزندانش روزگار خونینی به خود خواهند دید».
همانطور که آن حضرت خبر داده بود؛ مروان به حکومت رسید امّا حکومت او بیش از نه ماه طول نکشید و چهار فرزندش عبدالملک و عبدالعزیز، بشر و محمد به ترتیب به ریاست رسیدند عبدالملک، خلیفه شد و آن سه والی مصر وعراق و جزیره شدند. و امت اسلامی از مروان و فرزندانش روزهای خونینی دیدند[۷].
٥. جوان ثقفی بر شما مسلط می شود و هستی شما را غارت می کند
«أما واللّه لیسلطنّ علیکم غلام ثقیف الذیال المیال یأکل خضرتکم ویذیب شحمتکم...»[۸]. «آگاه باشید به خدا سوگند جوانی متکبر و ستمگر از طایفه ثقیف بر شما مسلط می شود که سبزه شما را می خورد و پیه شما را آب می کند کنایه از این که به جان و مال شما رحم نمی کند و همه را از آن خود می داند». این جوان ثقیفی همان حجاج بن یوسف ثقفی خونخوار و ستمگر معروف بود که در ایام حکومت خود به جان و مال مردم افتاد و هزاران نفر را به قتل رسانید[۹].
٦. برنامه مهدی موعود پیروی از قرآن و هدایت است
«یعطف الهوی علی الهدی إذا عطفوا الهدی علی الهوی ویعطف الرأی علی القرآن إذا عطفوا القرآن علی الرأی»[۱۰]. «هنگامی که مردم هدایت را پیرو هواهای نفسانی خود قرار دهند مهدی موعود میآید و هواهای نفسانی را مغلوب هدایت مینماید و نیز هنگامی که مردم قرآن را بر آراء و نظریات و تمایلات شخصی خود تطبیق نمودند آن حضرت آراء و نظریات را تابع قرآن قرار میدهد. برنامه آن حضرت حکومت قرآن وهدایت است»[۱۱].
٧. اگر بخواهم از همه خصوصیات شما خبر دهم می توانم
«واللّه لو شئت ان أخبر کلّ رجل منکم بمخرجه ومولجه وجمیع شأنه لفعلت ولکن أخاف أن تکفروا فی برسول اللّه الگو:ص...»[۱۲]. «به خدا سوگند اگر بخواهم میتوانم از همه خصوصیات هر کدام از شما که از کجا و چگونه و به چه هدف آمدهاید و چه تصمیم دارید و خصوصیات دیگر خبر دهم. امّا میترسم درباره من غلو کنید و مرا از رسول خدا (ص) بالاتر بدانید ویا به خدایی من معتقد شوید و این عقیده موجب کفر شما شود».
٨. زمانی بیاید که از اسلام فقط نام آن باقی ماند
«یأتی علی الناس زمان لا یبقی فیهم من القرآن إلاّ رسمه ومن الإسلام إلاّ اسمه مساجدهم یومئذ عامرة من البناء خراب من الهدی...»[۱۳]. «روزگاری بیاید که در میان مردم از قرآن جز خواندن و قرائت؛ و از اسلام جز نام باقی نماند، در آن زمان مساجد از حیث بنا و ساختمان معمور و آباد است امّا از جهت هدایت و معنویت خراب است»[۱۴].
٩. خوارج پس از من با خواری و ذلت زندگی خواهند کرد
«أما إِنَّکُمْ سَتَلْقَون بَعْدِی ذُلاً شامِلاً وَسَیْفاً قاطِعاً وَأَثْرَةً یَتَّخِذُها الظّالِمُونَ فِیکُمْ سُنَّةً». «آگاه باشید پس از من با ذلت همه جانبه و شمشیر برنده و استبداد روبرو می گردید اموال و حقوق شما را ستمگران می گیرند و این کار درباره شما برای همیشه معمول و مرسوم می گردد». همان طور که امیرمؤمنان(علیه السلام) خبر داد خوارج پیوسته از طرف حکومت ها مورد تعقیب قرار گرفته و اموال آنان پیوسته از طرف ستمگران تصاحب می شد [۱۵].
١٠. از هر چه سؤال کنید خبر می دهم
«فاسألونی قبل أن تفقدونی، فوالذی نفسی بیده لا تسألونی عن شیء فما بینکم وبین الساعة... ألا أنبأتکم...»[۱۶]. در این خطبه امیرمؤمنان حدود آگاهی خویش از غیب را بیان می کند و میفرماید: «از هر چه که تا قیامت پیش می آید سؤال کنید جواب خواهم داد»[۱۷]. این بود ده مورد از خبرهای غیبی امیرمؤمنان (ع) که در نهج البلاغه آمده است.
خبرهای غیبی سایر امامان(ع)
١. امام مجتبی (ع) از این که به وسیله همسر خود "جعده" مسموم می شود؛ خبر داد و نیز به امام حسین (ع) گفت: سی هزار نفر از مردمی که ادعا می کنند از امت اسلام هستند برای کشتن تو و اسیر کردن فرزندان و خانواده تو با هم همدست می شوند[۱۸].
٢. عمر بن سعد به امام حسین (ع) گفت: یا اباعبداللّه! در ناحیه ما مردم بی خردی هستند که می گویند من شما را می کشم! حضرت فرمود آنها بی خرد نیستند بلکه خردمندانند. امّا چشم من به این روشن است که تو پس از من جز کمی از گندم عراق نخواهی خورد[۱۹]. اشاره به این که پس از داستان کربلا عمر زیادی نخواهد کرد و از عراق خارج نخواهد شد و به حکومت ری نخواهد رسید.
٣. امام سجاد (ع) به فرزندش امام باقر (ع) فرمود: پس از من برادرت عبداللّه ادعای امامت می کند و مردم را به سوی خود دعوت می نماید امّا عمر او کوتاه است وزود از دنیا می رود. امام باقر (ع) می فرماید: پس از رحلت پدرم برادرم عبداللّه ادعای امامت و جانشینی پدرم را نمود ولی طولی نکشید که از دنیا رفت؛ همان طور که پدرم خبر داده بود [۲۰].
٤. امام محمد باقر (ع) جوانی را در مسجد دید که می خندید. فرمود: در خانه خدا می خندی در حالی که سه روز دیگر از دنیا خواهی رفت. آن جوان پس از سه روز از دنیا رفت. و نیز به ابوبصیر فرمود: هنگامی که به کوفه برگردی خداوند دو پسر به تو عنایت می کند یکی را عیسی و دیگری را محمد نام می گذاری و هر دوی آنها از شیعیان ما خواهند بود. ابوبصیر می گوید: همانطور که امام(ع) خبر داده بود شد[۲۱].
٥. در داستان آن مرد شامی و هشام که درباره امامت با هم بحث می کردند. مرد شامی از هشام پرسید؛ در زمان ما امام کیست؟ هشام اشاره به امام صادق (ع) کرد و گفت: امروز امام ما همین مردی است که اینجا نشسته و مردم از گوشه و کنار به سوی او کوچ می کنند وما را از آسمان و زمین خبر می دهد و این علم و دانش را از پدران خود تا رسول خدا به ارث برده است. مرد شامی گفت: از کجا این سخن را تصدیق کنم و بپذیرم؟ هشام گفت: هم اکنون هر چه خواهی از او بپرس. امام صادق (ع) رو به او کرد و فرمود: می خواهی از جزئیات مسافرتت تا اینجا خبر دهم؟ همه را خبر داد و مرد شامی تصدیق کرد و به امامت آن حضرت ایمان آورد[۲۲].
٦. سلیمان بن حفص می گوید: بر امام هفتم وارد شدم و خیال داشتم از آن حضرت بپرسم که امام بعد از شما کیست؟ پیش از این که من سؤال را مطرح کنم حضرت فرمود: ای سلیمان! پس از من فرزندم علی، وصی و جانشین من وحجت خدا بر مردم است[۲۳].
٧. حمزة بن جعفر می گوید: یک سال حضرت رضا (ع) و هارون الرشید هر دو به حج آمده بودند یک روز در مسجدالحرام بودیم هارون از یک درب خارج شد و حضرت رضا (ع) از درب دیگر، ومن خدمت آن حضرت بودم اشاره به هارون کرد و فرمود: چقدر خانه او دور است و ملاقات نزدیک سپس فرمود: طوس! طوس! ای طوس! به زودی من و هارون را در کنار هم قرار می دهی[۲۴]! و بدین ترتیب از این که محل دفن هر دوی آنها در خراسان خواهد بود خبر داد.
٨. حضرت عبدالعظیم حسنی که در ری مدفون است می گوید: بر امام جواد (ع) وارد شدم و می خواستم از آن حضرت بپرسم که آیا قائم آل محمّد (ع) همان مهدی موعود است یا غیر او است؟ آن حضرت پیش از این که من سؤال خود را عنوان کنم فرمود: ای عبدالعظیم! قائم آل محمّد (ع) همان مهدی است[۲۵].
٩. احمد بن عیسی می گوید: پیامبر گرامی اسلام (ص) را در خواب دیدم که یک مشت خرما به من مرحمت کرد خرماها را شمردم. بیست و پنج دانه بود. سپس بر امام هادی (ع) وارد شدم آن حضرت یک مشت خرما به من داد و فرمود اگر پیامبر خدا (ص) زیادتر می داد من هم زیادتر می دادم. احمد بن عیسی می گوید: خرماها را شمردم همان بیست و پنج دانه بود[۲۶].
١٠. حجاج عبدی می گوید:هنگام حرکت از بصره پسرم بیمار بود. برای حضرت عسکری (ع) که در سامرا بودند نوشتم که در حق او دعا کند. حضرت در جواب من نوشتند: خداوند پسرت را رحمت کند که با ایمان بود! پس از چندی از بصره خبر فوت فرزندم رسید. معلوم شد در همان روزی که حضرت عسکری (ع) نامه نوشته بودند؛ از دنیا رفته بوده است[۲۷].
جستارهای وابسته
- علم غیب معصوم (پرسش)
- علم غیب معصوم (نمایه موضوعی)
- علم غیب غیر خدا (نمایه)
- بررسی علم غیب معصومان (پایاننامه)
- علم غیب پیامبر (مقاله)
- تحلیل علم غیب پیامبر و امام از دیدگاه قرآن و عترت (پایاننامه)
- علم غیب حضرت ختمی مرتبت از نگاه قرآن و سنت و تجلی آن در ادب عرفانی (مقاله)
- علم غیب پیامبر و امام از نگاه متکلمین و فلاسفه (مقاله)
پرسشهای وابسته
- آیا نمونههایی از علم غیب غیر خدا در قرآن موجود است؟ (پرسش)
- دلیل عقلی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
- دلیل قرآنی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
- دلیل حدیثی علم غیب پیامبران چیست؟ (پرسش)
- بر فرض اثبات علم غیب پیامبران علم غیب امامان چگونه ثابت میشود؟ (پرسش)
- شاهد تاریخی بر علم غیب پیامبران وجود دارد؟ (پرسش)
- دلیل عقلی علم غیب امام چیست؟ (پرسش)
- دلیل قرآنی علم غیب امام چیست؟ (پرسش)
- دلیل حدیثی علم غیب امام چیست؟ (پرسش)
- آیا امامان اخبارات غیبی داشتهاند؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ١٣.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج١، ص ٢٥٣، چاپ بیست جلدی.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ٥٧.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه 58.
- ↑ به شرح نهج البلاغه، ج٥، ص ٣ـ١٣ مراجعه شود.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه٧٢.
- ↑ به شرح نهج البلاغه، ج٦، ص ١٤٦ـ ١٤٨ مراجعه شود.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه١٥.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج٧، ص ٢٧٦ـ ٢٨١.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ١٣٨.
- ↑ به شرح نهج البلاغه، ج٩، ص ١٣٨مراجعه شود.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه176.
- ↑ نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ٣٦٩.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ٥٧.
- ↑ شرح نهج البلاغه ذیل همان خطبه.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ٨٩.
- ↑ به شرح نهج البلاغه، ج٧، ص ٥٧ مراجعه شود.
- ↑ اثبات الهداة، ج٥، ص ١٤٧ و ١٥٠ به نقل از امالی صدوق و خرائج راوندی.
- ↑ همان کتاب، ج٥، ص ١٩٩ به نقل از ارشاد شیخ مفید.
- ↑ همان کتاب، ج5، ص 245ـ 246 به نقل از کشف الغمه اربلی.
- ↑ همان کتاب، ج٥، ص ٣٠٥ به نقل از مشارق الانوار.
- ↑ همان کتاب، ج٥، ص ٣٣٦ به نقل از کافی و ارشاد مفید و اعلام الوری طبرسی و احتجاج طبرسی.
- ↑ همان کتاب، ج٥، ص ٥٠٨ به نقل از عیون اخبار الرضا.
- ↑ همان کتاب، ج٦، ص ٧٧ به نقل از عیون اخبار الرضا.
- ↑ همان کتاب، ج٦، ص ١٨١ به نقل از اکمال الدین صدوق.
- ↑ همان کتاب، ج٦، ص ٢٦٦ به نقل از الصراط المستقیم علی بن یونس بیاضی عاملی.
- ↑ همان کتاب، ج٦، ص ٣٢٣ به نقل از خرائج راوندی. صفحه ١٣٩