کاربر:Jokar/صفحه تمرین 5: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
خاتمیت درفلسفه اسلامی به بررسی مسئله خاتمیت (به فارسی: ختم نبوت) درفلسفه اسلامی می‌پردازد. خاتمیت، در اصطلاح به معنای این است که حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر الهی است و بعد از او هیچ پیامبری مبعوث نمی‌شود.‌در روایات شیعه و سنی خاتمیت رسول اکرم از مسلمات قطعی شمرده شده است.
==[[امامت]] و [[لطف]]==
* [[استدلال]] پیشین، [[عقلی]] بوده و به [[قاعده لطف]] باز می‌گردد، که یکی از [[براهین]] مهم [[وجوب امامت]] از دیدگاه [[متکلمان امامیه]] است. آنان [[امامت]] را از مصادیق روشن [[قاعده لطف]] می‌دانند، از آنجا که [[لطف]] به مقتضای [[حکمت خداوند]]، [[واجب]] است، [[امامت]] نیز [[واجب]] خواهد بود.
* [[سید مرتضی]] در [[تبیین]] [[لطف]] بودن [[امامت]] گفته است: ما [[امامت]] را به دو شرط [[واجب]] می‌دانیم: یکی این که [[تکالیف عقلی]] وجود داشته باشد، و دیگری این که [[مکلفان]] [[معصوم]] نباشند، [[دلیل]] [[وجوب امامت]] با توجه به دو شرط مزبور این است که هر [[عاقل]] آشنا با عرف و [[سیره]] [[عقلای بشر]] می‌داند که هرگاه در جامعه‌ای [[رهبری]] [[با کفایت]] و [[تدبیر]] وجود داشته باشد که از [[ستمگری]] و [[پلیدی]] جلوگیری و از [[عدالت]] و ارزش‌های [[انسانی]] [[دفاع]] کند، شرایط [[اجتماعی]] برای بسط [[فضایل]] و [[ارزش‌ها]] فراهم‌تر خواهد بود و این، چیزی جز [[لطف]] نیست، زیرا [[لطف]] آن است که با توجه به آن، [[مکلفان]] به [[طاعت]] و [[فضیلت]] روی می‌آورند و از [[پلیدی]] و [[تباهی]] دوری می‌گزینند. بنابراین، [[امامت]] در [[حق]] [[مکلفان]]، [[لطف]] است<ref>الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۰۹- ۴۱۰.</ref>.
* [[ابن میثم بحرانی]] [[برهان لطف]] [[امامت]] را با توجه به [[تکالیف شرعی]] تقریر کرده و گفته است: [[نصب امام]] لطفی است از [[خداوند]] در انجام دادن [[تکالیف شرعی]] و فعل [[لطف]] به مقتضای [[حکمت الهی]] [[واجب]] است، پس [[نصب امام]] از جانب [[خداوند]] [[واجب]] است<ref>قواعد المرام، ص۱۷۵.</ref>.
*عده‌ای از [[متکلمان شیعه]]، [[لطف]] [[امامت]] را مقتضای [[تکالیف الهی]] دانسته‌اند و از [[عقلی]] یا [[شرعی]] بودن [[تکلیف]] [[سخن]] نگفته‌اند<ref>تقریب المعارف، ص۹۵؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۴۰؛ کشف المراد، ص۴۹۰؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۸.</ref>.
*به [[استدلال]] پیشین اشکال شده است که [[امامت]] در [[حق]] همه [[مکلفان]] [[لطف]] نیست، زیرا در میان [[انسان‌ها]] کسانی یافت می‌شوند که اگر [[الزام]] و [[نظارت]] [[حکومتی]] در بین نباشد نیز به رعایت [[احکام الهی]] [[اقدام]] می‌کنند و چه بسا [[لزوم]] [[اطاعت از امام]] برای آنان گران باشد و همین امر موجب روی گردانی آنها از دین شود<ref>المغنی، ج۱، ص۳۵.</ref>.
*اگر اشکال یاد شده، بر [[لطف]] بودن [[امامت]] وارد باشد، بر [[لطف]] بودن [[نبوت]] نیز وارد خواهد بود، چرا که اگر [[نبوت]] و [[امامت]] را با توجه به نوع [[بشر]] مطالعه کنیم. بدون [[شک]] از این جهت، [[نبوت]] و [[امامت]] برای نوع [[بشر]] [[لطف]] است و [[مخالفت]] افرادی اندک، آن هم به خاطر عوامل وانگیزه‌های [[شیطانی]] و [[نفسانی]]، ناقض قاعده مزبور نخواهد بود. [[نبوت]] وامامت برای چنین افرادی معیار [[امتحان الهی]] خواهد بود که خود یکی از قواعد [[شریعت]] است.
*اشکال دیگر این که [[وجوب لطف]] در [[امامت]]، تعیینی نیست، بلکه تخییری است، زیرا می‌توان [[عصمت]] [[مکلفان]] را به عنوان جایگزین [[لطف]] فرض کرد، که نقش [[هدایت]] گری آن نیز کامل‌تر از [[لطف]] [[امامت]] است <ref>المغنی، ص۲۶.</ref> پاسخ این است که موضوع بحث در [[لطف]] [[امامت]] [[مکلفان]] موجود است که از ویژگی [[عصمت]] برخوردار نیستند، فرض [[مکلفان]] [[معصوم]]، واقعیت را [[تغییر]] نمی‌دهد<ref>المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۵۰.</ref>.
*گفته شده است: هرگاه موضوع [[لطف]] در باب [[امامت]]، [[مکلفان]] غیر [[معصوم]] باشد می‌توان مکلفانی را فرض کرد که نه [[امام]] باشند و نه [[مأموم]]؛ چنان که [[شیعه]] به [[عصمت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و [[حضرت زهرا]]{{س}} و [[امامان]] دیگر قائل است. در این صورت در زمان [[علی]]، [[حضرت زهرا]] و [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} نه [[امام]] بودند و نه [[مأموم]]. و این مطلب بر خلاف [[اجماع]] [[امت اسلامی]] است، زیرا هر مکلفی یا [[امام]] است و یا [[مأموم]]<ref>المنقذ، ج۲، ص۲۴۷.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۴۰۹</ref>
*پاسخ این است که وجه [[نیازمندی]] [[مکلفان]] به [[امام]]، منحصر در [[لطف بودن امام]] در انجام [[تکالیف الهی]] نیست، بلکه [[امامت]] فواید و آثار دیگری، مانند [[تعلیم]] معالم [[دینی]] و [[احکام شریعت]] و [[پیروی]] از او در [[مکارم اخلاق]] و [[سیر و سلوک]] [[معنوی]] دارد. فواید یاد شده در مورد [[مکلفان]] [[معصوم]] نیز متصور است<ref>المنقذ، ج۲، ص۲۵۰.</ref>.
*اشکال دیگر این که [[لطف]] [[امامت]] در مورد انجام [[تکالیف الهی]] منوط به [[حضور امام]] و [[اعمال]] [[ولایت]] و [[زعامت سیاسی]] و [[اجتماعی]] توسط اوست. این مطلب با [[اعتقاد]] [[شیعه]] به [[امامت امام غایب]] [[سازگاری]] ندارد<ref>همان، ج۲، ص۲۵۲.</ref>.
*پاسخ این است که [[وجود امام]] به خودی خود [[لطف]] است و [[تصرف]] او [[لطف]] دیگری است و عدم تحقق این [[لطف]] ناشی از عدم [[آمادگی]] [[مکلفان]] است. توضیح این که [[لطف]] در باب [[امامت]]، در [[حقیقت]] از سه مرحله تشکیل می‌شود که هر یک به خودی خود [[لطف]] است.
#آفریدن [[امام]] توسط [[خداوند]] و اعطای [[منصب امامت]] به او؛
# [[پذیرش]] [[منصب امامت]] توسط [[امام]] و [[آمادگی]] او برای عمل به مقتضای آن؛
# [[آمادگی]] [[مکلفان]] در [[یاری]] دادن [[امام]] و [[اطاعت]] از او.
*مراتب یاد شده بر یکدیگر ترتب دارند و تا مرتبه نخست محقق نشود، موضوع مرتبه دوم تحقق نخواهد یافت، بر این اساس، مرتبه سوم که مربوط به [[مکلفان]] است در گرو تحقق دو مرتبه پیشین است. بنابراین، [[وجود امام]] و [[نصب]] او به [[امامت]] از جانب [[خداوند]] [[واجب]] است، تا موضوع مرتبه سوم [[لطف]] [[امامت]] تحقق پذیرد. اما تحقق نیافتن [[لطف]] در مرتبه سوم ناشی از [[سوء]] [[تصمیم]] و [[عمل]] [[مکلفان]] است<ref>کشف المراد، ص۴۹۱.</ref>. بحث گسترده درباره آثار و فواید وجودی [[امام غایب]] در مدخل جداگانه خواهد آمد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۴۱۰</ref>




==جایگاه شناسی==
==پاسخ به [[شبهه]]==
فیلسوفان اسلامی اغلب در آثار خود، بحثی مجزا ذیل عنوان نبوت یا نبوات مطرح نموده و در آن به ارائه ادله عقلی برای اثبات لزوم ارسال رسل و انبیای الهی پرداخته‌اند. آنان‌گاه به صورت تلویحی و‌گاه صراحتاً به خاتمیت نبی مکرم اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم اشاره کرده و در صدد تبیین آن برآمده‌اند.
*آیا اصولاً [[وجود امام]] و [[رهبر]] در [[جامعه]] [[تاریخ]] بشری [[ضرورت]] دارد یا خیر؟ بر فرض ضروری بودن آن، آیا در همیشۀ [[تاریخ]] [[ضرورت]] دارد یا دوره‌هایی خاص؟ بر فرضِ [[ضرورت]]، آیا [[ضرورت]] [[شرعی]] دارد یا [[عقلی]]؟ و بر فرض که [[ضرورت عقلی]] داشته باشد آیا بر [[خداوند]] [[واجب]] است [[نصب امام]] و یا بر [[انسان‌ها]] [[واجب]] است [[انتخاب]] [[رهبر]]؟ و خلاصه: انتخابی است یا [[انتصابی]]؟
از جمله تبیین‌های فیلسوفان این است که انسان، برترین موجودات؛ پیامبران، برترین انسان‌ها؛ رسولان، برترین پیامبران؛ برترین رسولان، انبیاء اولوالعزم؛ و برترین انبیای اولوالعزم کسی است که شریعتش عمومی و کلی باشد و چنین کسی حضرت محمد(ص) است که سید فرزندان آدم و در نتیجه خاتم النبیین است.
===نظریه‌های فرقه‌های مختلف [[مسلمانان]]===
 
*برای پاسخ‌گویی به این سؤال‌ها، نظریه‌های فرقه‌های مختلف [[مسلمانان]] را بیان می‌داریم:
==خاتمیت از منظر فیلسوفان مسلمان==
#گروهی از [[خوارج]] می‌گفتند: اصولاً [[امامت]] امری ضروری و لازم نیست و [[جامعه]] نیاز به [[رهبر]] ندارد، نه [[رهبری]] که [[خدا]] [[نصب]] کند و نه [[رهبری]] که [[مردم]] [[انتخاب]] کنند و شعارشان این بود: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}<ref>«داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref>. و گروهی دیگر برآنند که در مواقع [[اجتماعی]] و دورانی که خطری [[جامعه اسلامی]] را [[تهدید]] نمی‌کند، نیازی به وجود [[رهبر]] نیست ولی هنگام توفانی شدن اوضاع، وجود [[رهبری]] [[ضرورت]] دارد<ref>علی محمدی، شرح کشف المراد، ص۴۰۴.</ref>.
صدرالمتألهین مسئله ختم نبوت و انقطاع وحـی الهـی را در دو کتـاب الشـواهد الربوبیـه و
#اَشاعره و [[اهل حدیث]] معتقدند [[رهبری]] در [[جامعه]] همیشه [[ضرورت]] داشته و این [[وجوب]] هم [[وجوب شرعی]] است؛ یعنی به [[حکم]] [[شارع]] در هر عصری بر [[مردم]] [[واجب]] است که [[رهبری]] را [[انتخاب]] نموده و به فرمان‌های او گردن نهند<ref>علی محمدی، شرح کشف المراد، ص۴۰۴.</ref>.
مفاتیح الغیب مطرح ساخته است. به نظر وي، اگر مراد از وحی، صرف تعلیم مـردم توسـط
#گروهی از [[معتزله]] می‌گویند: وجود [[رهبر]] در همه [[جوامع]] و در همه اعصار امری ضروری و حیاتی است و این [[ضرورت]] هم [[عقلی]] است نه [[شرعی]] و به [[حکم عقل]] بر خود [[مردم]] [[انتخاب]] [[رهبری]] [[واجب]] است.
خداوند باشد، هیچگاه اینچنین وحی و به عبارت دیگـر ، چنـین نبـوت و رسـالتی از زمـین
#[[دانشمندان]] [[امامیه]] معتقدند [[بشر]] همیشه [[نیاز به امام]] و [[رهبر]] دارد و این [[ضرورت عقلی]] است و بر [[خداوند]] [[واجب]] است شخصی را به عنوان [[امام]] و [[رهبر]] [[نصب]] کند و مسئله [[انتصابی]] است نه انتخابی<ref>علی محمدی، شرح کشف المراد، ص۴۰۶.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۶۹-۷۰.</ref>.
منقطع نخواهد بود، ولی اگر منظور از وحی، تمثل ملک وحی بر شخص نبـی بـه صـورت
قابل رؤیت و شنیدن صداي این ملک باشد، باید گفت که چنین وحی و نبوتی با بعثت نبی
اکرم ،پایان پذیرفته است، و دیگر چنین نخواهد بود که ملک وحی بر کسی ظاهر شود و
کلام االله را به گوش وي بخواند.
صدرالمتألهین، پس از بیان این موضع، اشاره میکند که البته، نبوت از لحـاظ «حکـم » و
«ماهیت» هرگز منقطع نبوده و نخواهد بود. به عقیدة وي، امتداد نبـوت از لحـاظ حکـم ، در
معصومان و مجتهدان علوم دینی خواهد بود و حکم نبـوت محمـدي از ایـن طریـق ، در
آینده جاري. اما نبوت از لحاظ ماهیت نیز ادامه خواهد داشت و آن از طریق اولیـاي کامـل
الهی است. در اولیاي الهی، نبوت به صورت غیبی و باطنی است، در حالی که نبـوت بـراي
شخص نبی به نحو ظاهري است. به عقیدة صدرالمتألهین، اولیا دو دسته هسـتند ؛ برخـی از
آنها نبوت را به طور مستقیم از جانب حقتعالی اخذ میکنند و آن وقتی است کـه خداونـد ،
نبوت را از نبیاي، به صورت ارث گرفته و سپس به شخص ولی اعطا میکند. اما برخی از
اولیا مقام نبوت را از شخص نبی به ارث میگیرند. به نظر وي، یکی از مصـادیق ایـن نـوع
ولایت، ولایت اهلبیت نبی اکرم ،یعنی ائمه اطهار است، که از جانـب پ یـ امبر اکـرم  ،
8 مقام نبوت را به نحو غیبی و باطنی واجد هستند.
بنابراین، بر طبق رأي صـدرالمتألهین ، در
باب ختم نبوت اولاً، تفاوت بنیادینی بین نبوت و امامت موجود نیست و ثانیاً، دایره نبـوت
بسته نمیباشد و امامت در امتداد دایره نبوت قرار دارد.
 
 
مفسران‌ امروزین‌ سهروردی‌ معتقدند «ولایت‌ از اصول‌ اعتقادی‌ سهروردی‌ است‌ و به‌ نظر او اگرچه‌ نبوت‌ ختم‌ شده،‌ اما ولایت‌ بدان‌ معنا که‌ در شیعه‌ مطرح‌ شده‌، پیوسته‌ و مداوم‌ است‌.»<ref>سیدحسین‌ نصر، «مفسر عالم‌ غربت‌ و شهید طریق‌ معرفت‌»، معارف‌ اسلامی‌، اوقاف‌، س۸، ش۱۰، ص۱۱.</ref>
 
 
 
از میان فیلسوفان اسلامی، صدرالدین شیرازی با رویکردی شیعی، ختم نبوت را به انقطاع وحی تشریعی و نزول فرشته تفسیر کرده و معتقد شده است که ختم نبوت به معنای پایان یافتن حجت آسمانی نیست، بلکه طبق اعتقاد شیعه، حکم امامانِ معصوم، از سوی شخص پیامبر اسلام حجت الهی و معتبر اعلام شده است.
 
سبزواری با تفکیک میان نبوت تشریعی و نبوت تبلیغی و تبیینی، ختم و انقطاع نبوت را ناظر به نبوت تشریعی دانسته است. از نظر او، خاتمیت پیامبر اکرم دو وجه دارد: یکی آنکه با ظهور رسول اکرم همه کمالات متصوَّر به اوج خود رسیده و مجالی برای ظهور پیامبر دیگری باقی نمانده و گویی حضرت محمد بر همه کمالات و زیباییها مهر زده است. وجه دیگر اینکه از آنجا که پیامبر اکرم اشرف مخلوقات و غایت آفرینشِ عالم امکان است، با ظهور ایشان غایت آفرینش تحقق یافته و به خاتمه رسیده است.

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۴۸

امامت و لطف

  1. آفریدن امام توسط خداوند و اعطای منصب امامت به او؛
  2. پذیرش منصب امامت توسط امام و آمادگی او برای عمل به مقتضای آن؛
  3. آمادگی مکلفان در یاری دادن امام و اطاعت از او.
  • مراتب یاد شده بر یکدیگر ترتب دارند و تا مرتبه نخست محقق نشود، موضوع مرتبه دوم تحقق نخواهد یافت، بر این اساس، مرتبه سوم که مربوط به مکلفان است در گرو تحقق دو مرتبه پیشین است. بنابراین، وجود امام و نصب او به امامت از جانب خداوند واجب است، تا موضوع مرتبه سوم لطف امامت تحقق پذیرد. اما تحقق نیافتن لطف در مرتبه سوم ناشی از سوء تصمیم و عمل مکلفان است[۱۱]. بحث گسترده درباره آثار و فواید وجودی امام غایب در مدخل جداگانه خواهد آمد[۱۲]


پاسخ به شبهه

نظریه‌های فرقه‌های مختلف مسلمانان

  • برای پاسخ‌گویی به این سؤال‌ها، نظریه‌های فرقه‌های مختلف مسلمانان را بیان می‌داریم:
  1. گروهی از خوارج می‌گفتند: اصولاً امامت امری ضروری و لازم نیست و جامعه نیاز به رهبر ندارد، نه رهبری که خدا نصب کند و نه رهبری که مردم انتخاب کنند و شعارشان این بود: ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ[۱۳]. و گروهی دیگر برآنند که در مواقع اجتماعی و دورانی که خطری جامعه اسلامی را تهدید نمی‌کند، نیازی به وجود رهبر نیست ولی هنگام توفانی شدن اوضاع، وجود رهبری ضرورت دارد[۱۴].
  2. اَشاعره و اهل حدیث معتقدند رهبری در جامعه همیشه ضرورت داشته و این وجوب هم وجوب شرعی است؛ یعنی به حکم شارع در هر عصری بر مردم واجب است که رهبری را انتخاب نموده و به فرمان‌های او گردن نهند[۱۵].
  3. گروهی از معتزله می‌گویند: وجود رهبر در همه جوامع و در همه اعصار امری ضروری و حیاتی است و این ضرورت هم عقلی است نه شرعی و به حکم عقل بر خود مردم انتخاب رهبری واجب است.
  4. دانشمندان امامیه معتقدند بشر همیشه نیاز به امام و رهبر دارد و این ضرورت عقلی است و بر خداوند واجب است شخصی را به عنوان امام و رهبر نصب کند و مسئله انتصابی است نه انتخابی[۱۶][۱۷].
  1. الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۰۹- ۴۱۰.
  2. قواعد المرام، ص۱۷۵.
  3. تقریب المعارف، ص۹۵؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۴۰؛ کشف المراد، ص۴۹۰؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۸.
  4. المغنی، ج۱، ص۳۵.
  5. المغنی، ص۲۶.
  6. المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۵۰.
  7. المنقذ، ج۲، ص۲۴۷.
  8. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۰۹
  9. المنقذ، ج۲، ص۲۵۰.
  10. همان، ج۲، ص۲۵۲.
  11. کشف المراد، ص۴۹۱.
  12. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۱۰
  13. «داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.
  14. علی محمدی، شرح کشف المراد، ص۴۰۴.
  15. علی محمدی، شرح کشف المراد، ص۴۰۴.
  16. علی محمدی، شرح کشف المراد، ص۴۰۶.
  17. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۶۹-۷۰.