سخاوت امام حسین: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-== جستارهای وابسته == * +== جستارهای وابسته == {{مدخلهای وابسته}} * )) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]] ==منابع== +]] {{پایان مدخلهای وابسته}} ==منابع==)) |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
{{مدخلهای وابسته}} | {{مدخلهای وابسته}} | ||
* [[سخاوت]] | * [[سخاوت]] | ||
{{پایان مدخلهای وابسته}} | |||
==منابع== | ==منابع== |
نسخهٔ ۲۵ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۵۱
مقدمه
با روح بزرگ و والایی که امام حسین(ع) از آن برخوردار بود و به یاری نیازمندان میشتافت و به زنان بیسرپرست و یتیمان رسیدگی میکرد. آنان را که حضورش شرفیاب میشدند، شاد و مسرور میساخت و نیاز نیازمندان را بیآنکه فرصت درخواست نیاز بدانان دهد، تا احساس خواری و ذلّت کنند، برآورده میساخت. رحم و شفقت او پایانی نداشت. هرگاه اموالی به دستش میرسید آن را میان نیازمندان تقسیم میکرد و این خود، از ویژگیهای انسانهای سخاوتمند و بخشنده و سرشت و خوی افراد کریم و دریادل و نشان انسانهای باگذشت است.
امام حسین(ع) در تاریکی و ظلمت شب، انبانی پر از غذا همراه با پول به خانههای زنان بیسرپرست و یتیمان میبرد، به گونهای که حتی معاویة بن ابی سفیان بدین سخاوت و بخشش اعتراف کرد. او وقتی مقداری هدایا به برخی از سران و شخصیتها فرستاد گفت: حسین [بن علی] بخشش خود را نخست از یتیمانی که پدرانشان را در جنگ صفین در سپاه پدرش [علی] از دست دادهاند، آغاز میکند و اگر چیزی اضافه آمد با آن شتر، نحر کرده و مردم را اطعام میکند و به آنان شیر مینوشاند[۱].
در موردی سرشار از محبت و انسانیّت و مهربانی، در ازای یک تهنیت، بندهای را آزاد ساخت. انس روایت کرده و میگوید: نزد امام حسین(ع) شرفیاب بودم، کنیزکی که دسته گلی در دست داشت بر آن حضرت وارد شد و آن را به امام هدیه کرد حضرت بدو فرمود: تو در راه خدا آزادی. انس از دیدن این جریان مبهوت شد و به حضرت عرضه داشت: [اماما!] کنیزکی را تنها در قبال دسته گلی که به شما هدیه نمود آزاد کردی؟
حضرت در پاسخ وی فرمود: «كَذَا أَدَّبَنَا اللَّهُ، قَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا[۲] وَ كَانَ أَحْسَنَ مِنْهَا عِتْقُهَا»[۳]؛ خدای متعال ما را چنین تربیت کرده آنجا که فرموده: هرگاه به شما تحیّتی گفته شود، بهتر از آن را به صاحبش برگردانید و یا به همانگونه پاسخ گوئید دهید اینک هدیه بهتر از دسته گل، آزادی این کنیزک است.
از دیگر موارد بخشش و گذشت امام(ع) پرداختن بدهی أسامة بن زید و رفع نگرانی وی را میتوان نام برد که این حالت به هنگام بیماریاش بر او عارض شده بود[۴] با اینکه اسامه در صف مخالفان پدر بزرگوارش امیر مؤمنان(ع) قرار داشت. روزی فرد نیازمندی به در خانه امام حسین(ع) آمد و این اشعار را زمزمه کرد: آنکس که امیدش تو باشی و حلقه در خانهات را بکوبد، مأیوس بر نخواهد گشت، تو بخشنده و مورد اعتمادی و پدر بزرگوارت، فاسقان را به دوزخ میفرستاد[۵].
امام حسین(ع) پس از شنیدن صدای فقیر، شتابان نزد او آمد و به مجرّد مشاهده آثار فقر و تنگدستی در چهره او، قنبر غلام خویش را صدا زد و پرسید: چقدر خرجی داریم؟ عرضه داشت: همان دویست درهمی که فرمودی آن را میان اعضای خانوادهات توزیع کنم. امام(ع) فرمود: آنها را بیاور؛ زیرا اکنون کسی که از خانوادهام بدین پول نیازمندتر است، به در خانه ما آمده است. حضرت آن مقدار پول را از قنبر گرفت و به فقیر داد و از او پوزش خواست و فرمود: این مبلغ ناچیز را بگیر و من از تو پوزش میخواهم و مطمئن باش که تو را دوست میدارم و به تو مهر میورزم. اگر در آینده زندگی توان و تمکنّی باشد، باران بخششها بر تو فرود خواهد بارید، اما چه باید کرد که روزگار، تغییرپذیر و ناپایدار و دست ما از مال دنیا تهی است.
عرب مستمند، پول را گرفت و از آن حضرت سپاسگزاری و در حقش دعای خیر نمود و در مدح وی این اشعار را خواند: پاکیزگانی پاکدامن که هرکجا از آنان یاد شود، بر آنها صلوات و درود فرستاده میشود. تنها شما هستید که از همه برترید و علم و دانش کتاب و سورههایی که فرود آمده در نزد شماست، هرکس به هنگام تعیین نسب و نژاد، علوی تبار نباشد در میان همه مردم از هیچگونه سند افتخاری برخوردار نیست[۶].[۷]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ حیاة الامام الحسن، ج۱، ص۱۲۸ به نقل از عیون الاخبار.
- ↑ «و چون به شما درودی گفته شد، با درودی بهتر از آن یا همانند آن پاسخ دهید» سوره نساء، آیه ۸۶.
- ↑ کشف الغمة، ج۲، ص۳۱؛ فصول المهمة، ص۱۶۷.
- ↑ بحار الانوار، ج۴۴، ص۱۸۹؛ مناقب آل ابو طالب، ج۴، ص۶۵.
- ↑ لَمْ يَخِبِ الْآنَ مَنْ رَجَاكَ وَ مَنْ / حَرَّكَ مِنْ دُونِ بَابِكَ الْحَلَقَةَ أَنْتَ جَوَادٌ وَ أَنْتَ مُعْتَمَدٌ / أَبُوكَ قَدْ كَانَ قَاتِلَ الْفَسَقَةِ
- ↑ تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۲۳؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۶۵.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۴۹.