واکنش موجودات نسبت به عرضه امانت چه بود؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]]== {{پرسشهای وابسته}} {{ستون-شروع|3}} * رده: +== {{منبعشناسی جامع}} * [[:رده:)) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پرسشهای وابسته== +== پرسشهای وابسته ==)) |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
::::::در پاسخ میگوییم: [[ظلوم]] و جهول بودن [[انسان]]، هرچند که از یک نگاه [[عیب]] و ملاک ملامت و [[عتاب]] و خردهگیری است، همین [[ظلم]] و [[جهل]] [[انسان]]، مصحح حمل [[امانت]] و [[ولایت الهی]] است؛ زیرا کسی به [[ظلم]] و [[جهل]] متصف میشود که شأنش اتصاف به [[عدل]] و [[علم]] باشد. به کوه [[ظالم]] و [[جاهل]] نمیگویند؛ زیرا متصف به [[عدالت]] و [[علم]] نمیشود. همچنین [[آسمانها]] و [[زمین]] [[جهل]] و [[ظلم]] را حمل نمیکنند، به خاطر اینکه متصف به [[عدل]] و [[علم]] نمیشوند، به خلاف [[انسان]] که [[شأن]] و استعداد [[علم]] و [[عدالت]] را دارد، [[ظلوم]] و جهول نیز هست <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۵۱.</ref>. از این رو دو کلمه "[[ظلوم]]" و "جهول" دو [[وصف]] از [[ظلم]] و جهلاند و کسی را [[ظلوم]] و جهول گویند که [[ظلم]] و [[جهل]] در او امکان داشته باشد، همچنان که به قول [[فخر رازی]] اسب چموش و چارپای چموش، آب طهور، اوصافیاند، برای حیوانی که امکان چموشی، آبی که امکان طهور بودن را داشته باشد. پس به سنگ و کلوخ، چموش نمیگویند<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۵۱.</ref>»<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص۵۰-۵۲.</ref>. | ::::::در پاسخ میگوییم: [[ظلوم]] و جهول بودن [[انسان]]، هرچند که از یک نگاه [[عیب]] و ملاک ملامت و [[عتاب]] و خردهگیری است، همین [[ظلم]] و [[جهل]] [[انسان]]، مصحح حمل [[امانت]] و [[ولایت الهی]] است؛ زیرا کسی به [[ظلم]] و [[جهل]] متصف میشود که شأنش اتصاف به [[عدل]] و [[علم]] باشد. به کوه [[ظالم]] و [[جاهل]] نمیگویند؛ زیرا متصف به [[عدالت]] و [[علم]] نمیشود. همچنین [[آسمانها]] و [[زمین]] [[جهل]] و [[ظلم]] را حمل نمیکنند، به خاطر اینکه متصف به [[عدل]] و [[علم]] نمیشوند، به خلاف [[انسان]] که [[شأن]] و استعداد [[علم]] و [[عدالت]] را دارد، [[ظلوم]] و جهول نیز هست <ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۵۱.</ref>. از این رو دو کلمه "[[ظلوم]]" و "جهول" دو [[وصف]] از [[ظلم]] و جهلاند و کسی را [[ظلوم]] و جهول گویند که [[ظلم]] و [[جهل]] در او امکان داشته باشد، همچنان که به قول [[فخر رازی]] اسب چموش و چارپای چموش، آب طهور، اوصافیاند، برای حیوانی که امکان چموشی، آبی که امکان طهور بودن را داشته باشد. پس به سنگ و کلوخ، چموش نمیگویند<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۵۱.</ref>»<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص۵۰-۵۲.</ref>. | ||
==پرسشهای وابسته== | == پرسشهای وابسته == | ||
==[[:رده:آثار امامت|منبعشناسی جامع امامت]]== | ==[[:رده:آثار امامت|منبعشناسی جامع امامت]]== |
نسخهٔ ۱۷ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۱۷
واکنش موجودات نسبت به عرضه امانت چه بود؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جمع پرسش و پاسخ امامت |
مدخل بالاتر | امامت در قرآن |
مدخل اصلی | آیه امانت |
واکنش موجودات نسبت به عرضه امانت چه بود؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث امامت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ
- حجت الاسلام و المسلمین مهدی مقامی، در کتاب «ولایت و امامت در قرآن» در اینباره گفته است:
- «هنگامی که خدای متعال ولایت را بر موجودات عرضه نمود، همه مخلوقات جز انسان از پذیرش آن ابا کردند و تنها انسان آن را متحمل شد.
- "اباء" دو نوع دارد: اشفاقی و استکباری. این دو از جهاتی با یکدیگر تفاوت دارند:
- در ابا اشفاقی، ابا کننده از تحمل یک تکلیف ناتوان است: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا﴾ ولی در ابای استکباری، ابا کننده از انجام تکلیف ناتوان نیست، ولی عمداً سر باز میزند، مانند ابا شیطان از سجده آدم[۱]: ﴿وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾[۲].
- ابای استکباری، باعث تنزّل از مقام رفیع میشود، بر خلاف اباء اشفاقی[۳].
- ابای اشفاقی مذموم نیست، بر خلاف ابای استکباری که مذموم است و مؤاخذه دارد.
- در ابای استکباری، عدم پذیرش به خاطر یک نوع ادّعای استقلال در برابر خدا است، ولی در ابای اشفاقی عدم پذیرش، به خاطر ترس و عدم استعداد لازم است.
- در ابای استکباری، قدرت بر فعل هست، ولی عمداً سر باز میزند؛ از اینرو، تعبیر قرآن از ابای شیطان، با استکبار آمیخته است: ﴿أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ﴾. ولی در ابای اشفاقی قدرتی بر پذیرش نیست.
- اگر گفته شود حالا که هیچ مخلوقی به خود اجازه نداده و جرأت نکرده است که این امانت را به دوش بگیرد و تنها در میان صف مخلوقات، انسان قدم جلو گذاشته و گفته من حاضرم بپذیرم چرا قرآن او را ظلوم و جهول خوانده است؟ به دیگر سخن، خدا با اینکه حکیم و علیم است، چرا چنین بار سنگینی را که حملش از قدرت آسمانها وزمین بیرون است، بر انسان ظلوم و جهول حمل کرد؟
- در پاسخ میگوییم: ظلوم و جهول بودن انسان، هرچند که از یک نگاه عیب و ملاک ملامت و عتاب و خردهگیری است، همین ظلم و جهل انسان، مصحح حمل امانت و ولایت الهی است؛ زیرا کسی به ظلم و جهل متصف میشود که شأنش اتصاف به عدل و علم باشد. به کوه ظالم و جاهل نمیگویند؛ زیرا متصف به عدالت و علم نمیشود. همچنین آسمانها و زمین جهل و ظلم را حمل نمیکنند، به خاطر اینکه متصف به عدل و علم نمیشوند، به خلاف انسان که شأن و استعداد علم و عدالت را دارد، ظلوم و جهول نیز هست [۴]. از این رو دو کلمه "ظلوم" و "جهول" دو وصف از ظلم و جهلاند و کسی را ظلوم و جهول گویند که ظلم و جهل در او امکان داشته باشد، همچنان که به قول فخر رازی اسب چموش و چارپای چموش، آب طهور، اوصافیاند، برای حیوانی که امکان چموشی، آبی که امکان طهور بودن را داشته باشد. پس به سنگ و کلوخ، چموش نمیگویند[۵]»[۶].
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع امامت
پانویس
- ↑ زن در آینه جلال و جمال، ص۱۱۹.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که به فرشتگان گفتیم: برای آدم فروتنی کنید، همه فروتنی کردند جز ابلیس که سرباز زد و سرکشی کرد و از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.
- ↑ تسنیم، ج۳، ص۲۸۰.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۵۱.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۵۱.
- ↑ مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۵۰-۵۲.