ازرق بن عقبة بن ازرق ثقفی: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-== پانویس == {{پانویس}} {{ +== پانویس == {{پانویس}} {{)) |
جز (جایگزینی متن - ':2.jpg' به ':IM009658.jpg') |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده: | # [[پرونده:IM009658.jpg|22px]] [[محمد رضا هدایتپناه|هدایتپناه، محمد رضا]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|'''مقاله «ازرق بن عقبة بن ازرق ثقفی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
نسخهٔ ۲۶ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۴۰
مقدمه
کنیهاش ابوعقبه و غلام کلده ثقفی یا حارث بن کلده ثقیفی است[۱]. ازرق، رومی بود و شغل او آهنگری[۲]. بلاذری[۳] گوید: ازرق با سمیه، مادر عمار ازدواج کرد و پس از جدایی، یاسر با سمیه ازدواج نمود، ولی ابن قتیبه[۴] و ابن سعد[۵] گویند: ازرق پس از یاسر با سمیه ازدواج کرد و از این رو سلمة بن ازرق برادر مادری عمار است. افزون بر اینکه سمیه و یاسر با هم شهید شدند، ابن عبدالبر[۶] این مطلب را از ابن قتیبه و ابن سعد غلطی فاحش میشمارد و تصریح میکند که ازرق با سمیه، مادر زیاد بن ابیه ازدواج کرد. شگفتی این است که ابن عساکر[۷]، مزی[۸]، ذهبی[۹] و دیگران بدون اندک ایرادی به نقل ابن سعد و ابن قتیبه، مطلب آنان را نقل کرده و از آن گذشتهاند.
رسول خدا(ص) هنگام محاصره طائف، اعلام کرد هر غلامی که از قلعه بیرون آید و خود را تسلیم کند، آزاد است. نزدیک به ده نفر که ازرق از جمله آنان بود بیرون آمدند و مسلمان شدند و پیامبر آزادشان کرد[۱۰] و ازرق را به خالد بن سعید بن عاص داد تا در حمایت او باشد. از این رو، ازرق حلیف امویان شد و از آنان زن گرفت و به آنان دختر داد[۱۱]. برخی تصور کردهاند ازرق جد خوارج ازارقه است، ولی این صحیح نیست؛ چراکه آنان به ابونافع بن ازرق حنفی منسوباند[۱۲].[۱۳]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ابن قتیبه، ص۲۵۶؛ ابن سعد، ج۳، ص۴۶۷.
- ↑ ابن حجر، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ بلاذری، ج۱، ص۴۶۸؛ ابن حجر، ج۱، ص۱۹۹.
- ↑ ابن قتیبه، ص۲۵۶.
- ↑ ابن سعد، ج۳، ص۲۴۷.
- ↑ ابن عبدالبر، ج۴، ص۴۱۹ .
- ↑ ابن عساکر، ج۴۳، ص۳۵۴ و ۳۵۷.
- ↑ مزی، ج۲۱، ص۲۱۶ و ۲۱۸.
- ↑ ذهبی، ج۱، ص۴۰۷.
- ↑ واقدی، ج۲، ص۹۳۱ و ۹۳۲؛ ابن قتیبه، ص۲۵۶؛ ابن سعد، ج۳، ص۴۶۷.
- ↑ واقدی، ج۲، ص۹۳۱ و ۹۳۲.
- ↑ بلاذری، ج۱، ص۴۶۸.
- ↑ هدایتپناه، محمد رضا، مقاله «ازرق بن عقبة بن ازرق ثقفی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۳۱.