الگو:صفحهٔ اصلی/مدخل برگزیده: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جزبدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
<div class="boxTitle">'''[[حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)|حضرت فاطمه زهرا (س)]]'''</div>
<div class="boxTitle">'''[[فاطمه کلابیه|فاطمه کلابیه]]'''</div>
[[پرونده:IM009708.jpg|بی‌قاب|150px|left|link=حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)]]
[[پرونده:IM009825.jpg.jpg|بی‌قاب|150px|left|link=فاطمه کلابیه]]
[[حضرت فاطمه]]{{س}}، بیستم جمادی‌الثانی پنجم [[بعثت]] در [[مکه]] متولد شد. پدرش، [[حضرت محمد]]{{صل}} و مادرش [[خدیجه]]{{س}} بود. [[حضرت فاطمه]]{{س}} اسامی، [[القاب]] و کنیه‌های بی‌شماری دارند که هر کدام، توصیف‌کنندۀ ابعادی از شخصیت معنوی و مادی ایشان است، مانند زهرا، مطهره، شهیده، محدثه و... . [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[احادیث]] مختلفی درباره [[فاطمه]]{{س}} فرمود: "دخترم [[فاطمه]]، [[سرور]] [[زنان]] عالمیان، از ابتدا تا انتهاست. او پاره تن من و [[نور]] چشمم و میوه قلبم و [[روح]] من است، "هر که او را غضبناک کند مرا غضبناک کرده است".
نام ام البنین فاطمه فرزند [[حزام بن خالد]] و از [[قبیله]] [[کلاب]] است، او از [[زنان صدر اسلام]]، ادیب و [[شاعری]] [[فصیح]] است و نزد [[مسلمانان]] جایگاه ویژه‌ای دارد. وی از خانواده‌ای ریشه‌دار و [[دلاور]] بود. جد مادری‌اش که معاصر با [[پیامبر]] بود، [[ابو براء]] [[عامر بن مالک کلابی]] است. او در [[شجاعت]] همانند نداشت، به گونه‌ای که به وی [[لقب]] ملاعب الاسنه؛ (کسی که نیزه‌ها را به [[بازی]] می‌گیرد) داده شده بود.


دوران [[زندگی]] هجده ساله [[حضرت فاطمه]]{{س}} را در سه مقطع می‌توان مورد بررسی قرار داد:
علی{{ع}} به سبب اهداف بلندی که آثارش در [[کربلا]] ظاهر شد، او را به همسری خود برگزید. در این باره نوشته‌اند: علی{{ع}} به [[عقیل]] که آشنا به [[دانش]] انساب بود و اصالت و [[نسب]] [[قبایل]] را به خوبی می‌دانست، فرمود: زنی برایم پیدا کن که از [[خانواده]] نجیب و [[شجاع]] باشد، تا برایم [[فرزندی]] شجاع و قهرمان به [[دنیا]] آورد. عقیل گفت: با فاطمه دختر حزام کلبی [[ازدواج]] کن که در میان [[عرب]] شجاع‌تر از پدرانش وجود ندارد. [[امام]] با وی ازدواج کرد که ثمره آن چهار فرزند به نام‌های [[عباس بن علی بن ابی طالب]]، [[عبدالله بن علی بن ابی طالب]]، [[جعفر بن علی ابن ابی‌طالب]] و [[عثمان بن علی بن ابی طالب]] بود. برخی تعداد آنها را [[پنج تن]] ذکر کرده و [[ابوبکر]] را بر آنها افزوده‌اند. او زنی بود با [[شرافت]]، از خانواده‌ای ریشه‌دار و نسبت به [[فرزندان]] [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]] {{س}} نیز بسیار [[مهربان]] بود.
#'''از [[ولادت حضرت فاطمه زهرا|ولادت]] تا [[هجرت پیامبر خاتم|هجرت]]:''' این مقطع که هشت سال نخست زندگانی حضرت را در برمی‌گیرد، مصادف با [[دعوت پیامبر]]{{صل}} و اقدامات سرسختانۀ [[مشرکان]] [[مکه]] در جلوگیری از گسترش اسلام بود. [[مخالفان پیامبر]]{{صل}} با أبتر خواندن [[حضرت محمد]]{{صل}} به علت نداشتن [[فرزند]] پسر و ادامه نیافتن [[نسل]] وی، ایشان را [[استهزا]] می‌کردند؛ اما با تولد حضرت فاطمه{{س}} و نزول [[سوره کوثر]] از سوی [[خداوند]]، آن مخالفان، أبتر شدند و نسل [[پیامبر]]{{صل}} از این دختر ادامه یافت.
#'''از [[هجرت]] تا [[رحلت پیامبر]]{{صل}}:'''
##'''[[هجرت به مدینه]]:''' پس از گذشت سیزده سال از [[بعثت رسول اکرم]]{{صل}}، سرانجام مشرکان [[مکه]] به این نتیجه رسیدند که خاموش ساختن [[دعوت پیامبر]]{{صل}} جز با [[قتل]] او و [[مشارکت]] تمامی [[قبایل]] در آن، امکان‌پذیر نیست؛ منتها حضرت محمد{{صل}} بر اساس [[فرمان خداوند]] به صورت مخفیانه به سمت یثرب حرکت کردند. [[حضرت فاطمه]]{{س}} نیز در معیّت حضرت علی{{ع}}، به سمت [[مدینه]] حرکت کرد و در منطقه قُبا به [[رسول خدا]]{{صل}} ملحق شد.
##'''[[ازدواج علی]] و فاطمه{{عم}}:''' حضرت فاطمه{{س}} در [[ماه رمضان]] [[سال دوم هجری]]  با حضرت علی{{ع}} ازدواج کردند و [[ذی حجه]] همان سال مراسم عروسی برگزار شد. [[زندگی]] مشترک [[فاطمه زهرا]] {{س}} با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و کانون خانواده‌اش، پر از [[مهر]] و [[محبت]] و [[انسانیت]] و [[تقوا]] و [[ایثار]] بود. در این مدت، چندین [[آیه قرآن]]، مانند [[آیه تطهیر]]، [[آیه مباهله]] و [[سوره کوثر]] و... در [[شأن]] حضرت زهرا{{س}} و [[فرزندان]] او نازل شد.  
#'''از رحلت پیامبر{{صل}} تا [[شهادت]]:'''
##'''دفاع از ولایت:''' حضرت فاطمه{{س}} در سال یازدهم هجرت، پس از رحلت پیامبر{{صل}} مدت [[زمان]] اندکی زیستند. پدید آمدن مباحث مربوط به [[جانشینی]] پس از [[پیامبر]]{{صل}}، باعث ایجاد دو گروه میان [[مسلمانان]] شد که در ارتباط مستقیم با [[زندگانی حضرت فاطمه]]{{س}} قرار داشت. حضرت [[فاطمه زهرا]]{{س}} از ابتدای پدید آمدن جریان سقیفه در [[دفاع]] از [[ولایت]] و [[اثبات]] آن به اقدامات مختلفی روی آورد و در پی تلاش برای جلوگیری از [[اجبار]] [[حضرت علی]]{{ع}} در گرفتن [[بیعت]]، منجر به وارد ساختن آسیب‌های جسمی به وی شد. این امر، سرانجام باعث سقط جنین و [[بیماری]] شدید ایشان شد که به [[شهادت]] حضرت انجامید.
##'''ماجرای باغ [[فدک]]:''' روزی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نزد [[حضرت فاطمه]]{{س}} رفت و به او فرمود: "دخترم! [[خدا]] [[فدک]] را به پدرت بخشیده و به او اختصاص داده است و [[مسلمانان]] در آن سهمی ندارند. هر چه می‌خواهی درباره آن انجام بده. پس از [[شهادت]] [[خاتم انبیا]]{{صل}} جناح مخالف این منطقه را از حضرت گرفت؛ از این رو بخشی از تلاش دختر [[رسول خدا]]{{صل}}، ارائه [[دلایل]] برای [[اثبات]] ارثیۀ خود و بازستاندن فدک در کنار سایر اقدامات ایشان بود.


حضرت فاطمه{{س}}، سرانجام بعد از گذراندن روزهای سخت بیماری، در سال ۱۱ هجری در [[مدینه]] و در پی مصدومیت‌هایی که در راه دفاع از [[ولایت]] و حماسۀ [[غدیر]] متحمّل شد و پس از انجام وصیت‌های مختلف طبق فرمودۀ [[پیامبر]]{{صل}}، اولین فردی از [[خاندان]] [[نبوی]] بود که به دیدار ایشان شتافت. ایشان طبق وصیتشان، شبانه، مخفیانه و در نقطه نامعلومی در [[مدینه]] به خاک سپرده شد. قبر پنهان او [[گواه]] نارضایتی وی از [[حکومت]] وقت بود و وصیتش بر [[دفن]] پنهانی و مخفی بودن مدفن، مبارزه‌ای مستمر با [[باطل]] و سند مظلومیّت او و [[خاندان پیامبر]] است.
این بانو هر چند در کربلا حاضر نبود، ولی همه [[فرزندان]] خود را به آستان [[حسینی]] تقدیم کرد. [[پرچم‌دار]] [[امام حسین]]{{ع}} از دامان [[پاک]] او بود. افزون بر این، وی با [[مرثیه‌سرایی]] و [[سوگواری]] در [[شهر مدینه]] یاد [[شهیدان کربلا]] را زنده نگه داشت. هنگامی که [[بشیر]] به [[مدینه]] آمد و [[اخبار]] کربلا را به [[مردم مدینه]] رساند، به حضور [[ام‌البنین]] نیز رسید و برای اینکه به تدریج او را از [[شهادت]] فرزندانش [[آگاه]] کند، فرزندان وی را یکی یکی نام برد. ام‌البنین هر بار می‌‌گفت: از حسین چه خبر؟ فرزندانم و آنچه زیر [[آسمان]] کبود است همه فدای حسین باد! ، وقتی که [[بشیر]] خبر [[شهادت]] [[امام حسین]] را داد، با آهی سوزان و گریه‌ای جان‌سوز گفت: بشیر با این خبر بندهای دلم را پاره کردی.


<div class="readmoreButton">[[حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)|'''ادامه''']]</div>
این‌گونه برخورد بیان‌گر [[معرفت]] بالای این بانوی بزرگوار به [[امامت]] و [[ولایت]] است و نیز نشانه‌ای است از [[ایمان قوی]] و شیفتگی او به [[امام]] و [[حجت خدا]]. نقل شده است که [[زینب]] پس از ورود به [[مدینه]] به [[دیدار]] [[ام البنین]] رفت و [[شهادت]] فرزندانش را به وی [[تسلیت]] گفت. این از جایگاه ویژه [[ام‌البنین]] در نزد زینب حکایت دارد.
 
ام البنین همه [[روزه]] همراه نوه‌اش [[عبیدالله بن عباس]] به [[بقیع]] می‌رفت و برای فرزندانش [[سوگواری]] و مرثیه‌سرایی می‌کرد. [[مردم مدینه]] به ویژه [[زنان]] گرداگرد او جمع می‌شدند و با او هم نوا می‌شدند. [[گریه]] و مرثیه‌سرایی او چنان [[جان]] سوز بود که [[دوست]] و [[دشمن]] را به گریه وامی داشت.
 
<div class="readmoreButton">[[فاطمه کلابیه|'''ادامه''']]</div>

نسخهٔ ‏۱۲ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۴۴

پرونده:IM009825.jpg.jpg

نام ام البنین فاطمه فرزند حزام بن خالد و از قبیله کلاب است، او از زنان صدر اسلام، ادیب و شاعری فصیح است و نزد مسلمانان جایگاه ویژه‌ای دارد. وی از خانواده‌ای ریشه‌دار و دلاور بود. جد مادری‌اش که معاصر با پیامبر بود، ابو براء عامر بن مالک کلابی است. او در شجاعت همانند نداشت، به گونه‌ای که به وی لقب ملاعب الاسنه؛ (کسی که نیزه‌ها را به بازی می‌گیرد) داده شده بود.

علی(ع) به سبب اهداف بلندی که آثارش در کربلا ظاهر شد، او را به همسری خود برگزید. در این باره نوشته‌اند: علی(ع) به عقیل که آشنا به دانش انساب بود و اصالت و نسب قبایل را به خوبی می‌دانست، فرمود: زنی برایم پیدا کن که از خانواده نجیب و شجاع باشد، تا برایم فرزندی شجاع و قهرمان به دنیا آورد. عقیل گفت: با فاطمه دختر حزام کلبی ازدواج کن که در میان عرب شجاع‌تر از پدرانش وجود ندارد. امام با وی ازدواج کرد که ثمره آن چهار فرزند به نام‌های عباس بن علی بن ابی طالب، عبدالله بن علی بن ابی طالب، جعفر بن علی ابن ابی‌طالب و عثمان بن علی بن ابی طالب بود. برخی تعداد آنها را پنج تن ذکر کرده و ابوبکر را بر آنها افزوده‌اند. او زنی بود با شرافت، از خانواده‌ای ریشه‌دار و نسبت به فرزندان حضرت زهرا (س) نیز بسیار مهربان بود.

این بانو هر چند در کربلا حاضر نبود، ولی همه فرزندان خود را به آستان حسینی تقدیم کرد. پرچم‌دار امام حسین(ع) از دامان پاک او بود. افزون بر این، وی با مرثیه‌سرایی و سوگواری در شهر مدینه یاد شهیدان کربلا را زنده نگه داشت. هنگامی که بشیر به مدینه آمد و اخبار کربلا را به مردم مدینه رساند، به حضور ام‌البنین نیز رسید و برای اینکه به تدریج او را از شهادت فرزندانش آگاه کند، فرزندان وی را یکی یکی نام برد. ام‌البنین هر بار می‌‌گفت: از حسین چه خبر؟ فرزندانم و آنچه زیر آسمان کبود است همه فدای حسین باد! ، وقتی که بشیر خبر شهادت امام حسین را داد، با آهی سوزان و گریه‌ای جان‌سوز گفت: بشیر با این خبر بندهای دلم را پاره کردی.

این‌گونه برخورد بیان‌گر معرفت بالای این بانوی بزرگوار به امامت و ولایت است و نیز نشانه‌ای است از ایمان قوی و شیفتگی او به امام و حجت خدا. نقل شده است که زینب پس از ورود به مدینه به دیدار ام البنین رفت و شهادت فرزندانش را به وی تسلیت گفت. این از جایگاه ویژه ام‌البنین در نزد زینب حکایت دارد.

ام البنین همه روزه همراه نوه‌اش عبیدالله بن عباس به بقیع می‌رفت و برای فرزندانش سوگواری و مرثیه‌سرایی می‌کرد. مردم مدینه به ویژه زنان گرداگرد او جمع می‌شدند و با او هم نوا می‌شدند. گریه و مرثیه‌سرایی او چنان جان سوز بود که دوست و دشمن را به گریه وامی داشت.