محمد بن عبدالله افطس: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام رضا | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
محمد بن عبدالله افطس گوید: «بر [[مأمون]] داخل شدم. او مرا به خود نزدیک گردانده و احترامم کرد. سپس گفت: خدای [[رحمت]] کند [[ابوالحسن الرضا]]{{ع}} را، چه قدر عالِم بوده است! روزی مرا از یک امر بسیار عجیبی باخبر ساخت،؛ چراکه پس از پایان | محمد بن عبدالله افطس گوید: «بر [[مأمون]] داخل شدم. او مرا به خود نزدیک گردانده و احترامم کرد. سپس گفت: خدای [[رحمت]] کند [[ابوالحسن الرضا]] {{ع}} را، چه قدر عالِم بوده است! روزی مرا از یک امر بسیار عجیبی باخبر ساخت،؛ چراکه پس از پایان پذیرفتن بیعت مردم با وی برای ولایتعهدی، شبی ضمن گفتگو با او، به وی گفتم: فدایت شوم! چنین میبینم که تو به [[عراق]] بروی و من در [[خراسان]] [[خلیفه]] و [[نماینده]] تو باشم. حضرت لبخندی زده فرمودند: به جانم قسم چنین کاری نخواهم کرد؛ زیرا در این سرزمین برای ما مسکنی هست که هرگز از اینجا بیرون نخواهم رفت تا [[مرگ]] من فرا رسد و از همین جا به سوی [[محشر]] خواهم رفت. به او عرض کردم: چه کسی این را به تو گفته است؟ در پاسخ گفت: [[آگاهی]] من نسبت به جایگاهم همانند [[علم]] و آگاهی من است به جایگاه تو. عرض کردم: جایگاه من کجاست؟ فرمود: بین من و تو فاصله مکانی بسیاری خواهد بود. من در [[مشرق]] میمیرم و تو در [[مغرب]] خواهی مرد. پس هر چه تلاش کردم که او را به [[خلافت]] [[تطمیع]] کنم، نپذیرفت»<ref>اصول کافی، ج۱، کتاب توحید ۳، باب حدوث العالم و اثبات المحدث، حدیث ۳.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص۶۴۱.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:اعلام]] | [[رده:اعلام]] | ||
[[رده:راویان امام رضا]] | [[رده:راویان امام رضا]] | ||
[[رده:اصحاب امام رضا]] | [[رده:اصحاب امام رضا]] |
نسخهٔ کنونی تا ۷ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۵۲
مقدمه
محمد بن عبدالله افطس گوید: «بر مأمون داخل شدم. او مرا به خود نزدیک گردانده و احترامم کرد. سپس گفت: خدای رحمت کند ابوالحسن الرضا (ع) را، چه قدر عالِم بوده است! روزی مرا از یک امر بسیار عجیبی باخبر ساخت،؛ چراکه پس از پایان پذیرفتن بیعت مردم با وی برای ولایتعهدی، شبی ضمن گفتگو با او، به وی گفتم: فدایت شوم! چنین میبینم که تو به عراق بروی و من در خراسان خلیفه و نماینده تو باشم. حضرت لبخندی زده فرمودند: به جانم قسم چنین کاری نخواهم کرد؛ زیرا در این سرزمین برای ما مسکنی هست که هرگز از اینجا بیرون نخواهم رفت تا مرگ من فرا رسد و از همین جا به سوی محشر خواهم رفت. به او عرض کردم: چه کسی این را به تو گفته است؟ در پاسخ گفت: آگاهی من نسبت به جایگاهم همانند علم و آگاهی من است به جایگاه تو. عرض کردم: جایگاه من کجاست؟ فرمود: بین من و تو فاصله مکانی بسیاری خواهد بود. من در مشرق میمیرم و تو در مغرب خواهی مرد. پس هر چه تلاش کردم که او را به خلافت تطمیع کنم، نپذیرفت»[۱].[۲]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ اصول کافی، ج۱، کتاب توحید ۳، باب حدوث العالم و اثبات المحدث، حدیث ۳.
- ↑ محمدی، حسین، رضانامه ص۶۴۱.