علباء بن هیثم سدوسی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[علباء بن هیثم سدوسی در تاریخ اسلامی]] - [[علباء بن هیثم سدوسی در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام علی | عنوان مدخل  = علباء بن هیثم سدوسی | مداخل مرتبط = [[علباء بن هیثم سدوسی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{جعبه اطلاعات اصحاب
| نام = علباء بن هیثم سدوسی
| مشهور به =
| نام تصویر = تصویر نمادین جنگ جمل.jpg
| عرض تصویر =
| توضیح تصویر = تصویر نمادین جنگ جمل
| نام کامل = علباء بن هیثم سدوسی
| نام‌های دیگر =
| جنسیت = مرد
| کنیه = 
| لقب = 
| اهل = 
| از قبیله = [[بنی‌سدوس]]   
| از تیره = 
| پدر = [[هیثم بن جریر سدوسی]] 
| مادر = 
| همسر =
| پسر = 
| دختر = 
| خواهر =
| برادر = 
| خویشاوندان =
| وابستگان =
| تاریخ تولد =   
| محل تولد = 
| محل زندگی = [[کوفه]] 
| تاریخ درگذشت =     
| محل درگذشت = 
| تاریخ شهادت = 
| محل شهادت = 
| طول عمر =   
| محل دفن = 
| دین =
| مذهب =
| از اصحاب = [[امام علی]]
| از طبقه =
| در جنگ = [[جنگ جمل]]  
| نقش‌ها = 
| فعالیت‌ها =
| علت شهرت = 
| علت درگذشت =
| علت شهادت = 
| راوی از =
| روایات مشهور = 
| مشایخ او =  
| راویان از او =   
| آخرین راوی از او =  
}}


== مقدمه ==
== مقدمه ==
* علباء، [[فرزند]] [[هیثم بن جریر سدوسی]] مردی [[دلاور]] و [[شجاع]] و از سخنوران [[عرب]] به شمار می‌آمد. وی [[عصر جاهلیت]] و [[اسلام]] را [[درک]] کرد و در زمان [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]] در همه جنگ‌های پیروزمندانه [[مسلمانان]] و [[فتوحات اسلامی]] شرکت داشت. او ساکن [[کوفه]] بود و پس از [[قتل عثمان]] در زمرۀ [[یاران امیرمؤمنان]] {{ع}} درآمد. و به محض این که [[نماینده]] [[امام]] {{ع}} از [[مردم کوفه]] برای [[جنگ]] با [[شورشیان]] [[جمل]] استمداد ‌طلبید، علباء از نخستین مردان [[کوفی]] بود که به ندای [[نماینده]] [[امام]] لبیک گفت، و [[مردم]] را برای [[پیوستن]] به [[سپاه]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} و حرکت به سوی [[بصره]] [[دعوت]] کرد، و خود نیز راهی [[بصره]] شد و در [[جنگ جمل]] در رکاب [[حضرت علی]] {{ع}} دلاورانه جنگید و [[امام]] {{ع}} را [[یاری]] کرد.
[[علباء بن هیثم بن جریر سدوسی]] مردی [[دلاور]] و [[شجاع]] و از سخنوران [[عرب]] به شمار می‌آمد. وی [[عصر جاهلیت]] و [[اسلام]] را [[درک]] کرد و در زمان [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]] در همه جنگ‌های پیروزمندانه [[مسلمانان]] و [[فتوحات اسلامی]] شرکت داشت. او ساکن [[کوفه]] بود و پس از [[قتل عثمان]] در زمرۀ [[یاران امیرمؤمنان]] {{ع}} درآمد. و به محض این که [[نماینده]] [[امام]] {{ع}} از [[مردم کوفه]] برای [[جنگ]] با [[شورشیان]] [[جمل]] استمداد ‌طلبید، علباء از نخستین مردان [[کوفی]] بود که به ندای [[نماینده]] [[امام]] لبیک گفت، و [[مردم]] را برای پیوستن به [[سپاه]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} و حرکت به سوی [[بصره]] [[دعوت]] کرد، و خود نیز راهی [[بصره]] شد و در [[جنگ جمل]] در رکاب [[حضرت علی]] {{ع}} دلاورانه جنگید و [[امام]] {{ع}} را [[یاری]] کرد.
* در هنگامه [[جنگ]] شخصی به نام [[عمرو بن یثربی]] که از دلاوران [[قبیله]] ضبه و در [[سپاه]] [[ناکثین]] بود، لگام شتر [[عایشه]] را به پسرش داد و خود به میدان آمد و هماورد‌ طلبید، [[علباء بن هیثم]] به [[جنگ]] او آمد و [[جنگ]] [[سختی]] بین او و عمرو انجام شد و [[عاقبت]] علباء به دست [[عمرو بن یثربی]] به [[شهادت]] رسید. پس از او [[هند بن عمرو جملی]] و [[زید بن صوحان]] را به [[شهادت]] رساند و باز هم هماورد ‌طلبید. سرانجام [[عمار یاسر]] برای [[جنگ]] با او به میدان آمد، در حالی که ضعیف‌ترین کسی بود که به میدان رفت چون در سن نود سالگی بود و شمشیرش کوتاه و نیزه‌اش از همه باریک‌تر و ساق پایش از همه لاغرتر بود در حالی که [[سپاهیان]] [[علی]] {{ع}} {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} می‌گفتند، او [[توکل بر خدا]] کرد و به محض این که مقابل [[عمرو بن یثربی]] قرار گرفت چنان ضربه‌ای بر سر او زد که نقش بر [[زمین]] شد و فوراً پای او را گرفت و کشان کشان بر روی [[خاک]] به حضور [[حضرت علی]] {{ع}} آورد.
 
* [[عمرو بن یثربی]] از [[ترس]] جانش گفت: ای [[امیرمؤمنان]]، مرا زنده نگه دار تا در رکاب تو بجنگم و این بار از آنان همان گونه که از شما کشتم، بکشم! [[امام علی]] {{ع}} فرمود: "پس از این که [[زید]] و [[هند]] و علباء را کشته‌ای تو را زنده نگه دارم؟ هرگز [[خدا]] نخواهد".
در هنگامه [[جنگ]] شخصی به نام [[عمرو بن یثربی]] که از دلاوران [[قبیله]] ضبه و در [[سپاه]] [[ناکثین]] بود، لگام شتر [[عایشه]] را به پسرش داد و خود به میدان آمد و هماورد‌ طلبید، [[علباء بن هیثم]] به [[جنگ]] او آمد و [[جنگ]] [[سختی]] بین او و عمرو انجام شد و [[عاقبت]] علباء به دست [[عمرو بن یثربی]] به [[شهادت]] رسید. پس از او [[هند بن عمرو جملی]] و [[زید بن صوحان]] را به [[شهادت]] رساند و باز هم هماورد ‌طلبید. سرانجام [[عمار یاسر]] برای [[جنگ]] با او به میدان آمد، در حالی که ضعیف‌ترین کسی بود که به میدان رفت چون در سن نود سالگی بود و شمشیرش کوتاه و نیزه‌اش از همه باریک‌تر و ساق پایش از همه لاغرتر بود در حالی که [[سپاهیان]] [[علی]] {{ع}} {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} می‌گفتند، او [[توکل بر خدا]] کرد و به محض این که مقابل [[عمرو بن یثربی]] قرار گرفت چنان ضربه‌ای بر سر او زد که نقش بر [[زمین]] شد و فوراً پای او را گرفت و کشان کشان بر روی [[خاک]] به حضور [[حضرت علی]] {{ع}} آورد.
* [[عمرو بن یثربی]] گفت: ای [[علی]]، اکنون که قصد کشتن مرا داری، بگذار رازی را نزدیک صورتت بگویم.
 
* [[امام]] {{ع}} فرمود: "تو [[سرکش]] هستی و [[پیامبر]] {{صل}} [[اخبار]] سرکشان را به من فرموده است و تو را در میان آنها نام برده است".
[[عمرو بن یثربی]] از [[ترس]] جانش گفت: ای [[امیرمؤمنان]]، مرا زنده نگه دار تا در رکاب تو بجنگم و این بار از آنان همان گونه که از شما کشتم، بکشم! [[امام علی]] {{ع}} فرمود: «پس از این که [[زید]] و [[هند]] و علباء را کشته‌ای تو را زنده نگه دارم؟ هرگز [[خدا]] نخواهد».
* [[عمرو بن یثربی]] گفت: به [[خدا]] قسم، اگر به من نزدیک می‌شدی، بینی‌ات را چنان با دندان گاز می‌گرفتم که از جا کنده شود! [[حضرت]] دیگر به او مهلت نداد و [[دستور]] داد گردن او را زدند و به [[جهنم]] روانه شد<ref>ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۵۹؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۵۱۹؛ و ر. ک: کامل ابن اثیر، ج۲، ص۳۴۰.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۰۱۵-۱۰۱۷.</ref>
 
[[عمرو بن یثربی]] گفت: ای [[علی]]، اکنون که قصد کشتن مرا داری، بگذار رازی را نزدیک صورتت بگویم.
[[امام]] {{ع}} فرمود: «تو [[سرکش]] هستی و [[پیامبر]] {{صل}} [[اخبار]] سرکشان را به من فرموده است و تو را در میان آنها نام برده است».
 
[[عمرو بن یثربی]] گفت: به [[خدا]] قسم، اگر به من نزدیک می‌شدی، بینی‌ات را چنان با دندان گاز می‌گرفتم که از جا کنده شود! [[حضرت]] دیگر به او مهلت نداد و [[دستور]] داد گردن او را زدند و به [[جهنم]] روانه شد<ref>ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۵۹؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۵۱۹؛ و ر. ک: کامل ابن اثیر، ج۲، ص۳۴۰.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۰۱۵-۱۰۱۷.</ref>
 
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[بنی‌سدوس]] (قبیله)
{{پایان مدخل وابسته}}


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|'''اصحاب امام علی، ج۲''']]
#[[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|'''اصحاب امام علی، ج۲''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۱۹: خط ۷۶:
[[رده:اصحاب امام علی]]
[[رده:اصحاب امام علی]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:بنی‌سدوس]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۲۴

علباء بن هیثم سدوسی
تصویر نمادین جنگ جمل
نام کاملعلباء بن هیثم سدوسی
جنسیتمرد
از قبیلهبنی‌سدوس
پدرهیثم بن جریر سدوسی
محل زندگیکوفه
از اصحابامام علی
حضور در جنگجنگ جمل

مقدمه

علباء بن هیثم بن جریر سدوسی مردی دلاور و شجاع و از سخنوران عرب به شمار می‌آمد. وی عصر جاهلیت و اسلام را درک کرد و در زمان خلافت عمر بن خطاب در همه جنگ‌های پیروزمندانه مسلمانان و فتوحات اسلامی شرکت داشت. او ساکن کوفه بود و پس از قتل عثمان در زمرۀ یاران امیرمؤمنان (ع) درآمد. و به محض این که نماینده امام (ع) از مردم کوفه برای جنگ با شورشیان جمل استمداد ‌طلبید، علباء از نخستین مردان کوفی بود که به ندای نماینده امام لبیک گفت، و مردم را برای پیوستن به سپاه امیرمؤمنان (ع) و حرکت به سوی بصره دعوت کرد، و خود نیز راهی بصره شد و در جنگ جمل در رکاب حضرت علی (ع) دلاورانه جنگید و امام (ع) را یاری کرد.

در هنگامه جنگ شخصی به نام عمرو بن یثربی که از دلاوران قبیله ضبه و در سپاه ناکثین بود، لگام شتر عایشه را به پسرش داد و خود به میدان آمد و هماورد‌ طلبید، علباء بن هیثم به جنگ او آمد و جنگ سختی بین او و عمرو انجام شد و عاقبت علباء به دست عمرو بن یثربی به شهادت رسید. پس از او هند بن عمرو جملی و زید بن صوحان را به شهادت رساند و باز هم هماورد ‌طلبید. سرانجام عمار یاسر برای جنگ با او به میدان آمد، در حالی که ضعیف‌ترین کسی بود که به میدان رفت چون در سن نود سالگی بود و شمشیرش کوتاه و نیزه‌اش از همه باریک‌تر و ساق پایش از همه لاغرتر بود در حالی که سپاهیان علی (ع) ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ می‌گفتند، او توکل بر خدا کرد و به محض این که مقابل عمرو بن یثربی قرار گرفت چنان ضربه‌ای بر سر او زد که نقش بر زمین شد و فوراً پای او را گرفت و کشان کشان بر روی خاک به حضور حضرت علی (ع) آورد.

عمرو بن یثربی از ترس جانش گفت: ای امیرمؤمنان، مرا زنده نگه دار تا در رکاب تو بجنگم و این بار از آنان همان گونه که از شما کشتم، بکشم! امام علی (ع) فرمود: «پس از این که زید و هند و علباء را کشته‌ای تو را زنده نگه دارم؟ هرگز خدا نخواهد».

عمرو بن یثربی گفت: ای علی، اکنون که قصد کشتن مرا داری، بگذار رازی را نزدیک صورتت بگویم. امام (ع) فرمود: «تو سرکش هستی و پیامبر (ص) اخبار سرکشان را به من فرموده است و تو را در میان آنها نام برده است».

عمرو بن یثربی گفت: به خدا قسم، اگر به من نزدیک می‌شدی، بینی‌ات را چنان با دندان گاز می‌گرفتم که از جا کنده شود! حضرت دیگر به او مهلت نداد و دستور داد گردن او را زدند و به جهنم روانه شد[۱].[۲]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۵۹؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۵۱۹؛ و ر. ک: کامل ابن اثیر، ج۲، ص۳۴۰.
  2. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۰۱۵-۱۰۱۷.