معاد در لغت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = معاد | عنوان مدخل = معاد | مداخل مرتبط = معاد در لغت - معاد در قرآن - معاد در نهج البلاغه - معاد در کلام اسلامی - معاد در معارف دعا و زیارات - معاد در معارف و سیره علوی - معاد در معارف و سیره سجادی - معاد در فره...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
 
خط ۷: خط ۷:


==مقدمه==
==مقدمه==
کلمه [[معاد]] مصدر میمی و اسم [[زمان]] یا اسم مکان از ماده «عود» به معنای بازگشت است<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده «عود».</ref> و در اصطلاح، به معنای دوباره زنده شدن [[آدمی]] بعد از [[مرگ]]. [[حکیم لاهیجی]] می‌نویسد: «بدان که لفظ معاد در لغت، به معنای بازگشتن [[انسان]] است و مراد از معاد در [[شرع]]، بازگشتن انسان است بعد از [[موت]] به [[حیات]]، به جهت یافتن جزای عملی که پیش از موت از او صادر شده باشد، از [[نیک]] و بد»<ref>فیاض لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، چاپ کنگره حکیم عبدالرزاق، ص۵۹۵.</ref>. دانشمند معروف [[اهل سنت]]، [[عبدالحکیم سیالکوتی]] در حاشیه [[شرح المواقف (کتاب)|شرح المواقف]] [[قاضی عضدالدین ایجی]]، ذیل «المرصد الثانی فی المعاد» می‌نویسد: «معاد مصدر است، نه اسم مکان یا زمان، و [[حقیقت]] عود، توجه شیء است به جایگاه اصلیش، و مراد از آن در اینجا بازگشت به وجود است بعد از فنا، یا [[رجوع]] اجزای بدن است به [[اجتماع]] بعد از پراکندگی، و به [[زندگی]] است بعد از مرگ، و بازگشت [[ارواح]] است به ابدان بعد از جدایی؛ و اما [[معاد روحانی]] بر آن‌گونه که [[فلاسفه]] قائلند، معنای آن، رجوع ارواح است به جایگاه اصلیشان که همان حالت تجرد از بدن و به‌کارگیری ابزار و آلات است»<ref>ایجی، عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۹.</ref>.
کلمه «[[معاد]]» مصدر میمی و اسم [[زمان]] یا اسم مکان از ماده «عود» به معنای بازگشت است<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده «عود».</ref> و در اصطلاح، به معنای دوباره زنده شدن [[آدمی]] بعد از [[مرگ]]. [[حکیم لاهیجی]] می‌نویسد: «بدان که لفظ معاد در لغت، به معنای بازگشتن [[انسان]] است و مراد از معاد در [[شرع]]، بازگشتن انسان است بعد از [[موت]] به [[حیات]]، به جهت یافتن جزای عملی که پیش از موت از او صادر شده باشد، از [[نیک]] و بد»<ref>فیاض لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، چاپ کنگره حکیم عبدالرزاق، ص۵۹۵.</ref>. دانشمند معروف [[اهل سنت]]، [[عبدالحکیم سیالکوتی]] در حاشیه [[شرح المواقف (کتاب)|شرح المواقف]] [[قاضی عضدالدین ایجی]]، ذیل «المرصد الثانی فی المعاد» می‌نویسد: «معاد مصدر است، نه اسم مکان یا زمان، و [[حقیقت]] عود، توجه شیء است به جایگاه اصلیش، و مراد از آن در اینجا بازگشت به وجود است بعد از فنا، یا [[رجوع]] اجزای بدن است به [[اجتماع]] بعد از پراکندگی، و به [[زندگی]] است بعد از مرگ، و بازگشت [[ارواح]] است به ابدان بعد از جدایی؛ و اما [[معاد روحانی]] بر آن‌گونه که [[فلاسفه]] قائلند، معنای آن، رجوع ارواح است به جایگاه اصلیشان که همان حالت تجرد از بدن و به‌کارگیری ابزار و آلات است»<ref>ایجی، عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۹.</ref>.


این کلمه یک بار در [[قرآن]] به کار رفته و آن در [[آیه]] ۸۵ [[سوره قصص]] است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ}}<ref>«بی‌گمان آن کس که قرآن را بر تو واجب کرده است تو را به بازگشتگاهی باز می‌گرداند» سوره قصص، آیه ۸۵.</ref>. لیکن ظاهر آن، به معنای [[وعده]] بازگشت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[مکه]] است بعد از [[هجرت]]، نه بازگشت به [[قیامت]] یا [[بهشت]] یا [[رجعت]] و نظایر اینها؛ چنان‌که برخی پنداشته‌اند<ref>طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۲۶۹؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۶، ص۹۵-۸۶؛ زحیلی، وهبه، التفسیر المنیر، ج۲۰، ص۱۷۶؛ تفسیر المراغی، ج۲۰، ص۱۰۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۴۸۸.</ref>. ولی از همین ماده (عود) کلماتی در [[آیات]] زیادی در [[قرآن]] آمده که دلالت به همان معنای اصطلاحی یادشده دارد؛ از آن جمله [[آیه]] ۲۷ [[سوره روم]] است: {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ}}<ref>«و اوست که آفریدن (آفریدگان) را می‌آغازد سپس آن را باز می‌آورد و این بر او آسان‌تر است» سوره روم، آیه ۲۷.</ref>.
این کلمه یک بار در [[قرآن]] به کار رفته و آن در [[آیه]] ۸۵ [[سوره قصص]] است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ}}<ref>«بی‌گمان آن کس که قرآن را بر تو واجب کرده است تو را به بازگشتگاهی باز می‌گرداند» سوره قصص، آیه ۸۵.</ref>. لیکن ظاهر آن، به معنای [[وعده]] بازگشت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[مکه]] است بعد از [[هجرت]]، نه بازگشت به [[قیامت]] یا [[بهشت]] یا [[رجعت]] و نظایر اینها؛ چنان‌که برخی پنداشته‌اند<ref>طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۲۶۹؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۶، ص۹۵-۸۶؛ زحیلی، وهبه، التفسیر المنیر، ج۲۰، ص۱۷۶؛ تفسیر المراغی، ج۲۰، ص۱۰۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۴۸۸.</ref>. ولی از همین ماده (عود) کلماتی در [[آیات]] زیادی در [[قرآن]] آمده که دلالت به همان معنای اصطلاحی یادشده دارد؛ از آن جمله [[آیه]] ۲۷ [[سوره روم]] است: {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ}}<ref>«و اوست که آفریدن (آفریدگان) را می‌آغازد سپس آن را باز می‌آورد و این بر او آسان‌تر است» سوره روم، آیه ۲۷.</ref>.

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۱۸

مقدمه

کلمه «معاد» مصدر میمی و اسم زمان یا اسم مکان از ماده «عود» به معنای بازگشت است[۱] و در اصطلاح، به معنای دوباره زنده شدن آدمی بعد از مرگ. حکیم لاهیجی می‌نویسد: «بدان که لفظ معاد در لغت، به معنای بازگشتن انسان است و مراد از معاد در شرع، بازگشتن انسان است بعد از موت به حیات، به جهت یافتن جزای عملی که پیش از موت از او صادر شده باشد، از نیک و بد»[۲]. دانشمند معروف اهل سنت، عبدالحکیم سیالکوتی در حاشیه شرح المواقف قاضی عضدالدین ایجی، ذیل «المرصد الثانی فی المعاد» می‌نویسد: «معاد مصدر است، نه اسم مکان یا زمان، و حقیقت عود، توجه شیء است به جایگاه اصلیش، و مراد از آن در اینجا بازگشت به وجود است بعد از فنا، یا رجوع اجزای بدن است به اجتماع بعد از پراکندگی، و به زندگی است بعد از مرگ، و بازگشت ارواح است به ابدان بعد از جدایی؛ و اما معاد روحانی بر آن‌گونه که فلاسفه قائلند، معنای آن، رجوع ارواح است به جایگاه اصلیشان که همان حالت تجرد از بدن و به‌کارگیری ابزار و آلات است»[۳].

این کلمه یک بار در قرآن به کار رفته و آن در آیه ۸۵ سوره قصص است: إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ[۴]. لیکن ظاهر آن، به معنای وعده بازگشت پیامبر اکرم(ص) به مکه است بعد از هجرت، نه بازگشت به قیامت یا بهشت یا رجعت و نظایر اینها؛ چنان‌که برخی پنداشته‌اند[۵]. ولی از همین ماده (عود) کلماتی در آیات زیادی در قرآن آمده که دلالت به همان معنای اصطلاحی یادشده دارد؛ از آن جمله آیه ۲۷ سوره روم است: وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ[۶].

اما در نهج البلاغه کلمه معاد به طور مکرر و به معنای یاد شده، آمده است؛ برای نمونه: «فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ مِفْتَاحُ سَدَادٍ وَ ذَخِيرَةُ مَعَادٍ»؛ به طور قطع تقوا و ترس از خدا کلید گشایش هر دری است و ذخیرۀ قیامت»[۷]؛ «طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ»؛ «خوشا به حال کسی که به یاد معاد باشد و برای روز حساب عمل کند»[۸]؛ «بِئْسَ الزَّادُ إِلَى الْمَعَادِ الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَادِ»؛ «بدترین توشه برای آخرت، ستم بر بندگان خدا است»[۹]؛ «أَسْهَرَ عُيُونَهُمْ خَوْفُ مَعَادِهِمْ»؛ «ترس از قیامت، خواب را از چشم‌هایشان ربوده است»[۱۰].[۱۱].

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ماده «عود».
  2. فیاض لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، چاپ کنگره حکیم عبدالرزاق، ص۵۹۵.
  3. ایجی، عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۹.
  4. «بی‌گمان آن کس که قرآن را بر تو واجب کرده است تو را به بازگشتگاهی باز می‌گرداند» سوره قصص، آیه ۸۵.
  5. طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۲۶۹؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۶، ص۹۵-۸۶؛ زحیلی، وهبه، التفسیر المنیر، ج۲۰، ص۱۷۶؛ تفسیر المراغی، ج۲۰، ص۱۰۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۴۸۸.
  6. «و اوست که آفریدن (آفریدگان) را می‌آغازد سپس آن را باز می‌آورد و این بر او آسان‌تر است» سوره روم، آیه ۲۷.
  7. نهج البلاغه، خطبه ٢٣۰.
  8. نهج البلاغه، حکمت ۴۴.
  9. نهج البلاغه، حکمت ۲۲۱.
  10. نهج البلاغه، نامه ۴۵.
  11. قربانی لاهیجی، زین‌العابدین، مقاله «معاد»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۳۸۱.