مبارک بن فضالة بن ابی‌امیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} == مقدمه == پدربزرگ‌اش که عبدالرحمن نام داشت و بیش‌تر به کنیه‌اش «ابوامیّه» خوانده می‌‌شد، مولای خلیفه (عمر بن خطاب) یا برادرش زید بن خطاب بوده است که پس از پرداخت...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط  = }}
== مقدمه ==
== مقدمه ==
پدربزرگ‌اش که [[عبدالرحمن]] نام داشت و بیش‌تر به کنیه‌اش «ابوامیّه» خوانده می‌‌شد، مولای [[خلیفه]] ([[عمر بن خطاب]]) یا برادرش [[زید بن خطاب]] بوده است که پس از پرداختن دویست درهم [[مال]] المکاتبه [[آزاد]] شد.
پدربزرگ‌اش که «عبدالرحمن» نام داشت و بیش‌تر به کنیه‌اش «ابوامیه» خوانده می‌‌شد، مولای [[خلیفه]] ([[عمر بن خطاب]]) یا برادرش [[زید بن خطاب]] بوده است که پس از پرداختن دویست درهم [[مال المکاتبه]] [[آزاد]] شد.


مبارک در [[روزگار]] [[صحابه]] به [[دنیا]] آمد و [[انس بن مالک]] خدمت‌گزار [[رسول خدا]]{{صل}} را دید که در مسجدی، [[نماز]] جماعتی را [[امامت]] می‌‌کرد. وی چند [[برادر]] داشت که یکی از آنان به نام عبدالرحمن از [[راویان حدیث]] بود.
مبارک در [[روزگار]] [[صحابه]] به [[دنیا]] آمد و [[انس بن مالک]] خدمت‌گزار [[رسول خدا]]{{صل}} را دید که در مسجدی، [[نماز]] جماعتی را [[امامت]] می‌‌کرد. وی چند [[برادر]] داشت که یکی از آنان به نام عبدالرحمن از [[راویان حدیث]] بود.


مبارک را که حافظه‌ای چندان [[قوی]] نداشت، مردی [[عبادت]] پیشه، راست گو و برگزیده دانسته‌اند که بنابر گزارشی از [[یحیی]] بن معین، قَدَری [[مذهب]] هم بوده است.
مبارک را که حافظه‌ای چندان [[قوی]] نداشت، مردی [[عبادت]] پیشه، راست گو و برگزیده دانسته‌اند که بنابر گزارشی از [[یحیی بن معین]]، [[قَدَری]] [[مذهب]] هم بوده است.


او در [[بصره]] و حدود چهارده سال از [[حسن بصری]] [[حدیث]] آموخت وخود، روزهای [[جمعه]] [[حدیث]] می‌‌گفت و راویان‌اش می‌‌نوشتند و بزرگانی چون [[شعبة بن حجاج]] در برابرش زانو می‌‌زدند.
او در [[بصره]] و حدود چهارده سال از [[حسن بصری]] [[حدیث]] آموخت وخود، روزهای [[جمعه]] [[حدیث]] می‌‌گفت و راویان‌اش می‌‌نوشتند و بزرگانی چون [[شعبة بن حجاج]] در برابرش زانو می‌‌زدند.
خط ۱۱: خط ۱۱:
همچنین در سال‌هایی که [[ایوب بن زیاد]] از سوی [[منصور عباسی]] بر [[اصفهان]] [[فرمان]] می‌‌راند، بدان [[شهر]] رفت و [[مردم]] آن سامان از او حدیث شنیدند و [[روایت]] کردند.
همچنین در سال‌هایی که [[ایوب بن زیاد]] از سوی [[منصور عباسی]] بر [[اصفهان]] [[فرمان]] می‌‌راند، بدان [[شهر]] رفت و [[مردم]] آن سامان از او حدیث شنیدند و [[روایت]] کردند.


به رغم [[سکوت]] [[رجالیون شیعی]]، [[دانشمندان رجالی]] [[اهل سنت]] درباره [[جرح و تعدیل]] او که از [[راویان طبقه ششم]] بود، بسیار گفت وگو کرده‌اند. برخی چون [[نسائی]] او را [[تضعیف]] کرده، امّا بسیاری - با این که او را اهل [[تدلیس]] در حدیث دانسته‌اند - وی را در روایاتی که از [[حسن بصری]] نقل کرده یا آنها را با قید (حَدَّثَنا) یا (سمعتُ) یاد کرده است. مورد [[اعتماد]] دانسته‌اند. [[خطیب بغدادی]] او را بسیار راست گو دانسته است، [[ابن حبّان]] و [[عجلی]] توثیق‌اش کرده‌اند و [[ذهبی]] حدیث او را [[فروتر]] از [[حدیث صحیح]] خوانده است. وی از راویانی چون: [[بکر بن عبداللّه]]، [[ثابت بنانی]]، حسن بصری، [[محمد بن منکدر]]، [[نصر بن راشد]]، [[هشام بن عروه]] و [[یونس بن عبید]] روایت کرده است و راویانی چون: [[ابراهیم بن حمید]]، [[سلیمان بن حرب]]، [[عبداللّه بن مبارک]]، [[عفان بن مسلم]]، [[فضل بن دکین]]، [[وکیع بن جراح]] و [[ابوداوود طیالسی]] از او [[روایت]] کرده‌اند.
به رغم [[سکوت]] [[رجالیون شیعی]]، [[دانشمندان رجالی]] [[اهل سنت]] درباره [[جرح و تعدیل]] او که از [[راویان طبقه ششم]] بود، بسیار گفت وگو کرده‌اند. برخی چون [[نسائی]] او را [[تضعیف]] کرده، امّا بسیاری - با این که او را اهل [[تدلیس]] در حدیث دانسته‌اند - وی را در روایاتی که از [[حسن بصری]] نقل کرده یا آنها را با قید (حَدَّثَنا) یا (سمعتُ) یاد کرده است. مورد [[اعتماد]] دانسته‌اند. [[خطیب بغدادی]] او را بسیار راست گو دانسته است، [[ابن حبّان]] و [[عجلی]] توثیق‌اش کرده‌اند و [[ذهبی]] حدیث او را [[فروتر]] از [[حدیث صحیح]] خوانده است. وی از راویانی چون: [[بکر بن عبداللّه]]، [[ثابت بنانی]]، [[حسن بصری]]، [[محمد بن منکدر]]، [[نصر بن راشد]]، [[هشام بن عروه]] و [[یونس بن عبید]] روایت کرده است و راویانی چون: [[ابراهیم بن حمید]]، [[سلیمان بن حرب]]، [[عبداللّه بن مبارک]]، [[عفان بن مسلم]]، [[فضل بن دکین]]، [[وکیع بن جراح]] و [[ابوداوود طیالسی]] از او [[روایت]] کرده‌اند.
[[ذهبی]] بنابر یک گزارش [[ضعیف]] و با تعبیر (قیل) شمار روایت‌های او را دویست مورد دانسته است.
[[ذهبی]] بنابر یک گزارش [[ضعیف]] و با تعبیر (قیل) شمار روایت‌های او را دویست مورد دانسته است.


[[بخاری]] در میان حدیث‌های معلّقه خود و در کتاب الادب المفرد، و نیز [[ابو داوود]]، [[ترمذی]]، [[ابن ماجه]]، [[شیخ صدوق]]، [[طبری امامی]] و [[نعمانی]]، حدیث‌های او را نقل کرده‌اند<ref>نک: کتاب الخصال ۱/ ۲۲۸؛ کمال الدین و تمام النعمه ۲۵۰؛ بشارة المصطفی ۲۴۴؛ کتاب الغیبة ۵۷؛ بحار الانوار ۵۱/ ۶۸؛ ۶۳/ ۴۱۵ و ۷۳/ ۱۸۷ و تهذیب الکمال ۲۷/ ۱۸۰.</ref>. وی از [[حسن بصری]] نقل کرده است که [[جبرئیل]] نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و بدو گفت: (ای [[محمّد]]! خدای - عزّ و جلّ - تو را [[فرمان]] می‌‌دهد که [[فاطمه]] را به همسری برادرت علی درآوری).
[[بخاری]] در میان حدیث‌های معلّقه خود و در کتاب الادب المفرد، و نیز [[ابو داوود]]، [[ترمذی]]، [[ابن ماجه]]، [[شیخ صدوق]]، [[طبری امامی]] و [[نعمانی]]، حدیث‌های او را نقل کرده‌اند<ref>نک: کتاب الخصال ۱/ ۲۲۸؛ کمال الدین و تمام النعمه ۲۵۰؛ بشارة المصطفی ۲۴۴؛ کتاب الغیبة ۵۷؛ بحار الانوار ۵۱/ ۶۸؛ ۶۳/ ۴۱۵ و ۷۳/ ۱۸۷ و تهذیب الکمال ۲۷/ ۱۸۰.</ref>. وی از [[حسن بصری]] نقل کرده است که [[جبرئیل]] نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و بدو گفت: (ای [[محمّد]]! خدای - عزّ و جلّ - تو را [[فرمان]] می‌‌دهد که [[فاطمه]] را به همسری برادرت [[علی]] درآوری).


[[پیامبر]]{{صل}} [[علی]]{{ع}} را فرا خواند و گفت: (من تو را به همسری [[سرور زنان جهان]] و [[محبوب]] ترینِ آنان نزد من پس از تو - یعنی فاطمه - درمی‌آورم. از شما دو تن، دو [[سرور جوانان اهل بهشت]] و نیز شهیدانی به [[خون]] تپیده که پس از من مورد [[ستم]] قرار می‌‌گیرند و نجیبانی [[نورانی]] به [[دنیا]] می‌‌آیند که [[خداوند]] با آنان [[آتش]] ستم را خاموش، [[حقّ]] را زنده و نادرستی را نابود می‌‌کند. عدد آنها عدد [[ماه‌های سال]] و آخرین آنها کسی است که [[عیسی بن مریم]] پشت سرش [[نماز]] می‌‌گزارد<ref>کتاب الغیبة (نعمانی) ۵۷.</ref>. وی سرانجام در سال ۱۶۴ ﻫ.ق که هنوز مهدی عبّاسی [[سلطنت]] می‌‌کرد، در [[شهر بصره]] درگذشت<ref>تاریخ خلیفه ۳۵۶؛ کتاب الثقات ۷/ ۵۰۲ و تاریخ بغداد ۱۳/ ۲۱۶.</ref>.<ref>[[ح‍س‍ی‍ن‌ ع‍زی‍زی‌|عزیزی]]، [[پ‍روی‍ز رس‍ت‍گ‍ار|رستگار]]، [[ی‍وس‍ف‌ ب‍ی‍ات‌|بیات]]، [[راویان مشترک (کتاب)|راویان مشترک]]، ص 114.</ref>
[[پیامبر]]{{صل}} [[علی]]{{ع}} را فرا خواند و گفت: (من تو را به همسری [[سرور زنان جهان]] و محبوب‌ترینِ آنان نزد من پس از تو - یعنی فاطمه - درمی‌آورم. از شما دو تن، دو [[سرور جوانان اهل بهشت]] و نیز شهیدانی به [[خون]] تپیده که پس از من مورد [[ستم]] قرار می‌‌گیرند و نجیبانی [[نورانی]] به [[دنیا]] می‌‌آیند که [[خداوند]] با آنان [[آتش]] ستم را خاموش، [[حقّ]] را زنده و نادرستی را نابود می‌‌کند. عدد آنها عدد [[ماه‌های سال]] و آخرین آنها کسی است که [[عیسی بن مریم]] پشت سرش [[نماز]] می‌‌گزارد<ref>کتاب الغیبة (نعمانی) ۵۷.</ref>. وی سرانجام در سال ۱۶۴ ﻫ.ق که هنوز [[مهدی عباسی]] [[سلطنت]] می‌‌کرد، در [[شهر بصره]] درگذشت<ref>تاریخ خلیفه ۳۵۶؛ کتاب الثقات ۷/ ۵۰۲ و تاریخ بغداد ۱۳/ ۲۱۶.</ref>.<ref>[[ح‍س‍ی‍ن‌ ع‍زی‍زی‌|عزیزی]]، [[پ‍روی‍ز رس‍ت‍گ‍ار|رستگار]]، [[ی‍وس‍ف‌ ب‍ی‍ات‌|بیات]]، [[راویان مشترک ج۲ (کتاب)|راویان مشترک]]، ج۲، ص ۱۱۴.</ref>


==جستارهای وابسته ==
==جستارهای وابسته ==
خط ۲۳: خط ۲۳:
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[ح‍س‍ی‍ن‌ ع‍زی‍زی‌|عزیزی]]، [[پ‍روی‍ز رس‍ت‍گ‍ار|رستگار]]، [[ی‍وس‍ف‌ ب‍ی‍ات‌|بیات]]، [[راویان مشترک (کتاب)|'''راویان مشترک''']]
# [[پرونده:IM010597.jpg|22px]] [[ح‍س‍ی‍ن‌ ع‍زی‍زی‌|عزیزی]]، [[پ‍روی‍ز رس‍ت‍گ‍ار|رستگار]]، [[ی‍وس‍ف‌ ب‍ی‍ات‌|بیات]]، [[راویان مشترک ج۲ (کتاب)|'''راویان مشترک ج۲''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۲۳

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

پدربزرگ‌اش که «عبدالرحمن» نام داشت و بیش‌تر به کنیه‌اش «ابوامیه» خوانده می‌‌شد، مولای خلیفه (عمر بن خطاب) یا برادرش زید بن خطاب بوده است که پس از پرداختن دویست درهم مال المکاتبه آزاد شد.

مبارک در روزگار صحابه به دنیا آمد و انس بن مالک خدمت‌گزار رسول خدا(ص) را دید که در مسجدی، نماز جماعتی را امامت می‌‌کرد. وی چند برادر داشت که یکی از آنان به نام عبدالرحمن از راویان حدیث بود.

مبارک را که حافظه‌ای چندان قوی نداشت، مردی عبادت پیشه، راست گو و برگزیده دانسته‌اند که بنابر گزارشی از یحیی بن معین، قَدَری مذهب هم بوده است.

او در بصره و حدود چهارده سال از حسن بصری حدیث آموخت وخود، روزهای جمعه حدیث می‌‌گفت و راویان‌اش می‌‌نوشتند و بزرگانی چون شعبة بن حجاج در برابرش زانو می‌‌زدند.

همچنین در سال‌هایی که ایوب بن زیاد از سوی منصور عباسی بر اصفهان فرمان می‌‌راند، بدان شهر رفت و مردم آن سامان از او حدیث شنیدند و روایت کردند.

به رغم سکوت رجالیون شیعی، دانشمندان رجالی اهل سنت درباره جرح و تعدیل او که از راویان طبقه ششم بود، بسیار گفت وگو کرده‌اند. برخی چون نسائی او را تضعیف کرده، امّا بسیاری - با این که او را اهل تدلیس در حدیث دانسته‌اند - وی را در روایاتی که از حسن بصری نقل کرده یا آنها را با قید (حَدَّثَنا) یا (سمعتُ) یاد کرده است. مورد اعتماد دانسته‌اند. خطیب بغدادی او را بسیار راست گو دانسته است، ابن حبّان و عجلی توثیق‌اش کرده‌اند و ذهبی حدیث او را فروتر از حدیث صحیح خوانده است. وی از راویانی چون: بکر بن عبداللّه، ثابت بنانی، حسن بصری، محمد بن منکدر، نصر بن راشد، هشام بن عروه و یونس بن عبید روایت کرده است و راویانی چون: ابراهیم بن حمید، سلیمان بن حرب، عبداللّه بن مبارک، عفان بن مسلم، فضل بن دکین، وکیع بن جراح و ابوداوود طیالسی از او روایت کرده‌اند. ذهبی بنابر یک گزارش ضعیف و با تعبیر (قیل) شمار روایت‌های او را دویست مورد دانسته است.

بخاری در میان حدیث‌های معلّقه خود و در کتاب الادب المفرد، و نیز ابو داوود، ترمذی، ابن ماجه، شیخ صدوق، طبری امامی و نعمانی، حدیث‌های او را نقل کرده‌اند[۱]. وی از حسن بصری نقل کرده است که جبرئیل نزد رسول خدا(ص) آمد و بدو گفت: (ای محمّد! خدای - عزّ و جلّ - تو را فرمان می‌‌دهد که فاطمه را به همسری برادرت علی درآوری).

پیامبر(ص) علی(ع) را فرا خواند و گفت: (من تو را به همسری سرور زنان جهان و محبوب‌ترینِ آنان نزد من پس از تو - یعنی فاطمه - درمی‌آورم. از شما دو تن، دو سرور جوانان اهل بهشت و نیز شهیدانی به خون تپیده که پس از من مورد ستم قرار می‌‌گیرند و نجیبانی نورانی به دنیا می‌‌آیند که خداوند با آنان آتش ستم را خاموش، حقّ را زنده و نادرستی را نابود می‌‌کند. عدد آنها عدد ماه‌های سال و آخرین آنها کسی است که عیسی بن مریم پشت سرش نماز می‌‌گزارد[۲]. وی سرانجام در سال ۱۶۴ ﻫ.ق که هنوز مهدی عباسی سلطنت می‌‌کرد، در شهر بصره درگذشت[۳].[۴]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. نک: کتاب الخصال ۱/ ۲۲۸؛ کمال الدین و تمام النعمه ۲۵۰؛ بشارة المصطفی ۲۴۴؛ کتاب الغیبة ۵۷؛ بحار الانوار ۵۱/ ۶۸؛ ۶۳/ ۴۱۵ و ۷۳/ ۱۸۷ و تهذیب الکمال ۲۷/ ۱۸۰.
  2. کتاب الغیبة (نعمانی) ۵۷.
  3. تاریخ خلیفه ۳۵۶؛ کتاب الثقات ۷/ ۵۰۲ و تاریخ بغداد ۱۳/ ۲۱۶.
  4. عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک، ج۲، ص ۱۱۴.