لبخند در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←پانویس) |
||
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[خنده]]، حالتی در [[انسان]] است که از شعف و [[خوشحالی]] برمیخیزد و در آن، لبها و دهان به حرکت در میآیند و بیشتر همراه صدای خاصی است<ref>لغت نامه، ج ۷، ص ۹۹۸۴، «خنده».</ref>. در زبان عربی، مرادف با کلماتی نظیر [[تبسم]] و ضحک است و آن را باز شدن صورت و نمایان شدن دندانها بر اثر [[شادمانی]] [[روح]] تعریف کرده و به جهت نمایان شدن دندانها هنگام خنده دندانهای جلو را ضاحکه نامیدهاند<ref>مفردات، ص ۲۹۲، «ضحک».</ref>. تبسم، مرحلهای پایینتر از ضحک و [[بهترین]] حالت خنده و از [[ویژگیهای پیامبران]] است<ref>تفسیر سمعانی، ج ۴، ص ۸۶؛ فتح القدیر، ج ۴، ص ۱۳۱.</ref>. در این نوع خنده دندانها دیده میشوند؛ ولی صدایی به گوش نمیرسد<ref>العین، ج ۷، ص ۲۷۷، «بسم»؛ الصحاح، ج ۵، ص ۱۸۷۲؛ لسان العرب، ج ۱، ص ۴۱۲.</ref>. این واژه یک مرتبه در [[سوره نمل]] [[آیه]] ۱۹ به کار رفته است. کتکته، قهقهه و زهرقه، حالتهایی از خنده هستند که هر یک براساس شدت و [[ضعف]]، خنده بر آن اطلاق میشود<ref>العین، ج ۳، ص ۳۴۱، «قه»؛ ۳۶۴، «الزهق»؛ الصحاح، ج ۱، ص ۲۶۲، «کتکته»؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۷۸، «کتکته»؛ ج ۱۰، ص ۱۴۹، «زهزق»؛ ج ۱۳، ص ۵۳۱، «قهقه»؛ ترتیب اصلاح المنطق، ص ۸۸، «تبسم».</ref>.<ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]؛ [[خنده (مقاله)|مقاله «خنده»]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم | [[خنده]]، حالتی در [[انسان]] است که از شعف و [[خوشحالی]] برمیخیزد و در آن، لبها و دهان به حرکت در میآیند و بیشتر همراه صدای خاصی است<ref>لغت نامه، ج ۷، ص ۹۹۸۴، «خنده».</ref>. در زبان عربی، مرادف با کلماتی نظیر [[تبسم]] و ضحک است و آن را باز شدن صورت و نمایان شدن دندانها بر اثر [[شادمانی]] [[روح]] تعریف کرده و به جهت نمایان شدن دندانها هنگام خنده دندانهای جلو را ضاحکه نامیدهاند<ref>مفردات، ص ۲۹۲، «ضحک».</ref>. تبسم، مرحلهای پایینتر از ضحک و [[بهترین]] حالت خنده و از [[ویژگیهای پیامبران]] است<ref>تفسیر سمعانی، ج ۴، ص ۸۶؛ فتح القدیر، ج ۴، ص ۱۳۱.</ref>. در این نوع خنده دندانها دیده میشوند؛ ولی صدایی به گوش نمیرسد<ref>العین، ج ۷، ص ۲۷۷، «بسم»؛ الصحاح، ج ۵، ص ۱۸۷۲؛ لسان العرب، ج ۱، ص ۴۱۲.</ref>. این واژه یک مرتبه در [[سوره نمل]] [[آیه]] ۱۹ به کار رفته است. کتکته، قهقهه و زهرقه، حالتهایی از خنده هستند که هر یک براساس شدت و [[ضعف]]، خنده بر آن اطلاق میشود<ref>العین، ج ۳، ص ۳۴۱، «قه»؛ ۳۶۴، «الزهق»؛ الصحاح، ج ۱، ص ۲۶۲، «کتکته»؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۷۸، «کتکته»؛ ج ۱۰، ص ۱۴۹، «زهزق»؛ ج ۱۳، ص ۵۳۱، «قهقه»؛ ترتیب اصلاح المنطق، ص ۸۸، «تبسم».</ref>.<ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]؛ [[خنده (مقاله)|مقاله «خنده»]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۷]].</ref> | ||
== خنده در [[قرآن]] == | == خنده در [[قرآن]] == | ||
واژه ضحک و مشتقات آن در این [[آیات]] به کار رفتهاند: {{متن قرآن|فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«(از این) پس به کیفر آنچه میکردند باید کم بخندند و بسیار بگریند» سوره توبه، آیه ۸۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ}}<ref>«و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم» سوره هود، آیه ۷۱.</ref>؛ {{متن قرآن|فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ}}<ref>«اما شما آنان را به ریشخند گرفتید تا جایی که یاد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان میخندیدید» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۰.</ref>؛ {{متن قرآن|فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«(سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود و گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیدهای سپاس بگزارم و کردار شایستهای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور» سوره نمل، آیه ۱۹.</ref>؛ {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِآيَاتِنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَضْحَكُونَ}}<ref>«و چون نشانههای ما را نزد آنان آورد؛ ناگاه آنان از آنها به خنده افتادند» سوره زخرف، آیه ۴۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى}}<ref>«و اینکه اوست که میخنداند و میگریاند» سوره نجم، آیه ۴۳.</ref>، {{متن قرآن|وَتَضْحَكُونَ وَلَا تَبْكُونَ}}<ref>«و میخندید و گریان نمیشوید؟» سوره نجم، آیه ۶۰.</ref>؛ {{متن قرآن|ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ}}<ref>«خندان و شادان است،» سوره عبس، آیه ۳۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ}}<ref>«بیگمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان میخندیدند» سوره مطففین، آیه ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ}}<ref>«اما امروز این مؤمناناند که به کافران میخندند» سوره مطففین، آیه ۳۴.</ref>. | واژه ضحک و مشتقات آن در این [[آیات]] به کار رفتهاند: {{متن قرآن|فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«(از این) پس به کیفر آنچه میکردند باید کم بخندند و بسیار بگریند» سوره توبه، آیه ۸۲.</ref>؛ {{متن قرآن|وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ}}<ref>«و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم» سوره هود، آیه ۷۱.</ref>؛ {{متن قرآن|فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ}}<ref>«اما شما آنان را به ریشخند گرفتید تا جایی که یاد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان میخندیدید» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۰.</ref>؛ {{متن قرآن|فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«(سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود و گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیدهای سپاس بگزارم و کردار شایستهای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور» سوره نمل، آیه ۱۹.</ref>؛ {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِآيَاتِنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَضْحَكُونَ}}<ref>«و چون نشانههای ما را نزد آنان آورد؛ ناگاه آنان از آنها به خنده افتادند» سوره زخرف، آیه ۴۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى}}<ref>«و اینکه اوست که میخنداند و میگریاند» سوره نجم، آیه ۴۳.</ref>، {{متن قرآن|وَتَضْحَكُونَ وَلَا تَبْكُونَ}}<ref>«و میخندید و گریان نمیشوید؟» سوره نجم، آیه ۶۰.</ref>؛ {{متن قرآن|ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ}}<ref>«خندان و شادان است،» سوره عبس، آیه ۳۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ}}<ref>«بیگمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان میخندیدند» سوره مطففین، آیه ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ}}<ref>«اما امروز این مؤمناناند که به کافران میخندند» سوره مطففین، آیه ۳۴.</ref>. | ||
[[قرآن]] در نگاهی کلی به موضوع خنده، منشأ و علت آن را خدای والا دانسته است و اوست که انسان را میخنداند و میگریاند: {{متن قرآن|وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى}}<ref>«و اینکه اوست که میخنداند و میگریاند» سوره نجم، آیه ۴۳.</ref> [[مفسران]] دیدگاههایی چند را در توضیح این آیه عرضه داشتهاند: [[خلق]] خنده و [[گریه]]؛<ref>غریب القرآن، ص ۴۳۸.</ref> ایجاد اسباب خنده و گریه؛<ref>غریب القرآن، ص ۴۳۸.</ref> خنداندن [[زمین]] با گیاهان و گریاندن [[آسمان]] با [[باران]]؛<ref>نورالثقلین، ج ۵، ص ۱۷۱ـ۱۷۲.</ref> خنداندن [[مؤمنان]] در [[بهشت]] و گریاندن [[جهنمیان]] در [[جهنم]]؛<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۱۷.</ref> خنداندن [[مؤمن]] در [[آخرت]] و گریاندن او در [[دنیا]]. [[علامه طباطبایی]] مینویسد: این [[آیه]] در پی بیان اسناد [[خلق]] و [[تدبیر]] به خداست و با واسطه بودن اسباب طبیعی مثل [[سرور]] و [[حزن]] و جز اینها منافات ندارد، پس معنای آیه این است که فقط خداست که [[خنده]] و [[گریه]] را میآفریند و اسباب طبیعی در طول [[اراده]] اویند و [[خواست الهی]] به تحقق خنده و گریه [[انسان]] تعلق میگیرد.<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۴۸.</ref> آیه {{متن قرآن|فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«(از این) پس به کیفر آنچه میکردند باید کم بخندند و بسیار بگریند» سوره توبه، آیه ۸۲.</ref> منافقانِ متخلف از [[جهاد]] را [[فرمان]] میدهد که باید کم بخندند و بسیار گریه کنند. برخی [[مفسران]]، آیه را به معنای خبری نه انشایی [[تفسیر]] کردهاند، بنابراین [[گنهکاران]] و متخلفان از [[اوامر الهی]]، خنده و [[شادی]] | [[قرآن]] در نگاهی کلی به موضوع خنده، منشأ و علت آن را خدای والا دانسته است و اوست که انسان را میخنداند و میگریاند: {{متن قرآن|وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى}}<ref>«و اینکه اوست که میخنداند و میگریاند» سوره نجم، آیه ۴۳.</ref> [[مفسران]] دیدگاههایی چند را در توضیح این آیه عرضه داشتهاند: [[خلق]] خنده و [[گریه]]؛<ref>غریب القرآن، ص ۴۳۸.</ref> ایجاد اسباب خنده و گریه؛<ref>غریب القرآن، ص ۴۳۸.</ref> خنداندن [[زمین]] با گیاهان و گریاندن [[آسمان]] با [[باران]]؛<ref>نورالثقلین، ج ۵، ص ۱۷۱ـ۱۷۲.</ref> خنداندن [[مؤمنان]] در [[بهشت]] و گریاندن [[جهنمیان]] در [[جهنم]]؛<ref>تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۱۷.</ref> خنداندن [[مؤمن]] در [[آخرت]] و گریاندن او در [[دنیا]]. [[علامه طباطبایی]] مینویسد: این [[آیه]] در پی بیان اسناد [[خلق]] و [[تدبیر]] به خداست و با واسطه بودن اسباب طبیعی مثل [[سرور]] و [[حزن]] و جز اینها منافات ندارد، پس معنای آیه این است که فقط خداست که [[خنده]] و [[گریه]] را میآفریند و اسباب طبیعی در طول [[اراده]] اویند و [[خواست الهی]] به تحقق خنده و گریه [[انسان]] تعلق میگیرد.<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۴۸.</ref> آیه {{متن قرآن|فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«(از این) پس به کیفر آنچه میکردند باید کم بخندند و بسیار بگریند» سوره توبه، آیه ۸۲.</ref> منافقانِ متخلف از [[جهاد]] را [[فرمان]] میدهد که باید کم بخندند و بسیار گریه کنند. برخی [[مفسران]]، آیه را به معنای خبری نه انشایی [[تفسیر]] کردهاند، بنابراین [[گنهکاران]] و متخلفان از [[اوامر الهی]]، خنده و [[شادی]] واقعی شان کم و [[اندوه]] و گریه آنان بسیار است<ref> التبیان، ج ۵، ص ۲۷۰؛ فتح القدیر، ج ۲، ص ۳۸۸.</ref>.<ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]؛ [[خنده (مقاله)|مقاله «خنده»]]؛ [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۷]].</ref> | ||
== خنده [[شگفتی]] == | == خنده [[شگفتی]] == | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:سرور]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۵۸
مقدمه
خنده، حالتی در انسان است که از شعف و خوشحالی برمیخیزد و در آن، لبها و دهان به حرکت در میآیند و بیشتر همراه صدای خاصی است[۱]. در زبان عربی، مرادف با کلماتی نظیر تبسم و ضحک است و آن را باز شدن صورت و نمایان شدن دندانها بر اثر شادمانی روح تعریف کرده و به جهت نمایان شدن دندانها هنگام خنده دندانهای جلو را ضاحکه نامیدهاند[۲]. تبسم، مرحلهای پایینتر از ضحک و بهترین حالت خنده و از ویژگیهای پیامبران است[۳]. در این نوع خنده دندانها دیده میشوند؛ ولی صدایی به گوش نمیرسد[۴]. این واژه یک مرتبه در سوره نمل آیه ۱۹ به کار رفته است. کتکته، قهقهه و زهرقه، حالتهایی از خنده هستند که هر یک براساس شدت و ضعف، خنده بر آن اطلاق میشود[۵].[۶]
خنده در قرآن
واژه ضحک و مشتقات آن در این آیات به کار رفتهاند: ﴿فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۷]؛ ﴿وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ﴾[۸]؛ ﴿فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ﴾[۹]؛ ﴿فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ﴾[۱۰]؛ ﴿فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِآيَاتِنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَضْحَكُونَ﴾[۱۱]؛ ﴿وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى﴾[۱۲]، ﴿وَتَضْحَكُونَ وَلَا تَبْكُونَ﴾[۱۳]؛ ﴿ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ﴾[۱۴]؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ﴾[۱۵]، ﴿فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ﴾[۱۶].
قرآن در نگاهی کلی به موضوع خنده، منشأ و علت آن را خدای والا دانسته است و اوست که انسان را میخنداند و میگریاند: ﴿وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى﴾[۱۷] مفسران دیدگاههایی چند را در توضیح این آیه عرضه داشتهاند: خلق خنده و گریه؛[۱۸] ایجاد اسباب خنده و گریه؛[۱۹] خنداندن زمین با گیاهان و گریاندن آسمان با باران؛[۲۰] خنداندن مؤمنان در بهشت و گریاندن جهنمیان در جهنم؛[۲۱] خنداندن مؤمن در آخرت و گریاندن او در دنیا. علامه طباطبایی مینویسد: این آیه در پی بیان اسناد خلق و تدبیر به خداست و با واسطه بودن اسباب طبیعی مثل سرور و حزن و جز اینها منافات ندارد، پس معنای آیه این است که فقط خداست که خنده و گریه را میآفریند و اسباب طبیعی در طول اراده اویند و خواست الهی به تحقق خنده و گریه انسان تعلق میگیرد.[۲۲] آیه ﴿فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۲۳] منافقانِ متخلف از جهاد را فرمان میدهد که باید کم بخندند و بسیار گریه کنند. برخی مفسران، آیه را به معنای خبری نه انشایی تفسیر کردهاند، بنابراین گنهکاران و متخلفان از اوامر الهی، خنده و شادی واقعی شان کم و اندوه و گریه آنان بسیار است[۲۴].[۲۵]
خنده شگفتی
در قرآن، در دو آیه به این خنده اشاره شده است: ﴿وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ﴾[۲۶] این آیه به داستان حضرت ابراهیم (ع) و بشارتی اشاره دارد که ملائکه به ایشان دادند که اسحاق (ع) به آن دو داده میشود.[۲۷] در باره معنای این خنده دو وجه گفتهاند: برخی از مفسران ضحک را به کسر "ضاد" و در مقابل گریه دانستهاند [۲۸] و سپس در توجیه سبب این خنده وجوهی را بیان داشتهاند: خنده برخاسته از تعجب؛[۲۹] خنده ناشی از اینکه خیالشان از آن فرشتگان راحت و مطمئن شد که آزاری از آنان به ایشان نخواهد رسید؛ زیرا فرشتگان نخست خود را معرفی نکرده و از غذایی که برای آنها تدارک دیده شده بود نخوردند، از این رو ساره پنداشت که آنان میخواهند آزارشان دهند؛ ولی پس از آشکار شدن حقیقت، آرام شد و خندید.[۳۰]
در مقابل، عدهای معتقدند ضحک در این آیه به فتح "ضاد" و به معنی دچار شدن شخص به عادت زنانه و حیض است.[۳۱] این نظریه افزون بر اینکه از نظر ادبی شاهد دارد،[۳۲] مؤیّدهائی هم دارد؛ مانند روایتی از امام صادق (ع)[۳۳] و اینکه عبارت ﴿فَضَحِكَتْ﴾ قبل از بشارت به تولد اسحاق (ع) است[۳۴] و برای چنین زنی که در این سن عادتا فرزند نمیآورد، حیض شدن نشانه توانایی او بر بچهدار شدن است[۳۵].
داستان دیدار مورچگان با حضرت سلیمان (ع) مورد دیگری از یاد کرد خنده در مقام شگفتی است: سلیمان از سرزمین مورچگان میگذشت که ناگاه یکی از آنان گفت: به لانههایتان روید تا سلیمان و لشکرش شما را پای مال نکنند؛ سلیمان از این گفته مورچه خندید: ﴿فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا ﴾[۳۶] از نظر ادبی ﴿ضَاحِكًا﴾، یا حال تأکیدی برای "تبسم"[۳۷] یا حال پس از فراغ است؛ یعنی پس از فراغ از تبسم، حالت شخص ضحک میشود.[۳۸] درباره منشأ خنده ایشان چند وجه گفتهاند: خنده شگفتی و شادمانی از شیوه تعبیر مورچه (کنار بروید تا لشکریان سلیمان (ع) شما را ناخواسته لگدمال نکنند) که نشان میداد مورچه میداند سلیمان و لشکریانش از روی عمد و علم ستم نمیکنند؛[۳۹] یا منشأ خنده، تعجب از سخنان حکمتآمیز سردسته مورچهها به افرادش بوده است [۴۰] و امام رضا (ع) همین علت را خاستگاه خنده حضرت سلیمان (ع) یاد فرموده است[۴۱].[۴۲]
خنده تمسخر
کافران در دنیا با خنده بر مؤمنان به استهزا و تمسخر آنان پرداخته و این عمل آنان را از یاد خدا غافل میسازد: ﴿فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ﴾[۴۳].[۴۴] این آیه را در شأن ابوجهل و یارانش[۴۵] و مسخره شدهها را مؤمنانی مانند بلال، صهیب، عمار و خباب دانستهاند.[۴۶] این آیه اشاره دارد که مؤمنان سبب شدند تا کافران یاد خدا را فراموش کنند. این گونه اسناد فعل به فاعل، نوعی مجاز در معناست، که فعل به شخصی نسبت داده میشود، گرچه او خودش به آن امر نکرده باشد [۴۷] و این شکل تعبیر نشان میدهد که مؤمنان نزد کافران فقط جهت ریشخند شدن یاد میشدهاند[۴۸].
تمسخر مؤمنان به دست کافران در آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ﴾[۴۹] نیز آمده است. جزای خنده تمسخرآمیز کافران، در آخرت به دو صورت است: هم با خنده تمسخر آمیز مؤمنان: ﴿فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ﴾[۵۰] و هم با عذاب آنها.[۵۱] رسول اسلام (ص) فرمود که دری از بهشت به روی آنان باز میشود و لحظهای که قصد ورود بدان را دارند، بسته میشود و این عمل به اندازهای انجام میشود که آنان خسته میشوند و به همین صورت ریشخند میشوند[۵۲].
آیه ﴿فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِآيَاتِنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَضْحَكُونَ﴾[۵۳] به خنده تمسخرآمیز کافران به هنگام معجزات پیامبر (ص) اشاره دارد[۵۴]، آیه ﴿وَتَضْحَكُونَ وَلا تَبْكُونَ وَأَنتُمْ سَامِدُونَ﴾[۵۵] نیز در استفهامی توبیخی از اینکه کافران با وجود نزدیکی قیامت هنوز در غفلت و هوسرانی بسر میبرند میپرسد آیا با چنین وضعی که دارید هنوز از روی تمسخر میخندید و بخاطر شقاوت دائمی که در انتظار شماست نمیگریید؟[۵۶].[۵۷]
خنده شادی
بهشتیان در سرای دیگر از غم و اندوه به دور و خندان و شادمان هستند: ﴿ضَاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ﴾[۵۸] این آیه و آیات پس از آن نشان میدهند که در قیامت هر دسته با نشانهای که در چهرههایشان هست شناخته میشوند: عدهای اهل سعادت هستند و چهرههایی شاد و نورانی دارند و دستهای اهل شقاوت و دارای صورتهایی زشت و تاریکاند[۵۹].[۶۰]
منابع
پانویس
- ↑ لغت نامه، ج ۷، ص ۹۹۸۴، «خنده».
- ↑ مفردات، ص ۲۹۲، «ضحک».
- ↑ تفسیر سمعانی، ج ۴، ص ۸۶؛ فتح القدیر، ج ۴، ص ۱۳۱.
- ↑ العین، ج ۷، ص ۲۷۷، «بسم»؛ الصحاح، ج ۵، ص ۱۸۷۲؛ لسان العرب، ج ۱، ص ۴۱۲.
- ↑ العین، ج ۳، ص ۳۴۱، «قه»؛ ۳۶۴، «الزهق»؛ الصحاح، ج ۱، ص ۲۶۲، «کتکته»؛ لسان العرب، ج ۲، ص ۷۸، «کتکته»؛ ج ۱۰، ص ۱۴۹، «زهزق»؛ ج ۱۳، ص ۵۳۱، «قهقه»؛ ترتیب اصلاح المنطق، ص ۸۸، «تبسم».
- ↑ رضایی، حسن؛ مقاله «خنده»؛ دائرة المعارف قرآن کریم ج۷.
- ↑ «(از این) پس به کیفر آنچه میکردند باید کم بخندند و بسیار بگریند» سوره توبه، آیه ۸۲.
- ↑ «و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم» سوره هود، آیه ۷۱.
- ↑ «اما شما آنان را به ریشخند گرفتید تا جایی که یاد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان میخندیدید» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۰.
- ↑ «(سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود و گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیدهای سپاس بگزارم و کردار شایستهای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور» سوره نمل، آیه ۱۹.
- ↑ «و چون نشانههای ما را نزد آنان آورد؛ ناگاه آنان از آنها به خنده افتادند» سوره زخرف، آیه ۴۷.
- ↑ «و اینکه اوست که میخنداند و میگریاند» سوره نجم، آیه ۴۳.
- ↑ «و میخندید و گریان نمیشوید؟» سوره نجم، آیه ۶۰.
- ↑ «خندان و شادان است،» سوره عبس، آیه ۳۹.
- ↑ «بیگمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان میخندیدند» سوره مطففین، آیه ۲۹.
- ↑ «اما امروز این مؤمناناند که به کافران میخندند» سوره مطففین، آیه ۳۴.
- ↑ «و اینکه اوست که میخنداند و میگریاند» سوره نجم، آیه ۴۳.
- ↑ غریب القرآن، ص ۴۳۸.
- ↑ غریب القرآن، ص ۴۳۸.
- ↑ نورالثقلین، ج ۵، ص ۱۷۱ـ۱۷۲.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۷، ص ۱۱۷.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۴۸.
- ↑ «(از این) پس به کیفر آنچه میکردند باید کم بخندند و بسیار بگریند» سوره توبه، آیه ۸۲.
- ↑ التبیان، ج ۵، ص ۲۷۰؛ فتح القدیر، ج ۲، ص ۳۸۸.
- ↑ رضایی، حسن؛ مقاله «خنده»؛ دائرة المعارف قرآن کریم ج۷.
- ↑ «و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم» سوره هود، آیه ۷۱.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۶۷؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۲۳.
- ↑ الکشاف، ج ۲، ص ۴۱۰؛ روح المعانی، ج ۶، ص۲۹۴.
- ↑ مفردات، ص ۲۹۲؛ زاد المسیر، ج ۴، ص ۱۰۳؛ روح المعانی، ج ۶، ص ۲۹۵.
- ↑ التبیان، ج ۶، ص ۳۲؛ جوامع الجامع، ج ۲، ص ۱۸۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۹، ص ۶۷.
- ↑ التبیان، ج ۶، ص ۳۱؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۰۷؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۲۳.
- ↑ التبیان، ج ۶، ص ۳۱؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۳۰۸.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۱۵۲؛ نورالثقلین، ج ۲، ص ۳۸۶؛ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۲۸.
- ↑ المیزان، ج ۱۰، ص ۳۲۳.
- ↑ مفردات، ص ۲۹۲، «ضحک».
- ↑ «(سلیمان) از گفتار آن (مور) خندان لب گشود» سوره نمل، آیه ۱۹.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۶۸؛ زاد المسیر، ج ۶، ص ۶۲.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۷، ص ۳۶۸؛ املاء مامنّ به الرحمن، ج ۲، ص ۱۷۲.
- ↑ جوامع الجامع، ج ۲، ص ۷۰۴؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۷۱.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۷۱؛ زادالمسیر، ج ۶، ص ۶۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۱۷۱.
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۸۴؛ الصافی، ج ۴، ص ۶۲؛ نورالثقلین، ج ۴، ص ۸۲.
- ↑ رضایی، حسن؛ مقاله «خنده»؛ دائرة المعارف قرآن کریم ج۷.
- ↑ «اما شما آنان را به ریشخند گرفتید تا جایی که یاد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان میخندیدید» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۰.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۵۵؛ الصافی، ج ۳، ص ۴۱۲.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۵۵.
- ↑ زادالمسیر، ج ۵، ص ۳۳۶.
- ↑ حقائق التأویل، ص ۲۶.
- ↑ المیزان، ج ۱۵، ص ۷۱.
- ↑ «بیگمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان میخندیدند» سوره مطففین، آیه ۲۹.
- ↑ «اما امروز این مؤمناناند که به کافران میخندند» سوره مطففین، آیه ۳۴.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۶۹۴.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص ۵۴۶؛ بحارالانوار، ج ۳۱، ص ۶۵۵؛ ج ۳۶، ص ۶۹.
- ↑ «و چون نشانههای ما را نزد آنان آورد؛ ناگاه آنان از آنها به خنده افتادند» سوره زخرف، آیه ۴۷.
- ↑ المیزان، ج ۱۸، ص ۱۰۹.
- ↑ «و میخندید و گریان نمیشوید؟ و شما به بازی سرگرمید» سوره نجم، آیه ۶۰-۶۱.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۵۱؛ مجمع البیان، ج۹، ص ۲۷۸.
- ↑ رضایی، حسن؛ مقاله «خنده»؛ دائرة المعارف قرآن کریم ج۷.
- ↑ «خندان و شادان است،» سوره عبس، آیه ۳۹.
- ↑ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۱۰.
- ↑ رضایی، حسن؛ مقاله «خنده»؛ دائرة المعارف قرآن کریم ج۷.