نامۀ ۳۱ نهج البلاغه: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{خرد}} {{امامت}} ==مقدمه== *امام {{ع}} هنگام بازگشت از صفین، نامه ۳۱ را نگاش...» ایجاد کرد) |
|||
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = نهج البلاغه | |||
| عنوان مدخل = | |||
| مداخل مرتبط = | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[امام]] {{ع}} هنگام بازگشت از [[صفین]]، [[نامه]] ۳۱ را نگاشته است و بدینسان بهواسطه [[فرزند]] خویش [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} که او نیز مستعد [[مقام عصمت]] و [[امامت]] است، تمام [[انسانها]] را مخاطب قرار داده است که چگونه باشند و چگونه بیندیشند. در آغاز [[وصیت]]، خود را مربی سرد و گرم چشیدهای معرفی میکند که [[عمر]] خویش بهسر برده و حال نظر خوشی نسبت به [[دنیا]] ندارد، به فرزندی که در عین خامی و ناپختگی باید همانند پدر در مسیر [[زندگی]] گام بردارد. از اینرو در هنگامه [[پیری]] و عوارض ناشی از آن، اما بنا بر [[وظیفه]] و ضرورت تربیت به این امر [[همت]] میگمارد. | |||
[[تقوا]] ضمانت و کلید طلایی [[تربیت]] است. [[شهر]] [[دل]] با [[یاد خدا]] آباد میشود و تنها [[پشتیبان]] و [[پناهگاه]] [[آدمی]] در مسیر [[زندگی]] و بلندترین دستاویز [[آدمی]] هموست. پس [[امام]] {{ع}} به [[فرزند]] خویش توصیه میکند که: تنها بهسوی او دست آویز و جز آستان ربوبی سر به هیچ درگاهی مساوی که هرچه هست از عطا و [[مصلحت]] در درگاه ربوبی است. [[دل]] را به [[نسیم]] حیاتبخش [[پند]] و [[اندرز]] بسپار و هوا و هوسهای نفسانی را با نیروی [[زهد]] از سرزمین وجود [[پاک]] گردان. بدان که [[دنیا]] آمیزهای از نوش و نیش است و هر از گاه از حالی به حال دیگر میگردد و خوشی و ناخوشی همراه هماند، اما [[پاداش]] و [[کیفر]] در [[رستاخیز]] خواهد بود. | |||
به پیشینیان بنگر و بدان که مقصد نهایی و دائمی سرایی دیگر است، پس هرگز [[آخرت]] را به [[دنیا]] مفروش. آنچه نمیدانی مگوی و راهی که در آن [[شک]] و [[بیم]] [[گمراهی]] است مپوی. هرجا که سرگشتهای بایست که باز ایستادن بهتر از راندن بر مرکب خطرهاست. همواره بر [[سبیل]] [[حق]] باش و از [[سختیها]] در راه [[حق]] مهراس. در [[دین]] سطحیبین مباش، بلکه در آن ژرف بیندیش. اگر در [[بینش]] و [[تفکر]] [[دینی]] با مشکلی مواجه شدی، بدان که راه نبردی نه اینکه راهی وجود ندارد، زیرا دانستههای [[انسان]] در برابر نادانستههای او بس ناچیز است. [[جان]] خود را به دست [[شکیبایی]] پرورش ده و در اثر [[صبر]] و [[استقامت]] در برابر [[سختیها]] کارآزموده شو. [[علم]] را برای [[خدمت]] به خلق بیاموز تا برایت مفید افتد. از [[شبهات]] و تعصبهای نابجا بپرهیز. در برابر [[کلام]] [[حق]] خاضع و [[خاشع]] باش تا راه یابی...<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۲]]، ص۷۷۶ ـ ۷۷۷.</ref>. | |||
== | == مطالب مهم [[نامه]] == | ||
تمام این [[نامه]] ناظر به مسائلی [[تربیتی]] به شرح زیر است: | |||
# نقش [[آموزش]] [[اصول دین]] در [[تربیت]]؛ | |||
# اولویت [[آموزش]] [[قرآن]]؛ | |||
# ضرورت تربیت؛ | |||
# [[تقوا]]، اصل و ضمانت [[تربیت]]؛ | |||
# [[پندپذیری]] و عبرتآموزی؛ | |||
# [[خودسازی]] و ایجاد صفات نیکو؛ | |||
# توجه به مربی و اثر آن؛ | |||
# زمان [[تربیت]] و آثار بهتأخیر انداختن آن؛ | |||
# [[رسالت]] مربیان؛ | |||
# پرهیز از [[تعصب]] و خودمحوری و [[غرور]]؛ | |||
# پرهیز از مواضع [[شبهه]]؛ | |||
# [[زمینهسازی]] روحی برای [[تربیت]]؛ | |||
# نقش [[الگو]] در [[تربیت]]؛ | |||
# واقعنگری در [[تربیت]]؛ | |||
# [[روابط اجتماعی]]؛ | |||
# بیان لغزشگاههای [[تربیتی]]؛ | |||
# [[دعا]] و استعانت از [[خدا]] در [[تربیت]]؛ | |||
# تصویر [[دنیا]]؛ | |||
# واقعنگری نسبت به [[زندگی]]؛ | |||
# بیان بایدها و نبایدها؛ | |||
# [[آزادی معنوی]] و [[آزادگی]]؛ | |||
# بیان عوامل و موانع [[تربیت]]؛ | |||
# راه و رسم [[زندگی]]<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۲]]، ص ۷۷۷-۷۷۸.</ref>. | |||
== | == فرازی از [[نامه]] == | ||
[[دل]] نوجوان چون [[خاک]] خوب و آماده، پذیرای هر بذری است، پس باید هرچه زودتر هستههای [[عشق]] و [[ایمان]] را افشاند، وگرنه [[زمین]] را نااهلان از شر و [[فساد]] پر سازند. لذا به [[تربیت]] تو [[همت]] گماشتم پیش از آنکه دلت سخت و سترون و مرغ اندیشهات در هوای دیگر پرواز کند، تا با تصمیمی [[قاطع]] به پیشباز [[زندگی]] و رویدادهای آن روی، زیرا من [[زندگی]] را تجربه کردهام و از نزدیک زشت و زیبای آن را دیده و تلخ و شیرین آن را چشیدهام و اینک محصول آن را به راحتی و روشنی در اختیارت میگذارم. زنهار که آزمودهها را از نو نیازمایی و دوباره به کام خسارات و ضایعات درنیفتی، که من راه [[زندگی]] را بر تو روشن و هموار کردهام. | |||
[[ | [[آموزش]] نوجوان باید از [[کتاب خدا]] آغاز شود و مربی، در نخستین گام، عطر [[کلام الهی]] را به مشام [[جان]] او بپاشد و فضای [[پاک]] [[اندیشه]] او را با زیباترین و درستترین کلامها و [[دانشها]] بیاراید تا برای همیشه [[فکر]] او اشتباه بیمه شود. در هر صورت "[[دانش]] [[قرآنی]]" و "[[علم]] [[زندگی]] [[اسلامی]]"، یعنی "[[حلال]] و [[حرام]]" که شایستهها را از ناشایستها جدا میکند، در [[آموزش]] نوجوان [[اولویت]] و اولیت داشت که از آن درنگذشتم. | ||
[[ | |||
[[رده: | [[بیم]] آن داشتم که [[هوسها]] و خیالاتی که باعث اشتباه [[مردم]] شده، [[حقیقت]] را از تو بپوشانَد و به [[لغزش]] و [[خطا]] افتی. پس آگاهیات را بر رها کردنت سزاوارتر دیدم که از هلاکتت آسوده شوم، بدین [[امید]] که [[خداوند]] توفیقت دهد و به مقصد نیکت [[هدایت]] فرماید. پس سفارشم این است... . | ||
فرزندم، بدان که [[راز]] [[وصیت]] من در یک کلمه نهفته است و آن "[[تقوای الهی]]" است، همان که "اصل [[تربیت]]" است و باید با همه وجود در راه تحقق آن پای فشرد. فرزندم، پهنه [[زمین]] و ناموس زمان و امکانات [[جهان]] در [[اختیار]] توست، ولی به هوش باش که از "مرز [[الهی]]" درنگذری و همواره "[[واجبات]]" را منظور داشته باشی و تنها بدان بسنده کنی. نیز روش نیاکان پاکنهاد و شایستگان دودمانت را برنامه خود ساز و بر آن [[مراقبت]] کن، که آنان در کار خویش و راه و رسمی که برگزیدند بیتأمل و بیدقت نبودهاند (همانگونه که تو نیز چنینی) و سرانجام، ملاک کار را بر شناختها و شناخته شدهها قرار دادند و از ناشناختهها که [[تکلیف]] آفرین نیستند، بازایستادند و از زحمت آن رستند. از [[شبههها]] و خصومتها بپرهیز و اگر پذیرای راه و رسم پیشینیانت نیستی و خود خواستار [[آگاهی]] و تجربه مستقلی، باید [[تلاش]] تو همه در کسب [[فهم]] درست و بهکارگیری [[خرد]] باشد و به هر پایه [[سستی]] تکیه نکنی و در تاریکروشن [[شبههها]] گام برنداری و از ستیزه و جدال بپرهیزی...<ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۲]]، ص۷۷۸ ـ ۷۷۹.</ref>. | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:13681049.jpg|22px]] [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۲''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
[[رده:نامههای نهج البلاغه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۳
مقدمه
امام (ع) هنگام بازگشت از صفین، نامه ۳۱ را نگاشته است و بدینسان بهواسطه فرزند خویش امام حسن مجتبی (ع) که او نیز مستعد مقام عصمت و امامت است، تمام انسانها را مخاطب قرار داده است که چگونه باشند و چگونه بیندیشند. در آغاز وصیت، خود را مربی سرد و گرم چشیدهای معرفی میکند که عمر خویش بهسر برده و حال نظر خوشی نسبت به دنیا ندارد، به فرزندی که در عین خامی و ناپختگی باید همانند پدر در مسیر زندگی گام بردارد. از اینرو در هنگامه پیری و عوارض ناشی از آن، اما بنا بر وظیفه و ضرورت تربیت به این امر همت میگمارد.
تقوا ضمانت و کلید طلایی تربیت است. شهر دل با یاد خدا آباد میشود و تنها پشتیبان و پناهگاه آدمی در مسیر زندگی و بلندترین دستاویز آدمی هموست. پس امام (ع) به فرزند خویش توصیه میکند که: تنها بهسوی او دست آویز و جز آستان ربوبی سر به هیچ درگاهی مساوی که هرچه هست از عطا و مصلحت در درگاه ربوبی است. دل را به نسیم حیاتبخش پند و اندرز بسپار و هوا و هوسهای نفسانی را با نیروی زهد از سرزمین وجود پاک گردان. بدان که دنیا آمیزهای از نوش و نیش است و هر از گاه از حالی به حال دیگر میگردد و خوشی و ناخوشی همراه هماند، اما پاداش و کیفر در رستاخیز خواهد بود.
به پیشینیان بنگر و بدان که مقصد نهایی و دائمی سرایی دیگر است، پس هرگز آخرت را به دنیا مفروش. آنچه نمیدانی مگوی و راهی که در آن شک و بیم گمراهی است مپوی. هرجا که سرگشتهای بایست که باز ایستادن بهتر از راندن بر مرکب خطرهاست. همواره بر سبیل حق باش و از سختیها در راه حق مهراس. در دین سطحیبین مباش، بلکه در آن ژرف بیندیش. اگر در بینش و تفکر دینی با مشکلی مواجه شدی، بدان که راه نبردی نه اینکه راهی وجود ندارد، زیرا دانستههای انسان در برابر نادانستههای او بس ناچیز است. جان خود را به دست شکیبایی پرورش ده و در اثر صبر و استقامت در برابر سختیها کارآزموده شو. علم را برای خدمت به خلق بیاموز تا برایت مفید افتد. از شبهات و تعصبهای نابجا بپرهیز. در برابر کلام حق خاضع و خاشع باش تا راه یابی...[۱].
مطالب مهم نامه
تمام این نامه ناظر به مسائلی تربیتی به شرح زیر است:
- نقش آموزش اصول دین در تربیت؛
- اولویت آموزش قرآن؛
- ضرورت تربیت؛
- تقوا، اصل و ضمانت تربیت؛
- پندپذیری و عبرتآموزی؛
- خودسازی و ایجاد صفات نیکو؛
- توجه به مربی و اثر آن؛
- زمان تربیت و آثار بهتأخیر انداختن آن؛
- رسالت مربیان؛
- پرهیز از تعصب و خودمحوری و غرور؛
- پرهیز از مواضع شبهه؛
- زمینهسازی روحی برای تربیت؛
- نقش الگو در تربیت؛
- واقعنگری در تربیت؛
- روابط اجتماعی؛
- بیان لغزشگاههای تربیتی؛
- دعا و استعانت از خدا در تربیت؛
- تصویر دنیا؛
- واقعنگری نسبت به زندگی؛
- بیان بایدها و نبایدها؛
- آزادی معنوی و آزادگی؛
- بیان عوامل و موانع تربیت؛
- راه و رسم زندگی[۲].
فرازی از نامه
دل نوجوان چون خاک خوب و آماده، پذیرای هر بذری است، پس باید هرچه زودتر هستههای عشق و ایمان را افشاند، وگرنه زمین را نااهلان از شر و فساد پر سازند. لذا به تربیت تو همت گماشتم پیش از آنکه دلت سخت و سترون و مرغ اندیشهات در هوای دیگر پرواز کند، تا با تصمیمی قاطع به پیشباز زندگی و رویدادهای آن روی، زیرا من زندگی را تجربه کردهام و از نزدیک زشت و زیبای آن را دیده و تلخ و شیرین آن را چشیدهام و اینک محصول آن را به راحتی و روشنی در اختیارت میگذارم. زنهار که آزمودهها را از نو نیازمایی و دوباره به کام خسارات و ضایعات درنیفتی، که من راه زندگی را بر تو روشن و هموار کردهام.
آموزش نوجوان باید از کتاب خدا آغاز شود و مربی، در نخستین گام، عطر کلام الهی را به مشام جان او بپاشد و فضای پاک اندیشه او را با زیباترین و درستترین کلامها و دانشها بیاراید تا برای همیشه فکر او اشتباه بیمه شود. در هر صورت "دانش قرآنی" و "علم زندگی اسلامی"، یعنی "حلال و حرام" که شایستهها را از ناشایستها جدا میکند، در آموزش نوجوان اولویت و اولیت داشت که از آن درنگذشتم.
بیم آن داشتم که هوسها و خیالاتی که باعث اشتباه مردم شده، حقیقت را از تو بپوشانَد و به لغزش و خطا افتی. پس آگاهیات را بر رها کردنت سزاوارتر دیدم که از هلاکتت آسوده شوم، بدین امید که خداوند توفیقت دهد و به مقصد نیکت هدایت فرماید. پس سفارشم این است... .
فرزندم، بدان که راز وصیت من در یک کلمه نهفته است و آن "تقوای الهی" است، همان که "اصل تربیت" است و باید با همه وجود در راه تحقق آن پای فشرد. فرزندم، پهنه زمین و ناموس زمان و امکانات جهان در اختیار توست، ولی به هوش باش که از "مرز الهی" درنگذری و همواره "واجبات" را منظور داشته باشی و تنها بدان بسنده کنی. نیز روش نیاکان پاکنهاد و شایستگان دودمانت را برنامه خود ساز و بر آن مراقبت کن، که آنان در کار خویش و راه و رسمی که برگزیدند بیتأمل و بیدقت نبودهاند (همانگونه که تو نیز چنینی) و سرانجام، ملاک کار را بر شناختها و شناخته شدهها قرار دادند و از ناشناختهها که تکلیف آفرین نیستند، بازایستادند و از زحمت آن رستند. از شبههها و خصومتها بپرهیز و اگر پذیرای راه و رسم پیشینیانت نیستی و خود خواستار آگاهی و تجربه مستقلی، باید تلاش تو همه در کسب فهم درست و بهکارگیری خرد باشد و به هر پایه سستی تکیه نکنی و در تاریکروشن شبههها گام برنداری و از ستیزه و جدال بپرهیزی...[۳].
منابع
پانویس
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص۷۷۶ ـ ۷۷۷.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص ۷۷۷-۷۷۸.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص۷۷۸ ـ ۷۷۹.