شئون امام در عالم برزخ: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - ']] صفحه' به ']]، ص')
 
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{نبوت}}
| موضوع مرتبط = امام
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل =  
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[شئون امام در عالم برزخ در کلام اسلامی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  = امامت (پرسش)
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[شئون امام در عالم برزخ در قرآن]] | [[شئون امام در عالم برزخ در حدیث]] | [[شئون امام در عالم برزخ در کلام اسلامی]] | [[شئون امام در عالم برزخ در فلسفه اسلامی]] | [[شئون امام در عالم برزخ در عرفان اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[شئون امام در عالم برزخ (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==شئون [[امام]] در عالم برزخ==
== حضور امامان بر بالین محتضر ==
*متکلمان امامیه سخنانی اندک درباره [[شئون امام]] در [[عالم برزخ]] دارند. [[شیخ مفید]] نخستین متکلم این دوران، وجود حیات برزخی را تنها برای برخی افراد پذیرفته است. به باور او، ارواح انسان‌هایی که نه مؤمن محض‌اند و نه کافر محض، پس از مرگ تا [[قیامت]] به طور کلی نابود و معدوم می‌شود<ref>محمد بن محمد بن نعمان مفید، تصحیح الاعتقاد، ص ۷۹. شیخ در موضعی دیگر نیز شیعیان را به چهار دسته تقسیم کرده و می‌نویسد: {{عربی|إنهم أربع طبقات طبقة یحییهم الله ویسكنهم مع أولیائهم فی الجنان وطبقة یحیون ویلحقون بأئمتهم فی محل الهوان وطبقة أقف فیهم وأجوز حیاتهم وأجوز كونهم علی حال الأموات وطبقة لا یحیون بعد الموت حتی النشور والمآب}}؛ شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۷۵.</ref> به باور شیخ، [[امامان]]{{عم}} از جمله کسانی‌اند که حیات برزخی دارند، از‌این‌رو او شیعیان خالص را نیز به [[امامان]] محلق می‌داند<ref>شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۷۵.</ref> [[شیخ مفید]] معتقد است [[امامان]]{{عم}} پس از [[شهادت]]، از خاک به بهشت می‌روند و از نعمت‌های الهی بهره‌مند می‌شوند. آنها به انسان‌های درستکاری که به ایشان می‌پیوندند، بشارت می‌دهند. همچنین خداوند هر لحظه آنها را از حال شیعیانشان آگاه می‌سازد و به‌گونه‌ای خاص ایشان صدای زائران را می‌شنوند<ref>شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۷۲-۷۳.</ref> وی در کتاب المزار در یکی از زیارت‌نامه‌های [[امام حسین]]{{ع}}، عبارتی نقل می‌کند که گویا امام صدای زائر را می‌شنود و جایگاه و حاجت او را می‌داند. در این زیارت‌نامه، زائر حاجت‌های خود را نیز از [[امام]] می‌خواهد<ref>شیخ مفید، المزار، ص۱۱۱.</ref> البته [[شیخ مفید]] هیچ تحلیلی در‌این‌ باره ارائه نکرده، و این زیارت‌نامه را نیز با تعبیر "روی عنه" نقل کرده است. با وجود این، او در ابتدای این کتاب تصریح می‌کند که این زیارات را جمع کرده است تا شیعیانی که به زیارت [[امام علی]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} می‌روند، بدانند چه اعمالی را باید انجام دهند یا چه اذکاری را بخوانند.<ref>شیخ مفید، المزار، ص ۳.</ref> با توجه به دیدگاه‌هایی که اخیراً از شیخ نقل شد، می‌توان همین مضمون را به شیخ مفید نسبت داد. بدین بیان که امام در عالم برزخ زائران را می‌بیند و صدایشان را می‌شنود، به سلام آنها پاسخ می‌دهد و بر برآورده ساختن نیازهای ایشان به اذن خدا توانمند است.
در روایاتی آمده پیش از آنکه [[روح]] از بدن محتضر خارج شود، [[امامان]] {{عم}} یا برخی از آنها به بالین او می‌آیند. در برخی [[روایات]]، از حضور [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} و سه [[امام اول]] بر بالین [[شیعیان]] [[سخن]] به میان آمده است. ایشان ضمن سفارش به ملک‌الموت درباره آسان گرفتن در قبض روح [[شیعیان]]، آنها را نیز به [[بهشت]] [[بشارت]] می‌دهند.<ref>تفسير الامام العسكری {{ع}}، ص۲۱۰؛ حسین بن سعيد اهوازی، الزهد، ص۸۴ و ۸۵؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۷۴؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسير القمی، ج۲، ص۲۲۶؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسير العیاشی، ج۲، ص۱۲۶.</ref> در برخی [[روایات]]، این امر درباره [[پیامبر خاتم|رسول‌الله]] {{صل}} و [[امام علی]] {{ع}} به‌تنهایی آمده است.<ref>حسین بن سعید اهوازی، الزهد، ص۸۴؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۱۳۲ و ۱۳۳؛ محمد بن محمد بن نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، الامالی، ص۶؛ محمد بن حسن طوسی، الامالی، ص۴۸. روایات دیگری نیز دراین‌‎باره وجود دارد .ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۷۵؛ محمد بن عمر کشی، رجال الكشی، ص۸۸).</ref> در دیگر [[روایات]]، این مسئله درباره تمام [[امامان]] {{عم}} بیان شده است.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۱۲۷ و ۱۲۸.</ref> در برخی دیگر از [[روایات]]، از حضور [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} و [[امام علی]] {{ع}} بر بالین محتضر - از هر [[دین]] و آیینی -[[سخن]] به میان آمده است؛<ref>محمد بن مسعود عیاشی، تفسير العیاشی، ج۱، ص۲۸۴. نیز، ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۳۱ و ۱۳۲.</ref> چنان‌که در برخی [[روایات]]، این رخداد برای [[رسول خدا]]<ref>شیخ طوسی، الامالی، ص۶۲۸؛ محمد بن على بن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب {{عم}}، ج۳، ص۲۲۳؛ عمادالدین طبری، بشارة المصطفی، ص۶.</ref>، [[حضرت زهرا]] {{س}} و سه [[امام]] نخست حکایت شده است. [[روایات]] دراین‌باره فراوان است و در منابع حدیثی نخستین با سندهای مختلف نیز وجود دارند؛ از‌این‌رو می‌توان به صدور این مضمون از [[معصوم]] {{ع}} [[اطمینان]] یافت. با وجود این، اشکالاتی در این میان درباره چگونگی حضور [[امامان]] {{عم}} بر بالین محتضر در این [[دنیا]] مطرح است. اشکالاتی که موجب شده تا [[علامه مجلسی]]، صِرف [[ایمان]] به این [[حقیقت]] (بدون جزئیات آن) را کافی بداند.<ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۲۰۰ و ۲۰۱. گفتنی است برخی متکلمان نیز از ظاهر این احادیث دست برداشته، حضور امامان {{عم}} بر بالین محتضر را انکار می‌کنند که در آینده سخن آنها را بررسی خواهیم کرد. این در حالی است که افرادی همچون ابن ابی الحدید معتزلی نیز امکان حضور امام علی {{ع}} بر بالین محتضر را پذیرفته، نظیر آن را برای حضرت عیسی {{ع}} نیز بیان، و دراین‌باره به آیه {{متن قرآن|وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا}} (نساء، ۱۵۹) استناد کرده است (عبدالحميد بن هبةالله بن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۹۹).</ref> برای نمونه، به دو اشکال اشاره می‌کنیم:
* سید مرتضی دیگر متکلم این دوران، نیز در‌این‌باره سخنانی دارد. ابتدا باید دانست که او اساساً دیدگاه دوساحتی بودن انسان -نفس و بدن- را برنمی‌تابد و حقیقت انسان را که احکام و تکالیف متوجه اوست، چیزی جز همین هیکل مشاهده‌شده نمی‌داند.<ref>سید مرتضی علم الهدی، الذخیرة فی علم الكلام، تحقیق احمد حسینی، ص ۱۱۴.</ref> بر این اساس، با مرگ آدمی، حیات هم از بین می‌رود. با وجود این، او بدون آنکه از اصطلاح حیات برزخی استفاده کند، نوعی حیات برزخی را نیز به تصویر می‌کشد. سید در برخی آثار خود، پرسشی مطرح می‌کند. پرسشگر که گویی از دیدگاه سید به حقیقت انسان آشناست، می‌پرسد که چگونه می‌توان شهیدان را پس از مرگ زنده دانست درحالی‌که می‌بینیم بدن‌های آنها روی زمین افتاده است؟ افزون بر آن، از مسلّمات نزد تشیع آن است که وقتی مسلمانی نزد قبور [[امامان]]{{عم}} می‌رود، ایشان سخن او را بشنوند و سلام او را پاسخ گویند، درحالی‌که قول به پایان حیات در دنیا با این امر مورد تسالم، منافات دارد. سید مرتضی پاسخ می‌دهد که اولاً حیات انسان متوقف بر وجود مجموع اجزای بدن نیست، برای نمونه، ممکن است دست آدمی قطع شود، اما او همچنان زنده باشد یا آنکه انسان چاق، لاغر شود، اما حیات او همچنان باقی است؛ ثانیاً خداوند متعال بخشی از اجزای دنیوی فرد را -که حیات وابسته به آنهاست- زنده می‌کند و اعضایی دیگر نیز در آن سرا به او می‌افزاید. از‌این‌رو می‌توان آنها را زنده به شمار آورد.<ref>همو، الرسائل، تحقیق مهدی رجایی، ج۱، ص۴۰۷-۴۰۸.</ref> بنابراین سید حیات پس از مرگ را می‌پذیرد. وی به مناسبتی، با این پرسش مواجه می‌شود که آیا [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} زنده است و سخن ما را می‌شنود یا خیر؟ سید مرتضی پاسخ می‌دهد که [[امامان]] و نیز مؤمنان در جنّات خدا زندگی می‌کنند و روزی می‌خورند. آن‌گاه که زائران به زیارت قبور آنها می‌روند و سلام و درود می‌فرستند، خداوند این سلام و درودها را به آنان می‌رساند و ایشان این‌چنین به این سلام و درودها علم می‌یابند، گویا زائر را دیده و صدای او را شنیده‌اند.<ref>الأئمة الماضون والمؤمنون فی جنات الله تعالی، یتنعمون و یرزقون، فإذا زیرت قبورهم، و صلی علیهم أبلغهم الله تعالی ذلک إذا علمهم به و كانوا بالإبلاغ كأنهم له سامعون و له شاهدون (همان، ص ۲۸۱).</ref> با وجود این، سید این سخن را نمی‌پذیرد که امام{{ع}} به دنیا بازمی‌گردد و به نحو شگفت‌انگیز در یک لحظه در مکان‌های متعدد حاضر می‌شود و تصرفاتی در این عالم دارد. بر اساس روایات، [[امام]]{{ع}} به بالین محتضر می‌آید و برای او ممثّل می‌شود. [[سید مرتضی]] این اندیشه را نیز به‌گونه‌ای انکار می‌کند. برای نمونه، سید روایاتی را که بیانگر حضور [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} بر بالین محتضر است، به‌گونه‌ای خاص تأویل می‌کند؛ بدین بیان که مقصود از این روایات -اگر صحت آنها را بپذیریم- آن است که محتضر ثمرۀ ولایت یا عدم ولایت خود نسبت به امام{{ع}} را می‌بیند نه آنکه حقیقتاً [[امام علی]]{{ع}} را ببیند؛ زیرا ممکن نیست در یک لحظه جسمی واحد بر بالین محتضرهای متعدد باشد.<ref>همان، ج ۳، ص ۱۳۳-۱۳۴.</ref>
# چگونه است که [[امام]] {{ع}} بر بالین محتضر حاضر می‌شود، اما دیگران او را نمی‌بینند؟
* دیگر متکلمی که در‌این‌باره سخن گفته، عبدالجلیل قزوینی است. وی نسبت به جایگاه امام در [[عالم برزخ]] -که البته به طور مستقل بدان نپرداخته است- بیانی خاص دارد. وی در کتاب خود دیدگاهی بدین صورت مطرح می‌کند: [[امامان]] همه غیب‌دان باشند و همه در گور غیب دانند تا بدان حد که اگر کسی به زیارت ایشان رود، دانند که منافق است یا موافق، و عدد گام‌ها و نام‌های همه‌کس دانند.<ref>عبدالجلیل قزوینی، نقض، تعلیق و تصحیح سید جلال الدین حسینی ارموی، ص ۳۰۴.</ref> قزوینی در برابر این نظریه به شدت واکنش نشان می‌دهد و به صراحت بیان می‌کند که [[غیب]] مخصوص خداوند است. به گفتۀ وی [[پیامبر]] با تمام عظمتی که داشت، در زمان حیاتش اگر در مسجد مدینه بود، نمی‌دانست در بازارها چه اتفاقی می‌افتد، مگر آنکه جبرئیل به او خبر می‌داد؛ [[امامان]] که مقام نبوت ندارند و اکنون در مدفن خود خفته‌اند، چگونه از احوال جهانیان خبر دارند؟ به اعتقاد قزوینی این سخن هم از عقل دور است و هم از شرع، و اصولیان شیعه نیز از مدعاهای یادشده بیزاری جسته‌اند.<ref>همان، ص۳۰۵.</ref> این سخن دست‌کم در نگاه نخست نشان‌دهنده این واقعیت است که [[امامان]]{{عم}} در [[عالم برزخ]] از احوال تمام جهانیان آگاه نیستند. البته نمی‌توان از این سخن نتیجه گرفت که قزوینی اعتقادی به [[وساطت فیض]] [[امامان]]{{عم}} -برآورده ساختن حاجات زائران- در عالم برزخ ندارد؛ زیرا برآورده ساختن حاجات زائران، نیازی به آگاهی امام از احوال تمام جهانیان ندارد.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص ۳۳۸ الی ۳۴۱.</ref>.
# حضور [[امامان]] {{عم}} بر بالین هر محتضری در تمام [[دنیا]] چگونه ممکن است؟


== پرسش‌های وابسته ==
به نظر می‌رسد پیش از هر پاسخ، اساساً باید روشن شود که آیا [[حقیقت]] آنچه اتفاق می‌افتد، حضور [[امامان]] {{عم}} بر بالین محتضر است یا آنکه ایشان در عالم برزخ‌اند و محتضر [[جایگاه]] آنها را می‌بیند و آن حضرات از آن [[جایگاه]]، وی را به [[بهشت]] [[بشارت]] داده یا او را از جایگاهش در [[دوزخ]] [[آگاه]] می‌سازند؟ دو اشکال پیش‌گفته آن‌گاه وارد می‌شود که [[اثبات]] شود [[امامان]] {{عم}} به این [[دنیا]] می‌آیند. اما اگر گفته شود که ظاهر [[روایات]] تنها بیانگر آن است که چشم فرد محتضر به [[عالم برزخ]] باز شده، [[امامان]] {{عم}} را در آنجا می‌بیند، آن دو اشکال اساساً مطرح نخواهند بود. پنداشتِ برخی [[محدثان]] از [[روایات]] پیش‌گفته همان گزینه نخست - یعنی حضور [[امامان]] {{عم}} بر بالین محتضر - است؛ از‌این‌روست که اشکالات یادشده را مطرح کرده، درصدد پاسخ به آنها برآمده‌اند.<ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۲۰۰ و ۲۰۱.</ref> نگاهی دوباره به [[روایات]]، نشان از این واقعیت دارد که در برخی [[روایات]]، تنها این مسئله مطرح است که محتضر، [[امامان]] یا برخی از ایشان را می‌بیند؛<ref>{{متن حدیث|يَا عُقْبَةُ لَنْ تَمُوتَ نَفْسٌ مُؤْمِنَةٌ أَبَداً حَتَّى تَرَاهُمَا}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۱۲۸ و ۱۲۹؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۷۶).</ref> اما در برخی دیگر از [[روایات]]، از حضور ایشان[[سخن]] به میان آمده است.<ref>{{متن حدیث|إِذَا كَانَ ذَلِكَ وَ احْتُضِرَ حَضَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} وَ عَلِيٌّ {{ع}} وَ جَبْرَئِيلُ وَ مَلَكُ الْمَوْتِ {{عم}}}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۱۳۲). روایات دیگری نیز وجود دارد (ر.ک: علی بن ابراهیم قمی، تفسير القمی، ج۲، ص۲۶۶؛ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۱۰۵؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ص۶۱۴).</ref> در میان هر دو دسته از [[روایات]]، [[روایات معتبر]] نیز وجود دارد. ضمن آنکه چنین نیست که [[روایات]] دسته اول در [[تعارض]] با [[روایات]] دسته دوم باشد؛ بلکه این دو دسته با هم جمع‌شدنی‌اند؛ بدین‌سان که [[روایات]] دسته اول، مطلق بوده، چگونگی دیدن را تعیین نکرده؛ اما [[روایات]] دسته دوم این مهم را نیز بیان کرده است؛ از‌این‌رو، می‌توان مدعی شد که حقیقتاً [[امامان]] {{عم}} بر بالین محتضر حاضر می‌شوند. البته این سخن بدین معنا نیست که ایشان با [[جسم]] خاکی از [[عالم برزخ]] به این [[دنیا]] می‌آیند؛ بلکه سخن از ظاهر شدن ایشان یا همان [[تمثل]] به [[جسم]] مثالی است؛ همان‌گونه که [[فرشته]] برای [[حضرت مریم]] {{س}} متمثل شد: {{متن قرآن|فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا}}.<ref>مریم (۱۹)، ۱۷.</ref> نکته دیگر آنکه جست‌وجو در متون [[حدیثی]]، بیانگر ظاهر شدن‌های مکرر افراد برزخی برای [[انسان‌ها]] در این دنیاست و البته در هیچ‌یک از آنها سخن از آمدن افراد از آن [[دنیا]] به این [[دنیا]] نیست. این [[روایات]]، مؤید این آموزه است که [[انسان]] با [[جسم]] برزخی خود برای افراد [[دنیوی]]، ظاهر و متمثل شود؛ چنان‌که در روایتی که با سندهای مختلفی [[نقل]] شده، چنین آمده است که [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} در دوران [[خلافت ابوبکر]]، وی را به منطقه‌ای برد و در آنجا [[رسول اکرم]] {{صل}} بر ایشان ظاهر شدند.<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ {{ع}}: أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} لَقِيَ أَبَا بَكْرٍ فَاحْتَجَّ عَلَيْهِ، ثُمَّ قَالَ لَهُ: أَ مَا تَرْضَى بِرَسُولِ اللَّهِ {{صل}} بَيْنِي وَ بَيْنَكَ؟ قَالَ: فَكَيْفَ لِي بِهِ؟ فَأَخَذَ بِيَدِهِ وَ أَتَى مَسْجِدَ قُبَا فَإِذَا رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} فِيهِ فَقَضَى عَلَى أَبِي بَكْرٍ...}} (محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۲۷۴-۲۸۲)؛ نیز، ر.ک: علم الهدی سید رضی، خصائص الائمة، ص۵۹).</ref> در روایتی دیگر [[نقل]] شده که وقتی [[رسول اکرم]] {{صل}} مشغول [[طواف]] بودند، [[حضرت آدم]] و [[نوح]] {{عم}} بر ایشان ظاهر شدند.<ref>محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۲۷۹.</ref> در روایتی دیگر، از حضور [[وصی]] [[حضرت موسی]] {{ع}} نزد [[امام علی]] {{ع}} [[سخن]] به میان آمده<ref>همان، ص۲۸۲.</ref> و سرانجام در [[حدیث]] دیگری، ظاهر شدن [[امام سجاد]] {{ع}} برای [[امام باقر]] {{ع}} وصف شده است.<ref>همان.</ref> مجموعه این [[روایات]] می‌تواند بیانگر اعتبار صدور این مضمون باشد که [[جسم]] برزخی قابل [[تمثل]] برای افراد این دنیاست. افزون بر آنکه این [[روایات]] در زمان‌های مختلف و به‌وسیله چند [[امام]] [[معصوم]] [[نقل]] شده و همگی نیز در منابع نخستین آمده است که [[اطمینان]] به صدور این مضمون از سوی [[معصوم]] را تقویت می‌کند. اینک لازم است به بررسی اشکالات پیش‌گفته بپردازیم. البته روشن است که پاسخ به این اشکال‌ها در گرو [[شناخت]] [[حقیقت]] وجود برزخی [[انسان]] است که خودْ پژوهشی مستقل می‌طلبد؛ اما به [[اجمال]] می‌توان گفت: پاسخ به اشکال نخست آن است که ویژگی [[جسم]] برزخی و مثالی آن است که برای همگان قابل دیدن نیست. به دیگر بیان، این [[جسم]] مانند [[جسم]] مادی نیست؛ بلکه جسمی است که برای برخی ممثل می‌شود؛ از‌این‌رو، اگر چنان باشد که همگان بتوانند آن را ببینند، دیگر نمی‌توان آن را [[جسم]] برزخی دانست. اشکال دوم نیز چنین پاسخ داده می‌شود که [[جسم]] برزخی به‌گونه‌ای است که قابل انشا و تولید به مقدار فراوان است و هر [[قدر]] که فرد سعه وجودی بیشتری داشته باشد، از [[توانایی]] بیشتری دراین‌باره برخوردار است.<ref>ابوالحسن شعرانی، تعليقه بر شرح اصول کافی (ملاصالح مازندرانی)، ج۶، ص۳۷۱. چنان‌که گذشت بررسی ویژگی‌های جسم برزخی، خودْ پژوهشی جداگانه می‌طلبد که خارج از حوصله این نوشتار است. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: احسان ترکاشوند، «بررسی تطبیقی حقیقت عالم برزخ از دیدگاه قرآن، روایات و عقل»، ص۲۰۹-۲۷۴. نکته دیگر آنکه به باور برخی، روح، همان جسم لطیف است (ر.ک: ملاهادی سبزواری، اسرار الحكم، ص۳۳۱). از‌این‌رو، براساس این نظر، شاید بتوان گفت این روح که جسم لطیف است نیز می‌تواند سعه وجودی پیدا کند. البته ظاهر روایات بیشتر موافق با آن است که روح، همراه با جسم لطيف برزخی است، نه آنکه روح، همان جسم لطیف باشد (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۴۵). این دیدگاه مورد پذیرش جمعی از متکلمان نیز قرار گرفته است. برای نمونه، ر.ک: شیخ مفید، المسائل السروية، ص۶۳ و ۶۴؛ عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۵۹۸.</ref> بنابر آنچه گذشت، یکی از [[شئون امام]] {{ع}} [[حضور بر بالین محتضر]] است. این امر، هم به لحاظ [[عقلی]] امکان دارد و هم آنکه در [[روایات معتبر]]، بِدان تصریح شده است<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص۱۴۱ ـ ۱۴۵.</ref>.
* [[شئون امام در عالم برزخ چیستند؟ (پرسش)]]


== جستارهای وابسته ==
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:457575.jpeg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|'''بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت''']]
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
{{پانویس}}


==منابع==
[[رده:شئون امامت]]
* [[پرونده:457575.jpeg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|'''بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت''']]
[[رده:ولایت تکوینی]]
 
==پانویس==
{{پانویس2}}
[[رده:بررسی انطباق شئون امامت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۲۴

حضور امامان بر بالین محتضر

در روایاتی آمده پیش از آنکه روح از بدن محتضر خارج شود، امامان (ع) یا برخی از آنها به بالین او می‌آیند. در برخی روایات، از حضور رسول خدا (ص) و سه امام اول بر بالین شیعیان سخن به میان آمده است. ایشان ضمن سفارش به ملک‌الموت درباره آسان گرفتن در قبض روح شیعیان، آنها را نیز به بهشت بشارت می‌دهند.[۱] در برخی روایات، این امر درباره رسول‌الله (ص) و امام علی (ع) به‌تنهایی آمده است.[۲] در دیگر روایات، این مسئله درباره تمام امامان (ع) بیان شده است.[۳] در برخی دیگر از روایات، از حضور رسول خدا (ص) و امام علی (ع) بر بالین محتضر - از هر دین و آیینی -سخن به میان آمده است؛[۴] چنان‌که در برخی روایات، این رخداد برای رسول خدا[۵]، حضرت زهرا (س) و سه امام نخست حکایت شده است. روایات دراین‌باره فراوان است و در منابع حدیثی نخستین با سندهای مختلف نیز وجود دارند؛ از‌این‌رو می‌توان به صدور این مضمون از معصوم (ع) اطمینان یافت. با وجود این، اشکالاتی در این میان درباره چگونگی حضور امامان (ع) بر بالین محتضر در این دنیا مطرح است. اشکالاتی که موجب شده تا علامه مجلسی، صِرف ایمان به این حقیقت (بدون جزئیات آن) را کافی بداند.[۶] برای نمونه، به دو اشکال اشاره می‌کنیم:

  1. چگونه است که امام (ع) بر بالین محتضر حاضر می‌شود، اما دیگران او را نمی‌بینند؟
  2. حضور امامان (ع) بر بالین هر محتضری در تمام دنیا چگونه ممکن است؟

به نظر می‌رسد پیش از هر پاسخ، اساساً باید روشن شود که آیا حقیقت آنچه اتفاق می‌افتد، حضور امامان (ع) بر بالین محتضر است یا آنکه ایشان در عالم برزخ‌اند و محتضر جایگاه آنها را می‌بیند و آن حضرات از آن جایگاه، وی را به بهشت بشارت داده یا او را از جایگاهش در دوزخ آگاه می‌سازند؟ دو اشکال پیش‌گفته آن‌گاه وارد می‌شود که اثبات شود امامان (ع) به این دنیا می‌آیند. اما اگر گفته شود که ظاهر روایات تنها بیانگر آن است که چشم فرد محتضر به عالم برزخ باز شده، امامان (ع) را در آنجا می‌بیند، آن دو اشکال اساساً مطرح نخواهند بود. پنداشتِ برخی محدثان از روایات پیش‌گفته همان گزینه نخست - یعنی حضور امامان (ع) بر بالین محتضر - است؛ از‌این‌روست که اشکالات یادشده را مطرح کرده، درصدد پاسخ به آنها برآمده‌اند.[۷] نگاهی دوباره به روایات، نشان از این واقعیت دارد که در برخی روایات، تنها این مسئله مطرح است که محتضر، امامان یا برخی از ایشان را می‌بیند؛[۸] اما در برخی دیگر از روایات، از حضور ایشانسخن به میان آمده است.[۹] در میان هر دو دسته از روایات، روایات معتبر نیز وجود دارد. ضمن آنکه چنین نیست که روایات دسته اول در تعارض با روایات دسته دوم باشد؛ بلکه این دو دسته با هم جمع‌شدنی‌اند؛ بدین‌سان که روایات دسته اول، مطلق بوده، چگونگی دیدن را تعیین نکرده؛ اما روایات دسته دوم این مهم را نیز بیان کرده است؛ از‌این‌رو، می‌توان مدعی شد که حقیقتاً امامان (ع) بر بالین محتضر حاضر می‌شوند. البته این سخن بدین معنا نیست که ایشان با جسم خاکی از عالم برزخ به این دنیا می‌آیند؛ بلکه سخن از ظاهر شدن ایشان یا همان تمثل به جسم مثالی است؛ همان‌گونه که فرشته برای حضرت مریم (س) متمثل شد: ﴿فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا.[۱۰] نکته دیگر آنکه جست‌وجو در متون حدیثی، بیانگر ظاهر شدن‌های مکرر افراد برزخی برای انسان‌ها در این دنیاست و البته در هیچ‌یک از آنها سخن از آمدن افراد از آن دنیا به این دنیا نیست. این روایات، مؤید این آموزه است که انسان با جسم برزخی خود برای افراد دنیوی، ظاهر و متمثل شود؛ چنان‌که در روایتی که با سندهای مختلفی نقل شده، چنین آمده است که امیرالمؤمنین (ع) در دوران خلافت ابوبکر، وی را به منطقه‌ای برد و در آنجا رسول اکرم (ص) بر ایشان ظاهر شدند.[۱۱] در روایتی دیگر نقل شده که وقتی رسول اکرم (ص) مشغول طواف بودند، حضرت آدم و نوح (ع) بر ایشان ظاهر شدند.[۱۲] در روایتی دیگر، از حضور وصی حضرت موسی (ع) نزد امام علی (ع) سخن به میان آمده[۱۳] و سرانجام در حدیث دیگری، ظاهر شدن امام سجاد (ع) برای امام باقر (ع) وصف شده است.[۱۴] مجموعه این روایات می‌تواند بیانگر اعتبار صدور این مضمون باشد که جسم برزخی قابل تمثل برای افراد این دنیاست. افزون بر آنکه این روایات در زمان‌های مختلف و به‌وسیله چند امام معصوم نقل شده و همگی نیز در منابع نخستین آمده است که اطمینان به صدور این مضمون از سوی معصوم را تقویت می‌کند. اینک لازم است به بررسی اشکالات پیش‌گفته بپردازیم. البته روشن است که پاسخ به این اشکال‌ها در گرو شناخت حقیقت وجود برزخی انسان است که خودْ پژوهشی مستقل می‌طلبد؛ اما به اجمال می‌توان گفت: پاسخ به اشکال نخست آن است که ویژگی جسم برزخی و مثالی آن است که برای همگان قابل دیدن نیست. به دیگر بیان، این جسم مانند جسم مادی نیست؛ بلکه جسمی است که برای برخی ممثل می‌شود؛ از‌این‌رو، اگر چنان باشد که همگان بتوانند آن را ببینند، دیگر نمی‌توان آن را جسم برزخی دانست. اشکال دوم نیز چنین پاسخ داده می‌شود که جسم برزخی به‌گونه‌ای است که قابل انشا و تولید به مقدار فراوان است و هر قدر که فرد سعه وجودی بیشتری داشته باشد، از توانایی بیشتری دراین‌باره برخوردار است.[۱۵] بنابر آنچه گذشت، یکی از شئون امام (ع) حضور بر بالین محتضر است. این امر، هم به لحاظ عقلی امکان دارد و هم آنکه در روایات معتبر، بِدان تصریح شده است[۱۶].

منابع

پانویس

  1. تفسير الامام العسكری (ع)، ص۲۱۰؛ حسین بن سعيد اهوازی، الزهد، ص۸۴ و ۸۵؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۷۴؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسير القمی، ج۲، ص۲۲۶؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسير العیاشی، ج۲، ص۱۲۶.
  2. حسین بن سعید اهوازی، الزهد، ص۸۴؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۱۳۲ و ۱۳۳؛ محمد بن محمد بن نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، الامالی، ص۶؛ محمد بن حسن طوسی، الامالی، ص۴۸. روایات دیگری نیز دراین‌‎باره وجود دارد (ر.ک: احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۷۵؛ محمد بن عمر کشی، رجال الكشی، ص۸۸).
  3. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۱۲۷ و ۱۲۸.
  4. محمد بن مسعود عیاشی، تفسير العیاشی، ج۱، ص۲۸۴. نیز، ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۳۱ و ۱۳۲.
  5. شیخ طوسی، الامالی، ص۶۲۸؛ محمد بن على بن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب (ع)، ج۳، ص۲۲۳؛ عمادالدین طبری، بشارة المصطفی، ص۶.
  6. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۲۰۰ و ۲۰۱. گفتنی است برخی متکلمان نیز از ظاهر این احادیث دست برداشته، حضور امامان (ع) بر بالین محتضر را انکار می‌کنند که در آینده سخن آنها را بررسی خواهیم کرد. این در حالی است که افرادی همچون ابن ابی الحدید معتزلی نیز امکان حضور امام علی (ع) بر بالین محتضر را پذیرفته، نظیر آن را برای حضرت عیسی (ع) نیز بیان، و دراین‌باره به آیه ﴿وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلاَّ لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا (نساء، ۱۵۹) استناد کرده است (عبدالحميد بن هبةالله بن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۹۹).
  7. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۲۰۰ و ۲۰۱.
  8. «يَا عُقْبَةُ لَنْ تَمُوتَ نَفْسٌ مُؤْمِنَةٌ أَبَداً حَتَّى تَرَاهُمَا» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۱۲۸ و ۱۲۹؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۷۶).
  9. «إِذَا كَانَ ذَلِكَ وَ احْتُضِرَ حَضَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ عَلِيٌّ (ع) وَ جَبْرَئِيلُ وَ مَلَكُ الْمَوْتِ (ع)» (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۱۳۲). روایات دیگری نیز وجود دارد (ر.ک: علی بن ابراهیم قمی، تفسير القمی، ج۲، ص۲۶۶؛ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۱۰۵؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ص۶۱۴).
  10. مریم (۱۹)، ۱۷.
  11. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (ع): أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (ع) لَقِيَ أَبَا بَكْرٍ فَاحْتَجَّ عَلَيْهِ، ثُمَّ قَالَ لَهُ: أَ مَا تَرْضَى بِرَسُولِ اللَّهِ (ص) بَيْنِي وَ بَيْنَكَ؟ قَالَ: فَكَيْفَ لِي بِهِ؟ فَأَخَذَ بِيَدِهِ وَ أَتَى مَسْجِدَ قُبَا فَإِذَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) فِيهِ فَقَضَى عَلَى أَبِي بَكْرٍ...» (محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۲۷۴-۲۸۲)؛ نیز، ر.ک: علم الهدی سید رضی، خصائص الائمة، ص۵۹).
  12. محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۲۷۹.
  13. همان، ص۲۸۲.
  14. همان.
  15. ابوالحسن شعرانی، تعليقه بر شرح اصول کافی (ملاصالح مازندرانی)، ج۶، ص۳۷۱. چنان‌که گذشت بررسی ویژگی‌های جسم برزخی، خودْ پژوهشی جداگانه می‌طلبد که خارج از حوصله این نوشتار است. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: احسان ترکاشوند، «بررسی تطبیقی حقیقت عالم برزخ از دیدگاه قرآن، روایات و عقل»، ص۲۰۹-۲۷۴. نکته دیگر آنکه به باور برخی، روح، همان جسم لطیف است (ر.ک: ملاهادی سبزواری، اسرار الحكم، ص۳۳۱). از‌این‌رو، براساس این نظر، شاید بتوان گفت این روح که جسم لطیف است نیز می‌تواند سعه وجودی پیدا کند. البته ظاهر روایات بیشتر موافق با آن است که روح، همراه با جسم لطيف برزخی است، نه آنکه روح، همان جسم لطیف باشد (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۴۵). این دیدگاه مورد پذیرش جمعی از متکلمان نیز قرار گرفته است. برای نمونه، ر.ک: شیخ مفید، المسائل السروية، ص۶۳ و ۶۴؛ عبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۵۹۸.
  16. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۱۴۱ ـ ۱۴۵.