کاربر:Jokar/صفحه تمرین 5: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
==[[امامت]] و [[لطف]]== | |||
* [[استدلال]] پیشین، [[عقلی]] بوده و به [[قاعده لطف]] باز میگردد، که یکی از [[براهین]] مهم [[وجوب امامت]] از دیدگاه [[متکلمان امامیه]] است. آنان [[امامت]] را از مصادیق روشن [[قاعده لطف]] میدانند، از آنجا که [[لطف]] به مقتضای [[حکمت خداوند]]، [[واجب]] است، [[امامت]] نیز [[واجب]] خواهد بود. | |||
* [[سید مرتضی]] در [[تبیین]] [[لطف]] بودن [[امامت]] گفته است: ما [[امامت]] را به دو شرط [[واجب]] میدانیم: یکی این که [[تکالیف عقلی]] وجود داشته باشد، و دیگری این که [[مکلفان]] [[معصوم]] نباشند، [[دلیل]] [[وجوب امامت]] با توجه به دو شرط مزبور این است که هر [[عاقل]] آشنا با عرف و [[سیره]] [[عقلای بشر]] میداند که هرگاه در جامعهای [[رهبری]] [[با کفایت]] و [[تدبیر]] وجود داشته باشد که از [[ستمگری]] و [[پلیدی]] جلوگیری و از [[عدالت]] و ارزشهای [[انسانی]] [[دفاع]] کند، شرایط [[اجتماعی]] برای بسط [[فضایل]] و [[ارزشها]] فراهمتر خواهد بود و این، چیزی جز [[لطف]] نیست، زیرا [[لطف]] آن است که با توجه به آن، [[مکلفان]] به [[طاعت]] و [[فضیلت]] روی میآورند و از [[پلیدی]] و [[تباهی]] دوری میگزینند. بنابراین، [[امامت]] در [[حق]] [[مکلفان]]، [[لطف]] است<ref>الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۰۹- ۴۱۰.</ref>. | |||
* [[ابن میثم بحرانی]] [[برهان لطف]] [[امامت]] را با توجه به [[تکالیف شرعی]] تقریر کرده و گفته است: [[نصب امام]] لطفی است از [[خداوند]] در انجام دادن [[تکالیف شرعی]] و فعل [[لطف]] به مقتضای [[حکمت الهی]] [[واجب]] است، پس [[نصب امام]] از جانب [[خداوند]] [[واجب]] است<ref>قواعد المرام، ص۱۷۵.</ref>. | |||
*عدهای از [[متکلمان شیعه]]، [[لطف]] [[امامت]] را مقتضای [[تکالیف الهی]] دانستهاند و از [[عقلی]] یا [[شرعی]] بودن [[تکلیف]] [[سخن]] نگفتهاند<ref>تقریب المعارف، ص۹۵؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۴۰؛ کشف المراد، ص۴۹۰؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۸.</ref>. | |||
*به [[استدلال]] پیشین اشکال شده است که [[امامت]] در [[حق]] همه [[مکلفان]] [[لطف]] نیست، زیرا در میان [[انسانها]] کسانی یافت میشوند که اگر [[الزام]] و [[نظارت]] [[حکومتی]] در بین نباشد نیز به رعایت [[احکام الهی]] [[اقدام]] میکنند و چه بسا [[لزوم]] [[اطاعت از امام]] برای آنان گران باشد و همین امر موجب روی گردانی آنها از دین شود<ref>المغنی، ج۱، ص۳۵.</ref>. | |||
*اگر اشکال یاد شده، بر [[لطف]] بودن [[امامت]] وارد باشد، بر [[لطف]] بودن [[نبوت]] نیز وارد خواهد بود، چرا که اگر [[نبوت]] و [[امامت]] را با توجه به نوع [[بشر]] مطالعه کنیم. بدون [[شک]] از این جهت، [[نبوت]] و [[امامت]] برای نوع [[بشر]] [[لطف]] است و [[مخالفت]] افرادی اندک، آن هم به خاطر عوامل وانگیزههای [[شیطانی]] و [[نفسانی]]، ناقض قاعده مزبور نخواهد بود. [[نبوت]] وامامت برای چنین افرادی معیار [[امتحان الهی]] خواهد بود که خود یکی از قواعد [[شریعت]] است. | |||
*اشکال دیگر این که [[وجوب لطف]] در [[امامت]]، تعیینی نیست، بلکه تخییری است، زیرا میتوان [[عصمت]] [[مکلفان]] را به عنوان جایگزین [[لطف]] فرض کرد، که نقش [[هدایت]] گری آن نیز کاملتر از [[لطف]] [[امامت]] است <ref>المغنی، ص۲۶.</ref> پاسخ این است که موضوع بحث در [[لطف]] [[امامت]] [[مکلفان]] موجود است که از ویژگی [[عصمت]] برخوردار نیستند، فرض [[مکلفان]] [[معصوم]]، واقعیت را [[تغییر]] نمیدهد<ref>المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۵۰.</ref>. | |||
*گفته شده است: هرگاه موضوع [[لطف]] در باب [[امامت]]، [[مکلفان]] غیر [[معصوم]] باشد میتوان مکلفانی را فرض کرد که نه [[امام]] باشند و نه [[مأموم]]؛ چنان که [[شیعه]] به [[عصمت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و [[حضرت زهرا]]{{س}} و [[امامان]] دیگر قائل است. در این صورت در زمان [[علی]]، [[حضرت زهرا]] و [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} نه [[امام]] بودند و نه [[مأموم]]. و این مطلب بر خلاف [[اجماع]] [[امت اسلامی]] است، زیرا هر مکلفی یا [[امام]] است و یا [[مأموم]]<ref>المنقذ، ج۲، ص۲۴۷.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۴۰۹</ref> | |||
*پاسخ این است که وجه [[نیازمندی]] [[مکلفان]] به [[امام]]، منحصر در [[لطف بودن امام]] در انجام [[تکالیف الهی]] نیست، بلکه [[امامت]] فواید و آثار دیگری، مانند [[تعلیم]] معالم [[دینی]] و [[احکام شریعت]] و [[پیروی]] از او در [[مکارم اخلاق]] و [[سیر و سلوک]] [[معنوی]] دارد. فواید یاد شده در مورد [[مکلفان]] [[معصوم]] نیز متصور است<ref>المنقذ، ج۲، ص۲۵۰.</ref>. | |||
*اشکال دیگر این که [[لطف]] [[امامت]] در مورد انجام [[تکالیف الهی]] منوط به [[حضور امام]] و [[اعمال]] [[ولایت]] و [[زعامت سیاسی]] و [[اجتماعی]] توسط اوست. این مطلب با [[اعتقاد]] [[شیعه]] به [[امامت امام غایب]] [[سازگاری]] ندارد<ref>همان، ج۲، ص۲۵۲.</ref>. | |||
*پاسخ این است که [[وجود امام]] به خودی خود [[لطف]] است و [[تصرف]] او [[لطف]] دیگری است و عدم تحقق این [[لطف]] ناشی از عدم [[آمادگی]] [[مکلفان]] است. توضیح این که [[لطف]] در باب [[امامت]]، در [[حقیقت]] از سه مرحله تشکیل میشود که هر یک به خودی خود [[لطف]] است. | |||
#آفریدن [[امام]] توسط [[خداوند]] و اعطای [[منصب امامت]] به او؛ | |||
# [[پذیرش]] [[منصب امامت]] توسط [[امام]] و [[آمادگی]] او برای عمل به مقتضای آن؛ | |||
# [[آمادگی]] [[مکلفان]] در [[یاری]] دادن [[امام]] و [[اطاعت]] از او. | |||
*مراتب یاد شده بر یکدیگر ترتب دارند و تا مرتبه نخست محقق نشود، موضوع مرتبه دوم تحقق نخواهد یافت، بر این اساس، مرتبه سوم که مربوط به [[مکلفان]] است در گرو تحقق دو مرتبه پیشین است. بنابراین، [[وجود امام]] و [[نصب]] او به [[امامت]] از جانب [[خداوند]] [[واجب]] است، تا موضوع مرتبه سوم [[لطف]] [[امامت]] تحقق پذیرد. اما تحقق نیافتن [[لطف]] در مرتبه سوم ناشی از [[سوء]] [[تصمیم]] و [[عمل]] [[مکلفان]] است<ref>کشف المراد، ص۴۹۱.</ref>. بحث گسترده درباره آثار و فواید وجودی [[امام غایب]] در مدخل جداگانه خواهد آمد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص۴۱۰</ref> | |||
== | ==پاسخ به [[شبهه]]== | ||
*آیا اصولاً [[وجود امام]] و [[رهبر]] در [[جامعه]] [[تاریخ]] بشری [[ضرورت]] دارد یا خیر؟ بر فرض ضروری بودن آن، آیا در همیشۀ [[تاریخ]] [[ضرورت]] دارد یا دورههایی خاص؟ بر فرضِ [[ضرورت]]، آیا [[ضرورت]] [[شرعی]] دارد یا [[عقلی]]؟ و بر فرض که [[ضرورت عقلی]] داشته باشد آیا بر [[خداوند]] [[واجب]] است [[نصب امام]] و یا بر [[انسانها]] [[واجب]] است [[انتخاب]] [[رهبر]]؟ و خلاصه: انتخابی است یا [[انتصابی]]؟ | |||
===نظریههای فرقههای مختلف [[مسلمانان]]=== | |||
*برای پاسخگویی به این سؤالها، نظریههای فرقههای مختلف [[مسلمانان]] را بیان میداریم: | |||
#گروهی از [[خوارج]] میگفتند: اصولاً [[امامت]] امری ضروری و لازم نیست و [[جامعه]] نیاز به [[رهبر]] ندارد، نه [[رهبری]] که [[خدا]] [[نصب]] کند و نه [[رهبری]] که [[مردم]] [[انتخاب]] کنند و شعارشان این بود: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}<ref>«داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref>. و گروهی دیگر برآنند که در مواقع [[اجتماعی]] و دورانی که خطری [[جامعه اسلامی]] را [[تهدید]] نمیکند، نیازی به وجود [[رهبر]] نیست ولی هنگام توفانی شدن اوضاع، وجود [[رهبری]] [[ضرورت]] دارد<ref>علی محمدی، شرح کشف المراد، ص۴۰۴.</ref>. | |||
#اَشاعره و [[اهل حدیث]] معتقدند [[رهبری]] در [[جامعه]] همیشه [[ضرورت]] داشته و این [[وجوب]] هم [[وجوب شرعی]] است؛ یعنی به [[حکم]] [[شارع]] در هر عصری بر [[مردم]] [[واجب]] است که [[رهبری]] را [[انتخاب]] نموده و به فرمانهای او گردن نهند<ref>علی محمدی، شرح کشف المراد، ص۴۰۴.</ref>. | |||
#گروهی از [[معتزله]] میگویند: وجود [[رهبر]] در همه [[جوامع]] و در همه اعصار امری ضروری و حیاتی است و این [[ضرورت]] هم [[عقلی]] است نه [[شرعی]] و به [[حکم عقل]] بر خود [[مردم]] [[انتخاب]] [[رهبری]] [[واجب]] است. | |||
#[[دانشمندان]] [[امامیه]] معتقدند [[بشر]] همیشه [[نیاز به امام]] و [[رهبر]] دارد و این [[ضرورت عقلی]] است و بر [[خداوند]] [[واجب]] است شخصی را به عنوان [[امام]] و [[رهبر]] [[نصب]] کند و مسئله [[انتصابی]] است نه انتخابی<ref>علی محمدی، شرح کشف المراد، ص۴۰۶.</ref><ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۶۹-۷۰.</ref>. | |||
نسخهٔ کنونی تا ۱۲ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۴۸
امامت و لطف
- استدلال پیشین، عقلی بوده و به قاعده لطف باز میگردد، که یکی از براهین مهم وجوب امامت از دیدگاه متکلمان امامیه است. آنان امامت را از مصادیق روشن قاعده لطف میدانند، از آنجا که لطف به مقتضای حکمت خداوند، واجب است، امامت نیز واجب خواهد بود.
- سید مرتضی در تبیین لطف بودن امامت گفته است: ما امامت را به دو شرط واجب میدانیم: یکی این که تکالیف عقلی وجود داشته باشد، و دیگری این که مکلفان معصوم نباشند، دلیل وجوب امامت با توجه به دو شرط مزبور این است که هر عاقل آشنا با عرف و سیره عقلای بشر میداند که هرگاه در جامعهای رهبری با کفایت و تدبیر وجود داشته باشد که از ستمگری و پلیدی جلوگیری و از عدالت و ارزشهای انسانی دفاع کند، شرایط اجتماعی برای بسط فضایل و ارزشها فراهمتر خواهد بود و این، چیزی جز لطف نیست، زیرا لطف آن است که با توجه به آن، مکلفان به طاعت و فضیلت روی میآورند و از پلیدی و تباهی دوری میگزینند. بنابراین، امامت در حق مکلفان، لطف است[۱].
- ابن میثم بحرانی برهان لطف امامت را با توجه به تکالیف شرعی تقریر کرده و گفته است: نصب امام لطفی است از خداوند در انجام دادن تکالیف شرعی و فعل لطف به مقتضای حکمت الهی واجب است، پس نصب امام از جانب خداوند واجب است[۲].
- عدهای از متکلمان شیعه، لطف امامت را مقتضای تکالیف الهی دانستهاند و از عقلی یا شرعی بودن تکلیف سخن نگفتهاند[۳].
- به استدلال پیشین اشکال شده است که امامت در حق همه مکلفان لطف نیست، زیرا در میان انسانها کسانی یافت میشوند که اگر الزام و نظارت حکومتی در بین نباشد نیز به رعایت احکام الهی اقدام میکنند و چه بسا لزوم اطاعت از امام برای آنان گران باشد و همین امر موجب روی گردانی آنها از دین شود[۴].
- اگر اشکال یاد شده، بر لطف بودن امامت وارد باشد، بر لطف بودن نبوت نیز وارد خواهد بود، چرا که اگر نبوت و امامت را با توجه به نوع بشر مطالعه کنیم. بدون شک از این جهت، نبوت و امامت برای نوع بشر لطف است و مخالفت افرادی اندک، آن هم به خاطر عوامل وانگیزههای شیطانی و نفسانی، ناقض قاعده مزبور نخواهد بود. نبوت وامامت برای چنین افرادی معیار امتحان الهی خواهد بود که خود یکی از قواعد شریعت است.
- اشکال دیگر این که وجوب لطف در امامت، تعیینی نیست، بلکه تخییری است، زیرا میتوان عصمت مکلفان را به عنوان جایگزین لطف فرض کرد، که نقش هدایت گری آن نیز کاملتر از لطف امامت است [۵] پاسخ این است که موضوع بحث در لطف امامت مکلفان موجود است که از ویژگی عصمت برخوردار نیستند، فرض مکلفان معصوم، واقعیت را تغییر نمیدهد[۶].
- گفته شده است: هرگاه موضوع لطف در باب امامت، مکلفان غیر معصوم باشد میتوان مکلفانی را فرض کرد که نه امام باشند و نه مأموم؛ چنان که شیعه به عصمت امیرمؤمنان(ع) و حضرت زهرا(س) و امامان دیگر قائل است. در این صورت در زمان علی، حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین(ع) نه امام بودند و نه مأموم. و این مطلب بر خلاف اجماع امت اسلامی است، زیرا هر مکلفی یا امام است و یا مأموم[۷][۸]
- پاسخ این است که وجه نیازمندی مکلفان به امام، منحصر در لطف بودن امام در انجام تکالیف الهی نیست، بلکه امامت فواید و آثار دیگری، مانند تعلیم معالم دینی و احکام شریعت و پیروی از او در مکارم اخلاق و سیر و سلوک معنوی دارد. فواید یاد شده در مورد مکلفان معصوم نیز متصور است[۹].
- اشکال دیگر این که لطف امامت در مورد انجام تکالیف الهی منوط به حضور امام و اعمال ولایت و زعامت سیاسی و اجتماعی توسط اوست. این مطلب با اعتقاد شیعه به امامت امام غایب سازگاری ندارد[۱۰].
- پاسخ این است که وجود امام به خودی خود لطف است و تصرف او لطف دیگری است و عدم تحقق این لطف ناشی از عدم آمادگی مکلفان است. توضیح این که لطف در باب امامت، در حقیقت از سه مرحله تشکیل میشود که هر یک به خودی خود لطف است.
- آفریدن امام توسط خداوند و اعطای منصب امامت به او؛
- پذیرش منصب امامت توسط امام و آمادگی او برای عمل به مقتضای آن؛
- آمادگی مکلفان در یاری دادن امام و اطاعت از او.
- مراتب یاد شده بر یکدیگر ترتب دارند و تا مرتبه نخست محقق نشود، موضوع مرتبه دوم تحقق نخواهد یافت، بر این اساس، مرتبه سوم که مربوط به مکلفان است در گرو تحقق دو مرتبه پیشین است. بنابراین، وجود امام و نصب او به امامت از جانب خداوند واجب است، تا موضوع مرتبه سوم لطف امامت تحقق پذیرد. اما تحقق نیافتن لطف در مرتبه سوم ناشی از سوء تصمیم و عمل مکلفان است[۱۱]. بحث گسترده درباره آثار و فواید وجودی امام غایب در مدخل جداگانه خواهد آمد[۱۲]
پاسخ به شبهه
- آیا اصولاً وجود امام و رهبر در جامعه تاریخ بشری ضرورت دارد یا خیر؟ بر فرض ضروری بودن آن، آیا در همیشۀ تاریخ ضرورت دارد یا دورههایی خاص؟ بر فرضِ ضرورت، آیا ضرورت شرعی دارد یا عقلی؟ و بر فرض که ضرورت عقلی داشته باشد آیا بر خداوند واجب است نصب امام و یا بر انسانها واجب است انتخاب رهبر؟ و خلاصه: انتخابی است یا انتصابی؟
نظریههای فرقههای مختلف مسلمانان
- برای پاسخگویی به این سؤالها، نظریههای فرقههای مختلف مسلمانان را بیان میداریم:
- گروهی از خوارج میگفتند: اصولاً امامت امری ضروری و لازم نیست و جامعه نیاز به رهبر ندارد، نه رهبری که خدا نصب کند و نه رهبری که مردم انتخاب کنند و شعارشان این بود: ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ﴾[۱۳]. و گروهی دیگر برآنند که در مواقع اجتماعی و دورانی که خطری جامعه اسلامی را تهدید نمیکند، نیازی به وجود رهبر نیست ولی هنگام توفانی شدن اوضاع، وجود رهبری ضرورت دارد[۱۴].
- اَشاعره و اهل حدیث معتقدند رهبری در جامعه همیشه ضرورت داشته و این وجوب هم وجوب شرعی است؛ یعنی به حکم شارع در هر عصری بر مردم واجب است که رهبری را انتخاب نموده و به فرمانهای او گردن نهند[۱۵].
- گروهی از معتزله میگویند: وجود رهبر در همه جوامع و در همه اعصار امری ضروری و حیاتی است و این ضرورت هم عقلی است نه شرعی و به حکم عقل بر خود مردم انتخاب رهبری واجب است.
- دانشمندان امامیه معتقدند بشر همیشه نیاز به امام و رهبر دارد و این ضرورت عقلی است و بر خداوند واجب است شخصی را به عنوان امام و رهبر نصب کند و مسئله انتصابی است نه انتخابی[۱۶][۱۷].
- ↑ الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۰۹- ۴۱۰.
- ↑ قواعد المرام، ص۱۷۵.
- ↑ تقریب المعارف، ص۹۵؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۴۰؛ کشف المراد، ص۴۹۰؛ ارشاد الطالبین، ص۳۲۸.
- ↑ المغنی، ج۱، ص۳۵.
- ↑ المغنی، ص۲۶.
- ↑ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۵۰.
- ↑ المنقذ، ج۲، ص۲۴۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۰۹
- ↑ المنقذ، ج۲، ص۲۵۰.
- ↑ همان، ج۲، ص۲۵۲.
- ↑ کشف المراد، ص۴۹۱.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۱۰
- ↑ «داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.
- ↑ علی محمدی، شرح کشف المراد، ص۴۰۴.
- ↑ علی محمدی، شرح کشف المراد، ص۴۰۴.
- ↑ علی محمدی، شرح کشف المراد، ص۴۰۶.
- ↑ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۶۹-۷۰.