تمیم بن جراشه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]]| + - [[)) |
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست') |
||
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = تمیم بن جراشه | |||
| عنوان مدخل = [[تمیم بن جراشه]] | |||
| مداخل مرتبط = [[تمیم بن جراشه در تاریخ اسلامی]] - [[تمیم بن جراشه در تراجم و رجال]] - [[تمیم بن جراشه در حدیث]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
== مقدمه == | |||
==مقدمه== | |||
[[تمیم بن جراشه]]، [[اهل]] [[طائف]] و از قبیلة ثقیف است. و این [[قبیله]] از مهمترین [[قبایل]] ساکن در طائف بوده است. [[عروة بن مسعود ثقفی]]، [[حاکم]] [[شهر]] طایف در [[صدر اسلام]]، از این قبیله بوده است<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۴۸۹.</ref>. | [[تمیم بن جراشه]]، [[اهل]] [[طائف]] و از قبیلة ثقیف است. و این [[قبیله]] از مهمترین [[قبایل]] ساکن در طائف بوده است. [[عروة بن مسعود ثقفی]]، [[حاکم]] [[شهر]] طایف در [[صدر اسلام]]، از این قبیله بوده است<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۴۸۹.</ref>. | ||
تمیم به همراه فرستادگان [[طایفه]] ثقیف که برای اظهار [[اسلام]]، [[بیعت]] و اعلام [[پشتیبانی]] از [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مدینه]] آمده بودند، به حضور [[پیامبر]]{{صل}} رسید<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۴۸۹.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[تمیم بن جراشه (مقاله)|مقاله «تمیم بن جراشه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۲.</ref> | تمیم به همراه فرستادگان [[طایفه]] ثقیف که برای اظهار [[اسلام]]، [[بیعت]] و اعلام [[پشتیبانی]] از [[رسول خدا]] {{صل}} به [[مدینه]] آمده بودند، به حضور [[پیامبر]] {{صل}} رسید<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۴۸۹.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[تمیم بن جراشه (مقاله)|مقاله «تمیم بن جراشه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۲.</ref> | ||
== درخواست غیر [[مشروع]] == | |||
تمیم میگوید: به همراه گروهی از طایفه ثقیف به حضور پیامبر {{صل}} رسیدیم. [[شهادتین]] را بر [[زبان]] جاری کرده، [[مسلمان]] شدیم و این گونه بیعت قبیله خود را با رسول خدا {{صل}} اعلام کردیم. آنگاه از پیامبر {{صل}} خواستیم که قراردادی برای ما بنویسد و قبیله ما را از برخی امور معاف کند. پیامبر {{صل}} فرمود: "درخواست خودتان را بنویسید تا [[دستور]] لازم را بدهم". برای این منظور، به حضور [[علی]] {{ع}} رسیدیم که درخواستها و شرایط ما را بنویسد تا برای گرفتن امضاء نزد رسول خدا {{صل}} برویم. افراد طایفه از علی {{ع}} خواستند که بنویسد پیامبر {{صل}} [[ربا]] و [[زنا]] را برای طایفه ثقیف [[آزاد]] بگذارد و این [[کارها]] برای آنان [[حرام]] نباشد!<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۵۷.</ref>. | |||
[[امام علی]] {{ع}} وقتی این سخن را از آنان شنید، دست نگه داشت و فرمود: "من چنین درخواستی را نمینویسم؛ بروید کسی دیگر را برای این کار پیدا کنید". | |||
پس پیامبر{{صل}} | پس نزد [[خالد بن سعید بن عاص]] رفتیم و از او خواستیم که شرایط ما را برای پیامبر {{صل}} بنویسد. وقتی خالد خواست بنویسد، علی {{ع}} فرمود: "آیا میدانی چه مینویسی؟" خالد گفت: "آن چه اینان میگویند، مینویسم و هر آنچه رسول خدا {{صل}} [[صلاح]] بداند، عمل خواهد داد. او خود بهتر میداند که چه بکند". | ||
خالد [[نامه]] را نوشت و ما بیدرنگ به حضور پیامبر {{صل}} رسیدیم و نامه را تقدیم کردیم. رسول خدا نامه را به یکی از حاضران داد و فرمود: "نامه را بخوان". او نامه را خواند تا به جملهای رسید که معافیت از [[ربا]] را برای [[طایفه]] ثقیف خواستار شده بودیم. [[پیامبر]] {{صل}} به او فرمود: "درنگ کن!" | |||
پس پیامبر {{صل}} رو به حاضران و فرستادگان و طایفه ثقیف کرد و این [[آیه]] را قرائت فرمود: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید» سوره بقره، آیه ۲۷۸.</ref>. | |||
آن گاه پیامبر {{صل}} از خواننده [[نامه]] خواست که کلمه ربا را در نامه به او نشان بدهد و پیامبر {{صل}} با دست [[مبارک]] خود آن را [[پاک]] کرد. در این هنگام موجی از [[آرامش]]، سراسر وجودمان را فرا گرفت و سخنی نگفتیم. | |||
آنگاه خواننده نامه به خواندن ادامه نامه پرداخت. در ادامه، طایفة ثقیف خواستار آن بودند که پیامبر {{صل}} [[زنا]] را برای آنها [[تحریم]] نکند. [[رسول خدا]] {{صل}} این بار نیز کلمه زنا را با دست مبارکشان از روی ورقه پاک کرد و فرمود: {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا}}<ref>«و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است» سوره اسراء، آیه ۳۲.</ref>. | |||
پس از آن پیامبر {{صل}} [[دستور]] داد که بقیه درخواستهای ما که مشکلی اساسی با [[احکام دین]]، نداشت خوانده شود و موافقت خود با اجرای آن درخواستها را اعلام فرمود<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج، ص۲۵۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۴۸۹.</ref>.<ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[تمیم بن جراشه (مقاله)|مقاله «تمیم بن جراشه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۲-۱۸۴.</ref> | |||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | |||
* [[پرونده:1100353.jpg|22px]] [[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[تمیم بن جراشه (مقاله)|مقاله «تمیم بن جراشه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴''']] | * [[پرونده:1100353.jpg|22px]] [[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[تمیم بن جراشه (مقاله)|مقاله «تمیم بن جراشه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴''']] | ||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{ | {{پانویس}} | ||
[[رده:تمیم بن جراشه]] | [[رده:تمیم بن جراشه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۵۴
مقدمه
تمیم بن جراشه، اهل طائف و از قبیلة ثقیف است. و این قبیله از مهمترین قبایل ساکن در طائف بوده است. عروة بن مسعود ثقفی، حاکم شهر طایف در صدر اسلام، از این قبیله بوده است[۱].
تمیم به همراه فرستادگان طایفه ثقیف که برای اظهار اسلام، بیعت و اعلام پشتیبانی از رسول خدا (ص) به مدینه آمده بودند، به حضور پیامبر (ص) رسید[۲].[۳]
درخواست غیر مشروع
تمیم میگوید: به همراه گروهی از طایفه ثقیف به حضور پیامبر (ص) رسیدیم. شهادتین را بر زبان جاری کرده، مسلمان شدیم و این گونه بیعت قبیله خود را با رسول خدا (ص) اعلام کردیم. آنگاه از پیامبر (ص) خواستیم که قراردادی برای ما بنویسد و قبیله ما را از برخی امور معاف کند. پیامبر (ص) فرمود: "درخواست خودتان را بنویسید تا دستور لازم را بدهم". برای این منظور، به حضور علی (ع) رسیدیم که درخواستها و شرایط ما را بنویسد تا برای گرفتن امضاء نزد رسول خدا (ص) برویم. افراد طایفه از علی (ع) خواستند که بنویسد پیامبر (ص) ربا و زنا را برای طایفه ثقیف آزاد بگذارد و این کارها برای آنان حرام نباشد![۴].
امام علی (ع) وقتی این سخن را از آنان شنید، دست نگه داشت و فرمود: "من چنین درخواستی را نمینویسم؛ بروید کسی دیگر را برای این کار پیدا کنید".
پس نزد خالد بن سعید بن عاص رفتیم و از او خواستیم که شرایط ما را برای پیامبر (ص) بنویسد. وقتی خالد خواست بنویسد، علی (ع) فرمود: "آیا میدانی چه مینویسی؟" خالد گفت: "آن چه اینان میگویند، مینویسم و هر آنچه رسول خدا (ص) صلاح بداند، عمل خواهد داد. او خود بهتر میداند که چه بکند".
خالد نامه را نوشت و ما بیدرنگ به حضور پیامبر (ص) رسیدیم و نامه را تقدیم کردیم. رسول خدا نامه را به یکی از حاضران داد و فرمود: "نامه را بخوان". او نامه را خواند تا به جملهای رسید که معافیت از ربا را برای طایفه ثقیف خواستار شده بودیم. پیامبر (ص) به او فرمود: "درنگ کن!"
پس پیامبر (ص) رو به حاضران و فرستادگان و طایفه ثقیف کرد و این آیه را قرائت فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ﴾[۵].
آن گاه پیامبر (ص) از خواننده نامه خواست که کلمه ربا را در نامه به او نشان بدهد و پیامبر (ص) با دست مبارک خود آن را پاک کرد. در این هنگام موجی از آرامش، سراسر وجودمان را فرا گرفت و سخنی نگفتیم.
آنگاه خواننده نامه به خواندن ادامه نامه پرداخت. در ادامه، طایفة ثقیف خواستار آن بودند که پیامبر (ص) زنا را برای آنها تحریم نکند. رسول خدا (ص) این بار نیز کلمه زنا را با دست مبارکشان از روی ورقه پاک کرد و فرمود: ﴿وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا﴾[۶].
پس از آن پیامبر (ص) دستور داد که بقیه درخواستهای ما که مشکلی اساسی با احکام دین، نداشت خوانده شود و موافقت خود با اجرای آن درخواستها را اعلام فرمود[۷].[۸]
منابع
پانویس
- ↑ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۴۸۹.
- ↑ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۴۸۹.
- ↑ کاظمی، محمد ایوب، مقاله «تمیم بن جراشه»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۱۸۲.
- ↑ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۵۷.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید» سوره بقره، آیه ۲۷۸.
- ↑ «و نزدیک زنا نشوید که کاری زشت و راهی بد است» سوره اسراء، آیه ۳۲.
- ↑ اسد الغابه، ابن اثیر، ج، ص۲۵۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۴۸۹.
- ↑ کاظمی، محمد ایوب، مقاله «تمیم بن جراشه»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۱۸۲-۱۸۴.