اقیلونی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-</div>\n<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> +</div>))
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = خلفا
| عنوان مدخل  =
| مداخل مرتبط =
| پرسش مرتبط  =
}}


{{امامت}}
'''اقیلونی''' جمله‌ای بود که [[ابوبکر]] آن را می‌گفت و بدین‌وسیله از انتخاب‌شدنش به عنوان [[خلیفه]] ابراز ناخرسندی می‌کرد.
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[اقیلونی در قرآن]] - [[اقیلونی در حدیث]] - [[اقیلونی در کلام اسلامی]]</div>
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[اقیلونی (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>


'''اقیلونی''' جمله‌ای بود که [[ابوبکر]] آن را می‌گفت و بدین‌وسیله از انتخاب‌شدنش به عنوان [[خلیفه]] ابراز ناخرسندی می‌کرد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۸۴.</ref>.
== مقدمه ==
اقیلونی از ریشۀ اقاله (فسخ و برهم زدن معامله و [[قرارداد]]) است، وی می‌گفت: {{عربی|"ولّیتکم و لست بخیرکم، أقیلونی، أقیلونی"}}<ref>«من پیشوای شما شدم در حالی که بهترین شما نیستم، پس بگیرید، از من دست بردارید». بحار الأنوار، ج ۲۸ ص ۲۰۱ و در برخی نقلهاست: عربی|"لست بخیرکم و علیّ فیکم"}}، کفایة الخصام، ج ۱ ص ۳۶۸، دلائل الصدق، ج ۳ ص ۲۵.</ref>. این سخن را وقتی گفت که دوازده نفر از بزرگان [[اصحاب]] در [[مسجد]] و در حضور [[خلیفه]] و [[مردم]] یکایک برخاستند و آنچه را از [[پیامبر]] دربارۀ [[امام علی|علی]] {{ع}} و [[خلافت]] و [[فضیلت]] او شنیده بودند گفتند، [[حجت]] بر همه تمام شد، [[خلیفه]] هم حرفی برای گفتن نداشت و چاره‌ای جز ابراز ناخرسندی نداشت، ولی بعید است که در [[دل]] پشیمان شده باشد و اظهار ندامتش واقعی باشد. این اظهار تأسف‌ها فریبکارانه است. در [[نقل]] دیگری است که هنگام [[مرگ]] می‌گفت: کاش کاری به [[امام علی|علی]] {{ع}} و خانۀ او نداشتم، هرچند بر ضدّ من [[اعلان]] [[جنگ]] می‌کرد: {{عربی|"فلیتنی ترکت بیت علیّ و إن کان أعلن علیّ الحرب"}}<ref> الامامة و السیاسة، ص ۱۸.</ref> برای [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} هم ابراز [[ندامت]] [[ابوبکر]] از خلیفه‌شدنش تعجب‌آور است. حضرت می‌فرماید: {{عربی|"فیا عجبا! بینا هو یستقیلها فی حیاته إذ عقدها لآخر بعد وفاته، لشدّ ما تشطّرا ضرعیها"}}<ref>«شگفتا در حالی که ابوبکر در حال حیاتش از خلافت اقاله می‌کند، در همان‌حال آن را برای کس دیگری پس از خود قرار می‌دهد و محکم می‌کند. این دو چه سخت به دو پستان خلافت چسبیده و آن را بین خود تقسیم کرده‌اند!» نهج البلاغه، خطبۀ ۳.</ref> [[کلام]] [[ابوبکر]]، [[مشروعیت]] خلافتش را [[نفی]] می‌کند و با آن همه سخن که از [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] {{صل}} شنیده بود، تصدّی [[خلافت]] نشان [[دنیاطلبی]] او و شرکت در یک [[توطئه]] برای دورکردن [[خلافت]] از صاحب اصلی آن بود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۸۴.</ref>.


==مقدمه==
== منابع ==
* اقیلونی از ریشۀ اقاله (فسخ و برهم زدن معامله و [[قرارداد]]) است، وی می‌گفت: {{عربی|ولّیتکم و لست بخیرکم، أقیلونی، أقیلونی}}،<ref>«من پیشوای شما شدم در حالی که بهترین شما نیستم، پس بگیرید، از من دست بردارید». بحار الأنوار، ج ۲۸ ص ۲۰۱ و در برخی نقلهاست: «لست بخیرکم و علیّ فیکم»، کفایة الخصام، ج ۱ ص ۳۶۸، دلائل الصدق، ج ۳ ص ۲۵</ref>. این سخن را وقتی گفت که [[دوازده نفر]] از بزرگان [[اصحاب]] در [[مسجد]] و در حضور [[خلیفه]] و [[مردم]] یکایک برخاستند و آنچه را از [[پیامبر]] دربارۀ [[امام علی|علی]]{{ع}} و [[خلافت]] و [[فضیلت]] او شنیده بودند گفتند، [[حجت]] بر همه تمام شد، [[خلیفه]] هم حرفی برای گفتن نداشت و چاره‌ای جز ابراز ناخرسندی نداشت، ولی بعید است که در [[دل]] پشیمان شده باشد و اظهار ندامتش واقعی باشد. این اظهار تأسف‌ها فریبکارانه است. در [[نقل]] دیگری است که هنگام [[مرگ]] می‌گفت: کاش کاری به [[امام علی|علی]]{{ع}} و خانۀ او نداشتم، هرچند بر ضدّ من [[اعلان]] [[جنگ]] می‌کرد: {{عربی|فلیتنی ترکت بیت علیّ و إن کان أعلن علیّ الحرب}}<ref> الامامة و السیاسة، ص ۱۸</ref> برای [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} هم ابراز [[ندامت]] [[ابوبکر]] از خلیفه‌شدنش تعجب‌آور است. [[حضرت]] می‌فرماید: {{عربی|"فیا عجبا! بینا هو یستقیلها فی حیاته إذ عقدها لآخر بعد وفاته، لشدّ ما تشطّرا ضرعیها"}}<ref>«شگفتا در حالی که ابوبکر در حال حیاتش از خلافت اقاله می‌کند، در همان‌حال آن را برای کس دیگری پس از خود قرار می‌دهد و محکم می‌کند. این دو چه سخت به دو پستان خلافت چسبیده و آن را بین خود تقسیم کرده‌اند!» نهج البلاغه، خطبۀ ۳</ref> [[کلام]] [[ابوبکر]]، [[مشروعیت]] خلافتش را [[نفی]] می‌کند و با آن همه سخن که از [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} شنیده بود، تصدّی [[خلافت]] نشان [[دنیاطلبی]] او و شرکت در یک [[توطئه]] برای دورکردن [[خلافت]] از صاحب اصلی آن بود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۸۴.</ref>.
{{منابع}}
 
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
== جستارهای وابسته ==
{{پایان منابع}}
 
==منابع==
* [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
 
==پانویس==


== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


 
[[رده:خلفا]]
[[رده:اقیلونی]]
[[رده:اقیلونی]]
[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]]
[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۶

اقیلونی جمله‌ای بود که ابوبکر آن را می‌گفت و بدین‌وسیله از انتخاب‌شدنش به عنوان خلیفه ابراز ناخرسندی می‌کرد.

مقدمه

اقیلونی از ریشۀ اقاله (فسخ و برهم زدن معامله و قرارداد) است، وی می‌گفت: "ولّیتکم و لست بخیرکم، أقیلونی، أقیلونی"[۱]. این سخن را وقتی گفت که دوازده نفر از بزرگان اصحاب در مسجد و در حضور خلیفه و مردم یکایک برخاستند و آنچه را از پیامبر دربارۀ علی (ع) و خلافت و فضیلت او شنیده بودند گفتند، حجت بر همه تمام شد، خلیفه هم حرفی برای گفتن نداشت و چاره‌ای جز ابراز ناخرسندی نداشت، ولی بعید است که در دل پشیمان شده باشد و اظهار ندامتش واقعی باشد. این اظهار تأسف‌ها فریبکارانه است. در نقل دیگری است که هنگام مرگ می‌گفت: کاش کاری به علی (ع) و خانۀ او نداشتم، هرچند بر ضدّ من اعلان جنگ می‌کرد: "فلیتنی ترکت بیت علیّ و إن کان أعلن علیّ الحرب"[۲] برای حضرت علی (ع) هم ابراز ندامت ابوبکر از خلیفه‌شدنش تعجب‌آور است. حضرت می‌فرماید: "فیا عجبا! بینا هو یستقیلها فی حیاته إذ عقدها لآخر بعد وفاته، لشدّ ما تشطّرا ضرعیها"[۳] کلام ابوبکر، مشروعیت خلافتش را نفی می‌کند و با آن همه سخن که از پیامبر خدا (ص) شنیده بود، تصدّی خلافت نشان دنیاطلبی او و شرکت در یک توطئه برای دورکردن خلافت از صاحب اصلی آن بود[۴].

منابع

پانویس

  1. «من پیشوای شما شدم در حالی که بهترین شما نیستم، پس بگیرید، از من دست بردارید». بحار الأنوار، ج ۲۸ ص ۲۰۱ و در برخی نقلهاست: عربی|"لست بخیرکم و علیّ فیکم"}}، کفایة الخصام، ج ۱ ص ۳۶۸، دلائل الصدق، ج ۳ ص ۲۵.
  2. الامامة و السیاسة، ص ۱۸.
  3. «شگفتا در حالی که ابوبکر در حال حیاتش از خلافت اقاله می‌کند، در همان‌حال آن را برای کس دیگری پس از خود قرار می‌دهد و محکم می‌کند. این دو چه سخت به دو پستان خلافت چسبیده و آن را بین خود تقسیم کرده‌اند!» نهج البلاغه، خطبۀ ۳.
  4. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۸۴.