بحث:مهم‌ترین مصادیق علم غیب کدام‌اند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «==داوود خوش‌باور== در پایان نامه: علم غیب از دیدگاه فریقین 1.موجوداتی که از اف...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - ']]' به ' [[')
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
==داوود خوش‌باور==
==پاسخ اجمالی==
در پایان نامه: علم غیب از دیدگاه فریقین
===معناشناسی [[غیب]] و [[علم غیب]]===
====معنای لغوی====
'''«غیب»''' در لغت به امری که از [[حس]] ([[باطنی]] و ظاهری) پوشیده باشد، اطلاق شده است، خواه آن چیز هم اکنون تحقق یافته باشد یا بعد از این تحقق پیدا کند؛ ‌این واژه در مقابلِ [[شهود]] ([[شهادت]]) است به‌ معنای چیزی که با حواس قابل [[درک]] باشد<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، «کتاب العین»، ‌ج۴، ص ۴۵۴؛ ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج۳، ص۱۰۶؛ جوهری، ابونصر، الصحاح، ج۱، ص۲۹؛ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۴۰۳؛ ثعالبی، ابومنصور، فقه اللغه، ص۲۴؛ ابن سیده، علی بن اسماعیل، المخصص، ج۳، ص۵۶؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، ‌«المفردات»، ص ‌۶۱۶؛ ابن‌منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ‌ج۱، ص ۶۵۴؛ طریحی، «مجمع البحرین»، ج۲، ۱۳۵ ـ ۱۳۴؛ ‌زبیدی، سید مرتضی، تاج العروس، ج۲، ص۲۹۵.</ref>. بنابراین معنای لغوی، اگر در کاربری عرفی عام - و نه اصطلاحی - '''«علم غیب»''' گفته شود، یعنی: «[[علم]] به هر چیزی که [[غایب]] از حواس بشری باشد»؛ چه علومی که [[قرآن]] و [[حدیث]] و کتب مفسران و متکلمان آن را «علم غیب» نامیده است و چه علومی که قرآن و حدیث و این کتب آن را «[[علم به غیب]]» نمی نامند.


1.موجوداتی که از افق حس انسانی بیرون است و هیچگاه در قلمرو حس او قرار نمیگیرد مانند ذات پروردگار جهانیان و حقیقت اسم و صفات وي، جنود غیبی خداوند یعنی فرشتگان و شیوه ي کار آنان مانند تدبر عالم خلفت ، جهان ارواح وعالم برزخ ، رستاخیز و مواقف آن
====معنای اصطلاحی====
غیب در دایره‌ای خارج از عرف عام اهل لغت، اصطلاحی است که هم در [[قرآن کریم]] و حدیث [[معصومان]] از آن یاد شده و هم در آثار [[تفسیری]] و [[اعتقادی]]:
#'''اصطلاح قرآن و حدیث:''' واژه «غیب» در کاربری‌های [[آیات قرآن کریم]] و [[روایات]]، دو استعمال دارد؛ یکی: همان استعمال لغوی (امور پنهان از حواس) و دیگری: معنایی خاص‌تر از معنای لغوی است که تنها شامل اموری می‌‌شود که [[خدای متعال]] [[آگاهی]] از آنها را تنها به خود اختصاص داده و احدی از مخلوقاتش اعم از [[انبیاء]]، [[ملائکه]] و غیر ایشان را نیز از آن مطلع نکرده است که اصطلاحاً به آنها، «امور مستأثر» می‌‌گویند<ref>در روایتی امیرالمؤمنین{{ع}} فرمود: «همانا برای خداوند متعال دو علم وجود دارد؛ علمی که آن را ویژه خود قرار داده و کسی را نسبت به آن مطلع نساخته است، نه پیامبری از پیامبران و نه فرشته‌ای از فرشتگان و این همان فرمایش خداوند متعال در قرآن کریم است که فرمود: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}} و علمی که فرشتگان او از آن آگاهی دارند قطعا مورد آگاهی محمد{{صل}} و آل محمد{{ع}} است و آنچه ایشان از آن آگاهی دارند قطعا مرا نسبت به آن آگاه فرموده است، بزرگ از ما و کوچک از ما تا روز قیامت از آن مطلع هستند: {{متن حدیث|إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي غَيْبِهِ فَلَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ لَا مَلَكاً مِنْ مَلَائِكَتِهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ (سوره لقمان، آیه۳۴). وَ لَهُ عِلْمٌ قَدِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتُهُ فَمَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتُهُ فَقَدِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ وَ مَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ فَقَدْ أَطْلَعَنِي عَلَيْهِ يَعْلَمُهُ‏ الْكَبِيرُ مِنَّا وَ الصَّغِيرُ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»}}؛ صفار، محمد بن حسن، «بصائر الدرجات»، ص ١٣١.</ref>. اما واژه «[[علم غیب]]» در استعمالات [[قرآنی]] برای [[علم]] به هر [[غیبی]] اطلاق نشده است؛ بلکه به یکی از دو معنای ذیل آمده؛ '''کاربری اول''': به [[علم غیب ذاتی|علم ذاتی]] و [[علم غیب استقلالی|استقلالی]] به [[امور غیبی]]؛ یعنی: علمی که از کسی گرفته نشده ([[علم غیر مستفاد]])<ref>به عنوان مثال، امام علی{{ع}} در جواب کسی که پرسید: «آیا به تو علم غیب داده شده است؟» فرمود: «ای برادر کلبی! این علم غیب نیست، بلکه علمی است که از صاحب علم آموخته شده است»: {{متن حدیث|لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْمٍ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸. </ref>،  و '''کاربری دوم''': به خصوص [[علوم مختص به خدای تبارک و تعالی]] که در تعبیر [[روایات]]، [[علم مستأثر]] نامیده شدند<ref>روایت {{متن حدیث|إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي غَيْبِهِ..»}} در بالا اشاره شده.</ref>. در این اصطلاح، [[علم به غیب]] فقط به [[علوم اختصاصی خداوند متعال]] ([[علم مکنون]] و [[علم مستأثر|مستأثر]]) که ذاتی بوده و اکتسابی نیستند اطلاق می‌شود و به علم دیگران اگرچه به [[تعلیم الهی]] یا اعطای او باشد [[غیب]] گفته نمی‌شود<ref>به عنوان مثال: سدیر - از یاران نزدیک امام صادق{{ع}} - نقل می‌کند من، ابوبصیر، یحیی بزّار و داود بن‌ کثیر در مجلسی بودیم که حضرت با حالت غضبناک وارد شد و فرمود: «تعجب از اقوامی که گمان می‌کنند ما علم غیب می‌دانیم، در حالی که من قصد تنبیه کنیزم را داشتم و او فرار کرد و من نمی‌دانم در کدامیک از اتاق‌هاست...»: {{متن حدیث|یَا عَجَباً لِأَقْوَامٍ یَزْعُمُونَ أَنَّا نَعْلَمُ اَلْغَیْبَ مَا یَعْلَمُ اَلْغَیْبَ إِلاَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَقَدْ هَمَمْتُ بِضَرْبِ جَارِیَتِی فُلاَنَةَ فَهَرَبَتْ مِنِّی فَمَا عَلِمْتُ فِی أَیِّ بُیُوتِ اَلدَّارِ هِیَ ...}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۷. همچنین: ابن مغیره می‌‏گوید: من به اتفاق یحیی‌ بن عبدالله بن حسین خدمت حضرت ابو الحسن{{ع}} بودیم، یحیی‌ عرض کرد: فدایت شوم! مردم گمان می‌‏کنند شما علم به غیب دارید، امام فرمود: سبحان‏‌ اللَّه! ای‌ یحیی‌! دست خودت را بر من بگذار، به خدا سوگند! از این نسبت تمام موهای‌ بدنم راست شد، نه به خدا سوگند، ما غیب نمی‌‏دانیم و هرآنچه نقل می‌کنیم از رسول خداست»: {{متن حدیث|عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ{{ع}}أَنَا وَ یَحْیَی بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَیْنِ فَقَالَ یَحْیَی جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّکَ تَعْلَمُ الْغَیْبَ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ ضَعْ یَدَکَ عَلَی رَأْسِی فَوَ اللَّهِ مَا بَقِیَتْ فِی جَسَدِی شَعْرَةٌ وَ لَا فِی رَأْسِی إِلَّا قَامَتْ قَالَ ثُمَّ قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا هِیَ إِلَّا رِوَایَةٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص}}؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۹۳.</ref>.
#'''اصطلاح [[مفسران]] و [[متکلمان]]:''' واژه «غیب» در آثار [[تفسیری]] و [[اعتقادی]] نیز  به دو گونه استعمال شده است؛ یکی: همان استعمال لغوی (امور پنهان از حواس)<ref>به عنوان مثال: شیخ طوسی (م۴۶۰ق) گفته است: {{عربی|«ما غاب عن الحواس}}. طوسی، محمد بن حسن، التبيان، ص۶، ص۲۲۵. و راغب اصفهانی (م۵۰۲ق) گفته است: {{عربی|«استُعمل في كلّ غائب عن الحاسّة... ما لا يقع تحت الحواس و لا تقتضيه بداهة العقول وإنّما يعلم بخبر الأنبياء عليهم السلام»}}. راغب اصفهانی، حسين بن محمد، المفردات فى غريب القرآن، ص۶۱۶. ​ابن عربی (م۵۴۲ق) نیز گفته است: {{عربی|«وحقيقته ما غاب عن الحواس»}}. ابن عربی، محمد بن عبدالله، احكام القرآن، ج۱، ص۱۵.</ref>. این معنا هم شامل [[غیب مطلق]] و [[غیب نسبی]] می‌‌شود و هم شامل [[غیب]] به معنای «امور مستأثر» و امور غیر آن. و دیگری: معنای خاص که تنها به اموری اشاره دارد که دانستن آنها فقط در [[اختیار]] [[خدای تبارک و تعالی]] است (امور مستأثر). اما واژه «[[علم غیب]]» در استعمالات [[مفسران]] و [[متکلمان]] به همان دو معنایی که در اصطلاح [[قرآنی]] گذشت استفاده شده است. بنابر این، علم غیب در '''کاربری اول''' خود گاهی به کیفیت خاصی از [[دانش]] اطلاق می‌شود که ذاتی و غیرتبعی بوده و از دیگران فراگیری نشده باشد (یعنی مستفاد نباشد)<ref>قاضى شوشترى (م۱۰۱۹ق) گفته است: {{عربی|«وفرق بين علم الغيب الذي لا يعلمه إلا الله تعالى وبين ما ادعيناه؛ فإن المراد بعلم الغيب هو العلم الذي لا يكون مستفاداً من سبب يفيده، وذلك إنما يصدق على الله تعالى؛ إذ كل ما علم من عداه تعالى فهو مستفاد من جوده؛ إما بواسطة، أو بغير واسطة؛ فلا يكون علم غيب»}} شوشترى، سید نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ص٢٠۴.</ref> و در '''کاربری دوم''' خود گاهی به خصوص [[علوم خاص الهی]] اطلاق شده است. لذا در این اصطلاح (چه در کاربری اول و چه در کاربری دوم) نیز، [[علم به غیب]]، مختص [[ذات خداوند]] است و به علم غیر خدا - هرچند ویژه باشد - به صورت مطلق «علم غیب» گفته نمی‌شود<ref>شیخ مفید (م۴۱۳ق) در همین راستا گفته است: {{عربی|«فأما إطلاق القول عليهم بأنهم يعلمون الغيب فهو منكر بين الفساد؛ لأن الوصف بذلك إنما يستحقه من علم الأشياء بنفسه لا بعلم مستفاد، وهذا لا يكون إلا الله عز وجل»}} مفید، محمد بن محمد، أوائل المقالات، ص۶۷. همچنین قاضى شوشترى (م۱۰۱۹ق) گفته است: {{عربی|«فلا يصح لغير الله تعالى أن يقال أنه يعلم الغيب ... وبالجملة: لا يجوز أن يقال لأحد فلان يعلم الغيب؛ نعم الإخبار بالغيب بتعليم الله تعالى جايز»}} شوشترى، سید نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ص٢٠۴.</ref>؛ بلکه به طور شایع، از لفظ «[[اطلاع بر مغیبات]]»<ref>به عنوان مثال: ابن میثم بحرانی (م۶۹۹ق) گفته است: {{عربی|«الفصل الثاني: في بيان اطلاعه عليه السلام على المغيبات، وتمكنه من خوارق العادات، وفيه بحثان: البحث الأول: في اطلاعه على الأمور الغيبية»}}. بحرانی، ابن میثم، شرح مئة كلمة لأمير المؤمنين، ص٢٣٧. همچنین: سید هاشم بحرانی (م۱۱۰۷ق) گفته است: {{عربی|«والأئمة صلوات الله عليهم أجمعين؛ لأنّ الله سبحانه وتعالى لمّا أطلعهم على غيبه بما ينزل في ليلة القدر ..»}}. بحرانی، سید هاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۷۵.</ref> یا «[[اخبار از غیب|اِخبار از غیب]]»<ref>به عنوان مثال: شیخ مفید، سید مرتضی، طبرسی، محقق حلی و تعداد عدیدی از مفسران و متکلمان شیعه از همین تعبیر استفاده کرده‌اند. ر.ک: مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج٢، ص۱۹۴؛ علم الهدی، سید مرتضی، رسائل المرتضى، ج۱، ص۴۱۷؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۳۳۵-۳۴۶؛ حلی، جعفر بن حسن، المسلک فی اصول الدین، ص۱۸۷-۲۴۴.</ref> استفاده کرده‌اند. البته این بدان معنا نیست که مفسران یا متکلمان علم غیب را در معنای لغوی استفاده نکرده‌اند<ref>به عنوان مثال: سید هاشم بحرانی (م۱۱۰۷ق) گفته است: {{عربی|«والأئمة صلوات الله عليهم؛ لأنّ الله سبحانه وتعالى لمّا أفادهم علوماً زائدةً على علم الحلال والحرام، والعلوم والزائدة سائر العلوم، فلا ريب أن من سائر العلوم الزائدة، العلوم بالغيب»}}. بحرانی، سید هاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۶۷. همچنین شیخ محمد حسن مظفر (م۱۳۷۶ق) گفته است: {{عربی|«ويشهد لعلمه (أي: الإمام علي) بالغيب: إيصاؤه بدفنه خفية»}}. مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، ج۶، ص۳۶۹-۳۷۰.</ref> و بی‌شک، در این کاربری لغوی، دقت [[علمی]] رعایت نشده و باعث ایجاد [[شبهه]] نیز گشته است<ref>ر.ک: [[علی جزیری احسائی|جزیری احسائی، علی]]، [[دفع الریب عن علم الغیب (کتاب)|دفع الریب عن علم الغیب]]، ص۴۵-۵۷؛ [[سید محمد علی مسعودی|مسعودی، سید محمد علی]]، [[تفاوت نگرش علم کلام و حدیث به علم غیب (مقاله)|تفاوت نگرش علم کلام و حدیث به علم غیب]]، ص ۸؛ [[سید ابراهیم افتخاری|افتخاری، سید ابراهیم]]، [[بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد (پایان‌نامه)|بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد]]، ص ۱۲۶الی ۱۲۹.</ref>.


2 .مکتشفات علمی بشر ، خواه قوانین را کشف کرده تا بر پهنه ي هستی طبیعت حکومت کند و یا پرده از روي موجوداتی بردارد که قرنها از افق حس او بیرون بوده است ، همچون جاذبه زمین و قانون گریز از مرکز مثل عمل سلول ، وجود میکروب و...
===مصادیق [[غیب]]===
برای غیب مصادیق مختلفی بیان شده است که آنها را می‌توان در دو قسم جای داد:
#قسم اول،‌ اموری که هرگز در محدوده و قلمرو [[حس]] [[انسان]]،‌ قرار نمی‌گیرند، مانند [[حقیقت]] ذات [[پروردگار]]،‌ [[فرشتگان]]،‌ امور مربوط به [[معاد]] و....[[ انسان]] زمانی می‌تواند از حقیقت برخی موجودات مانند فرشتگان [[آگاهی]] پیدا کند که ظرف وجودی او دگرگون شده و وارد [[عالم غیب]] شود و گرنه با ظرفیت وجودی مادی نمی‌تواند به این امور [[علم]] پیدا کند.
#حوادث غیبی‌ای که در گذشته اتفاق افتاده و یا در [[آینده]] رخ خواهد داد. بدین معنا که حوادث گذشته و آینده برای ما در حال حاضر از [[امور غیبی]] هستند که با [[خبر]] دادن از آنها، تحت قلمرو [[درک]] ما قرار خواهند گرفت<ref>ر.ک. رابیل، سیده، «جستاری در مسئله علم غیب»، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآن‌پژوهی.</ref>. با این بیان، معلوم می‌شود عالم غیب در مقابل [[عالم شهود]] قرار دارد و مواردی‏‌ که با حواس قابل درک نباشند و از قلمرو حواس [[برتر]] و بالاتر باشند از عالم غیب محسوب می‏‌شوند. این قبیل امور چون دیدنی‏‌، شنیدنی‏‌، بوییدنی‏‌، چشیدنی‏‌ و لمس کردنی‏‌ نیستند و حواس ما تاب درک آنها را ندارند از [[جهان غیب]] شمرده می‏‌شوند<ref>ر.ک. امینی، ابراهیم، بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۶۳.</ref>.


3.حوادثی که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده رخ خواهد داد همچون گزارشهاي قرآنی راجع به امتهاي پیشین بوسیله پیامبر امی و یا اخبار غیبی انبیاء واولیاء ، که این مورد موضوع رساله ما می باشد.
===مصادیق علم غیب===
در آیات و روایات متعددی برای "علم غیب" مصادیق مختلفی بیان شده است:
====مصادیق علم غیب در قرآن====
برخی از مصادیق علم غیب که در آیات به آنها اشاره شده است عبارت‌اند از:
#'''مبدأ و [[معاد]]:''' {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ}}<ref>«همان کسانی که «غیب» را باور و نماز را برپا می‌دارند و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم می‌بخشند» سوره بقره، آیه ۳.</ref>؛
#'''[[اسرار]] و [[قوانین]] نهفته در [[طبیعت]]:''' {{متن قرآن|وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ}}<ref>«و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم» سوره اعراف، آیه ۱۸۸.</ref>؛
#'''[[ظنّ]] و [[گمان]]:''' {{متن قرآن|وَقَدْ كَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ وَيَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ}}<ref>«در حالی که پیش‌تر آن را منکر بودند و (اکنون) از جایی دور تیر به تاریکی می‌افکنند» سوره سبأ، آیه ۵۳.</ref> و {{متن قرآن|رَجْمًا بِالْغَيْبِ}}<ref>«در حالی که تیری در تاریکی می‌افکنند» سوره کهف، آیه ۲۲.</ref>؛
#'''رویدادهای گذشتگان:''' {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم» سوره آل عمران، آیه ۴۴.</ref>؛
#'''پنهان و خلوت:''' {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ}}<ref>«دانای نهان و آشکار است» سوره انعام، آیه ۷۳.</ref> و {{متن قرآن|أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ وَأَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ}}<ref>«آیا نمی‌دانند که خداوند راز آنها و سخنان زیرگوشی آنان را می‌داند و اینکه خداوند بسیار داننده نهان‌هاست؟!» سوره توبه، آیه ۷۸.</ref>؛
#'''[[قیامت]]:''' {{متن قرآن|وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ}}<ref>«و نهان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و کار رستخیز جز یک چشم بر هم زدن نیست یا خود کوتاه‌تر است؛ بی‌گمان خداوند بر هر کاری تواناست» سوره نحل، آیه ۷۷.</ref>؛
#'''پیش‌آمدها:''' {{متن قرآن|وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا}}<ref>«و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد» سوره لقمان، آیه ۳۴.</ref>؛
#'''محل مرگ:''' {{متن قرآن|وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ}}<ref>«و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد» سوره لقمان، آیه ۳۴.</ref>؛
#'''[[اخبار]] و احوالات [[پیامبران]] گذشته:''' {{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا}}<ref>«این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید» سوره هود، آیه ۴۹.</ref>.<ref>ر.ک. هاشمی، سید علی، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت، پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست.</ref>.


صفحه 30
====مصادیق [[علم غیب]] در [[روایات]]====
در روایات متعددی، علومی برای [[ائمه]] گزارش شده است که اگرچه به طور صریح، علم غیب به شمار نمی‌آید؛ اما به طور قطع معنای لغوی علم غیب بر آنها [[تطبیق]] می‌شود. روایات این مجموعه [[تواتر معنوی]] دارند و در ابواب مختلف پراکنده‌اند. مهم‌ترین این ابواب عبارت‌اند از: [[علم به ضمایر افراد]]؛ [[علم]] به [[حوادث آینده]]، [[علم امامان]]{{ع}} به [[زمان]] شهادتشان، علم به زمان [[مرگ]] افراد، علم به زبان‌های مختلف و زبان حیوانات و پرندگان، علم به [[اسم اعظم]] [[خداوند]]، [[علم به ملکوت]]، [[علم به تمام حقایق قرآن]]، علم به تمام [[علوم پیامبران]] و [[فرشتگان]]، علم به [[اعمال انسان‌ها]]، دیدن فرشتگان و [[جبرئیل]]، [[میکائیل]] و [[فرشته مرگ]]، [[شناخت]] [[ارواح مؤمنان]]، شناخت [[جنیان]] و [[امامت]] بر آنان، [[ارتباط]] با [[عالم برزخ]] و ارتباط بعد از [[وفات]] با [[دنیا]] و.... روایات متعدد این باب‌ها از علومی [[خبر]] می‌دهند که با توجه به معنای یاد شده، مصادیق علم غیب به شمار می‌آیند<ref>ر.ک. هاشمی، علی، «قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (فصل اول)».</ref> مانند:
#در روایتی از [[امام باقر]]{{ع}} ذیل آیۀ ۳ [[سورۀ بقره]]، [[ایمان به غیب]] این گونه [[تفسیر]] شده است: «[[مؤمنان]] کسانی هستند که [[روز]] [[حشر]] و نشر و [[وعد و وعید]] را [[تصدیق]] می‌کنند»<ref>{{متن حدیث|یُصَدِّقُونَ بِالْبَعْثِ وَ النُّشُورِ وَ الْوَعْدِ وَ الْوَعِیدِ}}؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۲۷۳.</ref>.
#در [[حدیثی]] امام باقر{{ع}} [[قیام امام زمان]]{{ع}} و [[رجعت]] را از مصادیق [[غیب]] دانسته اند: {{متن حدیث|الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ هُوَ الْبَعْثُ وَ النُّشُورُ وَ قِیَامُ الْقَائِمِ وَ الرَّجْعَة}}<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۳۵۲.</ref>.<ref>ر.ک. هاشمی، سید علی، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت، پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست.</ref>
 
برای علم غیب مصادیق فراوان دیگری نیز می‌توان برشمرد؛ مانند: اوضاع [[قیامت]] و [[معاد]]، [[بهشت و دوزخ]]، ثواب‌‏ها و عقاب‌‏های‏‌ اخروی‏‌، [[خدا]] و صفات او، [[ملائکه]] و فرشتگان، [[اخبار وحیانی]] مربوط به امم و [[انبیای گذشته]]، [[امام زمان]]{{ع}}، [[حوادث آینده]]، [[ رجعت]] و...<ref>ر.ک. امینی، ابراهیم، بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۶۳؛ اسعدی، محمد، ولایت و امامت پژوهشی از منظر قرآن، ص ۳۰۹.</ref>.
 
دیدگاه دیگری هم درباره مصادیق [[علم غیب]] وجود دارد که به صورت تفصیلی به آنها می‌پردازد و علم غیب را از نظر مصادیق به سه قسم تقسیم می‌کند:
#موجوداتی که از افق [[حس]] [[انسانی]] بیرون هستند و هیچ‌گاه در قلمرو حس او قرار نمی‌گیرند؛ مانند: ذات [[پروردگار]] جهانیان، [[حقیقت]] اسم و صفات وی،[[ جنود]] [[غیبی]] [[خداوند]] یعنی [[فرشتگان]] و شیوه [[کار]] آنان مانند [[تدبر]] [[عالم]] خلفت، [[جهان]] [[ارواح]] و [[عالم برزخ]]، [[رستاخیز]] و مواقف آن.
#اکتشافات [[علمی]] [[ بشر]]، اعم از اینکه [[قوانین]] را [[کشف]] کرده تا بر پهنه هستی [[طبیعت]]، [[حکومت]] کند و یا پرده از روی موجوداتی بردارد که قرن‌ها از افق حس او بیرون بوده است؛ مانند: [[جاذبه]] [[ زمین]] و [[قانون]] گریز از مرکز، عمل سلول، وجود میکروب و....
#حوادثی که در گذشته اتفاق افتاده و یا در [[آینده]] رخ خواهد داد؛ مانند: گزارش‌های [[قرآنی]] درباره [[امت‌های پیشین]] به وسیله [[پیامبر]] أمی و یا [[اخبار غیبی انبیاء]] و [[اولیاء]]<ref>ر.ک. خوش‌باور، داود، علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص ۳۰.</ref>.
 
==پانویس==
{{پانویس}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۱۷

پاسخ اجمالی

معناشناسی غیب و علم غیب

معنای لغوی

«غیب» در لغت به امری که از حس (باطنی و ظاهری) پوشیده باشد، اطلاق شده است، خواه آن چیز هم اکنون تحقق یافته باشد یا بعد از این تحقق پیدا کند؛ ‌این واژه در مقابلِ شهود (شهادت) است به‌ معنای چیزی که با حواس قابل درک باشد[۱]. بنابراین معنای لغوی، اگر در کاربری عرفی عام - و نه اصطلاحی - «علم غیب» گفته شود، یعنی: «علم به هر چیزی که غایب از حواس بشری باشد»؛ چه علومی که قرآن و حدیث و کتب مفسران و متکلمان آن را «علم غیب» نامیده است و چه علومی که قرآن و حدیث و این کتب آن را «علم به غیب» نمی نامند.

معنای اصطلاحی

غیب در دایره‌ای خارج از عرف عام اهل لغت، اصطلاحی است که هم در قرآن کریم و حدیث معصومان از آن یاد شده و هم در آثار تفسیری و اعتقادی:

  1. اصطلاح قرآن و حدیث: واژه «غیب» در کاربری‌های آیات قرآن کریم و روایات، دو استعمال دارد؛ یکی: همان استعمال لغوی (امور پنهان از حواس) و دیگری: معنایی خاص‌تر از معنای لغوی است که تنها شامل اموری می‌‌شود که خدای متعال آگاهی از آنها را تنها به خود اختصاص داده و احدی از مخلوقاتش اعم از انبیاء، ملائکه و غیر ایشان را نیز از آن مطلع نکرده است که اصطلاحاً به آنها، «امور مستأثر» می‌‌گویند[۲]. اما واژه «علم غیب» در استعمالات قرآنی برای علم به هر غیبی اطلاق نشده است؛ بلکه به یکی از دو معنای ذیل آمده؛ کاربری اول: به علم ذاتی و استقلالی به امور غیبی؛ یعنی: علمی که از کسی گرفته نشده (علم غیر مستفاد)[۳]، و کاربری دوم: به خصوص علوم مختص به خدای تبارک و تعالی که در تعبیر روایات، علم مستأثر نامیده شدند[۴]. در این اصطلاح، علم به غیب فقط به علوم اختصاصی خداوند متعال (علم مکنون و مستأثر) که ذاتی بوده و اکتسابی نیستند اطلاق می‌شود و به علم دیگران اگرچه به تعلیم الهی یا اعطای او باشد غیب گفته نمی‌شود[۵].
  2. اصطلاح مفسران و متکلمان: واژه «غیب» در آثار تفسیری و اعتقادی نیز به دو گونه استعمال شده است؛ یکی: همان استعمال لغوی (امور پنهان از حواس)[۶]. این معنا هم شامل غیب مطلق و غیب نسبی می‌‌شود و هم شامل غیب به معنای «امور مستأثر» و امور غیر آن. و دیگری: معنای خاص که تنها به اموری اشاره دارد که دانستن آنها فقط در اختیار خدای تبارک و تعالی است (امور مستأثر). اما واژه «علم غیب» در استعمالات مفسران و متکلمان به همان دو معنایی که در اصطلاح قرآنی گذشت استفاده شده است. بنابر این، علم غیب در کاربری اول خود گاهی به کیفیت خاصی از دانش اطلاق می‌شود که ذاتی و غیرتبعی بوده و از دیگران فراگیری نشده باشد (یعنی مستفاد نباشد)[۷] و در کاربری دوم خود گاهی به خصوص علوم خاص الهی اطلاق شده است. لذا در این اصطلاح (چه در کاربری اول و چه در کاربری دوم) نیز، علم به غیب، مختص ذات خداوند است و به علم غیر خدا - هرچند ویژه باشد - به صورت مطلق «علم غیب» گفته نمی‌شود[۸]؛ بلکه به طور شایع، از لفظ «اطلاع بر مغیبات»[۹] یا «اِخبار از غیب»[۱۰] استفاده کرده‌اند. البته این بدان معنا نیست که مفسران یا متکلمان علم غیب را در معنای لغوی استفاده نکرده‌اند[۱۱] و بی‌شک، در این کاربری لغوی، دقت علمی رعایت نشده و باعث ایجاد شبهه نیز گشته است[۱۲].

مصادیق غیب

برای غیب مصادیق مختلفی بیان شده است که آنها را می‌توان در دو قسم جای داد:

  1. قسم اول،‌ اموری که هرگز در محدوده و قلمرو حس انسان،‌ قرار نمی‌گیرند، مانند حقیقت ذات پروردگار،‌ فرشتگان،‌ امور مربوط به معاد و....انسان زمانی می‌تواند از حقیقت برخی موجودات مانند فرشتگان آگاهی پیدا کند که ظرف وجودی او دگرگون شده و وارد عالم غیب شود و گرنه با ظرفیت وجودی مادی نمی‌تواند به این امور علم پیدا کند.
  2. حوادث غیبی‌ای که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده رخ خواهد داد. بدین معنا که حوادث گذشته و آینده برای ما در حال حاضر از امور غیبی هستند که با خبر دادن از آنها، تحت قلمرو درک ما قرار خواهند گرفت[۱۳]. با این بیان، معلوم می‌شود عالم غیب در مقابل عالم شهود قرار دارد و مواردی‏‌ که با حواس قابل درک نباشند و از قلمرو حواس برتر و بالاتر باشند از عالم غیب محسوب می‏‌شوند. این قبیل امور چون دیدنی‏‌، شنیدنی‏‌، بوییدنی‏‌، چشیدنی‏‌ و لمس کردنی‏‌ نیستند و حواس ما تاب درک آنها را ندارند از جهان غیب شمرده می‏‌شوند[۱۴].

مصادیق علم غیب

در آیات و روایات متعددی برای "علم غیب" مصادیق مختلفی بیان شده است:

مصادیق علم غیب در قرآن

برخی از مصادیق علم غیب که در آیات به آنها اشاره شده است عبارت‌اند از:

  1. مبدأ و معاد: ﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ[۱۵]؛
  2. اسرار و قوانین نهفته در طبیعت: ﴿وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ[۱۶]؛
  3. ظنّ و گمان: ﴿وَقَدْ كَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ وَيَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ[۱۷] و ﴿رَجْمًا بِالْغَيْبِ[۱۸]؛
  4. رویدادهای گذشتگان: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ[۱۹]؛
  5. پنهان و خلوت: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ[۲۰] و ﴿أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ وَأَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ[۲۱]؛
  6. قیامت: ﴿وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ[۲۲]؛
  7. پیش‌آمدها: ﴿وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا[۲۳]؛
  8. محل مرگ: ﴿وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ[۲۴]؛
  9. اخبار و احوالات پیامبران گذشته: ﴿تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هَذَا[۲۵].[۲۶].

مصادیق علم غیب در روایات

در روایات متعددی، علومی برای ائمه گزارش شده است که اگرچه به طور صریح، علم غیب به شمار نمی‌آید؛ اما به طور قطع معنای لغوی علم غیب بر آنها تطبیق می‌شود. روایات این مجموعه تواتر معنوی دارند و در ابواب مختلف پراکنده‌اند. مهم‌ترین این ابواب عبارت‌اند از: علم به ضمایر افراد؛ علم به حوادث آینده، علم امامان(ع) به زمان شهادتشان، علم به زمان مرگ افراد، علم به زبان‌های مختلف و زبان حیوانات و پرندگان، علم به اسم اعظم خداوند، علم به ملکوت، علم به تمام حقایق قرآن، علم به تمام علوم پیامبران و فرشتگان، علم به اعمال انسان‌ها، دیدن فرشتگان و جبرئیل، میکائیل و فرشته مرگ، شناخت ارواح مؤمنان، شناخت جنیان و امامت بر آنان، ارتباط با عالم برزخ و ارتباط بعد از وفات با دنیا و.... روایات متعدد این باب‌ها از علومی خبر می‌دهند که با توجه به معنای یاد شده، مصادیق علم غیب به شمار می‌آیند[۲۷] مانند:

  1. در روایتی از امام باقر(ع) ذیل آیۀ ۳ سورۀ بقره، ایمان به غیب این گونه تفسیر شده است: «مؤمنان کسانی هستند که روز حشر و نشر و وعد و وعید را تصدیق می‌کنند»[۲۸].
  2. در حدیثی امام باقر(ع) قیام امام زمان(ع) و رجعت را از مصادیق غیب دانسته اند: «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ هُوَ الْبَعْثُ وَ النُّشُورُ وَ قِیَامُ الْقَائِمِ وَ الرَّجْعَة»[۲۹].[۳۰]

برای علم غیب مصادیق فراوان دیگری نیز می‌توان برشمرد؛ مانند: اوضاع قیامت و معاد، بهشت و دوزخ، ثواب‌‏ها و عقاب‌‏های‏‌ اخروی‏‌، خدا و صفات او، ملائکه و فرشتگان، اخبار وحیانی مربوط به امم و انبیای گذشته، امام زمان(ع)، حوادث آینده، رجعت و...[۳۱].

دیدگاه دیگری هم درباره مصادیق علم غیب وجود دارد که به صورت تفصیلی به آنها می‌پردازد و علم غیب را از نظر مصادیق به سه قسم تقسیم می‌کند:

  1. موجوداتی که از افق حس انسانی بیرون هستند و هیچ‌گاه در قلمرو حس او قرار نمی‌گیرند؛ مانند: ذات پروردگار جهانیان، حقیقت اسم و صفات وی،جنود غیبی خداوند یعنی فرشتگان و شیوه کار آنان مانند تدبر عالم خلفت، جهان ارواح و عالم برزخ، رستاخیز و مواقف آن.
  2. اکتشافات علمی بشر، اعم از اینکه قوانین را کشف کرده تا بر پهنه هستی طبیعت، حکومت کند و یا پرده از روی موجوداتی بردارد که قرن‌ها از افق حس او بیرون بوده است؛ مانند: جاذبه زمین و قانون گریز از مرکز، عمل سلول، وجود میکروب و....
  3. حوادثی که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده رخ خواهد داد؛ مانند: گزارش‌های قرآنی درباره امت‌های پیشین به وسیله پیامبر أمی و یا اخبار غیبی انبیاء و اولیاء[۳۲].

پانویس

  1. فراهیدی، خلیل بن احمد، «کتاب العین»، ‌ج۴، ص ۴۵۴؛ ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج۳، ص۱۰۶؛ جوهری، ابونصر، الصحاح، ج۱، ص۲۹؛ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۴۰۳؛ ثعالبی، ابومنصور، فقه اللغه، ص۲۴؛ ابن سیده، علی بن اسماعیل، المخصص، ج۳، ص۵۶؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، ‌«المفردات»، ص ‌۶۱۶؛ ابن‌منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ‌ج۱، ص ۶۵۴؛ طریحی، «مجمع البحرین»، ج۲، ۱۳۵ ـ ۱۳۴؛ ‌زبیدی، سید مرتضی، تاج العروس، ج۲، ص۲۹۵.
  2. در روایتی امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «همانا برای خداوند متعال دو علم وجود دارد؛ علمی که آن را ویژه خود قرار داده و کسی را نسبت به آن مطلع نساخته است، نه پیامبری از پیامبران و نه فرشته‌ای از فرشتگان و این همان فرمایش خداوند متعال در قرآن کریم است که فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ و علمی که فرشتگان او از آن آگاهی دارند قطعا مورد آگاهی محمد(ص) و آل محمد(ع) است و آنچه ایشان از آن آگاهی دارند قطعا مرا نسبت به آن آگاه فرموده است، بزرگ از ما و کوچک از ما تا روز قیامت از آن مطلع هستند: «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي غَيْبِهِ فَلَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ لَا مَلَكاً مِنْ مَلَائِكَتِهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ (سوره لقمان، آیه۳۴). وَ لَهُ عِلْمٌ قَدِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتُهُ فَمَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتُهُ فَقَدِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ وَ مَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ فَقَدْ أَطْلَعَنِي عَلَيْهِ يَعْلَمُهُ‏ الْكَبِيرُ مِنَّا وَ الصَّغِيرُ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»»؛ صفار، محمد بن حسن، «بصائر الدرجات»، ص ١٣١.
  3. به عنوان مثال، امام علی(ع) در جواب کسی که پرسید: «آیا به تو علم غیب داده شده است؟» فرمود: «ای برادر کلبی! این علم غیب نیست، بلکه علمی است که از صاحب علم آموخته شده است»: «لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْمٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.
  4. روایت «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي غَيْبِهِ..»» در بالا اشاره شده.
  5. به عنوان مثال: سدیر - از یاران نزدیک امام صادق(ع) - نقل می‌کند من، ابوبصیر، یحیی بزّار و داود بن‌ کثیر در مجلسی بودیم که حضرت با حالت غضبناک وارد شد و فرمود: «تعجب از اقوامی که گمان می‌کنند ما علم غیب می‌دانیم، در حالی که من قصد تنبیه کنیزم را داشتم و او فرار کرد و من نمی‌دانم در کدامیک از اتاق‌هاست...»: «یَا عَجَباً لِأَقْوَامٍ یَزْعُمُونَ أَنَّا نَعْلَمُ اَلْغَیْبَ مَا یَعْلَمُ اَلْغَیْبَ إِلاَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَقَدْ هَمَمْتُ بِضَرْبِ جَارِیَتِی فُلاَنَةَ فَهَرَبَتْ مِنِّی فَمَا عَلِمْتُ فِی أَیِّ بُیُوتِ اَلدَّارِ هِیَ ...»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۷. همچنین: ابن مغیره می‌‏گوید: من به اتفاق یحیی‌ بن عبدالله بن حسین خدمت حضرت ابو الحسن(ع) بودیم، یحیی‌ عرض کرد: فدایت شوم! مردم گمان می‌‏کنند شما علم به غیب دارید، امام فرمود: سبحان‏‌ اللَّه! ای‌ یحیی‌! دست خودت را بر من بگذار، به خدا سوگند! از این نسبت تمام موهای‌ بدنم راست شد، نه به خدا سوگند، ما غیب نمی‌‏دانیم و هرآنچه نقل می‌کنیم از رسول خداست»: «عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ(ع)أَنَا وَ یَحْیَی بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَیْنِ فَقَالَ یَحْیَی جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّکَ تَعْلَمُ الْغَیْبَ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ ضَعْ یَدَکَ عَلَی رَأْسِی فَوَ اللَّهِ مَا بَقِیَتْ فِی جَسَدِی شَعْرَةٌ وَ لَا فِی رَأْسِی إِلَّا قَامَتْ قَالَ ثُمَّ قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا هِیَ إِلَّا رِوَایَةٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص»؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۹۳.
  6. به عنوان مثال: شیخ طوسی (م۴۶۰ق) گفته است: «ما غاب عن الحواس. طوسی، محمد بن حسن، التبيان، ص۶، ص۲۲۵. و راغب اصفهانی (م۵۰۲ق) گفته است: «استُعمل في كلّ غائب عن الحاسّة... ما لا يقع تحت الحواس و لا تقتضيه بداهة العقول وإنّما يعلم بخبر الأنبياء عليهم السلام». راغب اصفهانی، حسين بن محمد، المفردات فى غريب القرآن، ص۶۱۶. ​ابن عربی (م۵۴۲ق) نیز گفته است: «وحقيقته ما غاب عن الحواس». ابن عربی، محمد بن عبدالله، احكام القرآن، ج۱، ص۱۵.
  7. قاضى شوشترى (م۱۰۱۹ق) گفته است: «وفرق بين علم الغيب الذي لا يعلمه إلا الله تعالى وبين ما ادعيناه؛ فإن المراد بعلم الغيب هو العلم الذي لا يكون مستفاداً من سبب يفيده، وذلك إنما يصدق على الله تعالى؛ إذ كل ما علم من عداه تعالى فهو مستفاد من جوده؛ إما بواسطة، أو بغير واسطة؛ فلا يكون علم غيب» شوشترى، سید نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ص٢٠۴.
  8. شیخ مفید (م۴۱۳ق) در همین راستا گفته است: «فأما إطلاق القول عليهم بأنهم يعلمون الغيب فهو منكر بين الفساد؛ لأن الوصف بذلك إنما يستحقه من علم الأشياء بنفسه لا بعلم مستفاد، وهذا لا يكون إلا الله عز وجل» مفید، محمد بن محمد، أوائل المقالات، ص۶۷. همچنین قاضى شوشترى (م۱۰۱۹ق) گفته است: «فلا يصح لغير الله تعالى أن يقال أنه يعلم الغيب ... وبالجملة: لا يجوز أن يقال لأحد فلان يعلم الغيب؛ نعم الإخبار بالغيب بتعليم الله تعالى جايز» شوشترى، سید نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ص٢٠۴.
  9. به عنوان مثال: ابن میثم بحرانی (م۶۹۹ق) گفته است: «الفصل الثاني: في بيان اطلاعه عليه السلام على المغيبات، وتمكنه من خوارق العادات، وفيه بحثان: البحث الأول: في اطلاعه على الأمور الغيبية». بحرانی، ابن میثم، شرح مئة كلمة لأمير المؤمنين، ص٢٣٧. همچنین: سید هاشم بحرانی (م۱۱۰۷ق) گفته است: «والأئمة صلوات الله عليهم أجمعين؛ لأنّ الله سبحانه وتعالى لمّا أطلعهم على غيبه بما ينزل في ليلة القدر ..». بحرانی، سید هاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۷۵.
  10. به عنوان مثال: شیخ مفید، سید مرتضی، طبرسی، محقق حلی و تعداد عدیدی از مفسران و متکلمان شیعه از همین تعبیر استفاده کرده‌اند. ر.ک: مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج٢، ص۱۹۴؛ علم الهدی، سید مرتضی، رسائل المرتضى، ج۱، ص۴۱۷؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۳۳۵-۳۴۶؛ حلی، جعفر بن حسن، المسلک فی اصول الدین، ص۱۸۷-۲۴۴.
  11. به عنوان مثال: سید هاشم بحرانی (م۱۱۰۷ق) گفته است: «والأئمة صلوات الله عليهم؛ لأنّ الله سبحانه وتعالى لمّا أفادهم علوماً زائدةً على علم الحلال والحرام، والعلوم والزائدة سائر العلوم، فلا ريب أن من سائر العلوم الزائدة، العلوم بالغيب». بحرانی، سید هاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۶۷. همچنین شیخ محمد حسن مظفر (م۱۳۷۶ق) گفته است: «ويشهد لعلمه (أي: الإمام علي) بالغيب: إيصاؤه بدفنه خفية». مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، ج۶، ص۳۶۹-۳۷۰.
  12. ر.ک: جزیری احسائی، علی، دفع الریب عن علم الغیب، ص۴۵-۵۷؛ مسعودی، سید محمد علی، تفاوت نگرش علم کلام و حدیث به علم غیب، ص ۸؛ افتخاری، سید ابراهیم، بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص ۱۲۶الی ۱۲۹.
  13. ر.ک. رابیل، سیده، «جستاری در مسئله علم غیب»، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآن‌پژوهی.
  14. ر.ک. امینی، ابراهیم، بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۶۳.
  15. «همان کسانی که «غیب» را باور و نماز را برپا می‌دارند و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم می‌بخشند» سوره بقره، آیه ۳.
  16. «و اگر غیب می‌دانستم خیر بسیار می‌یافتم» سوره اعراف، آیه ۱۸۸.
  17. «در حالی که پیش‌تر آن را منکر بودند و (اکنون) از جایی دور تیر به تاریکی می‌افکنند» سوره سبأ، آیه ۵۳.
  18. «در حالی که تیری در تاریکی می‌افکنند» سوره کهف، آیه ۲۲.
  19. «این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم» سوره آل عمران، آیه ۴۴.
  20. «دانای نهان و آشکار است» سوره انعام، آیه ۷۳.
  21. «آیا نمی‌دانند که خداوند راز آنها و سخنان زیرگوشی آنان را می‌داند و اینکه خداوند بسیار داننده نهان‌هاست؟!» سوره توبه، آیه ۷۸.
  22. «و نهان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و کار رستخیز جز یک چشم بر هم زدن نیست یا خود کوتاه‌تر است؛ بی‌گمان خداوند بر هر کاری تواناست» سوره نحل، آیه ۷۷.
  23. «و هیچ کس نمی‌داند فردا چه به دست خواهد آورد» سوره لقمان، آیه ۳۴.
  24. «و هیچ کس نمی‌داند در کدام سرزمین خواهد مرد» سوره لقمان، آیه ۳۴.
  25. «این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید» سوره هود، آیه ۴۹.
  26. ر.ک. هاشمی، سید علی، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت، پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست.
  27. ر.ک. هاشمی، علی، «قلمرو علم امام از دیدگاه آیات روایات و اصحاب ائمه (فصل اول)».
  28. «یُصَدِّقُونَ بِالْبَعْثِ وَ النُّشُورِ وَ الْوَعْدِ وَ الْوَعِیدِ»؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۲۷۳.
  29. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۳۵۲.
  30. ر.ک. هاشمی، سید علی، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت، پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست.
  31. ر.ک. امینی، ابراهیم، بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۶۳؛ اسعدی، محمد، ولایت و امامت پژوهشی از منظر قرآن، ص ۳۰۹.
  32. ر.ک. خوش‌باور، داود، علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص ۳۰.