دولت غسانیان: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = دولت‌های عرب جاهلی
| موضوع مرتبط = دولت‌های عرب جاهلی
| عنوان مدخل  = دولت غسانیان
| عنوان مدخل  =  
| مداخل مرتبط = [[دولت غسانیان در حدیث]] - [[دولت غسانیان در نهج البلاغه]] - [[دولت غسانیان در تاریخ اسلامی]]
| مداخل مرتبط =  
| پرسش مرتبط  = دولت غسانیان (پرسش)
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
*"غسّانیان" از [[مهاجران]] جنوبی بوده‌اند که با کوچیدن از جنوب، مدتی در تهامه بر کنار چشمه یا [[چاه]] آبی به نام "غسّان" اقامت کرده و این نسبت را از نام آن [[آب]] گرفته‌اند. "غسّانیان" بعد از شکستن سدِّ "مارب" از "[[یمن]]" به سمت "[[شام]]" کوچ کردند و با [[غلبه]] بر سایر [[قبایل]] [[عرب]] بر [[شام]] مسلط شدند<ref>علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۸۳.</ref>. آنان در ابتدا پایتخت معینّی نداشتند، گاه [[جابیه]] (جولان) و گاه جلق (جلولا) را پایتخت خود قرار می‌دادند<ref>علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۴۶۹.</ref> تا اینکه از سوی [[رومیان]]، [[حاکمان]] [[شام]] شدند<ref>علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۸۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۰۶؛ محمد خوارزمی، مفاتیح العلوم، ص۱۳۴.</ref>.
"غسّانیان" از [[مهاجران]] جنوبی بوده‌اند که با کوچیدن از جنوب، مدتی در تهامه بر کنار چشمه یا [[چاه]] آبی به نام "غسّان" اقامت کرده و این نسبت را از نام آن [[آب]] گرفته‌اند. "غسّانیان" بعد از شکستن سدِّ "مارب" از "[[یمن]]" به سمت "[[شام]]" کوچ کردند و با [[غلبه]] بر سایر [[قبایل]] [[عرب]] بر [[شام]] مسلط شدند<ref>علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۸۳.</ref>. آنان در ابتدا پایتخت معینّی نداشتند، گاه [[جابیه]] (جولان) و گاه جلق (جلولا) را پایتخت خود قرار می‌دادند<ref>علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۴۶۹.</ref> تا اینکه از سوی [[رومیان]]، [[حاکمان]] [[شام]] شدند<ref>علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۸۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۰۶؛ محمد خوارزمی، مفاتیح العلوم، ص۱۳۴.</ref>.
*به نظر مؤرخان [[عرب]]، اولین [[حاکم]] غسّانی "[[جفنه بن عمرو مزیقیاء]]" بود<ref>عمادالدین ابی الفداء، المختصر فی اخبار البشر، ج۱ و ۲، ص۷۲.</ref>. غسانیان به "[[آل جَفنه]]" معروف هستند. اولین [[امیر]] آنها که اخبارش به دست ما رسیده و از لحاظ [[تاریخی]] قابل [[اعتماد]] است، "جبله" است که در سال ۴۹۷ م به [[فلسطین]] حمله برد<ref>شوقی ضیف، العصر الجاهلی، ص۴۸.</ref>. پسرش "[[حارث]]" نیز نقش مهمی در جنگ‌های [[ایران]] و [[اعراب]] [[عراق]] داشت<ref>شوقی ضیف، العصر الجاهلی، ص۴۸.</ref>. [[رومیان]] به او [[لقب]] "فیلارک" و "پاتریک" را دادند که پس از عنوان باسلیوس ([[ملک]]) مهم‌ترین [[لقب]] [[دولت]] بیزانس به شمار می‌آمد. او با "[[منذر]] بن ماء السماء"، [[حاکم]] [[حیره]]، درگیری‌های فرساینده‌ای داشت. روزگار او درخشان‌ترین ایام غسّانیان است<ref>شوقی ضیف، العصر الجاهلی، ص۴۹.</ref>. وی سرزمین "غسان" را از "پترا" تا "رصافه" در شمال "تدمر" [[گسترش داد]]<ref>شوقی ضیف، العصر الجاهلی، ص۴۹.</ref>.
 
*در [[قرن چهارم]] میلادی؛ غساسنه به تدریج [[مسیحی]] شدند. [[حارث]]، طیِ دیداری از بیزانس موفق شد، "ژوستینیان" امپراتور بیزانس را متقاعد کند که "[[یعقوب]] برادایس (برادعی)" را [[اسقف]] کلیسای مونوفیزیتی [[سوریه]] کند. [[یعقوب]]، عقیده‌اش را که بر خلاف [[مذهب]] رسمی [[دولت]] بیزانس بود چندی بعد در بین غسانیان و [[شامیان]] رواج داد<ref>شوقی ضیف، العصر الجاهلی، ص۴۹.</ref>.
به نظر مؤرخان [[عرب]]، اولین [[حاکم]] غسّانی "[[جفنه بن عمرو مزیقیاء]]" بود<ref>عمادالدین ابی الفداء، المختصر فی اخبار البشر، ج۱ و ۲، ص۷۲.</ref>. غسانیان به "[[آل جَفنه]]" معروف هستند. اولین [[امیر]] آنها که اخبارش به دست ما رسیده و از لحاظ [[تاریخی]] قابل [[اعتماد]] است، "جبله" است که در سال ۴۹۷ م به [[فلسطین]] حمله برد<ref>شوقی ضیف، العصر الجاهلی، ص۴۸.</ref>. پسرش "[[حارث]]" نیز نقش مهمی در جنگ‌های [[ایران]] و [[اعراب]] [[عراق]] داشت<ref>شوقی ضیف، العصر الجاهلی، ص۴۸.</ref>. [[رومیان]] به او [[لقب]] "فیلارک" و "پاتریک" را دادند که پس از عنوان باسلیوس ([[ملک]]) مهم‌ترین [[لقب]] [[دولت]] بیزانس به شمار می‌آمد. او با "[[منذر]] بن ماء السماء"، [[حاکم]] [[حیره]]، درگیری‌های فرساینده‌ای داشت. روزگار او درخشان‌ترین ایام غسّانیان است<ref>شوقی ضیف، العصر الجاهلی، ص۴۹.</ref>. وی سرزمین "غسان" را از "پترا" تا "رصافه" در شمال "تدمر" [[گسترش داد]]<ref>شوقی ضیف، العصر الجاهلی، ص۴۹.</ref>.
*[[منذر]]، پسر [[حارث]] نیز راه [[پدر]] را ادامه داد و با "مناذره" به [[جنگ]] برخاست. مهم‌ترین این [[جنگ‌ها]] [[نبرد]] "عین اباغ" بود که به پیروزی‌اش انجامید<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۴۱-۵۴۲؛ مجهول، مجمل التواریخ و القصص، ص۱۷۶.</ref>؛ اما بین او و [[دولت]] بیزانس در ظاهر به [[دلیل]] [[عقیده]] مذهبی مونوفیزیتی‌اش [[اختلاف]] افتاد. [[رومیان]] به طور موقت از "[[منذر]]" روی برگرداندند، و او را از کمک‌های خویش [[محروم]] کردند<ref>فلیپ حتی، تاریخ عرب، ج۱، ص۹۹.</ref>، اما پس از آن ماجرا بار دیگر با چهره‌ای دوستانه در سال ۵۸۰ م، از او و پسرش در [[قسطنطنیه]] استقبال با شکوهی به عمل آوردند. با [[تصرف]] "[[حیره]]" در این سال، [[هراس]] [[رومیان]] از [[طغیان]] [[منذر]] شدت گرفت؛ از این رو، زمانی که [[منذر]] برای افتتاح کلیسایی در "[[حوران]]"، مابین [[دمشق]] و تدمر، رفته بود، دستگیر و [[تبعید]] شد تا اینکه در سال ۵۸۴ م درگذشت<ref>فلیپ حتی، تاریخ عرب، ج۱، ص۹۹.</ref>.
 
*قلمرو غسانیان بعد از [[منذر]]، از هم پاشید و [[وارثان]] [[حکومت]]، هر یک بر قسمتی از این سرزمین [[حکم]] راندند<ref>فلیپ حتی، تاریخ عرب، ج۱، ص۵۰.</ref>. [[تسلط]] [[خسرو پرویز]] بر [[بیت‌المقدس]] و [[دمشق]] در سال ۶۱۴ م نیز ضربه کاری دیگری بر پیکره این [[دولت]] وارد آورد<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۴۷۵–۴۷۶.</ref>. مورخان [[عرب]]، آخرین شاهِ غسانی را "جبله ایهم" معرفی کرده‌اند که در ایام [[خلافت]] عُمر [[مسلمان]] شد. طولی نکشید که وی [[مرتد]] شد و گریخت<ref>عماد الدین ابی الفداء، المختصر فی أخبار البشر، ج۱ و ۲، ص۷۳؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۸۴.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[دولت‌های عرب جاهلی ۳ (مقاله)|دولت‌های عرب جاهلی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۷۶-۳۷۷.</ref>.
در [[قرن چهارم]] میلادی؛ غساسنه به تدریج [[مسیحی]] شدند. [[حارث]]، طیِ دیداری از بیزانس موفق شد، "ژوستینیان" امپراتور بیزانس را متقاعد کند که "[[یعقوب]] برادایس (برادعی)" را [[اسقف]] کلیسای مونوفیزیتی [[سوریه]] کند. [[یعقوب]]، عقیده‌اش را که بر خلاف [[مذهب]] رسمی [[دولت]] بیزانس بود چندی بعد در بین غسانیان و [[شامیان]] رواج داد<ref>شوقی ضیف، العصر الجاهلی، ص۴۹.</ref>.
 
[[منذر]]، پسر [[حارث]] نیز راه [[پدر]] را ادامه داد و با "مناذره" به [[جنگ]] برخاست. مهم‌ترین این [[جنگ‌ها]] [[نبرد]] "عین اباغ" بود که به پیروزی‌اش انجامید<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۴۱-۵۴۲؛ مجهول، مجمل التواریخ و القصص، ص۱۷۶.</ref>؛ اما بین او و [[دولت]] بیزانس در ظاهر به [[دلیل]] [[عقیده]] مذهبی مونوفیزیتی‌اش [[اختلاف]] افتاد. [[رومیان]] به طور موقت از "[[منذر]]" روی برگرداندند، و او را از کمک‌های خویش [[محروم]] کردند<ref>فلیپ حتی، تاریخ عرب، ج۱، ص۹۹.</ref>، اما پس از آن ماجرا بار دیگر با چهره‌ای دوستانه در سال ۵۸۰ م، از او و پسرش در [[قسطنطنیه]] استقبال با شکوهی به عمل آوردند. با [[تصرف]] "[[حیره]]" در این سال، [[هراس]] [[رومیان]] از [[طغیان]] [[منذر]] شدت گرفت؛ از این رو، زمانی که [[منذر]] برای افتتاح کلیسایی در "[[حوران]]"، مابین [[دمشق]] و تدمر، رفته بود، دستگیر و [[تبعید]] شد تا اینکه در سال ۵۸۴ م درگذشت<ref>فلیپ حتی، تاریخ عرب، ج۱، ص۹۹.</ref>.
 
قلمرو غسانیان بعد از [[منذر]]، از هم پاشید و [[وارثان]] [[حکومت]]، هر یک بر قسمتی از این سرزمین [[حکم]] راندند<ref>فلیپ حتی، تاریخ عرب، ج۱، ص۵۰.</ref>. [[تسلط]] [[خسرو پرویز]] بر [[بیت‌المقدس]] و [[دمشق]] در سال ۶۱۴ م نیز ضربه کاری دیگری بر پیکره این [[دولت]] وارد آورد<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۴۷۵–۴۷۶.</ref>. مورخان [[عرب]]، آخرین شاهِ غسانی را "جبله ایهم" معرفی کرده‌اند که در ایام [[خلافت]] عُمر [[مسلمان]] شد. طولی نکشید که وی [[مرتد]] شد و گریخت<ref>عماد الدین ابی الفداء، المختصر فی أخبار البشر، ج۱ و ۲، ص۷۳؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۸۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[دولت‌های عرب جاهلی ۳ (مقاله)|دولت‌های عرب جاهلی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۷۶-۳۷۷.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل‌ وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
* [[دولت‌های عرب جاهلی]]
* [[دولت‌های عرب جاهلی]]
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
خط ۲۱: خط ۲۴:
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[دولت‌های عرب جاهلی ۱ (مقاله)|دولت‌های عرب جاهلی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']]
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[دولت‌های عرب جاهلی ۱ (مقاله)|دولت‌های عرب جاهلی]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۲۷: خط ۳۰:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:حکومت‌های عصر جاهلیت]]
[[رده:حکومت‌های عصر جاهلیت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۱ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۲۲

مقدمه

"غسّانیان" از مهاجران جنوبی بوده‌اند که با کوچیدن از جنوب، مدتی در تهامه بر کنار چشمه یا چاه آبی به نام "غسّان" اقامت کرده و این نسبت را از نام آن آب گرفته‌اند. "غسّانیان" بعد از شکستن سدِّ "مارب" از "یمن" به سمت "شام" کوچ کردند و با غلبه بر سایر قبایل عرب بر شام مسلط شدند[۱]. آنان در ابتدا پایتخت معینّی نداشتند، گاه جابیه (جولان) و گاه جلق (جلولا) را پایتخت خود قرار می‌دادند[۲] تا اینکه از سوی رومیان، حاکمان شام شدند[۳].

به نظر مؤرخان عرب، اولین حاکم غسّانی "جفنه بن عمرو مزیقیاء" بود[۴]. غسانیان به "آل جَفنه" معروف هستند. اولین امیر آنها که اخبارش به دست ما رسیده و از لحاظ تاریخی قابل اعتماد است، "جبله" است که در سال ۴۹۷ م به فلسطین حمله برد[۵]. پسرش "حارث" نیز نقش مهمی در جنگ‌های ایران و اعراب عراق داشت[۶]. رومیان به او لقب "فیلارک" و "پاتریک" را دادند که پس از عنوان باسلیوس (ملک) مهم‌ترین لقب دولت بیزانس به شمار می‌آمد. او با "منذر بن ماء السماء"، حاکم حیره، درگیری‌های فرساینده‌ای داشت. روزگار او درخشان‌ترین ایام غسّانیان است[۷]. وی سرزمین "غسان" را از "پترا" تا "رصافه" در شمال "تدمر" گسترش داد[۸].

در قرن چهارم میلادی؛ غساسنه به تدریج مسیحی شدند. حارث، طیِ دیداری از بیزانس موفق شد، "ژوستینیان" امپراتور بیزانس را متقاعد کند که "یعقوب برادایس (برادعی)" را اسقف کلیسای مونوفیزیتی سوریه کند. یعقوب، عقیده‌اش را که بر خلاف مذهب رسمی دولت بیزانس بود چندی بعد در بین غسانیان و شامیان رواج داد[۹].

منذر، پسر حارث نیز راه پدر را ادامه داد و با "مناذره" به جنگ برخاست. مهم‌ترین این جنگ‌ها نبرد "عین اباغ" بود که به پیروزی‌اش انجامید[۱۰]؛ اما بین او و دولت بیزانس در ظاهر به دلیل عقیده مذهبی مونوفیزیتی‌اش اختلاف افتاد. رومیان به طور موقت از "منذر" روی برگرداندند، و او را از کمک‌های خویش محروم کردند[۱۱]، اما پس از آن ماجرا بار دیگر با چهره‌ای دوستانه در سال ۵۸۰ م، از او و پسرش در قسطنطنیه استقبال با شکوهی به عمل آوردند. با تصرف "حیره" در این سال، هراس رومیان از طغیان منذر شدت گرفت؛ از این رو، زمانی که منذر برای افتتاح کلیسایی در "حوران"، مابین دمشق و تدمر، رفته بود، دستگیر و تبعید شد تا اینکه در سال ۵۸۴ م درگذشت[۱۲].

قلمرو غسانیان بعد از منذر، از هم پاشید و وارثان حکومت، هر یک بر قسمتی از این سرزمین حکم راندند[۱۳]. تسلط خسرو پرویز بر بیت‌المقدس و دمشق در سال ۶۱۴ م نیز ضربه کاری دیگری بر پیکره این دولت وارد آورد[۱۴]. مورخان عرب، آخرین شاهِ غسانی را "جبله ایهم" معرفی کرده‌اند که در ایام خلافت عُمر مسلمان شد. طولی نکشید که وی مرتد شد و گریخت[۱۵].[۱۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۸۳.
  2. علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۴۶۹.
  3. علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۸۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۰۶؛ محمد خوارزمی، مفاتیح العلوم، ص۱۳۴.
  4. عمادالدین ابی الفداء، المختصر فی اخبار البشر، ج۱ و ۲، ص۷۲.
  5. شوقی ضیف، العصر الجاهلی، ص۴۸.
  6. شوقی ضیف، العصر الجاهلی، ص۴۸.
  7. شوقی ضیف، العصر الجاهلی، ص۴۹.
  8. شوقی ضیف، العصر الجاهلی، ص۴۹.
  9. شوقی ضیف، العصر الجاهلی، ص۴۹.
  10. عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۴۱-۵۴۲؛ مجهول، مجمل التواریخ و القصص، ص۱۷۶.
  11. فلیپ حتی، تاریخ عرب، ج۱، ص۹۹.
  12. فلیپ حتی، تاریخ عرب، ج۱، ص۹۹.
  13. فلیپ حتی، تاریخ عرب، ج۱، ص۵۰.
  14. عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۴۷۵–۴۷۶.
  15. عماد الدین ابی الفداء، المختصر فی أخبار البشر، ج۱ و ۲، ص۷۳؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۸۴.
  16. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، دولت‌های عرب جاهلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۷۶-۳۷۷.