نامۀ ۶۲ نهج البلاغه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '== پرسش‌های وابسته == ==' به '==')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = نهج البلاغه
| عنوان مدخل  =
| مداخل مرتبط =
| پرسش مرتبط  =
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
*نامه‌ای مفصل که [[سیدرضی]] بخشی از آن را آورده است. این [[نامه]] بنابر گزارش‌های [[تاریخی]] پس از [[شهادت]] [[محمد بن ابی‌بکر]] در پاسخ کسانی که جویای نظر [[امام]] در مورد [[خلیفه اول]] و [[خلیفه دوم]] شده بودند و نیز [[مردم مصر]]، نگاشته شد. [[امام]] این [[نامه]] را به همراه [[مالک اشتر]] آن‌گاه که برای [[فرمانداری]] [[مصر]] عزیمت می‌کرد، برای [[اهل مصر]] فرستاد. ایشان در این [[نامه]] بر [[حق]] خویش بر [[خلافت]] تأکید می‌ورزد و [[مردم]] [[عرب]] را درباره [[برگزیدن]] دیگری بر [[خلافت]] و دور نگاه داشتن [[امام]] از آن، مورد [[نکوهش]] قرار می‌دهد. [[امام]] به صراحت اشاره می‌کند که هرگز دست [[بیعت]] به‌سوی دیگری نداد تا آن‌گاه که دید نزدیک است [[مردم]] از [[اسلام]] برگردند و [[دین اسلام]] در معرض نابودی قرار گیرد. [[مصیبت]] خلل در [[دین اسلام]] بر [[امام]] بسیار سنگین‌تر از رها کردن خلافتی است که پاینده نیست. [[امام]] {{ع}} از [[ریاست]] و [[سلطه]] کسانی لب به [[شکوه]] می‌گشاید که در [[نادانی]] و [[گمراهی]] پیشروند<ref>اشاره به ولید بن عقبه است که از سوی عثمان والی بصره بود.</ref> و منافقانی هستند که به ظاهر [[اسلام]] آورده‌اند. از این‌رو اهالی [[مصر]] را به [[مبارزه]] با [[دشمن]] غدار فرامی‌خواند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 805-806.</ref>.
نامه‌ای مفصل که [[سیدرضی]] بخشی از آن را آورده است. این [[نامه]] بنابر گزارش‌های [[تاریخی]] پس از [[شهادت]] [[محمد بن ابی‌بکر]] در پاسخ کسانی که جویای نظر [[امام]] در مورد [[خلیفه اول]] و [[خلیفه دوم]] شده بودند و نیز [[مردم مصر]]، نگاشته شد. [[امام]] این [[نامه]] را به همراه [[مالک اشتر]] آن‌گاه که برای [[فرمانداری]] [[مصر]] عزیمت می‌کرد، برای [[اهل مصر]] فرستاد. ایشان در این [[نامه]] بر [[حق]] خویش بر [[خلافت]] تأکید می‌ورزد و [[مردم]] [[عرب]] را درباره [[برگزیدن]] دیگری بر [[خلافت]] و دور نگاه داشتن [[امام]] از آن، مورد [[نکوهش]] قرار می‌دهد. [[امام]] به صراحت اشاره می‌کند که هرگز دست [[بیعت]] به‌سوی دیگری نداد تا آن‌گاه که دید نزدیک است [[مردم]] از [[اسلام]] برگردند و [[دین اسلام]] در معرض نابودی قرار گیرد. [[مصیبت]] خلل در [[دین اسلام]] بر [[امام]] بسیار سنگین‌تر از رها کردن خلافتی است که پاینده نیست. [[امام]] {{ع}} از [[ریاست]] و [[سلطه]] کسانی لب به [[شکوه]] می‌گشاید که در [[نادانی]] و [[گمراهی]] پیشروند<ref>اشاره به ولید بن عقبه است که از سوی عثمان والی بصره بود.</ref> و منافقانی هستند که به ظاهر [[اسلام]] آورده‌اند. از این‌رو اهالی [[مصر]] را به [[مبارزه]] با [[دشمن]] غدار فرامی‌خواند<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۲]]، ص ۸۰۵-۸۰۶.</ref>.
==مطالب مهم [[نامه]]==
#[[غصب خلافت]]؛
#[[رضایت]] [[مردم]] به [[غصب خلافت]]؛
#بیان شرایط [[اجتماعی]] پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}}؛
#بیان [[علت]] [[اصرار]] [[امام]] در برانگیختن [[مردم]] به [[جهاد]] با [[منافقان]] و [[منحرفان]]؛
#بیان شرایطی که در اثر [[سستی]] [[مردم]] در [[جهاد]] پیش خواهد آمد؛
#[[دشمن‌شناسی]] [[امام]]<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 806.</ref>.
==فرازی از [[نامه]]==
*به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر با ایشان روبه‌رو شوم، من تنها باشم و آن‌ها روی [[زمین]] را پر کنند، نه باک دارم و نه [[هراس]]، زیرا به آن [[گمراهی]] که آنان در آن غرفه‌اند و آن هدایتی که خود بدان آراسته‌ام، [[نیک]] آگاهم و از جانب پروردگارم با [[یقین]] همراه. من به [[دیدار]] [[خداوند]] و [[ثواب]] نیکویی که مرا ارزانی دارد، [[امید]] بسته‌ام و [[منتظر]] آن هستم. ولی [[اندوه]] من از این است که مشتی [[بی‌خردان]] و [[تبه‌کاران]] این [[امت]]، [[حکومت]] را به دست گیرند و [[مال]] [[خدا]] را میان خود دست به دست گردانند و [[بندگان خدا]] را به [[خدمت]] گیرند و با [[نیکان]] در [[پیکار]] شوند و [[فاسقان]] را [[یاران]] خود سازند. از آنان کسی است که در میان شما [[حرام]] می‌نوشد، حتی بر او حد [[اسلام]] جاری شده و کسی است که تا اندک [[مالی]] نستاند به [[اسلام]] نگروید. اگر نه از [[حکومت]] اینان بر شما [[بیم]] داشتم، هرگز شما را بر نمی‌انگیختم و [[سرزنش]] نمی‌کردم و فرانمی‌خواندم و تحریضتان نمی‌کردم، بلکه تا سر بر می‌تافتید یا [[سستی]] به خرج می‌دادید، رهایتان می‌کردم<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 806.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== مطالب مهم [[نامه]] ==
# [[غصب خلافت]]؛
# [[رضایت]] [[مردم]] به [[غصب خلافت]]؛
# بیان شرایط [[اجتماعی]] پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}}؛
# بیان [[علت]] [[اصرار]] [[امام]] در برانگیختن [[مردم]] به [[جهاد]] با [[منافقان]] و [[منحرفان]]؛
# بیان شرایطی که در اثر [[سستی]] [[مردم]] در [[جهاد]] پیش خواهد آمد؛
# [[دشمن‌شناسی]] [[امام]]<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۲]]، ص ۸۰۶.</ref>.
 
== فرازی از [[نامه]] ==
به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر با ایشان روبه‌رو شوم، من تنها باشم و آن‌ها روی [[زمین]] را پر کنند، نه باک دارم و نه [[هراس]]، زیرا به آن [[گمراهی]] که آنان در آن غرفه‌اند و آن هدایتی که خود بدان آراسته‌ام، [[نیک]] آگاهم و از جانب پروردگارم با [[یقین]] همراه. من به [[دیدار]] [[خداوند]] و [[ثواب]] نیکویی که مرا ارزانی دارد، [[امید]] بسته‌ام و [[منتظر]] آن هستم. ولی [[اندوه]] من از این است که مشتی [[بی‌خردان]] و [[تبه‌کاران]] این [[امت]]، [[حکومت]] را به دست گیرند و [[مال]] [[خدا]] را میان خود دست به دست گردانند و [[بندگان خدا]] را به [[خدمت]] گیرند و با [[نیکان]] در [[پیکار]] شوند و [[فاسقان]] را [[یاران]] خود سازند. از آنان کسی است که در میان شما [[حرام]] می‌نوشد، حتی بر او حد [[اسلام]] جاری شده و کسی است که تا اندک [[مالی]] نستاند به [[اسلام]] نگروید. اگر نه از [[حکومت]] اینان بر شما [[بیم]] داشتم، هرگز شما را بر نمی‌انگیختم و [[سرزنش]] نمی‌کردم و فرانمی‌خواندم و تحریضتان نمی‌کردم، بلکه تا سر بر می‌تافتید یا [[سستی]] به خرج می‌دادید، رهایتان می‌کردم<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه ج۲]]، ص ۸۰۶.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:13681049.jpg|22px]] [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۲''']]
# [[پرونده:13681049.jpg|22px]] [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۲''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۲۳: خط ۲۸:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:نامه‌های نهج البلاغه]]
[[رده:نامه‌های نهج البلاغه]]
[[رده:مدخل نهج البلاغه]]
[[رده:مدخل نهج البلاغه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۰۶

مقدمه

نامه‌ای مفصل که سیدرضی بخشی از آن را آورده است. این نامه بنابر گزارش‌های تاریخی پس از شهادت محمد بن ابی‌بکر در پاسخ کسانی که جویای نظر امام در مورد خلیفه اول و خلیفه دوم شده بودند و نیز مردم مصر، نگاشته شد. امام این نامه را به همراه مالک اشتر آن‌گاه که برای فرمانداری مصر عزیمت می‌کرد، برای اهل مصر فرستاد. ایشان در این نامه بر حق خویش بر خلافت تأکید می‌ورزد و مردم عرب را درباره برگزیدن دیگری بر خلافت و دور نگاه داشتن امام از آن، مورد نکوهش قرار می‌دهد. امام به صراحت اشاره می‌کند که هرگز دست بیعت به‌سوی دیگری نداد تا آن‌گاه که دید نزدیک است مردم از اسلام برگردند و دین اسلام در معرض نابودی قرار گیرد. مصیبت خلل در دین اسلام بر امام بسیار سنگین‌تر از رها کردن خلافتی است که پاینده نیست. امام (ع) از ریاست و سلطه کسانی لب به شکوه می‌گشاید که در نادانی و گمراهی پیشروند[۱] و منافقانی هستند که به ظاهر اسلام آورده‌اند. از این‌رو اهالی مصر را به مبارزه با دشمن غدار فرامی‌خواند[۲].

مطالب مهم نامه

  1. غصب خلافت؛
  2. رضایت مردم به غصب خلافت؛
  3. بیان شرایط اجتماعی پس از رحلت پیامبر (ص)؛
  4. بیان علت اصرار امام در برانگیختن مردم به جهاد با منافقان و منحرفان؛
  5. بیان شرایطی که در اثر سستی مردم در جهاد پیش خواهد آمد؛
  6. دشمن‌شناسی امام[۳].

فرازی از نامه

به خدا سوگند، اگر با ایشان روبه‌رو شوم، من تنها باشم و آن‌ها روی زمین را پر کنند، نه باک دارم و نه هراس، زیرا به آن گمراهی که آنان در آن غرفه‌اند و آن هدایتی که خود بدان آراسته‌ام، نیک آگاهم و از جانب پروردگارم با یقین همراه. من به دیدار خداوند و ثواب نیکویی که مرا ارزانی دارد، امید بسته‌ام و منتظر آن هستم. ولی اندوه من از این است که مشتی بی‌خردان و تبه‌کاران این امت، حکومت را به دست گیرند و مال خدا را میان خود دست به دست گردانند و بندگان خدا را به خدمت گیرند و با نیکان در پیکار شوند و فاسقان را یاران خود سازند. از آنان کسی است که در میان شما حرام می‌نوشد، حتی بر او حد اسلام جاری شده و کسی است که تا اندک مالی نستاند به اسلام نگروید. اگر نه از حکومت اینان بر شما بیم داشتم، هرگز شما را بر نمی‌انگیختم و سرزنش نمی‌کردم و فرانمی‌خواندم و تحریضتان نمی‌کردم، بلکه تا سر بر می‌تافتید یا سستی به خرج می‌دادید، رهایتان می‌کردم[۴].

منابع

پانویس