برهان قبح شک: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[برهان قبح شک در کلام اسلامی]] - [[برهان قبح شک در فلسفه اسلامی]]| پرسش مرتبط  = برهان قبح شک (پرسش)}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[برهان قبح شک در کلام اسلامی]] - [[برهان قبح شک در فلسفه اسلامی]]| پرسش مرتبط  = برهان قبح شک (پرسش)}}


==رهان قبح شک و تردید بر نصب الهی امام==
== رهان قبح شک و تردید بر نصب الهی امام ==
اولاً، [[وجود امام معصوم]] در همه زمان‌ها سبب رفع [[شک و تردید]] در [[هدایت]] [[توحیدی]] است (صغری)؛
اولاً، [[وجود امام معصوم]] در همه زمان‌ها سبب رفع [[شک و تردید]] در [[هدایت]] [[توحیدی]] است (صغری)؛


خط ۱۱: خط ۱۰:
بیان [[استدلال]]، طیّ چند مقدمه به این شرح است:
بیان [[استدلال]]، طیّ چند مقدمه به این شرح است:


*[[فلسفه]] [[خلقت انسان]]، رسیدن به [[مقام]] [[یقین]] و [[معرفت]] کامل به [[توحید]] و [[عوالم غیب]] است<ref>{{متن قرآن|وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ}} «و پروردگارت را پرستش کن تا مرگ تو فرا رسد» سوره حجر، آیه ۹۹.</ref> و هر عاملی مانند [[شک]] و تحیّر که [[انسان]] را از این مقام دور نماید، در [[جهان‌بینی توحیدی]]، امری [[زشت]] و [[ناپسند]] است<ref>آیات پیرامون قبح ظن در قرآن متعدد است؛ از جمله: {{متن قرآن|وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا}} «و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست» سوره نجم، آیه ۲۸؛ {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ * بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ}} «هیچ خدایی جز او نیست که زنده می‌دارد و می‌میراند؛ پروردگار شما و پروردگار نیاکان شماست * بلکه آنان در تردیدی سرگرمند» سوره دخان، آیه ۸-۹.</ref>.
* [[فلسفه]] [[خلقت انسان]]، رسیدن به [[مقام]] [[یقین]] و [[معرفت]] کامل به [[توحید]] و [[عوالم غیب]] است<ref>{{متن قرآن|وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ}} «و پروردگارت را پرستش کن تا مرگ تو فرا رسد» سوره حجر، آیه ۹۹.</ref> و هر عاملی مانند [[شک]] و تحیّر که [[انسان]] را از این مقام دور نماید، در [[جهان‌بینی توحیدی]]، امری [[زشت]] و [[ناپسند]] است<ref>آیات پیرامون قبح ظن در قرآن متعدد است؛ از جمله: {{متن قرآن|وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا}} «و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست» سوره نجم، آیه ۲۸؛ {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ * بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ}} «هیچ خدایی جز او نیست که زنده می‌دارد و می‌میراند؛ پروردگار شما و پروردگار نیاکان شماست * بلکه آنان در تردیدی سرگرمند» سوره دخان، آیه ۸-۹.</ref>.
 
* [[حکمت الهی]] اقتضا می‌کند که همه عوامل درونی و بیرونی برای رسیدن انسان به این مقام را برای او فراهم نماید.
*[[حکمت الهی]] اقتضا می‌کند که همه عوامل درونی و بیرونی برای رسیدن انسان به این مقام را برای او فراهم نماید.
* ابزار درونی در این مقام، قوّه عاقله و [[درک]] کلیات در انسان است؛ که او می‌تواند با [[تدبّر]] در [[خلقت]] و تطورات هستی و ترتیب مقدّمات برهانی، نتایج مطلوب را به صورت [[یقینی]] برای خود تحصیل نماید و از نکبت شک و تردید [[رهایی]] یابد.
 
* قوّه عاقله در انسان‌های عادّی، از دو [[جهت]] ناقص است:
*ابزار درونی در این مقام، قوّه عاقله و [[درک]] کلیات در انسان است؛ که او می‌تواند با [[تدبّر]] در [[خلقت]] و تطورات هستی و ترتیب مقدّمات برهانی، نتایج مطلوب را به صورت [[یقینی]] برای خود تحصیل نماید و از نکبت شک و تردید [[رهایی]] یابد.
 
*قوّه عاقله در انسان‌های عادّی، از دو [[جهت]] ناقص است:


اول آنکه: احتمال [[خطا]] در آن نیز وجود دارد. [[شاهد]] بر این مطلب، مناقشات و بحث و جدل‌های دیرینه علمای امم در طی قرون و اعصار است.
اول آنکه: احتمال [[خطا]] در آن نیز وجود دارد. [[شاهد]] بر این مطلب، مناقشات و بحث و جدل‌های دیرینه علمای امم در طی قرون و اعصار است.


دوم آنکه: اگر قوّه عاقله [[خطا]] نکند و مسیر [[یقین]] را به [[درستی]] طی نماید، [[انسان]] را حداکثر تا [[مقام]] [[علم‌الیقین]] ارتقاء می‌دهد؛ در حالی که چنین [[یقینی]] در [[فرهنگ دینی]]، اول [[راه]] است و مراتب [[کمال انسانی]] در [[قرآن]]، هرگز به این مرتبه خلاصه نمی‌شود و از علم‌الیقین تا مراتب عالی‌تر آن، همانا راهی طولانی و پرفراز و نشیب فراروی [[بشر]] است؛ چنان‌که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} بعد از نیل به مقام علم‌الیقین درباره [[قیامت]]، از [[خداوند]] درخواست می‌نماید که او را به مراتب [[معنوی]] بالاتری ارتقا دهد و عرضه می‌دارد: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده می‌سازی؟» سوره بقره، آیه ۲۶۰.</ref> خداوند بلافاصله از او می‌پرسد: «مگر یقین به قیامت نداری؟» {{متن قرآن|قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ}}<ref>«فرمود: آیا ایمان نداری؟» سوره بقره، آیه ۲۶۰.</ref>. و [[ابراهیم]]{{ع}} پاسخ می‌دهد: «بله، اما می‌خواهم در مقام [[عین الیقین]] قرارگیرم». {{متن قرآن|قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي}}<ref>«گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد» سوره بقره، آیه ۲۶۰.</ref>
دوم آنکه: اگر قوّه عاقله [[خطا]] نکند و مسیر [[یقین]] را به [[درستی]] طی نماید، [[انسان]] را حداکثر تا [[مقام]] [[علم‌الیقین]] ارتقاء می‌دهد؛ در حالی که چنین [[یقینی]] در [[فرهنگ دینی]]، اول [[راه]] است و مراتب [[کمال انسانی]] در [[قرآن]]، هرگز به این مرتبه خلاصه نمی‌شود و از علم‌الیقین تا مراتب عالی‌تر آن، همانا راهی طولانی و پرفراز و نشیب فراروی [[بشر]] است؛ چنان‌که [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} بعد از نیل به مقام علم‌الیقین درباره [[قیامت]]، از [[خداوند]] درخواست می‌نماید که او را به مراتب [[معنوی]] بالاتری ارتقا دهد و عرضه می‌دارد: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده می‌سازی؟» سوره بقره، آیه ۲۶۰.</ref> خداوند بلافاصله از او می‌پرسد: «مگر یقین به قیامت نداری؟» {{متن قرآن|قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ}}<ref>«فرمود: آیا ایمان نداری؟» سوره بقره، آیه ۲۶۰.</ref>. و [[ابراهیم]] {{ع}} پاسخ می‌دهد: «بله، اما می‌خواهم در مقام [[عین الیقین]] قرارگیرم». {{متن قرآن|قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي}}<ref>«گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد» سوره بقره، آیه ۲۶۰.</ref>


بدین ترتیب، بعد از [[ابتلائات]] و مجاهدت‌های فراوان آن [[حضرت]]، خداوند این مقام را به او [[عنایت]] می‌نماید. {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ}}<ref>«و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.</ref>. البته این مقام نیز سرپلی است برای رسیدن به مراتب عالی‌تر یقین؛ که از آن در قرآن به حق‌الیقین تعبیر شده است؛ خداوند دراین باره، پیرامون احوالات [[بهشتیان]] و نیز [[دوزخیان]]، بعد از قرارگرفتن هر یک در جایگاه خود، می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«به راستی این همان حقیقت بی‌گمان است» سوره واقعه، آیه ۹۵.</ref>. یعنی اکنون که در متن واقعه قرار گرفتید، یقینی فراتر از [[رؤیت]] آن برای شما حاصل شد.
بدین ترتیب، بعد از [[ابتلائات]] و مجاهدت‌های فراوان آن [[حضرت]]، خداوند این مقام را به او [[عنایت]] می‌نماید. {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ}}<ref>«و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.</ref>. البته این مقام نیز سرپلی است برای رسیدن به مراتب عالی‌تر یقین؛ که از آن در قرآن به حق‌الیقین تعبیر شده است؛ خداوند دراین باره، پیرامون احوالات [[بهشتیان]] و نیز [[دوزخیان]]، بعد از قرارگرفتن هر یک در جایگاه خود، می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«به راستی این همان حقیقت بی‌گمان است» سوره واقعه، آیه ۹۵.</ref>. یعنی اکنون که در متن واقعه قرار گرفتید، یقینی فراتر از [[رؤیت]] آن برای شما حاصل شد.


*چون [[عقول]] [[انسان‌ها]] برای نیل به مراتب عالی یقین، [[ناتوان]] و ناقص است، [[خداوند]]، بنابر [[حکمت]] بالغه‌اش، [[انبیاء]]{{عم}} را به میان [[مردم]] فرستاد؛ تا ایشان از دو [[جهت]]، [[نقص]] [[عقل]] مردم را با عقلانیّت [[الهی]] خویش جبران نمایند:  
* چون [[عقول]] [[انسان‌ها]] برای نیل به مراتب عالی یقین، [[ناتوان]] و ناقص است، [[خداوند]]، بنابر [[حکمت]] بالغه‌اش، [[انبیاء]] {{عم}} را به میان [[مردم]] فرستاد؛ تا ایشان از دو [[جهت]]، [[نقص]] [[عقل]] مردم را با عقلانیّت [[الهی]] خویش جبران نمایند:  


جهت اول، تکمیل [[مراتب یقین]] [[انسانی]] است؛ از [[علم‌الیقین]] به [[عین‌الیقین]] و سپس [[حق‌الیقین]]؛ زیرا ابزار [[تعقل]]، [[تدبیر]] و [[تدبّر]] و [[سیر]] در مقدّمات [[برهان]] و در نتیجه، [[علوم حصولی]]، هرگز [[راه]] [[شهودی]] برای سیر در [[عوالم ملکوت]] و مراتب آن پیش پای [[بشر]] نمی‌گذارد و نمی‌تواند خبر [[یقینی]] از آن داشته باشد؛ در حالی که عمده مسائل مربوط به [[هدایت]] [[انسان]]، به امور مرتبط با عقبات [[برزخ]] و [[قیامت]] و [[اخبار]] و حالات [[انسان‌ها]] در آنجا باز می‌گردد؛ مسائلی که عقل به طور کلی درباره آن ساکت است.
جهت اول، تکمیل [[مراتب یقین]] [[انسانی]] است؛ از [[علم‌الیقین]] به [[عین‌الیقین]] و سپس [[حق‌الیقین]]؛ زیرا ابزار [[تعقل]]، [[تدبیر]] و [[تدبّر]] و [[سیر]] در مقدّمات [[برهان]] و در نتیجه، [[علوم حصولی]]، هرگز [[راه]] [[شهودی]] برای سیر در [[عوالم ملکوت]] و مراتب آن پیش پای [[بشر]] نمی‌گذارد و نمی‌تواند خبر [[یقینی]] از آن داشته باشد؛ در حالی که عمده مسائل مربوط به [[هدایت]] [[انسان]]، به امور مرتبط با عقبات [[برزخ]] و [[قیامت]] و [[اخبار]] و حالات [[انسان‌ها]] در آنجا باز می‌گردد؛ مسائلی که عقل به طور کلی درباره آن ساکت است.
خط ۳۱: خط ۲۷:
جهت دوم، برطرف ساختن نقص [[عقول]] بشری، هنگام ارتکاب [[خطا]] در فرایند تنظیم استدلال‌های برهانی است. این خطا می‌تواند در ماده و یا در صورت قیاس‌های برهانی باشد و در نتیجه، موجب [[شک]] و [[شبهه]] در نتایج اظهار نظرهای عقول بشری گردد<ref>أنوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۲۰۳.</ref>.
جهت دوم، برطرف ساختن نقص [[عقول]] بشری، هنگام ارتکاب [[خطا]] در فرایند تنظیم استدلال‌های برهانی است. این خطا می‌تواند در ماده و یا در صورت قیاس‌های برهانی باشد و در نتیجه، موجب [[شک]] و [[شبهه]] در نتایج اظهار نظرهای عقول بشری گردد<ref>أنوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۲۰۳.</ref>.


*[[انبیاء الهی]]{{عم}} تا زمانی که خود در قید [[حیات]] هستند، مقدمات سیر انسان در مراتب یقین را از هر دو جهت فراهم می‌کنند؛ یعنی از یک سو، خطای [[عقل‌ها]] را در [[علوم]] اکتسابی [[اصلاح]] می‌کنند و [[حاکم]] مردم در [[اشتباهات]] [[علمی]] و یا [[منازعات]] و مناقشات حاصل از آن هستند و از سوی دیگر، با [[تفسیر]] قولی و عملی از [[کتب آسمانی]]، راه را برای مراتب بالاتر [[یقین]] برای [[امّت]] باز می‌کنند. ولی با [[ارتحال]] انبیاء{{عم}}، اگر جانشینانی همانند ایشان در [[آگاهی]] به [[اسرار]] عالم و [[علوم غیبی]] در میان مردم نباشند، راه برای رسیدن به مراتب عالی یقین برای همیشه بر روی بشریّت بسته می‌شود.
* [[انبیاء الهی]] {{عم}} تا زمانی که خود در قید [[حیات]] هستند، مقدمات سیر انسان در مراتب یقین را از هر دو جهت فراهم می‌کنند؛ یعنی از یک سو، خطای [[عقل‌ها]] را در [[علوم]] اکتسابی [[اصلاح]] می‌کنند و [[حاکم]] مردم در [[اشتباهات]] [[علمی]] و یا [[منازعات]] و مناقشات حاصل از آن هستند و از سوی دیگر، با [[تفسیر]] قولی و عملی از [[کتب آسمانی]]، راه را برای مراتب بالاتر [[یقین]] برای [[امّت]] باز می‌کنند. ولی با [[ارتحال]] انبیاء {{عم}}، اگر جانشینانی همانند ایشان در [[آگاهی]] به [[اسرار]] عالم و [[علوم غیبی]] در میان مردم نباشند، راه برای رسیدن به مراتب عالی یقین برای همیشه بر روی بشریّت بسته می‌شود.
 
* [[حکمت بالغه الهی]] ایجاب می‌کند که برای رفع این نواقص و خصوصاً [[شک و تردید]] و [[اختلاف]] میان امّت، که سرانجامی جز [[هلاکت]] آنان ندارد، بعد از انبیاء {{عم}}، افرادی در میان مردم باشند که از نظر [[علم]] و [[ایمان]] و [[آگاهی]] به [[عوالم غیب]]، در مرتبه ایشان باشند؛ تا بتوانند با علم وعصمت [[الهی]] خویش، [[نقص]] فقدان [[انبیاء]] {{عم}} در میان [[بشر]] را بی‌کم‌وکاست جبران نمایند. همان طورکه [[قوه عاقله]] در [[بدن انسان]]، [[مرجع]] و [[حاکم]] بر سایر قوا و [[رافع]] [[شک و تردید]] و [[اختلاف]] در تشخیص‌های آنها است، [[امام]] نیز در [[جامعه]]، حاکم و فارق [[حق و باطل]] و اصلاح‌کننده خطاهای [[عقول]] ناقص [[انسان‌ها]] در [[ادراکات]] خود می‌باشد. به بیان منطقی، اگر یک وجود گرانقدر عقل کل برای همیشه در میان [[آدمیان]] نباشد تا آنها را در [[سیر]] به سوی [[مراتب یقین]] مدد رساند، امکان پرورش و [[تربیت]] عقول ناقص بشر مسدود می‌شود و [[راه]] انسان‌ها به سوی [[کمال انسانی]]، بدون آن‌که خود گناهی مرتکب شده باشند، برای همیشه بسته می‌گردد؛ [[نیک]] می‌دانیم که چنین امری با [[لطف الهی]] [[سازگاری]] ندارد.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۲ ص ۱۵۷.</ref>
*[[حکمت بالغه الهی]] ایجاب می‌کند که برای رفع این نواقص و خصوصاً [[شک و تردید]] و [[اختلاف]] میان امّت، که سرانجامی جز [[هلاکت]] آنان ندارد، بعد از انبیاء{{عم}}، افرادی در میان مردم باشند که از نظر [[علم]] و [[ایمان]] و [[آگاهی]] به [[عوالم غیب]]، در مرتبه ایشان باشند؛ تا بتوانند با علم وعصمت [[الهی]] خویش، [[نقص]] فقدان [[انبیاء]]{{عم}} در میان [[بشر]] را بی‌کم‌وکاست جبران نمایند. همان طورکه [[قوه عاقله]] در [[بدن انسان]]، [[مرجع]] و [[حاکم]] بر سایر قوا و [[رافع]] [[شک و تردید]] و [[اختلاف]] در تشخیص‌های آنها است، [[امام]] نیز در [[جامعه]]، حاکم و فارق [[حق و باطل]] و اصلاح‌کننده خطاهای [[عقول]] ناقص [[انسان‌ها]] در [[ادراکات]] خود می‌باشد. به بیان منطقی، اگر یک وجود گرانقدر عقل کل برای همیشه در میان [[آدمیان]] نباشد تا آنها را در [[سیر]] به سوی [[مراتب یقین]] مدد رساند، امکان پرورش و [[تربیت]] عقول ناقص بشر مسدود می‌شود و [[راه]] انسان‌ها به سوی [[کمال انسانی]]، بدون آن‌که خود گناهی مرتکب شده باشند، برای همیشه بسته می‌گردد؛ [[نیک]] می‌دانیم که چنین امری با [[لطف الهی]] [[سازگاری]] ندارد.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۲ ص ۱۵۷.</ref>


==پرسش مستقیم==
== پرسش مستقیم ==
*[[برهان قبح شک و تردید در امت چگونه نصب الهی امام را ثابت می‌کند؟ (پرسش)]]
* [[برهان قبح شک و تردید در امت چگونه نصب الهی امام را ثابت می‌کند؟ (پرسش)]]
{{پایان مدخل وابسته}}
{{پایان مدخل وابسته}}


خط ۴۸: خط ۴۳:


[[رده:برهان قبح شک]]
[[رده:برهان قبح شک]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۴۸

رهان قبح شک و تردید بر نصب الهی امام

اولاً، وجود امام معصوم در همه زمان‌ها سبب رفع شک و تردید در هدایت توحیدی است (صغری)؛

ثانیاً، فراهم کردن اسباب هدایت و برداشتن شک و تردید لطف است و بر خداوند واجب است (کبری)؛

نتیجه آن‌که: وجود امام معصوم در همه زمان‌ها از مصادیق لطف است و بر خداوند لازم است.

بیان استدلال، طیّ چند مقدمه به این شرح است:

اول آنکه: احتمال خطا در آن نیز وجود دارد. شاهد بر این مطلب، مناقشات و بحث و جدل‌های دیرینه علمای امم در طی قرون و اعصار است.

دوم آنکه: اگر قوّه عاقله خطا نکند و مسیر یقین را به درستی طی نماید، انسان را حداکثر تا مقام علم‌الیقین ارتقاء می‌دهد؛ در حالی که چنین یقینی در فرهنگ دینی، اول راه است و مراتب کمال انسانی در قرآن، هرگز به این مرتبه خلاصه نمی‌شود و از علم‌الیقین تا مراتب عالی‌تر آن، همانا راهی طولانی و پرفراز و نشیب فراروی بشر است؛ چنان‌که حضرت ابراهیم (ع) بعد از نیل به مقام علم‌الیقین درباره قیامت، از خداوند درخواست می‌نماید که او را به مراتب معنوی بالاتری ارتقا دهد و عرضه می‌دارد: ﴿وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى[۳] خداوند بلافاصله از او می‌پرسد: «مگر یقین به قیامت نداری؟» ﴿قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ[۴]. و ابراهیم (ع) پاسخ می‌دهد: «بله، اما می‌خواهم در مقام عین الیقین قرارگیرم». ﴿قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي[۵]

بدین ترتیب، بعد از ابتلائات و مجاهدت‌های فراوان آن حضرت، خداوند این مقام را به او عنایت می‌نماید. ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ[۶]. البته این مقام نیز سرپلی است برای رسیدن به مراتب عالی‌تر یقین؛ که از آن در قرآن به حق‌الیقین تعبیر شده است؛ خداوند دراین باره، پیرامون احوالات بهشتیان و نیز دوزخیان، بعد از قرارگرفتن هر یک در جایگاه خود، می‌فرماید: ﴿إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ[۷]. یعنی اکنون که در متن واقعه قرار گرفتید، یقینی فراتر از رؤیت آن برای شما حاصل شد.

جهت اول، تکمیل مراتب یقین انسانی است؛ از علم‌الیقین به عین‌الیقین و سپس حق‌الیقین؛ زیرا ابزار تعقل، تدبیر و تدبّر و سیر در مقدّمات برهان و در نتیجه، علوم حصولی، هرگز راه شهودی برای سیر در عوالم ملکوت و مراتب آن پیش پای بشر نمی‌گذارد و نمی‌تواند خبر یقینی از آن داشته باشد؛ در حالی که عمده مسائل مربوط به هدایت انسان، به امور مرتبط با عقبات برزخ و قیامت و اخبار و حالات انسان‌ها در آنجا باز می‌گردد؛ مسائلی که عقل به طور کلی درباره آن ساکت است.

جهت دوم، برطرف ساختن نقص عقول بشری، هنگام ارتکاب خطا در فرایند تنظیم استدلال‌های برهانی است. این خطا می‌تواند در ماده و یا در صورت قیاس‌های برهانی باشد و در نتیجه، موجب شک و شبهه در نتایج اظهار نظرهای عقول بشری گردد[۸].

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. ﴿وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ «و پروردگارت را پرستش کن تا مرگ تو فرا رسد» سوره حجر، آیه ۹۹.
  2. آیات پیرامون قبح ظن در قرآن متعدد است؛ از جمله: ﴿وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا «و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست» سوره نجم، آیه ۲۸؛ ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ رَبُّكُمْ وَرَبُّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِينَ * بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ «هیچ خدایی جز او نیست که زنده می‌دارد و می‌میراند؛ پروردگار شما و پروردگار نیاکان شماست * بلکه آنان در تردیدی سرگرمند» سوره دخان، آیه ۸-۹.
  3. «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده می‌سازی؟» سوره بقره، آیه ۲۶۰.
  4. «فرمود: آیا ایمان نداری؟» سوره بقره، آیه ۲۶۰.
  5. «گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد» سوره بقره، آیه ۲۶۰.
  6. «و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.
  7. «به راستی این همان حقیقت بی‌گمان است» سوره واقعه، آیه ۹۵.
  8. أنوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۲۰۳.
  9. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۱۵۷.