شجره طیبه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۰: خط ۱۰:
== مقدمه ==
== مقدمه ==
* در روایاتی این شجرۀ طیّبه به [[پیامبر]] و [[امام علی|حضرت علی]] و [[فرزندان]] آنان منطبق شده است. این [[خاندان]]، هم ریشه دارند، هم ریشۀ همۀ [[خوبی‌ها]] و [[پاکی‌ها]] و فضایلند و سایه‌سار [[لطف]] و فضلشان بر سر [[مردم]] سایه‌افکن است. در [[احادیث]]، [[اهل بیت]] [[پیامبر]] خود را با تعابیری همچون شجرۀ [[علم]]، شجرۀ [[نبوت]]، شجرۀ [[طوبی]]، شجرۀ [[عصمت]]، شجرۀ ندی، شجرۀ [[تقوا]]، شجرۀ اصفیا و... ستوده‌اند. در [[آیۀ قرآن]] از درخت [[طوبی]] یاد شده است که نام درختی در [[بهشت]] است. [[اهل بیت]] {{عم}} فرموده‌اند: [[طوبی]] درختی در [[بهشت]] است که ریشه‌اش در خانۀ [[پیامبر|محمّد]]، و در روایتی در خانۀ [[علی]] است. [[حضرت رسول]] فرمود: {{عربی|"یا علیّ... أنت صاحب شجرة طوبی فی الجنّة"}}<ref>بحار الأنوار، ج ۳۸ ص ۱۴۰</ref> نیز [[امام باقر]] {{ع}} در ذیل آیۀ یادشده، فرمود: {{عربی|"أمّا الشّجرة فرسول اللّه {{صل}} و فرعها علیّ {{ع}} و غصن الشّجرة فاطمة بنت [[رسول]] اللّه و ثمرها أولادها {{عم}} و ورق‌ها شیعتنا..."}}<ref>«درخت، رسول خداست، تنه‌اش [[امام علی|علی]] {{ع}} و شاخه‌اش فاطمه دختر [[پیامبر]] است و میوۀ این درخت فرزندان فاطمه‌اند و برگ آن شیعیان مایند». همان، ج ۱۶ ص ۳۶۳، احقاق الحق، ج ۷ ص ۱۸۰</ref>، [[امام صادق]] {{ع}} نیز دربارۀ درخت [[طوبی]] می‌فرماید: {{عربی|"شجرة فی الجنّة، أصلها فی دار علیّ بن ابی طالب و لیس مؤمن إلاّ و فی داره غصن من أغصانها"}}<ref>«درختی است در بهشت که ریشۀ آن در خانۀ [[امام علی]] {{ع}} است و هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه شاخه‌ای از آن در خانۀ اوست». معانی الأخبار، ص ۱۱۲</ref>، در [[حدیث]] دیگری از [[پیامبر]] {{صل}} آمده است: من آن درختم، [[فاطمه]] شاخۀ آن است، [[امام علی|علی]] باروری آن درخت است و [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]] میوۀ آن، و [[دوستداران]] اینان از امتم، برگ‌های آن درختند.<ref>امالی، مفید، ص ۲۴۵</ref> در [[روایات]] و [[دعاها]] هم این سخن [[حضرت رسول]] [[نقل]] شده است که: {{عربی|أنا و علیّ من شجرة واحدة و سائر النّاس من شجر شتّی}}<ref>«من و علی از یک درختیم و مردم دیگر از درختهای پراکنده». حار الأنوار، ج ۳۵ ص ۳۰۱، و مفاتیح الجنان، دعای ندبه</ref> در [[اصول کافی]] بابی به این عنوان است که [[ائمه]]، معدن [[علم]] و شجرۀ نبوّت‌اند.<ref>اصول کافی، ج ۱ ص ۲۲۱</ref> از مجموع این [[احادیث]] و [[روایات]] بسیاری که در این‌باره است، برمی‌آید که [[خاندان]] [[رسالت]] و شجرۀ طیّبۀ [[نبوت]]، باید منشأ تغذیۀ [[فکری]] و [[روحی]] و اصل و ریشۀ [[ایمان]] و [[سلوک]] و عمل [[مردم]] باشند، به نحوی با این [[خانواده]] پیوند داشته باشند، به شاخ و برگ این درخت تناور بیاویزند و به شاخۀ [[محبت]] و [[مودّت]] و [[ولایت]] آنان تمسّک جویند. هرچه [[فیض]] به [[مردم]] و [[جهان]] می‌رسد، به [[برکت]] وجود آنان است و [[عترت]] مصطفی و [[آل اللّه]]، اصل و فرع و شاخه و ریشۀ هرخیر و فضیلت‌اند. برعکس این [[خاندان]]، از دشمنانشان به عنوان "[[شجرۀ خبیثه]]" و "[[شجرۀ ملعونه]]" یاد شده که منشأ هرفساد و [[آلودگی]] و گمراهی‌اند.<ref>ر. ک: «بحار الأنوار»، ج ۲۴ ص ۱۳۶</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۳۱.</ref>.
* در روایاتی این شجرۀ طیّبه به [[پیامبر]] و [[امام علی|حضرت علی]] و [[فرزندان]] آنان منطبق شده است. این [[خاندان]]، هم ریشه دارند، هم ریشۀ همۀ [[خوبی‌ها]] و [[پاکی‌ها]] و فضایلند و سایه‌سار [[لطف]] و فضلشان بر سر [[مردم]] سایه‌افکن است. در [[احادیث]]، [[اهل بیت]] [[پیامبر]] خود را با تعابیری همچون شجرۀ [[علم]]، شجرۀ [[نبوت]]، شجرۀ [[طوبی]]، شجرۀ [[عصمت]]، شجرۀ ندی، شجرۀ [[تقوا]]، شجرۀ اصفیا و... ستوده‌اند. در [[آیۀ قرآن]] از درخت [[طوبی]] یاد شده است که نام درختی در [[بهشت]] است. [[اهل بیت]] {{عم}} فرموده‌اند: [[طوبی]] درختی در [[بهشت]] است که ریشه‌اش در خانۀ [[پیامبر|محمّد]]، و در روایتی در خانۀ [[علی]] است. [[حضرت رسول]] فرمود: {{عربی|"یا علیّ... أنت صاحب شجرة طوبی فی الجنّة"}}<ref>بحار الأنوار، ج ۳۸ ص ۱۴۰</ref> نیز [[امام باقر]] {{ع}} در ذیل آیۀ یادشده، فرمود: {{عربی|"أمّا الشّجرة فرسول اللّه {{صل}} و فرعها علیّ {{ع}} و غصن الشّجرة فاطمة بنت [[رسول]] اللّه و ثمرها أولادها {{عم}} و ورق‌ها شیعتنا..."}}<ref>«درخت، رسول خداست، تنه‌اش [[امام علی|علی]] {{ع}} و شاخه‌اش فاطمه دختر [[پیامبر]] است و میوۀ این درخت فرزندان فاطمه‌اند و برگ آن شیعیان مایند». همان، ج ۱۶ ص ۳۶۳، احقاق الحق، ج ۷ ص ۱۸۰</ref>، [[امام صادق]] {{ع}} نیز دربارۀ درخت [[طوبی]] می‌فرماید: {{عربی|"شجرة فی الجنّة، أصلها فی دار علیّ بن ابی طالب و لیس مؤمن إلاّ و فی داره غصن من أغصانها"}}<ref>«درختی است در بهشت که ریشۀ آن در خانۀ [[امام علی]] {{ع}} است و هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه شاخه‌ای از آن در خانۀ اوست». معانی الأخبار، ص ۱۱۲</ref>، در [[حدیث]] دیگری از [[پیامبر]] {{صل}} آمده است: من آن درختم، [[فاطمه]] شاخۀ آن است، [[امام علی|علی]] باروری آن درخت است و [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]] میوۀ آن، و [[دوستداران]] اینان از امتم، برگ‌های آن درختند.<ref>امالی، مفید، ص ۲۴۵</ref> در [[روایات]] و [[دعاها]] هم این سخن [[حضرت رسول]] [[نقل]] شده است که: {{عربی|أنا و علیّ من شجرة واحدة و سائر النّاس من شجر شتّی}}<ref>«من و علی از یک درختیم و مردم دیگر از درختهای پراکنده». حار الأنوار، ج ۳۵ ص ۳۰۱، و مفاتیح الجنان، دعای ندبه</ref> در [[اصول کافی]] بابی به این عنوان است که [[ائمه]]، معدن [[علم]] و شجرۀ نبوّت‌اند.<ref>اصول کافی، ج ۱ ص ۲۲۱</ref> از مجموع این [[احادیث]] و [[روایات]] بسیاری که در این‌باره است، برمی‌آید که [[خاندان]] [[رسالت]] و شجرۀ طیّبۀ [[نبوت]]، باید منشأ تغذیۀ [[فکری]] و [[روحی]] و اصل و ریشۀ [[ایمان]] و [[سلوک]] و عمل [[مردم]] باشند، به نحوی با این [[خانواده]] پیوند داشته باشند، به شاخ و برگ این درخت تناور بیاویزند و به شاخۀ [[محبت]] و [[مودّت]] و [[ولایت]] آنان تمسّک جویند. هرچه [[فیض]] به [[مردم]] و [[جهان]] می‌رسد، به [[برکت]] وجود آنان است و [[عترت]] مصطفی و [[آل اللّه]]، اصل و فرع و شاخه و ریشۀ هرخیر و فضیلت‌اند. برعکس این [[خاندان]]، از دشمنانشان به عنوان "[[شجرۀ خبیثه]]" و "[[شجرۀ ملعونه]]" یاد شده که منشأ هرفساد و [[آلودگی]] و گمراهی‌اند.<ref>ر. ک: «بحار الأنوار»، ج ۲۴ ص ۱۳۶</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۳۱.</ref>.
==[[شجره خبیثه]] و شجره طیبه در [[کتاب خدا]]==
این مسیر [[فرهنگی]]، همان کلمه و شجره طیبه‌ای است که ریشه‌هایش در عمق [[تاریخ]] دویده و شاخه‌هایش در ژرفاهای [[آینده]] کشیده شده و در [[زمین]] [[استواری]] یافته است و میوه‌اش را هر دم به [[اذن پروردگار]] می‌دهد. این درخت، [[استوار]] و نیرومند است و طوفان‌ها و تندبادها آن را به لرزه در نمی‌آورد.
اما [[فرهنگ]] و [[تمدن]] [[جاهلی]]، همان کلمه خبیثه و شجره‌ای است که از روی زمین کنده شده است و قراری ندارد و به رغم کهن‌سالی‌اش، [[سست]] و لرزان می‌باشد و بر روی زمینی سست روییده و قراری ندارد و تندبادها آن را از جا برمی‌کنند و [[طوفان]] آن را بر زمین می‌اندازد، [[خدای تعالی]] می‌فرماید:
{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ * تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ * وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ}}<ref>«آیا درنیافته‌ای که خداوند چگونه به کلمه‌ای پاک مثل می‌زند که همگون درختی پاک است، ریشه‌اش پابرجاست و شاخه‌اش سر بر آسمان دارد * به اذن پروردگارش هر دم بر خود را می‌دهد و خداوند مثل‌ها را برای مردم می‌زند باشد که پند گیرند * و مثل کلمه‌ای پلید چون درختی پلید است که از روی زمین ریشه‌کن شده باشد، آن را هیچ پایداری نیست» سوره ابراهیم، آیه ۲۴-۲۶.</ref>.
شگفت است که این دو فرهنگ و تمدن به همراه یکدیگر در اعماق تاریخ تا [[هابیل و قابیل]] امتداد می‌یابند و در گذر نسل‌ها با یکدیگر پدید می‌آیند و با وجود این در ریشه‌داری، اصالت و استواری با یکدیگر تفاوت دارند. تمدن و فرهنگ [[الهی]] اصیل است و ریشه‌هایی [[قوی]]، استوار و [[راسخ]] دارد و تندبادها آن را به لرزه در نمی‌آورند، لیک تمدن و [[فرهنگ جاهلی]] لرزان و سست است و قراری ندارد، و این همان تفاوتی است که دو [[تمدن]] و [[فرهنگ]] یاد شده دارند و [[مردم]] آنها را به [[ارث]] می‌برند.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۳ (کتاب)|بر آستان عاشورا ج۳]] ص ۱۶.</ref>
==[[راز]] [[قدرت]] و [[استواری]] شجره طیبه==
راز قدرت و استواری شجره طیبه آن است که تمدن و فرهنگ [[الهی]]، [[نشاط]] و [[شادابی]] خویش را از [[عقل]]، [[وجدان]] و [[قلب]] می‌گیرد و تمدن و [[فرهنگ جاهلی]]، وجود و هستی خویش را از [[هوای نفس]] و [[شهوت‌ها]]. تمدن و فرهنگ الهی، وجود خویش را از [[ایمان]] و [[عقیده]] می‌ستاند و تمدن و فرهنگ جاهلی از [[کینه‌ها]] و هوا و [[هوس‌ها]]. آن یکی وجودش را از ایمان و [[تسلیم]] در برابر [[خدا]] می‌گیرد، این یکی از [[پیروی]] [[شیطان]]. آن یکی تمامی [[ارزش‌های اخلاقی]] و [[فضایل]] را در خویش، خلاصه می‌کند و این یکی، چکیده تمامی [[کینه]]، عقده‌ها، شهوت‌ها و هوا و هوس‌هاست.
این تفاوت، همان چیزی است که به شجره طیبه، قدرت، استواری و [[ثبات]] می‌بخشد تا در روی تندبادها، لرزه‌ها، و [[بلایا]] بایستد و از [[شجره خبیثه]]، قرار و استواری را می‌ستاند و آن را لرزان و بی‌قرار رها می‌کند.
از همین روست که در ادامه [[آیه]] یاد شده به این [[اختلاف]] جذری و ریشه‌ای اشاره شده:
{{متن قرآن|يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ وَيُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ}}<ref>«خداوند، مؤمنان را در زندگی این جهان و جهان واپسین با گفتار استوار پا برجا می‌دارد و خداوند ستمگران را بیراه می‌گذارد و خداوند هر چه بخواهد انجام می‌دهد» سوره ابراهیم، آیه ۲۷.</ref>.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۳ (کتاب)|بر آستان عاشورا ج۳]] ص ۱۷.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده:IM010331.jpg|22px]] [[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۳ (کتاب)|'''بر آستان عاشورا ج۳''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۰۹

شجره طیبه دودمان پاک و پرثمر و بالندۀ حضرت رسول (ص)، در روایات بسیاری به درخت ریشه‌دار و پرشاخ و برگی تشبیه شده که مردم از ثمرات آن بهره‌مند می‌شوند. قرآن، کلمۀ طیبه و سخن و باور پاک را همچون درخت پاکی می‌داند که ریشه‌اش ثابت و شاخه‌اش در آسمان است و هرلحظه ثمر می‌دهد أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً...[۱].[۲].

مقدمه

شجره خبیثه و شجره طیبه در کتاب خدا

این مسیر فرهنگی، همان کلمه و شجره طیبه‌ای است که ریشه‌هایش در عمق تاریخ دویده و شاخه‌هایش در ژرفاهای آینده کشیده شده و در زمین استواری یافته است و میوه‌اش را هر دم به اذن پروردگار می‌دهد. این درخت، استوار و نیرومند است و طوفان‌ها و تندبادها آن را به لرزه در نمی‌آورد. اما فرهنگ و تمدن جاهلی، همان کلمه خبیثه و شجره‌ای است که از روی زمین کنده شده است و قراری ندارد و به رغم کهن‌سالی‌اش، سست و لرزان می‌باشد و بر روی زمینی سست روییده و قراری ندارد و تندبادها آن را از جا برمی‌کنند و طوفان آن را بر زمین می‌اندازد، خدای تعالی می‌فرماید: أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ * تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ * وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ[۱۱].

شگفت است که این دو فرهنگ و تمدن به همراه یکدیگر در اعماق تاریخ تا هابیل و قابیل امتداد می‌یابند و در گذر نسل‌ها با یکدیگر پدید می‌آیند و با وجود این در ریشه‌داری، اصالت و استواری با یکدیگر تفاوت دارند. تمدن و فرهنگ الهی اصیل است و ریشه‌هایی قوی، استوار و راسخ دارد و تندبادها آن را به لرزه در نمی‌آورند، لیک تمدن و فرهنگ جاهلی لرزان و سست است و قراری ندارد، و این همان تفاوتی است که دو تمدن و فرهنگ یاد شده دارند و مردم آنها را به ارث می‌برند.[۱۲]

راز قدرت و استواری شجره طیبه

راز قدرت و استواری شجره طیبه آن است که تمدن و فرهنگ الهی، نشاط و شادابی خویش را از عقل، وجدان و قلب می‌گیرد و تمدن و فرهنگ جاهلی، وجود و هستی خویش را از هوای نفس و شهوت‌ها. تمدن و فرهنگ الهی، وجود خویش را از ایمان و عقیده می‌ستاند و تمدن و فرهنگ جاهلی از کینه‌ها و هوا و هوس‌ها. آن یکی وجودش را از ایمان و تسلیم در برابر خدا می‌گیرد، این یکی از پیروی شیطان. آن یکی تمامی ارزش‌های اخلاقی و فضایل را در خویش، خلاصه می‌کند و این یکی، چکیده تمامی کینه، عقده‌ها، شهوت‌ها و هوا و هوس‌هاست.

این تفاوت، همان چیزی است که به شجره طیبه، قدرت، استواری و ثبات می‌بخشد تا در روی تندبادها، لرزه‌ها، و بلایا بایستد و از شجره خبیثه، قرار و استواری را می‌ستاند و آن را لرزان و بی‌قرار رها می‌کند. از همین روست که در ادامه آیه یاد شده به این اختلاف جذری و ریشه‌ای اشاره شده: يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ وَيُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَيَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشَاءُ[۱۳].[۱۴]

منابع

پانویس

  1. ابراهیم، آیه ۲۴
  2. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۳۱.
  3. بحار الأنوار، ج ۳۸ ص ۱۴۰
  4. «درخت، رسول خداست، تنه‌اش علی (ع) و شاخه‌اش فاطمه دختر پیامبر است و میوۀ این درخت فرزندان فاطمه‌اند و برگ آن شیعیان مایند». همان، ج ۱۶ ص ۳۶۳، احقاق الحق، ج ۷ ص ۱۸۰
  5. «درختی است در بهشت که ریشۀ آن در خانۀ امام علی (ع) است و هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه شاخه‌ای از آن در خانۀ اوست». معانی الأخبار، ص ۱۱۲
  6. امالی، مفید، ص ۲۴۵
  7. «من و علی از یک درختیم و مردم دیگر از درختهای پراکنده». حار الأنوار، ج ۳۵ ص ۳۰۱، و مفاتیح الجنان، دعای ندبه
  8. اصول کافی، ج ۱ ص ۲۲۱
  9. ر. ک: «بحار الأنوار»، ج ۲۴ ص ۱۳۶
  10. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۳۱.
  11. «آیا درنیافته‌ای که خداوند چگونه به کلمه‌ای پاک مثل می‌زند که همگون درختی پاک است، ریشه‌اش پابرجاست و شاخه‌اش سر بر آسمان دارد * به اذن پروردگارش هر دم بر خود را می‌دهد و خداوند مثل‌ها را برای مردم می‌زند باشد که پند گیرند * و مثل کلمه‌ای پلید چون درختی پلید است که از روی زمین ریشه‌کن شده باشد، آن را هیچ پایداری نیست» سوره ابراهیم، آیه ۲۴-۲۶.
  12. آصفی، محمد مهدی، بر آستان عاشورا ج۳ ص ۱۶.
  13. «خداوند، مؤمنان را در زندگی این جهان و جهان واپسین با گفتار استوار پا برجا می‌دارد و خداوند ستمگران را بیراه می‌گذارد و خداوند هر چه بخواهد انجام می‌دهد» سوره ابراهیم، آیه ۲۷.
  14. آصفی، محمد مهدی، بر آستان عاشورا ج۳ ص ۱۷.