مسجد ضرار: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۵: خط ۲۵:


از دقت در توضیحات بالا واضح می‌شود که مسجد ضرار در منطقه قبا واقع در جنوبی [[مسجد النبی]]{{صل}} توسط [[منافقان]] احداث شده بوده و مسجد قبا و مسجد ضرار نزدیک هم بوده‌اند<ref>[[محرم فرزانه|فرزانه، محرم]]، [[اماکن جغرافیایی در قرآن (کتاب)|اماکن جغرافیایی در قرآن]]، ص ۱۳۵.</ref>.
از دقت در توضیحات بالا واضح می‌شود که مسجد ضرار در منطقه قبا واقع در جنوبی [[مسجد النبی]]{{صل}} توسط [[منافقان]] احداث شده بوده و مسجد قبا و مسجد ضرار نزدیک هم بوده‌اند<ref>[[محرم فرزانه|فرزانه، محرم]]، [[اماکن جغرافیایی در قرآن (کتاب)|اماکن جغرافیایی در قرآن]]، ص ۱۳۵.</ref>.
==مسجد ضرار<ref>داستان مسجد ضرار در سوره توبه آیات ۱۰۷ تا ۱۱۰ آمده است. {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ * لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ * أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ * لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}} «و کسانی هستند که مسجدی را برگزیده‌اند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند می‌خورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی می‌دهد که آنان دروغگویند * هیچ‌گاه در آن (مسجد) حاضر مشو! بی‌گمان مسجدی که از روز نخست بنیان آن را بر پرهیزگاری نهاده‌اند سزاوارتر است که در آن حاضر گردی؛ در آن مردانی هستند که پاکیزه کردن (خود) را دوست می‌دارند و خداوند پاکیزگان را دوست می‌دارد * آیا کسی که بنیان خود را بر پروا از خداوند و خشنودی (او) نهاده بهتر است یا آنکه بنیان خود را بر لب پرتگاهی در حال ریزش گذارده است که او را به درون آتش دوزخ فرو می‌لغزاند؟ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمایی نمی‌کند * همواره بنیانی که بنا نهاده‌اند مایه تردید در دل‌های آنان است تا آنکه دل‌های آنها پاره‌پاره گردد و خداوند، دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۱۰۷-۱۱۰.</ref>==
گروهی از [[منافقان]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} آمدند و عرض کردند به ما [[اجازه]] ده مسجدی در میان [[قبیله]] [[بنی سالم]] (نزدیک [[مسجد قبا]]) بسازیم تا افراد [[ناتوان]] و [[بیمار]] و پیرمردان از کار افتاده در آن [[نماز]] بگزارند، و همچنین در شب‌های بارانی که گروهی از [[مردم]] [[توانایی]] آمدن به [[مسجد]] شما را ندارند [[فریضه]] [[اسلامی]] خود را در آن انجام دهند، و این در موقعی بود که [[پیامبر]]{{صل}} عازم [[جنگ تبوک]] بود. پیامبر{{صل}} به آنها [[اجازه]] داد، ولی آنها اضافه کردند آیا ممکن است شخصاً بیایید و در آن نماز بگزارید؟ پیامبر{{صل}} فرمود من فعلاً عازم سفرم، و هنگام بازگشت بخواست [[خدا]] به آن مسجد می‌آیم و نماز در آن می‌گزارم.
هنگامی که پیامبر{{صل}} از [[تبوک]] بازگشت نزد او آمدند و گفتند اکنون تقاضا داریم به مسجد ما بیایی و در آنجا نماز بگزاری، و از خدا بخواهی ما را [[برکت]] دهد، و این در حالی بود که هنوز پیامبر{{صل}} وارد دروازه [[مدینه]] نشده بود. در این هنگام پیک [[وحی]] خدا نازل شد و پرده از [[اسرار]] کار آنها برداشت، و به دنبال آن پیامبر دستور داد مسجد مزبور را [[آتش]] زنند، و بقایای آن را ویران کنند، و جای آن را محل ریختن زباله‌های [[شهر]] سازند!
اگر به چهره ظاهری کار این گروه نگاه کنیم از چنین [[دستوری]] در آغاز دچار [[حیرت]] خواهیم شد، مگر ساختن مسجد، آن هم برای [[حمایت]] از [[بیماران]] و [[پیران]] و مواقع [[اضطراری]] که در [[حقیقت]] هم یک [[خدمت]] [[دینی]] است و هم یک خدمت [[انسانی]] کار [[بدی]] است که چنین دستوری درباره آن صادر شده.
اما هنگامی که چهره [[باطنی]] مسئله را بررسی کنیم خواهیم دید این دستور چقدر حساب شده بوده است.
توضیح اینکه: در [[زمان جاهلیت]] مردی بود به نام «[[ابوعامر]]» که آئین [[نصرانیت]] را پذیرفته و در سلک [[راهبان]] در آمده بود، و از عباد و زهاد بشمار می‌رفت و [[نفوذ]] وسیعی در [[طائفه]] «[[خزرج]]» داشت.
هنگامی که پیامبر{{صل}} به مدینه [[هجرت]] کرد و [[مسلمانان]] گرد او را گرفتند و کار [[اسلام]] بالا گرفت، و هنگامی که مسلمانان در [[جنگ بدر]] بر [[مشرکان]] [[پیروز]] شدند [[ابوعامر]] که خود روزی از [[بشارت]] دهندگان [[ظهور پیامبر]]{{صل}} بود اطراف خود را خالی دید، و به [[مبارزه]] با [[اسلام]] برخاست، و از [[مدینه]] به سوی کنار «[[مکه]]» گریخت، و از آنها برای [[جنگ]] با [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[استمداد]] جست و از قبائل [[عرب]] [[دعوت]] کرد.
او که قسمتی از نقشه‌های جنگ «[[احد]]» را [[ضد]] [[مسلمین]] [[رهبری]] می‌کرد، دستور داد در میان دو صف [[لشکر]] گودال‌هایی بکنند که اتفاقاً [[پیامبر]]{{صل}} در یکی از آنها افتاد و پیشانیش مجروح شد و دندانش [[شکست]].
هنگامی که [[غزوه احد]] پایان یافت و با تمام مشکلاتی که [[مسلمانان]] در این میدان با آن روبرو شدند آوازه اسلام بلندتر گردید و در همه جا پیجید او از مدینه فرار کرد و به سوی «[[هرقل]]» [[پادشاه روم]] رفت تا از او کمک بگیرد و با لشکری برای کوبیدن مسلمانان حرکت کند. ذکر این نکته نیز لازم است که بر اثر این تحریکات و کارشکنی‌ها پیامبر{{صل}} [[لقب]] «قاسق» به او داده بود.
بعضی می‌گویند [[مرگ]] به او مهلت نداد تا خواسته خود را با هرقل در میان بگذارد، ولی در بعضی از کتب دیگر می‌خوانیم که او با هرقل تماس گرفت و به وعده‌های او دلگرم شد!.
به هر حال او پیش از آنکه بمیرد نامه‌ای برای [[منافقان]] مدینه نوشت و به آنها نوید داد که با لشکری از [[روم]] به کمکشان خواهد آمد، مخصوصاً توصیه و تأکید کرد که مرکزی برای او در مدینه بسازند تا کانون فعالیت‌های [[آینده]] او باشد.
ولی از آنجا که ساختن چنین مرکزی در مدینه به نام [[دشمنان اسلام]] عملاً امکان‌پذیر نبود منافقان بهتر این دیدند که در زیر [[نقاب]] [[مسجد]]، و به عنوان کمک به [[بیماران]] و معذوران، این برنامه را عملی سازند.
سرانجام مسجد ساخته شد و حتی می‌گویند [[جوانی]] آشنا به [[قرآن]] را از میان مسلمانان به نام «مجمع بن [[حارثه]]» (یا [[مجمع بن جاریه]]) به [[امامت]] مسجد برگزیدند.
ولی [[وحی الهی]] پرده از روی کار آنها برداشت و شاید اینکه [[پیامبر]]{{صل}} قبل از رفتن به [[تبوک]] دستور داد [[شدت عمل]] در مقابل آنها به [[خرج]] دهند برای این بوده که هم وضع کار آنها روشن‌تر شود، و هم در [[سفر]] تبوک [[ناراحتی]] [[فکری]] دیگری از این ناحیه نداشته باشد.
هر چه بود پیامبر{{صل}} نه تنها در آن [[مسجد]] [[نماز]] گزارد، بلکه همانگونه که گفتیم بعضی از [[مسلمانان]] (مالک بن دخشم، و معنی بن عدی، و عامربن سکر، یا [[عاصم بن عدی]]) را [[مأموریت]] داد که مسجد را بسوزانند و ویران کنند، آنها چنین کردند نخست به وسیله [[آتش]] سقف مسجد را سوزاندند و بعد دیوارها را ویران ساختند و سرانجام محل آن را مرکزی برای ریختن زباله‌ها قرار دادند.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۶۷۱.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۱۸ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۰۲

مقدمه

در قرآن کریم آمده است: ﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ...[۱].

طائفه‌ای از منافقان با یک نقشه حساب شده در کنار مسجد قبا در مدینه، مسجد دیگری را ساختند که چهار هدف داشت:

  1. به مسلمانان ضرر بزنند و اسلام را در هم بکوبند؛
  2. کفر را ترویج دهند و مردم را به وضع قبل از اسلام برگردانند؛
  3. میان صفوف مسلمانان ایجاد تفرقه کنند و رونق مسجد قبا را از بین ببرند؛
  4. آن مسجد پایگاهی برای کسی باشد که از پیش با خدا و رسولش مبارزه کرده بود تا علیه خدا و رسولش کمین گرفته و برنامه‌های خود را عملی سازد[۲].[۳]

عاقبت مسجد ضرار

نیرنگ‌های منافقان در احداث مسجد ضرار باعث شد «مسجدی که به مرز اسلام و برای ایجاد تفرقه و استفاده دشمن اسلام ساخته شده بود»[۴] با نزول آیه صد و هفتم سوره توبه رو به ویرانی نهد.

رسول خدا(ص) مسلمانان را از نقشه‌های شوم و نیرنگ شیطانی منافقین آگاه ساخت و مسلمانان دریافتند که در پس تملق و سوگندهای دروغین ایشان چه دامی گسترده بود، سپس حضرت رسول(ص) عمار بن یاسر و وحشی را فرستاد تا آن مسجد را تخریب کرده و بسوزانند و از اساس برآورند[۵]، یاقوت حموی در اوایل قرن هفتم هجری نوشته است که مسجد ضرار در برابر مسجد قبا ساخته شد و تا به امروز ویرانه آن باقی است. زائرانی که برای زیارت مسجد قبا به این ناحیه می‌آیند، به مسجد ضرار هم سری زده و با زدن لگد به آن، از آنجا می‌گذرند[۶].[۷].[۸]

موقعیت مسجد ضرار

زائران که به مسجد قبا می‌رفته‌اند از آنجا به مسجد ضرار هم سر می‌زده‌اند. از همین جا مشخص می‌شود که مسجد ضرار در نزدیکی مسجد قبا بوده است. «قبا دهی در دو میلی مدینه است»[۹].[۱۰]. دکتر اصغر قائدان گوید: قبا، قریه‌ای است در دو کیلومتری جنوب مدینه[۱۱]. برخی پژوهشگران نیز منطقه قبا را نوشته‌اند که در فاصله شش کیلومتری جنوب مسجدالنبی(ص) واقع است[۱۲].

از دقت در توضیحات بالا واضح می‌شود که مسجد ضرار در منطقه قبا واقع در جنوبی مسجد النبی(ص) توسط منافقان احداث شده بوده و مسجد قبا و مسجد ضرار نزدیک هم بوده‌اند[۱۳].

مسجد ضرار[۱۴]

گروهی از منافقان نزد پیامبر(ص) آمدند و عرض کردند به ما اجازه ده مسجدی در میان قبیله بنی سالم (نزدیک مسجد قبا) بسازیم تا افراد ناتوان و بیمار و پیرمردان از کار افتاده در آن نماز بگزارند، و همچنین در شب‌های بارانی که گروهی از مردم توانایی آمدن به مسجد شما را ندارند فریضه اسلامی خود را در آن انجام دهند، و این در موقعی بود که پیامبر(ص) عازم جنگ تبوک بود. پیامبر(ص) به آنها اجازه داد، ولی آنها اضافه کردند آیا ممکن است شخصاً بیایید و در آن نماز بگزارید؟ پیامبر(ص) فرمود من فعلاً عازم سفرم، و هنگام بازگشت بخواست خدا به آن مسجد می‌آیم و نماز در آن می‌گزارم. هنگامی که پیامبر(ص) از تبوک بازگشت نزد او آمدند و گفتند اکنون تقاضا داریم به مسجد ما بیایی و در آنجا نماز بگزاری، و از خدا بخواهی ما را برکت دهد، و این در حالی بود که هنوز پیامبر(ص) وارد دروازه مدینه نشده بود. در این هنگام پیک وحی خدا نازل شد و پرده از اسرار کار آنها برداشت، و به دنبال آن پیامبر دستور داد مسجد مزبور را آتش زنند، و بقایای آن را ویران کنند، و جای آن را محل ریختن زباله‌های شهر سازند! اگر به چهره ظاهری کار این گروه نگاه کنیم از چنین دستوری در آغاز دچار حیرت خواهیم شد، مگر ساختن مسجد، آن هم برای حمایت از بیماران و پیران و مواقع اضطراری که در حقیقت هم یک خدمت دینی است و هم یک خدمت انسانی کار بدی است که چنین دستوری درباره آن صادر شده. اما هنگامی که چهره باطنی مسئله را بررسی کنیم خواهیم دید این دستور چقدر حساب شده بوده است. توضیح اینکه: در زمان جاهلیت مردی بود به نام «ابوعامر» که آئین نصرانیت را پذیرفته و در سلک راهبان در آمده بود، و از عباد و زهاد بشمار می‌رفت و نفوذ وسیعی در طائفه «خزرج» داشت. هنگامی که پیامبر(ص) به مدینه هجرت کرد و مسلمانان گرد او را گرفتند و کار اسلام بالا گرفت، و هنگامی که مسلمانان در جنگ بدر بر مشرکان پیروز شدند ابوعامر که خود روزی از بشارت دهندگان ظهور پیامبر(ص) بود اطراف خود را خالی دید، و به مبارزه با اسلام برخاست، و از مدینه به سوی کنار «مکه» گریخت، و از آنها برای جنگ با پیامبر اکرم(ص) استمداد جست و از قبائل عرب دعوت کرد. او که قسمتی از نقشه‌های جنگ «احد» را ضد مسلمین رهبری می‌کرد، دستور داد در میان دو صف لشکر گودال‌هایی بکنند که اتفاقاً پیامبر(ص) در یکی از آنها افتاد و پیشانیش مجروح شد و دندانش شکست.

هنگامی که غزوه احد پایان یافت و با تمام مشکلاتی که مسلمانان در این میدان با آن روبرو شدند آوازه اسلام بلندتر گردید و در همه جا پیجید او از مدینه فرار کرد و به سوی «هرقل» پادشاه روم رفت تا از او کمک بگیرد و با لشکری برای کوبیدن مسلمانان حرکت کند. ذکر این نکته نیز لازم است که بر اثر این تحریکات و کارشکنی‌ها پیامبر(ص) لقب «قاسق» به او داده بود. بعضی می‌گویند مرگ به او مهلت نداد تا خواسته خود را با هرقل در میان بگذارد، ولی در بعضی از کتب دیگر می‌خوانیم که او با هرقل تماس گرفت و به وعده‌های او دلگرم شد!. به هر حال او پیش از آنکه بمیرد نامه‌ای برای منافقان مدینه نوشت و به آنها نوید داد که با لشکری از روم به کمکشان خواهد آمد، مخصوصاً توصیه و تأکید کرد که مرکزی برای او در مدینه بسازند تا کانون فعالیت‌های آینده او باشد. ولی از آنجا که ساختن چنین مرکزی در مدینه به نام دشمنان اسلام عملاً امکان‌پذیر نبود منافقان بهتر این دیدند که در زیر نقاب مسجد، و به عنوان کمک به بیماران و معذوران، این برنامه را عملی سازند. سرانجام مسجد ساخته شد و حتی می‌گویند جوانی آشنا به قرآن را از میان مسلمانان به نام «مجمع بن حارثه» (یا مجمع بن جاریه) به امامت مسجد برگزیدند. ولی وحی الهی پرده از روی کار آنها برداشت و شاید اینکه پیامبر(ص) قبل از رفتن به تبوک دستور داد شدت عمل در مقابل آنها به خرج دهند برای این بوده که هم وضع کار آنها روشن‌تر شود، و هم در سفر تبوک ناراحتی فکری دیگری از این ناحیه نداشته باشد. هر چه بود پیامبر(ص) نه تنها در آن مسجد نماز گزارد، بلکه همانگونه که گفتیم بعضی از مسلمانان (مالک بن دخشم، و معنی بن عدی، و عامربن سکر، یا عاصم بن عدی) را مأموریت داد که مسجد را بسوزانند و ویران کنند، آنها چنین کردند نخست به وسیله آتش سقف مسجد را سوزاندند و بعد دیوارها را ویران ساختند و سرانجام محل آن را مرکزی برای ریختن زباله‌ها قرار دادند.[۱۵]

منابع

پانویس

  1. «و کسانی هستند که مسجدی را برگزیده‌اند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود.».. سوره توبه، آیه ۱۰۷.
  2. خلاصه تفاسیر، ص۵۲۲.
  3. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۳۳.
  4. اطلاعات قرآنی، ص۵۱۰.
  5. جاد المولی، قصه‌های قرآن، ص۵۶۶.
  6. معجم البلدان، ج۴، ص۳۴۲
  7. اطلاعات قرآنی، ص۵۰۹.
  8. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۳۴.
  9. آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۲۴۶.
  10. ر.ک: فرهنگ معین، ج۶، ص۱۴۳۹.
  11. ر.ک: تاریخ و آثار مکه، ص۲۵۰.
  12. رسول جعفریان، آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۲۴۴.
  13. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۳۵.
  14. داستان مسجد ضرار در سوره توبه آیات ۱۰۷ تا ۱۱۰ آمده است. ﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ * لَا تَقُمْ فِيهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجَالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ * أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ * لَا يَزَالُ بُنْيَانُهُمُ الَّذِي بَنَوْا رِيبَةً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَّا أَنْ تَقَطَّعَ قُلُوبُهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «و کسانی هستند که مسجدی را برگزیده‌اند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند می‌خورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی می‌دهد که آنان دروغگویند * هیچ‌گاه در آن (مسجد) حاضر مشو! بی‌گمان مسجدی که از روز نخست بنیان آن را بر پرهیزگاری نهاده‌اند سزاوارتر است که در آن حاضر گردی؛ در آن مردانی هستند که پاکیزه کردن (خود) را دوست می‌دارند و خداوند پاکیزگان را دوست می‌دارد * آیا کسی که بنیان خود را بر پروا از خداوند و خشنودی (او) نهاده بهتر است یا آنکه بنیان خود را بر لب پرتگاهی در حال ریزش گذارده است که او را به درون آتش دوزخ فرو می‌لغزاند؟ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمایی نمی‌کند * همواره بنیانی که بنا نهاده‌اند مایه تردید در دل‌های آنان است تا آنکه دل‌های آنها پاره‌پاره گردد و خداوند، دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۱۰۷-۱۱۰.
  15. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۶۷۱.