روح: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[روح در قرآن]] - [[روح در حدیث]] - [[روح در کلام اسلامی]] - [[روح در اخلاق اسلامی]] - [[روح در معارف دعا و زیارات]] - [[روح در معارف و سیره سجادی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[روح در قرآن]] - [[روح در حدیث]] - [[روح در نهج البلاغه]] - [[روح در کلام اسلامی]] - [[روح در اخلاق اسلامی]] - [[روح در معارف دعا و زیارات]] - [[روح در معارف و سیره سجادی]] - [[روح در معارف و سیره رضوی]]| پرسش مرتبط  = روح (پرسش)}}


'''روح''' مبدأ [[حیات]] و حرکت ارادی انسان‌هاست و به معنای [[جان]] و روان است که حیات [[انسان]] بستگی به آن داشته و مبدأ و مایۀ [[زندگی]] است. انسان به علت مأنوس بودن با [[جهان]] ماده، [[قدرت]] [[درک]] [[حقیقت]] آن را ندارد. به [[آیه]] {{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا}} به [[دلیل]] وجود واژه روح در آن [[آیه روح]] گفته می‌شود. روح موجودی مجرد بوده و وجود [[معاد]] دلیلی بر آن است.
'''روح''' مبدأ [[حیات]] و حرکت ارادی انسان‌هاست و به معنای [[جان]] و روان است که حیات [[انسان]] بستگی به آن داشته و مبدأ و مایۀ [[زندگی]] است. انسان به علت مأنوس بودن با [[جهان]] ماده، [[قدرت]] [[درک]] [[حقیقت]] آن را ندارد. به [[آیه]] {{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا}} به [[دلیل]] وجود واژه روح در آن [[آیه روح]] گفته می‌شود. روح موجودی مجرد بوده و وجود [[معاد]] دلیلی بر آن است.

نسخهٔ ‏۲۸ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۲۲

روح مبدأ حیات و حرکت ارادی انسان‌هاست و به معنای جان و روان است که حیات انسان بستگی به آن داشته و مبدأ و مایۀ زندگی است. انسان به علت مأنوس بودن با جهان ماده، قدرت درک حقیقت آن را ندارد. به آیه ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا به دلیل وجود واژه روح در آن آیه روح گفته می‌شود. روح موجودی مجرد بوده و وجود معاد دلیلی بر آن است.

معناشناسی روح

معنای لغوی

روح در لغت، مبدأ حیات و با آن، پدیده زنده بر احساس و حرکت ارادی تواناست[۱]. لفظ مذکر و مؤنث آن یکسان است و گاهی به صورت مجازی بر چیزی اطلاق می‌شود که مایه بروز آثار نیکویی است[۲].[۳].

معنای اصطلاحی

روح به معنای جان و روان و آن چیزی است که حیات انسان بستگی به آن دارد و مبدأ و مایۀ زندگی است. روح انسانی، امری است لطیف که علم و ادراک انسان مستند به اوست و موجودی ناشناخته و از اسرار آفرینش است و انسان به علت مأنوس بودن با جهان ماده، قدرت درک حقیقت آن را ندارد[۴].

به جهان مربوط به جان‌ها "عالم ارواح" گفته می‌شود و آدمی به وسیلۀ آن احساس می‌کند و حرکت ارادی دارد. فهمیدن، تصور کردن، تصمیم گرفتن، عشق ورزیدن، تنفر داشتن همه به روح مربوط‌اند[۵]. به موجوداتی که روح داشته باشند "جاندار" گفته می‌شود. روح، حقیقت وجود آدمی است و در دورانی که انسان به صورت جنین در رحم مادر است به پیکر او دمیده می‌شود و هنگام مرگ از بدن جدا می‌شود و اگر جسم هم بپوسد و متلاشی شود، روح باقی است و در قیامت دوباره به جسم برمی گردد و از این رو با مرگ انسان چیزی از روح او کم نمی‌شود[۶].[۷]

آیه روح

کلمه روح در ساختار مفرد و به دو صورت معرفه و نکره، ۲۱ بار در قرآن به کار رفته است؛ اما از آنجا که فقط در آیه ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا[۸] موضوع پرسش یهودیان از رسول خدا (ص) درباره روح مطرح گردیده، آن را آیه روح نام نهاده‌اند.

در شأن نزول آیه چنین گزارش شده است که برخی مشرکان مکه برای مقابله با رسول خدا (ص) و تخطئه کردن رسالت وی از علمای یهود مدینه کمک خواستند؛ یهودیان به ایشان گفتند از او درباره سه چیز بپرسید: اصحاب کهف، ذوالقرنین و روح، اگر سکوت کرد یا همه را پاسخ گفت، او دروغ می‌گوید و چنانچه دوتا را به روشنی پاسخ گفت و یکی را مبهم گذاشت، او حتماً نبی است. پس پیامبر دو داستان اصحاب کهف و ذوالقرنین را بیان نمود[۹]؛ و در مورد روح، آیه ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا[۱۰] نازل شد و پاسخی اجمالی و مبهم به ایشان داد، زیرا در تورات نیز مبهم بیان شده است؛ لذا مشرکین از سؤال خویش پشیمان شدند[۱۱].[۱۲]

معانی روح در قرآن کریم

قرآن کریم از کلمۀ "روح" معانی متعددی اراده کرده است که عبارت‌اند از:

  1. روح مقدسی که پیامبران (ع) را برای ادای وظیفۀ الهی‌شان یاری می‌کند: ﴿تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ[۱۳].
  2. نیرویی معنوی و الهی که مؤمنان را پشتیبانی می‌کند: ﴿لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ أُولَئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ[۱۴].
  3. فرشتۀ وحی که "امین" نیز خوانده می‌شود: ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ[۱۵].
  4. فرشتۀ بزرگی از فرشتگان خاص خدا یا مخلوقی برتر از فرشتگان: ﴿تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ[۱۶].
  5. قرآن و وحی: ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۱۷].
  6. روح انسان: ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا[۱۸].[۱۹].
  7. روح خدا: در قرآن از حضرت عیسی به نام "روح خدا" یاد شده است: ﴿إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْهُ[۲۰].[۲۱]

روح در حدیث

در روایات ائمه (ع) روح از عالم ملکوت دانسته شده است[۲۲] و از این رو، می‌تواند به مرتبت برتر از فرشتگان دست یابد[۲۳]. همچنین روح همچون جسمی لطیف است که با کالبدی ستبر به نام بدن پوشانیده شده است[۲۴]. روح با بدن نمی‌آمیزد و بر آن اتکا ندارد؛ بلکه بدن را در میان می‌گیرد و بر آن احاطه دارد. با مرگ‌ بدن، روح همچنان زنده می‌ماند و زیست می‌کند[۲۵].

امام صادق (ع) فرمودند: «هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه باطن قلبش دو گوش دارد، گوشی که وسواس خنّاس در آن می‌دمد و گوشی که فرشته در آن می‌دمد، خداوند مؤمن را به ‌وسیلۀ فرشته همراهی و کمک می‌کند این است معنای آیۀ شریفه ﴿وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ[۲۶].[۲۷]. همچنین فرمودند: «قلب را دو گوش است هرگاه بنده آهنگ گناهی کند روح ایمان به او می‌گوید: انجام نده و شیطان می‌گوید: انجام بده و چون بنده بر سینۀ زن گناهکار قرار گیرد، روح ایمان از او ستانده می‌شود»[۲۸].[۲۹]

معاد، دلیل وجود روح

قرآن کریم زندگی پس از مرگ را قطعی شمرده است: ﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ[۳۰]؛ ﴿وَقَالُوا أَإِذَا ضَلَلْنَا فِي الْأَرْضِ أَإِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ كَافِرُونَ قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ[۳۱] و از سویی دیگر، جسم آدمی پس از مرگ می‌پوسد و از میان می‌رود این نشان می‌دهد چیزی جز بدن، زنده می‌ماند: ﴿أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۳۲]؛ ﴿قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ[۳۳].

برای اثبات وجود و اصالت روح گفته‌اند، همۀ اجزای مادی بدن همواره در حال تغییر و جایگزینی‌اند. سلول‌های بدن می‌میرند و سلول‌هایی دیگر بر جای آنها می‌نشینند؛ اما خود انسان همان است و دگرگون نمی‌شود، یعنی انسان جز اجزای مادی، حقیقتی دیگر دارد که ثابت و ماندگار است و تغییر نمی‌پذیرد و مرگ ندارد و عامل وحدت شخصیت اوست و این همان روح است[۳۴]. بدون اثبات بقای روح، وحدت و یگانگی انسان دنیوی و اخروی اثبات‌ناپذیر است و معاد نیز که از اصول دین است معنا نمی‌یابد[۳۵].

مجرد بودن روح

علمای اسلام معتقدند چون روح مجرد و منزه از ماده است، جاودان و ماندگار می‌ماند از دلایل تجرد روح، پدیدۀ رؤیا است که گاه آدمی را از آینده خبر می‌دهد: ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ[۳۶]. اگر دستگاه ادراکی انسان تنها از ماده باشد، نخواهد توانست از آنچه هنوز در جهان اتفاق بیافتاده است، آگاه گردد؛ زیرا ماده محصورِ زمان و مکان است[۳۷].[۳۸].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. مفردات، ص ۳۶۹، «روح»؛ المیزان، ج ۱۳، ص ۱۹۵.
  2. المیزان، ج ۱۳، ص ۱۹۵.
  3. اسحاق‌نیا تربتی، سید رضا، مقاله «روح»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۴.
  4. ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۷۳.
  5. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان‌، ج۱۰، ص ۱۱۸؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ج ۱۲، ص ۲۵۵.
  6. المبدأ و المعاد، ۳۱۳؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان‌، ج۱، ص ۳۵۲ ـ۳۵۰.
  7. ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۷۳؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۰۶.
  8. «از تو درباره روح می‌پرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند» سوره اسراء، آیه ۸۵.
  9. سوره کهف، آیات ۹-۲۶ و ۸۳-۹۸.
  10. «از تو درباره روح می‌پرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند» سوره اسراء، آیه ۸۵.
  11. الکشاف، ج۱، ص۷۱۷؛ الاتقان، ج۴، ص۱۹۹؛ مجمع البیان، ج۶، ص۴۳۷؛ المیزان، ج۱۳، ص۲۲۷.
  12. سرمدی، محمود، مقاله «آیه روح»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
  13. «برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری دادیم؛ از ایشان یکی آن است که خداوند با وی سخن گفت و پایگاه‌های برخی از ایشان را بالا برد. و ما به عیسی پسر مریم، برهان‌ها (ی روشن) دادیم و او را با روح القدس پشتیبانی کردیم» سوره بقره، آیه ۲۵۳.
  14. «گروهی را نمی‌یابی که با ایمان به خداوند و روز واپسین، با کسانی که با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیده‌اند دوستی ورزند هر چند که آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند؛ آنانند که (خداوند) ایمان را در دلشان برنوشته و با روحی از خویش تأییدشان کردیم» سوره مجادله، آیه ۲۲.
  15. «که روح الامین آن را فرود آورده است» سوره شعراء، آیه ۱۹۳.
  16. «فرشتگان و روح (الامین) در آن، با اذن پروردگارشان برای هر کاری فرود می‌آیند» سوره قدر، آیه ۴.
  17. «و بدین‌گونه ما روحی از امر خویش را به تو وحی کردیم؛ تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بدان از بندگان خویش هر که را بخواهیم راهنمایی می‌کنیم و بی‌گمان تو، به راهی راست راهنمایی می‌کنی» سوره شوری، آیه ۵۲.
  18. «از تو درباره روح می‌پرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند» سوره اسراء، آیه ۸۵.
  19. ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۷۳؛ سرمدی، محمود، مقاله «آیه روح»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
  20. «ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست»» سوره نساء، آیه ۱۷۱.
  21. ر. ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۰۶.
  22. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۵۸، ص۴۲.
  23. نور الثقلین‌، ج۳، ص ۲۱۵ ـ۲۱۶.
  24. بحارالانوار، ج۵۸، ص۳۴.
  25. ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۷۳.
  26. «و با روحی از خویش تأییدشان کر» سوره مجادله، آیه ۲۲.
  27. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لِقَلْبِهِ أُذُنَانِ فِی جَوْفِهِ أُذُنٌ یَنْفُثُ فِیهَا الْوَسْوَاسُ الْخَنَّاسُ وَ أُذُنٌ یَنْفُثُ فِیهَا الْمَلَکُ فَیُؤَیِّدُ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ بِالْمَلَکِ فَذَلِکَ قَوْلُهُ‌ وَأَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»؛ اصول کافی، ج ۲، ص ۲۶۷.
  28. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّ لِلْقَلْبِ أُذُنَیْنِ‌ فَإِذَا هَمَّ الْعَبْدُ بِذَنْبٍ قَالَ لَهُ رُوحُ الْإِیمَانِ لَا تَفْعَلْ وَ قَالَ لَهُ الشَّیْطَانُ افْعَلْ وَ إِذَا کَانَ عَلَی بَطْنِهَا نُزِعَ مِنْهُ رُوحُ الْإِیمَانِ‌»؛ اصول کافی، ج ۲، ص ۲۶۷.
  29. ر. ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ص ۷۹.
  30. «و کسانی را که در راه خداوند کشته می‌شوند مرده نخوانید که زنده‌اند امّا شما درنمی‌یابید» سوره بقره، آیه ۱۵۴.
  31. «و گفتند: آیا چون در (زیر) زمین ناپدید گشتیم، آفرینش تازه‌ای خواهیم داشت؟ بلکه آنان لقای پروردگارشان را منکرند. بگو: آن فرشته مرگ که بر شما گمارده‌اند جان شما را می‌ستاند سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید» سوره سجده، آیه ۱۰ ـ ۱۱
  32. «آنان به پاداش آنچه انجام می‌دادند بهشتی‌اند در حالی که در آن جاودانند» سوره احقاف، آیه ۱۴.
  33. «گفته می‌شود: از درهای دوزخ درآیید که در آن جاودانید پس جایگاه کبرورزان، بد جایگاهی است» سوره زمر، آیه ۷۲.
  34. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ج۱۲، ص۲۶۳ ـ۲۶۴.
  35. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۳، ص۲۰۹ ـ۲۱۰.
  36. «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.
  37. المبدأ والمعاد، ص ۳۱۹؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان‌، ج۱۷، ص ۲۶۹.
  38. ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۷۴.