مقام صادقین به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - ':"' به ': "')
جز (جایگزینی متن - '، ص:' به '، ص')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۰: خط ۲۰:
[[پرونده:260.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]]]
[[پرونده:260.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]]]
::::::آیت الله '''[[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]''' در کتاب ''«[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آیت الله '''[[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]''' در کتاب ''«[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«[[اهل بیت]]{{عم}} [[صداقت]] در ایمان را به نمایش گذاردند: {{متن قرآن| إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ }}<ref> تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند؛ سوره حجرات، آیه:۱۵.</ref> [[ائمه]]{{عم}} نه تنها صادق‌اند بلکه "صدّیق‌اند": {{متن قرآن| وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ }}<ref> و کسانی که به خداوند و پیامبرانش ایمان آورده‌اند، نزد پروردگار خویش همان راستگویان و شهیدانند؛ سوره حدید، آیه:۱۹.</ref> ستون فقرات [[صداقت]] در دین، ایمان، استقامت در آن و هزینه کردن در راه آن است که این گلهای معطر، از همه هستی خود مایه گذاشتند، بدین جهت است که هیچ‌کدام از آنان به مرگ طبیعی نمردند بلکه همگی در راه اعتلای اسلام به شهادت رسیدند، لذا راه سعادت، همراهی با آنان است: {{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه، آیه:۱۱۹.</ref> در روایات فراوانی، "صادقان" به [[امامان معصوم]]{{عم}} تفسیر شده است<ref>ر.ک: البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص:۱۷۰؛ تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص:۲۸۰.</ref> در ایّام حکومت عثمان، روزی [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} با گروهی از مهاجر و انصار سخن می‌گفت، در ضمن سخنان خود از آنان پرسید: "شما را به خدا سوگند می‌دهم! آیا یاد دارید که پس از نزول آیه: {{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }}<ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه:۱۱۹.</ref> سلمان پرسید: ای [[پیامبر خدا]]! این آیه عام است یا خاص؟ [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: همه مؤمنان مأمور به انجام این فرمانند، اما عنوان صادقین به برادرم [[امام علی|علی]]{{ع}} و اوصیای من اختصاص دارد، مهاجر و انصاری که مخاطب سؤال [[حضرت علی]]{{ع}} بودند، گفتند: آری به یاد داریم..."<ref>تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص:۲۸۰.</ref> عالم بزرگ [[اهل سنت]] [[حاکم حسکانی]] نیز مشابه این روایت را از [[عبدالله بن عمر]] نقل کرده است: "خداوند، اصحاب [[پیامبر]]{{صل}} را امر به ترس از او نموده و سپس آیه فوق را برای آنان فرمود، آنگاه {{متن قرآن|وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }} را به محمّد و اهل بیتش تفسیر کرد"<ref> {{عربی|" أَمَرَ اللَّهُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ بِأَجْمَعِهِمْ أَنْ يَخَافُوا اللَّهَ- ثُمَّ قَالَ لَهُمْ:  {{متن قرآن|وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }} . يَعْنِي مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ"}}؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۶۲.</ref> گرچه به دلایلی خاص، تنها پیشوای ششم به نام "صادق{{ع}}" شهرت یافته است لکن از لحاظ وصفی، همه پیشوایان معصوم{{عم}}، صادق‌اند. سرّ نامگذاری انسان کامل معصوم به صادق این است که اسم مبارک صادق از نام‌های جمالی خداوند است و انسان کامل، مظهر اسمای حسنای الهی است، در نتیجه هویّت او را [[صدق]] و حق تشکیل می‌دهد و وی واجد [[صدق]] خبری و مخبری است؛ یعنی عقیده او مطابق با واقع، خُلق و خوی او هماوای حقیقت و قول و فعل او نیز هماهنگ با واقعیّت است، به‌طوری که چیزی در جهان تکوین یافت نمی‌شود که انسان کامل معصوم با وی تعامل صادقانه نداشته باشند<ref>ادب فنای مقرّبان، ج۳، ص:۳۲۱.</ref>»<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص:۱۶۱ تا ۱۶۳.</ref>.
::::::«[[اهل بیت]]{{عم}} [[صداقت]] در ایمان را به نمایش گذاردند: {{متن قرآن| إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ }}<ref> تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند؛ سوره حجرات، آیه:۱۵.</ref> [[ائمه]]{{عم}} نه تنها صادق‌اند بلکه "صدّیق‌اند": {{متن قرآن| وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ }}<ref> و کسانی که به خداوند و پیامبرانش ایمان آورده‌اند، نزد پروردگار خویش همان راستگویان و شهیدانند؛ سوره حدید، آیه:۱۹.</ref> ستون فقرات [[صداقت]] در دین، ایمان، استقامت در آن و هزینه کردن در راه آن است که این گلهای معطر، از همه هستی خود مایه گذاشتند، بدین جهت است که هیچ‌کدام از آنان به مرگ طبیعی نمردند بلکه همگی در راه اعتلای اسلام به شهادت رسیدند، لذا راه سعادت، همراهی با آنان است: {{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه، آیه:۱۱۹.</ref> در روایات فراوانی، "صادقان" به [[امامان معصوم]]{{عم}} تفسیر شده است<ref>ر.ک: البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۷۰؛ تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۲۸۰.</ref> در ایّام حکومت عثمان، روزی [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} با گروهی از مهاجر و انصار سخن می‌گفت، در ضمن سخنان خود از آنان پرسید: "شما را به خدا سوگند می‌دهم! آیا یاد دارید که پس از نزول آیه: {{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }}<ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه:۱۱۹.</ref> سلمان پرسید: ای [[پیامبر خدا]]! این آیه عام است یا خاص؟ [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: همه مؤمنان مأمور به انجام این فرمانند، اما عنوان صادقین به برادرم [[امام علی|علی]]{{ع}} و اوصیای من اختصاص دارد، مهاجر و انصاری که مخاطب سؤال [[حضرت علی]]{{ع}} بودند، گفتند: آری به یاد داریم..."<ref>تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۲۸۰.</ref> عالم بزرگ [[اهل سنت]] [[حاکم حسکانی]] نیز مشابه این روایت را از [[عبدالله بن عمر]] نقل کرده است: "خداوند، اصحاب [[پیامبر]]{{صل}} را امر به ترس از او نموده و سپس آیه فوق را برای آنان فرمود، آنگاه {{متن قرآن|وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }} را به محمّد و اهل بیتش تفسیر کرد"<ref> {{عربی|" أَمَرَ اللَّهُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ بِأَجْمَعِهِمْ أَنْ يَخَافُوا اللَّهَ- ثُمَّ قَالَ لَهُمْ:  {{متن قرآن|وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }} . يَعْنِي مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ"}}؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۶۲.</ref> گرچه به دلایلی خاص، تنها پیشوای ششم به نام "صادق{{ع}}" شهرت یافته است لکن از لحاظ وصفی، همه پیشوایان معصوم{{عم}}، صادق‌اند. سرّ نامگذاری انسان کامل معصوم به صادق این است که اسم مبارک صادق از نام‌های جمالی خداوند است و انسان کامل، مظهر اسمای حسنای الهی است، در نتیجه هویّت او را [[صدق]] و حق تشکیل می‌دهد و وی واجد [[صدق]] خبری و مخبری است؛ یعنی عقیده او مطابق با واقع، خُلق و خوی او هماوای حقیقت و قول و فعل او نیز هماهنگ با واقعیّت است، به‌طوری که چیزی در جهان تکوین یافت نمی‌شود که انسان کامل معصوم با وی تعامل صادقانه نداشته باشند<ref>ادب فنای مقرّبان، ج۳، ص۳۲۱.</ref>»<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص۱۶۱ تا ۱۶۳.</ref>.


== پاسخ‌های دیگر==
== پاسخ‌های دیگر==
خط ۴۰: خط ۴۰:
::::::'''نکته چهارم. سخنی با فخر رازی:''' فخر رازی در ذیل این آیه، به دلالت آن بر عصمت اقرار می‌کند. او گریزی نداشت و ناچار بود که اعتراف نماید؛ چرا که امر برهانی است، وگرنه تناقض لازم می‌آید. نمی‌شود خداوند به نحو اطلاق به بودنِ با صادقان امر کند و آن‌ها مصعوم نباشند، این ممکن نیست. از این رو غیر معصوم اطاعات مطلقه و ولایت مطلقه ندارد. این واقعیتی است انکارناپذیر، فخر رازی در این زمینه می‌نویسد: خداوند به مؤمنان دستور داده است که با صادقان باشند و آن گاه که بودن با صادقان واجب شد، به ناچار باید صادقان در هر زمان وجود داشته باشند و همین مطلب ثابت می‌کند که تمام اُمّت هرگز بر باطل نیستند و به ناچار بر هر چه اجماع و اطباق نمودند، باید حق باشد و همین مطلب دلیل بر حجّت بودن اجماع امت است.<ref>إنّه تعالی أمر المؤمنین بالکون مع الصادقین، و متی وجب الکون مع الصادقین فلابدّ من وجود الصادقین فی کلّ وقت، و ذلک یمنع من إطباق الکلّ علی الباطل، و متی امتنع إطباق الکلّ علی الباطل، وجب إذا أطبقوا علی شیء أن یکونوا محقین. فهذا یدلّ علی أنّ إجماع الأمّة حجّة.</ref>  خلاصه، هر جا اطاعت به طور اطلاق باشد آن جا حق حقیقت و عصمت می‌باشد، و گرنه اطاعت نخواهد بود، مثلاً: خداوند متعال فرموده: {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}}؛<ref>سوره بقره، آیه ۸۳. به یاد آورید زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را پرستش نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید.</ref> در آیه دیگر فرموده: {{متن قرآن|قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}}؛<ref>«بگو: بیایید تا آن چه را پروردگارتان بر شما حرام کرده برای شما بخوانم که هیچ چیز را شریک و همتای خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید». سوره انعام، آیه ۱۵۱.</ref> در آیه دیگر می‌خوانیم: {{متن قرآن|وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيمًا * وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا}}؛<ref>«و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی! و از سر مهر برای آنان به خاکساری افتادگی کن و بگو پروردگارا! بر آنان بخشایش آور چنان که آنها مرا در کودکی پروردند. * پروردگارتان به آنچه در درون شماست داناتر است، اگر شایسته باشید بی‌گمان او نسبت به توبه‌کاران، آمرزنده است». سوره اسرا، آیه ۲۳ و ۲۴.</ref> اطاعت و احترام از والدین این قدر مهم است؛ در عین حال می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِن جَاهَدَاكَ عَلَى أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا}}<ref>«و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمی‌دانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر»؛ سوره لقمان؛ آیه ۱۵.</ref> اگر پدر و مادرت تلاش کنند که برای من همتایی قائل شوی که به آن علم نداری؛ از آن‌ها پیروی نکن! یعنی اطاعت مطلقه نسبت به والدین نیست؛ چرا که این اطاعت مطلقه همیشه مقرون با عصمت است. از این رو فخر رازی ناچار می‌شود که برهان را بپذیرد و نمی‌تواند منکر بشود. وی در مورد دیگر به نکته دوم هم اقرار می‌کند و می‌نویسد: آری، صادقان باید در هر زمانی باشند، خطاب {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا}} به عموم مسلمانان تا روز قیامت است. اگر فردی صادق نباشد، بودنِ با صادقان محال خواهد بود.
::::::'''نکته چهارم. سخنی با فخر رازی:''' فخر رازی در ذیل این آیه، به دلالت آن بر عصمت اقرار می‌کند. او گریزی نداشت و ناچار بود که اعتراف نماید؛ چرا که امر برهانی است، وگرنه تناقض لازم می‌آید. نمی‌شود خداوند به نحو اطلاق به بودنِ با صادقان امر کند و آن‌ها مصعوم نباشند، این ممکن نیست. از این رو غیر معصوم اطاعات مطلقه و ولایت مطلقه ندارد. این واقعیتی است انکارناپذیر، فخر رازی در این زمینه می‌نویسد: خداوند به مؤمنان دستور داده است که با صادقان باشند و آن گاه که بودن با صادقان واجب شد، به ناچار باید صادقان در هر زمان وجود داشته باشند و همین مطلب ثابت می‌کند که تمام اُمّت هرگز بر باطل نیستند و به ناچار بر هر چه اجماع و اطباق نمودند، باید حق باشد و همین مطلب دلیل بر حجّت بودن اجماع امت است.<ref>إنّه تعالی أمر المؤمنین بالکون مع الصادقین، و متی وجب الکون مع الصادقین فلابدّ من وجود الصادقین فی کلّ وقت، و ذلک یمنع من إطباق الکلّ علی الباطل، و متی امتنع إطباق الکلّ علی الباطل، وجب إذا أطبقوا علی شیء أن یکونوا محقین. فهذا یدلّ علی أنّ إجماع الأمّة حجّة.</ref>  خلاصه، هر جا اطاعت به طور اطلاق باشد آن جا حق حقیقت و عصمت می‌باشد، و گرنه اطاعت نخواهد بود، مثلاً: خداوند متعال فرموده: {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}}؛<ref>سوره بقره، آیه ۸۳. به یاد آورید زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را پرستش نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید.</ref> در آیه دیگر فرموده: {{متن قرآن|قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}}؛<ref>«بگو: بیایید تا آن چه را پروردگارتان بر شما حرام کرده برای شما بخوانم که هیچ چیز را شریک و همتای خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید». سوره انعام، آیه ۱۵۱.</ref> در آیه دیگر می‌خوانیم: {{متن قرآن|وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيمًا * وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا}}؛<ref>«و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی! و از سر مهر برای آنان به خاکساری افتادگی کن و بگو پروردگارا! بر آنان بخشایش آور چنان که آنها مرا در کودکی پروردند. * پروردگارتان به آنچه در درون شماست داناتر است، اگر شایسته باشید بی‌گمان او نسبت به توبه‌کاران، آمرزنده است». سوره اسرا، آیه ۲۳ و ۲۴.</ref> اطاعت و احترام از والدین این قدر مهم است؛ در عین حال می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِن جَاهَدَاكَ عَلَى أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا}}<ref>«و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمی‌دانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر»؛ سوره لقمان؛ آیه ۱۵.</ref> اگر پدر و مادرت تلاش کنند که برای من همتایی قائل شوی که به آن علم نداری؛ از آن‌ها پیروی نکن! یعنی اطاعت مطلقه نسبت به والدین نیست؛ چرا که این اطاعت مطلقه همیشه مقرون با عصمت است. از این رو فخر رازی ناچار می‌شود که برهان را بپذیرد و نمی‌تواند منکر بشود. وی در مورد دیگر به نکته دوم هم اقرار می‌کند و می‌نویسد: آری، صادقان باید در هر زمانی باشند، خطاب {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا}} به عموم مسلمانان تا روز قیامت است. اگر فردی صادق نباشد، بودنِ با صادقان محال خواهد بود.


::::::[[فخر رازی]] پس از اقرار به هر دو مورد می‌گوید: برای چه جایز نباشد صادق همان معصومی باشد که ممتنع است زمان از وی خالی باشد؛ همان گونه که شیعه به آن قائل است.<ref>سلّمنا ذلک، لکن لم لا یجوز أن یکون الصادق هو المعصوم الّذی یمتنع خلو زمان التکلیف عنه، کما تقوله الشیعة؟</ref> بنابراین است که در هر زمان یکی از صادقان وجود داشته باشد، این صادق، آن صادقی نیست که شیعیان می‌گویند، آن معصوم، معصومی نیست که شیعیان می‌گویند، چرا؟ به خاطر این که مردم به او دسترسی ندارند تا با او باشند تا و {{متن قرآن|كُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}.<ref>«با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه: ۱۱۹.</ref> تحقق پیدا بکند. <ref>تفسیر رازی: ۱۶ / ۲۲۰ و ۲۲۱.</ref> سخن در این است که آیا این جا قصور هست یا تقصیر؟ آیا این قصور و یا تقصیر از مردم است یا از صادقان؟ روشن است که همه پیشوایان از اهل بیت در بین مردم بودند و مردم به آن بزرگواران دسترسی داشتند. امّا مردم با آن‌ها چه کردند؟ اکنون که نوبت به [[امام زمان]]{{ع}} رسید، مردم به آن حضرت دسترسی ندارند و حضرتش غایب‌اند، آن یازده امام قبلی که غایب نبودند؟ آیا چنین عذری پذیرفته است که انسان به واقعیّت اقرار نکند و بهانه بتراشد؟ خداوند متعال [[امام زمان]]{{ع}} را برای اقامه عدل قرار داده است، خود آن حضرت نیز برای این کار آمادگی دارند. پس چرا اقامه عدل تحقق پیدا نمی‌کند؟ این بهانه نمی‌توند از مصداقیّت ائمّه برای آیه مبارکه مانع باشد، که مصداق آیه فقط و فقط [[ائمه]]{{عم}} هستند. [[فخر رازی]] می‌گوید: مقصود از "صادقان" مجموع اُمّت است، اُمّت من حیث المجموع معصوم است، در آن صورت معنای آیه چنین می‌شود: {{عربی|"یا أیّها الّذین آمنوا کونوا مع الّذین آمنوا"}} اگر مراد از اُمّت، جز [[اهل بیت]]{{عم}} باشد، اّمّت بدون اهل بیت، اُمّت نیست. اگر مقصود این است که همه افراد اُمّت که [[اهل بیت]] [[معصومین]]{{عم}} نیز داخل باشند که {{عربی|"إنّ اُمتی لا تجتمع علی خَطَأ"}} اما به وجود معصوم؛ البته ما نیز این مطلب را قبول داریم، باز دوباره برگشت به [[ائمه]]{{عم}} خواهد بود. گفتنی است که این مورد از جاهایی است که فخر رازی هیچ راهی برای تشکیک نداشته، امّا خواسته به واقعیّت اقرار نکند. آن چه گذشت نکاتی بود در آیه مبارکه که وقتی با کلمه {{عربی|"الصادقون"}} به امام{{ع}} خطاب می‌کنیم چقدر مطلب وجود دارد. این که فرموده‌اند: زیارات جامعه را در مشاهد مشرّفه بخوانیم و ائمه{{عم}} را به این حقایق مورد خطاب قرار دهیم بی‌جهت نیست. البته باید به معانی این زیارت که می‌خواهیم به آن حضرات خطاب کنیم توجّه داشته باشیم» <ref>ر. ک. [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[با پیشوایان هدایتگر ج۲ (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]؛ ج۲، ص:۳۹ تا ۴۶.</ref>.
::::::[[فخر رازی]] پس از اقرار به هر دو مورد می‌گوید: برای چه جایز نباشد صادق همان معصومی باشد که ممتنع است زمان از وی خالی باشد؛ همان گونه که شیعه به آن قائل است.<ref>سلّمنا ذلک، لکن لم لا یجوز أن یکون الصادق هو المعصوم الّذی یمتنع خلو زمان التکلیف عنه، کما تقوله الشیعة؟</ref> بنابراین است که در هر زمان یکی از صادقان وجود داشته باشد، این صادق، آن صادقی نیست که شیعیان می‌گویند، آن معصوم، معصومی نیست که شیعیان می‌گویند، چرا؟ به خاطر این که مردم به او دسترسی ندارند تا با او باشند تا و {{متن قرآن|كُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}.<ref>«با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه: ۱۱۹.</ref> تحقق پیدا بکند. <ref>تفسیر رازی: ۱۶ / ۲۲۰ و ۲۲۱.</ref> سخن در این است که آیا این جا قصور هست یا تقصیر؟ آیا این قصور و یا تقصیر از مردم است یا از صادقان؟ روشن است که همه پیشوایان از اهل بیت در بین مردم بودند و مردم به آن بزرگواران دسترسی داشتند. امّا مردم با آن‌ها چه کردند؟ اکنون که نوبت به [[امام زمان]]{{ع}} رسید، مردم به آن حضرت دسترسی ندارند و حضرتش غایب‌اند، آن یازده امام قبلی که غایب نبودند؟ آیا چنین عذری پذیرفته است که انسان به واقعیّت اقرار نکند و بهانه بتراشد؟ خداوند متعال [[امام زمان]]{{ع}} را برای اقامه عدل قرار داده است، خود آن حضرت نیز برای این کار آمادگی دارند. پس چرا اقامه عدل تحقق پیدا نمی‌کند؟ این بهانه نمی‌توند از مصداقیّت ائمّه برای آیه مبارکه مانع باشد، که مصداق آیه فقط و فقط [[ائمه]]{{عم}} هستند. [[فخر رازی]] می‌گوید: مقصود از "صادقان" مجموع اُمّت است، اُمّت من حیث المجموع معصوم است، در آن صورت معنای آیه چنین می‌شود: {{عربی|"یا أیّها الّذین آمنوا کونوا مع الّذین آمنوا"}} اگر مراد از اُمّت، جز [[اهل بیت]]{{عم}} باشد، اّمّت بدون اهل بیت، اُمّت نیست. اگر مقصود این است که همه افراد اُمّت که [[اهل بیت]] [[معصومین]]{{عم}} نیز داخل باشند که {{عربی|"إنّ اُمتی لا تجتمع علی خَطَأ"}} اما به وجود معصوم؛ البته ما نیز این مطلب را قبول داریم، باز دوباره برگشت به [[ائمه]]{{عم}} خواهد بود. گفتنی است که این مورد از جاهایی است که فخر رازی هیچ راهی برای تشکیک نداشته، امّا خواسته به واقعیّت اقرار نکند. آن چه گذشت نکاتی بود در آیه مبارکه که وقتی با کلمه {{عربی|"الصادقون"}} به امام{{ع}} خطاب می‌کنیم چقدر مطلب وجود دارد. این که فرموده‌اند: زیارات جامعه را در مشاهد مشرّفه بخوانیم و ائمه{{عم}} را به این حقایق مورد خطاب قرار دهیم بی‌جهت نیست. البته باید به معانی این زیارت که می‌خواهیم به آن حضرات خطاب کنیم توجّه داشته باشیم» <ref>ر. ک. [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[با پیشوایان هدایتگر ج۲ (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]؛ ج۲، ص۳۹ تا ۴۶.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۲. حجت الاسلام و المسلمین ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌؛}}
{{جمع شدن|۲. حجت الاسلام و المسلمین ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌؛}}

نسخهٔ ‏۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۹:۱۰

الگو:پرسش غیرنهایی

مقام صادقین به چه معناست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مقام معصوم
مدخل اصلیمقام معصوم

مقام صادقین به چه معناست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط با بحث‌های مقام معصوم، صدق و مقام صدق است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مقام معصوم مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

سید احمد خاتمی
آیت الله سید احمد خاتمی در کتاب «در آستان امامان معصوم» در این‌باره گفته‌ است:
«اهل بیت(ع) صداقت در ایمان را به نمایش گذاردند: ﴿ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ [۱] ائمه(ع) نه تنها صادق‌اند بلکه "صدّیق‌اند": ﴿ وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ [۲] ستون فقرات صداقت در دین، ایمان، استقامت در آن و هزینه کردن در راه آن است که این گلهای معطر، از همه هستی خود مایه گذاشتند، بدین جهت است که هیچ‌کدام از آنان به مرگ طبیعی نمردند بلکه همگی در راه اعتلای اسلام به شهادت رسیدند، لذا راه سعادت، همراهی با آنان است: ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ[۳] در روایات فراوانی، "صادقان" به امامان معصوم(ع) تفسیر شده است[۴] در ایّام حکومت عثمان، روزی امیرمؤمنان علی(ع) با گروهی از مهاجر و انصار سخن می‌گفت، در ضمن سخنان خود از آنان پرسید: "شما را به خدا سوگند می‌دهم! آیا یاد دارید که پس از نزول آیه: ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۵] سلمان پرسید: ای پیامبر خدا! این آیه عام است یا خاص؟ پیامبر اکرم(ص) فرمود: همه مؤمنان مأمور به انجام این فرمانند، اما عنوان صادقین به برادرم علی(ع) و اوصیای من اختصاص دارد، مهاجر و انصاری که مخاطب سؤال حضرت علی(ع) بودند، گفتند: آری به یاد داریم..."[۶] عالم بزرگ اهل سنت حاکم حسکانی نیز مشابه این روایت را از عبدالله بن عمر نقل کرده است: "خداوند، اصحاب پیامبر(ص) را امر به ترس از او نموده و سپس آیه فوق را برای آنان فرمود، آنگاه ﴿وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ را به محمّد و اهل بیتش تفسیر کرد"[۷] گرچه به دلایلی خاص، تنها پیشوای ششم به نام "صادق(ع)" شهرت یافته است لکن از لحاظ وصفی، همه پیشوایان معصوم(ع)، صادق‌اند. سرّ نامگذاری انسان کامل معصوم به صادق این است که اسم مبارک صادق از نام‌های جمالی خداوند است و انسان کامل، مظهر اسمای حسنای الهی است، در نتیجه هویّت او را صدق و حق تشکیل می‌دهد و وی واجد صدق خبری و مخبری است؛ یعنی عقیده او مطابق با واقع، خُلق و خوی او هماوای حقیقت و قول و فعل او نیز هماهنگ با واقعیّت است، به‌طوری که چیزی در جهان تکوین یافت نمی‌شود که انسان کامل معصوم با وی تعامل صادقانه نداشته باشند[۸]»[۹].

پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

پرسش‌های وابسته

  1. مقام محمود به چه معناست؟ (پرسش)
  2. مقام اهل حق به چه معناست؟ (پرسش)
  3. مقام ابرار به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام بر به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل بر به چه معناست؟ (پرسش)
  4. مقام نفس مطمئنه به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام اطمینان به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل اطمینان به چه معناست؟ (پرسش)
  5. مقام محسنین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام احسان به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل احسان به چه معناست؟ (پرسش)
  6. مقام فائزین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام فوز به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل فوز به چه معناست؟ (پرسش)
  7. مقام موقنین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام یقین به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل یقین به چه معناست؟ (پرسش)
  8. مقام مؤمنین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام ایمان به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل ایمان به چه معناست؟ (پرسش)
  9. مقام مسلمین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام تسلیم به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل تسلیم به چه معناست؟ (پرسش)
  10. مقام صابرین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام صبر به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل صبر به چه معناست؟ (پرسش)
  11. مقام متقین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام تقوی به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل تقوی به چه معناست؟ (پرسش)
  12. مقام مقربین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام قرب به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل قرب به چه معناست؟ (پرسش)
  13. مقام مکرمین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام کرامت به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل کرامت به چه معناست؟ (پرسش)
  14. مقام مهدیین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام هدایت به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل هدایت به چه معناست؟ (پرسش)
  15. مقام عابدین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام عبودیت به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل عبودیت به چه معناست؟ (پرسش)
  16. مقام مطیعین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام طاعت به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل طاعت به چه معناست؟ (پرسش)


پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند؛ سوره حجرات، آیه:۱۵.
  2. و کسانی که به خداوند و پیامبرانش ایمان آورده‌اند، نزد پروردگار خویش همان راستگویان و شهیدانند؛ سوره حدید، آیه:۱۹.
  3. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه، آیه:۱۱۹.
  4. ر.ک: البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۷۰؛ تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۲۸۰.
  5. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه:۱۱۹.
  6. تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۲۸۰.
  7. " أَمَرَ اللَّهُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ بِأَجْمَعِهِمْ أَنْ يَخَافُوا اللَّهَ- ثُمَّ قَالَ لَهُمْ: ﴿وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ . يَعْنِي مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ"؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۶۲.
  8. ادب فنای مقرّبان، ج۳، ص۳۲۱.
  9. در آستان امامان معصوم؛ ج۲، ص۱۶۱ تا ۱۶۳.
  10. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه: ۱۱۹.
  11. الکافی: ۱ / ۲۰۸.
  12. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه: ۱۱۹.
  13. بصائر الدرجات: ۵۱، حدیث ۱۴، بحار الأنوار: ۲۴ / ۳۱، حدیث ۵.
  14. «و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند»؛ سوره نمل، آیه۱۴.
  15. ر.ک: نظم درر السبطین: ۹۱ – ۹۲، فتح الغدیر: ۲ / ۴۱۴، صحیح ابن حبان: ۸ / ۱۶۲ – ۱۶۳، الدرر المنثور: ۳ / ۲۸۹ و ۲۹۰، الدیباج علی صحیح مسلم: ۶ / ۱۱۵، المناقب، خوارزمی: ۲۸۰، شواهد التنزیل: ۱ / ۳۴۳، حدیث ۳۵۵ و ۳۴۵، حدیث ۳۷۵، تاریخ مدینه دمشق: ۴۲ / ۳۶۱ و ۵۰ / ۲۰۰ و ۲۰۱، تهذیب الکمال: ۵ / ۸۴، فتح الباری: ۱۰ / ۴۲۲، المعجم الکبیر: ۱۹ / ۴۶ و ۴۷، کتاب التوابین ابن قدامه: ۱۰۰.
  16. إنّه تعالی أمر المؤمنین بالکون مع الصادقین، و متی وجب الکون مع الصادقین فلابدّ من وجود الصادقین فی کلّ وقت، و ذلک یمنع من إطباق الکلّ علی الباطل، و متی امتنع إطباق الکلّ علی الباطل، وجب إذا أطبقوا علی شیء أن یکونوا محقین. فهذا یدلّ علی أنّ إجماع الأمّة حجّة.
  17. سوره بقره، آیه ۸۳. به یاد آورید زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را پرستش نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید.
  18. «بگو: بیایید تا آن چه را پروردگارتان بر شما حرام کرده برای شما بخوانم که هیچ چیز را شریک و همتای خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید». سوره انعام، آیه ۱۵۱.
  19. «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی! و از سر مهر برای آنان به خاکساری افتادگی کن و بگو پروردگارا! بر آنان بخشایش آور چنان که آنها مرا در کودکی پروردند. * پروردگارتان به آنچه در درون شماست داناتر است، اگر شایسته باشید بی‌گمان او نسبت به توبه‌کاران، آمرزنده است». سوره اسرا، آیه ۲۳ و ۲۴.
  20. «و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمی‌دانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر»؛ سوره لقمان؛ آیه ۱۵.
  21. سلّمنا ذلک، لکن لم لا یجوز أن یکون الصادق هو المعصوم الّذی یمتنع خلو زمان التکلیف عنه، کما تقوله الشیعة؟
  22. «با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه: ۱۱۹.
  23. تفسیر رازی: ۱۶ / ۲۲۰ و ۲۲۱.
  24. ر. ک. حسینی میلانی، سید علی، با پیشوایان هدایتگر؛ ج۲، ص۳۹ تا ۴۶.
  25. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه: ۱۱۹.
  26. روضة المتّقین ۵ / ۴۶۸.
  27. مصباح الهدایه ۷۴.
  28. اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب الصدق و اداء الامامة حدیث ۵.
  29. همان حدیث ۱۲.
  30. مرآت العقول ۸ / ۱۸۶.
  31. ر. ک. ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌، جامعه در حرم؛ ص:۳۰۱ تا ۳۰۵.
  32. غررالحکم، ص ۱۱۹.
  33. مصباح الشریعه، ص ۳۵.
  34. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه، آیه:۱۱۹.
  35. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه، آیه:۱۱۹.
  36. «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند»؛ سوره احزاب، آیه ۲۳.
  37. «جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست»؛ سوره نجم، آیه ۲۸.
  38. «همان کسان که می‌دانند به لقای پروردگارشان خواهند رسید و به سوی او باز می‌گردند»؛ سوره بقره، آیه ۴۶.
  39. «گفت: نزد سرورت از من یاد کن!»؛ سوره یوسف، آیه ۴۲.
  40. « و برای من در میان آیندگان، نامی نیکو بر جای بگذار»؛ سوره شعرا، آیه ۸۴.
  41. حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء؛ ج۱ ص: ۳۰۶ تا ۳۰۹.