بخل در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{ویرایش غیرنهایی}} +)) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]] | + - [[)) |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[بخل]]''' است. "'''[[بخل]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخههای بحث '''[[بخل]]''' است. "'''[[بخل]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:</div> | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | ||
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[بخل در قرآن]] | : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[بخل در قرآن]] - [[بخل در حدیث]] - [[بخل در نهج البلاغه]] - [[بخل در معارف دعا و زیارات]] - [[بخل در اخلاق اسلامی]] | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | ||
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[بخل (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div> | : <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[بخل (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div> |
نسخهٔ ۳۰ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۰۳:۴۰
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل بخل (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- بخل خلاف جود، به معنای منع از گسترده شده فضل و رحمت خدا و خویشتنداری از گسترش مواهب و نعمتهای خداوند متعال در میان بندگان اوست. بخیل کسی است که چنین صفتی در او پایدار باشد[۱].
- بخل سه قسم دارد: قسم اول اینکه انسان از خرج کردن مالش برای دیگران خسّت ورزد. دوم آنکه انسان از خرج کردن مالش برای خودش نیز دریغ ورزد. سوم آنکه کسی نسبت به اینکه دیگران مالشان را برای خود یا غیر خود خرج کنند، بخل ورزد، که این بدترین قسم بخل است[۲].
- امام (ع) علت بُخلِ بخیل را بدگمانی او به خداوند متعال که نتیجه ضعف ایمان اوست، میداند. به همین جهت در نامه خود به مالک اشتر، پیروانش را از مشورت با انسان بخیل بر حذر میدارد. و بخیل را در رایزنی خود در میاور که تو را از نیکوکاری بازمیگرداند و از دوریشی میترساند. بخل و ترس و آز سرشتهایی جداجدا هستند که فراهم آورنده آنها بدگمانی به خداست[۳]. از نظر امام (ع) یکی از آثار شوم و اجتماعی بخل از دست رفتن ایمان فقیران است ازاینرو میفرماید: اگر توانگر در بخشش خویش بخل ورزد، درویش آخرتش را به دنیا دربازد[۴]. ایشان در ادامه همین سخن به جابر بن عبدالله انصاری، مراجعه نیازمندان به انسان و برآوردن نیاز مستمندان را یکی از نعمتها را برای وی پایدار سازد و آنکه آن را چنان که واجب است به مصرف نرساند، نعمت او را ببرد و نیست گرداند[۵]. البته امام (ع) در سخنی دیگر میانهروی در اقتصاد و تدبیر در معیشت را میستاید و به بیان تفاوت میان میانهروی ممدوح و بخل مذموم میپردازد. در بیان امام، میانهروی آن است که آدمی اموالش را به جهت ترس از نیازمندی و درخواست از دیگران و از دست دادن آزادگی و آبرویش با تدبیر نگهدارد. در واقع چنین کسی بهجا خرج میکند و اندک را نیز از کسی که نیازش بسیار است دریغ میدارد و با بردباری نسبت به اندک ناچیز، خود را به خواری بسیار میاندازد[۶].
- امام (ع) بخل را سرچشمه همه عیوب اخلاقی و آفتی میداند که آدمی را به سوی زشتیها سوق میدهد: تنگچشمی همه بدیها را فراهم گرداند و مهاری است که به سوی هر بدی کشاند[۷]. با همه زشتیهای بخل، امیر بیان، این صفت را برای زنان نه تنها زشت نمیداند، بلکه پسندیده میشمارد، چرا که موجب امانتداری او و حفظ اموال خود و شوهرش میشود. میفرماید: نیکوترین خوی زنان، زشتترین خوی مردان است: به خود نازیدن و ترس و بخل ورزیدن. پس چون زن به خویش نازد، رخصت ندهد که کسی بدو دست یازد و چون بخل آرد، مال خود و شویش را نگاه دارد و چون ترسان بود، از هر چه بدو روی آرد، هراسان بود[۸]. سخنان امیرمؤمنان علی (ع) در تبیین ویژگیها و نشانههای شخص بخیل و آثار فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی بخل بسیار جامع است و بیان همه آنها در این مختصر نمیگنجد. در ادامه به بیان چکیدهای از آن بسیار میپردازیم[۹]:
ویژگیها و نشانهها
آثار بخل
- بخل مایه ننگ و بیآبرویی، دوری از خداوند، نفاق، غضب و خشم پروردگار، جلبکننده فقر و تهیدست، از دست دادن دوستان و خیرخواهان، خواری دنیوی و اخروی، سرزنش و نفرت مردم، دخول در آتش جهنم، کشیده شدن به سوی هر پستی و حقارت، کینه و از دست دادن محاسن اخلاقی و زیاد شدن عیوب و از بین بردن صفت جوانمردی و برادری است[۱۱].
درمان بخل
- آن بزرگوار در سخنی راه نجات از این صفت پلید را انفاق و صدقه معرفی میکند و میفرماید:بر تو باد صدقه، که تو را از پستی بخل نجات میدهد. امام (ع) در فرازی دیگر میفرماید: از بخل دوری کنید، چرا که پیشینیان شما را هلاک کرد و موجب ریخته شدن خونهای مردان شد و همین بود که رشته ارتباطات فامیلی و خانوادگی را گسست؛ پس به جدّ از آن دوری کنید[۱۲].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 160.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 160- 161.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵۳: «"وَ لَا تُدْخِلَنَّ فِي مَشُورَتِكَ بَخِيلًا يَعْدِلُ بِكَ عَنِ الْفَضْلِ، وَ يَعِدُكَ الْفَقْرَ، ... فَإِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّى، يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّهِ"»
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۳۷۲: «"وَ إِذَا بَخِلَ الْغَنِيُّ بِمَعْرُوفِهِ، بَاعَ الْفَقِيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاه"»
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۳۷۲: «"يَا جَابِرُ مَنْ كَثُرَتْ نِعَمُ اللَّهِ عَلَيْهِ، كَثُرَتْ حَوَائِجُ النَّاسِ إِلَيْهِ، فَمَنْ قَامَ لِلَّهِ فِيهَا بِمَا يَجِبُ فِيهَا عَرَّضَهَا لِلدَّوَامِ وَ الْبَقَاءِ وَ مَنْ لَمْ يَقُمْ فِيهَا بِمَا يَجِبُ عَرَّضَهَا لِلزَّوَالِ وَ الْفَنَاءِ"»
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 161.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۳۷۸: «"الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِئِ الْعُيُوبِ، وَ هُوَ زِمَامٌ يُقَادُ بِهِ إِلَى كُلِّ سُوءٍ"»
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۳۴: «"خِيَارُ خِصَالِ النِّسَاءِ شِرَارُ خِصَالِ الرِّجَالِ، الزَّهْوُ وَ الْجُبْنُ وَ الْبُخْلُ، فَإِذَا كَانَتِ الْمَرْأَةُ مَزْهُوَّةً لَمْ تُمَكِّنْ مِنْ نَفْسِهَا، وَ إِذَا كَانَتْ بَخِيلَةً حَفِظَتْ مَالَهَا وَ مَالَ بَعْلِهَا، وَ إِذَا كَانَتْ جَبَانَةً فَرِقَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ يَعْرِضُ لَهَا"»
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 161.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 162.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 162.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 162.