احمد بن ادریس: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{امامت}}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[احمد بن ادریس در قرآن]] - [[احمد بن ادریس در حدیث]] - [[احمد بن ادریس در فقه سیاسی]]</div>
| موضوع مرتبط =
| عنوان مدخل  = احمد بن ادریس
| مداخل مرتبط = [[احمد بن ادریس در تاریخ اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =
}}
==مقدمه==
احمد بن ادریس<ref>ر.ک: أ. منابع [[شیعی]]: [[رجال]] النجاشی، ص۹۲، ش۲۲۸؛ رجال الطوسی، ص۳۹۷، ش۵۸۳۱؛ [[الفهرست]] ([[طوسی]])، ص۶۴، ش۸۱؛ [[الرجال]](إبن [[داود]])، ص۲۳، ش۵۷ و۳۹۰؛ معالم العلماء، ص۱۵، ش۷۲؛ [[خلاصة الأقوال]] ([[رجال العلامة الحلی]])، ص۱۶، ش۱۴؛ [[نقد الرجال]]، ج۱، ص۱۰۴، ش۱۸۵؛ جامع الرواة، ج۱، ص۴۰؛ إکلیل المنهج، ص۱۰۱، ش۷۲؛ تعلیقة علی منهج المقال، ص۶۱؛ [[منتهی المقال]]، ج۱، ص۱۱۴؛ طرائف المقال، ج۱، ص۱۵۴، ش۷۵۷؛ [[تنقیح المقال]]، ج۵، ص۲۸۷، ش۷۷۳؛ أعیان الشیعة، ج۲، ص۴۷۷؛ مستدرکات [[علم رجال الحدیث]]، ج۱، ص۲۵۶، ش۷۰۱؛ معجم رجال الحدیث، ج۲، ص۴۲، ش۴۲۷؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۱۳۸۶ ش۲۸۷.
ب. منابع [[سنی]]: لسان [[المیزان]]، ج۱، ص۱۳۶، ش۴۲۳.</ref> در سند بیش از صد [[روایت]] [[تفسیر کنز الدقائق]] و به نقل از [[کتاب الکافی]]، [[تفسیر]] [[علی بن ابراهیم]] و... واقع شده است:
{{متن حدیث|فی تفسیر علي بن إبراهيم: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} فِي قَوْلِ اللَّهِ {{متن قرآن|وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ}}<ref>«و ما برای آنان این گفتار را به هم پیوستیم باشد که پند گیرند» سوره قصص، آیه ۵۱.</ref> قَالَ: إِمَامٌ بَعْدَ إِمَامٍ}}<ref>تفسیر کنز الدقائق، ج۱۰، ص۸۱، به نقل از: تفسیر القمی، ج۲، ص۱۴۱.</ref>.<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[رجال تفسیری ج۲ (کتاب)|رجال تفسیری]]، ج۲ ص ۵۸.</ref>


==[[ابن ادریس حلی]]==
== شرح حال [[راوی]] ==
[[ابو عبدالله محمد بن احمد بن ادریس]] معروف به [[ابن ادریس]] یکی از بزرگ‌ترین [[فقهای شیعه]] در اواخر سده ششم است. شیخ الفقهای حلّه عالمی محقق و دانشمندی مدقق و در مسائل [[فقهی]] خود [[اهل]] نظر بود. پس از [[شیخ طوسی]] علیه الرحمه، فقهای ما تا عصر ابن ادریس (حدود ۱۵۰ سال) فتاوی شیخ را با توجه به [[مقام علمی]] او دستورالعمل [[زندگی]] خویش قرار داده بودند. ابن ادریس اولین فقیهی است که [[فقه]] را از رکود چندین ساله [[نجات]] داد و در سایه تحقق [[علم]] و [[ریاضت]] و کوشش‌های شخصی گاه بر مسائل فقهی و نظریات دیگران خرده‌گیری می‌کرد و خود با توجه به [[ادله]] فقهی کتاب و... به اظهار نظر در مسائل فقهی پرداخت. این ادریس با [[شهامت]] گاه نظریات فقهی [[شیخ الطائفه]] را مورد اشکال قرار می‌داد و از قبول [[خبر واحد]] سر باز زد. به عبارت دیگر به [[صحت]] خبر واحد [[اطمینان]] نداشت (خبر واحد، عکس [[خبر متواتر]] است) [[قاضی]] [[شهید]] در مجالس به [[وصف]] این استاد فقه چنین می‌نویسد: شیخ عالم مدقق [[فخرالدین ابوعبدالله محمد بن ادریس حلی]] در [[اشتغال]] [[فهم]] و بلند پروازی از فخرالدین [[رازی]] بیش و در [[علم فقه]] و نکته طرازی از [[محمد بن ادریس شافعی]] در پیش است کتاب سرائر او که از جمله مصنفات شریفه اوست. در دقت فهم و احاطه فقهی او دلیلی ظاهر و برهانی واضح است و او را بر تصانیف شیخ [[اجل]] [[ابو جعفر طوسی]] ابحاث بسیار است و در اکثر مسائل فقهی او را [[اعتراض]] یا استدراکی دیگر است. در عنفوان [[جوانی]] به سرای جاوید شتافت و در جوار [[اهل بیت]] اطهار{{عم}} مقر و مآب یافت. شهید اول ابن ادریس را امامی [[علامه]] در رأس فقهای [[مذهب]] عصر خویش معرفی می‌سازد و مشابه این جمله را [[محقق ثانی]] به وصف او [[نیکو]] می‌سراید. شیخ [[حر عاملی]] در [[امل]] می‌نویسد [[دانشمندان]] متأخر، [[ابن ادریس]] را زیاد ستوده‌اند و کتاب سرائر او در [[فقه]] مورد [[اعتماد]] علمای ما قرار دارد و گفتار صاحب تراجم دیگر نیز در مورد صاحب ترجمه به این منوال پیش می‌رود. اما بین آنها [[قاضی]] [[شهید]] بدانگونه که گذشت [[حق]] مطلب را در مورد او ادا فرمود.
احمد بن ادریس، یکی از مشهورترین [[راویان شیعه]] است که ترجمه‌اش در [[کتب رجالی]] ذکر شده است و با تعابیر گوناگون، مانند: [[احمد بن ادریس]]، [[احمد بن ادریس قمی]]، [[احمد بن ادریس قمی معلم]]، [[ابوعلی اشعری]] و [[ابوعلی اشعری قمی]]<ref>الکافی، ج۱، ص۲۵۳، ح۱؛ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳، ح۳؛ الکافی، ج۱، ص۲۲۲، ح۴؛ رجال البرقی، ص۶۰.</ref>[[حدیث]] نقل کرده و در [[اسناد روایات]] قرار گرفته است و دو اثر [[علمی]] نیز با عنوان النوادر و المقت و التوبیخ از خودش به یادگار گذاشته است. کنیه‌اش «ابوعلی»، ملقب به [[معلم]]، [[اهل قم]] و از [[طایفه اشعریان]] بوده است.


ابو علی صاحب منتهی المقال می‌نویسد: [[ابن ادریس]] در سن بیست و پنج سالگی به سبب اسائه [[ادب]] به ساحت استاد بزرگ [[شیخ الطائفه]] به زودی از [[جهان]] رخت بربست (او اسائه ادب ننمود و آرای [[فقهی]] خویش را بیان نمود و از این قبیل [[اعتراضات]] و خرده‌گیری‌ها در طول [[تاریخ]] بین [[فقهای شیعه]] بوده و هست) و اما بیشتر صاحب تراجم [[علما]] به نقل از فرزند صالحش [[تولد]] او را به سال ۵۴۳ و [[وفات]] او را به سال ۵۹۸ نوشته‌اند و به [[حمد]] [[الله]] جوانمرگ نشد. [[یوسف]] [[بحرین]] ابن ادریس را دختر زاده [[شیخ طوسی]] می‌داند و [[علامه]] نوری در خاتمه مستدرک این قول را قبول ندارد (زیرا لازم بود در سرائر اشاره‌ای به نام [[پدر]] بزرگ خویش می‌کرد) از تألیفات دیگر محمد ابن ادریس حلّی مختصر تبیان (شیخ) در [[تفسیر]] است. پس از ابن ادریس حلی [[کرسی]] درس [[فقها]] و [[زعامت]] [[شیعیان]] به [[سید شمس‌الدین ابن معد سید ابن طاووس]]، [[خواجه طوسی]] و سپس به [[محقق اول]] منتهی شد.
[[نجاشی]] نوشته است: {{عربی|"أحمد بن إدريس بن أحمد أبوعلي الأشعري القمي؛ له كتاب نوادر، أخبرني عدة من أصحابنا إجازة عن أحمد بن جعفر بن سفيان عنه"}}<ref>رجال النجاشی، ص۹۲، ش۲۲۸.</ref>.


حلی در کتاب السرائر در مورد اصلی‌ترین مسئله [[دولت]]، یعنی [[توسل به زور]] و [[خشونت]] در مسائل مربوط به [[حاکمیت]]، پس از نقل [[نقد]] شیخ طوسی بر [[نظریه]] [[سید مرتضی]] (مبنی بر جواز آن) می‌نویسد:
[[شیخ طوسی]] در کتاب الفهرست نوشته است: {{عربی|"أحمد بن إدريس أبوعلي الأشعري القمي؛ له كتاب النوادر، كتاب کثير الفوائد"}}<ref>الفهرست (طوسی)، ص۶۴، ش۸۱؛ ابن شهر آشوب کتاب المقت و التوبیخ را هم اضافه کرده است؛ معالم العلماء، ص۱۵، ش۷۲.</ref>.
«به نظر می‌رسد آنچه که سیدمرتضی پذیرفته، اقوی است و من نیز بدان [[فتوا]] می‌دهم و شیخ طوسی نیز با وجود انتقادی که در کتاب الاقتصاد بر نظریه استادش داشته، لکن در کتاب [[تفسیر تبیان]]<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۵۴۹ و۵۶۶.</ref> از نقد خود چشم پوشیده و نظریه سیدمرتضی را تقویت و [[تأیید]] نموده است و به این مقدار هم بسنده نکرده، نظریة مقابل را [[ضعیف]] شمرده است. [[شیخ طوسی]] نیز در کتاب النهایه<ref>النهایه، ج۲، ص۱۵.</ref> نظریه کتاب الاقتصاد را [[تأیید]] نموده است»<ref>السرائر، ج۲، ص۲۳، ۲۴، ۲۵ و ۲۶.</ref>.


بنابر [[نظریه]] [[ابن ادریس]] مبنی بر تعمیم شیوه‌های [[امر به معروف و نهی از منکر]] به مواردی که اقدامات آمرانه و ناهیانه به آزرده کردن تارک معروف و [[عامل به منکر]] و نیز زیان‌رسانی به آنان و همچنین اتلاف نفس می‌شود<ref>السرائر، ج۲، ص۲۳، ۲۴، ۲۵ و ۲۶.</ref> دو نکته اساسی در [[نظام سیاسی]] از دیدگاه [[اسلام]] روشن می‌شود.
و در کتاب الرجال در دو موضع از وی یاد کرده است؛ یک بار در باب اول {{عربی|"باب من روى عنهم{{عم}}"}} در [[اصحاب امام عسکری]]{{ع}} نوشته است: {{عربی|"أحمد بن إدريس القمي المعلم، لحقه ولم يرو عنه"}}<ref>رجال الطوسی، ص۳۹۷، ش۵۸۳۱.</ref>. و بار دوم در باب دوم در {{عربی|"باب من لم يرو عن واحد من الأئمة{{عم}}"}} نوشته است: {{عربی|"أحمد بن إدريس القمي الأشعري، يكنى أباعلي، وكان من القواد<ref>{{عربی|القائد: اسم فاعل جقادة و قواد وقود؛ من یکون له الأمر والنهی فی الجیش و نحوه"}}؛ المصطلحات، ص۲۰۰۱.</ref>، وروى عنه التلعكبري<ref>{{عربی|هارون بن موسی... أبومحمد، التلعکبری... کان وجها فی أصحابنا، ثقة معتمداً لا یطعن علیه... کنت أحضر فی داره مع ابنه أبی جعفر، و الناس یقرعون علیه}}؛ رجال النجاشی، ص۴۳۹.</ref> قال: سمعت منه أحاديث يسيرة في دار إبن همام و ليس (لی له) منه إجازة"}}<ref>رجال الطوسی، ص۴۱۱، ش۵۹۵۶.</ref>.
# [[مشروعیت]] تشکیل یک [[سازمان سیاسی]] برای انجام امر به معروف و نهی از منکر و الزامات [[اجتماعی]] بر تحقق [[احکام الهی]]؛
#اختیارات چنین [[دولت]] و نظام سیاسی در ایفای [[وظایف]] خود تا حد کنترل آزادی‌ها و [[اعمال]] [[حاکمیت]] هرچند که با [[اقتدار]] و ایجاد محدویت‌هایی در [[حقوق عمومی]] و [[آزادی‌های سیاسی]] همراه باشد، خود اساسی‌ترین مسئله نظام سیاسی و دیدگاه اسلام در حدود حاکمیت [[دولت اسلامی]] است.


ابن ادریس نیز اصطلاحات مشهور و متداول در تعبیرات [[فقهی]] [[سلف]] خود را در مناسبت‌های مختلف تکرار می‌کند و از [[امام]]{{ع}} به سلطان [[زمان]] (سلطان [[حق]]) که از جانب [[خدا]] [[منصوب]] شده، نام می‌برد<ref>السرائر، ج۲، ص۲۳، ۲۴، ۲۵ و ۲۶.</ref> و به دنبال آن، واژه آشنای فقهی {{عربی|او من نصبه الامام}} را ذکر می‌کند و صلاحیت [[تصدی]] [[قضاوت]] و حل و فصل [[اختلافات]] و [[حقوق فردی]] و اجتماعی را بیرون از این دو [[نظام]] (امام{{ع}} و منصوب از طرف او) [[نفی]] می‌کند.
[[ابن حجر عسقلانی]]، از [[رجالیان]] بزرگ [[اهل سنت]]، در کتاب رجالی خود از وی یاد کرده و نوشته است: {{عربی|"احمد بن إدريس الفاضل أبوعلي القمي الأشعري، من كبار مصنفي الرافضة مات سنة ست وثلاث مائة انتهي. وذكره أبوالحسن بن بابويه<ref>مقصود شیخ منتجب الدین بن بابویه، صاحب کتاب الفهرست است که ابن حجر عسقلانی فراوان از کتاب تاریخ الری ایشان در لسان المیزان نقل کرده است.</ref> في تاريخ الري ونسبه فقال أحمد بن إدريس بن زكريا بن طهمان كان من قدماء الشيعة، روى عنه جماعة من شيوخ الشيعة منهم على بن الحسين بن موسى ومحمد بن الحسن بن الوليد، وقدم الری مجتازاً إلى مكة فمات بين مكة و الكوفة"}}<ref>لسان المیزان، ج۱، ص۱۳۶، ش۴۲۳.</ref>.<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[رجال تفسیری ج۲ (کتاب)|رجال تفسیری]]، ج۲ ص۵۹ -۶۰.</ref>


این مطلب یک نظریه مشهور، متداول و شناخته‌شده در میان [[فقهای شیعه]] بوده که بدون ذکر دلیل در مناسبت‌های مختلف به آن اشاره می‌شده است. اما «ابن ادریس» در مواردی ضمن آوردن نظریه انحصار [[مشروعیت حکومت]] [[دینی]] به یکی از دو حالت: حضور و [[اذن امام]]{{ع}} و یا توسط [[نواب]] منصوب امام{{ع}} در [[عصر غیبت]] به دلیل آن اشاره می‌کند و مسئله را [[اجماعی]] و [[مورد اتفاق]] [[فقهای شیعه]] تلقی می‌کند<ref>السرائر، ج۲، ص۲۳، ۲۴، ۲۵ و ۲۶.</ref>.
== [[طبقه راوی]] ==
[[تاریخ]] ولادت احمد بن ادریس معلوم نیست، ولی تاریخ [[وفات]] او طبق نقل [[نجاشی]]، [[شیخ طوسی]] و [[ابن حجر عسقلانی]]، در سال ۳۰۶ ق در مسیر [[کوفه]] به [[مکه]] و در منطقه‌ای به نام القرعاء<ref>قاموس المحیط می‌نویسد: {{عربی|القرعاء منهل بطریق مکة، بین القادسیة، و العقبة}}؛ القاموس المحیط، ج۳، ص۶۷. حموی نوشته است: {{عربی|منزل فی طریق مکة من الکوفة، بعد المغیثة، و قبل واقصة، إذا کنت متوجهاً إلی مکة؛ معجم البلدان، ج۴، ص۳۲۵.</ref> اتفاق افتاده است<ref>{{عربی|مات أحمد بن إدریس بالقرعاء، سنة ست وثلاثمائة من طریق مکة علی طریق الکوفة}}؛ رجال النجاشی، ص۹۲، ش۲۲۸؛ و نیز ر.ک: الفهرست (طوسی)، ص۶۴، ش۸۱.</ref>.


جالب آن است که «[[ابن ادریس]]» استناد به [[روایات]] را در این مسئله، [[بیهوده]] می‌شمارد و می‌نویسد: با وجود چنین [[اجماعی]]، نیازی به مراجعه به [[اخبار]] [[آحاد]] نیست و سپس ادعا می‌کند که [[سنت]] متواتره و [[قطعی]] در مسئله وجود دارد<ref>السرائر، ج۲، ص۲۳، ۲۴، ۲۵ و ۲۶.</ref>.
وی عصر [[امام حسن عسکری]]{{ع}} را [[درک]] کرده، ولی از آن [[حضرت]] [[روایت]] نکرده است: {{عربی|لحقه و لم یرو عنه}}<ref>رجال الطوسی، ص۳۹۷، ش۵۸۳۱.</ref>.
مقایسه دو نوع تعبیر «ابن ادریس» که یکجا می‌نویسد:
«[[اقامه حدود]] جز برای [[امام]] [[منصوب از جانب خدا]] و [[منصوب]] از طرف امام{{ع}} جایز نیست»<ref>السرائر، ج۲، ص۲۳، ۲۴، ۲۵ و ۲۶.</ref>.


در جای دیگری می‌نویسد:
[[آیة الله]] [[بروجردی]] وی را از طبقه هشتم دانسته است<ref>الموسوعة الرجالیة، ج۴، ص۳۸؛ ج۷، ص۴۸.</ref>.<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[رجال تفسیری ج۲ (کتاب)|رجال تفسیری]]، ج۲ ص۶۰ -۶۱.</ref>
«اما [[حکومت]] در میان [[مردم]] و حل و فصل [[اختلافات]] فیمابین آنها جز برای کسی که [[مأذون]] از جانب سلطان [[حق]]{{ع}} جایز نیست و [[ائمه]]{{عم}} [[ولایت]] آن را به [[فقهای شیعه]] واگذار نموده‌اند»<ref>السرائر، ج۲، ص۲۳، ۲۴، ۲۵ و ۲۶.</ref> نشان می‌دهد که [[نیابت]] فقهای شیعه در [[زمان غیبت]]، از ائمه{{عم}} در [[تصدی]] امور عمومی امری مسلم بوده و گاه از آن به منصوب از جانب امام{{ع}} و گاه به [[تفویض]] امر به فقهای شیعه تعبیر می‌شده و به قرینه تعبیر دوم می‌توان تعبیر اول را [[تفسیر]] و اختصاص منصوب از جانب امام{{ع}} را به [[نایب خاص]] مردود دانست.


ابن ادریس به همان روال فقهای پیشین تأکید می‌کند که فقهای [[امین]] حتی در [[دولت جائر]] نیز اگر اینگونه [[مناصب]] را بپذیرند، باید خود را [[نایب امام]] عصر{{ع}} بدانند و جز حق و براساس [[احکام الهی]] [[حکم]] مرانند؛ مگر در موارد [[تقیه]] که تا به حد [[قتل]] نرسیده، مجازند، ولی اگر به حد قتل برسد در آن تقیه نیست<ref>السرائر، ج۲، ص۲۳، ۲۴، ۲۵ و ۲۶.</ref>.
== استادان و [[شاگردان راوی]] ==
ابن ادریس [[امامت جمعه]] را از [[ویژگی‌های امام]] [[معصوم]]{{ع}} دانسته و بدون امام{{ع}} و نایب خاص وی تأکید بر برگزاری [[نماز ظهر]] به جای [[نماز جمعه]] دارد<ref>السرائر، ج۱، ص۲۹۰، ۴۵۷، ۴۵۸، ۴۵۹ و ۴۸۰-۴۷۵.</ref>.
[[احمد بن ادریس اشعری]] از افراد بسیاری، از جمله: [[محمد بن عبدالجبار شیبانی]]، [[محمد بن حسان]]، [[عمران بن موسی]]، [[احمد بن محمد بن عیسی]]، [[حسین بن عبدالله بن صغیر]]، [[محمد بن احمد بن یحیی بن عمران اشعری]]، [[محمد بن اسماعیل]]، [[حسن بن علی کوفی]]، [[احمد بن ابی‌عبدالله برقی]]، [[حسن بن علی کوفی]]، [[عبدالله بن محمد]]<ref>تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۴۰۸؛ ج۲، ص۸۰ و ۳۷۸؛ ج۳، ص۵۲۶؛ ج۴، ص۳۵۹؛ ج۵، ص۴۸۵، ۴۸۶؛ ج۷، ص۱۴۹، ۵۰۴؛ ج۱۰، ص۱۸۵؛ ج۱۳، ص۲۳۴.</ref>، [[محمد بن حسین بن ابی‌خطاب]]، [[ابراهیم بن هاشم]] و [[عمرکی بن علی بوفکی]]<ref>الإمامة و التبصرة، ص۱۲۰، ص۱۱۵؛ کامل الزیارات، ص۹۲، ح۱۸، و ۱۱۸، ح۳.</ref> روایت کرده است که از استادان وی به شمار می‌آیند.


[[ابن‌ادریس]] در باب [[زکات]]، دو معرف: {{متن قرآن|مُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ}} و [[کارگزاران زکات]] را مخصوص [[دولت]] امام{{ع}} دانسته و در [[عصر غیبت]]، این دو معرف را ساقط شمرده است؛ زیرا که [[مؤلفة قلوبهم]]، کسانی هستند که با پرداخت بخشی از [[زکات]] به آنها، می‌توان آنها را برای کمک در [[جهاد]] متمایل و آماده کرد و عاملان زکات هم کارگزارانی هستند که از طرف [[امام]]{{ع}} [[مأمور]] جمع‌آوری زکات هستند که هر دو یعنی جهاد و کارگزاری از طرف امام{{ع}} اختصاص به [[زمان]] حضور دارد<ref>السرائر، ج۱، ص۲۹۰، ۴۵۷، ۴۵۸، ۴۵۹ و ۴۸۰-۴۷۵.</ref>.
همچنین [[راویان]] بسیاری از وی روایت کردند که از شاگردانش به حساب می‌آیند؛ از جمله: [[محمد بن یعقوب کلینی]]، [[محمد بن اسماعیل]]، [[علی بن ابراهیم بن هاشم]]، [[علی بن حسین بن بابویه]]، [[محمد بن حسن بن احمد بن ولید]]، [[محمد بن عباس]]<ref>تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۸۰، ص۲۵۲؛ ج۳، ص۵۲۶، ج۵، ص۴۸۵؛ ج۷، ص۵۰۴؛ ج۱۰، ص۲۴۹.</ref>، [[علی بن محمد بن قولویه]]، [[محمد بن قولویه]]، [[حسین بن احمد بن ادریس]]، [[ابراهیم بن محمد بن عباس ختلی]]، [[ابو محمد جعفر بن نعیم شاذانی]] و [[احمد بن محمد بن یحیی]]<ref>کامل الزیارات، ص۲۹، ح۱۰ و ۹۲، ح۱۸؛ من لا یحضره الفقیه (المشیخة)، ج۴، ص۴۴۳؛ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳، ح۳؛ عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۲۵، ح۳ و ۳۱۱، ح۷۶.</ref>.<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[رجال تفسیری ج۲ (کتاب)|رجال تفسیری]]، ج۲ ص۶۱ -۶۲.</ref>
وی [[نظریه]] [[شیخ طوسی]] در النهایه را مبنی بر [[سقوط]] سهم [[فی‌سبیل‌الله]] به دلیل اختصاص آن به جهاد رد می‌کند و به دلیل اطلاق [[آیه زکات]] آن را شامل هر نوع عملی می‌داند که به نحوی در مسیر [[خشنودی خدا]] باشد، مانند پل‌سازی، بنای [[مساجد]] و کمک‌رسانی به [[حجاج]] و نظایر آن<ref>السرائر، ج۱، ص۲۹۰، ۴۵۷، ۴۵۸، ۴۵۹ و ۴۸۰-۴۷۵.</ref>.


[[ابن‌ادریس]] در این مسئله به ذکر [[حضور امام]]{{ع}} و یا [[منصوب]] از جانب امام{{ع}} اکتفا می‌کند و جمله [[تفسیری]] دیگر را که در مبحث گذشته آورده بود (در [[زمان غیبت]] به [[فقهای شیعه]] [[تفویض]] شده) را بر آن نمی‌افزاید، در شرایطی که امام{{ع}} حضور ندارد و کسی به عنوان منصوب از جانب امام{{ع}} هم نیست، [[وظیفه]] رساندن زکات به مستحقان را بر عهده خود مکلّف می‌گذارد و از هشت صنف فقط شش دسته را مستحق دریافت زکات می‌شمارد<ref>السرائر، ج۱، ص۲۹۰، ۴۵۷، ۴۵۸، ۴۵۹ و ۴۸۰-۴۷۵.</ref> و به [[درستی]] روشن نیست منظور وی از منصوب از جانب امام{{ع}}، [[نایب خاص امام]]{{ع}} برای جمع‌آوری زکات است؟ یا [[نواب عام]] که در [[عصر غیبت]] امور عمومی و [[حکومتی]] به دست آنها سپرده شده است؟<ref>فقه سیاسی، ج۸، ص۷۵-۶۲.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۷۰.</ref>
== [[مذهب]] [[راوی]] ==
بی‌شک احمد بن ادریس، یکی از [[فقها]] و [[محدثان]] مشهور [[امامیه]] به شمار می‌آید؛ از این رو، [[رجالیان]] بزرگ [[شیعه]] از وی با تعبیر {{عربی|"فقيهاً في أصحابنا"}}<ref>رجال النجاشی، ص۹۲، ش۲۲۸؛ نیز ر.ک: الفهرست (طوسی)، ص۶۴، ش۸۱.</ref> و [[ابن حجر عسقلانی]] با تعبیر {{عربی|"من كبار مصنفي الرافضة"}}<ref>لسان المیزان، ج۱، ص۱۳۶، ش۴۲۳.</ref> از وی یاد کردند.<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[رجال تفسیری ج۲ (کتاب)|رجال تفسیری]]، ج۲ ص ۶۲.</ref>


==[[ابن ادریس]] (و [[تصدی]] [[شؤون]] [[قضاوت]])==
== جایگاه [[حدیثی]] راوی ==
در دیدگاه [[فقهی]] ابن ادریس حلی، شؤون [[قضایی]] مهم‌ترین بخش [[امور حکومتی]] و بارزترین شاخص [[حاکمیت اسلام]] به شمار آمده است.
[[وثاقت]] احمد بن ادریس [[مورد اتفاق]] همه رجالیان است. [[نجاشی]] نوشته است: {{عربی|"كان ثقة، فقيهاً في أصحابنا، كثیر الحديث، صحيح الرواية}}<ref>یکی از محققان درباره تعبیر صحیح الحدیث می‌نویسد: {{عربی|التصریح بصحة الحدیث یؤکد ما دل علیه التوثیق المطلق، من خلو روایته من الغلق و الإضطراب و الإجمال و الإهمال لفظاً، و الغلو و التخلیط و المناکیر و أمثال ذلک معنی مما یضعف به الحدیث}}؛ تهذیب المقال، ج۳، ص۴۵۷، ش۲۲۶؛ رجال النجاشی، ص۹۲، ش۲۲۸.</ref>.
ابن ادریس تصدی قضاوت را برای واجد شرایط آن [[واجب کفایی]] دانسته و به استناد [[حدیث مشهور]]: [[خداوند]] هیچ امتی را که در میان آنان مردانی نباشند که [[حق]] [[ضعیف]] را بستاند، بر [[رستگاری]] نمی‌رساند<ref>مستدرک الوسائل، ج۴، ص۹۰۸.</ref> نظر برخی از [[محدثان]]<ref>السرائر، ج۲، ص۲۵ - ۲۴ و ۱۵۵-۱۵۳.</ref> را در اجتناب از آن توجیه می‌کند.


وی امر [[قضاوت]] را یکی از مصادیق بارز [[امر به معروف و نهی از منکر]] دانسته و آن را مشمول نظریة کلی در مورد اختیارات متصدیان [[فریضه]] امر به معروف و نهی از منکر به شمار آورده و با فرق‌گزاردن بین [[حکومت]] و قضاوت آن را دو مرحله‌ای کرده است.
[[شیخ طوسی]] نوشته است: {{عربی|"كان ثقة في أصحابنا فقيهاً، كثير الحديث صحيحه}}<ref>الفهرست (طوسی)، ص۶۴، ش۸۱.</ref>.
توضیح آنکه به [[اعتقاد]] [[ابن ادریس]] اظهارنظر نهایی در [[مخاصمات]]، و حل و فصل [[اختلاف‌ها]]، مرحله‌ای از حکومت و [[دادرسی]] و قضاوت عبارت از مرحله تنفیذ مقتضای حکومت و اجرای عملی [[رأی]] دادرسی است. [[ابن‌ادریس]] در دو جای کتاب خود به این نکته اشاره کرده است<ref>السرائر، ج۲، ص۲۵-۲۴ و ۱۵۵-۱۵۳.</ref>.


ابن ادریس با وجود اینکه قضاوت را از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر می‌داند و در امر به معروف و نهی از منکر اجرای مراتبی که منجر به [[خشونت]] و [[جرح]] می‌شود را بدون [[اذن امام]] جایز می‌شمارد؛ اما در [[تصدی]] [[مقام]] قضاوت می‌نویسد:
[[علامه حلی]] نیز او را در قسم اول کتابش ذکر کرده و نوشته است: {{عربی|"رحمه الله، أعتمد على روايته"}}<ref>خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۱۶، ش۱۴.</ref>.<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[رجال تفسیری ج۲ (کتاب)|رجال تفسیری]]، ج۲ ص ۶۲ -۶۳.</ref>
«[[مقام ولایت]] بر قضاوت برای کسی به رسمیت شناخته نمی‌شود مگر آنکه این [[ولایت]] از جانب [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} و به [[اذن]] وی [[تفویض]] شده باشد»<ref>السرائر، ج۲، ص۲۵-۲۴ و ۱۵۵-۱۵۳.</ref> و صرف‌نظر از این [[تعارض]]، اصولاً وی در باب [[جهاد]] به طور صریح، تصدی امر قضاوت در [[زمان غیبت]] را به عنوان [[منصب]] واگذار شده از طرف [[ائمه]]{{عم}} به [[فقهای شیعه]] نام برده است<ref>السرائر، ج۲، ص۲۵-۲۴ و ۱۵۵-۱۵۳.</ref>. حل این مشکل که در موارد مختلف به چشم می‌خورد، همان نکته‌ای است که در گذشته به آن اشاره کردیم که هرکجا شرط [[ولایت امام]]{{ع}} و اذن او آمده، باید عبارت تفویض به [[فقها]] در [[عصر غیبت]] را به آن افزود، تا از جمله به طور کامل بتوان استفاده کرد.


توضیحاتی که ابن ادریس در مورد شرایط قضاوت ارائه می‌دهد، حاکی از آن است که وی نیز مانند سایر [[فقهای شیعه]] [[قدرت علمی]] بر [[افتاء]] را شرط لازم [[توانایی]] [[قضاوت]] می‌داند، چنانکه تنفیذ آرای [[قضایی]] را نیز مسئولیتی بر عهده [[مجتهد]] می‌شمارد<ref>فقه سیاسی، ج۸، ص۷۵-۶۲.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۷۳.</ref>.
== منابع ==
 
==[[ابن ادریس]] (و [[دولت]])==
از مجموع آرای [[فقهی]] ابن ادریس مشخص است که استخراج یک [[نظام]] فراگیر [[سیاسی]] و دولتِ مبتنی بر [[نظریه]]«ابن ادریس» نه تنها امکان‌پذیر بوده، اصولاً واضح است که [[حکومت]] از دو نهاد جداگانه برخاسته از خواست و مشارکت عمومی [[مردم]] از یک‌سو و خواست و [[اقدام]] [[فقهای جامع‌الشرایط]] از سوی دیگر تشکیل می‌شود و در قالب تقسیم‌بندی سه قوه‌ای کنونی [[حکومت‌ها]]، در [[حقیقت]] [[قوه مجریه]] در [[اختیار]] [[حاکمیت]] عمومی [[ملت]] و دو [[قوه مقننه]] و قضاییه (افتاء و قضاوت) در اختیار فقهای جامع‌الشرایط قرار می‌گیرد.
 
[[تذکر]] این نکته در آرای سیاسی این [[فقیه]] پر جرأت و [[مقتدر]] سده [[ششم هجری]] می‌تواند مفید باشد که [[ضرورت]] تشکیل نظام فراگیر و دولت در دیدگاه وی به دو صورت قابل توجیه است که از مجموع آن دو، [[تئوری]] [[انقلاب]] و [[اندیشه]] انقلابی [[شیعه]] هم مشخص می‌شود:
#از راه [[مشارکت در نظام جور]] (در مواردی که [[مشروعیت]] دارد) و ایجاد [[دولت در دولت]]؛
#از طریق [[انجام وظیفه]] [[امر به معروف و نهی از منکر]] در بخش‌های اجرایی، افتایی و قضایی.
 
مفهوم این سخن آن است که در هر دو حالت، بنابر [[وظیفه]] امر به معروف و نهی از منکر که یک [[مسئولیت همگانی]] و در بخشی بدون شرط [[اذن امام]]{{ع}} است، عموم مردم [[مکلف]] به [[ایجاد قدرت]] سیاسی و [[تشکیل دولت]] به یکی از دو شکل مذکور هستند و در آن بخش نیز که احتیاج به احراز اذن امام{{ع}} وجود دارد بر فقهای شیعه لازم است که به یکی از دو صورت فوق، [[اقتدار]] و [[حکومت دینی]] را در افتاء و قضاوت و [[تنفیذ احکام]] جزایی [[اسلام]] به [[اجرا]] در آورند<ref>السرائر، ج۲، ص۲۵-۲۴ و ۱۵۵-۱۵۳.</ref>.<ref>فقه سیاسی، ج۸، ص۷۵-۶۲.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۷۳.</ref>.
 
== جستارهای وابسته ==
 
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده: 1100699.jpg|22px]] [[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه فقه سیاسی ج۱''']]
# [[پرونده: IM009726.jpg|22px]] [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[رجال تفسیری ج۲ (کتاب)|'''رجال تفسیری ج۲''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}



نسخهٔ ‏۱ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۱۷

مقدمه

احمد بن ادریس[۱] در سند بیش از صد روایت تفسیر کنز الدقائق و به نقل از کتاب الکافی، تفسیر علی بن ابراهیم و... واقع شده است: «فی تفسیر علي بن إبراهيم: أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فِي قَوْلِ اللَّهِ وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ[۲] قَالَ: إِمَامٌ بَعْدَ إِمَامٍ»[۳].[۴]

شرح حال راوی

احمد بن ادریس، یکی از مشهورترین راویان شیعه است که ترجمه‌اش در کتب رجالی ذکر شده است و با تعابیر گوناگون، مانند: احمد بن ادریس، احمد بن ادریس قمی، احمد بن ادریس قمی معلم، ابوعلی اشعری و ابوعلی اشعری قمی[۵]حدیث نقل کرده و در اسناد روایات قرار گرفته است و دو اثر علمی نیز با عنوان النوادر و المقت و التوبیخ از خودش به یادگار گذاشته است. کنیه‌اش «ابوعلی»، ملقب به معلم، اهل قم و از طایفه اشعریان بوده است.

نجاشی نوشته است: "أحمد بن إدريس بن أحمد أبوعلي الأشعري القمي؛ له كتاب نوادر، أخبرني عدة من أصحابنا إجازة عن أحمد بن جعفر بن سفيان عنه"[۶].

شیخ طوسی در کتاب الفهرست نوشته است: "أحمد بن إدريس أبوعلي الأشعري القمي؛ له كتاب النوادر، كتاب کثير الفوائد"[۷].

و در کتاب الرجال در دو موضع از وی یاد کرده است؛ یک بار در باب اول "باب من روى عنهم(ع)" در اصحاب امام عسکری(ع) نوشته است: "أحمد بن إدريس القمي المعلم، لحقه ولم يرو عنه"[۸]. و بار دوم در باب دوم در "باب من لم يرو عن واحد من الأئمة(ع)" نوشته است: "أحمد بن إدريس القمي الأشعري، يكنى أباعلي، وكان من القواد[۹]، وروى عنه التلعكبري[۱۰] قال: سمعت منه أحاديث يسيرة في دار إبن همام و ليس (لی له) منه إجازة"[۱۱].

ابن حجر عسقلانی، از رجالیان بزرگ اهل سنت، در کتاب رجالی خود از وی یاد کرده و نوشته است: "احمد بن إدريس الفاضل أبوعلي القمي الأشعري، من كبار مصنفي الرافضة مات سنة ست وثلاث مائة انتهي. وذكره أبوالحسن بن بابويه[۱۲] في تاريخ الري ونسبه فقال أحمد بن إدريس بن زكريا بن طهمان كان من قدماء الشيعة، روى عنه جماعة من شيوخ الشيعة منهم على بن الحسين بن موسى ومحمد بن الحسن بن الوليد، وقدم الری مجتازاً إلى مكة فمات بين مكة و الكوفة"[۱۳].[۱۴]

طبقه راوی

تاریخ ولادت احمد بن ادریس معلوم نیست، ولی تاریخ وفات او طبق نقل نجاشی، شیخ طوسی و ابن حجر عسقلانی، در سال ۳۰۶ ق در مسیر کوفه به مکه و در منطقه‌ای به نام القرعاء[۱۵] اتفاق افتاده است[۱۶].

وی عصر امام حسن عسکری(ع) را درک کرده، ولی از آن حضرت روایت نکرده است: لحقه و لم یرو عنه[۱۷].

آیة الله بروجردی وی را از طبقه هشتم دانسته است[۱۸].[۱۹]

استادان و شاگردان راوی

احمد بن ادریس اشعری از افراد بسیاری، از جمله: محمد بن عبدالجبار شیبانی، محمد بن حسان، عمران بن موسی، احمد بن محمد بن عیسی، حسین بن عبدالله بن صغیر، محمد بن احمد بن یحیی بن عمران اشعری، محمد بن اسماعیل، حسن بن علی کوفی، احمد بن ابی‌عبدالله برقی، حسن بن علی کوفی، عبدالله بن محمد[۲۰]، محمد بن حسین بن ابی‌خطاب، ابراهیم بن هاشم و عمرکی بن علی بوفکی[۲۱] روایت کرده است که از استادان وی به شمار می‌آیند.

همچنین راویان بسیاری از وی روایت کردند که از شاگردانش به حساب می‌آیند؛ از جمله: محمد بن یعقوب کلینی، محمد بن اسماعیل، علی بن ابراهیم بن هاشم، علی بن حسین بن بابویه، محمد بن حسن بن احمد بن ولید، محمد بن عباس[۲۲]، علی بن محمد بن قولویه، محمد بن قولویه، حسین بن احمد بن ادریس، ابراهیم بن محمد بن عباس ختلی، ابو محمد جعفر بن نعیم شاذانی و احمد بن محمد بن یحیی[۲۳].[۲۴]

مذهب راوی

بی‌شک احمد بن ادریس، یکی از فقها و محدثان مشهور امامیه به شمار می‌آید؛ از این رو، رجالیان بزرگ شیعه از وی با تعبیر "فقيهاً في أصحابنا"[۲۵] و ابن حجر عسقلانی با تعبیر "من كبار مصنفي الرافضة"[۲۶] از وی یاد کردند.[۲۷]

جایگاه حدیثی راوی

وثاقت احمد بن ادریس مورد اتفاق همه رجالیان است. نجاشی نوشته است: "كان ثقة، فقيهاً في أصحابنا، كثیر الحديث، صحيح الرواية[۲۸].

شیخ طوسی نوشته است: "كان ثقة في أصحابنا فقيهاً، كثير الحديث صحيحه[۲۹].

علامه حلی نیز او را در قسم اول کتابش ذکر کرده و نوشته است: "رحمه الله، أعتمد على روايته"[۳۰].[۳۱]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال النجاشی، ص۹۲، ش۲۲۸؛ رجال الطوسی، ص۳۹۷، ش۵۸۳۱؛ الفهرست (طوسی)، ص۶۴، ش۸۱؛ الرجال(إبن داود)، ص۲۳، ش۵۷ و۳۹۰؛ معالم العلماء، ص۱۵، ش۷۲؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۱۶، ش۱۴؛ نقد الرجال، ج۱، ص۱۰۴، ش۱۸۵؛ جامع الرواة، ج۱، ص۴۰؛ إکلیل المنهج، ص۱۰۱، ش۷۲؛ تعلیقة علی منهج المقال، ص۶۱؛ منتهی المقال، ج۱، ص۱۱۴؛ طرائف المقال، ج۱، ص۱۵۴، ش۷۵۷؛ تنقیح المقال، ج۵، ص۲۸۷، ش۷۷۳؛ أعیان الشیعة، ج۲، ص۴۷۷؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۵۶، ش۷۰۱؛ معجم رجال الحدیث، ج۲، ص۴۲، ش۴۲۷؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۱۳۸۶ ش۲۸۷. ب. منابع سنی: لسان المیزان، ج۱، ص۱۳۶، ش۴۲۳.
  2. «و ما برای آنان این گفتار را به هم پیوستیم باشد که پند گیرند» سوره قصص، آیه ۵۱.
  3. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۰، ص۸۱، به نقل از: تفسیر القمی، ج۲، ص۱۴۱.
  4. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۵۸.
  5. الکافی، ج۱، ص۲۵۳، ح۱؛ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳، ح۳؛ الکافی، ج۱، ص۲۲۲، ح۴؛ رجال البرقی، ص۶۰.
  6. رجال النجاشی، ص۹۲، ش۲۲۸.
  7. الفهرست (طوسی)، ص۶۴، ش۸۱؛ ابن شهر آشوب کتاب المقت و التوبیخ را هم اضافه کرده است؛ معالم العلماء، ص۱۵، ش۷۲.
  8. رجال الطوسی، ص۳۹۷، ش۵۸۳۱.
  9. القائد: اسم فاعل جقادة و قواد وقود؛ من یکون له الأمر والنهی فی الجیش و نحوه"؛ المصطلحات، ص۲۰۰۱.
  10. هارون بن موسی... أبومحمد، التلعکبری... کان وجها فی أصحابنا، ثقة معتمداً لا یطعن علیه... کنت أحضر فی داره مع ابنه أبی جعفر، و الناس یقرعون علیه؛ رجال النجاشی، ص۴۳۹.
  11. رجال الطوسی، ص۴۱۱، ش۵۹۵۶.
  12. مقصود شیخ منتجب الدین بن بابویه، صاحب کتاب الفهرست است که ابن حجر عسقلانی فراوان از کتاب تاریخ الری ایشان در لسان المیزان نقل کرده است.
  13. لسان المیزان، ج۱، ص۱۳۶، ش۴۲۳.
  14. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص۵۹ -۶۰.
  15. قاموس المحیط می‌نویسد: القرعاء منهل بطریق مکة، بین القادسیة، و العقبة؛ القاموس المحیط، ج۳، ص۶۷. حموی نوشته است: {{عربی|منزل فی طریق مکة من الکوفة، بعد المغیثة، و قبل واقصة، إذا کنت متوجهاً إلی مکة؛ معجم البلدان، ج۴، ص۳۲۵.
  16. مات أحمد بن إدریس بالقرعاء، سنة ست وثلاثمائة من طریق مکة علی طریق الکوفة؛ رجال النجاشی، ص۹۲، ش۲۲۸؛ و نیز ر.ک: الفهرست (طوسی)، ص۶۴، ش۸۱.
  17. رجال الطوسی، ص۳۹۷، ش۵۸۳۱.
  18. الموسوعة الرجالیة، ج۴، ص۳۸؛ ج۷، ص۴۸.
  19. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص۶۰ -۶۱.
  20. تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۴۰۸؛ ج۲، ص۸۰ و ۳۷۸؛ ج۳، ص۵۲۶؛ ج۴، ص۳۵۹؛ ج۵، ص۴۸۵، ۴۸۶؛ ج۷، ص۱۴۹، ۵۰۴؛ ج۱۰، ص۱۸۵؛ ج۱۳، ص۲۳۴.
  21. الإمامة و التبصرة، ص۱۲۰، ص۱۱۵؛ کامل الزیارات، ص۹۲، ح۱۸، و ۱۱۸، ح۳.
  22. تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۸۰، ص۲۵۲؛ ج۳، ص۵۲۶، ج۵، ص۴۸۵؛ ج۷، ص۵۰۴؛ ج۱۰، ص۲۴۹.
  23. کامل الزیارات، ص۲۹، ح۱۰ و ۹۲، ح۱۸؛ من لا یحضره الفقیه (المشیخة)، ج۴، ص۴۴۳؛ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳، ح۳؛ عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۲۵، ح۳ و ۳۱۱، ح۷۶.
  24. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص۶۱ -۶۲.
  25. رجال النجاشی، ص۹۲، ش۲۲۸؛ نیز ر.ک: الفهرست (طوسی)، ص۶۴، ش۸۱.
  26. لسان المیزان، ج۱، ص۱۳۶، ش۴۲۳.
  27. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۶۲.
  28. یکی از محققان درباره تعبیر صحیح الحدیث می‌نویسد: التصریح بصحة الحدیث یؤکد ما دل علیه التوثیق المطلق، من خلو روایته من الغلق و الإضطراب و الإجمال و الإهمال لفظاً، و الغلو و التخلیط و المناکیر و أمثال ذلک معنی مما یضعف به الحدیث؛ تهذیب المقال، ج۳، ص۴۵۷، ش۲۲۶؛ رجال النجاشی، ص۹۲، ش۲۲۸.
  29. الفهرست (طوسی)، ص۶۴، ش۸۱.
  30. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۱۶، ش۱۴.
  31. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۲ ص ۶۲ -۶۳.