حوادث شعب ابی‌طالب: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{امامت}} <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل...» ایجاد کرد)
 
خط ۲۶: خط ۲۶:
#در آن [[روزگار]] [[وسایل ارتباط جمعی]] وجود نداشت تا یک خبر را از دورترین نقطه روی زمین به سایر نقاط عالم مخابره کند و انظار جهانی را به یک حادثه جلب نماید.
#در آن [[روزگار]] [[وسایل ارتباط جمعی]] وجود نداشت تا یک خبر را از دورترین نقطه روی زمین به سایر نقاط عالم مخابره کند و انظار جهانی را به یک حادثه جلب نماید.
# [[تاریخ]] موجود ما واقعاً ناقص است. چه فاجعه‌ها، [[زلزله‌ها]] و سیل‌های وحشتناکی که در اعصار و قرون گذشته روی داد و ملّت‌های فراوانی را از بین برد، امّا ذکری از آنها در تاریخ نیامده است. حال روشن می‌شود که لازم نیست همه مردم شق القمر را بشناسند و تاریخ آن را به طور دقیق ضبط و ثبت کرده باشد<ref>همه باید بدانند، ص۸۴- ۹۰.</ref>.
# [[تاریخ]] موجود ما واقعاً ناقص است. چه فاجعه‌ها، [[زلزله‌ها]] و سیل‌های وحشتناکی که در اعصار و قرون گذشته روی داد و ملّت‌های فراوانی را از بین برد، امّا ذکری از آنها در تاریخ نیامده است. حال روشن می‌شود که لازم نیست همه مردم شق القمر را بشناسند و تاریخ آن را به طور دقیق ضبط و ثبت کرده باشد<ref>همه باید بدانند، ص۸۴- ۹۰.</ref>.
*در منطقه [[عربی]] و دیگر مناطق رصدخانه‌ای برای رصد اوضاع آسمانی وجود نداشت. در [[شرق]] و [[غرب]] عالم، فقط [[روم]] و یونان صاحب رصدخانه بودند امّا معلوم نیست، در آن زمان رصدکننده‌ای وجود داشته است. علاوه بر این، سرزمین‌های غربی که به این مسأله اهمیت می‌دادند با [[شهر]] [[مکّه]] اختلاف‌ افق داشتند. حسب تصریح برخی [[روایات]]، ماه به صورت [[بدر]] بود و به هنگام طلوع دو پاره شد و مدتی اندک دوام داشت. سپس به هم آمد. بنابراین وقتی در [[سرزمین]] [[مغرب]] طلوع کرد، به هم برآمده بود<ref>المیزان، ج۱۹، ص۶۵.</ref>..<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۳۷۱.</ref>.
*در منطقه [[عربی]] و دیگر مناطق رصدخانه‌ای برای رصد اوضاع آسمانی وجود نداشت. در [[شرق]] و [[غرب]] عالم، فقط [[روم]] و یونان صاحب رصدخانه بودند امّا معلوم نیست، در آن زمان رصدکننده‌ای وجود داشته است. علاوه بر این، سرزمین‌های غربی که به این مسأله اهمیت می‌دادند با [[شهر]] [[مکّه]] اختلاف‌ افق داشتند. حسب تصریح برخی [[روایات]]، ماه به صورت [[بدر]] بود و به هنگام طلوع دو پاره شد و مدتی اندک دوام داشت. سپس به هم آمد. بنابراین وقتی در [[سرزمین]] [[مغرب]] طلوع کرد، به هم برآمده بود<ref>المیزان، ج۱۹، ص۶۵.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۳۷۱.</ref>.
 
==نقض پیمان‌==
تقریبا سه سال پس از آغاز [[محاصره]] [[مسلمانان]] در [[شعب ابوطالب]]، [[رسول خدا]]{{صل}} عمویش را خبر داد که موریانه همه نوشته‌های [[صحیفه]] را که محتوای آن [[ظلم و ستم]]، و بریدن [[پیوندهای خویشاوندی]] است؛ خورده، مگر جمله‌ای که [[اسم خداوند]] در آن آمده است. [[ابوطالب]] همراه [[فرزندان هاشم]] از شعب بیرون آمد و به سراغ [[قریش]] رفت.
 
[[مشرکان]] گفتند: [[گرسنگی]] آنان را بیرون کرده است. به ابوطالب گفتند: ای ابوطالب؛ هنگام آن رسیده که [[عهد]] [[خویشاوندی]] را یادآوری و با قومت [[صلح]] کنی. ابوطالب گفت: برای کار خیری نزد شما آمده‌ام. هم اکنون [[عهدنامه]] خود را بیاورید. شاید گشایشی در آن پیدا کنیم. عهدنامه را آوردند. همچنان مهرها بر آن باقی بود. ابوطالب گفت: آیا چیزی از آن [[انکار]] می‌کنید؟ گفتند: نه، همان عهدنامه است. گفت: برادرزاده‌ام که هرگز به من [[دروغ]] نگفته، مرا خبر داد که [[خدا]] موریانه را بر آن گماشته و هرچه جز [[نام خدا]] در آن بوده، همه را خورده است. اگر سخنش راست باشد، آیا از ظلم و ستم بر ما دست می‌کشید؟ گفتند:
دست برمی‌داریم و کاری نداریم. گفت: من هم اگر سخنش دروغ باشد، او را به شما می‌دهم تا بکشید. گفتند: ابوطالب؛ [[انصاف]] دادی. پس مهر عهدنامه شکسته شد، و دیدند که موریانه هر چه جز نام خدا در آن بوده، همه را خورده است. مسلمانان [[تکبیر]] گفتند و چهره بزرگان قریش درهم کشیده شد. ابوطالب گفت: آیا روشن شد، کدام یک از ما به [[سحر]] و [[جادو]] سزاوارتریم؟ در آن [[روز]] جمع زیادی از [[مردم]] [[مسلمان]] شدند، امّا مشرکان به همین قانع نشدند، بلکه بر عنادشان افزوده شد و همچنان به مفاد عهدنامه پایبند ماندند تا این که گروهی از آنان محتوای آن را نقض کردند. از جمله: [[بنی هشام بن عمرو بن ربیعه]]، [[زهیر بن امیة بن مغیره]]، [[مطعم بن عدی]]، [[ابوالبختری بن هشام]] و [[زمعة بن اسود]].
 
همه اینان رابطه نسبی با هاشم و مطلب داشتند. آنان در [[نقض]] [[صحیفه]] [[قریش]] سخن گفتند. [[ابوجهل]]: به معارضه برخاست، امّا به او توجّه نکردند. [[عهدنامه]] قریش پاره و [[عهد]] آن شکسته شد. [[بنی هاشم]] از [[شعب ابوطالب]] بیرون آمدند<ref>بنگرید: سیره ابن هشام، ج۲، ص۱۶؛ دلائل النبوه، ج۲، ص۳۱۲؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱؛ سیره دحلان، ص۱۳۷- ۱۳۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۸۸؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۸۵- ۸۶؛ سیره ابن کثیر، ج۲، ص۴۴.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[سیرت جاودانه ج۱ (کتاب)|سیرت جاودانه ج۱]]، ص ۳۸۶.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۶ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۳۶

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

شق القمر

معجزه شقّ القمر: دو پاره شدن ماه، در سال هشتم بعثت انجام شد که هنوز مسلمانان در شعب ابوطالب در محاصره بودند[۱]. در روایات فراوانی آمده قریش از رسول خدا(ص) درخواست آیتی کردند. آن حضرت از خدا خواست و ماه به دونیم تقسیم شد. چنان که همه آن را دیدند. سپس به هم آمد. قریش گفتند: این همان سحر همیشگی اوست. پس این آیه نازل شد: اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ * وَإِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ[۲].

در یک روایت آمده، قریش گفتند: منتظر مسافران باشید تا مگر آنان چه می‌گویند؛ زیرا محمّد نمی‌تواند همه مردم را جادو کند. وقتی مسافران رسیدند، از آنها در این باره پرسیدند. پاسخ گفتند: آری، ما آن را دیدیم. خداوند نازل فرمود: اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ[۳].

سید شریف جرجانی در شرح المواقف و ابن سبکی در شرح المختصر، این حدیث را متواتر خوانده بیان کرده‌اند که اهل سنّت در تواتر آن تردیدی ندارند[۴]. علّامه طباطبائی می‌گوید: شق القمر: دو پاره شدن ماه برای رسول خدا(ص) در روایات فراوانی از ائمه(ع) به ما رسیده و علمای حدیث و دیگر دانشمندان شیعه آن را بی‌تردید پذیرفته‌اند[۵].

به هر حال چنان که برخی از بزرگان گفته‌اند: شق القمر را نمی‌توان از ضروریات دین به حساب آورد[۶]. در ردّ شق القمر گفته‌اند: اگر ماه دو پاره شده است، می‌بایست همه مردم می‌دیدند و رصدکنندگان غرب و شرق آن را ثبت می‌کردند؛ زیرا این حادثه از شگفت‌ترین نشانه‌های آسمانی و حوادث کیهانی است و انگیزه‌های کافی برای شنیدن و نقل آن وجود دارد.

در پاسخ به این ایراد گفته‌اند:

  • احتمال دارد که مورد غفلت واقع شده باشد. بنابراین دلیلی ندارد که همه حوادث زمینی و آسمانی برای مردم معلوم و محفوظ بوده آیندگان از گذشتگان به ارث برند[۷]. در توضیح این مطلب یکی از بزرگان، چنین می‌گوید:
  1. شق القمر در یک نیمکره زمین صورت گرفته است. بنابراین کسانی که‌ در نیمکره دیگر (منطقه روز) بوده‌اند، آن را ندیده‌اند.
  2. در این نیمکره نیز هرگاه حادثه آسمانی پس از نیمه شب روی دهد، بیشتر مردم نخواهند دید؛ زیرا همه در این زمان در خواب هستند.
  3. چه بسا در برخی مناطق آسمان ابری باشد و ماه دیده نشود.
  4. حوادث آسمانی، هنگامی جلب نظر می‌کند که همراه رعد و برق باشد یا تأثیر غیر عادی بر جای گذارد. چنان که مثلا در کسوف، نور خورشید کم می‌شود. هنگامی چنین واقعه‌ای قابل توجّه خواهد بود که زمانی نسبتا دراز به طول انجامد.
  5. از این گذشته مردم سابق چندان اهمیّتی به آسمان و پیگیری حوادث کیهانی و اجرام آسمانی نمی‌دادند.
  6. در آن روزگار وسایل ارتباط جمعی وجود نداشت تا یک خبر را از دورترین نقطه روی زمین به سایر نقاط عالم مخابره کند و انظار جهانی را به یک حادثه جلب نماید.
  7. تاریخ موجود ما واقعاً ناقص است. چه فاجعه‌ها، زلزله‌ها و سیل‌های وحشتناکی که در اعصار و قرون گذشته روی داد و ملّت‌های فراوانی را از بین برد، امّا ذکری از آنها در تاریخ نیامده است. حال روشن می‌شود که لازم نیست همه مردم شق القمر را بشناسند و تاریخ آن را به طور دقیق ضبط و ثبت کرده باشد[۸].
  • در منطقه عربی و دیگر مناطق رصدخانه‌ای برای رصد اوضاع آسمانی وجود نداشت. در شرق و غرب عالم، فقط روم و یونان صاحب رصدخانه بودند امّا معلوم نیست، در آن زمان رصدکننده‌ای وجود داشته است. علاوه بر این، سرزمین‌های غربی که به این مسأله اهمیت می‌دادند با شهر مکّه اختلاف‌ افق داشتند. حسب تصریح برخی روایات، ماه به صورت بدر بود و به هنگام طلوع دو پاره شد و مدتی اندک دوام داشت. سپس به هم آمد. بنابراین وقتی در سرزمین مغرب طلوع کرد، به هم برآمده بود[۹].[۱۰].

نقض پیمان‌

تقریبا سه سال پس از آغاز محاصره مسلمانان در شعب ابوطالب، رسول خدا(ص) عمویش را خبر داد که موریانه همه نوشته‌های صحیفه را که محتوای آن ظلم و ستم، و بریدن پیوندهای خویشاوندی است؛ خورده، مگر جمله‌ای که اسم خداوند در آن آمده است. ابوطالب همراه فرزندان هاشم از شعب بیرون آمد و به سراغ قریش رفت.

مشرکان گفتند: گرسنگی آنان را بیرون کرده است. به ابوطالب گفتند: ای ابوطالب؛ هنگام آن رسیده که عهد خویشاوندی را یادآوری و با قومت صلح کنی. ابوطالب گفت: برای کار خیری نزد شما آمده‌ام. هم اکنون عهدنامه خود را بیاورید. شاید گشایشی در آن پیدا کنیم. عهدنامه را آوردند. همچنان مهرها بر آن باقی بود. ابوطالب گفت: آیا چیزی از آن انکار می‌کنید؟ گفتند: نه، همان عهدنامه است. گفت: برادرزاده‌ام که هرگز به من دروغ نگفته، مرا خبر داد که خدا موریانه را بر آن گماشته و هرچه جز نام خدا در آن بوده، همه را خورده است. اگر سخنش راست باشد، آیا از ظلم و ستم بر ما دست می‌کشید؟ گفتند: دست برمی‌داریم و کاری نداریم. گفت: من هم اگر سخنش دروغ باشد، او را به شما می‌دهم تا بکشید. گفتند: ابوطالب؛ انصاف دادی. پس مهر عهدنامه شکسته شد، و دیدند که موریانه هر چه جز نام خدا در آن بوده، همه را خورده است. مسلمانان تکبیر گفتند و چهره بزرگان قریش درهم کشیده شد. ابوطالب گفت: آیا روشن شد، کدام یک از ما به سحر و جادو سزاوارتریم؟ در آن روز جمع زیادی از مردم مسلمان شدند، امّا مشرکان به همین قانع نشدند، بلکه بر عنادشان افزوده شد و همچنان به مفاد عهدنامه پایبند ماندند تا این که گروهی از آنان محتوای آن را نقض کردند. از جمله: بنی هشام بن عمرو بن ربیعه، زهیر بن امیة بن مغیره، مطعم بن عدی، ابوالبختری بن هشام و زمعة بن اسود.

همه اینان رابطه نسبی با هاشم و مطلب داشتند. آنان در نقض صحیفه قریش سخن گفتند. ابوجهل: به معارضه برخاست، امّا به او توجّه نکردند. عهدنامه قریش پاره و عهد آن شکسته شد. بنی هاشم از شعب ابوطالب بیرون آمدند[۱۱].[۱۲].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. المیزان، ج۱۹، ص۶۲- ۶۴.
  2. «رستخیز بسی نزدیک شد و ماه از میان شکافت * و چون معجزه‌ای ببینند روی می‌گردانند و می‌گویند: جادویی همیشگی است» سوره قمر، آیه ۱-۲.
  3. الدر المنثور، ج۶، ص۱۳۳؛ مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۱۲۲.
  4. المیزان، ج۱۹، ص۶۰.
  5. المیزان، ج۱۹، ص۶۱؛ بحار الانوار، ج۱۷، ص۳۴۸- ۳۵۹.
  6. بنگرید: همه باید بدانند، ص۷۵.
  7. المیزان، ج۱۹، ص۶۴.
  8. همه باید بدانند، ص۸۴- ۹۰.
  9. المیزان، ج۱۹، ص۶۵.
  10. عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص ۳۷۱.
  11. بنگرید: سیره ابن هشام، ج۲، ص۱۶؛ دلائل النبوه، ج۲، ص۳۱۲؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۱؛ سیره دحلان، ص۱۳۷- ۱۳۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۸۸؛ البدایة و النهایه، ج۳، ص۸۵- ۸۶؛ سیره ابن کثیر، ج۲، ص۴۴.
  12. عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص ۳۸۶.