معصوم چگونه عالم به غیب میشود؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]]]] :::::: +]]]] )) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پایان پرسشهای وابسته}} +{{پایان پرسش وابسته}})) |
||
خط ۱۶۸: | خط ۱۶۸: | ||
# [[آیا علم غیب معصوم مطلق است؟ (پرسش)]] | # [[آیا علم غیب معصوم مطلق است؟ (پرسش)]] | ||
# [[آیا علم غیب معصوم ذاتی است یا اکتسابی؟ (پرسش)]] | # [[آیا علم غیب معصوم ذاتی است یا اکتسابی؟ (پرسش)]] | ||
{{پایان | {{پایان پرسش وابسته}} | ||
==[[:رده:آثار علم غیب معصوم|منبعشناسی جامع علم غیب معصوم]]== | ==[[:رده:آثار علم غیب معصوم|منبعشناسی جامع علم غیب معصوم]]== |
نسخهٔ ۳۰ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۰۹
معصوم چگونه عالم به غیب میشود؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
معصوم چگونه عالم به غیب میشود؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
آیتالله فاضل لنکرانی و آیتالله اشراقی در کتاب «پاسداران وحی» در اینباره گفتهاند:
«آگاهی امامان معصوم(ع) و جانشینان پیامبر(ص)، از غیب، اگرچه بیواسطه و از طریق وحی نیست، اما بر اساسِ آن چه در منابع روایی ما آمده است، آنها به هدایت پیامبر(ص) و در پرتو تعالیم او، به قلمرو غیب راه مییابند. و از آنجا که امامت در راستایِ اهداف رسالت، و امام(ع) بر اساس نصب الهی، مسئولیت تبیین و تشریح آموزههای وحی و حفظ و نگهداری آنها را بر عهده دارد از برخورداری چنین موهبتی ناگزیر است، تا بتواند حقایق وحی را درست تبیین کند و به گونهای صحیح هدفهای رسالت را جامه عمل پوشد. به تعبیر دیگر، مناصبی که امام(ع) پس از پیامبر(ص) ، دارد، لازمه اش دانش فراوان و آگاهی از غیب است. تبیین و تفسیر وحی، که حقایقِ تُو در تُویِ آن، فراتر از دانش و خرد بشری است و همین طور، دخالت در سرنوشت انسانها و هدایت آنان به راهی که نهایت آن قرب پروردگار است، جز با دانش فرابشری و آگاهی از غیب، امکان پذیر نیست. ما بر این ادّعا نیستیم که صراحت آیات مربوط به دانش غیب، حاکی از آن است که امام(ع) مانند پیامبر(ص)، تنها از طریق وحی و بیهیچ واسطه، از علم غیب برخوردار است؛ بلکه، با استناد به دو مقدمه ذیل، که در بررسیهای پیشین از مضامین آیات برآمده است، پی می بریم که امام(ع)، اگرچه به طور مستقیم و از راه وحی از دانش غیب برخوردار نشده است، و امّا در پـرتو آموزههای نورانی نبوت و در روشنایِ تعلیم و تـربیت و هدایت پیامبر، به این موهبت الهی و فیض ربانی دست یافته است. و آن دو مقدّمه عبارت اند از:
- به استناد مفادِ صریح آیات مربوط به رهبری امت اسلامی، پس از رسول خدا، و با تأکید و تنصیص روایات رسیده از پیامبر(ص) و ابلاغ عملی آن حضرت در مواضع مختلف، که به برخی از آنها در پیش اشاره شد، امام علی بن ابی طالب(ع) و دیگر امامان شیعه(ع) یکی پس از دیگری، تا امام مهدی(ع) همگی با گزینش خداوند و ابلاغ پیامبر(ص) همه منصبهای نبوت و رسالت را؛ از قبیل تبیین معارف و تشریح احکام عملی اسلام و مبانی اخلاق دینی و تربیت مسلمانان و تأسیس حکومت و اجرای منویات وحی و اداره همه نهادهای جامعه دینی جز دریافت وحی بر عهده دارند.
- تبیین معارف و همه آنچه در مقدمه یکم یاد شد، جز در پرتوِ دانش غیب و آگاهی از حقایق پوشیده و نهان و فراتر از دانش های بشری، امکان پذیر نیست.
از این رو، امام(ع)، اگرچه با واسطه پیامبر(ص) و تعالیم نبوت، مانند خود پیامبر(ص)، از دانش غیب آگاه است. و این آگاهی از غیب، حقیقت انکارناپذیری است، که هم از سوی پیامبر(ص)، و هم در روایات معصومین(ع) به تأکید، بدان پرداخته شده است.»[۱].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیتالله مکارم شیرازی؛ |
---|
آیتالله ناصر مکارم شیرازی در کتاب «پیام قرآن» در اینباره گفتهاند:
«در پارهای از روایات تصریح شده است که ائمه همه علوم را از ناحیه خداوند دریافت میدارند مثلاً: (۱): امام رضا (ع) درباره امامت فرمود: هنگامی که خداوند کسی را برای مردم بر میگزیند چشمههای حکمت را در دلش قرار میدهد و علم را به وی الهام میکند تا برای جواب از هیچ سؤالی درنمانده و در تشخیص حق سرگردان نشود. (۲): امام صادق(ع) فرمودهاند: کسی که گمان کند خدا بندهای را حجت خویش در زمین قرار داده، سپس تمام آنچه را او به آن نیاز دارد از وی پنهان میکند بر خدا افتراء زده است. ملاحظه میفرمائید که در روایت اول تصریح دارد بگونهای علم به امامان(ع) الهام میشود که از هیچ سؤالی درنمانند و در روایت دوم ظاهر میشود هر کس بگوید که خداوند همه علوم مورد نیاز امام را به او نداده به خدا افتراء زده، بنابراین نیازی به اکتساب نیست»[۲].
|
۲. آیتالله مصباح یزدی؛ |
---|
آیتالله مصباح یزدی در کتاب «آموزش عقاید» در اینباره گفته است:
«علوم ائمه اهل بیت (ع) منحصر به آنچه از پیامبر اکرم (ص) بیواسطه یا باواسطه شنیده بودند نبوده است بلکه ایشان از نوعی علوم غیرعادی نیز بهرهمند بودهاند که بهصورت الهام و تحدیث[۳] به ایشان افاضه میشده است؛ نظیر: الهامی که به خضر و ذوالقرنین[۴] و حضرت مریم و مادر موسی (ع) شده[۵] و بعضاً در قرآن کریم، تعبیر به وحی گردیده که البته منظور از آن، وحی نبوت نیست، و با چنین علمی بوده که بعضی از ائمه اطهار (ع) که در سنین طفولیت به مقام امامت میرسیدند از همه چیز آگاه بودند و نیازی به تعلّم و فراگیری از دیگران نداشتند»[۶].
|
۳. حجت الاسلام و المسلمین نجفی یزدی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین نجفی یزدی در کتاب «پیشگوییهای امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب» در اینباره گفته است:
«ابن عباس گوید: روزی عمر بن خطاب به امیرالمؤمنین با اعتراض گفت: ای اباالحسن وقتی از تو سؤالی میکنند چرا شما در نظر دادن شتاب میکنی؟ یعنی چرا با درنگ و تفکر پاسخ نمیدهی حضرت علی(ع) در پاسخ او، دست خود را باز کرده، فرمود: این چند تاست؟ عمر گفت: پنجتا، فرمود: چرا در نظر دادن عجله کردی؟ عمر گفت: این مسأله جزیی بر من پوشیده نیست یعنی نیاز به درنگ ندارد حضرت فرمود: من در اموری که بر من پوشیده نیست پر شتابترم[۷] یعنی علوم در نزد من همچون این مسأله ساده است و نیاز به درنگ و تفکر ندارد»[۸].
|
۴. حجت الاسلام و المسلمین سجادی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین سجادی در کتاب «پرچمداران هدایت» در اینباره گفتهاست:
«باید توجه داشت که عالم به اسرار و علوم غیب، فقط خداوند است و او به پیامبران و رسولان خود غیب را میآموزد و امامان از طریق پیامبر اکرم (ص) بر علوم غیبی اطلاع مییابند. چون آنان در تبلیغ شریک پیامبر میباشند. (...) پیامبر (ص) نیز به امام علی(ع) فرمودند: «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی»[۹] پس همانگونه که امام علی(ع) شریک و وزیر پیامبر و واقف بر علوم غیبی است؛ ائمه معصومین(ع) نیز مقام وزارت رسول خدا را دارا بوده و عالم به غیب میباشند».[۱۰].
|
۵. حجت الاسلام و المسلمین رضایی اصفهانی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد علی رضایی اصفهانی در کتاب «پرسشهای قرآنی جوانان» در اینباره گفته است:
«آگاهی پیامبران و پیشوایان معصوم بر غیب بر دو گونه تصور میشود:
|
۶. حجت الاسلام و المسلمین حسینی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید جواد حسینی - با نام مستعار حسین تربتی - در مقاله «خبرهای غیبی در نهج البلاغه» در اینباره گفته است:
«خبرهای غیبی نهج البلاغه، حاکی از این مطلب است که امیرالمؤمنین(ع) علاوه بر آگاهیهای حسی و عقلی، از منبع سومی نیز بهرهمند میشدند و کسب آگاهی میکردند که آن آگاهیها را هرگز نمیتوان از طریق حس و عقل کشف کرد. گزارش از غیب، فقط مخصوص انبیاء و رسولان نیست که نتوانیم آن را به امام(ع) نسبت دهیم، بلکه نشانه صفای روح و ذهن و تأیید الهی است و حاکی از آنکه انسانی به چنان مقام و درجهای رسیده باشد که بتواند مرزهای زمان را در هم شکند و حوادث و رویدادها را پیش از وقوع، درک و احساس کند و یا مکان و حجاب داده را در هم بکوبد و با حوادث دور از محیط خود ارتباط برقرار سازد و آن را لمس نماید. از نظر قوانین مادی، انسانی که در میان حجاب ماده و حصار تنگ زمان و مکان گرفتار است نمیتواند حوادث و اتفاقاتی را که با او هم زمان و هم مکان نیستند لمس کند. اما بعد معنوی انسان و ارتباط ضمیر پاک انسانهای بزرگ فراتر از قوانین محدود این جهان مادی است و آنجا که انسان با زیر پا گذاشتن نفس سرکش، قلب خویش را با خدای لایزال پیوند میزند، خداوند نیز او را از خزانه غیب پشتیبانی میکند. آگاهی پیامبران و پیشوایان از غیب، بر دو گونه تقسیم میشود:
|
۷. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین موسوی، در کتاب «گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی» در اینباره گفته است:
«انبیا و ائمه(ع) از دو نوع علم برخوردارند، یکی علمی است که از راههای غیرعادی و غیر متعارف به دست میآید که آنها با این علم به حقایق و جهان هستی در هرگونه شرایطی وجود داشته باشند، به اذن خداوند آگاه هستند، اعم از آنها که تحت حس قرار دارند و آنها که بیرون از دایره حس میباشند. این گونه علم موهبتی قابل هیچ گونه تخلّفی نیست و تغییر نمیپذیرد؛ به اصطلاح علمی است به آنچه در لوح محفوظ ثبت شده و آگاهی است از آن چه قضای حتمی خداوندی به آن تعلق گرفته است. لازمه این مطلب این است که هیچ گونه تکلیفی به متعلق این گونه علم از آن جهت که متعلق این گونه علم است و حتمیالوقوع میباشد، تعلق نمیگیرد و همچنین قصد و طلبی از انسان با او ارتباط پیدا نمیکند، زیرا تکلیف همواره از راه امکان به فعل تعلق میگیرد و از راه این که فعل و ترک هر دو در اختیار مکلفاند فعل یا ترک خواسته میشود و اما از جهت ضروریالوقوع متعلق قضای حتمی بودن آن، محال است که مورد تکلیف قرار گیرد[۱۳]. بنابراین، پیامبر(ص) و امام(ع) در پرتو ولایت، حوادث و پیشآمدها را از افق بالا میبینند و بر اثر علم و آگاهی ماورای طبیعی از علل و انگیزهها، از جریانها و رویدادها مطلع و باخبر هستند، ولی در عین حال روی مصالحی از این علم و آگاهی در کار شخصی و امور مربوط به اجتماع استفاده نمیکردند، مگر در مواردی که خداوند به آنها اجازه میداد، که از علوم غیرعادی برای اعجاز و اثبات حق بودن دعوت و یا دعوی استفاده میکردند. پس استفاده از علوم غیرعادی به اذن خاص الهی بستگی داشت، نه به اراده خودشان، چرا که آن ذوات نورانی در تمام ابعاد علمی و عملی معصوم و مصون بودند و اراده آنان تابع اراده الهی بود، لذا هرگز در استفاده از علوم غیرعادی، از امر خداوند سرپیچی نمیکردند. دیگری علمی که از راههای عادی به دست میآید. با توجه به این که دنیا نشئه تکلیف است و انبیا و ائمه(ع) نیز همانند مردم، مکلّف به تکلیف الهی بودند، باید طبق علم عادی رفتار میکردند، حتی در قضا نیز مأمور بودند که به علم عادی عمل کنند، به همین سبب پیغمبر اکرم(ص) فرمود: هرگز به قضای من مغرور نشوید و نگویید چون پیغمبر(ص) در این نزاع به نفع ما داوری کرد، پس حق با ماست، زیرا من نیز در بین شما با شهادت و قسم حکم میکنم، در حالی که برخی از شما در اقامه دلیلِ محکمه پسند، قویتر و خوشبیانتر از طرف مقابل خود است. پس هر کس که به نفع او حکم کردم، ولی حق با طرف مقابل بود، بداند که قضای من چیزی را تغییر نمیدهد، بلکه او قطعهای آتش را به خانه خود خواهد برد:«إِنَّمَا أَقْضِی بَینَکمْ بِالْبَيِّینَاتِ وَ اَلْأَیمَانِ وَ بَعْضُککمْ أَلْحَنُ بِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْضٍ، فَأَيُّیمَا رَجُلٍ قَطَعْتُ لَهُ مِنْ مَالِ أَخِیهِ شَیئاً فَإِنَّمَا قَطَعْتُ لَهُ بِهِ قِطْعَةً مِنَ اَلنَّارِ»[۱۴]. بنابراین، آگاهی ائمه(ع) از سرنوشت غیبی خودشان تکلیفآور نبود، از این جهت از آن علم استفاده نمیکردند، مگر در مواردی خاص که از سوی خداوند متعال مأمور استفاده از آن میشدند، وگرنه معیار تکلیف، علم عادی بود، نه علم غیر عادی»[۱۵]. |
۸. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛ |
---|
پژوهشگران «وبگاه پرسمان» وابسته به «نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها» در پاسخ به این پرسش آورده اند:
|
۹. پژوهشگران وبگاه بیان معرفت؛ |
---|
پژوهشگران وبگاه بیان معرفت، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«علومی که امامان معصوم(ع) از آنها برخوردارند میتوان به دو دسته تقسیم نمود به این بیان که از دو منبع سرچشمه میگیرند:
|
۱۰. پژوهشگران مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی؛ |
---|
پژوهشگران مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«در عین حال، قطع شدن وحی، به معنای قطع رابطه خداوند با انسان کامل مانند امام و پیشوای معصوم نیست. آنها به طریق دیگر به منبع غیب اتصال دارند و حقایق را از منبع پرفیض الهی دریافت میکنند. آنها به جهت این که پیشوا و امام هستند، علم و دانشهای خویش را از طرف خداوند دریافت میکنند و دارای علم لدنی الهی هستند. این دریافت حقایق و علوم و دانش و اطلاع بر اسرار غیب را، وحی نمیگویند؛ بلکه به آن الهام میگویند. بنابراین، اگر چه وحی قطع شده است، اما الهام الهی که نوع دیگری از وحی میباشد، برای امامان وجود دارد. بر اساس روایات، امامان دست آموز الهام غیبیاند و صدای غیب را میشنوند؛ اما بر طبق عقیده برخی از بزرگان، فرشته را نمیبینند؛ به خلاف پیامبر که سخن فرشته را میشنود و گاه خود ملک را نیز میبیند. این الهام، نظیر الهامی است که به حضرت خضر، ذوالقرنین، حضرت مریم و مادر موسی شده است. گاهی در قرآن کریم، از این معنا تعبیر به وحی گردیده که البته منظور از آن، وحی نبوت نیست. حضرت رضا(ع) در ضمن حدیث مفصلی درباره امامت فرمود: هنگامی که خدای متعال کسی را به عنوان امام برای مردم برمیگزیند، به او سعه صدر عطا میکند و چشمههای حکمت را در دلش قرار میدهد و علم را به وی الهام میکند تا در پاسخ به هیچ سؤالی درنماند و در تشخیص حق، سرگردان نشود. پس او معصوم و مورد تأیید و توفیق و تسدید الهی بوده، از خطاها و لغزشها در امان خواهد بود. باید توجه داشت امام کسی است که از وجودی برتر در عصر خود برخوردار بوده، در نقطه اوج و قلّه هرم هستی قرار دارد. از این رو، باطن امام نیز همانند باطن پیامبر، با نور ولایت حق روشن بوده، با عالم حقایق و معانی غیبی ارتباط دارد. امام نیز همانند پیامبر، واسطه فیض میان خلق و حق، عامل ارتباط خلق با حق و حافظ حریم وحی و شریعت است؛ امّا پیامبر نیست؛ یعنی مقام و شأن و مسؤلیت نبوی و رسالت را به او نداده اند»[۲۰]. «آگاهی معصومان از امور غیبی به خواست و اراده آنان باشد. یعنی میتوان دانش غیبی را به نامهای در بسته همانند دانست که برای آگهی از محتوا، باید در نامه را گشود. که این خواستن و دانستن، وابسته به وجود مصلحت و حکمت است و چه بسا امام نخواهد و در نتیجه نداند. اما همواره آن چه حجت پروردگار را از دیگران جدا میسازد و او را در جایگاهی برتر از همه مینشاند، این است که اگر او بخواهد از چیزی آگاه شود، میتواند»[۲۱]. |
۱۱. پژوهشگران وبگاه رهروان ولایت؛ |
---|
پژوهشگران رهروان ولایت، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«از موضوعات مربوط به علم غیب امام که اندیشمندان بسیاری را به خود مشغول داشته و رازش برای بسیاری کسان هم چنان پوشیده مانده است، فعلی یا ارادی بودن و به تعبیر دیگر مطلق یا مشروط بودن این گونه آگاهی است. بررسی این مسأله، نیازمند توضیح برخی اصطلاحات و واژههاست که مختصراً از نظر میگذرانیم: علم فعلی: مقصود از علم فعلی در این جا وضوح و انکشاف بالفعل معلومات نزد عالم است. به این معنا که شخصی همواره و در همه حال از چنین علمی برخوردار بوده و نیازی به تأمل، توجه، اراده و امثال اینها ندارد. بنابر این علم فعلی (بالفعل) در برابر علم ارادی (بالقوه) است نه علم فعلی در مقابل علم انفعالی که در مورد ذات حق تعالی مطرح شده و منشأ فیضان در خارج است. علم ارادی: مقصود از علم ارادی، علمی است که منوط به خواست و اراده شخص باشد که در برابر علم فعلی به کار میرود. درباره کیفیت علم غیب امام دو نظریه مطرح است که دلایل و شواهد هر یک در پی میآید. نکته قابل ذکر آن است که تمامی علما و اندیشمندان بر بالفعل بودن دانش غیبی امام در بعد تشریع اتفاق نظر دارند، چرا که به عقیده آنها این علوم لازمه مقام امامت و ضروری آن است و امام باید همیشه و در همه حال از چنین علمی برخوردار باشد. بنابر این اختلاف نظر در این مسأله بر سر علوم غیبی فراتر از بعد تشریع است که آیا اطلاع امام از آنها فعلی است یا ارادی؟
تمامی این موارد شاهد و گواهی است بر این که بندگان برگزیده الهی همیشه و در همه حال از دانش غیبی بالفعل برخوردار نبوده، بلکه این امر منوط به خواست و اراده آنهاست (...). علم فعلی و مطلق: در مقابل دیدگاه نخست، برخی از علما و بزرگان دین بر این باورند که بندگان برگزیده الهی، همواره از همه امور مربوط به گذشته، حال و آینده آگاهند و چیزی از رویدادهای جهان بر آنان پوشیده نمیماند. از نظر این گروه احادیث فراوانی که ناظر به آگاهی امام از "علم ما کان و ما یکون" میباشد و گستره علم غیب امام را بیان میدارد(...)؛ این دیدگاه غالباً از سوی فلاسفه و عرفا مطرح شده صدر المتألهین شیرازی، با توجه به مشرب خاص خود به بررسی این مسأله پرداخته است به عقیده وی انبیا و اولیا صاحب نفوس قدسیهاند و صاحب چنین نفسی به خاطر شدت نورانیت و تمامیت استعداد، جهانی عقلی است که همه موجودات عقلی و معانی در درون او موجودند بر این اساس، نفس پاک نبی و ولی به علت صفاء باطن اگر بخواهد از غیب خبر دهد، درون خویش را مشاهده نموده و خبر از غیب عالم میدهد. چرا که هر آن چه در عالم عقل به وجود عقلی موجود است در درون آن نفس قدسیه نیز به وجود عقلی موجود است، بدون کم و زیاد(...)
|
۱۲. پژوهشگران وبگاه راسخون. |
---|
پژوهشگران وبگاه راسخون، در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«اصالتا علم غیب مخصوص خداست و انبیاء و اولیاء هم که این ویژگی را پیدا میکردند مآخوذ از خداوند بود. دو تفاوت بین علم معصومین(ع) و خداوند وجود دارد. یکی اصیل بودن علم خداوند است که غیر از او هیچ کس این علم را به آن معنا نمیداند و تفاوت بعدی این است که علم غیب خداوند حاضر است در حالی که در ارتباط با معصومین(ع) گفته شده است اینها اگر بخواهند فوری امر بر آنها مکشوف میشود»[۲۳].
|
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ پاسداران وحی، ص ۱۶۶.
- ↑ پیام قرآن، ج۹، ص۱۱۹ تا ۱۲۶
- ↑ اصول کافی، کتاب الحجة، ص ۲۶۴ و ص ۲۷۰.
- ↑ اصول کافی، کتاب الحجة، ص ۲۶۸.
- ↑ ر. ک: سوره کهف: آیه ۶۵-۹۸، سوره آل عمران: آیه ۱۷-۲۱، سوره طه: آیه ۳۸، سوره قصص: آیه ۷.
- ↑ آموزش عقاید.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۰، ص۱۴۷.
- ↑ پیشگوییهای امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب
- ↑ ای علی تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی.
- ↑ پرچمداران هدایت، ص۱۴۱.
- ↑ پرسشهای قرآنی جوانان
- ↑ خبرهای غیبی، مجله مبلغان، شماره ۹۵
- ↑ تهذیب الاحکام، محمد طوسی، ج۶، ص۲۲۹، ح۳.
- ↑ تهذیب الاحکام، محمد طوسی، ج۶، ص۲۲۹، ح۳.
- ↑ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۲۸۱.
- ↑ تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص ۷۳.
- ↑ وبگاه پرسمان.
- ↑ وبگاه پرسمان.
- ↑ وبگاه بیان معرفت
- ↑ مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی
- ↑ مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی
- ↑ رهروان ولایت
- ↑ وبگاه راسخون