اصیل غفاری: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته == == منابع ==' به '== منابع ==') |
جز (جایگزینی متن - 'رده:صحابه' به 'رده:صحابه پیامبر') |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
[[رده:مدخل]] | [[رده:مدخل]] | ||
[[رده:اعلام]] | [[رده:اعلام]] | ||
[[رده:صحابه]] | [[رده:صحابه پیامبر]] |
نسخهٔ ۱۵ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۹
مقدمه
نام پدر وی را به اختلاف، «عبدالله» و «سفیان»[۱] نقل کردهاند و درباره انتساب وی به قبایل غفار، هذیل و خزاعه اختلاف است. زهری به غفاری بودن وی تصریح کرده است، ولی برخی شرح حال نویسان، هذلی بودن وی را بر غفاری بودنش ترجیح دادهاند[۲].
أصیل براساس روایت زهری و ابوموسی، پیش از فرمان وجوب حجاب درباره همسران رسول خدا(ص)، از مکه به مدینه آمد و با عایشه ملاقات کرد. عایشه درباره اوضاع مکه پرسید. اصیل با تشبیه و کنایه، از آبادانی مکه به خوبی یاد کرد. عایشه از او خواست برای ملاقات با رسول خدا(ص) همانجا بماند. اندکی بعد، حضرت وارد شد و همان پرسش و همان پاسخ تکرار شد. پیامبر خدا او را از ادامه گفتارش بازداشت و فرمود: «بیش از این ما را محزون مکن»[۳] یا به تعبیری دیگر، «دلها را رها کن تا آرام گیرد»[۴] یا «ما را به مکه علاقهمند نکن»[۵]. حسن بصری این روایت را درباره أبان پسر سعید بن عاص نقل کرده است[۶] و بر پایه برخی گزارشها، زمانی که رسول خدا(ص) به حدیبیه آمد، دو نفر از قبیله خزاعه، با نامهای عمرو بن سالم و بسر بن سفیان، گوسفندان و شترانی را به همراه غلامی به حضرت هدیه دادند. این غلام در پاسخ به پرسش ایشان، مکه را آباد وصف کرد[۷].
این روایت به ضمیمه روایت علاقه رسول خدا(ص) به مکه و نزول آیه ﴿لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ﴾[۸]. در موضوع حب وطن مورد استناد قرار گرفته است. برخی روایت وطن دوستی را جعلی دانسته و برخی دیگر با تصرف در معنای وطن، آن را توجیه کردهاند. وطن به معنای مکه، از توجیهاتی است که به استناد دو روایت بالا صورت گرفته است[۹].[۱۰]
منابع
پانویس
- ↑ ابن حجر، ج۱، ص۲۴۴.
- ↑ ر.ک: ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۲۳؛ ابن اثیر، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ ابن اثیر، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ ابن حجر، ج۱، ص۲۴۴.
- ↑ ابن عبد البر، ج۱، ص۲۲۳؛ حلبی، ج۲، ص۲۸۳.
- ↑ ابن عساکر، ج۶، ص۱۳۱؛ ابن اثیر، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ زمخشری، ج۲، ص۳۴۱.
- ↑ سوره قصص، آیه ۸۵.
- ↑ عجلونی، ج۱، ص۳۴۵؛ و ر.ک: جعفر مرتضی عاملی، ج۳، ص۳۳۳.
- ↑ حسینیان مقدم، حسین، مقاله «اصیل غفاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۱۰۶.