برهان در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
==[[برهان]]== | ==[[برهان]]== | ||
مربوط کردن معلومات برای دست یافتن به معلومات دیگر همان است که از آنها به “حد” و “قیاس” یا “برهان” تعبیر میشود<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۲۲۶.</ref>. استناد و [[استدلال]] به بدیهیات، “برهان” نامیده میشود<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۱۱۸.</ref>. قیاسی که بتواند حقیقتی را [[کشف]] کند “برهان” نامیده میشود<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۱۱۸.</ref>. | مربوط کردن معلومات برای دست یافتن به معلومات دیگر همان است که از آنها به “حد” و “قیاس” یا “برهان” تعبیر میشود<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۲۲۶.</ref>. استناد و [[استدلال]] به بدیهیات، “برهان” نامیده میشود<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۱۱۸.</ref>. قیاسی که بتواند حقیقتی را [[کشف]] کند “برهان” نامیده میشود<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۱۱۸.</ref>. | ||
برهان نظیر دلائلی است که در ریاضیات برای مطلب اقامه میکنند<ref>سیری در سیره نبوی، ص۷۵.</ref> | برهان نظیر دلائلی است که در ریاضیات برای مطلب اقامه میکنند<ref>سیری در سیره نبوی، ص۷۵.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۹۲.</ref> | ||
==برهان ارسطویی== | ==برهان ارسطویی== | ||
برهان ارسطویی برهان معروف “محرک اول” است. ارسطو در این برهان از وجهه یک عالم طبیعی بحث کرده است نه از وجهه یک [[فیلسوف]] [[الهی]]<ref>مجموعه آثار، ج۶، ص۹۶۲.</ref> | برهان ارسطویی برهان معروف “محرک اول” است. ارسطو در این برهان از وجهه یک عالم طبیعی بحث کرده است نه از وجهه یک [[فیلسوف]] [[الهی]]<ref>مجموعه آثار، ج۶، ص۹۶۲.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۹۲.</ref> | ||
==برهان [[خلف]]== | ==برهان [[خلف]]== | ||
[[ذهن]] به [[حکم]] [[اجبار]] نتیجه را قبول میکند. حالت ذهن حالت کسی است که در مقابل یک [[قوه]] قهریّه قرار گرفته و نمیتواند [[سرپیچی]] کند، از آن جهت میپذیرد که نمیتواند رد کند<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۴۹۵.</ref>. یعنی مدعا نه بر [[سبیل]] [[استقامت]] بلکه بهطور مستقیم و از [[راه]] ابطا شقوق [[مخالف]] [[اثبات]] شده است<ref>مقالات فلسفی (۲)، ص۲۲؛ مجموعه آثار، ج۷، ص۲۶.</ref> | [[ذهن]] به [[حکم]] [[اجبار]] نتیجه را قبول میکند. حالت ذهن حالت کسی است که در مقابل یک [[قوه]] قهریّه قرار گرفته و نمیتواند [[سرپیچی]] کند، از آن جهت میپذیرد که نمیتواند رد کند<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۴۹۵.</ref>. یعنی مدعا نه بر [[سبیل]] [[استقامت]] بلکه بهطور مستقیم و از [[راه]] ابطا شقوق [[مخالف]] [[اثبات]] شده است<ref>مقالات فلسفی (۲)، ص۲۲؛ مجموعه آثار، ج۷، ص۲۶.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۹۲.</ref> | ||
==برهان سینوی== | ==برهان سینوی== | ||
برهان سینوی برهان معروف ابنسیناست، که خود [[ابن سینا]] آن را عالیترین برهان میخواند<ref>مجموعه آثار، ج۶، ص۹۶۳.</ref> | برهان سینوی برهان معروف ابنسیناست، که خود [[ابن سینا]] آن را عالیترین برهان میخواند<ref>مجموعه آثار، ج۶، ص۹۶۳.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۹۲.</ref> | ||
==برهان صدرایی== | ==برهان صدرایی== | ||
برهان صدرایی برهان معروف [[صدیقین]] است که مبتنی بر اصالت وجود و [[وحدت]] [[حقیقت]] وجود است<ref>مجموعه آثار، ج۶، ص۹۶۳.</ref> | برهان صدرایی برهان معروف [[صدیقین]] است که مبتنی بر اصالت وجود و [[وحدت]] [[حقیقت]] وجود است<ref>مجموعه آثار، ج۶، ص۹۶۳.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۹۲.</ref> | ||
==[[برهان]] صدّیقین== | ==[[برهان]] صدّیقین== | ||
[[بوعلی]] فقط به همین جهت که موجودی خاص، پلّه و نردبان [[اثبات]] [[واجب]] قرار نگرفته است، این برهان را “برهان صدیقین” خوانده است و مدعی شده است که در واقع خود واجب [[دلیل]] خودش قرار گرفته است ([[آفتاب]] آمد دلیل آفتاب)<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۴۸۹.</ref> | [[بوعلی]] فقط به همین جهت که موجودی خاص، پلّه و نردبان [[اثبات]] [[واجب]] قرار نگرفته است، این برهان را “برهان صدیقین” خوانده است و مدعی شده است که در واقع خود واجب [[دلیل]] خودش قرار گرفته است ([[آفتاب]] آمد دلیل آفتاب)<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۴۸۹.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۹۲.</ref> | ||
==برهان [[علی]] طریقة الإلهیین== | ==برهان [[علی]] طریقة الإلهیین== | ||
اگر برهان از مبادئی اخذ شده باشد که آن مبادی از عوارض موجود بما هو موجود است، آن برهان علی طریقه الالهیین است<ref>حرکت و زمان، جلد دوم، ص۱۸۴.</ref> | اگر برهان از مبادئی اخذ شده باشد که آن مبادی از عوارض موجود بما هو موجود است، آن برهان علی طریقه الالهیین است<ref>حرکت و زمان، جلد دوم، ص۱۸۴.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۹۳.</ref> | ||
==برهان علی طریقه الطبیعیه== | ==برهان علی طریقه الطبیعیه== | ||
برهان نیز اگر از مبادئی اخذ شده باشد که آن مبادی عالم طبیعی است، آن برهان علی طریقة الطبیعین است<ref>حرکت و زمان، جلد دوم، ص۱۸۴.</ref> | برهان نیز اگر از مبادئی اخذ شده باشد که آن مبادی عالم طبیعی است، آن برهان علی طریقة الطبیعین است<ref>حرکت و زمان، جلد دوم، ص۱۸۴.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۹۳.</ref> | ||
==برهان [[قوه]] و فعل== | ==برهان [[قوه]] و فعل== | ||
برهان قوه و فعل این است که هر جسمی در آن واحد چیزی است که هست و چیزی است که میتواند چیز دیگر بشود. هر جسمی در آن واحد دارای دو حیثیت است<ref>مقالات فلسفی (۳)، ص۲۶۵؛ مجموعه آثار، ج۷، ص۱۸۱.</ref> | برهان قوه و فعل این است که هر جسمی در آن واحد چیزی است که هست و چیزی است که میتواند چیز دیگر بشود. هر جسمی در آن واحد دارای دو حیثیت است<ref>مقالات فلسفی (۳)، ص۲۶۵؛ مجموعه آثار، ج۷، ص۱۸۱.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۹۳.</ref> | ||
==برهان لمی و انی== | ==برهان لمی و انی== | ||
“برهان لمّی” یعنی با مقدمه قرار دادن وجود و [[صفات خدا]] به قدم عالم رسیدهاند<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۱۶۹.</ref>. به عبارت دیگر یک [[استدلال]] مستقیم که آن را برهان لمّی میگویند و یک استدلال غیر مستقیم که آن را برهان انّی میگویند، یعنی از معلول به علّت پی بردن؟<ref>شرح مبسوط منظومه، جلد سوم، ص۲۸۱.</ref> | “برهان لمّی” یعنی با مقدمه قرار دادن وجود و [[صفات خدا]] به قدم عالم رسیدهاند<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۱۶۹.</ref>. به عبارت دیگر یک [[استدلال]] مستقیم که آن را برهان لمّی میگویند و یک استدلال غیر مستقیم که آن را برهان انّی میگویند، یعنی از معلول به علّت پی بردن؟<ref>شرح مبسوط منظومه، جلد سوم، ص۲۸۱.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۹۳.</ref> | ||
==برهان محرک اوّل ارسطویی== | ==برهان محرک اوّل ارسطویی== | ||
اگر نیروها ماوراء طبیعی باشند، پس ما در گام اوّل به ماوراء [[طبیعت]] رسیدهایم. امّا اگر آن نیروها طبیعی باشند- که واقعاً هم چنین است زیرا در محلّ خود [[ثابت]] شد که محال است حرکات ظاهری این عالم مستقیماً از ماورای طبیعت (ماوراء الطبیعه) نشأت گیرند- به [[حکم]] اینکه قوای طبیعی باید متغیّر باشند پس خود [[نیازمند]] به نیروهای دیگری هستند که در خود اینها حرکت و [[تغییر]] ایجاد کند، و باز [[نقل]] [[کلام]] میشود به قوایی که مبدأ تغییر در این قوا هستند و بالاخره در نهایت امر باید [[معتقد]] شویم که همواره در بن و ریشه عالم، [[قوه]] و یا قوای [[ثابت]] و ماوراء الطبیعی که همه حرکات از آنجا ناشی میشود وجود دارد، و این همان “برهان محرّک اوّل ارسطویی” است<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۵۱۲.</ref> | اگر نیروها ماوراء طبیعی باشند، پس ما در گام اوّل به ماوراء [[طبیعت]] رسیدهایم. امّا اگر آن نیروها طبیعی باشند- که واقعاً هم چنین است زیرا در محلّ خود [[ثابت]] شد که محال است حرکات ظاهری این عالم مستقیماً از ماورای طبیعت (ماوراء الطبیعه) نشأت گیرند- به [[حکم]] اینکه قوای طبیعی باید متغیّر باشند پس خود [[نیازمند]] به نیروهای دیگری هستند که در خود اینها حرکت و [[تغییر]] ایجاد کند، و باز [[نقل]] [[کلام]] میشود به قوایی که مبدأ تغییر در این قوا هستند و بالاخره در نهایت امر باید [[معتقد]] شویم که همواره در بن و ریشه عالم، [[قوه]] و یا قوای [[ثابت]] و ماوراء الطبیعی که همه حرکات از آنجا ناشی میشود وجود دارد، و این همان “برهان محرّک اوّل ارسطویی” است<ref>مجموعه آثار، ج۵، ص۵۱۲.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۹۳.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۰۳
برهان
مربوط کردن معلومات برای دست یافتن به معلومات دیگر همان است که از آنها به “حد” و “قیاس” یا “برهان” تعبیر میشود[۱]. استناد و استدلال به بدیهیات، “برهان” نامیده میشود[۲]. قیاسی که بتواند حقیقتی را کشف کند “برهان” نامیده میشود[۳]. برهان نظیر دلائلی است که در ریاضیات برای مطلب اقامه میکنند[۴][۵]
برهان ارسطویی
برهان ارسطویی برهان معروف “محرک اول” است. ارسطو در این برهان از وجهه یک عالم طبیعی بحث کرده است نه از وجهه یک فیلسوف الهی[۶][۷]
برهان خلف
ذهن به حکم اجبار نتیجه را قبول میکند. حالت ذهن حالت کسی است که در مقابل یک قوه قهریّه قرار گرفته و نمیتواند سرپیچی کند، از آن جهت میپذیرد که نمیتواند رد کند[۸]. یعنی مدعا نه بر سبیل استقامت بلکه بهطور مستقیم و از راه ابطا شقوق مخالف اثبات شده است[۹][۱۰]
برهان سینوی
برهان سینوی برهان معروف ابنسیناست، که خود ابن سینا آن را عالیترین برهان میخواند[۱۱][۱۲]
برهان صدرایی
برهان صدرایی برهان معروف صدیقین است که مبتنی بر اصالت وجود و وحدت حقیقت وجود است[۱۳][۱۴]
برهان صدّیقین
بوعلی فقط به همین جهت که موجودی خاص، پلّه و نردبان اثبات واجب قرار نگرفته است، این برهان را “برهان صدیقین” خوانده است و مدعی شده است که در واقع خود واجب دلیل خودش قرار گرفته است (آفتاب آمد دلیل آفتاب)[۱۵][۱۶]
برهان علی طریقة الإلهیین
اگر برهان از مبادئی اخذ شده باشد که آن مبادی از عوارض موجود بما هو موجود است، آن برهان علی طریقه الالهیین است[۱۷][۱۸]
برهان علی طریقه الطبیعیه
برهان نیز اگر از مبادئی اخذ شده باشد که آن مبادی عالم طبیعی است، آن برهان علی طریقة الطبیعین است[۱۹][۲۰]
برهان قوه و فعل
برهان قوه و فعل این است که هر جسمی در آن واحد چیزی است که هست و چیزی است که میتواند چیز دیگر بشود. هر جسمی در آن واحد دارای دو حیثیت است[۲۱][۲۲]
برهان لمی و انی
“برهان لمّی” یعنی با مقدمه قرار دادن وجود و صفات خدا به قدم عالم رسیدهاند[۲۳]. به عبارت دیگر یک استدلال مستقیم که آن را برهان لمّی میگویند و یک استدلال غیر مستقیم که آن را برهان انّی میگویند، یعنی از معلول به علّت پی بردن؟[۲۴][۲۵]
برهان محرک اوّل ارسطویی
اگر نیروها ماوراء طبیعی باشند، پس ما در گام اوّل به ماوراء طبیعت رسیدهایم. امّا اگر آن نیروها طبیعی باشند- که واقعاً هم چنین است زیرا در محلّ خود ثابت شد که محال است حرکات ظاهری این عالم مستقیماً از ماورای طبیعت (ماوراء الطبیعه) نشأت گیرند- به حکم اینکه قوای طبیعی باید متغیّر باشند پس خود نیازمند به نیروهای دیگری هستند که در خود اینها حرکت و تغییر ایجاد کند، و باز نقل کلام میشود به قوایی که مبدأ تغییر در این قوا هستند و بالاخره در نهایت امر باید معتقد شویم که همواره در بن و ریشه عالم، قوه و یا قوای ثابت و ماوراء الطبیعی که همه حرکات از آنجا ناشی میشود وجود دارد، و این همان “برهان محرّک اوّل ارسطویی” است[۲۶][۲۷]
منابع
پانویس
- ↑ مجموعه آثار، ج۵، ص۲۲۶.
- ↑ مجموعه آثار، ج۵، ص۱۱۸.
- ↑ مجموعه آثار، ج۵، ص۱۱۸.
- ↑ سیری در سیره نبوی، ص۷۵.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۹۲.
- ↑ مجموعه آثار، ج۶، ص۹۶۲.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۹۲.
- ↑ مجموعه آثار، ج۱، ص۴۹۵.
- ↑ مقالات فلسفی (۲)، ص۲۲؛ مجموعه آثار، ج۷، ص۲۶.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۹۲.
- ↑ مجموعه آثار، ج۶، ص۹۶۳.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۹۲.
- ↑ مجموعه آثار، ج۶، ص۹۶۳.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۹۲.
- ↑ مجموعه آثار، ج۵، ص۴۸۹.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۹۲.
- ↑ حرکت و زمان، جلد دوم، ص۱۸۴.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۹۳.
- ↑ حرکت و زمان، جلد دوم، ص۱۸۴.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۹۳.
- ↑ مقالات فلسفی (۳)، ص۲۶۵؛ مجموعه آثار، ج۷، ص۱۸۱.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۹۳.
- ↑ مجموعه آثار، ج۵، ص۱۶۹.
- ↑ شرح مبسوط منظومه، جلد سوم، ص۲۸۱.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۹۳.
- ↑ مجموعه آثار، ج۵، ص۵۱۲.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۹۳.