برهان در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

برهان

مربوط کردن معلومات برای دست یافتن به معلومات دیگر همان است که از آنها به «حد» و «قیاس» یا «برهان» تعبیر می‌شود[۱]. استناد و استدلال به بدیهیات، «برهان» نامیده می‌شود[۲]. قیاسی که بتواند حقیقتی را کشف کند «برهان» نامیده می‌شود[۳]. برهان نظیر دلائلی است که در ریاضیات برای مطلب اقامه می‌کنند[۴].[۵]

برهان ارسطویی

برهان ارسطویی برهان معروف «محرک اول» است. ارسطو در این برهان از وجهه یک عالم طبیعی بحث کرده است نه از وجهه یک فیلسوف الهی[۶].[۷]

برهان خلف

ذهن به حکم اجبار نتیجه را قبول می‌کند. حالت ذهن حالت کسی است که در مقابل یک قوه قهریّه قرار گرفته و نمی‌تواند سرپیچی کند، از آن جهت می‌پذیرد که نمی‌تواند رد کند[۸]. یعنی مدعا نه بر سبیل استقامت بلکه به‌طور مستقیم و از راه ابطا شقوق مخالف اثبات شده است[۹].[۱۰]

برهان سینوی

برهان سینوی برهان معروف ابن‌سیناست، که خود ابن سینا آن را عالی‌ترین برهان می‌خواند[۱۱].[۱۲]

برهان صدرایی

برهان صدرایی برهان معروف صدیقین است که مبتنی بر اصالت وجود و وحدت حقیقت وجود است[۱۳].[۱۴]

برهان صدّیقین

بوعلی فقط به همین جهت که موجودی خاص، پلّه و نردبان اثبات واجب قرار نگرفته است، این برهان را «برهان صدیقین» خوانده است و مدعی شده است که در واقع خود واجب دلیل خودش قرار گرفته است (آفتاب آمد دلیل آفتاب)[۱۵].[۱۶]

برهان علی طریقة الإلهیین

اگر برهان از مبادئی اخذ شده باشد که آن مبادی از عوارض موجود بما هو موجود است، آن برهان علی طریقه الالهیین است[۱۷].[۱۸]

برهان علی طریقه الطبیعیه

برهان نیز اگر از مبادئی اخذ شده باشد که آن مبادی عالم طبیعی است، آن برهان علی طریقة الطبیعین است[۱۹].[۲۰]

برهان قوه و فعل

برهان قوه و فعل این است که هر جسمی در آن واحد چیزی است که هست و چیزی است که می‌تواند چیز دیگر بشود. هر جسمی در آن واحد دارای دو حیثیت است[۲۱].[۲۲]

برهان لمی و انی

«برهان لمّی» یعنی با مقدمه قرار دادن وجود و صفات خدا به قدم عالم رسیده‌اند[۲۳]. به عبارت دیگر یک استدلال مستقیم که آن را برهان لمّی می‌گویند و یک استدلال غیر مستقیم که آن را برهان انّی می‌گویند، یعنی از معلول به علّت پی بردن؟[۲۴].[۲۵]

برهان محرک اوّل ارسطویی

اگر نیروها ماوراء طبیعی باشند، پس ما در گام اوّل به ماوراء طبیعت رسیده‌ایم. امّا اگر آن نیروها طبیعی باشند- که واقعاً هم چنین است زیرا در محلّ خود ثابت شد که محال است حرکات ظاهری این عالم مستقیماً از ماورای طبیعت (ماوراء الطبیعه) نشأت گیرند- به حکم اینکه قوای طبیعی باید متغیّر باشند پس خود نیازمند به نیروهای دیگری هستند که در خود اینها حرکت و تغییر ایجاد کند، و باز نقل کلام می‌شود به قوایی که مبدأ تغییر در این قوا هستند و بالاخره در نهایت امر باید معتقد شویم که همواره در بن و ریشه عالم، قوه و یا قوای ثابت و ماوراء الطبیعی که همه حرکات از آنجا ناشی می‌شود وجود دارد، و این همان «برهان محرّک اوّل ارسطویی» است[۲۶].[۲۷]

منابع

پانویس

  1. مجموعه آثار، ج۵، ص۲۲۶.
  2. مجموعه آثار، ج۵، ص۱۱۸.
  3. مجموعه آثار، ج۵، ص۱۱۸.
  4. سیری در سیره نبوی، ص۷۵.
  5. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۹۲.
  6. مجموعه آثار، ج۶، ص۹۶۲.
  7. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۹۲.
  8. مجموعه آثار، ج۱، ص۴۹۵.
  9. مقالات فلسفی (۲)، ص۲۲؛ مجموعه آثار، ج۷، ص۲۶.
  10. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۹۲.
  11. مجموعه آثار، ج۶، ص۹۶۳.
  12. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۹۲.
  13. مجموعه آثار، ج۶، ص۹۶۳.
  14. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۹۲.
  15. مجموعه آثار، ج۵، ص۴۸۹.
  16. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۹۲.
  17. حرکت و زمان، جلد دوم، ص۱۸۴.
  18. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۹۳.
  19. حرکت و زمان، جلد دوم، ص۱۸۴.
  20. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۹۳.
  21. مقالات فلسفی (۳)، ص۲۶۵؛ مجموعه آثار، ج۷، ص۱۸۱.
  22. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۹۳.
  23. مجموعه آثار، ج۵، ص۱۶۹.
  24. شرح مبسوط منظومه، جلد سوم، ص۲۸۱.
  25. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۹۳.
  26. مجموعه آثار، ج۵، ص۵۱۲.
  27. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۱۹۳.