مقام برهان الهی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

از جمله مقامات امامان معصوم (ع) مقام برهان الهی است که در زیارت جامعه کبیره با عبارت «بُرْهَانِهِ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏» آمده است.

معناشناسی

برهان واژه‌ای عربی است که درباره ریشه آن میان لغت شناسان اختلاف است؛ برخی آن را مصدر ثلاثی مجرد «بَرِهَ یَبْرَه بُرْهاناً» به معنای سفید شدن[۱] و برخی دیگر آن را مشتق از ریشه رباعی مجرّد «بَرْهَنَ یُبَرْهِنُ بَرهَنةً» و به معنای حجّت و دلیل دانسته‌اند[۲]؛ ولی بعید نیست این واژه در اصل مصدر «بَرِهَ یَبْرَه» به معنای سفید شدن بوده و پس از آن بر کلام آشکاری که ابهامی ندارد یا چیز روشنی که در آن خفایی نیست اطلاق شده و سپس به طور اشتقاق انتزاعی فعل رباعی «بَرْهَنَ» از آن اشتقاق یافته است، بنابراین نونِ برهان با توجّه به مادّه اصلی، زاید و با توجّه به اشتقاق ثانوی اصلی است و شاید این معنای سخن کسانی است که گفته‌اند: بَرْهَنَ مُوَلَّد است[۳]، به هر تقدیر برهان در لغت اخص از دلیل و به معنای حجّت و بیان واضح[۴] و دلیل قاطع[۵] است.

برخی واژه "برهن" که ریشه "برهان" است را رباعی مجرّد دانسته و "نون" را اصلی می‌دانند و بعضی دیگر آن را از ریشه "بره، یبره" دانسته و "نون" را زاید می‌دانند. این دو قول را مصباح المنیر فیّومی آورده است[۶] آمده است.

این تفاوت در ریشه، تأثیری در معنای آن ندارد؛ زیرا اکثر اهل لغت "برهان" را به معنای "دلیل روشن" گرفته‌اند[۷].راغب اصفهانی آن را "محکمترین دلیل گرفته است"[۸] آمده است.

در صورتی که واژه "برهان" را از "بره، یبره" بگیریم -آن‌چنان که مؤلّف "التحقیق" به آن گرایش دارد[۹]، برگرفته از سفید و روشن گشتن است[۱۰]. و اشتقاق "برهان" از آن روست که با آن، مدّعا روشن می‌گردد آمده است[۱۱].

برهان در منطق

"برهان" به عنوان یکی از صناعات خمس در منطق، عبارت است از قیاسی که تشکیل یافته از یقینیّات است و قهراً نتیجه یقینی را هم در پی‌ خواهد داشت آمده است. خواجه نصیرالدین طوسی در اساس الاقتباس گوید: "برهان، قیاسی بُوَد مؤلّف از یقینیّات تا نتیجه یقینی از او لازم آید بالذات و به اضطرار؛ چه لازم از مقدّمات یقینی که مؤلّف باشد به تألیفی یقینی بالذات و بالاضطرار هم یقین بُوَد"[۱۲].[۱۳]

برهان در قرآن

این واژه در قرآن به معنای "دلیل روشن و روشنگر است، چه برگرفته از مقدّمات یقینی باشد یا نه"، با این خصوصیّت، "برهان" در قرآن وسیع‌تر از آن است که در منطق مطرح است، گرچه در نتیجه - که مفید علم قطعی بودن است- با آن یکسان است. این واژه هشت بار در قرآن آمده است[۱۴].

در پنج آیه "برهان" به معنای "حجّت" است؛ به عنوان نمونه: ﴿ وَمَن يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لا بُرْهَانَ لَهُ [۱۵].

مشرکان، استناد به دلایل واهی همچون تقلید کورکورانه از نیاکان و خرافات دیگر دارند و برهان ندارند: ﴿ أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ [۱۶].

در برخی آیات، "برهان" به معنای "معجزه" است که خود دلیلی بزرگ و یقین‌آور است؛ به عنوان نمونه: ﴿ اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِن رَّبِّكَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ [۱۷]. این دو معجزه عصا و ید بیضا برهان روشن از پروردگارت به سوی فرعون و اطرافیان اوست که آنان قومی فاسق‌اند. در این آیه، از دو معجزه حضرت موسی (ع) به صراحت به عنوان ﴿«بُرْهَانَانِ یاد شده است[۱۸].

در برخی از آیات، از "علم شهودی" به عنوان "برهان" یاد شده است: ﴿ وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ [۱۹]. "برهان رب" یوسف را از غلتیدن در وادی گناه رهانید، این برهان همان دلیل روشن الهی است که نوعی "علم شهودی" است.

سؤال: آیا "معجزه" و "علم شهودی"، از مقدّمات یقینی نیست؟! پس چرا این موارد را "برهان منطقی" ننامیم؟!

پاسخ: "آنچه قابل نقل و انتقال ذهنی و صالح برای نقد و گفتگوی علمی است و می‌تواند در مواجهه با دیگران، مطلبی را اثبات یا ابطال کند، دانشی است که از راه مبادی عقلی، یا مبانی نقلی، یا تلفیقی از این دو حاصل شود و به صورت"برهان منطقی" با "جدال احسن" درآید، اما اگر به صورت علم شهودی، تجربه باطنی و مانند آن حاصل شود و واجد شرایط باشد، تنها می‌تواند مطلب را برای خود مشاهده‌گر و تجربه کننده، مبرهن و مستدل کند و بدون تبدیل به علم حصولی، قابل نقل و انتقال نیست؛ یعنی نمی‌توان به دیگری گفت: چون من در مشاهدات عرفانی و تجربیّات باطنی‌ام چنین یافتم، پس تو نیز بدان معتقد باش. آری، خودش می‌تواند پس از عرضه مشاهدات و تجربیّات خود بر وحی قرآنی، یا سنّت قطعی معصومان (ع) به محتوای آن، یقین حاصل کند و به مضمون آن معتقد شود[۲۰].[۲۱]

امامان معصوم (ع)؛ برهان‌های توحید و دین خداوند

امامان معصوم (ع) برهان خداوند، برهان توحید ذات مقدّس ربوبی و برهان دین او هستند. در کتاب شریف اصول کافی، بابی تحت این عنوان آورده است که:" بَابُ أَنَ‏ الْآيَاتِ‏ الَّتِي‏ ذَكَرَهَا اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ هُمُ الْأَئِمَّةُ (ع)‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"[۲۲]. مقصود این است که تأویل برخی از آن آیات، امامان معصوم (ع) هستند.

داوود رقّی گوید: " از امام صادق (ع) پرسیدم: مراد از این آیه چیست؟ ﴿ وَمَا تُغْنِي الآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَن قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ [۲۳]. امام صادق (ع) فرمود:آیات، امامانند و بیم دهندگان، پیامبران"[۲۴].

واضح است که امامان معصوم (ع) آیات الله العظمی می‌باشند، وظیفه پیغمبران بیم دادن مردم است از عواقب سوئی که بر گناهانشان مترتّب می‌شود و وجود امامان معصوم (ع) و بیم دادن پیغمبران برای اهل ایمان و افراد شایسته، سودمند و برای مردم سرسختی که ایمان نیاورند، سودی ندارد.

در روایتی دیگر ابو حمزه گوید: "به امام باقر (ع) عرض کردم: قربانت گردم! شیعه از شما تفسیر آیه: ﴿ عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ[۲۵] را می‌پرسند، حضرت فرمود: اختیار این با من است اگر بخواهم تفسیر آن را می‌گویم و اگر نخواهم نه[۲۶] سپس فرمود: ولی من تفسیرش را برای تو می‌گویم[۲۷] پرسیدم: از چه از یکدیگر می‌پرسند؟ این آیه درباره امیرالمؤمنین علی (ع) است، آن حضرت مکرّر می‌فرمود: خدا را آیه‌ای بزرگتر از من نیست و خدا را خبری بزرگتر از من نیست"[۲۸].

در روایتی آمده است: "روز جنگ صفّین، مردی از لشکر شام در حالی که سلاح بر تن پوشیده و قرآنی حمایل کرده بود و سوره ﴿ عَمَّ يَتَسَاءَلُونَ عَنِ النَّبَإِ الْعَظِيمِ[۲۹] را تلاوت می‌کرد، مولا علی (ع) شخصاً به میدان او رفت و فرمود: آیا می‌دانی نبأ عظیمی که در آن اختلاف دارند چیست؟ امام فرمود: و الله! آن نبأ عظیم منم که درباره آن اختلاف دارید و در ولایت من به نزاع برخاسته‌اید، شما از ولایت من بازگشتید بعد از آنکه پذیرفتید... و در قیامت خواهید دانست که چه عملی انجام داده‌اید"[۳۰].

امیرمؤمنان علی (ع) آیتی بزرگ از آیات الهی است، امامان معصوم (ع) هم تجلّی آن حضرت هستند که ولایت در وجودشان جلوه‌گر شده است.

نقش آیه این است که انسان را به "ذوالآیه" می‌رساند و "ذوالآیه" ذات مقدّس ربوبی است. انسان وقتی در دریای فضایل و کمالات مولا علی (ع) سیر می‌کند، از این مخلوق وارسته، می‌تواند خالق را بشناسد و درک کند که خداوند، جامع جمیع صفات کمال و جلال است یعنی چه؟ وقتی مخلوق این است، پس خالق برتر از اندیشه و وَهم و خیال است.

بزرگمردی که در عرصه تمامی فضایل در قلّه بوده؛ چنان‌که خود فرمود: "سیل علوم از دامن کوهسار وجود من جاری است و مرغان دور پروازِ اندیشه‌ها به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کرد"[۳۱].

بزرگمردی که در عرصه زهد و ساده‌زیستی، عدالت و امانتداری، شجاعت، سخاوت، گذشت، عبادت و بندگی خداوند، علم و قضاوت و... در قلّه بود و فرزندان معصومش نیز در همان قلّه بودند[۳۲].

منابع

پانویس

  1. مفردات، ص‌۱۲۱، «بره».
  2. لسان العرب، ج‌۱، ص‌۳۹۴، «برهن».
  3. التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۶۲، «برهن».
  4. منتهی الارب، ج‌۱، ص‌۷۷.
  5. لغت نامه، ج‌۳، ص‌۴۰۴۵، «برهان».
  6. المصباح المنیر، ج۱، ص۴۶؛ والبرهان الحجّة وایضاحها وقیل النون زائدة وقیل اصلیّة.
  7. به عنوان نمونه ر.ک: اساس البلاغه، ص۳۸؛ والبرهان بیان الحجّة وایضاحها؛ کتاب العین، ج۴، ص۴۹؛ القاموس المحیط، ج۴، ص۲۰۱.
  8. المفردات، ص۴۵؛...فالبرهان اوکد الأدلّة.
  9. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۲۶۲.
  10. المفردات، ص۴۵. نیز ر.ک: المعجم فی فقه القرآن و سرّ بلاغته، ج۵، ص۴۵۲ - ۴۳۳؛ المنطق، ص۱۳؛ فرهنگ علوم عقلی، ص۱۲۲.
  11. خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم ج۲، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵.
  12. اساس الاقتباس، ص۳۶۰.
  13. خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم ج۲، ص۱۲۵.
  14. سوره نساء، آیه۱۷۴؛ سوره یوسف، آیه۲۴؛ سوره مؤمنون، آیه۱۱۷؛ سوره بقره، آیه۱۱۱؛ سوره انبیاء، آیه۲۴؛ سوره نمل، آیه۶۴؛ سوره قصص، آیه۷۵ و ۳۲.
  15. و هرکس معبود دیگری را با خدا بخواند، مسلّماً هیچ دلیلی بر آن نخواهد داشت؛ سوره مؤمنون، آیه۱۱۷.
  16. آیا آنان جز خدا معبودانی برای خود انتخاب کرده‌اند؟ بگو:دلیل خود را بیاورید؛ سوره انبیاء، آیه۲۴؛ نیز ر.ک: سوره نمل:، آیه۶۴؛ سوره بقره، آیه۱۱۱؛ سوره قصص، آیه۷۵.
  17. دست در گریبان خویش فرو بر (و برآور) تا سپید بی‌آسیب بیرون آید و (در پرهیز) از بیم، بازویت را به خویش بفشر که این دو (معجزه)، دو برهان از پروردگار تو برای فرعون و سرکردگان اوست، بی‌گمان آنان قومی نافرمانند؛ سوره قصص، آیه۳۲.
  18. نیز ر.ک: سوره نساء، آیه۱۷۴.
  19. و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد؛ سوره یوسف، آیه۲۴.
  20. ادب فنای مقرّبان، ج۳، ص۱۱۹.
  21. خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم ج۲، ص۱۲۵ ـ ۱۲۷.
  22. اینکه مراد به آیاتی که خداوند در کتابش فرموده، ائمه (ع) هستند.
  23. آیات و انذارها به حال کسانی که به‌خاطر لجاجت، ایمان نمی‌آورند، مفید نخواهد بود؛ سوره یونس، آیه۱۰۱.
  24. «الْآيَاتُ‏ هُمُ‏ الْأَئِمَّةُ وَ النُّذُرُ هُمُ‏ الْأَنْبِيَاءُ (ع)‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏»؛ اصول کافی، ج۱، ص۲۰۷، ح ۱.
  25. از همدیگر از چه می‌پرسند؟ از آن خبر سترگ؛ سوره نبأ، آیه۱ - ۲.
  26. «ذَلِكَ‏ إِلَيَ‏ إِنْ‏ شِئْتُ‏ أَخْبَرْتُهُمْ‏ وَ إِنْ‏ شِئْتُ‏ لَمْ‏ أُخْبِرْهُمْ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏».
  27. «لَكِنِّي أُخْبِرُكَ بِتَفْسِيرِهَا‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏».
  28. «فَقَالَ هِيَ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَقُولُ مَا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ آيَةٌ هِيَ أَكْبَرُ مِنِّي وَ لَا لِلَّهِ مِنْ نَبَإٍ أَعْظَمُ مِنِّي‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏»؛ اصول کافی، ج۱، ص۲۰۷، ح ۳. نیز ر.ک: مرآة العقول، ج۲، ص۴۱۵؛ الکافی، الاصول والروضه (شرح ملّا صالح مازندرانی)، ج۵، ص۳۱۱.
  29. از همدیگر از چه می‌پرسند؟ از آن خبر سترگ؛ سوره نبأ، آیه۱ - ۲.
  30. «أَ تَعْرِفُ النَّبَأَ الْعَظِيمَ الَّذِي هُمْ فِيهِ مُخْتَلِفُونَ‏؛ أَنَا وَ اللَّهِ النَّبَأُ الْعَظِيمُ الَّذِي فِيَّ اخْتَلَفْتُمْ وَ عَلَى وَلَايَتِي تَنَازَعْتُمْ وَ عَنْ وَلَايَتِي رَجَعْتُمْ بَعْدَ مَا قَبِلْتُمْ وَ بِبَغْيِكُمْ هَلَكْتُمْ بَعْدَ مَا بِسَيْفِي نَجَوْتُمْ وَ يَوْمَ الْغَدِيرِ قَدْ عَلِمْتُمْ وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تَعْلَمُونَ مَا عَلِمْتُمْ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏»؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۲۰، ح ۹؛ بحارالأنوار، ج۳۶، ص۲ (با اندکی تفاوت)؛ مرآة العقول، ج۲، ص۴۱۶؛ تفسیر نمونه، ج۲۶، ص۱۰؛ احقاق الحق، ج۳، ص۵۰۲ ـ ۴۸۴.
  31. «يَنْحَدِرُ عَنِّي‏ السَّيْلُ‏ وَ لَا يَرْقَى‏ إِلَيَ‏ الطَّيْرُ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏»؛ نهج البلاغه: خطبه ۳.
  32. خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم ج۲؛ ص۱۲۸ ـ ۱۳۰.