ساده‌زیستی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

زهد و ساده‌زیستی به معنای اعراض از چیزی برای ناچیز و کوچک بودن آن است. زهد در بُعد عملی به معنای چشم پوشی از پاره‌ای لذت‌ها و تمتعات مادی است. ساده‌زیستی بارزترین جلوه زندگی پیامبر اکرم(ص) است که تمام سیره نویسان به آن اذعان کرده‌اند. آن حضرت، نمونه کامل ساده‌زیستی بود و به دور از هرگونه ظاهرسازی، در نهایت سادگی می‌زیست. ساده‌زیستی ایشان در پوشاک، خوراک، مسکت و رفتار آن حضرت قابل مشاهده بود.

معناشناسی

رابطه زهد با ساده‌زیستی

«زهد» در اصل به معنای اعراض از چیزی برای ناچیز و کوچک بودن آن است[۱]. «زهید» یعنی چیز اندک و «زاهد» یعنی کسی که نسبت به چیزی بی‌میل است و به «زهید» یعنی کم آن بسنده کرده است[۲]. زهد از دو بعد در خور توجه است: بعد روانی و بعد عملی. حقیقت زهد از جنبه روحی و روانی، دلبسته نبودن به دنیا و مظاهر آن است و به تعبیر دیگر، آزاد بودن انسان از هر آنچه رنگ تعلق به خود می‌گیرد.

آزادی زاهد از تمایلات نفسانی به حدی است که «دادن»ها و «گرفتن»ها در وجود او موج ایجاد نمی‌کند، چنان که علی (ع) فرمود[۳]: زهد در دو جمله قرآن خلاصه شده است: ﴿لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ[۴].

زهد در بعد عملی به معنای چشم پوشی از پاره‌ای لذت‌ها و تمتعات مادی است. تحقق جلوه عملی زهد در زندگی فرد، پایه‌های زهد روحی را در دل او مستحکم و استوار می‌سازد؛ از این رو، امیر مؤمنان در پاسخ کسی که از علت پوشیدن جامه کهنه و مندرس وی پرسیده بود، فرمود: «يَخْشَعُ لَهُ الْقَلْبُ وَ تَذِلُّ بِهِ النَّفْسُ وَ يَقْتَدِي بِهِ الْمُؤْمِنُونَ»[۵]؛ با پوشیدن این جامه، دل خضوع می‌یابد و نفس رام می‌گردد و مؤمنان بدان تأسی می‌کنند[۶].

ساده‌زیستی رسول اکرم(ص)

از رفتارهایی که جلوه‌ای خاص در زندگانی رسول خدا (ص) داشت، ساده زیستی است. سادگی و بی‌پیرایگی چنان در زندگی پیامبر اکرم (ص) حاکم بود که سیره‌نویسان ایشان را فردی دارای هزینه سبک معرفی کرده، درباره‌اش نوشته‌اند: كَانَ‌ رَسُولُ‌ اللَّهِ‌(ص) خَفِيفُ‌ الْمَؤُونَة[۷] آن حضرت، نمونه کامل ساده‌زیستی بود و به دور از هرگونه ظاهرسازی، در نهایت سادگی می‌زیست. این ساده‌زیستی که نتیجه زهد آن حضرت بود، مردم را شیفته ایشان و دل‌ها را از دوستی لبریز کرده بود[۸].

حضرت علی (ع) پیامبر اعظم (ص) را حتی در میان پیامبران نیز زاهدترین دانسته و فرموده است: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ أَزْهَدَ النَّاسِ أَوْ أَزْهَدَ الْأَنْبِياءِ»[۹]. به راستی که رسول الله (ص) نسبت به دنیا و زرق و برق آن بی‌رغبت بود، هر چند همه امکانات دنیا در اختیار قرار داشت. برادر و آینه تمام‌نمای او علی (ع) در جایی می‌فرماید: «قَضَمَ الدُّنْيَا قَضْماً وَ لَمْ يُعِرْهَا طَرْفاً أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْيَا كَشْحاً وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْيَا بَطْناً عُرِضَتْ عَلَيْهِ الدُّنْيَا فَأَبَى أَنْ يَقْبَلَهَا»[۱۰].[۱۱]

سادگی خوراک پیامبر (ص)

خوراک رسول اکرم (ص) بسیار ساده بود. آن حضرت، هر آنچه از غذا که حاضر بود، می‌خورد؛ اگر دانه‌ای خرما یا نان و یا شوائی[۱۲] به دست می‌آورد، آن را می‌خورد و اگر شیری هم می‌یافت، بدان اکتفا می‌کرد[۱۳]. بیشتر خوراک ایشان آب و خرما بود[۱۴]؛ اما از همین غذای ساده هم تا زمانی که رحلت کرده بود، سه شب متوالی سیر غذا نخورد[۱۵].

هیچ گاه پیش نیامد که سفره‌ای در خانه‌اش جمع شود و غذایی در آن مانده باشد[۱۶]. پیوسته گرسنه بود و چیزی برایش محبوب‌تر از آن نبود که همیشه گرسنه و ترسان از خدای متعال باشد[۱۷]. امیرالمؤمنین (ع) در توصیف پیامبر (ص) و زندگی او فرموده است: "رسول خدا (ص) لاغرترین اهل دنیا و از نظر خوردن، گرسنه‌ترین آنها بود... او روی زمین می‌نشست و غذا می‌خورد و چون برده‌ای ساده بر روی زمین می‌نشست، با دست خود کفش خود را وصله می‌زد و جامه خود را با دست خود می‌دوخت..."[۱۸]. رسول خدا (ص) تا زنده بود چون ثروتمندان بر سفره رنگین غذا نخورد[۱۹]؛ نان او هیچ‌گاه از سبوس، خالی نبود[۲۰] و در سفره‌اش دو نوع غذا دیده نشد؛ مگر آنکه یکی را می‌خورد و دیگری را در راه خدا صدقه می‌داد[۲۱].[۲۲]

سادگی در پوشاک پیامبر (ص)

پیامبر (ص) از پوشاک ساده استفاده می‌کرد. لباسش خشن[۲۳] و در سادگی همانند لباس غلامان و کنیزانش بود[۲۴]. رسول خدا (ص) هر نوع لباسی را که بدان داشت، مانند روپوش، عبا، پیراهن، جبه و امثال آن می‌پوشید[۲۵]. بسا که فقط روپوشی به تن می‌کرد و دو طرف آن را میان دو شانه‌اش گره می‌زد و با همان لباس با مردم بر جنازه‌ها نماز می‌خواند. گاه همان روپوش را به خود می‌پیچید و آن را از چپ و راست بر دوش می‌افکند و با آن در خانه نماز می‌خواند[۲۶]. گاه عبایی کهنه و وصله‌دار می‌پوشید و می‌فرمود: "من، بنده‌ام و لباس بندگان را می‌پوشم"[۲۷]. گاه، بُردی خشن به تن می‌کرد که از بافته‌های نجران بود و حاشیه‌هایش از‌ خود بُرد هم خشن‌تر بود[۲۸]. گاهی هم لباس پشمینه می‌پوشید[۲۹].

روایت شده است، روزی قبای حریری به رسول خدا (ص) هدیه شد. ایشان آن را پوشید و با آن نماز گزارد؛ اندکی بعد، از پوشیدن آن منصرف شد و آن را بیرون آورد و فرمود: "چنین لباسی شایسته پرهیزگاران نیست"[۳۰].[۳۱]

سادگی مسکن پیامبر (ص)

پیامبر اکرم (ص) در حجره کوچکی زندگی می‌کرد که مساحتش اندکی افزون از دو متر و مواد ساختمانی آن مقداری گِل و چند شاخه خشکیده نخل بود که با طناب‌های مویین به هم پیوسته بود. سقفش چندان کوتاه بود که یکی از یارانش می‌گوید: «من در زمان نوجوانی آن حجره را دیده بودم و در حال ایستادن، دست بر سقف آن می‌سودم. فرش آن گاهی گلیمی مویین و خشن و زمانی بوریایی بود که درشتی آن در پهلوها نقش می‌بست»[۳۲].[۳۳]

رسول اکرم (ص) رئیس جامعه اسلامی بود و تمامی امکانات و منابع مالی را در اختیار داشت؛ اما بسیار ساده زندگی می‌کرد. نمونه بارز این سادگی، منزلی بود که آن حضرت و همسران گرامی‌اش در آن سکونت داشتند. این منزل، بسیار ساده و مختصر و در این سادگی، مثال زدنی بود.

واقدی از عبدالله بن زید هذلی نقل می‌کند که "من منزل همسران رسول خدا (ص) را هنگام ویرانی به فرمان عمرو بن عبدالعزیز، دیدم. دیوار حیاط‌ها از خشت خام بود و هر حیاط، حجره‌هایی از چوب و شاخ خرما داشت که میان آنها را گل اندود کرده بودند؛ آنها را شمردم؛ نه حجره بود که در فاصله خانه عایشه و در مسجد که به باب النبی معروف است و تا محل خانه اسماء، دختر حسن بن عبدالله قرار داشت[۳۴]. بر در این حجرات پرد‌ه‌ای مویین سیاه، آویزان بود و بالای این حجره‌ها نیز سفره‌های چرمی یا چادرهای مویین قرار داشت"[۳۵].[۳۶]

سادگی لوازم خانه پیامبر (ص)‌

رسول خدا (ص) رئیس دولت اسلامی بود؛ اما چنان ساده می‌زیست که حتی چراغی در خانه نداشت تا شب‌ها خانه‌اش را روشن سازد. عایشه می‌گوید: "شبی در خانه پیامبر (ص) نشسته بودیم که از خانه ابوبکر، ران گوسفندی برای ما هدیه فرستادند. در تاریکی شب، آن را همراه رسول خدا (ص) قطعه قطعه کردیم؛ گفته شد: " مگر شما چراغ نداشتید؟" عایشه گفت: اگر چراغ هم داشتیم، آن غذا را نان خورش می‌کردیم"[۳۷]. پیامبر (ص) از دنیا رفت در حالی که خشتی بر خشتی ننهاد[۳۸].

تشک پیامبر (ص) چرمی پر از لیف خرما بود[۳۹]. زیرانداز بسترش غالبا عبایش بود که آن را دو لایه می‌کرد و بر آن استراحت می‌فرمود[۴۰].

در روایتی از عبدالله بن مسعود آمده است که "روزی پیامبر (ص) روی حصیری خوابید که روی پوست ایشان، نشانه انداخته بود؛ چون بیدار شد، من به روی محل نشان حصیر دست کشیدم و گفتم: چه می‌شود اگر به ما اجازه فرمایی که روی این حصیر چیزی بگسترانیم تا از تأثیر آن محفوظ بمانی؟ پیامبر (ص) فرمود: "مرا با دنیا چه کار است؟ مثل من و دنیا، چون سواری است که زیر درختی سایه می‌گیرد و سپس به سرعت حرکت می‌کند و درخت را رها می‌کند"[۴۱].[۴۲]

سادگی و بی‌آلایشی در رفتار

سادگی در رفتار از دیگر جلوه‌های ساده‌زیستی است که در سیره رسول خدا (ص) کاملا مشهود بود. ایشان از حشمت‌های ظاهری نفرت داشت و سراسر زندگی‌شان مبارزه با این خصلت ناپسند بود؛ از همین رو، اگر سواره بود، اجازه نمی‌داد کسی پیاده همراه ایشان حرکت کند[۴۳]. اجازه دست‌بوسی و پابوسی به کسی نمی‌داد[۴۴] و از اینکه پس از ورود به مجلسی کسی جلوی پای ایشان برخیزد، سخت اکراه داشت[۴۵]. مجلسش صدر و ذیل نداشت و هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمی‌شد و همگی حلقه‌وار می‌نشستند[۴۶]؛ از این رو، اعراب غریبی که به حضور مبارکش می‌رسیدند، ایشان را در میان جمع نمی‌شناختند و می‌پرسیدند: "کدام یک از شما رسول خدایید؟"[۴۷].

در سلام کردن از همه، حتی از کودکان سبقت می‌گرفت[۴۸]. با ثروتمند و فقیر مصافحه می‌کرد و دست خود را نمی‌کشید تا طرف مقابل، دست خود را بکشد[۴۹]؛ از بیماران حتی در دورترین نقاط شهر عبادت می‌فرمود[۵۰] و در تشییع جنازه‌ها حاضر می‌شد[۵۱]. بر الاغ سوار می‌شد و دیگری را نیز بر ترک خود سوار می‌کرد[۵۲]، بسیار پیش می‌آمد که بر الاغی بی‌پالان سوار می‌شد[۵۳] و می‌فرمود: "پنج چیز است که تا دم مرگ از آنها دست بر نمی دارم: روی زمین با بردگان غذا خوردن، بر الاغ بی‌پالان سوار شدن، شیر بز را با دست خود دوشیدن، لباس پشمینه پوشیدن و به کودکان سلام کردن، تا آنکه پس از من سنت شود"[۵۴]. ‌ در خانه به اهل خانه کمک و با دست خود وسیله تطهیر خود را در شب آماده می‌کرد و گوسفندش را می‌دوشید و لباس و کفشش را وصله می‌زد؛ خانه را جارو می‌کرد و به شترش عقال می‌بست و به شتر آبکش خود علف می‌داد؛ با خادمش غذا می‌خورد و با خدمتکار خانه، گندم و جو آرد می‌کرد و آرد آن را خمیر می‌کرد؛ آذوقه منزل را از بازار به خانه می‌آورد و حیا مانع آن نبود که خود، نیازمندی‌های خود را از بازار تهیه کند[۵۵].[۵۶]

منابع

پانویس

  1. اقرب الموارد، واژه «زهد»؛ مفردات کلمات القرآن، ص۲۲۰.
  2. نهج البلاغه، کلمات قصار، ۴۳۹.
  3. نهج البلاغه، کلمات قصار، ۴۳۹.
  4. «تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید» سوره حدید، آیه ۲۳.
  5. نهج البلاغه، کلمات قصار، ۱۰۳.
  6. رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۸۶.
  7. حسن بن أبی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۱۵ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۵، ص۵۴.
  8. عادلی، فاطمه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۰۷.
  9. «حضرت رسول، زاهدترین مردم یا بی‌آلایش‌ترین پیامبران الهی بود» اسد الغابه، ج۱، ص۲۸.
  10. «از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند و بدان ننگریست چندان که گوشه چشم بدان افکند. تهی‌گاه او از همه مردم دنیا لاغرتر بود و شکم او از همه خالی‌تر. دنیا را به او نشان دادند، ولی آن را نپذیرفت». نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰.
  11. اسحاقی، سید حسین، کانون محبت ص ۶۲.
  12. تکه گوشت کباب شده و بریانی و مانند آن.
  13. تقی الدین، مقریزی، امتاع الأسماع، ج۲، ص۱۹۰ و ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص۳۴ و نویری، نهایة ۴ الإرب، ج۱۸، ص۲۴۷.
  14. حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۹ و وسائل الشیعه، ج۲۵، ص۳۵.
  15. بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۱۵۰؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۶، ص۲۷۷ و البخاری، صحیح، ج۶ ص۱۹۶.
  16. الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۰۷؛ الطبرانی، المعجم الاوسط، ج۸، ص۳۵۸ و مسند احمد، ج۶، ص۱۵۶.
  17. کلینی، الکافی، ج۸، ص۱۳۰ و ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج۲، ص۱۳۸.
  18. نهج البلاغه، ص۲۲۹.
  19. مسند احمد، ج۲۴، ص۴۳۵؛ صحیح بخاری، ج۶، ص۱۹۹ و سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۰۹۵.
  20. صحیح بخاری، ج۶، ص۱۹۹؛ روضة الواعظین، ج۲، ص۴۵۶؛ مکارم الاخلاق، ص۲۸ و امتاع الاسماع، ج۷، ص۲۶۶.
  21. مجموعه ورام، ج۱، ص۴۸ و المتقی الهندی، کنزالعمال، ج۱۵، ص۴۲۷.
  22. عادلی، فاطمه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۰۸-۴۰۹.
  23. الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۸۰؛ امتاع الأسماع، ج۲، ص۲۲۰ و تاریخ مدینه دمشق، ج۴، ص۸۲.
  24. المناقب، ج۱، ص۱۴۶ - ۱۴۷؛ امتاع الأسماع، ج۲، ص۱۸۸ و جوامع السیره، ص۳۵.
  25. سید محمدحسین طباطبایی، سنن النبی، ص۱۲۰.
  26. ابوسعید خرگوشی نیشابوری، شرف المصطفی، ج۳، ص۳۲۳؛ نهایة الإرب، ج۱۸، ص۲۸۸ و سنن النبی، ص۱۲۱ ـ ۱۲۲.
  27. احمد بن محمد قسطلانی، المواهب اللدینه، ج۲، ص۱۹۲.
  28. الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۵۴؛ صحیح بخاری، ج۴، ص۶۰ و مسند احمد، ج۳، ص۱۵۳.
  29. امتاع الأسماع، ج۲، ص۱۹۱؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۴، ص۷۵، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۵۱ و دلائل النبوه، ج۱، ص۳۲۹.
  30. الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۵۳.
  31. عادلی، فاطمه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۰۹ ـ ۴۱۰.
  32. مطلبی، سیره نبوی، ص۱۶۷ و ۱۶۸.
  33. اسحاقی، سید حسین، کانون محبت ص ۶۲.
  34. الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۸۷؛ نورالدین علی سمهودی، وفاء الوفاء، ج۲، ص۵۳ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج۳، ص۳۴۸.
  35. الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۸۷ و وفاء الوفاء، ج۲، ص۵۴.
  36. عادلی، فاطمه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۱۰ ـ ۴۱۱.
  37. الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۱۰؛ امتاع الأسماع، ج۲، ص۲۹۰ و تاریخ مدینه دمشق، ج۴، ص۱۰۰.
  38. الطبقات الکبری، ج۴، ص۱۲۸، صحیح بخاری، ج۷، ص۱۴۴ و تاریخ مدینه دمشق، ج۴، ص۱۳۵.
  39. الطبقات الکبری، ص۴۶۰؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۴، ص۲۰۸ و دلائل النبوه، ج۱، ص۳۳۷.
  40. ابوعیسی ترمذی، الشمائل المحمدیه، ص۱۸۸ و ابن سید الناس، عیون‌الاثر، ج۲، ص۳۸۸.
  41. الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۶۱؛ المعجم الاوسط، ج۹، ص۱۲۳ و نهایة الإرب، ج۱۸، ص۲۹۰.
  42. عادلی، فاطمه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۱۱-۴۱۳.
  43. شرف المصطفی، ج۴، ص۳۷۲ و مکارم الاخلاق، ص۲۲.
  44. سید شرف الدین حسینی استر آبادی، تأویل الآیات، ص۴۷۲ - ۴۷۳ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۳۹.
  45. ترمذی، سنن، ج۴، ص۱۸۳ ـ ۱۸۴؛ فتح الباری، ج۱۱، ص۴۵ و مکارم الاخلاق، ص۱۶.
  46. مکارم الاخلاق، ص۲۲ و بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۳۶.
  47. النسائی، السنن الکبری، ۱۹۹۱ م، ج۳، ص۴۴۳؛ ابن الأشعث السجستانی، سنن ابی داوود، ج۲، ص۴۱۲ و مکارم الاخلاق، ص۱۶.
  48. صحیح بخاری، ج۷، ص۱۳۱؛ ابن ابی شیبه کوفی، المصنّف، ج۶، ص۱۴۴ و علی بن الجعد، مسند ابن الجعد، ج۴، ص۲۶۰.
  49. ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۱۵ و وسائل الشیعه، ج۵، ص۵۴.
  50. جوامع السیره، ص۳۴، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۱۴۶.
  51. دلائل النبوه، ج۱، ص۳۳۰؛ مکارم الاخلاق، ص۱۵ و الطبقات الکبری، ص۲۷۹.
  52. ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۱۵ و الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۸۰.
  53. الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۷۹.
  54. شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۲۷۱؛ همو، علل الشرائع، ج۱، ص۱۳۰ و مکارم الاخلاق، ص۱۱۵.
  55. ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۱۵ و وسائل الشیعه، ج۵، ص۵۴.
  56. عادلی، فاطمه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۴۱۳ ـ ۴۱۴؛ محمدی، داداش‌نژاد، حسینیان، تاریخ اسلام ص۲۱۵.