ابن مسعود ثقفی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\[\[(.*)\]\](.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\>\n\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\>\n\n' به '{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = $2 | عنوان مدخل = $4 | مداخل مرتبط = $6 | پرسش مرتبط = }} ')
خط ۱۲: خط ۱۲:
او در زمان [[حکومت]] [[مولای متقیان]]، [[حضرت علی]]{{ع}} در [[خدمت]] [[امام]] و مولای خود بود و ابتدا [[حاکم]] استان الزوابی<ref>الأخبار الطوال، ابن قتیبه دینوری، ص۱۵۳-۱۵۴.</ref> و سپس [[حاکم]] [[مدائن]] یا [[ساباط]] [[مدائن]] شد<ref>الخلاف، شیخ طوسی، ج۱، ص۵۹۲؛ المؤتلف من المختلف بین أئمة السلف، شیخ طبرسی، ج۱، ص۲۱۰؛ لوامع صاحبقرانی، محمدتقی مجلسی، ج۳، ص۴۲۴؛ موسوعة طبقات الفقهاء، سبحانی، ج۳، ص۳۸۶ (پاورقی) و الروض العطار فی خبر الأقطار، محمد بن عبدالمنعم حمیری، ج۲۹۷.</ref>؛ در [[فتنه]] [[عبدالله بن سبا]] [[حضرت علی]]{{ع}} او را به [[مدائن]] [[تبعید]] کرد تا به خاطر حضور مقتدرانه [[سعید بن مسعود]] در آنجا از [[شر]] فتنه‌های [[عبدالله بن سبا]] در [[امان]] باشد<ref>عبدالله بن سبا، سید مرتضی عسکری، ج۲، ص۲۲۵ - ۲۳۴.</ref>. لذا [[حضرت علی]]{{ع}} هنگام حرکت به سوی [[صفین]] از کنار این [[شهر]] گذشت و در نامهای به او چنین نوشت: "تو [[رضایت]] [[امامت]] را جلب کرده‌ای<ref>نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغة، محمودی، ج۵، ص۱۴ - ۱۶؛ الصحابة بین العدالة والعصمة، شیخ محمد سند، ص۱۷۲ و مصباح البلاغة، میرجهانی، ج۴، ص۱۵۲.</ref>". همچنین [[امام علی]]{{ع}} هنگام عبور از کنار این [[شهر]] با دیدن آثار کاخ کسری اشعاری را هم سرود<ref>السراج الوهاج لدفع عجاج قاطعة اللجاج، فاضل قطیفی، ص۹۹؛ الینابیع الفقهیه، علی اصغر مروارید، ج۵، ص۳۲۴ و ۷. الأخبار مفتاح السعادة فی شرح نهج البلاغة، القاینی خراسانی، ج۴، ص۵۴۱.</ref>. [[سعد بن مسعود]] در تمام جنگ‌های [[مولای متقیان]]{{ع}} در کنار ایشان بود <ref>الأخبار الطوال، ابن قتیبة دینوری، ص۱۴۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۴۳، ص۴۴۹؛ أنساب الأشراف، بلاذری، ج۲، ص۲۳۵؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۳، ص۲۳۱ - ۲۳۲ و ۲۸۰؛ تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۲، ص۱۶۰؛ الأمتاع الأسماع، مقریزی، ج۱۳، ص۲۳۸ - ۲۳۹؛ الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۷۰ و تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۵۶۳.</ref> و در [[مبارزه]] با [[خوارج]] هم از وی یاد شده است<ref>مفتاح السعادة فی شرح نهج البلاغة، قاینی خراسانی، ج۶، ص۱۵۰ – ۱۵۲.</ref>. بعد از [[شهادت]] [[مولای متقیان]]، [[حضرت علی]]{{ع}} [[حکومت]] در دستان [[با کفایت]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} قرار گرفت<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص۱۲۱ و المنتظم، ابن جوزی، ج۵، ص۱۶۴.</ref> و ایشان نیز [[سعید بن مسعود]] را در [[مقام]] خود نگه داشت<ref>الغارات، ثقفی کوفی، ج۱، ص۲؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۲۰۱؛ أنساب الأشراف، بلاذری، ج۲، ص۴۸۴ - ۴۸۵؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۴: ص۱۲۱ - ۱۲۲؛ نقد الرجال، تفرشی، ج۲، ص۳۲۷؛ تعلیقة علی منهج المقال، وحید بهبهانی، ص۲۶۵؛ منتهی المقال فی أحوال الرجال، اسماعیل مازندرانی، ج۱، ص۱۹۴؛ تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۲، ص۱۶۹ و نهایة الأرب فی فنون الأدب، نویری، ج۲۰، ص۱۰۲.</ref> و به خاطر شرایط خاص زمان و وجود بحران‌های شدید [[امام حسن]]{{ع}} مجبور شد با لشکری [[عظیم]] به سوی [[معاویه]] حرکت کند <ref>المنتظم، ابن جوزی، ج۵، ص۱۶۶.</ref>؛ با حرکت این [[لشکر]] [[معاویه]] خواست تا با [[پول]] و وعده‌های خیالی عده‌ای از سران [[سپاه امام]] را بفریبد و از کسانی که در دام [[معاویه]] [[اسیر]] شد، [[عبیدالله بن عباس]]، پسر عموی [[امام حسن]]{{ع}} بود که به ایشان [[خیانت]] کرده، [[لشکر]] را رها کرد<ref>معجم رجال الحدیث، خوئی، ج۱۲، ص۸۰ – ۸۱ و جواهر التاریخ، کورانی، ج۳، ص۲۲.</ref>.
او در زمان [[حکومت]] [[مولای متقیان]]، [[حضرت علی]]{{ع}} در [[خدمت]] [[امام]] و مولای خود بود و ابتدا [[حاکم]] استان الزوابی<ref>الأخبار الطوال، ابن قتیبه دینوری، ص۱۵۳-۱۵۴.</ref> و سپس [[حاکم]] [[مدائن]] یا [[ساباط]] [[مدائن]] شد<ref>الخلاف، شیخ طوسی، ج۱، ص۵۹۲؛ المؤتلف من المختلف بین أئمة السلف، شیخ طبرسی، ج۱، ص۲۱۰؛ لوامع صاحبقرانی، محمدتقی مجلسی، ج۳، ص۴۲۴؛ موسوعة طبقات الفقهاء، سبحانی، ج۳، ص۳۸۶ (پاورقی) و الروض العطار فی خبر الأقطار، محمد بن عبدالمنعم حمیری، ج۲۹۷.</ref>؛ در [[فتنه]] [[عبدالله بن سبا]] [[حضرت علی]]{{ع}} او را به [[مدائن]] [[تبعید]] کرد تا به خاطر حضور مقتدرانه [[سعید بن مسعود]] در آنجا از [[شر]] فتنه‌های [[عبدالله بن سبا]] در [[امان]] باشد<ref>عبدالله بن سبا، سید مرتضی عسکری، ج۲، ص۲۲۵ - ۲۳۴.</ref>. لذا [[حضرت علی]]{{ع}} هنگام حرکت به سوی [[صفین]] از کنار این [[شهر]] گذشت و در نامهای به او چنین نوشت: "تو [[رضایت]] [[امامت]] را جلب کرده‌ای<ref>نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغة، محمودی، ج۵، ص۱۴ - ۱۶؛ الصحابة بین العدالة والعصمة، شیخ محمد سند، ص۱۷۲ و مصباح البلاغة، میرجهانی، ج۴، ص۱۵۲.</ref>". همچنین [[امام علی]]{{ع}} هنگام عبور از کنار این [[شهر]] با دیدن آثار کاخ کسری اشعاری را هم سرود<ref>السراج الوهاج لدفع عجاج قاطعة اللجاج، فاضل قطیفی، ص۹۹؛ الینابیع الفقهیه، علی اصغر مروارید، ج۵، ص۳۲۴ و ۷. الأخبار مفتاح السعادة فی شرح نهج البلاغة، القاینی خراسانی، ج۴، ص۵۴۱.</ref>. [[سعد بن مسعود]] در تمام جنگ‌های [[مولای متقیان]]{{ع}} در کنار ایشان بود <ref>الأخبار الطوال، ابن قتیبة دینوری، ص۱۴۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۴۳، ص۴۴۹؛ أنساب الأشراف، بلاذری، ج۲، ص۲۳۵؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۳، ص۲۳۱ - ۲۳۲ و ۲۸۰؛ تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۲، ص۱۶۰؛ الأمتاع الأسماع، مقریزی، ج۱۳، ص۲۳۸ - ۲۳۹؛ الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۷۰ و تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۵۶۳.</ref> و در [[مبارزه]] با [[خوارج]] هم از وی یاد شده است<ref>مفتاح السعادة فی شرح نهج البلاغة، قاینی خراسانی، ج۶، ص۱۵۰ – ۱۵۲.</ref>. بعد از [[شهادت]] [[مولای متقیان]]، [[حضرت علی]]{{ع}} [[حکومت]] در دستان [[با کفایت]] [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} قرار گرفت<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص۱۲۱ و المنتظم، ابن جوزی، ج۵، ص۱۶۴.</ref> و ایشان نیز [[سعید بن مسعود]] را در [[مقام]] خود نگه داشت<ref>الغارات، ثقفی کوفی، ج۱، ص۲؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۲۰۱؛ أنساب الأشراف، بلاذری، ج۲، ص۴۸۴ - ۴۸۵؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۴: ص۱۲۱ - ۱۲۲؛ نقد الرجال، تفرشی، ج۲، ص۳۲۷؛ تعلیقة علی منهج المقال، وحید بهبهانی، ص۲۶۵؛ منتهی المقال فی أحوال الرجال، اسماعیل مازندرانی، ج۱، ص۱۹۴؛ تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۲، ص۱۶۹ و نهایة الأرب فی فنون الأدب، نویری، ج۲۰، ص۱۰۲.</ref> و به خاطر شرایط خاص زمان و وجود بحران‌های شدید [[امام حسن]]{{ع}} مجبور شد با لشکری [[عظیم]] به سوی [[معاویه]] حرکت کند <ref>المنتظم، ابن جوزی، ج۵، ص۱۶۶.</ref>؛ با حرکت این [[لشکر]] [[معاویه]] خواست تا با [[پول]] و وعده‌های خیالی عده‌ای از سران [[سپاه امام]] را بفریبد و از کسانی که در دام [[معاویه]] [[اسیر]] شد، [[عبیدالله بن عباس]]، پسر عموی [[امام حسن]]{{ع}} بود که به ایشان [[خیانت]] کرده، [[لشکر]] را رها کرد<ref>معجم رجال الحدیث، خوئی، ج۱۲، ص۸۰ – ۸۱ و جواهر التاریخ، کورانی، ج۳، ص۲۲.</ref>.


برخی از بزرگان [[شهر کوفه]] نیز حاضر شدند در مقابل وعده‌های [[معاویه]]، [[امام حسن]]{{ع}} را به او [[تسلیم]] کنند، یا ایشان را بکشند<ref>علل الشرائع، شیخ صدوق، ج۱، ص۲۲۰ - ۲۲۱ و اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۱، ص۵۶۹.</ref>. هنگامی که [[امام حسن]]{{ع}} از [[مکر]] و [[خیانت]] [[اشراف کوفه]] مطلع شد، در نزدیکی [[مدائن]] توقف کرده، وضعیت [[سپاه]] را سنجید<ref>مقاتل الطالبین، ابی الفرج اصفهانی، ص۴۱ و بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۴۶- ۴۷. أعیان الشیعة، سید محسن امین عاملی، ص۵۶۸ - ۵۶۹، و موسوعة کلمات الإمام الحسن{{ع}} جمعی از نویسندگان، ص۱۲۵ - ۱۲۶.</ref>؛ در این حال، عده‌ای از [[خوارج]] [[امام]] را به [[شرک]] و [[خیانت]] متهم کرده، بر [[امام حسن]]{{ع}} شوریدند<ref>أعیان الشیعة، سید محسن امین عاملی، ص۵۶۸ - ۵۶۹، و موسوعة کلمات الإمام الحسن{{ع}} جمعی از نویسندگان، ص۱۲۵ – ۱۲۶؛ الإرشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۱۲؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ابن ابی الفتح اربلی، ج۲، ص۱۶۳؛ عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب، ابن عنبة، ص۶۶ و مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۱۲۳.</ref>؛ زیرا آنان فقط به [[جنگ]] می‌اندیشیدند و تنها راه مقابله با [[فتنه]] [[اموی]] را مقابله مستقیم و مسلحانه می‌دانستند؛ اما [[امام حسن]]{{ع}} در مرحله اول به [[حفظ]] کیان [[مسلمین]] و در مرحله بعد به حضور در رأس [[قدرت]] می‌اندیشید؛ و این دو گانگی در [[اندیشه]]، [[اهل]] [[نهروان]] را بر آن داشت که ناجوانمردانه بر [[امام]] و [[حاکم]] خویش یورش می‌برند. و در این یورش شخصی به نام [[سنان]]<ref>الإرشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۱۲؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ابن ابی الفتح اربلی، ج۲، ص۱۶۳؛ عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب، ابن عنبة، ص۶۶ و مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۱۲۳.موسوعة، کلمات الإمام الحسن{{ع}}، ص۱۲۲.</ref>، ناجوانمردانه به [[جان]] [[امام حسن]]{{ع}} [[سوء قصد]] و ایشان را به شدت مجروح کرد<ref>موسوعة، کلمات الإمام الحسن{{ع}}، ص۱۲۲. الفتوح، ابن اعثم کوفی ج۴، ص۲۸۷– ۲۸۸؛ أعیان الشیعة، ج۷، ص۲۳۰ و وضوء النبی، شهرستانی، ج۱، ص۱۵۹.</ref>. [[امام حسن]]{{ع}} در این زمان به کوشک [[مدائن]] منتقل شده، در آنجا به استراحت پرداخت <ref>الفتوح، ابن اعثم کوفی ج۴، ص۲۸۷– ۲۸۸؛ أعیان الشیعة، ج۷، ص۲۳۰ و وضوء النبی، شهرستانی، ج۱، ص۱۵۹.</ref>. [[حاکم]] [[مدائن]]، [[سعید بن مسعود]] هم از [[امام]]{{ع}} چون [[جان]] خود محافظت می‌کرد. البته صاحبان برخی از منابع بر آن شده‌اند تا به این [[صحابی]] بزرگ [[تهمت]] بزنند؛ وی به [[امام]] [[خیانت]] نکرد و در دام [[مکر]] [[معاویه]] گرفتار نشده، نسبت به امویها [[روی خوش]] نشان نداد<ref>عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب، ابن عنبه، ص۶۵ - ۶۷؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی ج۴، ص۲۸۸؛ اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۶۹ و جواهر التاریخ، کورانی عاملی، ج۳، ص۲۰.</ref>. پس این افراد در پی [[تخریب]] اطرافیان وی بر آمدند؛ و درباره [[مختار بن ابی عبید الثقفی]] [[بدگویی]] کردند؛ زیرا نظر بیشتر نویسندگان متون [[اهل سنت]] نسبت به [[شخصیت]] مختار به شدت منفی است در این منابع آمده است: هنگامی که [[امام حسن]]{{ع}} در کوشک [[مدائن]] در حال معالجه بود، مختار به عموی خود گفت: "ما باید [[امام حسن]]{{ع}} را به [[معاویه]] [[تسلیم]] کنیم"، اما [[سعید بن مسعود]] او را [[سرزنش]] کرده و گفت: {{عربی|"قبح الله رأيك انا عامل أبيه وقد ائتمنني و شرفني و هبني نسيت بلاء أأنسى رسول الله ولا احفظه في ابن بنته و حبيبه؟"}}<ref>تنزیه الأنبیاء شریف المرتضی، ص۲۲۲؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۲۷ - ۲۹ و جواهر التاریخ، ج۴، ص۳۸۱ - ۳۸۲.</ref>" اما [[حضرت]] [[آیت الله]] [[سید ابوالقاسم خوئی]] این سخنان را [[باطل]] و بی‌[[ارزش]] می‌داند <ref>معجم رجال الحدیث، خوئی، ج۱۹، ص۱۰۸ - ۱۰۹.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[سعید بن مسعود الثقفی (مقاله)|مقاله «سعید بن مسعود الثقفی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۳۵۹-۳۶۲.</ref>
برخی از بزرگان [[شهر کوفه]] نیز حاضر شدند در مقابل وعده‌های [[معاویه]]، [[امام حسن]]{{ع}} را به او [[تسلیم]] کنند، یا ایشان را بکشند<ref>علل الشرائع، شیخ صدوق، ج۱، ص۲۲۰ - ۲۲۱ و اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۱، ص۵۶۹.</ref>. هنگامی که [[امام حسن]]{{ع}} از [[مکر]] و [[خیانت]] [[اشراف کوفه]] مطلع شد، در نزدیکی [[مدائن]] توقف کرده، وضعیت [[سپاه]] را سنجید<ref>مقاتل الطالبین، ابی الفرج اصفهانی، ص۴۱ و بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۴۶- ۴۷. أعیان الشیعة، سید محسن امین عاملی، ص۵۶۸ - ۵۶۹، و موسوعة کلمات الإمام الحسن{{ع}} جمعی از نویسندگان، ص۱۲۵ - ۱۲۶.</ref>؛ در این حال، عده‌ای از [[خوارج]] [[امام]] را به [[شرک]] و [[خیانت]] متهم کرده، بر [[امام حسن]]{{ع}} شوریدند<ref>أعیان الشیعة، سید محسن امین عاملی، ص۵۶۸ - ۵۶۹، و موسوعة کلمات الإمام الحسن{{ع}} جمعی از نویسندگان، ص۱۲۵ – ۱۲۶؛ الإرشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۱۲؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ابن ابی الفتح اربلی، ج۲، ص۱۶۳؛ عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب، ابن عنبة، ص۶۶ و مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۱۲۳.</ref>؛ زیرا آنان فقط به [[جنگ]] می‌اندیشیدند و تنها راه مقابله با [[فتنه]] [[اموی]] را مقابله مستقیم و مسلحانه می‌دانستند؛ اما [[امام حسن]]{{ع}} در مرحله اول به [[حفظ]] کیان [[مسلمین]] و در مرحله بعد به حضور در رأس [[قدرت]] می‌اندیشید؛ و این دو گانگی در [[اندیشه]]، [[اهل]] [[نهروان]] را بر آن داشت که ناجوانمردانه بر [[امام]] و [[حاکم]] خویش یورش می‌برند. و در این یورش شخصی به نام [[سنان]]<ref>الإرشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۱۲؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ابن ابی الفتح اربلی، ج۲، ص۱۶۳؛ عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب، ابن عنبة، ص۶۶ و مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۱۲۳.موسوعة، کلمات الإمام الحسن{{ع}}، ص۱۲۲.</ref>، ناجوانمردانه به [[جان]] [[امام حسن]]{{ع}} [[سوء قصد]] و ایشان را به شدت مجروح کرد<ref>موسوعة، کلمات الإمام الحسن{{ع}}، ص۱۲۲. الفتوح، ابن اعثم کوفی ج۴، ص۲۸۷– ۲۸۸؛ أعیان الشیعة، ج۷، ص۲۳۰ و وضوء النبی، شهرستانی، ج۱، ص۱۵۹.</ref>. [[امام حسن]]{{ع}} در این زمان به کوشک [[مدائن]] منتقل شده، در آنجا به استراحت پرداخت <ref>الفتوح، ابن اعثم کوفی ج۴، ص۲۸۷– ۲۸۸؛ أعیان الشیعة، ج۷، ص۲۳۰ و وضوء النبی، شهرستانی، ج۱، ص۱۵۹.</ref>. [[حاکم]] [[مدائن]]، [[سعید بن مسعود]] هم از [[امام]]{{ع}} چون [[جان]] خود محافظت می‌کرد. البته صاحبان برخی از منابع بر آن شده‌اند تا به این [[صحابی]] بزرگ [[تهمت]] بزنند؛ وی به [[امام]] [[خیانت]] نکرد و در دام [[مکر]] [[معاویه]] گرفتار نشده، نسبت به امویها [[روی خوش]] نشان نداد<ref>عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب، ابن عنبه، ص۶۵ - ۶۷؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی ج۴، ص۲۸۸؛ اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۶۹ و جواهر التاریخ، کورانی عاملی، ج۳، ص۲۰.</ref>. پس این افراد در پی [[تخریب]] اطرافیان وی بر آمدند؛ و درباره [[مختار بن ابی عبید الثقفی]] [[بدگویی]] کردند؛ زیرا نظر بیشتر نویسندگان متون [[اهل سنت]] نسبت به [[شخصیت]] مختار به شدت منفی است در این منابع آمده است: هنگامی که [[امام حسن]]{{ع}} در کوشک [[مدائن]] در حال معالجه بود، مختار به عموی خود گفت: "ما باید [[امام حسن]]{{ع}} را به [[معاویه]] [[تسلیم]] کنیم"، اما [[سعید بن مسعود]] او را [[سرزنش]] کرده و گفت: {{عربی|"قبح الله رأيك انا عامل أبيه وقد ائتمنني و شرفني و هبني نسيت بلاء أأنسى رسول الله ولا احفظه في ابن بنته و حبيبه؟"}}<ref>تنزیه الأنبیاء شریف المرتضی، ص۲۲۲؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۲۷ - ۲۹ و جواهر التاریخ، ج۴، ص۳۸۱ - ۳۸۲.</ref>" اما [[حضرت]] [[آیت الله]] [[سید ابوالقاسم خوئی]] این سخنان را [[باطل]] و بی‌[[ارزش]] می‌داند <ref>معجم رجال الحدیث، خوئی، ج۱۹، ص۱۰۸ - ۱۰۹.</ref><ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[سعید بن مسعود الثقفی (مقاله)|مقاله «سعید بن مسعود الثقفی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۳۵۹-۳۶۲.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
#[[پرونده:1100376.jpg|22px]] [[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[سعید بن مسعود الثقفی (مقاله)|مقاله «سعید بن مسعود الثقفی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|'''اصحاب امام حسن مجتبی''']]
# [[پرونده:1100376.jpg|22px]] [[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[سعید بن مسعود الثقفی (مقاله)|مقاله «سعید بن مسعود الثقفی»]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)|'''اصحاب امام حسن مجتبی''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۴۲

مقدمه

سعد یا سعید بن مسعود از اصحاب رسول خدا(ص) است که توانست در همراهی ایشان ایمان و صداقت خود را ثابت کند[۱]. از او در برخی متون با نام سعد و در برخی متون، سعید[۲] و در برخی مآخذ با نام مسعود بن قیلة یاد شده است[۳]؛ او از راویان حدیث نبوی شناخته می‌شود[۴] و همچنین او «مَا كُنَّا نَعْرِفُ الْمُنَافِقِينَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ الله(ص) إِلَّا بِبُغْضِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ» را نقل کرده است[۵]. او عموی مختار بن ابی عبید ثقفی است[۶] و وی در زمان عمر در شهر کوفه زندگی می‌کرد و از دوستان و طرفداران جناب عمار بن یاسر بود و وقتی عمر بن الخطاب جناب عمار را از حکومت کوفه بر کنار کرد؛ او برای انصراف عمر از این تصمیم واسطه شد[۷].

او در زمان حکومت مولای متقیان، حضرت علی(ع) در خدمت امام و مولای خود بود و ابتدا حاکم استان الزوابی[۸] و سپس حاکم مدائن یا ساباط مدائن شد[۹]؛ در فتنه عبدالله بن سبا حضرت علی(ع) او را به مدائن تبعید کرد تا به خاطر حضور مقتدرانه سعید بن مسعود در آنجا از شر فتنه‌های عبدالله بن سبا در امان باشد[۱۰]. لذا حضرت علی(ع) هنگام حرکت به سوی صفین از کنار این شهر گذشت و در نامهای به او چنین نوشت: "تو رضایت امامت را جلب کرده‌ای[۱۱]". همچنین امام علی(ع) هنگام عبور از کنار این شهر با دیدن آثار کاخ کسری اشعاری را هم سرود[۱۲]. سعد بن مسعود در تمام جنگ‌های مولای متقیان(ع) در کنار ایشان بود [۱۳] و در مبارزه با خوارج هم از وی یاد شده است[۱۴]. بعد از شهادت مولای متقیان، حضرت علی(ع) حکومت در دستان با کفایت امام حسن مجتبی(ع) قرار گرفت[۱۵] و ایشان نیز سعید بن مسعود را در مقام خود نگه داشت[۱۶] و به خاطر شرایط خاص زمان و وجود بحران‌های شدید امام حسن(ع) مجبور شد با لشکری عظیم به سوی معاویه حرکت کند [۱۷]؛ با حرکت این لشکر معاویه خواست تا با پول و وعده‌های خیالی عده‌ای از سران سپاه امام را بفریبد و از کسانی که در دام معاویه اسیر شد، عبیدالله بن عباس، پسر عموی امام حسن(ع) بود که به ایشان خیانت کرده، لشکر را رها کرد[۱۸].

برخی از بزرگان شهر کوفه نیز حاضر شدند در مقابل وعده‌های معاویه، امام حسن(ع) را به او تسلیم کنند، یا ایشان را بکشند[۱۹]. هنگامی که امام حسن(ع) از مکر و خیانت اشراف کوفه مطلع شد، در نزدیکی مدائن توقف کرده، وضعیت سپاه را سنجید[۲۰]؛ در این حال، عده‌ای از خوارج امام را به شرک و خیانت متهم کرده، بر امام حسن(ع) شوریدند[۲۱]؛ زیرا آنان فقط به جنگ می‌اندیشیدند و تنها راه مقابله با فتنه اموی را مقابله مستقیم و مسلحانه می‌دانستند؛ اما امام حسن(ع) در مرحله اول به حفظ کیان مسلمین و در مرحله بعد به حضور در رأس قدرت می‌اندیشید؛ و این دو گانگی در اندیشه، اهل نهروان را بر آن داشت که ناجوانمردانه بر امام و حاکم خویش یورش می‌برند. و در این یورش شخصی به نام سنان[۲۲]، ناجوانمردانه به جان امام حسن(ع) سوء قصد و ایشان را به شدت مجروح کرد[۲۳]. امام حسن(ع) در این زمان به کوشک مدائن منتقل شده، در آنجا به استراحت پرداخت [۲۴]. حاکم مدائن، سعید بن مسعود هم از امام(ع) چون جان خود محافظت می‌کرد. البته صاحبان برخی از منابع بر آن شده‌اند تا به این صحابی بزرگ تهمت بزنند؛ وی به امام خیانت نکرد و در دام مکر معاویه گرفتار نشده، نسبت به امویها روی خوش نشان نداد[۲۵]. پس این افراد در پی تخریب اطرافیان وی بر آمدند؛ و درباره مختار بن ابی عبید الثقفی بدگویی کردند؛ زیرا نظر بیشتر نویسندگان متون اهل سنت نسبت به شخصیت مختار به شدت منفی است در این منابع آمده است: هنگامی که امام حسن(ع) در کوشک مدائن در حال معالجه بود، مختار به عموی خود گفت: "ما باید امام حسن(ع) را به معاویه تسلیم کنیم"، اما سعید بن مسعود او را سرزنش کرده و گفت: "قبح الله رأيك انا عامل أبيه وقد ائتمنني و شرفني و هبني نسيت بلاء أأنسى رسول الله ولا احفظه في ابن بنته و حبيبه؟"[۲۶]" اما حضرت آیت الله سید ابوالقاسم خوئی این سخنان را باطل و بی‌ارزش می‌داند [۲۷][۲۸]

منابع

پانویس

  1. جواهر المطالب فی مناقب الامام علی(ع)، محمد بن أحمد الدمشقی الباعونی الشافعی، ج۲، ص۱۹۶ - ۱۹۷.
  2. الاستیعاب، ابن عبدالبر ج۲، ص۶۰۲، أسد الغابة، ابن اثیر، ج۲، ص۲۹۵؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، نمازی شاهرودی، ج۴، ص۷۹ و ج۴، ص۴۲، المفید من معجم رجال الحدیث، جواهری، ص۲۵۳ و رسائل الشهید الثانی، ج۲، ص۸۹۲.
  3. مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۷، ص۴۰۸.
  4. تفسیر القرآن العظیم، ابن أبی حاتم رازی، ج۷، ص۲۳۱۷: الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، سیوطی، ج۴، ص۱۶۲؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۶۲، ص۲۷۳؛ التاریخ الکبیر، بخاری، ج۴، ص۵۰ و الجرح و التعدیل، ابن ابی حاتم رازی، ج۴، ص۹۴.
  5. الامام البخاری و فقه أهل العراق، حسین غیب غلامی هرساوی، ص۲۵ - ۲۶.
  6. منتهی المقال فی أحوال الرجال، محمد بن اسماعیل مازندرانی، ج۵، ص۱۱۰؛ طرائف المقال، سید علی بروجردی، ج۱، ص۵۳۹ و مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۴، ص۷۹.
  7. تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۲۰۸ – ۲۰۹؛ تاریخنامه طبری، بلعمی، ج۳، ص۵۲۱؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۳، ص۵ و ۳۱؛ تاریخ الکوفة، سید براقی، ص۲۹۵ و ۳۰۹؛ فتح الباری، ابن حجر، ج۲، ص۱۹۶؛ عمدة القاری، عینی، ج۶، ص۵، ابن کثیر، ج۷، ص۱۲۰ – ۱۲۱؛ الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله، کلاعی، ج۲، ص۵۶۹ و قبیلة بنو عبدالقیس، عبدالهادی ربیعی، ج۳، ص۷-۸.
  8. الأخبار الطوال، ابن قتیبه دینوری، ص۱۵۳-۱۵۴.
  9. الخلاف، شیخ طوسی، ج۱، ص۵۹۲؛ المؤتلف من المختلف بین أئمة السلف، شیخ طبرسی، ج۱، ص۲۱۰؛ لوامع صاحبقرانی، محمدتقی مجلسی، ج۳، ص۴۲۴؛ موسوعة طبقات الفقهاء، سبحانی، ج۳، ص۳۸۶ (پاورقی) و الروض العطار فی خبر الأقطار، محمد بن عبدالمنعم حمیری، ج۲۹۷.
  10. عبدالله بن سبا، سید مرتضی عسکری، ج۲، ص۲۲۵ - ۲۳۴.
  11. نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغة، محمودی، ج۵، ص۱۴ - ۱۶؛ الصحابة بین العدالة والعصمة، شیخ محمد سند، ص۱۷۲ و مصباح البلاغة، میرجهانی، ج۴، ص۱۵۲.
  12. السراج الوهاج لدفع عجاج قاطعة اللجاج، فاضل قطیفی، ص۹۹؛ الینابیع الفقهیه، علی اصغر مروارید، ج۵، ص۳۲۴ و ۷. الأخبار مفتاح السعادة فی شرح نهج البلاغة، القاینی خراسانی، ج۴، ص۵۴۱.
  13. الأخبار الطوال، ابن قتیبة دینوری، ص۱۴۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۴۳، ص۴۴۹؛ أنساب الأشراف، بلاذری، ج۲، ص۲۳۵؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۳، ص۲۳۱ - ۲۳۲ و ۲۸۰؛ تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۲، ص۱۶۰؛ الأمتاع الأسماع، مقریزی، ج۱۳، ص۲۳۸ - ۲۳۹؛ الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۷۰ و تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۵۶۳.
  14. مفتاح السعادة فی شرح نهج البلاغة، قاینی خراسانی، ج۶، ص۱۵۰ – ۱۵۲.
  15. تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص۱۲۱ و المنتظم، ابن جوزی، ج۵، ص۱۶۴.
  16. الغارات، ثقفی کوفی، ج۱، ص۲؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۲۰۱؛ أنساب الأشراف، بلاذری، ج۲، ص۴۸۴ - ۴۸۵؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۴: ص۱۲۱ - ۱۲۲؛ نقد الرجال، تفرشی، ج۲، ص۳۲۷؛ تعلیقة علی منهج المقال، وحید بهبهانی، ص۲۶۵؛ منتهی المقال فی أحوال الرجال، اسماعیل مازندرانی، ج۱، ص۱۹۴؛ تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۲، ص۱۶۹ و نهایة الأرب فی فنون الأدب، نویری، ج۲۰، ص۱۰۲.
  17. المنتظم، ابن جوزی، ج۵، ص۱۶۶.
  18. معجم رجال الحدیث، خوئی، ج۱۲، ص۸۰ – ۸۱ و جواهر التاریخ، کورانی، ج۳، ص۲۲.
  19. علل الشرائع، شیخ صدوق، ج۱، ص۲۲۰ - ۲۲۱ و اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۱، ص۵۶۹.
  20. مقاتل الطالبین، ابی الفرج اصفهانی، ص۴۱ و بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۴۶- ۴۷. أعیان الشیعة، سید محسن امین عاملی، ص۵۶۸ - ۵۶۹، و موسوعة کلمات الإمام الحسن(ع) جمعی از نویسندگان، ص۱۲۵ - ۱۲۶.
  21. أعیان الشیعة، سید محسن امین عاملی، ص۵۶۸ - ۵۶۹، و موسوعة کلمات الإمام الحسن(ع) جمعی از نویسندگان، ص۱۲۵ – ۱۲۶؛ الإرشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۱۲؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ابن ابی الفتح اربلی، ج۲، ص۱۶۳؛ عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب، ابن عنبة، ص۶۶ و مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۱۲۳.
  22. الإرشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۱۲؛ کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ابن ابی الفتح اربلی، ج۲، ص۱۶۳؛ عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب، ابن عنبة، ص۶۶ و مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۱۲۳.موسوعة، کلمات الإمام الحسن(ع)، ص۱۲۲.
  23. موسوعة، کلمات الإمام الحسن(ع)، ص۱۲۲. الفتوح، ابن اعثم کوفی ج۴، ص۲۸۷– ۲۸۸؛ أعیان الشیعة، ج۷، ص۲۳۰ و وضوء النبی، شهرستانی، ج۱، ص۱۵۹.
  24. الفتوح، ابن اعثم کوفی ج۴، ص۲۸۷– ۲۸۸؛ أعیان الشیعة، ج۷، ص۲۳۰ و وضوء النبی، شهرستانی، ج۱، ص۱۵۹.
  25. عمدة الطالب فی أنساب آل أبی طالب، ابن عنبه، ص۶۵ - ۶۷؛ الفتوح، ابن اعثم کوفی ج۴، ص۲۸۸؛ اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۶۹ و جواهر التاریخ، کورانی عاملی، ج۳، ص۲۰.
  26. تنزیه الأنبیاء شریف المرتضی، ص۲۲۲؛ بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۲۷ - ۲۹ و جواهر التاریخ، ج۴، ص۳۸۱ - ۳۸۲.
  27. معجم رجال الحدیث، خوئی، ج۱۹، ص۱۰۸ - ۱۰۹.
  28. روحانی، سید حمید، مقاله «سعید بن مسعود الثقفی»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۳۵۹-۳۶۲.