دارالندوه: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته == ==' به '==') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۱) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{امامت}} | {{امامت}} | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[دارالندوه در حدیث]] - [[دارالندوه در نهج البلاغه]] - [[دارالندوه در تاریخ اسلامی]] - [[دارالندوه در معارف و سیره نبوی]]| پرسش مرتبط = }} | |||
==واژهشناسی لغوی== | ==واژهشناسی لغوی== |
نسخهٔ ۱۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۳۷
واژهشناسی لغوی
- دارالنَدوه، واژهای است که لفظ ندوه آن برگرفته از ندی، نادی و منتدی، به معنای مجلسی است که مردم در آن گرد میآیند[۱].
- و در اصطلاح تاریخی به مکانی در مکه گفته میشود که قصی بن کلاب آن را به منظور مشورت دادن به مردم بنا نهاد[۲][۳].
تأسیس دار الندوه
- نخست، مکه ناحیهای خشک، و خالی از سکنه در سرزمین عربستان بود که حضرت ابراهیم(ع) به دستور خداوند پس از بنای خانه کعبه، خانواده خویش، هاجر و اسماعیل(ع) را در آن اسکان داد﴿وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾[۴]. با پیدا شدن چاه زمزم، قبایلی از یمن به نامهای جرهم و قطورا در آنجا ساکن شدند[۵]. در طول تاریخ، قبایل مختلف همواره به مکه - به علت موقعیت ممتاز خود به سبب وجود خانه کعبه در آن - توجه کرده، و هر یک در تسلط بر این منطقه کوشیدهاند؛ چنان که قبایل بنوبکر و غبشان از طایفه خزاعه بر جرهمیان چیره شدند و آنها را از این سرزمین به مناطق اطراف راندند[۶][۷].
- قصی، جد چهارم پیامبر(ص)[۸] که از قبیله قریش بود[۹] با دختر آخرین حاکم قبیله خزاعه - که فرمانروایی قبایل مکه را بر عهده داشت -ازدواج کرد. با مرگ حاکم قبیله خزاعه، وی با توجه به شایستگیهایی که داشت و نیز برتری نسب که به اسماعیل(ع) میرسید، طی کشمکشهایی چند، فرمانروایی مکه و تصدی امور کعبه را به دست گرفت[۱۰].
- قصی، اقدامات مختلفی انجام داد. از جمله آنها که وی را به "مجمع" مشهور کرد، گردآوری قبایل پراکنده قریش در مکه بود. قصی، با توجه به مراجعات زیادی که در مقام رئیس قبیله به وی میشد، خانهای ویژه مشورتهای مردمی، مشهور به دارالندوه که در آن به سمت مسجدالحرام باز میشد در ضلع غربی کعبه[۱۱] بنا نهاد[۱۲][۱۳].
کارکردهای دارالندوه
- کارکردهای دارالندوه در طول دورههای مختلف تاریخی، گوناگون است. در زمان قصی، وی ریاست این خانه را به عهده داشت و قریش، برای مشورت در امور مهم خود - از جمله ازدواج، تصمیمگیری درباره جنگ، آماده کردن پرچم جنگها که به دست قصی انجام میگرفت، ختنه پسران، حرکت و بازگشت کاروانهای تجاری و حتی پوشیدن یا دست کم بریدن جامه عروسی دختران - به این مکان میآمدند. نظر قصی برای قریش قریش آنقدر مهم بود که حتی پس از وفات وی اجرای آن را بر خود لازم میدانستند[۱۴].
- بنا بر وصیت قصی، ریاست دارالندوه به عبدالدار واگذار شد[۱۵]. تا وقتی که معاویه، دارالندوه را خرید[۱۶]، این سمت، همچنان باقی بود.
- از جمله تصمیمات مشهوری که در این مکان گرفته شد، پیمان حلفالفضول در یاری رساندن به مظلومان در زمان جاهلیت[۱۷] بود که پیامبر(ص) در آن حضور داشت و نیز تصمیم سران طایفههای مختلف قریش، درباره قتل پیامبر(ص) که به هجرت ایشان به یثرب انجامید[۱۸]؛ اما به نظر میرسد پس از فتح مکه با توجه به سیستم حکومتی پیامبر(ص) در مدینه و اهمیت مسجد به منزله مرکز تصمیمگیریها، این مکان دیگر کارایی گذشته خود را از دست داد.
- درباره سرنوشت دارالندوه در زمان حکومت معاویه چند گزارش تاریخی به صورتهای گوناگون آمده است:
- خرید آن به دست معاویه از عکرمه بن عامر[۱۹] و در بعضی گزارشها حکیم بن حزام[۲۰] و دارالاماره قرار دادن آن؛
- خرید آن از عکرمه بن عامر به دست حکیم بن مزاحم در زمان جاهلیت) و فروختن آن به معاویه[۲۱]؛
- فروختن آن با نظر حکیم بن مزاحم به معاویه و خریدن آن به وسیله عکرمه بن عامر از معاویه[۲۲].
- به هر حال آنچه مشخص است اینکه دارالندوه پس از بنیامیه به دست خلفای بنیعباس رسید[۲۳]. به مرور زمان، دارالندوه به منظور گسترش مسجدالحرام تخریب شد. نخست عبدالملک مروان و پسرش، بخشی از آن را به مسجد اضافه کردند، و در زمان خلفای عباسی این کار ادامه یافت. گزارشهای تاریخی، به اختلاف از دوران منصور[۲۴]، معتضد[۲۵] و موفق عباسی نام میبرند که احتمالاً در هر کدام از دورهها بخشی از کار یا تعمیرات صورت پذیرفته است. سرانجام دارالندوه به طور کامل، ضمیمه مسجدالحرام شد[۲۶].
- در یکی از این نقلهای تاریخی آمده است که با امتناع مردم از فروختن خانههایشان برای وسعت بخشیدن به مسجدالحرام، منصور عباسی با امام صادق(ع) مشورت کرد. ایشان فرمودند: "از مردم بپرس: آیا آنان بر خانه (کعبه) وارد شدهاند یا خانه بر آنان؟" مردم نیز در پاسخ گفتند: "ما بر خانه کعبه وارد شدهایم" و بدین ترتیب خانهها تخریب و همه دارالندوه، جزئی از مسجد الحرام شد[۲۷][۲۸].
منابع
پانویس
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۳۱۷.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۸.
- ↑ شریعتجو، منیره، دارالندوه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۴۹.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که خانه (کعبه) را برای مردم جای بازگشت و امن کردیم و (گفتیم) از "مقام ابراهیم" نمازگاه گزینید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طوافکنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوعکنندگان سجدهگزار، پاکیزه بدارید و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! اینجا را شهری امن کن و از اهل آن هر کس را که به خداوند و روز واپسین ایمان دارد، از میوهها روزی رسان؛ (خداوند) فرمود: آن را که کفر ورزد، اندکی برخورداری خواهم داد سپس او را به (چشیدن) عذاب دوزخ ناگزیر خواهم کرد و این پایانه، بد است و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایههای خانه (کعبه) را فرا میبردند (گفتند): پروردگارا! از ما بپذیر، بیگمان تویی که شنوای دانایی» سوره بقره، آیه ۱۲۵-۱۲۷.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۱؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۵۴.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۳-۱۱۴؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۲، ص۱۰.
- ↑ شریعتجو، منیره، دارالندوه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۴۹.
- ↑ محمد بن عبد الله بن عبدالمطلب (شیبة) بن هاشم (عمرو) بن عبد مناف (مغیرة) بن قصی (زید) بن کلاب.
- ↑ از دیدگاه عدهای افراد قریش به کسانی گفته میشود که فرزندان نضر بن کنانه باشند و به نظر برخی دیگر به فرزندان فهر بن مالک گفته میشود. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۹۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۷-۱۱۸ و ص۱۲۳.
- ↑ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۲۰۷.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۸.
- ↑ شریعتجو، منیره، دارالندوه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۵۰.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۸؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۵.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۲؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله(ص) و الثلاثه الخلفاء، ج۱، ص۶۰.
- ↑ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۲۰۷.
- ↑ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۲۷۰.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶.
- ↑ ابن هشام، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۳؛ محمد بن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، ص۳۴.
- ↑ حکیم بن حزام بن خویلد بن أسد بن عبد العزّی بن قصی القرشی الأسدی برادرزاده خدیجه همسر پیامبر(ص) میباشد. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۳۶۲.
- ↑ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۱۲۱ و ۱۲۷.
- ↑ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۴۲۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۶۳.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۵۹.
- ↑ شمس الدین محمد بن احمد الذهبی (م ۷۴۸)؛ تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۲۱، ص۷؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۶۵.
- ↑ شمس الدین محمد بن احمد الذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۲۱، ص۷؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۲۶۵.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۶۹.
- ↑ شریعتجو، منیره، دارالندوه، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۵۰-۳۵۲.