وحدت اجتماعی: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۱) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[وحدت اجتماعی در قرآن]] - [[وحدت اجتماعی در حدیث]] - [[وحدت اجتماعی در معارف و سیره نبوی]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[وحدت اجتماعی در قرآن]] - [[وحدت اجتماعی در حدیث]] - [[وحدت اجتماعی در معارف و سیره نبوی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
خط ۳۴: | خط ۳۳: | ||
[[رده:وحدت اجتماعی]] | [[رده:وحدت اجتماعی]] | ||
نسخهٔ ۱ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۲:۰۶
همبستگی اجتماعی
پیامبر اکرم(ص) تا زمانی که در مکه بود، تنها به جذب افراد و تبلیغ آیین خود همت گماشت، ولی پس از هجرت به مدینه، به این اندیشه افتاد که برای حفظ نیروها و جلوگیری از نفوذ دشمنان داخلی و خارجی، میان مسلمانان و دیگران وحدت ایجاد کند. هنگامی که آن حضرت وارد یثرب شد، با دو گروه متفاوت روبه رو گردید. گروه اول، مسلمانانی متشکل از مهاجران و انصار بودند که هر کدام نیز قبیلههای متفاوتی داشتند. گروه انصار نیز از دو دسته اوس و خزرج تشکیل میشدند که سالها با هم درگیر بودند. گروه دوم، مشرکان و یهودیان ساکن یثرب بودند که خطر بزرگی برای مسلمانان و مسیر تبلیغی پیامبر به شمار میآمدند. ازاین رو، پیامبر اکرم(ص) برای برقراری وحدت اجتماعی و از میان بردن اختلافهای قومی و قبیلهای بسیار کوشید[۱]. ایشان با شعار ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا﴾[۲] از مردم خواست که همه با هم به ریسمان الهی چنگ بزنند و از جدایی و تفرقه بپرهیزند. بدین ترتیب، رسول الله(ص) از جامعهای خودمحور، قومگرا و انحصارطلب، جامعهای با گذشت و ایثارگر ساخت. سپس آن جامعه دیندار را مانند اعضای یک جسم، یک دست و متشکل کرد: «وَ هُمْ يَدٌ عَلَى مَنْ سِوَاهُمْ»[۳].
اسلام همواره مسلمانان را به وحدت و برادری فرا میخواند و با هرگونه تفرقهافکنی به شدت برخورد میکند. حضرت محمد(ص)، هر کدام از مسلمانان را مانند عضوی از بدن میداند که اگر دردی بر آن عارض شود، اعضای دیگر را ناآرام میکند: «مؤمنان در رحمت، مودّت، دوستی، احساس و عاطفه، مثل یک بدن هستند که اگر به یکی از اعضا آسیبی برسد، به همه اعضا آسیب میرسد».[۴].
بر این اساس، مسلمانان باید در همه سختیها و مشکلات، یاریرسان یکدیگر باشند و روح وحدت و برادری را حفظ کنند. آنگاه که پیامبر پس از حضور در مدینه درصدد تأسیس حکومت اسلامی برآمد، با همه مردم مدینه پیمانی بست که نخستین منشور اسلامی است. در این پیمان آمده است: ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾ این نوشتهای است از محمد(ص)، پیامبر خدا میان مؤمنان و مسلمانان قریش و یثرب و کسانی که بر راه ایشان رفتند و به دینشان پیوستند و همراه ایشان جهاد کردند. اینان در برابر دیگر مردمان، دستی متحدند. مؤمنان تقواپیشه علیه کسی از خودشان که ستم کند یا دستاندرکار ستم و تجاوز و فساد میان مؤمنان شود، همگی همدست خواهند بود[۵].
بر اساس این پیمان، همه اهل مدینه با هر عقیده و مسلکی از حقوق شهروندی برخوردار شدند و توانستند در کنار یکدیگر، زندگی مسالمتآمیزی داشته باشند. البته وحدت ملی به این معنا نیست که همه عقیدهها و سلیقههای سیاسی یکی شود، بلکه به این معناست که همه بر اشتراکات تکیه کنند و از پراکندگی و اختلاف بپرهیزند و در مقابل دشمنان، موضع مشترک بگیرند.
جامعه همگرا، جامعهای است که مردمی متعهد، متشکل و صمیمی دارد. رسول خدا(ص) از آن مردم، جامعهای با گذشت و ایثارگر ساخت تا بدانجا که در سختیها و مشکلات همواره پیش قدم میشدند و هنگام بهرهمندی از غنایم و نعمتها، دیگران را بر خویش ترجیح میدادند. ایشان وحدت و همگرایی مسلمانان را وظیفه دینی اعلام کرد و فرمود: «وَ اللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِمْ»[۶].
در مدینه نبوی، مردم همه با هم برادر و برابر بودند و حضرت، آنان را به دندانههای شانه تشبیه میفرمود: «النَّاسُ سَوَاءٌ كَأَسْنَانِ الْمُشْطِ»؛ «مردم همانند دندانههای شانه یکسانند»[۷]. در این جامعه هم دل و هم سو، هیچ مسلمانی به برادر دینی خود ستم نمیکرد و این سفارش نبوی را همواره چراغ راه خود داشت که: «اَلْمُسلِمُ أخُ الْمُسلِمِ، لَا يَخُونُهُ وَ لَا يَكْذِبُهُ وَ لَا يَخْذُلُهُ»؛ «مسلمان، برادر مسلمان است. به او خیانت نمیکند، به او دروغ نمیگوید و او را تنها و بییاور نمیگذارد»[۸].
در چنین جامعهای، مسلمانان در غم و شادی در کنار یکدیگرند و نسبت به هم دل سوز و مسئولند و رسیدگی به حال مسلمانان واجب است. رسول اکرم(ص) میفرماید: «مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»؛ «کسی که روز خود را آغاز کند و به امور مسلمانان اهتمام نورزد، مسلمان نیست»[۹]. رسول اللّه(ص) عنایت خداوندی را در جماعت دانسته است و میفرماید: «دست خدا بر سر جماعت است. هرگاه فردی از جماعت جدا شود، شیطان او را میرباید، همچنان که گرگ، گوسفند جدامانده از رمه را».[۱۰].
پریشانی و پراکندگی، درد جگرسوز دیروز و امروز ماست. آنان که با حسرت و ندامت، رمز انحطاط و دلیل افول اقتدار بیمانند مسلمانان را جستوجو کردهاند، یکصدا از فراموشی فرمان خدای حکیم در اعتصام مسلمانان به حبل او و پرهیز از گروه گروه شدن و عمل نکردن به آیه کریمه ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا﴾[۱۱] [۱۲].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ سیره تبلیغی پیامبر اعظم(ص)، ص۱۴۱.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپراکنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۲۷، ص۶۹.
- ↑ «تَرَى المُؤمِنينَ فِي تَراحُمِهِمْ وَ تَوادِّهِمْ وَ تَعَاطُفِهِمْ كَمَثَلِ الجَسَدِ، إذَا اشْتَكى عُضْواً تَداعى لَهُ سَائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالحُمّى»؛ نهج الفصاحه، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، کلام ۱۱۳۹.
- ↑ جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج۱، ص۴۶۲.
- ↑ بحار الانوار، ج۲۷، ص۶۹.
- ↑ میزان الحکمه، ج۱۳، ص۶۵۲۶.
- ↑ میزان الحکمه، ج۶، ص۲۵۴۴.
- ↑ اصول کافی، ج۲، ص۱۶۳.
- ↑ «يَدُ اللَّهِ عَلَى الْجَمَاعَةِ فَإِذَا الشْتَدَّ الشَّاذُّ مِنْهُمْ اخْتَطَفَهُالشَّيْطَانُ كَمَا یَخْتَطِفُ الذِّئْبُ الشَّاةَ الشَّاذَّةَ مِنَ الْغَنَمِ»؛ کنز العمال، ص۱۰۳۲.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، رسول مهربانی ص ۹۱.