تفویض مطلق: تفاوت میان نسخه‌ها

۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲
جز
خط ۷: خط ۷:
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
* مقصود از [[تفویض مطلق]]، آن است که شخصی بر [[نظام تکوین]] [[ولایت]] داشته، [[خداوند متعال]] [[مسئولیت]] امور را بدو واگذار کرده باشد. به‌نظر می‌رسد این مسئله، همان مسئله‌ای است که معرکه آرا بوده، [[مخالفان]] و موافقان جدی داشته، و از آن به "[[تفویض]]" یاد شده است. پیش از ورود به این بحث، بیان یک مقدمه ضروری است. اینکه [[پیامبر]] یا [[امام]]، [[مسئول]] کار [[خلق]] و [[رزق]] و [[تدبیر]] عالم باشد، می‌تواند چند گونه تصویر شود:
* مقصود از [[تفویض مطلق]]، آن است که شخصی بر [[نظام تکوین]] [[ولایت]] داشته، [[خداوند متعال]] [[مسئولیت]] امور را بدو واگذار کرده باشد. به‌نظر می‌رسد این مسئله، همان مسئله‌ای است که معرکه آرا بوده، [[مخالفان]] و موافقان جدی داشته، و از آن به "[[تفویض]]" یاد شده است. پیش از ورود به این بحث، بیان یک مقدمه ضروری است. اینکه [[پیامبر]] یا [[امام]]، [[مسئول]] کار [[خلق]] و [[رزق]] و [[تدبیر]] عالم باشد، می‌تواند چند گونه تصویر شود:
# [[پیامبر]] یا [[امام]]، مستقلاً و در عرض [[خداوند متعال]]، به [[خلق]]، [[رزق]] و [[تدبیر]] این عالم بپردازد؛ بدین صورت که بی‌اذن [[خداوند متعال]] [[توانایی]] انجام چنین اموری را داشته باشد؛
# [[پیامبر]] یا [[امام]]، مستقلاً و در عرض [[خداوند متعال]]، به [[خلق]]، [[رزق]] و [[تدبیر]] این عالم بپردازد؛ بدین صورت که بی‌اذن [[خداوند متعال]] [[توانایی]] انجام چنین اموری را داشته باشد؛
# [[خداوند متعال]] (که اولاً و بالذات، [[خالق]] و رازق و [[مدبر]] عالم است) خودْ [[مسئولیت]] این امور را به [[پیامبر]] یا [[امام]] واگذار کند و ایشان نیز پس از آن، مستقل از [[خداوند]]، براساس آنچه [[مصلحت]] می‌دانند و با [[حفظ]] حدود [[احکام شریعت]]، به رتق و فتق امور عالم بپردازند. در اینجا [[پیامبر]] یا [[امام]]، خودْ مستقل و رها از [[اراده خداوند]]، [[اختیار]] دارد (البته در حوزه [[شریعت]]) به رتق و فتق امور بپردازد؛
# [[خداوند متعال]] (که اولاً و بالذات، [[خالق]] و رازق و [[مدبر]] عالم است) خودْ [[مسئولیت]] این امور را به [[پیامبر]] یا [[امام]] واگذار کند و ایشان نیز پس از آن، مستقل از [[خداوند]]، براساس آنچه [[مصلحت]] می‌دانند و با [[حفظ]] حدود [[احکام شریعت]]، به رتق و فتق امور عالم بپردازند. در اینجا [[پیامبر]] یا [[امام]]، خودْ مستقل و رها از [[اراده خداوند]]، [[اختیار]] دارد (البته در حوزه [[شریعت]]) به رتق و فتق امور بپردازد؛
# [[خالق]] و رازق و مدیر عالم، اولاً و بالذات [[خداوند متعال]] است؛ ولی او خودْ [[مسئولیت]] این امور را به [[پیامبر]] یا [[امام]] واگذار می‌کند و ایشان نیز تمام [[افعال]] خود را به‌گونه طولی (نه مستقل) انجام می‌دهند؛ بدین معنا که [[خداوند]]، [[مسئولیت]] را به ایشان واگذار کرده است؛ اما هرگاه بخواهد، می‌تواند دخالت کرده یا این [[مسئولیت]] را از ایشان پس بگیرد؛ نظیر آنچه در باب [[افعال]] اختیاری [[انسان]] براساس [[نظریه]]"بل [[امر بین الامرین]]" تصویر می‌کنیم؛
# [[خالق]] و رازق و مدیر عالم، اولاً و بالذات [[خداوند متعال]] است؛ ولی او خودْ [[مسئولیت]] این امور را به [[پیامبر]] یا [[امام]] واگذار می‌کند و ایشان نیز تمام [[افعال]] خود را به‌گونه طولی (نه مستقل) انجام می‌دهند؛ بدین معنا که [[خداوند]]، [[مسئولیت]] را به ایشان واگذار کرده است؛ اما هرگاه بخواهد، می‌تواند دخالت کرده یا این [[مسئولیت]] را از ایشان پس بگیرد؛ نظیر آنچه در باب [[افعال]] اختیاری [[انسان]] براساس [[نظریه]]"بل [[امر بین الامرین]]" تصویر می‌کنیم؛
#رازقیت و [[مدیریت]] [[پیامبر]] و [[امام]] به‌نحو وساطت محض است. به دیگر سخن، در اینجا [[امام]]{{ع}} چیزی جز واسطه نیست و به‌معنای واقعی کلمه (نه از باب [[توحید افعالی]]) [[خالق]] و رازق و [[مدبر]] عالم خود [[خداوند]] است.
# رازقیت و [[مدیریت]] [[پیامبر]] و [[امام]] به‌نحو وساطت محض است. به دیگر سخن، در اینجا [[امام]] {{ع}} چیزی جز واسطه نیست و به‌معنای واقعی کلمه (نه از باب [[توحید افعالی]]) [[خالق]] و رازق و [[مدبر]] عالم خود [[خداوند]] است.
به نظر می‌رسد فرض اول، چیزی جز [[شرک]] آشکار نیست و اساساً [[تفویض]] نیز در اینجا معنا ندارد. همچنین اگر تفویضْ درست تصویر شود، نمی‌تواند فرض چهارم را نیز دربرگیرد؛ زیرا در اینجا نقش وی همچون نقش یک مأمورِ معذور است که هرچه [[خدا]] خواهد و گوید، انجام می‌دهد و هرچه [[خدا]] نخواهد، نمی‌تواند انجام دهد، و در [[حقیقت]] او هیچ اختیاری از خود ندارد. چنین تصویری را نمی‌توان [[تفویض]] نامید.
به نظر می‌رسد فرض اول، چیزی جز [[شرک]] آشکار نیست و اساساً [[تفویض]] نیز در اینجا معنا ندارد. همچنین اگر تفویضْ درست تصویر شود، نمی‌تواند فرض چهارم را نیز دربرگیرد؛ زیرا در اینجا نقش وی همچون نقش یک مأمورِ معذور است که هرچه [[خدا]] خواهد و گوید، انجام می‌دهد و هرچه [[خدا]] نخواهد، نمی‌تواند انجام دهد، و در [[حقیقت]] او هیچ اختیاری از خود ندارد. چنین تصویری را نمی‌توان [[تفویض]] نامید.
فرض دوم و سوم را می‌توان [[تفویض]] نامید؛ با این تفاوت که [[تفویض]] در قسم دوم به‌گونه [[تفویض]] در «لا [[جبر]] و لا [[تفویض]] بل [[امر بین الامرین]]» بوده، به‌گونه‌ای که [[خداوند]]، تمام [[مسئولیت]] را به فرد واگذار، و او نیز مستقل عمل کرده است و [[خداوند]] همان است که از او به‌عنوان خدای ساعت‌ساز یاد می‌شود. قسم سوم نیز [[تفویض]] طولی و از گونه "[[امر بین الامرین]]" به‌شمار می‌رود.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]].</ref>
فرض دوم و سوم را می‌توان [[تفویض]] نامید؛ با این تفاوت که [[تفویض]] در قسم دوم به‌گونه [[تفویض]] در «لا [[جبر]] و لا [[تفویض]] بل [[امر بین الامرین]]» بوده، به‌گونه‌ای که [[خداوند]]، تمام [[مسئولیت]] را به فرد واگذار، و او نیز مستقل عمل کرده است و [[خداوند]] همان است که از او به‌عنوان خدای ساعت‌ساز یاد می‌شود. قسم سوم نیز [[تفویض]] طولی و از گونه "[[امر بین الامرین]]" به‌شمار می‌رود.<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]].</ref>


*پیش از ورود به [[قرآن]] و [[سنت]]، لازم است به بررسی سه [[پرسش]] بپردازیم.
* پیش از ورود به [[قرآن]] و [[سنت]]، لازم است به بررسی سه [[پرسش]] بپردازیم.
نخست آنکه آیا واگذاری بخشی از امور عالم به [[نبی]] یا [[امام]]، فی‌نفسه امری ممکن است یا محال؟
نخست آنکه آیا واگذاری بخشی از امور عالم به [[نبی]] یا [[امام]]، فی‌نفسه امری ممکن است یا محال؟
در پاسخ به این [[پرسش]] می‌توان گفت: اینکه [[خداوند]]، بخشی از امور عالم یا حتی تمام آن را به غیر خود [[تفویض]] کند، خودْ به دو صورت تصویر شدنی است: صورت اول، همان صورتی است که در فرض دوم [[گذشت]]؛ بدان معنا که مفوض‌الیه، مستقل از [[خداوند]] کار خود را انجام دهد. این تصویر، فی‌نفسه محال است؛ چراکه موجب می‌شود موجودی که عین [[فقر]] و نیاز به [[خداوند]] باشد، مستقل شود<ref>برای اثبات این مدعا که انسان و به‌طور کلی موجودات امکانی، در وجود و افعال خود استقلالی ندارند، افزون بر بیان فلسفی که در متن آمد، می‌توان به این آیات نیز استناد کرد: {{متن قرآن|لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ}} (کهف، ۳۹)؛ {{متن قرآن|یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ}} (فاطر، ۱۵).</ref> و ماهیتش از اساس [[تغییر]] کند و چنین تغییری ممکن نیست.
در پاسخ به این [[پرسش]] می‌توان گفت: اینکه [[خداوند]]، بخشی از امور عالم یا حتی تمام آن را به غیر خود [[تفویض]] کند، خودْ به دو صورت تصویر شدنی است: صورت اول، همان صورتی است که در فرض دوم [[گذشت]]؛ بدان معنا که مفوض‌الیه، مستقل از [[خداوند]] کار خود را انجام دهد. این تصویر، فی‌نفسه محال است؛ چراکه موجب می‌شود موجودی که عین [[فقر]] و نیاز به [[خداوند]] باشد، مستقل شود<ref>برای اثبات این مدعا که انسان و به‌طور کلی موجودات امکانی، در وجود و افعال خود استقلالی ندارند، افزون بر بیان فلسفی که در متن آمد، می‌توان به این آیات نیز استناد کرد: {{متن قرآن|لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ}} (کهف، ۳۹)؛ {{متن قرآن|یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ}} (فاطر، ۱۵).</ref> و ماهیتش از اساس [[تغییر]] کند و چنین تغییری ممکن نیست.
اما فرض دوم از [[تفویض]] (یعنی همان [[تفویض]] طولی) امری محال نیست. چنان‌که [[تفویض]] [[امر]] [[شریعت]] به کسی که [[معصوم]] بوده، [[رضایت]] او، همان [[رضایت]] [[خدا]] و [[اراده]] او همان [[اراده]] خداست، امری است ممکن و استحاله‌ای به‌دنبال ندارد. نمونه دیگر آنجاست که [[ربوبیت]] و [[رهبری]] [[نظام هستی]] اولاً و بالذات، [[حق]] [[خداوند متعال]] است؛ اما او، [[پیامبر]] یا [[امام]] را برای این [[مسئولیت]] [[برگزیده]] و ایشان به [[اذن خداوند]]، [[رهبری]] [[جامعه]] را بر عهده می‌گیرند. در اینجا نیز در [[حقیقت]]، [[امر]] [[رهبری]] به [[پیامبر]] یا [[امام]] واگذار شده است. از بیان این دو نمونه روشن می‌شود که اگر [[خداوند]]، [[امر]] [[رزق]] و [[تدبیر]] عالم را به کسی واگذار کند که [[معصوم]] بوده، [[رضایت]] و اراده‌اش همان [[رضایت]] و [[اراده خداوند]] باشد، چنین کاری مستلزم امری محال نیست؛ بلکه امری است ممکن و به همین‌سان درباره دیگر امور، همین سخن جاری است.
اما فرض دوم از [[تفویض]] (یعنی همان [[تفویض]] طولی) امری محال نیست. چنان‌که [[تفویض]] [[امر]] [[شریعت]] به کسی که [[معصوم]] بوده، [[رضایت]] او، همان [[رضایت]] [[خدا]] و [[اراده]] او همان [[اراده]] خداست، امری است ممکن و استحاله‌ای به‌دنبال ندارد. نمونه دیگر آنجاست که [[ربوبیت]] و [[رهبری]] [[نظام هستی]] اولاً و بالذات، [[حق]] [[خداوند متعال]] است؛ اما او، [[پیامبر]] یا [[امام]] را برای این [[مسئولیت]] [[برگزیده]] و ایشان به [[اذن خداوند]]، [[رهبری]] [[جامعه]] را بر عهده می‌گیرند. در اینجا نیز در [[حقیقت]]، [[امر]] [[رهبری]] به [[پیامبر]] یا [[امام]] واگذار شده است. از بیان این دو نمونه روشن می‌شود که اگر [[خداوند]]، [[امر]] [[رزق]] و [[تدبیر]] عالم را به کسی واگذار کند که [[معصوم]] بوده، [[رضایت]] و اراده‌اش همان [[رضایت]] و [[اراده خداوند]] باشد، چنین کاری مستلزم امری محال نیست؛ بلکه امری است ممکن و به همین‌سان درباره دیگر امور، همین سخن جاری است.
ممکن است در اینجا اشکالی براساس آنچه در [[فلسفه]] گفته شده، مطرح شود؛ بدین بیان که [[پیامبر]] یا [[امام]]، اگرچه مراتب بالای وجود را دارند، باز هم ممکن‌الوجود و عین [[نیازمندی]] به خداوندند، و [[تصور]] آنکه بخواهند مستقل از [[خداوند]] کاری انجام دهند، با عین [[فقیر]] بودن آنها ناسازگار است.
ممکن است در اینجا اشکالی براساس آنچه در [[فلسفه]] گفته شده، مطرح شود؛ بدین بیان که [[پیامبر]] یا [[امام]]، اگرچه مراتب بالای وجود را دارند، باز هم ممکن‌الوجود و عین [[نیازمندی]] به خداوندند، و [[تصور]] آنکه بخواهند مستقل از [[خداوند]] کاری انجام دهند، با عین [[فقیر]] بودن آنها ناسازگار است.
در پاسخ به این اشکال باید گفت که مقصود از [[استقلال]] در اینجا [[استقلال]] در وجود و فعل نیست تا مستلزم نقض عین [[فقیر]] بودن شود؛ چراکه در اینجا نیز تمام [[افعال]] [[پیامبر]] یا [[امام]] با نگاه [[توحید افعالی]] مستند به [[خداوند]] است؛ همچنان‌که سایر [[افعال]] او و نیز [[افعال]] دیگر [[بندگان]] چنین است. بلکه در مقابل فرض چهارم از فروض‌های چهارگانه‌ای است که بیان شد. برای نمونه، در امر [[مدیریت]] [[اجتماعی]]، [[پیامبر]] یا [[امام]] موظف است در محدوده [[شریعت]] [[فرمان]] دهد و [[جامعه]] را [[رهبری]] کند؛ اما چنان نیست که او برای هر [[عزل]] و نصبی یا هر [[جنگ]] و صلحی و مانند آنها، از [[خداوند متعال]] اجازه گیرد و آن‌گاه به انجام آن [[اقدام]] کند، بلکه او در انجام این امور [[اختیار]] دارد و [[خداوند]] نیز این [[اختیار]] را بدو داده است. در اینجا بیان یک مثال می‌تواند تفاوت را روشن سازد. در میان [[فرشتگان]]، عزراییل [[مأمور]] گرفتن [[جان]] انسان‌هاست؛ اما هرگز چنین نیست که او مختار باشد [[جان]] چه کسی را در هر زمانی که تشخیص دهد، بگیرد. او در اینجا یک مجری و [[مأمور]] صِرف است و بدون خواست و اعلام [[خدا]] هرگز نمی‌تواند [[جان]] هیچ [[انسانی]] را بگیرد. اما [[پیامبر]] یا [[امام]] در امر [[مدیریت]] [[اجتماعی]]، همچون عزراییل در امر گرفتن [[جان]] [[انسان‌ها]] نیستند. به دیگر سخن، [[پیامبر]] یا [[امام]] برای [[عزل]] و نصب‌ها، زمان و مکان [[جنگ]] و... اگرچه براساس ضوابط کلی [[شریعت]] عمل می‌کند، چنین نیست که در تمام کارهای جزئی [[مدیریت]] نیز [[معطل]] [[فرمان خدا]] باشد؛ بلکه در اینجا او مستقل است و به [[اراده]] خود [[تصمیم]] می‌گیرد و عمل می‌کند.<ref>گفتنی است مدعای نگارنده مبنی بر معطل نماندن پیامبر برای دریافت فرمان خدا، مربوط به احکام شریعت نیست. در باب عملکرد پیامبر در دین و مسئله اجتهاد یا عدم اجتهاد او در شریعت، ر.ک: علی اصغر رضوانی، پیامبرشناسی و پاسخ به شبهات، ص۲۳۱-۲۶۷.</ref> اگرچه به‌دلیل [[معصوم]] بودن، آنچه [[اراده]] می‌کند، مرضیّ [[خداوند متعال]] است. ضمن آنکه در همین‌جا نیز وجود و عمل او براساس [[توحید افعالی]] مستند به [[خداوند]] است و اوست که [[قدرت]] کار و امکان به‌کارگیری این [[قدرت]] را به [[امام]] عطا می‌کند.
در پاسخ به این اشکال باید گفت که مقصود از [[استقلال]] در اینجا [[استقلال]] در وجود و فعل نیست تا مستلزم نقض عین [[فقیر]] بودن شود؛ چراکه در اینجا نیز تمام [[افعال]] [[پیامبر]] یا [[امام]] با نگاه [[توحید افعالی]] مستند به [[خداوند]] است؛ همچنان‌که سایر [[افعال]] او و نیز [[افعال]] دیگر [[بندگان]] چنین است. بلکه در مقابل فرض چهارم از فروض‌های چهارگانه‌ای است که بیان شد. برای نمونه، در امر [[مدیریت]] [[اجتماعی]]، [[پیامبر]] یا [[امام]] موظف است در محدوده [[شریعت]] [[فرمان]] دهد و [[جامعه]] را [[رهبری]] کند؛ اما چنان نیست که او برای هر [[عزل]] و نصبی یا هر [[جنگ]] و صلحی و مانند آنها، از [[خداوند متعال]] اجازه گیرد و آن‌گاه به انجام آن [[اقدام]] کند، بلکه او در انجام این امور [[اختیار]] دارد و [[خداوند]] نیز این [[اختیار]] را بدو داده است. در اینجا بیان یک مثال می‌تواند تفاوت را روشن سازد. در میان [[فرشتگان]]، عزراییل [[مأمور]] گرفتن [[جان]] انسان‌هاست؛ اما هرگز چنین نیست که او مختار باشد [[جان]] چه کسی را در هر زمانی که تشخیص دهد، بگیرد. او در اینجا یک مجری و [[مأمور]] صِرف است و بدون خواست و اعلام [[خدا]] هرگز نمی‌تواند [[جان]] هیچ [[انسانی]] را بگیرد. اما [[پیامبر]] یا [[امام]] در امر [[مدیریت]] [[اجتماعی]]، همچون عزراییل در امر گرفتن [[جان]] [[انسان‌ها]] نیستند. به دیگر سخن، [[پیامبر]] یا [[امام]] برای [[عزل]] و نصب‌ها، زمان و مکان [[جنگ]] و... اگرچه براساس ضوابط کلی [[شریعت]] عمل می‌کند، چنین نیست که در تمام کارهای جزئی [[مدیریت]] نیز [[معطل]] [[فرمان خدا]] باشد؛ بلکه در اینجا او مستقل است و به [[اراده]] خود [[تصمیم]] می‌گیرد و عمل می‌کند.<ref>گفتنی است مدعای نگارنده مبنی بر معطل نماندن پیامبر برای دریافت فرمان خدا، مربوط به احکام شریعت نیست. در باب عملکرد پیامبر در دین و مسئله اجتهاد یا عدم اجتهاد او در شریعت، ر. ک: علی اصغر رضوانی، پیامبرشناسی و پاسخ به شبهات، ص۲۳۱-۲۶۷.</ref> اگرچه به‌دلیل [[معصوم]] بودن، آنچه [[اراده]] می‌کند، مرضیّ [[خداوند متعال]] است. ضمن آنکه در همین‌جا نیز وجود و عمل او براساس [[توحید افعالی]] مستند به [[خداوند]] است و اوست که [[قدرت]] کار و امکان به‌کارگیری این [[قدرت]] را به [[امام]] عطا می‌کند.
با وجود این، [[اثبات]] چنین تفویضی [[نیازمند]] [[دلیل]] معتبر است. همچنین یادکرد دوباره این مسئله ضروری است که با توجه به آنکه [[تفویض]] به‌گونه‌ای که [[خداوند متعال]] امور را به [[ولیّ]] [[تفویض]] کرده و خود به‌طور کلی کنار کشیده باشد، چیزی جز [[شرک]] نیست و مستلزم محال است؛ از‌این‌رو، محور بحث در این بخش، همان [[تفویض]] طولی است. دیدگاه‌ها، [[آیات]] و [[روایات]] در این باب را می‌توان در دو بخش بررسی کرد:
با وجود این، [[اثبات]] چنین تفویضی [[نیازمند]] [[دلیل]] معتبر است. همچنین یادکرد دوباره این مسئله ضروری است که با توجه به آنکه [[تفویض]] به‌گونه‌ای که [[خداوند متعال]] امور را به [[ولیّ]] [[تفویض]] کرده و خود به‌طور کلی کنار کشیده باشد، چیزی جز [[شرک]] نیست و مستلزم محال است؛ از‌این‌رو، محور بحث در این بخش، همان [[تفویض]] طولی است. دیدگاه‌ها، [[آیات]] و [[روایات]] در این باب را می‌توان در دو بخش بررسی کرد:


۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش