مرجعیت اخلاقی: تفاوت میان نسخهها
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
* [[مرجعیت اخلاقی]] | * [[مرجعیت اخلاقی]] | ||
* [[مرجعیت علمی]] | * [[مرجعیت علمی]] | ||
* [[مرجعیت | * [[مرجعیت فقهی]] | ||
* [[مرجعیت سیاسی]] | * [[مرجعیت سیاسی]] | ||
* [[مرجعیت فرهنگی]] | * [[مرجعیت فرهنگی]] |
نسخهٔ ۱۳ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۵۳
مقدمه
بنا بر آیات و روایات، امامان (ع) را مرجع رفتاری و الگوی اخلاقی مردم است که وظیفه تزکیه مردم را نیز بر عهده دارند. اینک باید دیدگاه متکلمان را دراینباره جویا شد.
شیخ مفید به صراحت از این شأن سخنی نگفته است، اما در جایی بر پیشوایی پیامبر اکرم (ص) در رفتار تصریح، و به همین دلیل بر ابطال نظریه سهو النبی (ص) تأکید میکند[۱] و چون امام را جانشین پیامبر میداند، طبیعی است که این شأن را برای امام هم بپذیرد. افزون بر آن، او تصریح میکند که امام پیشوای مردم در دین است که مردم باید در گفتار و کردار از او پیروی کنند.[۲] این سخن میتواند ناظر به شأن مرجعیت رفتاری امام برای مردم باشد. با وجود این، او درباره شأن تزکیهکنندگی امام سخنی نگفته است.
مرحوم سید مرتضی تأکیدی فراوان بر این شأن داشته است. به باور وی، اقتدا به امام (ع) در آنچه میگوید و انجام میدهد، واجب است تا آنجا که از گفتار و کردار او میتوان به درستی آن سخن و رفتار پی برد.[۳] بیگمان این نظریه – بهویژه آنجا که سخن از درستی رفتار امام (ع) است – چیزی جز الگوی اخلاقی بودن امام (ع) نیست.
مرحوم سید، با تأمل در چیستی اقتدای به امام، این اشکال را مطرح میکند که گاه لازم است انسانها به دیگران نیز اقتدا کنند، چنانکه در نماز جماعت، مردم به امام جماعت اقتدا میکنند، درحالیکه میدانیم اطاعت مطلق از امام در نماز درست نیست و اگر دیدیم در نماز وی کاری را به اشتباه انجام میدهد، نباید از او پیروی کنیم. سید پاسخ میدهد سنخ اقتدای به امام با اقتدای به غیر امام متفاوت است؛ چراکه اقتدا به غیر امام تا آنجا لازم است که اشتباه بودن سخن یا رفتار او روشن نشده باشد و اگر روشن شد که سخن یا رفتار او نادرست است، اقتدا به او لازم نیست. این در حالی است که اقتدا به امام واجب است و اساساً با صدور فعلی از امام، میتوان از درستی آن فعل اطمینان یافت[۴].
البته به سخنان سید باید این نکته را نیز افزود که مقصود او از اقتدای مطلق به امام، اقتدای مطلق در امور دینی است؛ چراکه وی امامت امام را در هر حوزهای نپذیرفته است، بلکه امام را در گسترهای محدود – یعنی در امر شریعت – امام میداند، چنانکه در پاسخ به شبهات قاضی عبدالجبار بدین امر تصریح کرده که سخن و رفتار امام در محدوده امامت او حجت است.[۵] پس از مرحوم سید، ابوالصلاح حلبی نیز بر بهرهمندی امام (ع) از شأن مرجعیت رفتاری و الگوی اخلاقی تأکید کرده است.[۶] مرحوم حلبی بیان میکند که چون امام (ع) معصوم و داناترین مردم است، بر مردم لازم است به ایشان اقتدا کنند؛[۷] پس او مرجع رفتاری مردم است.
ابوالفتح کراجکی در بیانی کوتاه از اسوه و پیشوا بودن امام (ع) در دین و دنیا سخن به میان آورده است، [۸] که میتواند به معنای اعتقاد به شأن مرجعیت اخلاقی امامان (ع) باشد.
مرحوم شیخ طوسی ذیل برخی آیات قرآن کریم که دربردارنده شأن تزکیه برای پیامبران است، مقصود از تزکیه را این میداند که ایشان اموری را به مردم عرضه میکنند که مردم با انجام آنها تزکیه میشوند.[۹] او امام را کسی میداند که مردم در گفتار و کردار به او اقتدا میکنند.[۱۰] بر همین اساس شیخ، افضلیت را شرط امامت میداند و بر این باور است که باید امام حتی از امور مباح که نفرتانگیزند، خودداری کند[۱۱].
از متکلمان قرن هفتم هجری مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی در بیانی کوتاه به این شأن اشاره کرده است. او آنگاه که به تبیین افضلیت امام میپردازد، تصریح میکند که امام باید تمام کمالات را به طور کامل داشته باشد؛ زیرا او پیشوای مردم است.[۱۲] این سخن میتواند به معنای آن باشد که امام (ع) مرجع اخلاقی و رفتاری مردم نیز است. ابن میثم بحرانی دراینباره در شرح سخنان حضرت امیر (ع) به این نکته اشاره کرده که امام (ع) شأن آماده کردن، ارشاد و تعلیم مردم جهت رسیدن به خداوند متعال را دارد. کسانی که در رسیدن به فضایل انسانی دچار افراط و تفریط میشوند، باید به ایشان مراجعه کنند[۱۳].
از متکلمان قرن هشتم هجری قمری، مرحوم علامه حلّی مستقلاً به این مسئله نپرداخته، در کتاب الالفین به مناسبت اثبات عصمت امام بارها به این نکته اشاره کرده که وظیفه امام به کمال رساندن بندگان است؛ ازاینرو لازم است معصوم باشد.[۱۴] این سخن نیز میتواند به معنای مرجعیت رفتاری امام باشد.
علامه حلّی با اشاره به آیه خلافت الهی انسان، [۱۵] امام (ع) را خلیفة الله میداند که فایده او به کمال رساندن قوای علمی و عملی مردم بر اساس استعدادهایشان است؛ ازاینرو خود باید کاملترین مردم در قوای علمی و عملی باشد[۱۶].
علامه حلّی با استناد به آیه هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ[۱۷] چنین استدلال میکند که اولاً مقصود از رسول، پیامبر اکرم (ص) است؛ ثانیاً مقصود از تزکیه، تزکیۀ مطلق است؛ ثالثاً به دلیل آیه إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ[۱۸] امام نیز همین وظیفه را دارد. بنابراین از آنجا که مقصود از تزکیه مطلق همان عصمت است، پس امام اگر میخواهد مردم را تزکیه کند، خود باید تزکیهشده و معصوم باشد[۱۹].
او در بسیاری از جاها به تبیین این مدعا میپردازد. گاه قوای نفس ناطقه را به قوای نظری و عملی تقسیم و مراتب هرکدام را نیز بیان میکند.[۲۰] آنگاه میگوید که وظیفه امام به کمال رساندن قوای عملی انسانهاست.[۲۱] گاه نیز با برشمردن فضایل انسانی – حکمت، عفت، شجاعت و عدالت – نقش امام را تحصیل این فضایل برای مردم در هر دورانی میداند؛[۲۲] چنانکه گاه عفت را به دوازده گونه تقسیم کرده است و نقش امام را به کمال رساندن مردم در این امور میداند[۲۳]. در آثار فاضل مقداد اثری از این شأن نیافتیم.
حاصل سخن در این مقام آنکه متکلمان امامیه بیشتر به این امر که امام (ع) پیشوای مردم است و مردم باید به رفتار او اقتدا کنند، اشاره کردهاند. افزون بر آن اعتقاد به عصمت امام از گناه نیز خود دلیلی بر اعتقاد به این آموزه است که مردم باید رفتار امام را سرلوحه کارهای خود در امور دینی و اخلاقی قرار دهند.[۲۴] با وجود این، جز علامه حلّی دیگر متکلمان، از شأن تزکیهگری امام سخنی به میان نیاوردهاند، اما علامه حلّی با بهرهمندی از آیات قرآن کریم این شأن را برای امام اثبات کرده است[۲۵].
بر اساس آموزههای قرآن و سنت، امام (ع) نه تنها به بیان معارف دین میپردازد، بلکه وظیفه دارد تزکیه انسانها را نیز سرلوحه کارهای خود قرار دهد. ازاینرو رفتار و سلوک او نیز باید در تمام امور بهگونهای باشد که الگوی رفتاری مردم به شمار آید. این مدعا از آیات و روایات قابل استفاده است.
برخی متکلمان خلاصهوار به این مسئله اشاره کرده و هیچگاه به بررسی همهجانبه این شأن نپرداختهاند، ضمن آنکه مستند ایشان نیز معلوم نیست که عقل است یا نقل.
شیخ مفید و سید مرتضی امام را در گفتار و کردار، پیشوای مردم میدانند. دیگر متکلمان نیز همین باور را دارند که میتواند به معنای اعتقاد به شأن مرجعیت اخلاقی امامان (ع) باشد.
در این میان، ابن میثم بحرانی تصریح میکند که امام (ع) شأن آماده کردن، ارشاد و تعلیم مردم جهت رسیدن به خداوند متعال را دارد. کسانی که در رسیدن به فضایل انسانی دچار افراط و تفریط میشوند، باید به ایشان مراجعه کنند.
به نظر میرسد علامه حلّی بیش از دیگران به اثبات این شأن پرداخته است. او برای اثبات عصمت امام بارها به این نکته اشاره کرده که وظیفه امام به کمال رساندن بندگان است، ازاینرو باید معصوم باشد. او دراینباره به آیات قرآن همچون آیۀ خلافت الهی انسان[۲۶] استناد کرده و معتقد است که وظیفه خلیفة الله به کمال رساندن قوای علمی و عملی مردم بر حسب استعدادهای ایشان است، ازاینرو خود باید کاملترین مردم در قوای علمی و عملی باشد. او از آیهای که در آن، تزکیه انسانها را از وظایف پیامبر میداند، [۲۷] استفاده کرده و این وظیفه را برای امام نیز ثابت میداند. علامه حلّی به تحلیل این مسئله نیز میپردازد و با تبیین قوای درونی انسان و نیز فضایل ممکن برای او، وظیفه امام را به کمال رساندن قوای عملی و فضایل انسان میداند.
بنابراین در این حوزه نیز مخالفتی میان دیدگاه قرآن و سنت با دیدگاه متکلمان دیده نمیشود[۲۸].
رهبری اخلاقی
پیشی گرفتن در به انجام رساندن کارهای پسندیده و سرآمد کارهای نیک بودن، نشانه رهبری اخلاقی است. بر پایه روایتی امام علی (ع) میفرماید: «ای مردم! به خدا سوگند، من شما را به طاعتی بر نمیانگیزانم، جز آنکه خود پیش از شما، به گزاردن آن بر میخیزم، و از گناهی باز نمیدارم، جز آنکه خود پیش از شما، از آن اجتناب میکنم»[۲۹].
قرآن مجید، مؤمنان را از گفتن آنچه به کار نمیبندند، باز داشته و میفرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ[۳۰]. آنان که رهبر اخلاقی جامعه هستند، باید پیش از آنکه راهنمای مردم باشند، معلم خود باشند: «هر که خود را پیشوای مردم گردانَد، باید پیش از آموزش دیگران به آموزش خویش بپردازد و پیش از آنکه [دیگران را] با گفتار، ادب کند، باید با کردار خود، تربیت نماید»[۳۱].[۳۲]
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، عدم السهو النبی (ص)، ص۱۷ و ۲۹.
- ↑ همو، الجمل، ص۷۳-۷۴.
- ↑ سید مرتضی علم الهدی، الشافی فی الامامة، تحقیق سید عبدالزهرا حسینی، ج۱، ص۲۰۵-۲۰۶. گفتنی است سید مرتضی این نظریه را مبنایی برای اثبات عصمت نیز قرار داده، و بر این باور است که بسیاری از اصحاب امامیه از این سخن (لزوم اقتدا به امام)، برای اثبات عصمت امام استفاده کردهاند (همان، ص۳۰۹).
- ↑ همان، ص۳۱۴-۳۱۵.
- ↑ لأن الذی أفسدناه هو أنّ الأمام مقتدی به فیما لا یکون قوله أو فعله حجّة فیه، وَطریقا إلى العلم بصوابه... فالامام على هذا التقدیر حجّة فی جمیع الشرعیات وَالعقلیات، لأنّ ما علم من جملتها بأدلّته فقول الامام أیضا حجّة فیه، وَطریق إلى العلم بصوابه، وَما کان هو الطریق إلیه دون غیره فکونه حجّة فیه ظاهر (همان). مرحوم سید تأکید میکند امام در اموری همچون خطاطی و دیگر صنایع و حرفهها ریاستی ندارد. ازاینرو لازم نیست امام در این امور افضل باشد (همو، الذخیرة فی علم الکلام، تحقیق سید احمد حسینی، ص۴۳۳-۴۳۴).
- ↑ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۱۷۰.
- ↑ همو، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص ۱۰۱.
- ↑ ابوالفتح محمد بن علی کراجکی، کنز الفوائد، ج۱، ص۳۴۷.
- ↑ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱. محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۲، ص۳۰).
- ↑ همو، الرسائل العشر، ص۱۱۱.
- ↑ همو، تلخیص الشافی، تحقیق حسین بحرالعلوم، ج۱، ص۲۱۴-۲۱۵.
- ↑ نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل، ص۴۳۱.
- ↑ میثم بن علی بن میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰۷ و ج۲، ص۸۳.
- ↑ حسن بن یوسف حلی، الالفین، ج۱، ص۲۵۲-۲۵۴.
- ↑ بقره (۲)، ۳۰.
- ↑ حسن بن یوسف حلی، الالفین، ج۲، ص۱۰۸-۱۱۰.
- ↑ «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
- ↑ «و کافران میگویند: چرا نشانهای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
- ↑ حسن بن یوسف حلی، الالفین، ج۲، ص۵۷ و ۲۱۵.
- ↑ همان، ج۱، ص۱۸۲-۱۸۳.
- ↑ همان، ص۳۰۸.
- ↑ همان، ص۲۵۰-۲۵۱.
- ↑ همان، ص۲۵۲-۲۵۴.
- ↑ این مطلب که امام مرجع رفتاری مردم در امور دینی و اخلاقی است، بدین دلیل است که برخی از ایشان امام را از اشتباه در امور عادی زندگی معصوم نمیدانند (ر. ک: محمد حسین فاریاب، عصمت امام در تاریخ تفکر امامیه تا پایان قرن پنجم، ص۳۲۰ و ۳۷۸).
- ↑ فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت ص: ۳۷۴.
- ↑ بقره (۲)، ۳۰.
- ↑ جمعه (۶۲)، ۲.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت ص ۴۳۰.
- ↑ «أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي وَ اللَّهِ مَا أَحُثُّكُمْ عَلَى طَاعَةٍ إِلَّا وَ أَسْبِقُكُمْ إِلَيْهَا وَ لَا أَنْهَاكُمْ عَنْ مَعْصِيَةٍ إِلَّا وَ أَتَنَاهَى قَبْلَكُمْ عَنْهَا»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.
- ↑ «ای مؤمنان! چرا چیزی میگویید که (خود) انجام نمیدهید؟» سوره صف، آیه ۲.
- ↑ «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۷۳.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، شرح زیارت جامعه کبیره، ص ۱۰۷.